❤❤ همسرانه ❤❤

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
❤❤ همسرانه ❤❤




با سلام و احترام

مطالب این تاپیک (با کمی تخلیص و تغییر)برگرفته از وبلاگ زیر هست:

«خوشبختی‌های یک زوج شیعه»

وقتی برخی از مطالب مفید این وبلاگ رو خوندم حیفم اومد دیگران رو در این اطلاعات مهم و مثبت سهیم نکنم.





با ما همراه باشید.
{لطفا بدون هماهنگی، از مطالب وبلاگ مذکور در این تاپیک قرار ندهید.)
با تشکر


بسم الله الرحمن الرحیم




ماهیت همسر بودن عاشقانه بودن اون هست ، یعنی ممکنه ما توی زندگیمون خیلیا رو دوست داشته باشیم. مثلاً پدر و مادرمون ، خواهر و برادرمون ، دوستامون ، همه ی اینا کسایی هستن که ما خیلی دوستشون داریم ، واسمون مهمن، زندگی و خوشبختیشون واسمون مهمه ، اما ماهیت ارتباط ما عاشقانه نیست، مثلاً ما عمیقترین جملات ناب عاشقانه رو به دوستمون نمیزنیم ، و عمیقترین احساسات عاشقانه رو به خواهر و برادر و پدر و مادرمون ابراز نمیکنیم.

حالا اینو گفتم که چی بگم، اینکه اگر در زندگی همسران، ارتباطات عاشقانه ، کلام عاشقانه و نگاه عاشقانه و هر نوع عاشقانه ای حذف بشه ، اونوقت دیگه ارتباط ما از حالت همسری خارج میشه و در بهترین حالت به سمت رابطه ی دوستانه جلو میره یا به سمت رابطه‌ی خواهر و برادری و ...



پس اگر خواه ناخواه ، به هر دلیلی ،مثل گذشتن چند سال از شروع زندگی ، یا حضور بچه ها و یا مشغله های کاری و یا حتی غرور و ... کاری کردیم که این ارتباطات و کلامهای عاشقانه از رابطه ی ما و همسرمون حذف بشه ، از همین الان شروع کنیم. دوباره این عاشقانه ها و یواشکی ها رو به رابطمون اضافه کنیم. ماهیت همسری یعنی عاشقی .

سلام
من هنوز متاهل نشدم ولی سال هاست همسرم رو دوست دارم... از سال ها پیش بدون اینکه بدون کی هست و کجاست بهش وفادار بودم... روزی که به همسرم برسم پشتوانه ی عشقی چند ساله همراهیم میکنه... چیزی که باعث میشه این عشق برای من سرد نشه شعر گفتن هست... هر چند گاه و بی گاه... به دوستان توصیه میکنم تلاش کنن شعر بگن یا حداقل برای همسراشون شعر بخونن

جشن گرفتن ماهگرد ها هم توصیه ی بسیار جدی و کاربردی ای هست به دوستان متاهل... یعنی اون روزی از ماه که عقد کردن (اول... دوم... سوم... ... سی ام) رو با هم جشن بگیرن... میتونه با یه کیک بزرگ و شام بیرون رفتن و کادو و این چیزا باشه... یا حتی با یه بستنی... یا حتی فقط یک بوسه

خدایا کانون هیچ خونه ای رو سرد نکن... البته خدا که سرد نمیکنه... خودمون خراب میکنیم... خدایا به همه ی متاهل ها کمک کن کانون عشقشون رو گرم نگه دارند
خدایا به اونایی که یار دلدار دادی رسم دلبری هم بیاموز
خدایا هوای عاشقا رو داشته باش و تو مسیر خودت کمکشون کن
خدایا مجردا رو هم از شر وسوسه ها و توطئه های شیطان دور بدار
آمین یا رب العاشقین

بعد نوشت اول: از اینکه پستم منتقل شد اصلا خوشم نیومد... من این حرفا رو برای جای دیگه و فضای دیگه ای گفته بودم نه اینجا... این اصلا قشنگ نیست که حرفای کاربرا جابجا بشه... تاپیک نزده بودم که... حرف دلمو و احساسمو با توجه به متن یه تاپیکی بیان کرده بودم و اصلا از اینکه حرفام جا بجا شده خوشم نیومد
هدف از این کار و علت این دخالت رو نمیفهمم

بعد نوشت دوم: متشکرم که پستم به تاپیکی که توش نظر گذاشته ام برگشت... من راهکار دادم برای افزایش محبت... به نظرم حرفام متناسب با عنوان و موضوع تاپیک هست... حالا بعدا بیشتر توضیح میدم
بازم ممنون


بسم الله الرحمن الرحیم



ماها معمولاً عادت داریم که کارهای منفی همدیگه رو با دقت میبینیم و به هم تذکر میدیم یا تذکر نمیدیم و فقط حرص میخوریم! مثلاً همسرمون اگه 5 تا کار خوب بکنه اصلاً نمیبینیم یا وظیفه اش میدونیم یا یه تشکر خشک و خالی هم نمیکنیم، اما اگه همین همسر یه کار منفی بکنه که ما رو ناراحت کنه سریع به دل میگیریم ، به روش میاریم ، انتقاد میکنیم و قهر میکنیم و...

ولی وقتی که پای کارهایی که خودمون واسه همسر و زندگیمون انجام میدیم پیش میاد، توقع داریم کوچکترین خوبیهامون ، گذشتهامون و کارهامون به چشم همسرمون اومده باشه و ازمون تقدیر و تشکر شده باشه.


من این مکالمه رو بارها بین زن و شوهرها شنیدم که (:" من هر کاری واسش میکنم به چشمش نمیاد ، دهنش بسته نمیشه و همیشه ناراضیه!) و همسر هم میگه :" ( مگه تو چه کار واسه من کردی؟! ، هر کاری هم کردی وظیفه ات بوده ! برو ببین بقیه ی مردم واسه خانوادشون چه کارها که نمیکنن!)

از گفتن این موضوعات خواستم چی بگم ؟

به جای اینکه گفتگوها و نگاهمون را بر انتقاد کردن و عیبجویی متمرکز کنیم ، گفتگوهامون را متمرکز کنیم بر تحسین کردن همدیگه.


یک هفته زمان بگذاریم و در این یک هفته تمام خوبیهایی که از همسرمان میبینیم را یادداشت کنیم


حتی خوبیهای خیلی خیلی خیلی کوچک

:Gol:مثلاً امروز غذا خیلی خوشمزه بود و من خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که زود اومدی خونه من خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که مریض بودم و اومدی منو بردی دکتر خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که خانواده ی من اومدن اینجا و تو خوب برخورد کردی ، خیلی خوشحال شدم.

:Gol:امروز که واسم یه لیوان آب آوردی خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که من خواب بودم ، اومدی پتو کشیدی روم خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که اومدم خونه چایی حاضر بود خیلی خوشحال شدم.

:Gol:امروز که غذا رو اینقدر قشنگ تزیین کرده بودی خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که واسه خونمون خرید کرده بودی خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که خونه رو مرتب کرده بودی خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که از خواب بیدار شدم بهم صبح بخیر گفتی خیلی خوشحال شدم

:Gol:امروز که بهم زنگ زدی حالمو پرسیدی خیلی خوشحال شدم

و...

تمام خوبیهای ریز رو ببینید.


فایده ی اول این کار اینه که خیلی از این خوبیهای کوچیک، خیلی تو زندگی ما اتفاق میافته ولی ما نمیبینیمش ، چون تمرکزمون روی ایرادات و انتقاداتی هست که به طرف مقابل داریم ، فکر میکنیم این خوبی کردنها وظیفه‌ی همسرمون هست، با خودمون میگیم "وظیفه شه، میخواست زن نگیره، همه ی مردا همین کارا رو میکنن" یا " وظیفشه ، میخواست شوهر نکنه ، همه ی زنا همین کارا رو میکنن".
واسه همین هم این خوبیها رو نمیبینیم چون مدام داریم به کارهایی که نمیکنه فکر میکنیم ، مدام داریم اونو با بقیه مقایسه میکنیم، یعنی تمرکزمون روی خوبیهای بقیه ی ادما و وبدیهای همسر خودمون هست. این از فایده ی اول که همون تغییر نگاه تو خودمون هست.


خب، بعد از یک هفته این لیست رو به همسرتون بدید:
همه ی ما تو عمق دلامون آدمای بی جنبه ای هستیم و از اینکه کسی خوبیهای ما رو به دقت ببینه خیلی خوشحال میشیم . مطمئن باشید وقتی همسرتون میبینه که شما اینقدر دقیق خوبیهای اونو دیدید، به کارهایی که کرده توجه کردید و تک تک محبتهای ریز و درشت اون واستون مهم بوده ، به شدت خوشحال میشه چون احساس میکنه این خوبی کردن‌ها بی‌فایده نیست و به چشم شما میاد و انگیزه پیدا میکنه که صد برابر بیشتر خوبی کنه و با دلگرمی بیشتری خوبی میکنه، و این پروسه همینطور به صورت تصاعدی و به طرز باور نکردنی‌ای اضافه خواهد شد و قطعاً اینجا شما با چشم میبینید که
شکر نعمت، نعمتت افزون کند.

ادامه دارد...



ادامه‌ی پست قبل


  • این کار رو انجام بدید و سعی کنید جزئی از روند زندگیتون بشه ، قطعاً معجزه ای در زندگیتان اتفاق خواهد افتاد.

  • اگه احساس میکنید بدبینی‌تون خیلی زیاده، قبل از شروع به این کار با خودتون قرارداد ببندید که مثلاً توی این یک هفته حتماً باید مثلاً 70 خوبی از همسرتون پیدا کنید وگرنه جریمه سنگینی به خودتان بدهید. اینطوری مجبورید دقتتان رو برای کشف خوبیهای همسرتون زیاد کنید و تمرینی هست واسه اینکه به زندگی مثبت نگاه کنید ، بالاخره آدم باید از یک جایی شروع کنه و مثبت اندیشی رو تمرین کنه دیگه. مطمئن باشید که بعد از مدتی ناخودآگاه مغزتون غالباً خوبیها رو رصد و پردازش میکنه .



  • تجربه نوشت: سعی کنید خوبیهای همسرتون رو خیلی جزئی ببینید و همه ی اون جزئیات رو تک تک بهش بگید تا دقیقاً بدونه از کدوم کارش خوشحال شدید و واستون تحسین برانگیز بوده ، تا بدونه واسه خوشحال کردن شما دقیقاً کدوم کار رو تکرار کنه. مثلاً علیرضا معمولاً خوبیهای منو خیلی کلّی میگه، مثلاً میگه خیلی خوبی! خیلی مهربونی! خیلی فهمیده ای! (اگه شما از این اصطلاحات تونستید بفهمید که دقیقاً چه رفتاری کردم که علیرضا به این نتیجه رسیده ، خودمم فهمیدم!) ، به خاطر همین هم من معمولاً نمیفهمم که از کدام کار من دقیقاً خوشحال شده ، اما من سعی میکنم خوبیهاشو خیلی ریز بهش بگم ، واسه همین هم همیشه احساس میکنم به اندازه ای که علیرضا تو این سالها از نظر اخلاق خانوادگی طبق سلیقه ی من رشد کرده ، من رشد نکردم ، چون اون دقیقاً میدونه کدوم کاراش واسه من تحسین برانگیزه، ولی من نمیدونم (البته این مورد رو با سعی کردن واسه تغییر طرف مقابل اشتباه نگیرید ، من هیچ وقت نخواستم علیرضا رو تغییر بدم و اونو همونجوری که بوده قبول کردم و اونم همینطور.)


پی نوشت مهمتر از اصل مطلب:


امام علی (ع) میفرمایند :
اعمال برادر دینی ات را بر نیکوترین وجهی تفسیر و توجیه کن، مگر این که دلیلی بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر تا هنگامی که می توانی برای آن توجیهی مناسب و راه صحیح داشته باشی.


و باز هم حضرت علی (ع) میفرمایند : "هر كه عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد"


  • واقعاً وقتی حدیثها رو نوشتم احساس کردم همین ۲ تا حدیث گویاتر از کل مطلب هستش ، واقعاً اگر کل پست رو حذف کنم و فقط همین حدیثها رو بزارم ، کار اشتباهی نکردم.

خدا خیرش بده ، قبلنها استادی داشتم که همیشه میگفت:
"
واسه حذف کردن تاریکی ، سعی کن نور رو بیشتر کنی ، نور که زیاد بشه ، تاریکی خود به خود از بین میره."


اخلاص نوشت : این نکته رو اول به خاطر خودم مینویسم که همیشه یادم بمونه و بعد هم هدیه به شما

یادم بمونه هدف اصلیمون از همه ی این حرف و حدیثا چیه


  • این موضوعی رو که اینجا گفتم اصلاً ربطی نداره به اینکه همسرمون یا هر کسی، نیتش از انجام اون کار خوب چیه . مثلاً من میدونم که هدف اصلی همسرم در کل زندگیش جلب رضایت خداست ، خب منم با این کارهام کمکش میکنم تا به هدفش برسه. در ضمن اینکه خودم هم با این تیر چند تا نشون رو زدم ،
  • اول اینکه به همسرم کمک کردم که همسر بهتری بشه و خدا هم اینطوری هم از اون راضی تره و هم از من ، چونکه به شوهرم واسه بهتر شدن کمک کردم.
  • دوم اینکه وظیفه ی خودمو در قبال خوبی همسرم انجام دادم ، یعنی ازش به خاطر کوچکترین خوبیهاش تشکر کردم و (من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق ) اینجوری یعنی از خدا هم به خاطر خوبیهای همسرم تشکر کردم.
  • سوم اینکه با این کارم خوبیهای بیشتری از طرف همسرم بهم رسیده و دنیای بهتری برام ساخته شده ؛

باید یادم بمونه که هدف اصلیم ، همون نشونه های اولی و دومی هست و نشونه ی سوم هم تا وقتی ارزش تلاش کردن داره که در جهت همون 2 تا هدف باشه ، وگرنه حتی اگر من با استفاده از تمام اصولها و روشها بهترین دنیا رو هم واسه خودم بسازم ، این دنیا دیر یا زود میگذره ، مثل همین چند سالی که از زندگی مشترک من و علیرضا گذشت و مثل برق و باد رفت، اما اون چیزی که ابدی هست و هدف جاودانه و واقعی هست لبخند رضایتی هست که باید روی لبای خدا بشونیم ، به خاطر همه ی بزرگیها و مهربونیاش .

خدایا تک تک لحظه های مار رو واسه خودت خالص کن .

آآآآآآآآآآآمیییییییییییین



بسم الله الرحمن الرحیم


فرض کنید که توی مهمونی از همسرتون ناراحت شدید. کی این ناراحتی خودتونو بهش ابراز میکنید
همون توی مهمونی ، جلوی آشنا و غریبه؟
به محض اینکه از خونه ی میزبان اومدید بیرون و میزبان هنوز در رو کاملاً نبسته؟
به محض اینکه سوار ماشینتون شدید و درو بستید و هنوز کمربندتون رو درست و حسابی نبستید؟
یا وقتی توی خیابون منتظر تاکسی هستید؟
یا توی مسیری که باید پیاده برید تا به خونه برسید؟
به محض اینکه برگشتید خونه ی خودتون و در رو بستید و هنوز کفشاتونم درست و حسابی از پاتون در نیاوردید؟
یا اینکه اصلا قدرت ابراز ناراحتیتونو ندارید و حرفتونو تو دلتون نگه میدارید و فقط از همسرتون دل چرکین میشید و کم کم مهرتون بهش سرد میشه و ...
کی ناراحتیتونو میگید؟
کجا حرف دلتونو میزنید؟

خب بزارید خیلی طولش ندم. میدونید بهترین راه حل واسه این موضوع چیه؟
در هفته یه تایم مشخص واسه حرف زدن با هم داشته باشید. مثلاً کسی که میدونه هر جمعه بین ساعت 8-9 شب ، ساعتی هست که با همسرش میشینه و حرفاشو میزنه ،دیگه احساس نیاز نمیکنه که باید به محض اینکه ناراحت شد در اولین فرصت ممکنه تمام خشم و ناراحتیشو سر همسرش خالی کنه.
میدونه که یه زمان توی هفته هست که میتونه حرفاشو بزنه.

البته اون زمان مشخص هم یه قواعد و اصولی داره که باید رعایت بشه تا گفتگو مفید و اصولی باشه:

قبل از الف ) حتماً به داشتن این جلسات تاکید کنید که وقت معین داشته باشه و تمام سعیتونو بکنید که در وقت خودش اجرا بشه!

الف ) قبل از هر حرفی، حدود 10 دقیقه از همدیگه تشکر کنید به خاطر کارهای خوبی که توی هفته قبل واسه هم انجام دادید، خوبیهای همو بگید، عاطفه هاتون رو خرج همدیگه کنید و... .

ب) بعد درباره ی کارهایی که توی هفته ی قبل کردید ، و برنامه هایی که واسه ی هفته ی بعد دارید حرف برنید، از خریدهایی که واسه خونه باید انجام بدید و...

ج) در اخر اگر انتقادی بود که خیلی حیاتی بود و باید حتماً گفته میشد، انتقادتون رو خیلی محترمانه و بدون برچسب زدن مطرح کنید، البته اون هم انتقادی که خیلی مهمه و حتماً باید گفته بشه.
مثلاً اگه امروز از همسرتون ناراحتید ولی خیلی با اهمیت نیست و ممکنه اگر امروز خودتونو کنترل کنید و چیزی نگید تا چند روز دیگه خود به خود موضوع حل بشه و دیگه اهمیت موضوع از بین بره ، اون انتقاد رو مطرح نکنید، کلاً توی زندگی هر چی کمتر فضای انتقاد باشه، جو صمیمانه تری خواهد بود.
البته در این گفتگوها هم سعی کنید گوینده‌ی خوبی باشید، و هم شنونده‌ی خوبی.
احتمالاً بعداً مینویسم که به جای انتقاد چه کار کنید و چطور گوینده ی خوبی باشید.

//

اگر این کار رو توی خانواده تون نهادینه کنید قطعاً خیلی به دردتان خواهد خورد، مخصوصاً وقتی بچه دار بشید و بچه ها هم به این جلسات خانوادگی حضور پیدا کنن، اینطوری فرهنگ صحبت کردن توی بچه ها هم نهادینه میشه و شما میتونید اساس یه ارتباط نزدیک رو با بچه ها تون داشته باشید و از همه ی حرفایی که توی دلشونه خبردار بشید، از نوع نگاهشون، البته صمیمیتی که بین شما و فرزندانتون پیش میاد مهمترین موضوع هست، و همچنین اعتماد به نفسی که فرزندانتون پیدا میکنن از تعریف و تمجیدهایی که توی همون اول گفتگو نثارشون میشه و حرفهاشون که کاملاً شنیده میشه و حرفهایی که میشنوه و راجع بهشون اظهار نظر میکنه.
برعکس اون چیزی که به نظر میاد تربیت کردن بچه های نسل جدید خیلی هم سخت نیست! اصول خیلی ساده ای داره که هر خانواده‌ای باید از اولین روزهای بچه دار شدن الی الابد بهش پایبند باشن!

//پی نوشت مهم: البته اونایی که بچه دار هستن بهتره ۲ تا جلسه داشته باشن ، یکیش فقط واسه خودشون و درباره‌ی اون مسایلی که نیازی نیست که بچه ها بدونن، و یکی از اونها هم با حضور بچه ها! البته در اون جلسه ای هم که با حضور بچه ها هست باید یه سری مشکلات مطرح بشه تا بچه ها طریقه‌ی برخورد و حل مشکلات رو هم یاد بگیره و بدونن که مشکلات پیش میاد ، ولی باید مطرح بشه و حل بشه!

موضوع قفل شده است