نمیتونم با حجاب باشم

تب‌های اولیه

88 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمیتونم با حجاب باشم

[indent]قبل از هر چیز سلام به همه.... میدونم یه کوچولو زیادی نوشتم اما اگه بخونیدو کمک کنید ممنون میشم
خب من از وقتی که باید مراعات میکردمو دیگه همه چیز بهم واجب شده بود.... حجابمو اصلا رعایت نمیکردمو نمیکنم.... و کلا با دین کاری نداشتم....
اما تو این دو سال کم کم یه علاقه و کششی پیدا کردم به دونستن بعضی مسئله ها درباره دینو رعایت کردنشون... شایدم دلیل این علاقه این بود که خسته شده بودم...از نظر بدنی خسته نبودم اصلا اما روحم خسته بود...... انگار نیاز داشتم به کمی خدا...که تو زندگیم جاش واقعا خالی بودو تو تمام سالها زندگیم باهاش قهر بودم...
اما دو سالی میشه که خیلی تغییر کردم...مخصوصا چند ماه اخر.....و به نظرم دین شیرین میاد رابطم با خدا خوب شده و ......
و حق الناس رو بعضی نکته ها رو رعایت میکنم.......
اما خب نمیتونم حجابمو رعایت کنم.... خیلی کتاب خوندمو تو نت گشتم دنبالشو میدونم که حجاب چیز خوبیه و واقعا نیازه اما چون همیشه همه منو با این ظاهر دیدن....
اینکه یه دفعه بخوام تغییر کنم نمیشه و حتی خانوادمم تعجب میکننو کلی مسخره....
نمیدونم واقعا چرا؟.... نمیدونم چرا با رفتارمون باعث میشیم تغییر برا یه عده سخت بشه! و نتونن بیان سمت خدا!
یه بارم امتحان هم کردمو به بهونه ماه رمضون یک ماه چادر سرم کردم اما همونطور که انتظارشو داشتم رفتار اطرافیان باعث شد تا بگم برا ماه رمضونه و بعد این یک ماه به حالت قبلم برگردم.......
و واقعا برام سواله برا این اطرافیانی که باعث میشن برا من سخت بشه رعایت کردن دین...گناهی نوشته نمیشه؟
لطفا نگید به دیگران اهمیت نده و به مرور عادت میکننو......
چون واقعا امتحان کردمو نمیتونم اینجوری.....دیگه نمیدونم چیکار کنم ..... اگه کمی راهنماییم کنید ممنون میشم...
.
[/indent]

برچسب: 

سلام :Gol:

ایام بکامتون:Gol:

بنده نظر شخصیم رو میگم

انشالله که با توجه به راهکارهای دوستان و کارشناسان بتونید بهترین راه و روش را انتخاب کنید:ok:

zahrarezaei;222341 نوشت:
اما تو این دو سال کم کم یه علاقه و کششی پیدا کردم به دونستن بعضی مسئله ها درباره دینو رعایت کردنشون... شایدم دلیل این علاقه این بود که خسته شده بودم...از نظر بدنی خسته نبودم اصلا اما روحم خسته بود...... انگار نیاز داشتم به کمی خدا...که تو زندگیم جاش واقعا خالی بودو تو تمام سالها زندگیم باهاش قهر بودم...

اول اینکه خوشبحالتون قدر این حالتون رو بدونید

خیلی ها تا آخرین لحظه زندگیشون مصرانه(!) با این شرایط کنار میان!

دوم

zahrarezaei;222341 نوشت:
یه بارم امتحان هم کردمو به بهونه ماه رمضون یک ماه چادر سرم کردم اما همونطور که انتظارشو داشتم رفتار اطرافیان باعث شد تا بگم برا ماه رمضونه و بعد این یک ماه به حالت قبلم برگردم.......

به نظرم یک دفعه نمیشه توقع داشت 180 درجه آدم عوض بشه

مثلا کسی انتظار نداره یک فرد که نماز نخونده یک روز از فردا نماز شب بخونه

توصیه میکنم انقدر اطلاعاتتون رو درباره حجاب و عقایدتون زیاد کنید که جواب هر سخن و منطقی رو با اعتماد به نفس کامل بدید:ok:

و پیشنهاد دیگه اینکه حجاب حتما به چادر نیست

من خیلی از مانتویی ها رو دیدم که حجابشون کامل تر از چادری ها بوده

موفق باشید:Gol:

التماس دعا دارم:Sham:

علی یارتان:Gol:

po0neh;222350 نوشت:
سلام :gol:
اول اینکه خوشبحالتون قدر این حالتون رو بدونید
خیلی ها تا آخرین لحظه زندگیشون مصرانه(!) با این شرایط کنار میان!
دوم
به نظرم یک دفعه نمیشه توقع داشت 180 درجه آدم عوض بشه
مثلا کسی انتظار نداره یک فرد که نماز نخونده یک روز از فردا نماز شب بخونه
توصیه میکنم انقدر اطلاعاتتون رو درباره حجاب و عقایدتون زیاد کنید که جواب هر سخن و منطقی رو با اعتماد به نفس کامل بدید
و پیشنهاد دیگه اینکه حجاب حتما به چادر نیست
من خیلی از مانتویی ها رو دیدم که حجابشون کامل تر از چادری ها بوده
موفق باشید

سلام.... اول اینکه ممنووووووووون
دومم اینکه....من چادرو خودم دوس دارم کلا.... من کتابی که خوندم...یکی برا مطهری بود...یکی برا یک نویسنده خارجی بود که اسمش یادم نیست!(اسمش خیلی سخت بود:دی)...و تو چنتاییم ازین سخنرانیا شرکت کردم.....(اخ امروزم ساعت 5 بودشا اقای رائفی پور فک کنم ! نشد برم).... اما خب کسایی که حجاب ادمو مسخره میکنن منطقی بحث نمیکنن که بخوای منطقی جواب بدیو حتی بعضیا با نگاهشون اذیت میکنن ادم رو.....
سوم اینکه ممنون از توجهت بانو پونه...:)

و البته جا داره بگم این قسمت از نامه چارلی چاپلین به دخترش هم خیلی منو تحت تاثیر قرار داد!:
[="red"] هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند .[/]
[="black"]برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم . اما به گمان من : [/]
[="red"]تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری.
[/]
[="black"]بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد . مال
دوران پوشیدگی . نترس ، این ده سال ترا پیر تر نخواهد کرد...[/]

zahrarezaei;222341 نوشت:
رمضونه و بعد این یک ماه به حالت قبلم برگردم....... و واقعا برام سواله برا این اطرافیانی که باعث میشن برا من سخت بشه رعایت کردن دین...گناهی نوشته نمیشه؟ لطفا نگید به دیگران اهمیت نده و به مرور عادت میکننو...... چون واقعا امتحان کردمو نمیتونم اینجوری.....دیگه نمیدونم چیکار کنم ..... اگه کمی راهنماییم کنید ممنون میشم....

با سلام

و عرض تبریک به مناسبت این روز فرخنده و زیبا و انتاخب شما

باشد که با نه گفتن به شیاطین حجاب تان نیز خوب شود

اما یک سوال شما مطالب مربوط به خوانندگان مشهور را خوانده اید؟
و اخبار گویان و بازیگران و...

آیا پرسیدید که آیا وضعیت شما با انان شبیه نیست؟

انان چه طور توانستند؟

شما نمی توانید؟
:Sham:

zahrarezaei;222355 نوشت:
سلام.... اول اینکه ممنووووووووون دومم اینکه....من چادرو خودم دوس دارم کلا.... من کتابی که خوندم...یکی برا مطهری بود...یکی برا یک نویسنده خارجی بود که اسمش یادم نیست!(اسمش خیلی سخت بود:دی)...و تو چنتاییم ازین سخنرانیا شرکت کردم.....(اخ امروزم ساعت 5 بودشا اقای رائفی پور فک کنم ! نشد برم).... اما خب کسایی که حجاب ادمو مسخره میکنن منطقی بحث نمیکنن که بخوای منطقی جواب بدیو حتی بعضیا با نگاهشون اذیت میکنن ادم رو..... سوم اینکه ممنون از توجهت بانو پونه...:)

خب علاقتونو زیاد کنید

رافئی پور ؟
کجا؟

عبد الحجج;222360 نوشت:

با سلام

و عرض تبریک به مناسبت این روز فرخنده و زیبا و انتاخب شما

باشد که با نه گفتن به شیاطین حجاب تان نیز خوب شود

اما یک سوال شما مطالب مربوط به خوانندگان مشهور را خوانده اید؟
و اخبار گویان و بازیگران و...

آیا پرسیدید که آیا وضعیت شما با انان شبیه نیست؟

انان چه طور توانستند؟

شما نمی توانید؟
:sham:

سلام...ممنون....
بله...اما خب هرکسی یه جوریه....راستش خیلی برام سخته.... واقعا خستم میکنه بعضی نگاها و حرفا

عبد الحجج;222362 نوشت:

خب علاقتونو زیاد کنید

رافئی پور ؟
کجا؟


رائفی.....
میدون پاستور....سالن الغدیر...ساعت 5....
قرار بود برم اما حالم خوب نبود مجبور شدم تو خونه بمونم.....

zahrarezaei;222365 نوشت:
سلام...ممنون.... بله...اما خب هرکسی یه جوریه....راستش خیلی برام سخته.... واقعا خستم میکنه بعضی نگاها و حرفا

سلام

همین سختی کشیدن و دفاع کار رو ارزشمند می کنه

طبیعی است که شیطان می خواهد شما را از اطاعت امر خدا غافل کند پس به او پناه ببرید و با خودتون مبارزه کنید

عبد الحجج;222369 نوشت:
سلام

همین سختی کشیدن و دفاع کار رو ارزشمند می کنه

طبیعی است که شیطان می خواهد شما را از اطاعت امر خدا غافل کند پس به او پناه ببرید و با خودتون مبارزه کنید

بله...درسته
میترسم من ...که...اولین بارمه و تازه اومدم این سمت....کم کم دلسرد شمو برعکس بشه..... !!!!!

آفرین بر شما.

بخاطر اطرافیان نمی توانم که معنی نداره...

منم وقتی موسیقی رو توی خانواده ای که اهل موسیقی بودن کنار گذاشتم طبعا این مشکلات بود

اما

جوری برخورد کردم که الآن همه ی اون اهل موسیقی ها خجالت میکشن جلوی من موسیقی گوش کنن!!

بنابراین اتفاقا شما باید کاری کنید که اونها خجالت بکشن.

واقعا این نمی تونم معنی نداره...مجاهدید و مجاهد از این نمی تونم ها نمی گوید.موفق باشید در مسیر ا...تعالی.

zahrarezaei;222371 نوشت:
بله...درسته میترسم من ...که...اولین بارمه و تازه اومدم این سمت....کم کم دلسرد شمو برعکس بشه..... !!!!!

سلام

نترسید تلاش کنید که نشه!!

اگر واقعا برای این خواستتون تلاش کنید و لذت داشتن حجاب رو در خودتون بپرورانید اونوقت این احتمال پایین میاد

برای همین نگذارید

حجاب بگیرید و محکم نگهش دارید و تنها به خدا تکیه کنید
نترسید
و تلاش کنید تا در مقابل دشمن اشکار به ایستید و توکل به خدا کنید

آیا این ترس باعث شد که همان حالت دوم نباشید؟

کدام بهتر است؟

بودن و ایستادگی کردن
و نبودند و ترس از نبودن؟:Sham:

ahkam110;222373 نوشت:
آفرین بر شما.

بخاطر اطرافیان نمی توانم که معنی نداره...

منم وقتی موسیقی رو توی خانواده ای که اهل موسیقی بودن کنار گذاشتم طبعا این مشکلات بود

اما

جوری برخورد کردم که الآن همه ی اون اهل موسیقی ها خجالت میکشن جلوی من موسیقی گوش کنن!!

بنابراین اتفاقا شما باید کاری کنید که اونها خجالت بکشن.

واقعا این نمی تونم معنی نداره...مجاهدید و مجاهد از این نمی تونم ها نمی گوید.موفق باشید در مسیر ا...تعالی.


ممنون از توجهتون.....:)
خب من چجوری رفتار کنم!؟..... با بی توجهی و سکوت؟...یا......

zahrarezaei;222377 نوشت:
خب من چجوری رفتار کنم!؟..... با بی توجهی و سکوت؟...یا......

سلام

با سکوت و گاهی با توضیح منطقی و محکم

و گاهی با کنایه صحیح و مودبانه و در چار چوب اخلاق به جهت امر به معروف و روش هایی مفید و سالم که کارشناسان ان شاء الله راه های خوب مقاومت را یادتون می دند

الا فعلا سکوت و با لبخندی ملایم
و روحیه ایی قوی

عبد الحجج;222374 نوشت:

سلام

نترسید تلاش کنید که نشه!!

اگر واقعا برای این خواستتون تلاش کنید و لذت داشتن حجاب رو در خودتون بپرورانید اونوقت این احتمال پایین میاد

برای همین نگذارید

حجاب بگیرید و محکم نگهش دارید و تنها به خدا تکیه کنید
نترسید
و تلاش کنید تا در مقابل دشمن اشکار به ایستید و توکل به خدا کنید

آیا این ترس باعث شد که همان حالت دوم نباشید؟

کدام بهتر است؟

بودن و ایستادگی کردن
و نبودند و ترس از نبودن؟:sham:


بله...درسته..... ممنون از کمکتون......
من برا حق الناس هم حتی به کسی نمیگم فلان کارو نمیکنم چون حق الناسه!... میگم از نظر اخلاقی درست نیستش این کار!!!!!! همیشه ازین طرز نگاه دیگران فرار کردم....و البته فک میکنم اشتباه بوده چون همیشه نمیشه فرار کرد.....

عبد الحجج;222379 نوشت:

سلام

با سکوت و گاهی با توضیح منطقی و محکم

و گاهی با کنایه صحیح و مودبانه و در چار چوب اخلاق به جهت امر به معروف و روش هایی مفید و سالم که کارشناسان ان شاء الله راه های خوب مقاومت را یادتون می دند

الا فعلا سکوت و با لبخندی ملایم
و روحیه ایی قوی

بازم ممنون از راهنماییتون:Gol:

نقل قول:

اما چون همیشه همه منو با این ظاهر دیدن....

خودتون فضا سازی کنید و تبیین کنید و براحتی بگویید که زمانی اشتباه کردید و...


بعد بگید نمی خواید دیگران هم این اشتباه رو مرتکب بشن!!!


که بعد از این جمله اون منفعل بودن و اثر گرفتن برعکس میشه و کم کم تبدیل میشه به اثر گذاری و پذیرا کردن مخاطب...و نهایتا پیروزی.


دیگه شما هستید و دفاع از حجاب و ترویج آن و نفی و نشون دادن و تببین کردن بیزاری از بد حجابی و بی حجابی..


البته با کمک از استدلالهای عقلی و وجدانی و عاطفی و احساسی و دینی مختلف در این راستا. . .



که ان شاا... اگر مطالعاتتان بیشتر باشد و ارتباط معنویتان با دین خدا(یاری جویی از خدا و شفیعان) بیشتر شود به کمک خدا براحتی از پسشون برخواهید اومد%%%

zahrarezaei;222383 نوشت:
بازم ممنون از راهنماییتون

سلام

zahrarezaei;222381 نوشت:
بله...درسته..... ممنون از کمکتون...... من برا حق الناس هم حتی به کسی نمیگم فلان کارو نمیکنم چون حق الناسه!... میگم از نظر اخلاقی درست نیستش این کار!!!!!! همیشه ازین طرز نگاه دیگران فرار کردم....و البته فک میکنم اشتباه بوده چون همیشه نمیشه فرار کرد.....

حق الناس در مقابل حق الله؟

دستور خدا بر هر چیزی مقدم است

اگر خداوند جایی امری کرده باشد که واجب باشه اطاعت امر او اولی است
مثلا اگر شوهر بگه نماز نخون
یا پدر و مادر بگویند نخون چون خدا گفته که نماز بخون باید بخونید

و حجابم خدا واجب کرده

نگران نباشید

مقاومت کنید اگر تیکه ایی کنایه ایی چیزی گفتند که نمی تونید جواب منطقی و درست بدهید

بیایید اینجا بگویید کمک می کنیم
تا پاسخ بدهید و محکم با ایستید و نگران نباشید:Gol:

بله....فک میکنم اگه مشکلی پیش بیاد بتونم اینجا مطرح کنمو حل بشه!

ممنون از هر 3 دوستی که توجه کردندو با حرفاشون راهنمایی....
:Gol:

zahrarezaei;222359 نوشت:
و البته جا داره بگم این قسمت از نامه چارلی چاپلین به دخترش هم خیلی منو تحت تاثیر قرار داد!:
هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند .
برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم . اما به گمان من :
تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری.

بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد . مال
دوران پوشیدگی . نترس ، این ده سال ترا پیر تر نخواهد کرد...

این یه تیکه از نامه چارلی چاپلین به دخترش خیـــــــــــــــــــــــــلی عالی بود:Kaf: اصلا این تیکه رو نخونده بودمش واقعا تکانم داد:ok::hamdel:

من نمی دونم دقیقا چه طور میشود به شما کمک کرد اما از تجربه خودم بهتون میگویم

هر چیز جدیدی سخته یعنی چی؟؟ یعنی فرد وقتی وارد یه مکان جدید ، یه کار و فعالیت جدید و.... میشود هم خودش ممکنه به سختی با شرایط جدید عادت کند هم دیگران

یکی که قبلا حجاب داشته اگر بخواهد از این به بعد بی حجاب باشه دقیقا مشکل شما رو پیدا می کند عدم پذیرش توسط دیگران

توصیه من صبر در این قضیه است و تا می توانید از ادم های که بیشتر قصد تمسخر دارند دوری کنید بعد از یه مدت همه عادت می کنند هم شما هم دیگران....:ok:

موفق باشی عزیزم:Mohabbat::Gol:

اگر شخص پرست نباشیم که نیستیم قطعا فرقی نخواهد کرد اگر بگویم این نامه از چارلی چاپلین نیست.ولی جملاتی که نقل شده عالی است.

ستوده تنها;222411 نوشت:
این یه تیکه از نامه چارلی چاپلین به دخترش خیـــــــــــــــــــــــــلی عالی بود:kaf: اصلا این تیکه رو نخونده بودمش واقعا تکانم داد:ok::hamdel:
من نمی دونم دقیقا چه طور میشود به شما کمک کرد اما از تجربه خودم بهتون میگویم
هر چیز جدیدی سخته یعنی چی؟؟ یعنی فرد وقتی وارد یه مکان جدید ، یه کار و فعالیت جدید و.... میشود هم خودش ممکنه به سختی با شرایط جدید عادت کند هم دیگران
یکی که قبلا حجاب داشته اگر بخواهد از این به بعد بی حجاب باشه دقیقا مشکل شما رو پیدا می کند عدم پذیرش توسط دیگران
توصیه من صبر در این قضیه است و تا می توانید از ادم های که بیشتر قصد تمسخر دارند دوری کنید بعد از یه مدت همه عادت می کنند هم شما هم دیگران....:ok:
موفق باشی عزیزم:mohabbat::gol:

بله منم نخونده بودم....تو کتاب مسئله حجاب مطهری بودو واقعا برام جالبو قشنگ بود.......
خیلی متنش تاثیر گذارو قابل تامله......
اخه از خانواده که نمیتونم دوری کنم که......راستش برا شروع هم مشکل دارم...نمیدونم از کجا شرو کنم......
ممنون ستوده جان:)

ahkam110;222418 نوشت:
اگر شخص پرست نباشیم که نیستیم قطعا فرقی نخواهد کرد اگر بگویم این نامه از چارلی چاپلین نیست.ولی جملاتی که نقل شده عالی است.

من این جمله رو تو کتاب مطهری پیدا کردم...تو کتاب مسئله حجاب نوشته بود نامه چارلی چاپلین به دخترش و این متن بود....
البته تو نت که گشتم طولانی بود اما این قسمت اخر نامش خیلی قشنگ بودو واقعا جالب بود.......

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
این تاپیک چقدر زود پا گرفت
خوش به سعادت شما قدر خودتونو بدونید
این جمله رو شما نوشتید درسته ؟

zahrarezaei;222341 نوشت:

[indent]لطفا نگید به دیگران اهمیت نده و به مرور عادت میکننو......
[/indent]
میبینید که همه دارن همین حرف رو میزنن و شما هم استقبال میکنید چون راهش همین هست
شما کی رو در مقابل خدا قرار میدید ؟ بنده ها رو ؟
مطمئن باشید خدا با شماست و چه خوب یار و یاوری هست خدا
خواهرم شما تا کی میخوای از دست این و اون فرار کنید ؟ آخرش چی ؟
شما بخاطر خدا قدم بردارید خدا عزت و احترامی به شما خواهد داد که فکرش رو هم نمیکردید
توضیحات رو سرکار پونه فرمودند فعلاً حجاب کامل رو رعایت کنید کفایت میکنه حالا اگر چادر بود که نور علی نور میشه
ولی اصلاً از عقایدتون عقب نشینی نکنید

سلام...ممنونم...
بله....همه تقریبا همینو گفتن.....:)
با فرار هم نمیشه......فک کنم همین موضوع رو اینجا نوشتن من هم دلیلش این بود دنبال یه راه فرار دیگه بودم....
راستش شروعش کمی سخته اما خب ....بالاخره فک کنم چاره ی دیگه ای نداشته باشه
باز هم ممنونم

لا حول و لا قوة الا بالله

اتفاقاً برعکس نظر همه به نظر من اصلاً هم سخت نیست ولی خب کار شیطان همینه دیگه

شما اگر به خودتون تلقین بکنید که آب خوردن سخته واقعاً سخت میشه
یه کم همت میخواد همین
فکر میکنید کسانی که اینجا هستن همه از ایل و طایفه ی روحانیون هستن ؟
خانواده ی ما هم درسته نماز خون هستن و معتقد به خدا ولی هیچ کدوم ظاهری به اصطلاح تابلو ندارن بجز من ، اولش هم خیلی حرفها میزدن ولی الآن خدا بهم عزت داده
مطمئن باشید اگر هم به خودتون تیکه بندازن تو خلوت خودشون آرزو میکنن که دخترشون مثل شما باشه

خانواده من.... نماز خونه نماز خون و مذهبیو........ نه نیستن اما محجبه هستنو به خدا معتقدو....
شایدم قلبی دوس داشته باشن من هم مثه خودشون محجبه بشم اما....... شاید رفتارشون رو بلد نیستن....
و هم اینکه حجاب کلا تو جامعه ما بد جا افتاده.....
بازهم ممنونم از همه دوستان.....واقعا نظراتتون امیدوارم کردو مصمم تر شدم:)

بنام خدا.
سلام.

zahrarezaei;222440 نوشت:
راستش شروعش کمی سخته اما خب ....بالاخره فک کنم چاره ی دیگه ای نداشته باشه

چادری که بر سر میکنید هیچ سودی به حال من و امثال من و افراد این تاپیک و پدر و مادر و خواهر و برادر و هیچ کس نداره.
همونطور که غذا میخوری و هیچ سودی به حال هیچکس نداره و فقط خودتون از خوردن اون سیر میشید.
اگر خاطر خودتون رو میخواهید قطعاً اونو بخاطر خودتون سر خواهید کرد نه بخاطر نظر و خواسته دیگران.
همانطور که هنگام غذا خوردن میگید بسم الله الرحمن الرحیم. چون میدونید که این نعمت از طرف خداست و براتون سود داره و شمارو سیر میکنه و باعثت میشه که در امور کارهاتون اختلال ایجاد نشهو با انرژی کارهاتون رو انجام بدید.
نعمت های خدا در اشکال و ابعاد مختلفی هستند.اگر چادر رو یک نعمت بدونید از سر کردن اون خدارو شاکر خواهید بود.زیرا یکی از راه های نزدیک شدن به خدا استفاده صحیح از نعمت های اونه و شاکر بودن از نعمت هایست که به شما عطا کرده.
موفق و سربلند باشید در پناه حق.

كبوتر حرم;222445 نوشت:
خانواده ی ما هم درسته نماز خون هستن و معتقد به خدا ولی هیچ کدوم ظاهری به اصطلاح تابلو ندارن بجز من ، اولش هم خیلی حرفها میزدن ولی الآن خدا بهم عزت داده مطمئن باشید اگر هم به خودتون تیکه بندازن تو خلوت خودشون آرزو میکنن که دخترشون مثل شما باشه

سلام

مثلا که چی می خواستی بگی من بهترم اره بگی من متفاوتم اخه تا چه قدر ادم می خواهد متفاوت باشه:Nishkhand:

منم مثله تو عزیزم تابلو ام

یعنی فامیلام منو مسخره که نه فک کنم شوخی می کنند

می گند شیخ:ok:

بحث می کنند من محل نمی گذارم یا گاهی تیکه می اندازم

دوست من تلاش کن می تونی

ایمانتو قوی کن:Sham:[SPOILER]

حالا اگر بفهمند تو فکرمه طلبه شم چی می شه:Nishkhand:[/SPOILER]

zahrarezaei;222381 نوشت:
من برا حق الناس هم حتی به کسی نمیگم فلان کارو نمیکنم چون حق الناسه!... میگم از نظر اخلاقی درست نیستش این کار!!!!!!

چه کاری؟
منظورتو متوجه نشدم

نوشته ات رو خوندم.
چقدر شبیه گذشته خودمه. منم توی خانواده ای بزرگ شدم که اهمیت خیلی زیادی به حجاب نمی داد.
فامیل پدری و مادری(که بیشتر باهاشون ارتباط داشتیم) هم هردو همینطور بودن خیلی حجاب براشون مهم نبود.
من هم از وقتی به سن تکلیف رسیدم یه حجاب معمولی نه چندان تعریفی گرفتم. اطرافیان هم سعی می کردن من رو مثل خودشون کنند.
خونه مون هم توی یه محیط به اصطلاح باکلاس ولی افتضاح و بی فرهنگ دینی بود. دوست هام هم اکثرا همین تیپی بودن.
منم همین جوری بزرگ شدم. توی فامیل و مدرسه و .. هم همینطوری ظاهر می شدم.
تا اینکه اومدیم مشهد. محیطم تغییر کرد، حالا اکثر دوستام چادری بودن. ولی فامیل همون قبلی بود.
به لطف خداوند و امام زمان(عج) و تحت تاثیر دوستانم چادر سر کردم.
فامیل هم گاهی نگاههای خاصی می کردن ولی من به روی خودم نمی اوردم. اگر توهین می کردن یا سعی می کردن به حجابم توهین کنند جواب می دادم، با منطق، با دلیل، البته اگر معاند بودن جور دیگه ای جواب می دادم! سرم هم بالا می گرفتم و به حجابم افتخار می کردم. کم کم تو جمعهای فامیلی هم چادر زدم. یه جوری شد که دیگه پسرهای فامیل که یه موقعی دوست بودیم و همبازی های بچگی،اصلا سمتم نمی اومدن.. خود به خود رابطه ام کم شد باهاشون. البته کنار چادر، دیگه باهاشون شوخی نمی کردم، رفتارم متین تر شده بود.
ولی یه چیزی که هست جوری رفتار کردم که می دونستن اگر بکشنم هم دست بر نمی دارم.. کوتاه نیومدم ، اونها مجبور شدن کوتاه بیان.
اگر توهینی کردن یا مسخره کردن، با قاطعیت ولی زیبایی صحبت کن. وقتی بفهمن نمی تونن تغییرت بدن ول می کنن. اولش سخته کم کم عادت می کنن.

نوشته ات رو خوندم.
چقدر شبیه گذشته خودمه. منم توی خانواده ای بزرگ شدم که اهمیت خیلی زیادی به حجاب نمی داد.
فامیل پدری و مادری(که بیشتر باهاشون ارتباط داشتیم) هم هردو همینطور بودن خیلی حجاب براشون مهم نبود.
من هم از وقتی به سن تکلیف رسیدم یه حجاب معمولی نه چندان تعریفی گرفتم. اطرافیان هم سعی می کردن من رو مثل خودشون کنند.
خونه مون هم توی یه محیط به اصطلاح باکلاس ولی افتضاح و بی فرهنگ دینی بود. دوست هام هم اکثرا همین تیپی بودن.
منم همین جوری بزرگ شدم. توی فامیل و مدرسه و .. هم همینطوری ظاهر می شدم.
تا اینکه اومدیم مشهد. محیطم تغییر کرد، حالا اکثر دوستام چادری بودن. ولی فامیل همون قبلی بود.
به لطف خداوند و امام زمان(عج) و تحت تاثیر دوستانم چادر سر کردم.
فامیل هم گاهی نگاههای خاصی می کردن ولی من به روی خودم نمی اوردم. اگر توهین می کردن یا سعی می کردن به حجابم توهین کنند جواب می دادم، با منطق، با دلیل، البته اگر معاند بودن جور دیگه ای جواب می دادم! سرم هم بالا می گرفتم و به حجابم افتخار می کردم. کم کم تو جمعهای فامیلی هم چادر زدم. یه جوری شد که دیگه پسرهای فامیل که یه موقعی دوست بودیم و همبازی های بچگی،اصلا سمتم نمی اومدن.. خود به خود رابطه ام کم شد باهاشون. البته کنار چادر، دیگه باهاشون شوخی نمی کردم، رفتارم متین تر شده بود.
ولی یه چیزی که هست جوری رفتار کردم که می دونستن اگر بکشنم هم دست بر نمی دارم.. کوتاه نیومدم ، اونها مجبور شدن کوتاه بیان.
اگر توهینی کردن یا مسخره کردن، با قاطعیت ولی زیبایی صحبت کن. وقتی بفهمن نمی تونن تغییرت بدن ول می کنن. اولش سخته کم کم عادت می کنن.

باران☂;222473 نوشت:
چه کاری؟
منظورتو متوجه نشدم

مثلا خواهرم شاید یه چنتا دونه برنجو از پنجره بریزه بیرون... و به نظرش دو تا دونه برنج چیزی نبود که تو حیاط خلوت میوفته...اما من بهش گفتم اینکارو نکنه و وقتی گفت چرا دوتا برنج که چیزی نیست من نگفتم خب همونم حق الناسه گفتم از نظر اخلاقی درست نیست....
منظورم اینه نه فقط حجاب ... برا بقیه کارامم دلیل غیر دینی میارم... چون دوس ندارم نگاها به طرفم بد شه!

باران☂;222481 نوشت:
نوشته ات رو خوندم.
چقدر شبیه گذشته خودمه. منم توی خانواده ای بزرگ شدم که اهمیت خیلی زیادی به حجاب نمی داد.
فامیل پدری و مادری(که بیشتر باهاشون ارتباط داشتیم) هم هردو همینطور بودن خیلی حجاب براشون مهم نبود.
من هم از وقتی به سن تکلیف رسیدم یه حجاب معمولی نه چندان تعریفی گرفتم. اطرافیان هم سعی می کردن من رو مثل خودشون کنند.
خونه مون هم توی یه محیط به اصطلاح باکلاس ولی افتضاح و بی فرهنگ دینی بود. دوست هام هم اکثرا همین تیپی بودن.
منم همین جوری بزرگ شدم. توی فامیل و مدرسه و .. هم همینطوری ظاهر می شدم.
تا اینکه اومدیم مشهد. محیطم تغییر کرد، حالا اکثر دوستام چادری بودن. ولی فامیل همون قبلی بود.
به لطف خداوند و امام زمان(عج) و تحت تاثیر دوستانم چادر سر کردم.
فامیل هم گاهی نگاههای خاصی می کردن ولی من به روی خودم نمی اوردم. اگر توهین می کردن یا سعی می کردن به حجابم توهین کنند جواب می دادم، با منطق، با دلیل، البته اگر معاند بودن جور دیگه ای جواب می دادم! سرم هم بالا می گرفتم و به حجابم افتخار می کردم. کم کم تو جمعهای فامیلی هم چادر زدم. یه جوری شد که دیگه پسرهای فامیل که یه موقعی دوست بودیم و همبازی های بچگی،اصلا سمتم نمی اومدن.. خود به خود رابطه ام کم شد باهاشون. البته کنار چادر، دیگه باهاشون شوخی نمی کردم، رفتارم متین تر شده بود.
ولی یه چیزی که هست جوری رفتار کردم که می دونستن اگر بکشنم هم دست بر نمی دارم.. کوتاه نیومدم ، اونها مجبور شدن کوتاه بیان.
اگر توهینی کردن یا مسخره کردن، با قاطعیت ولی زیبایی صحبت کن. وقتی بفهمن نمی تونن تغییرت بدن ول می کنن. اولش سخته کم کم عادت می کنن.

اما خانواده من....هر دوتا خواهرم محجبه هستن.... اما خب طرز رفتارشون جوریه که اذیتم میکنه و با اینکه خودشون محجبنو میدونن حجاب خوبه اما بازم مسخره میکننو تو فامیلو محل هم که حرف ها هست.....
بیشتر شروعش برام سخته..... راستش چند روز پیشم رفتمو پارچه خریدم برا چادر اما خواهرم که خیاطه گفت تو که سر نمیکنی باشه حالا هروقت شد میدوزم دیگه!...منم دیگه چیزی نگفتم که بدوزه.....

zahrarezaei;222519 نوشت:
منظورم اینه نه فقط حجاب ... برا بقیه کارامم دلیل غیر دینی میارم... چون دوس ندارم نگاها به طرفم بد شه!

نگاه چه کسانی؟
کسانی که از نظر خداوند ارزشمند هستند با دلیل دینی تو نگاهشون بهت بد نمیشه. تازه خوششون هم می اد
اما کسانی که از این حرفها بدشون می اد و نگاهشون به تو بد میشه اصلا ارزش ندارن که نظرشون برات مهم باشه..
از این گذشته، هر کدوم از ما باید سهمی در امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم. دین یعنی کلام خدا.. خیلی ها کلام خدا یادشون رفته، اگر ما هم نخواهیم بهشون یادآوری کنیم که بدتر گم میشن توی دنیاشون..

zahrarezaei;222522 نوشت:
اما بازم مسخره میکننو تو فامیلو محل هم که حرف ها هست.....

آدم خوبی توی تاریخ سراغ داری که مسخره اش نکرده باشن؟
سرت رو باافتخار بالا بگیر.. کاری نمی کنی که خجالت بکشی..

[="Purple"]تقدیم به zahrarezaei:
(خیلی قشنگه)
رخت ِ زیبای آسمانی را

خواهرم با غرور بر سر کن

نه خجالت بکش نه غمگین باش

چادرت ارزش است باور کن

بوی ِ زهرا و مریم و هاجر

از پر ِ چادرت سرازیر است

بشکند آن قلم که بنویسد:

"دِمُدِه گشت و دست و پا گیر" است

توی بال ِ فرشته ها انگار

حفظ وقت ِ عبور می آیی

کوری ِ چشمهای بی عفت

مثل یک کوه نور می آیی

حفظ و پوشیده در صدف انگار

ارزش و شان خویش میدانی

با وقاری و مثل یک خورشید

پشت ِ یک ابر ِ تیره میمانی

خسته ای از تمام مردم شهر

از چه رو این قدر تو غم داری؟

نکند فکر این کنی شاید

چیزی از دیگران تو کم داری !!

قدمت روی شهپر ملک

هر زمانی که راه می آیی

در شب ِ چادرت تو می تابی

مثل یک قرص ِ ماه می آیی

سمت ِ جریان ِ آبها رفتن

هنر ِ هر شناگری باشد

تو ولی باز استقامت کن

پیش ِ رو جای بهتری باشد

پر بکش سمت اوج میدانم

که خدا با تو است در همه جا

پر بزن چادرت تو را بال است

و بدان می برد تو را بالا

در زمانی که شان و ارزش جز

به دماغ و لباس و ماشین نیست

توی چادر بمان و ثابت کن

ارزش واقعی زن این نیست ...!!![/]

سلام دوست من به این فکر کن شاید رفته تو در گذشته این حس رو به وجود آورده برای همین نگران نباش اگر این طور باشه با تغییر رفتارت و اصلاح حجابت مشکلت حل می شه آن شا الله

منم قدیما برای نماز خوندن همین مشکل رو داشتم .... یعنی اونقدر رفقا و فامیلا دیییید بودن که نمی شد ادمو سر نماز خنده نیارن ....اونوقت که میدیدم گناهم بیشتر میشه با این نماز خوندنم بیخیالش می شدم .... تا اینکه دیگه جدی شدم .... بیخیال بابا مررررررررد باشید به بقیه چه خودمو عشقم :ok:

خواهر گرامی به شما تبریک می گم.

شما رو درک می کنم چون شخص خودم هم در یک خانواده غیر مذهبی به مذهب علاقمند شدم. البته برای من ساده تر بود چون پسر هستم ولی شرایط خانواده و فامیل من هم مشابه شما بود. پیشنهادی که من به شما دارم رفتن مداوم به مسجد است. در مسجد دوستان جدیدی پیدا می کنید که بهتون کمک بسیاری خواهند کرد و بودن در اون جو معنوی به روحیه و اراده شما خواهد افزود و روابط جدیدی که با دوستان جدید مومن خود پیدا خواهید کرد جای خالی آشناهای فعلی برای شما را پر خواهند کرد.

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام و صب بخير

zahrarezaei;222519 نوشت:

برا بقیه کارامم دلیل غیر دینی میارم... چون دوس ندارم نگاها به طرفم بد شه!

خواهر من چرا فكر ميكنيد نگاه ها به طرفتون بد ميشه ؟ نه اينكه اصلاً نشه ولي اون نگاهي كه بخاطر حجابتون ميخواد بد بشه اتفاقاً همون بهتر كه بد بشه
اينجانب كبوتر حرم آقا جان در همين تاپيك قول شرف ميدم كه با حجابتون نه تنها نگاهها بطرفتون بد نميشه كه عزت و احترامي خيلي خيلي بيشتر از قبل هم براتون به همراه مياره

zahrarezaei;222522 نوشت:

بیشتر شروعش برام سخته..... راستش چند روز پیشم رفتمو پارچه خریدم برا چادر اما خواهرم که خیاطه گفت تو که سر نمیکنی باشه حالا هروقت شد میدوزم دیگه!...منم دیگه چیزی نگفتم که بدوزه.....

آيا ميدانيد ؟
بيشتر ساعات زندگي ما به فكر كردن در مورد مسائلي ميگذره كه اصلاً اتفاق نميفته
شما هنوز شروع نكرده هي ميگيد سخته سخته حداقل يه چشمه بيايد اگر سخت بود حق با شماست :khaneh:
كجاي حرف خواهرتون باعث شده كه شما فكر بكنيد دارن مسخرتون ميكنن ؟
اتفاقاً بهترين فرصت هست كه نشون بديد در تصميمي كه گرفتيد مصمم هستيد
همين امروز بريد كاملاً جدي بهشون بگيد كه خيلي زود چادرتون رو آماده كنن
شرايط مختلف عكس العمل هاي مختلفي رو ميطلبه بعضي وقتها بايد با خنده و شوخي جواب بقيه رو بديد ولي بعضي وقتها كاملاً جدي و محكم باشيد و اصلاً اجازه خداي نكرده تمسخر كردن رو بهشون نديد

سلام
هی میخوام پست ندم ، میخوام شرکت نکنم نمیشه!
البته توی پروفایل به دوست عزیزمون توضیح دادم ولی خوب میبینم نمیتونم اینجا هم نگم!
باز بحث حجاب شد!
دوست گلم همون طور که توی پروفایلت گفتم شرایط من هم تقریبا همین جوری بود البته با کمی بالا پایین
اینکه دوستان توی این تاپیک میگن زود باش همین حالا چادر سرت کن من میگم نه!
من میگم صبر کن!
همون طور که سرکار پونه در ابتدای تایپک فرمودن میتونی اول با مانتو شروع کنی یعنی همین مانتویی که الان میپوشی و درست حسابی کنی ، شال و روسریتو از جلو سر کنی ، همون طور که از قبل گفتم حجاب رفتار از نظر من خیلی مهم تر از حجاب ظاهره پس روی رفتارت هم کار کن ، روی طرز برخوردت با نامحرم روی حتی طرز راه رفتنت
اول با اینا شروع کن بعد که همه متوجه تغییر رفتار و پوششت شدن و پذیرفتن اون وقت چادر و سر کن
وقتی سر کن که محکم باشی و جا نزنی چون چادر سرکردن واسه من و تو که یه عمر چادری نبودیم خیلی سخته

اگه دوستان اجازه بدن میخوام از سختیش بگم
واسه من سخت بود چون :
دیگه هرچیزی نمیتونستم بپوشم کلی از کفشام بدون استفاده شدن چون دیگه با چادر مشکی نمیشه کفش سفید پوشید!
واسه من سخت بود چون دیگه هرمدل عکس توی طبیعت میگرفتم همش یه جور میشد انگار همیشه یه چیزی تنته چیزی که هیچ تنوعی نداره
واسه من سخت بود چون من به تعداد روسری هام کلاه داشتم و علاقه ام به کلاه به حدی بود که همه میدونستن بهترین کادو واسه من یه کلاه جدیده! ولی حالا با چادر دیگه نمیتونستم سر کنم
واسه من سخت بود چون داییم که از خارج اومد وقتی چادرمو دید گفت مینا ما تو رو آدم روشنفکری میدونستیم ( اینکه من چی به داییم جواب دادم و اون چی گفتش دیگه مهم نیست )
واسه من سخت بود یه دستم کیف بگیرم یه دستم جزوه با ایه دستم رو بگیرم و با یه دستم پایین چادرو تا باد نبره
واسه من که تفریحم رانندگی بود کنار گذاشتن کارتینگ خیلی سخت بود
واسه من دعوت نشدن به گردش هایی که قبلا اگه نمیرفتم کسی نمیرفت خیلی سخت بود
واسه من کل تعطیلات عید خونه نشینی خیلی سخت بود
واسه من نگاه بعضی خانم ها که فکر میکنن اگه میله اتوبوس و گرفتم میخوام کیفشونو بزنم خیلی سخت بود

آره سخت بود ولی شیرین بود واسم!
هنوزم شیرینه چون با شناخت انتخاب کردم چون وقتی سر کردم میدونستم محدود میشم میدونستم خیلی کارارو دیگه نمیتونم بکنم میدونستم و سر کردم چون جایی خوندم :
یه خانم محجبه با مانتو و روسری از یه عالم پرسید: حجاب من کامله؟
عالم گفت : حجابتون کامله ولی عفافتون نه!
و من حجابم کامل بود ولی عفافم نه
خواستم عفافم هم کامل باشه به هرسختی که شده ، خودم خواستم بهش افتخار میکنم و پاش وایمیستم
ولی خواهشم از شما اینه وقتی سر کن که این قدر بهش اعتقاد داشته باشی تا تحت هیچ شرایطی حاضر نشی از سرت برداری
پس اگه به این درجه رسیدی همین امروز سر کن وگرنه صبر کن و اول خودسازی کن

:Gol:بسم رب المهدی (عج):Gol:

این هم شعار من به خواهران گرامی:

حجاب مصونیت هست،نه محدودیت!

:ok:

یا حق:Gol:

گل مینا;222645 نوشت:
اگه دوستان اجازه بدن میخوام از سختیش بگم واسه من سخت بود چون : دیگه هرچیزی نمیتونستم بپوشم کلی از کفشام بدون استفاده شدن چون دیگه با چادر مشکی نمیشه کفش سفید پوشید! واسه من سخت بود چون دیگه هرمدل عکس توی طبیعت میگرفتم همش یه جور میشد انگار همیشه یه چیزی تنته چیزی که هیچ تنوعی نداره واسه من سخت بود چون من به تعداد روسری هام کلاه داشتم و علاقه ام به کلاه به حدی بود که همه میدونستن بهترین کادو واسه من یه کلاه جدیده! ولی حالا با چادر دیگه نمیتونستم سر کنم واسه من سخت بود چون داییم که از خارج اومد وقتی چادرمو دید گفت مینا ما تو رو آدم روشنفکری میدونستیم ( اینکه من چی به داییم جواب دادم و اون چی گفتش دیگه مهم نیست ) واسه من سخت بود یه دستم کیف بگیرم یه دستم جزوه با ایه دستم رو بگیرم و با یه دستم پایین چادرو تا باد نبره واسه من که تفریحم رانندگی بود کنار گذاشتن کارتینگ خیلی سخت بود واسه من دعوت نشدن به گردش هایی که قبلا اگه نمیرفتم کسی نمیرفت خیلی سخت بود واسه من کل تعطیلات عید خونه نشینی خیلی سخت بود واسه من نگاه بعضی خانم ها که فکر میکنن اگه میله اتوبوس و گرفتم میخوام کیفشونو بزنم خیلی سخت بود آره سخت بود ولی شیرین بود واسم! هنوزم شیرینه چون با شناخت انتخاب کردم چون وقتی سر کردم میدونستم محدود میشم میدونستم خیلی کارارو دیگه نمیتونم بکنم میدونستم و سر کردم چون جایی خوندم : یه خانم محجبه با مانتو و روسری از یه عالم پرسید: حجاب من کامله؟ عالم گفت : حجابتون کامله ولی عفافتون نه! و من حجابم کامل بود ولی عفافم نه خواستم عفافم هم کامل باشه به هرسختی که شده ، خودم خواستم بهش افتخار میکنم و پاش وایمیستم ولی خواهشم از شما اینه وقتی سر کن که این قدر بهش اعتقاد داشته باشی تا تحت هیچ شرایطی حاضر نشی از سرت برداری پس اگه به این درجه رسیدی همین امروز سر کن وگرنه صبر کن و اول خودسازی کن

سلام

یعنی الان این کارار و نمی تونید بکنید؟

عقل یه چیز میگه ودل یه چیز دیگه

باران☂;222526 نوشت:
[="purple"]تقدیم به zahrarezaei:
(خیلی قشنگه)
ارزش واقعی زن این نیست ...!!![/]

ممنوووووووووووووووووووووون بانو باراننننننن.. قشنگ بود:)

كبوتر حرم;222631 نوشت:
لا حول و لا قوة الا بالله
آيا ميدانيد ؟
بيشتر ساعات زندگي ما به فكر كردن در مورد مسائلي ميگذره كه اصلاً اتفاق نميفته
شما هنوز شروع نكرده هي ميگيد سخته سخته حداقل يه چشمه بيايد اگر سخت بود حق با شماست :khaneh:
كجاي حرف خواهرتون باعث شده كه شما فكر بكنيد دارن مسخرتون ميكنن ؟
اتفاقاً بهترين فرصت هست كه نشون بديد در تصميمي كه گرفتيد مصمم هستيد
همين امروز بريد كاملاً جدي بهشون بگيد كه خيلي زود چادرتون رو آماده كنن
شرايط مختلف عكس العمل هاي مختلفي رو ميطلبه بعضي وقتها بايد با خنده و شوخي جواب بقيه رو بديد ولي بعضي وقتها كاملاً جدي و محكم باشيد و اصلاً اجازه خداي نكرده تمسخر كردن رو بهشون نديد

سلام..... بله اما رفتارشونو تو یک ماهی که به بهونه ماه رمضون چادر سرم کردم دیدم....
خواهرمم چون...گفتم از نظر اخلاقی درست نیست چیزی نگفت...انگار به من نمیاد از نظر دینی حرفی بزنم...!!!!!!!!!!
بله.... چون دیگه این یدونه چیزی نیست که بشه بهونه اوردو ازش فرار کرد..
.ممنون

گل مینا;222645 نوشت:
سلام
اگه دوستان اجازه بدن میخوام از سختیش بگم
واسه من سخت بود چون :
دیگه هرچیزی نمیتونستم بپوشم کلی از کفشام بدون استفاده شدن چون دیگه با چادر مشکی نمیشه کفش سفید پوشید!
واسه من سخت بود چون دیگه هرمدل عکس توی طبیعت میگرفتم همش یه جور میشد انگار همیشه یه چیزی تنته چیزی که هیچ تنوعی نداره
واسه من سخت بود چون من به تعداد روسری هام کلاه داشتم و علاقه ام به کلاه به حدی بود که همه میدونستن بهترین کادو واسه من یه کلاه جدیده! ولی حالا با چادر دیگه نمیتونستم سر کنم
واسه من سخت بود چون داییم که از خارج اومد وقتی چادرمو دید گفت مینا ما تو رو آدم روشنفکری میدونستیم ( اینکه من چی به داییم جواب دادم و اون چی گفتش دیگه مهم نیست )
واسه من سخت بود یه دستم کیف بگیرم یه دستم جزوه با ایه دستم رو بگیرم و با یه دستم پایین چادرو تا باد نبره
[/b]

اره .... من تقریبا از کفشم تا شالم باید عوض بشه!!!!!!!
الان تابستونه و گرمه و برا منی که تازه میخوام شرو کنم سخته....
حتا من یه ماه ماه رمضون که سر کردم... میرفتم بیرون از قصد با اتوبوس میرفتم و اونم اگه جا خالی برا نشستن بود چون تو تاکسی نشستن با چادر برام سخت بودو درست بلد نبودم...
خیلی کارا مثه دوچرخه سواری کنسل میشه....
رفتار خیلیا با ادم عوض میشه چون ...فرهنگ چادر بد جا افتاده ....
و خلاصه برا من که تا حالا سر نکردم سخته اما خب به اینجاهاش فک کردمو باهاش کنار اومدم
فقط بیشترین اذیتش تو همین اطرافیانمه........

بنام خدا.
سلام.

كبوتر حرم;222631 نوشت:
خواهر من چرا فكر ميكنيد نگاه ها به طرفتون بد ميشه ؟ نه اينكه اصلاً نشه ولي اون نگاهي كه بخاطر حجابتون ميخواد بد بشه اتفاقاً همون بهتر كه بد بشه

همیشه مشکل افرادی که تازه میخوان چادری بشن همین هست.
چون تیپ و مانتو و غیره برای خدا نبود...حالا افکار به این سمت میره که چادر هم برای خدا نباشه.و چون این افکار به سراغشون میاد که چادر برای جلب توجه و نظرات دیگران بر سر کنند پس راحتتر تر آنرا کنار گذاشته و برایشان سخت میشود که چادر سر کنند.
-----------------
اگر بخاطر خدا باشد سر کردن چادر بسیار راحت تر از پوشیدن مانتو خواهد بود.
سرکار میتونید از دوستان چادری این سایت که بخاطر خدا چادر سر کرده اند بپرسید قطعاً جوابی که میشنوید اینه که هرگز حاضر نمیشن مانتو بپوشن.
توی پست قبلیم هم گفتم که کارهایی که میکنید بخاطر خدا باشه و نیتتون خدا باشه.
یاد و خاطره ای که سرکار گل مینا تعریف کردند منو یاد چندین ماه پیش انداخت و تاپیکی که ایشون در اون شرکت کرده.چادر سر کردن ایشون بسیار سخت بود البته الان قطعاً براشون ترکش سخت تره چون بخاطر خدا سر کردند.
شما که ماشالله هرچی بهت میگن دوستان میگی چشم.
فراموش نکنید نام بانوی دو عالم را بر دوش کشیده اید.
یه چیز دیگه رو هم فراموش نکنید که فردای قیامت همه این افرادی که گفته اید در مورد شما فکر بد میکنند و چادر سخته....هیچ کدام نیستند و فقط خودتان هستید و خودتان....نظرات آنان هیچ سودی بحالتان نخواهد داشت.
موفق و سربلند باشید در پناه حق.
یا علی.

با سلام

بخشی از وصیت نامه برخی شهدا
:

شهید باقر رادمرد
همسر مهربانم در تمام لحظات زندگی تقوی را سرلوحه کار خود قرار بده و از حجاب و عفت اسلامی خود که آبروی شیعه به آن است لحظه ای غافل نشو.

شهیدعلی اکبر دولتی کاریز
خواهرانم! من با خون خود، انقلاب را آبیاری کردم و شما با حجاب، انقلاب را آبیاری کنید.

شهید حمیدرضا بااطمینان
با رعایت کردن حجاب خود، پاسدار خون شهدا باشید.

شهید محمد آبرودی
...شما حسین وار و زینب گونه و با حجاب کامل اسلامی، راه مرا ادامه دهید، چون حجاب شما، خیلی داغ تر و برنده تر از گلوله و خنجری است که من بر سینه ی دشمنان دین و منافقین می زنم. فقط حجاب تان را فراموش نکنید.

شهیدمحمدحسین راستگو
تو ای خواهرم! حجابت مقدس تر از خون من است. شما می توانید با این سنگر مقدس، کمر دشمن اسلام را بشکنید.

منبع:
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف

در کلاس حفظ تقوا و شرف دختران درّند و چادر چون صدف
موضوع قفل شده است