حسادت صحابه به حضرت علی

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حسادت صحابه به حضرت علی

علت رشک صحابه و دیگران نسبت به حضرت علی چه بوده و چگونه این حسادتها عملی میشد؟

[=&quot]ابتدا بررسی حسد ،حسد یعنی بد کسی را خواستن،یا زوال نعمت کسی را خواستن،(لسان العرب،3/166[/][=&quot]).[/]



[=&quot]خود حضرت میفرمود : شما مانند قابیل نباشید که بر برادرش تکبر کرد ،خدا او را برتری نداد ،خویشتن را بزرگ می پنداشت ،و حسادت ،او را به دشمنی واداشت،(نهج البلاغه خطبه 192). در میان اعراب این ضرب المثل معروف بود که « کل ذی نعمه محسود » یعنی هر صاحب نعمتی مورد حسد است ، (موسوعه امثال العرب، 4/166). و امام علی به خاطر آنکه از شمار زیادی از فضائل و ویژگیهای منحصر به فرد برخوردار بود ،همواره مورد حسد قرار می گرفت .عبدالله بن عمر بن خطاب می گفت : برای علی سه ویژگی بود که اگر یکی از آنها را من داشتم دوست داشتنی تر از همه عطایا و تمامی اموال بود: « ازدواج با فاطمه،‌ و اعطای پرچم روز خیبر به علی ،و آیه نجوا »(کشاف زمخشری ،4/494).البته این سخن عبدالله در واقع نوعی آرزو همراه با غبطه است اما به هرحال خصوصی علی (ع) در بین سر شناسان آندوره را اثبات می کند . از عمر بن خطاب نقل شده است : « به علی بن ابیطالب سه ویژگی داده شد که اگر یکی از آنها از آن من بوداز عطایای بسیار و اموال فراوان نزد من دوست داشتنی تر بود »،گفتند آنها چیستند ،جواب داد :« ازدواج علی با فاطمه ،دختر رسول خدا ،سکنا گزیدن او در مسجد چونان رسول خدا به گونه ای که برای او روا شد آن چه برای رسول خدا روا بود ،و پرچم داری روز خیبر[/][=&quot] ؛(المستدرک علی الصحیین ،3/135). شاهد دیگر آنکه روزی معاویه برای سفر حج به مکه آمد که در آنجا سعد بن ای وقاص حضور داشت ،وارد دارالندوه شد و سعد را بر کنار خود نشانید آنگاه شروع به سب و دشنام به علی (ع) کرد ،سعد گفت [/][=&quot]: مرا بر تخت خود نشانده و شروع به دشنام علی کرده ای ،به خدا سوگند اگر یک خصلت ار خصلت های علی در من بود برایم دوست داشتنی تر ازهمه آنچه خورشید به آن می تابد بود،به خدا قسم اگر داماد رسول خدا بودم ،و فرزندانی که از آن علی است برای من بو برایم دوست داشتنی تر بود از همه انچه آفتاب به ان می تابد ،اگر رسول خدا درباره من گفته بود آنچه درباره علی در روز خیبر گفت- فردا پرچم را به دست کسی می دهم که که او خدا و رسولش را دوست دارد و خوا ورسولش او را دوست دارند ، فرار کننده نیست و خدا به دستان او فتح می کند – اگر رسول خدا درباره من گفته بود آنچه در خطاب به علی در غزوه تبوک گفت – که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی – برایم دوست داشتنی تر بود از هر آنچه آفتاب به آن می تابد.(مروج الذهب 3/23) .همین سعد بن ابی وقاص هرگز با علی (ع) بیعت نکرد . ولادت حضرت علی در کعبه ،تربیت یافتن دردامان پیامبر ،سبقت بر همگان در پذیرش اسلام ،نماز گزاردن فبیعت با رسول خدا،جهاد با دشمنان و نبردهای دلاورانه بدر و احد و خندق و حنین ،سبقت در عرصه های علم، عدالت ،شجاعت و سخاوت ،و برخورداری از شریفترین نسب ،اخوت با پیامبر ،همسری دختر رسول خدا و پدری نوادگان پیامبر ،تنها بخشی ا زفضائل علی (ع) است . از اسکافی نقل شده است : (بنی امیه ) در طول زمامداری خود کوشیدند تا یاد علی و فزندانش را خاموش کنند ... و فضائل و مناقب و سوابقش را مخفی سازند ،و از روی منابر ،علی و فرزندانش را مورد شتم و سب و لعن قرار دهند ...،اگر کسی چیزی از فضائل آنان بیان می کرد به شدیدترین مجازات ها گرفتار می شد ... تا آنجا که راویان هر گاه می خواستند حدیثی از علی بیان کنند از روی تقیه می گفتند « مردی از قریش » چنین گفت و نام علی را به زبان جاری نمی کردند..(ابن ابی الحدید ،ص 223) . [/]

[=&quot]شیخ مفید آرده است : « در روز طائف [ غزوه طائف ] چون رسول خدا با علی خلوت کرد عمر بن خطاب نزد رسول خدا آمد و گفت آیا با او – و نه با ما نجوا می کنی ؟ – و با او خلوت می کنی ؟ پیامبر در پاسخ فرمود : من با او نجوا نمی کنم بلکه خداوند [ نیز ] با او نجوا می کند، (ارشاد ،1/153؛ترمذی [/][=&quot]5/639 [/][=&quot]؛تاریخ مدینه السلام ،8/413-414) . در جریان بستن در خانه هایی که به مسجد باز می شد ،آمده که پیامبر فرمود این درها را ببندید به جز در خانه علی و بدانیدکه این به امر پروردگار بوده است ،( المستدرک ،[/][=&quot]3/135)[/][=&quot]،همچنی پیامبر به کسانی مانند ابوبکر و عمر فرمان داد تا در خانه هایشان را که رو به مسجد باز میشود را مسدود سازند ،(کنز العمال ،[/][=&quot]13/157).[/][=&quot]پیامبر در دوران حیاتش به حضرت علی فرمود :« ... ستمگران آنانند که به تو رشک می ورزند و بر تو ستم روا می دارند ،و پس از من تو را از حقت باز می دارند » ،(بحارالانوار ،36/60).آن حضر در دوران زمامداریش پرده از رشک دیگران نسبت به خود برداشت چنان که در سال 36ق و هنگان عزیمت به جنگ جمل فرمود : « ...به خدا سوگند قریش از ما انتقام نمی گیرد جز به آن علت که خداوند ما را از میان انان برگزید و گرامی داشت » .(نهج البلاغه ، خطبه [/][=&quot]33). [/][=&quot]امیرالمونین پس از برخورد با اصحاب جمل ،در احتجاج به آنها به آیه[/][=&quot] « [/][=&quot]ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله ...» تمسک کرد و فرمود : « ما ، آل ابراهیم هسنیم که همواره مورد رشک قرار گرفتیم ،چنان که پدرانمان نیز چنان شدند» .(احتجاج ،1/371-372) .پس از سقیفه سلمان فارسی با بیان سخنانی مردم را به پذیرش ولایت علی فراخواند و با عتاب و سرزنش به ایشان گفت[/][=&quot] : « [/][=&quot]چگونه است حال این قوم که فضل علی را شناختند و بر او حسد ورزیدند ؟[/][=&quot]... [/][=&quot]آیا نمی دانید ،یا خود را به نادانی زده اید ؟ یا اینکه حسد می ورزید....(احتجاج،1/371-372 ؛اختیار معرفه الرجال ،طوسی ،1/86).هم چنین زمانی که می خواستند به زور از علی (ع) بیعت بگیرند ام ایمن و ام سلمه هر دو خطاب به ابوبکر گفتند « ای عتیق ،چه به سرعت حسدتان نسبت به آل محمد را آشکار کردید» و عمر فرمان داد تا ان دو بانو را از آنجا (مسجد مدینه[/][=&quot] ) [/][=&quot]بیرون کنند و عمر گفت :« این کار چه ربطی به زنان دارد ؟» ،( بحار الانوار [/][=&quot]ج 28 ص 301 .[/]

[=&quot]در ادامه به مطالب بیشتری در باره رشک صحابه نسبت به حضرت علی علیه السلام اشاره می کنم . ابن ابی الحدید در بررسی تفصیلی ماجرای شورای تعیین خلیفه سوم (سال 23 قمری ) این سخن را مطرح کرده است که عبدالرحمن بن عوف ( که در میان اعضای شورای مزبور از امتیازی ویژه برخوردار بود ) از علی (ع) روی برمی تافت .آنگاه وی در تحلیل این امر ،به اختصار گفته است : « سرشت ها در ملکیت افراد نیستند ،و حسد در نفوس آدمی جای دارد » .هم چنین همین مورخ ف،به نقل از استاد خود ،ابوجعفر یحیی بن محمد ،به اجمال این نکته را تایید کرده است که پیامبر درباره خلافت علی (ع) تصریح کرده بود ،اما با وجود این ،و به نقل از استادش و در جهت دفاع از موضع اهل سنت مدعی شده است که اصحاب پیامبر در اساس ،مسئله خلافت را از شمار معالم و مبانی دینی نمی دانستند که تخلف ناپذیر باشد .سپس اعتراف کرده است که برخی افراد ف از روی حسد ف از خلافت علی (ع) امناع ورزیدند .بردی از ابو زید خلیل بن احمد نحوی پرسید [/][=&quot]: « چرا یاران پیامبر ،مناسباتشان با یکدیگر به سان فرزندان یک مادر بود ، و تنها علی بن ابی طالب در میان آنان همانند یک فرزند نامادری بود ؟» او در پاسخ گفت : علی بر همگان در اسلام پیشی داشت ،و در شرافت برتر بود و در علم والاتر ،و در حلم پیشتر ،و در هدایت یافتن افزون تر.پس دیگران بر او حسد ورزیدند و مردم به همانندها و همگون های خود مایل ترند (تا به کسی که از آنان برتر است ).[/]

[=&quot]آنچه که در بالا گذشت: به نقل از مقاله رشک بر امیر مومنان علی ،درآمدی بر روان شناسی مناسبات در تاریخ اسلام ،حامد منتظری مقدم ،تاریخ در آیینه پژوهش ،شماره 3[/][=&quot].[/]

[=&quot]در این بین شواهد دیگر آنکه در دوره خلافت امام عده ای هرگز با او بیعت نکردند از جمله عبدالله بن عمر ،سعد بن ابی وقاص،صهیب رومی غلام عمر ،محمد بن مسلمه ،سعد بن مالک ،اسامه بن زید ،و سلمه بن سلامه و از تابعین افرادی که از بیعت تخلف کردند ریسع بن خیثم ،مسروق بن اجدع،اسود بن زید. جالب استکه عبدالله بن عمر با یزید بیعت کرد و در بیعت با حجاج بن یوسف ثقفی و از ترس اینکه حجاج او را بکشد ،به جای دست با پای حجاج بیعت کرد .مسعودی در تاریخش علاوه بر ابن عمر و سعد بن ابی وقاص ،قدامه بن مظعون ،اهیان بن صیفی و عبدالله بن سلام ،مغیره بن شعبه ،و از انصار کعب بن مالک ،حسان بن ثابت و ابو سعید خدری ،و محمد بن مسلمه ، را نام می برد و عدئ ای ،فضاله بن عبید ،کعب بن عجره ،مسلمه بن خالد را ببا جماعتی از از طرفداران عثمان از انصار و غیر انصار از بنی امیه و دیگران را بدان افزوده اند . با اینکه در دوره خلیفه اول سعد بن عباده بیعت نکرد و بوسیله عمال خلیفه به قتل رسید اما حضرت علی با این افراد کاری نداشت .منابع این قسمت : سفینه البحار ج1ص 506 ؛مروج الذهب چاپ سعادت ج2 صص361 و 362 ؛[/][=&quot]
در این بین سعد بن ابی وقاص را بیشتر توضیح می دهیم . او در سقیفه با ابوبکر بیعت کرد و طبق نقل شیخ مفید به انتخاب عمر از جانب ابوبکر به خلیفه گی مخالفت کرد و به ابوبکر گفت در قیامت چه جوابی داری اگر این مرد خشن و تند خو را بر ما مسلط کنی ؟ و بالاخره سعد در دوران خلیفه به افتخارات نظامی دست یافت .با آنکه عمر سعد را در شورا شش نفره جای داد اما پنهانی به ابن عباس گفت : سعد لیاقت خلافت را ندارد . چون حضرت علی پدر سعد را در جنگ بدر کشته بود او نسبت به حضرت علی کینه داشت . سعد پسر عموی عبدالرحمن بن عوف و عبدالرحمن داماد عثمان بود .حضرت علی گفت سعد به خاطر نسبتی که با پیغمبر و حسنین و عمویم حمزه داری به نفع عثمان رای نده ،اما رای داد. سعد در جنگ احد فرار کرد اما حضرت علی فرار نکرد و از پیامبر حفاظت کرد و این باعث نوعی حسادت در سعد شد .زیرا که سعد ادعای شجاعت و پهلوانی داشت و 10سال هم از حضرت علی بزرگتر بود اما از نبرد سهمگین احد گریخته بود .با آنکه سعد در خیبر اعلام آمادگی کرد تا پرچم را رسول خدا به او بدهد ولی رسول خدا پرچم را به علی (ع) داد .پیامبر در جریان صلح حدیبیه سعد را برای پیدا کردن آب فرستاد اما سعد ناکام بازگشت سپس پیامبر حضرت علی را فرستاد و او با آب بازگشت .
به نقل از مقاله : مواضع سعد بن ابی وقاص در برابر امیرمومنان ،محمد حسن طبسی،تاریخ در آینه پژوهش ،شماره 4
سخن أخر ، شاهدی از جاهلیت : به مانند رشك صحابه نسبت به حضرت علي (ع) ،داریم که در جامعه جاهلی نسبت به پیامبر از سوی مشرکان حسادت ورزیده می شد واین به آن خاطر بود که به رسول الله ایمان نمی آوردند برای نمونه چند مثال را ذکر می کنیم : مفسران در ذیل آیه :« و قالوا لولا نزل هذا القران علی رجل من القریتین عظیم » ،« گفتند چرا این قرآن به مردی از مکه و طائف نازل نشد ». آورده اند : ولید بن مغیره با پیامبر ملاقات نمود و گفت : من از تو به منصب نبوت سزاوارترم ، زیرا من از نظر سن ، ثروت و فرزند بر تو مقدم هستم . [/]

[=&quot]نمونه دیگر : امیه بن ابی صلت از کسانی بود که پیش از اسلام درباره پیامبر سخن می گفت و تا اندازه ای امیدوار بود که خود به این مقام بزرگ نائل شود ،به همین خاطر تا آخر عمر از پیامبر اطاعت نکرد ، و مردم را بر ضد او می شورانید . مثال بعدی : اخنس که یکی از دشمنان پیامبر بود از ابو جهل پرسید : رای تو درباره محمد چیست ؟ وی گفت : ما و عبد مناف [ منظورش طائفه حضرت محمد است ] بر سر شرافت و بزرگی به نزاع برخاستیم و با آنها رقابت نمودیم و از راههایی نوانستیم با آنان برابری کنیم .اکنون که با آنها برابر شده ایم ،می گویند : برای فردی از قبیله ما وحی نازل می شود[/][=&quot] . [/][=&quot]به خدا سوگند ما هرگز ایمان نخواهیم آورد[/][=&quot] . [/][=&quot]امام علي (ع[/][=&quot]) [/][=&quot]آنقدر فضائل داشت که احمد بن حنبل امام حنابله آورده است : مگر روایت نشده که رسول خدا به علی فرمود : لا یحبک الامومن و لا یبغضک الا منافق ؟ گفتند[/][=&quot] : [/][=&quot]آری . گفت از آنجا که مومن جایش در بهشت است و منافق جایگاهش در آتش ،بناب این علی تقسیم کننده بهشت و جهنم است .(ربیع الابرار ،ج1 ، 499 ) .هیچ کسی از صحابه بجز او نگفت « سلونی قبل ان تفقدونی »( تاریخ یحیی بن معین ، ج3، ص143 ).ابن ابی الحدید معتزلی می گوید : قریش چنان بغضی به علی می ورزید که به هیچ کس چنان نبود ( شرح نهج البلاغه ،ج9،ص28 ) . از امام سجاد سوال شد که چرا این اندازه قریش ( مسلمانان مکی ) به حضرت علی کینه داشتند ؟حضرت فرمود : لانه اورد اولهم النار و الزم آخرهم العار (او پیشینیان اینها که مشرک بودند را به جهنم فرستاد و دیگرانشان را رسوا کرد ) .( نثر الدر ،ج1 ،ص 340 ) . روابط امام با ابوبکر بسیار سرد بوده است و گویا خاطره ای باقی نمانده است .و در دوره عمر معمولا کمک های قضایی امام مطرح است و به صورت ظاهری به امام پرخاش نمی کرد .اما عثمان تحمل اظهار نظرهای عثمان را نداشت . حسادت نسبت به ایشان به حدی بود که قصد کشتن او را کردند [/][=&quot]( [/][=&quot]شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،ج13 ،ص302 -301 ). دقت داشته باشید که اگر امام با پناه بردن به انزوا خود را نجات نمیداد به یقین کشته می شد[/][=&quot] . [/][=&quot]همانطور که سعد بن عباده بیعت نکرد و کشته شد و گفتند جنیان او را کشته اند .( ابن ابی الحدید ،ج17،ص62[/][=&quot] )
[/][=&quot]یکبار فردی از حضرت علی پرسید : به نظر شما اکر رسول خدا پسری می داشت که بالغ و رشید بود ،آیا عرب حکومت خود را به او می سپرد ؟ امام فرمود : اگر مانند من گوشه گیر و عزلت نشین نمی شد، کشته می شد ،عرب از کار محمد متنفر بود و نسبت به آنچه خداوند به او عنایت کرده بود حسادت می ورزیدند .( ابن ابی الحدید ،شرح نهج البلاغه ،ج20 ،ص299-298 ) . برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به : حیات فکری سیاسی امامان شیعه ،رسول جعفریان[/][=&quot] )[/]

باور این مساله برای من سخت است. آیا براستی صحابه به یکدیگر حسادت داشته اند ؟




با سلام

در ابتدا باید دانست که واژه صحابه و اصحاب یکی هستند و در یک معنا بکار میروند. یعنی همانطور که واژه صحابه جمع صاحب است، لفظ صحابه هم برای جمع بکار میرود. (بایک تفاوت که صحابه در اصل مصدر بوده است-لسان العرب، ج1، ص519-521). به همین دلیل باید به این مسئله مهم در مورد صحابه توجه شود تا همه آنها متهم به برخی عنوان ها نشوند. همانطور که بسیاری همچون عمار یاسر، سلمان فارسی، مالک اشتر و ...

از صحابه هستند و نمی توان خیلی از مسایل را به آنها نسبت داد.
همچنین باید در مباحث تاریخی توجه کرد که بسیاری از عنوان های مورد بحث، در حیطه مسائل روانی و درونی انسا ها می باشند مانند همین حسادت. که شناخت آنها بسیار مشکل است. از این رو در نسبت دادن آنها باید بسیار دقت شود و با دقت و مصداق مشخص مورد سوال واقع شوند.

در مورد این سوال به طور کلی می توان گفت آنچه سبب رقابت ها و فراموش شدن آمیزه های اسلامی و توصیه های رسول گرامی اسلام(ص) شد، مجموعه ای از عوامل مختلف بوده اند؛ مانند فضائل حضرت علی(ع)، ظهور برخی رویدادهای ناگهانی مانند ماجرای سقیفه بنی ساعده، ظهور پیامبران دروغین و جنگ های ردّه، کشور گشای و حمله برای فتح مناطق خارج از سرزمین حجاز،

دنیا طلبی برخی از صحابه، و .... که هر کدام نیاز مند بحث دقیقی می باشند.
اما در باب فضائل امیرالمومنین همه ما مطالب بسیاری شنیده و خوانده ایم. اما آنچه که فکر می کنم مربوط به بحث می شود، فضائل و کمالاتی هستند که در رویکرد سیاسی و اجتماعی برخی از صحابه مشکل ساز می شده اند و سایر فضائل آن حضرت که در مباحث آمده اند در جهت تایید و تاکید این مباحث می باشند.




از مهمترین مسائلی که سبب شد تا توجه جامعه به حضرت علی(ع) معطوف شود، در روزهای ابتدایی علنی شدن دعوت و بعثت پیامبر بود. پس از نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» در جریان دعوت خویشان پیامبر به اسلام، حضرت علی بعنوان وزیر و جانشین آن حضرت معرفی شد که مورد اعتراض اقوام آن حضرت قرار گرفت. پیامبر اکرم (ص) در سال سوم هجرت، بعد از نزول آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین » ، علی بن ابی طالب (ع) را که نوجوانی بیش نبود، به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که حرف او را شنیده، از او اطاعت کنند .

شیخ مفید (ره) می نویسد: «جمهور شیعه با مخالفان آنها، بر این امر اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را دعوت به وزارت، خلافت و وصایت کرد، در حالی که او سنش کم بود»(فصول المختارة، ص 316 ؛

نگاه کنید كنز العمال ج 15 حديث 324).

دومین مورد مهم پیمان برادری پیامبر با حضرت علی(ع) بود. این جریان از این جهت اهمیت دارد که پیامبر حاضر نشد با هیچکس دیگر این پیمان را ببندد.(سیره نبوی، ج1، ص505)

سومین مورد حضور پررنگ حضرت علی در جنگ و غزوه های عصر نبوی و مبارزه با مشرکین است. که سبب شد تا بسیاری از فراد همانند همسر ابوسفیان

کینه آن حضرت را به دل بگیرند. شاید به همین دلیل است که کسی همچون ابوسفیان هرگز حاضر نشد با آن حضرت صلح و بیعت نماید.

نزول بسیاری از آیات قرآن کریم در مورد آن حضرت همچون: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(

المائدة/55) یا همچون سوره عادیات که نشان دهنده عمق توجه جامعه دینی به نقش آن حضرت در حل و فصل مسائل اجتماعی است.


در شیوه برخورد مخالفین با حضرت و اجرایی شدن افکارشان باید به حوادث و رخدادهای تاریخی آن دوره توجه شود. به طور کلی میتوان رویکرد صحابه را به چند بخش تقسیم کرد:
1. گروهی که مقام سیاسی و جایگاه امامت آن حضرت را غصب کردند و برای حفظ خود به توجیه، حدیث سازی و ایجاد جو فشار علیه آن حضرت و خانواده و یارانش پرداختند.
2. گروهی که به قاعدین معروف هستند و خود دوگروه هستند: گرروهی که در بیعت و همراهی آن حضرت پس از رحلت رسول گرامی اسلام تعلیل کردند و گروهی که پس از سه خلیفه اول و در دفاع از آن حضرت(خصوصا در جنگ ها) کوتاهی کردند. این گروه خواسته و یا ناخواسته
[=&quot]در ایجاد و ترویج فضای شبهه و ابهام، نقش مهمی داشتند. [=&quot]با گسترش این تفکر زمینه های تولد، رشد و توسعه مرجئه نیز فراهم شد. زمینه ای که بنی امیه توانستند از آن به نفع مقاصد سیاسی خود بهره برداری کنند[=&quot].
3. گروهی از صحابه گه در جنگ های جمل، صفین و نهروان شرکت داشتند و به ناکثین، قاسطین و مارقین معروف شدند. این گروه با اقدامات خود موجبات تحلیل توان سیاسی آن حضرت و بروز شکاف و اختلاف میان جامعه مسلمانان(خصوصا در کوفه) را بوجود آوردند.
4. گروهی از صحابه که در ماجرای حکمیت نقش داشتند( مانند عمروعاص) و علیه آن حضرت موضع گرفتند.
5. و گروهی که حاضر نشدند در مسیر عدالت و
سیره حضرت علی(ع) قدم بردارند و پس از شهادت آن حضرت فرزندش امام حسن را تنها گذاشته و در جنگ با معاویه سبب شکست آن حضرت شدند.




روند این حوادث سبب شد تا در دوران معاویه و با آنکه بسیاری از صحابه هنوز زنده بودند، دشنام و سبّ آن حضرت بر بالای منبرها و در خطبه های نماز جمعه روند عادی به خود گیرد.

حتی پس از این دوره و با رشد مناظرات و مباحث اعتقادی میان فرق اسلامی و بروز محدودیت های سیاسی،
شاهد کاستی ها و نقص های فراوانی هستیم که مورخان در نقل وقایع و گزاره های تاریخی مربوط به فضایل حضرت علی (حتی حوادث مربوط به دوران زندگی پیامبر اسلام(ص)) خودداری کرده اند.
اگر نگاهی به منابعی همچون سیره ابن هشام، تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر به خوبی به این رویکرد در نزد این مورخان بزرگ خواهیم رسید که یا اینگونه حوادث را نقل نکرده اند و یه به صورت گذرا از کنار آنها گذشته اند. و این خود شاهدی دیگر بررویکرد حاصل از وقایع پس از رحلت پیامبر(ص) در برخورد با اهل بیت آن حضرت می باشد.
موضوع قفل شده است