يا بن الطلقا به چه معناست؟(کارشناس:مجید)

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
يا بن الطلقا به چه معناست؟(کارشناس:مجید)

سلام.

در خطبه حضرت زينب (ع) در مجلس يزيد :

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]«« امن العدل يا بن الطلقا تخديرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله سبايا قد هتك ستورهن و ابديت وجوهن تحدوبهن الاعدا من بلد و يستشرفهن اهل المناهل و المناقل و يتصفح وجوههن القريب و البعيد والدني و الشريف ليس معهن من حماتهن حمي و الا من رجالهن وليو كيف ترتجي مراقبه ابن من لفظ فوه اكباد الازكيا و نبت لحمه بدما الشهدا و كيف يستبطي بغضنا اهل البيت من نظر الينا بالشنف و الشنان و الاحن والاضغان ثم تقول غير متاثم و لا مستغطم»».لا هلو و استهلوا فرحا ثم قالوا يا يزيد لاتشل.[/]

آیا یا بن الطلقا به معنی پسر آزاد شدگان است؟یا اصطلاحیست به معنی" پسر زنهای بدکاره که به بدکاربودنشون افتخار میکنن"؟


با سلام

طلقا یعنی بردگان آزاد شده

فتح رسول الله صلى الله عليه وآله مكة عنوة فخطب على باب الكعبة ثم قال بعد كلام: " يا معشر قريش ! ما ترون أنى فاعل فيكم ؟ قالوا: خيرا. أخ كريم، وابن أخ كريم، قال: اذهبوا فأنتم الطلقاء " راجع سيرة ابن هشام ج 2 ص 412.

حتی خود معاویه اقرار دارد که از طلقاست وقابل قیاس با اهل بیت علیهم السلام نیست :

سليم بن قيس من عينه بالاسناد عن أبان عنه قال: وحدثني أيضا عمر بن
أبي سلمة وزعم أبو هريرة العبدي أنه سمعه عن عمر بن أبي سلمة [قال:] إن معاوية دعا
أبا الدرداء ونحن مع أمير المؤمنين عليه السلام بصفين ودعا أبا هريرة فقال لهما:
انطلقا إلى علي عليه السلام فاقرآه مني السلام وقولا له: والله إني لاعلم أنك أولى
الناس بالخلافة وأحق بها مني لانك من المهاجرين الاولين وأنا من الطلقاء وليس لي
مثل سابقتك في الاسلام وقرابتك من رسول الله صلى الله عليه وآله وعلمك بكتاب الله
وسنة نبيه عليه وآله السلام ولقد بايعك المهاجرون والانصار بعد ما تشاوروا قبل
ثلاثة أيام ثم
أتوك فبايعوك طائعين غير مكرهين وكان أول من بايعك طلحة والزبير ثم نكثا بيعتك ظلما
وطلبا ما ليس لهما. وبلغني أنك تعتذر من قتل عثمان وتتبرأ من دمه وتزعم أنه قتل
وأنت قاعد في بيتك وأنك قد قلت حين قتل: اللهم لم أرض ولم أمالئ وقلت له يوم الجمل
حين نادوا يا لثارات عثمان قلت: كبت قتلة عثمان ليوم لوجههم إلى النار أنحن قتلناه
إنما قتله هما وصاحبتهما وأمروا بقتله وأنا قاعد في بيتي وانا ابن عم عثمان

والمطالب بدمه...

ممنوم.اما من اصلا عربی بلد نیستم.

میشه فارسی بگید؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
و سلام بر شما دوستدار اهل بیت رسول خدا (ص)
در ذیل تر جمه خطبه ی حضرت زینب در مجلس یزید تقدیم شما می شود و قسمتی که رنگی می گردد مورد سوال شما می باشد به امید نابودی دشمنان اهل بیت (ع)

پس از آنکه زنان و بازماندگان اهل بیت امام حسین (ع) را در حالى که به ریسمان‏هابسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، سر مقدس سیدالشهدا را در مقابل آنهانهادند . یزید در حالى که با چوب خیزران بر لب و دندان مبارک امام مى‏زد این اشعاررا سرود: "ما بزرگان بنى‏هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم؛ این روزدر مقابل آن روز قرار گرفت . بنى‏هاشم با پادشاهى بازى کردند، وگرنه نه خبرى ازرسالت ‏بود و نه وحی نازل مى ‏شد . من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمدانتقام کارهاى او را نگیرم"» .


در این حال حضرت زینب (س) برخاست و این چنین خطبه خواند: به نام خداوند بخشندهو مهربان . خداوند جهانیان را حمد و سپاس مى‏گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان اودرود و سلام مى‏فرستم . خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود آنجا که در قرآنبیان داشت "پایان کار کسانى که زشتکارى و گناه انجام داده‏اند به جایى رسید که آیاتخدا را دروغ شمردند و آنها را به استهزا و مسخره گرفتند" (روم/10) آرى، کلام خداصدق و راست و عین واقعیت و حقیقت است .


یزید، از اینکه زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ‏اى و ما را همچون اسیران ازسویى به سوى دیگر مى‏برى، گمان دارى که ما در نزد خدا خوار و پست ‏شده‏ایم و تو درپیشگاه او قرب و منزلت ‏یافته‏اى؟ و با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته وبا نگاه غرورآمیز و شادمانه به اطراف خود مى‏نگرى؟ از اینکه دنیایت آباد شده است وامور طبق مراد تو مى‏چرخد و مقام و منصبى را که حق ما خاندان(رسول اکرم (ص)) است،در دست گرفته‏اى، شادمانى؟ اگر چنین تصور باطلى بر وجود تو حکمفرما شده است، لحظه‏اى بیندیش و فکر کن! مگر فراموش کرده ‏اى کلام خدا را که مى‏فرماید: "گمان نکنندآنان که به راه کفر بازگشته ‏اند که آنچه ما براى آنها پیش مى‏آوریم و آنها را مهلتمى‏دهیم به نفع آنان و به خیر و سعادتشان است، که این مهلت دادن براى آن است که برگناهان خود بیفزایند و براى آنان عذاب ذلت ‏آمیز ابدى در پیش است" .(آل‏عمران/178)


(یابن طلقا)اى فرزند آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده نهانسازى، ولى دختران پیامبر خدا را، در میان نامحرمان، به صورت اسیر حاضر نمایى، حجابآنان را بدرى، روى آنان را بگشایى و دشمنان، آنان را از شهرى به شهرى ببرند و شهرىو بیابانى بدانها چشم بدوزند و نزدیک و دور و مردمان پست و شریف به تماشایشانبایستند، در حالى که نه از مردانشان سرپرستى مانده و نه از یاورانشان مددکارى؟ اماچه توقع و انتظارى است از فرزند آن جگرخوارى که جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت وگوشتش از خون شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه مى‏توان از فردى انتظار کوتاه آمدنداشت که همواره با بغض و دشمنى و کینه و عداوت، به خاندان ما نگریسته است؟


یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده ‏اى، آنگاه نشسته‏ا ى و بى‏آنکه خود راگناهکار بدانى یا جنایات خود را بزرگ بشمارى، با خود ندا سر مى‏دهى که ای کاش پدرانمن حضور داشتند و از سر شادمانى و سرور فریاد برمى‏آوردند و مى‏گفتند: "اى یزید! دست مریزاد" ؟ این جمله‏ جسارت ‏آمیز را مى‏گویى، در حالى که بى ‏شرمانه چوب ‏دستىبر دندانهاى مبارک اباعبدالله، سید جوانان بهشت مى‏کوبى! چگونه چنین یاوه ‏سرایىنکنى؟ تویى که زخم‏ هاى گذشته را شکافتى و ریشه ‏ما را با ریختن خون فرزندان محمد )ص) و ستارگان روى زمین از آل عبدالمطلب بریدى و اکنون پدران خود (نسل شرک وبت‏پرستى) را ندا مى‏دهى و گمان دارى که با آنان سخن مى‏گویى . به زودى خودت به جمعآنان ملحق مى ‏گردى و در آن جایگاه، عذابى ابدى است که آرزو مى‏کنى ای کاش دست‏هایمشل و زبانم لال مى ‏گشت و هرگز چنین یاوه‏هایى را به زبان نمى‏آوردم و هرگز چنینکارهاى ناشایستى را انجام نمى‏دادم .


پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند انتقام بکشو آتش قهر و غضبت را بر کسانى که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست . قسم بهخدا که اى یزید! بدان با این جنایت هولناک پوست‏خود را شکافتى و گوشت‏خود را پارهکردى . به همین زودى است که در عرصه محشر به محضر رسول‏الله (ص) وارد شوى، درحالى‏که بار گرانى از مسؤولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت ‏خاندان و پاره‏هاىتن او را بر گردن گرفته‏ اى . آن روز، همان روزى است که خداوند تمامى آنان را جمعمى‏نماید و پریشانى و پراکندگى آنان را سامان مى‏بخشد و حقشان را مى‏ستاند .


" گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‏اند، مردگان‏اند؛ بلکه آنان زنده‏اند ونزد پروردگار خود، روزى مى‏خورند " (آل‏عمران/168).


اى یزید! تو را همین بس که داور و حاکم تو خداوند باشد و خصم تو پیامبر، وجبرئیل پشتیبان او . به زودى آن که سلطنت را براى تو آراست و بر این جایگاه نشاند وتو را بر گرده مسلمانان سوار کرد خواهد یافت که ستمگران را چه عقوبت و جایگاه بدىاست و کدام‏ یک از شما جایگاه بدترى دارید و سپاهش ناتوان تر .


اى زاده معاویه! اگر چه شداید و پیشامدها و فشار روزگار مرا در شرایطى قرار دادکه مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچک تر از آن مقام ظاهرى ‏ات مى‏بینم و تورا بسیار توبیخ و سرزنش مى‏کنم . چگونه سرزنش نکنم با اینکه چشم‏ها در فراق دوستان،گریان، و دل‏ها در فراق عزیزان، سوزان است .


آه! چه شگفت ‏انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست‏ حزب شیطان، آن بردگانآزاد شده کشته شوند! همین دست‏هاى شماست که به خون ما خاندان (پیامبر) آغشته شدهاست و دهانتان از گوشت ما پر گردیده است . مگر نه اینکه آن بدن‏هاى پاک و پاکیزهروى زمین افتاده و گرگ‏هاى بیابان بدن‏هاى آنها را حلقه زده‏اند و کفتارها آنها رادر خاک مى‏غلطانند . اى پسر سفیان! اگر چه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت‏شمرده‏اى و به آن مى‏بالى، اما طولى نمى‏کشد که مجبور مى‏گردى غرامت و تاوان آن راپس بدهى، و آن روزى است که آن چه از پیش فرستاده‏اى خواهى یافت "و خداوند هرگز بهبندگان خود ستم نمى‏ورزد" (حج/10). ما از بیدادگرى ‏هاى تو، به پیشگاه او شکایتمى‏بریم و او تنها پناهگاه و امید ماست .


پس هر مکرى که مى‏توانى بساز و هر تلاشى که مى‏توانى انجام بده؛ ولى بدان به خداسوگند! هرگز توان آن را ندارى که ذکر خیر ما را از یادها ببرى و قدرت آن را ندارىکه وحى ما را نابود سازى و دوره‏ى ما را به پایان رسانى و نمى‏توانى ننگ و عاراعمالت را از دامن خود بزدایى . اى یزید! بدان که عقلت ضعیف و ایام حکومتت اندک واجتماعت رو به پراکندگى و پریشانى است . روزى خواهد رسید که منادى ندا خواهد کرد: آگاه باشید که لعنت ‏خدا بر ستمکاران باد . پس حمد و سپاس از آن خداى جهانیان استکه اول کار ما را خوشبختى و مغفرت و پایان آن را شهادت و رحمت قرار داد .[پایان خطبه ]


اما منظور از آزادشدگان (یابن طلقا)،این است که وقتی پیامبر (ص)مکه را فتح کردند تعدادی به اسارت در آمدند و پیامبر آن ها را آزاد نمودند که از جمله آنان ابوسفیان پدر بزرگ یزید بود از این رو این گروه در تاریخ معروف به« طلقا» شدند و فرزندان آنان را با خطاب «یا بن طلقا »می شناختند.
التماس دعا

أطيب البيان في تفسير القرآن ج‏10 145 [سوره النمل(27): آيه 42] ..... ص : 145
در خبر است از پيغمبر (ص) كه فرمود گرامى بداريد بزرگ هر قومى را و لو كفار و مشركين باشند ولى اين دستور را يزيد مراعات نكرد و دستور داد دختران پيغمبر را سر كوچه‏ها و بازارها نگاه دارند براى تماشاى هر بيسروپايى كه حضرت عليا عليه زينب فرمود «امن العدل يا ابن الطلقاء تخديرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول اللَّه- تا آخر فرمايشاتش» و تعبير به اين ابن الطلقاء اشاره به اين است كه در فتح مكه پيغمبر بسران قريش كه رئيس آنها ابا سفيان بود فرمود«لا تثريب عليكم اليوم انتم الطلقاء».

موضوع قفل شده است