امام سجاد با حاکمان زمانشان بیعت کردند؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امام سجاد با حاکمان زمانشان بیعت کردند؟

امام سجاد با حاکمان زمانشان بیعت کردند؟ بایزید و مروان چطور؟

با سلام

امام سجاد (ع) با شش خليفه معاصر بود كه هيچ يك بااهل‏بيت (عليهم السلام) مهر نورزيدند . اين خلفا عبارتند از :

1- يزيد بن معاويه
2- عبدالله بن زبير
3- معاويه‏بن يزيد
4- مروان بن حكم
5- عبدالملك بن مروان
6- وليدبن عبدالملك

امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر ، درايام اسارت و در شرايط‏ اختناق ، امامت را به عهده گرفت . اين شرايط سخت تا پايان‏ امامت وى ادامه يافت .
مسعودى نوشته است : «قام ابومحمد على‏بن الحسين (ع) بالامر مستخفيا على تقيه شديده فى زمان صعب . »حضرت سجاد (ع) امامت را به صورت مخفى و با تقيه شديد و درزمانى دشوار عهده دار گرديد . (1)
مسعودى مى نويسد : مسلم بن عقبه از مردم مدينه بيعت گرفت .هر كه نپذيرفت او را كشت مگر , على بن الحسين (ع ) را . (2). .

به اين جهت امام(ع) به تربيت‏ انسانهايى همت گمارد كه بتوانند با روشنگرى و توضيح معارف‏الهى مسير اسلام راستين و تشيع سرخ علوى را استمرار بخشند. يكى‏از اين شاگردان «يحيى بن ام طويل‏» است كه در مسجدپيامبر(ص)، در مدينه، براى مردم سخن مى‏گفت و طرفداران ستمگران‏را اين چنين مخاطب قرار مى‏داد:

«ما مخالف شما و منكر راه و روش شما هستيم.
ميان ما و شمادشمنى آشكار و هميشگى است.
هر كس به امام على(ع) دشنام دهد،لعنت‏خدا بر او باد و ما از آل مروان و آنچه غير خدامى‏پرستيد، بيزاريم. (3)
به همين جهت «حجاج ابن يوسف‏» دستهاو پاهاى او را قطع كرد و اين شاگرد مكتب عشق با شهادت، كه هنرمردان خدا است، دنيا را وداع كرد.» (4)

اصولا شخصيت امام زين‏العابدين(ع) به عنوان نمونه‏اى متعالى از مبارزه عليه حكومت‏اموى مطرح بود مردم او را با همين جهت‏گيرى مى‏شناختند.
در همين ‏راستا نام و ياد آنان از نظر خلفاى بنى اميه جرم محسوب مى‏شد وكسانى كه آن حضرت از آنان ستايش و يا تعريف مى‏كرد، به زندان‏افكند از «بيت المال‏» محروم مى‏ساختند.»
چنانكه فرزدق شاعرهمين عاقبت و فرجام را يافت و او كه فقط شعرى در مدح على بن‏الحسين(ع) خواند به زندان افتاد و نامش از ديوان مالى حذف شد.

بدين خاطر بود كه دشمنان نتوانستند حضرت سجاد(ع) را تحمل كنندو در سال 95 هجرى قمرى، در سن پنجاه و فت‏سالگى، به دست هشام‏ابن عبد الملك و به نقلى وليد ابن عبد الملك به شهادت رسيد و باغروب غمگينانه خويش جهان تشيع را عزادار ساخت. (5)


1- اثبات الوصيه، ص‏167.
2.مروج الذهب ،ج 2 ،ص 96
3- كافى، باب مجالسه اهل المعاصى، ج 2، ص‏379-380.
4- اختيار معرفه الرجال، ص‏123.
5- وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم يا بيست و پنجم محرم سال‏95 يا 94 هجرى نقل كرده‏اند.

«محمد بن مسلم زهرى‏» كه از دانشمندان دينى آن عصر به شمارمى‏آمد، در زمان حكومت «عبد الملك مروان‏» جذب دربار شد و تاآخر عمر با دربار بنى اميه همكارى نزديك داشت.
امام سجاد(ع)در نامه‏اى او را توبيخ و سرزنش كرد.
به فرازهايى از آن پيام‏توجه كنيد:


1- در آغاز نامه خطاب به او مى‏نويسد: تو در حالتى قرارگرفته‏اى كه هر كس از اين وضع تو اطلاع يابد سزاوار است‏به حال‏تو ترحم كند.


2- بدان كمترين چيزى كه كتمان كردى و سبكترين چيزى كه بر دوش‏گرفتى، اين است كه وحشت ‏ستمگر را به آرامش تبديل كردى و چون‏به او نزديك شدى و دعوت او را اجابت نمودى، راه گمراهى را براى‏او هموار ساختى.


3- آنگاه كه چيزهايى به تو دادند كه حق تو نبود، گرفتى و به‏ فردى نزديك شدى كه هيچ حقى را به كسى باز نگردانده است وهنگامى كه تو را به خود نزديك ساخت، هيچ باطلى را برطرف نكردى‏و كسى را كه دشمن خداست، به دوستى خويش گزيدى.


4- اينك از تمام منصبهاى خويش كناره‏گيرى كن تا به پاكان وصالحان پيشين ملحق شوى.


5- نزديكترين وزيران و قوى‏ترين يارانشان به قدرى كه تو فسادآنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانسته‏اند به آنان كمك‏كنند. (1)


1- تحف العقول، «سخنان امام زين العابدين(ع).

امـام سـجـّاد (ع ) و عـبـدالمـلك مشغول طواف بيت اللّه الحرام بودند و حاجيان نيزآن بزرگوار را بـسيار احترام مى كردند.
عبدالملك گفت : اين شخص كيست ؟
گفتند: على بن الحسين (ع ).
عبدالملك رو بـه امـام كـرد و گـفـت : اى عـلى بـن الحـسـيـن (ع ) مـن قاتل پدر شما نيستم . چرا نزد ما نمى آيى ؟
امام (ع ) اعتنايى به او نكرد و در پاسخش فرمود: هـمـانا قاتل پدرم با عملى كه مرتكب شد دنياى او را تباه كرد و پدرم نيز آخرت را بر او تباه فـرمـود.
پـس اگـر تـو نـيـز دوسـت دارى كـه قـاتل پدرم باشى ، بوده باش .
تكبّر و نخوت عـبـدالمـلك فروكش ‍ كرد و گفت : هرگز! ولى نزد من بيا تا از دنياى ما برخوردار شوى .
ولى امام سجاد (ع ) با نشان دادن كرامت ، به عبدالملك جواب كافى و محكم داد.1

1-الخرائج ، ج 1، ص 255.

درباره بیعت امام سجاد علیه السلام با یزید باید به سراغ واقعه حره برویم چون واقعه حره باعث شد بسیاری از مردم مدینه یا بزور با یزید بیعت کردند یا از دم تیغ گذرانده شدند
طبرى راجع به سرنوشت امام چهارم در اين واقعه نوشته :چون يزيد , مسلم بن عقبه را به مدينه گسيل داشت , به او چنين سفارش كرد كه على بن الحسين (ع ) در كار شورشيان دخالتى نداشته است . دست از وى بـاز دار و بـا او بـه نـيكى رفتار نما . چون على بن الحسين (ع ) به نـزد مسلم رفت , به حضرت گفت : اهلا و مرحبا و سپس وى را بر مسند و جايگاه خويش نشاند و گـفـت : پـليدكاران ( مردم مدينه ) نگذاشتند به كار تو رسيدگى كنم ,اميرالمومنين يزيد سفارش تو را به من كرده است . سپس دستور داد چارپاى او را زين كرده و او را با احترام به خانه اش روانه نمود . (1)
مولف كشف الغمه نيز آورده : مسلم بن عقبه على بن الحسين را حرمت نهاد و مـركـبـش را مـهـيا كرد و گفت : تو را ترسانيديم ؟ على بن الحسين او را سپاس گفت و چون از خـانه اش بيرون رفت , گفت : اين مرد علاوه بر خويشاوندى كه با رسول خدا (ص )دارد , صاحب خـيـرى است كه شرى در وى نيست . (2)تنها در يكى از نقل هاى طبرى (3) و در تاريخ يعقوبى به آمـادگـى امـام چـهارم براى بيعت با يزيد اشاره نموده است. (4)
با توجه به قراين ذيل قطعا بايد اين نقل را مجعول و سـاخـتگى دانست و به همان نقل پيشين اعتماد نمود.
از آن جا كه حضرت پايان كار شورشيان را مى ديد و آن را قيامى شيعى و با انگيزه هاى راستينى كه مورد نظر ائمه (ع ) بود نمى ديد , از اول خـود را كنار كشيد . با آنان همداستان نشد ,بنابراين مسلم بن عقبه هم ماموريت آزار رسانى وى را نداشت . دستور بيعت گرفتن از او را هم از طرف يزيد نداشته , بلكه دستور خوش رفتارى با او را از سوى يزيد داشته است .
از سوى ديگر , پس از كشته شدن امام حسين (ع ) و اعتراض ها و رسـوايى كه به دنبال آن پيش آمد , يزيد مايل نبود دستش دوباره به خون فرزند رسول خدا (ص ) آغشته شود .
مسعودى مى نويسد : مسلم بن عقبه از مردم مدينه بيعت گرفت .هر كه نپذيرفت او را كشت مگر , على بن الحسين (ع ) را . (5).
1.همان، ص 421.
2
.كشف الغمه ،ج 2 ،ص 89.
3.همان،ج 4 ،ص 419.
4.تاريخ يعقوبى ،ج 2 ،ص 223.
5.مروج الذهب ،ج 2 ،ص 96

موضوع قفل شده است