زبان وحی چیست ؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زبان وحی چیست ؟

به نام خدا
سلام

منظور از زبان وحی چیست ؟

یا حق

برچسب: 

گونه ‏هاي زبان قرآن


در حوزه بيان قرآن، نمي‏توان از يك نوع زبان سخن گفت، بلكه به جاي آن، بايد زبان تركيبي در گفتار قرآن را مطرح كرد و آن را با عنايت به شيوه‏هاي خاص بيان قرآني تبيين نمود. در اينجا، لازم است به مهم‏ترين جنبه‏هاي زبان، كه در آيات قرآن تجلّي يافته است، اشاره شود:


1. ظاهر و باطن: زبان قرآن داراي جنبه ظاهر و باطن است؛ ظاهرش براي بيشتر مخاطبان قابل درك است و الفاظ موجود در قرآن عهده‏دار بيان آن هستند. اما باطن قرآن فراتر از الفاظ و كلمات، نياز به دقت و تأمّل بيشتري دارد و هر كس نمي‏تواند بدان راه يابد، عده خاصي مي‏توانند به تأويل‏هاي قرآن دست يابند كه در قرآن از آنان به «راسخان در علم» تعبير شده است.2 پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آلهدر توصيف قرآن مي‏فرمايد: «و له ظهر و بطن؛ فظاهره حكمة و باطنه علم، ظاهره انيق و باطنه عميق»؛3 براي قرآن ظاهري و باطني است؛ ظاهرش حكمت و باطنش علم است، ظاهرش زيبا و باطنش ژرف و ناپيداست.


2. منطق و استدلال: قرآن در بسياري از موارد، با زبان استدلال با مخاطبان سخن مي‏گويد و مطالبش را از راه برهان و منطق ارائه مي‏دهد؛ چنان‏كه در باب توحيد مي‏فرمايد: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا.»4 به فرموده شهيد مطهّري در اينجا قرآن يك قضيه شرطيه تشكيل داده كه عبارت است از: مقدّم (وجود آلهه در زمين و آسمان) و تالي (فساد زمين و آسمان).5 اما نتيجه را به فكر و انديشه مخاطب واگذار نموده كه اگر به عقلش مراجعه كند و درباره آن تأمّل و تدبّر نمايد، به يقين، به وحدانيت خداي متعال پي خواهد برد.


3. حقيقت و مجاز: اصل در كلام هر گوينده‏اي، به ويژه خداي متعال، حمل بر حقيقت است؛ ولي در برخي موارد، به دليل وجود قراين عقلي يا نقلي، اراده معناي مجازي نيز جايز است. در قرآن كريم نيز اراده معناي غيرحقيقي وجود دارد كه با نظر به قراين، مي‏توان آن را فهميد؛ مانند «وَيَبْقَي وَجْهُ رَبِّكَ»6 به دليل آنكه اطلاق كلمه «وجه» به معناي حقيقي آن، يعني «صورت»، بر خداي متعال جايز نيست، از اين‏رو، با استفاده از قرينه عقلي، بايد واژه «وجه» را به «ذات» معنا كرد و گفت: ذات پروردگار باقي است. سيوطي بر اين اساس، آورده است: كلمه «وجه» در خداي متعال، به معناي حقيقي به كار نرفته، بلكه معناي مجازي آن مراد است كه ذات پروردگار باشد؛ يعني ذات حق تعالي باقي است.7


4. تشبيه و استعاره: استفاده از تشبيه و استعاره يكي از جنبه‏هاي مهم زبان قرآن است كه در بسياري از موارد، مشاهده مي‏شود. اين كار از محاسن گفتار و يكي از اسباب فصاحت و بلاغت در زبان قرآن به شمار مي‏آيد. قرآن كريم براي تعليم مخاطب، در مواردي از اين روش گفتاري بهره برده است؛ همچون تشبيه عالمي كه به علمش عمل نمي‏كند، به حمار: «كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارا»8 (داستان كساني كه حامل تورات بودند و آن را به كار نبستند.)9


همچنين استعاره، يعني ارائه مطلبي از زاويه ديد شيئي ديگر،10 در زبان قرآن وجود دارد؛ مانند: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ.»11 به گفته سيوطي واژه «صدع» در لغت، به معناي شكستن شيشه است كه در اين آيه از باب استعاره، به معناي تبليغ به كار رفته است. به قرينه آنكه تبليغ و شكستن شيشه هر دو تأثيرگذارند، ولي تأثير اولي بيشتر از دومي است، از اين‏رو، در مقام تبليغ، از كلمه «صدع» استفاده كرده است.12


5. احساسات و عواطف: قرآن در بيان مطالب خود، زبان ديگري به نام زبان احساس و عاطفه نيز دارد و مخاطب اين زبان دل انسان است كه با تلاوت و شنيدن آيات قرآن متأثر مي‏گردد؛13 زيرا گزاره‏هاي ديني و قرآني افزون بر ارائه معارف، احساسات خاصي در انسان‏هاي متديّن پديد مي‏آورند كه از هيچ واقعيت عيني و واقعي و نفس‏الامري حكايت نمي‏كنند، جز احساسات دروني.14 نمونه‏هاي فراواني از تحريك احساسات در افراد مشاهده مي‏شود كه در اثر قرائت و استماع آيات قرآن، در آنها پديد آمده و موجب تحوّل دروني آنان شده است.


موسوي همداني مترجم تفسير الميزان مي‏نويسد: وقتي در تفسير قرآن به آيات رحمت يا غضب و يا توبه برمي‏خورديم، ايشان (علّامه طباطبائي) دگرگون مي‏شد و در مواقعي، سرشك از ديدگانش جاري مي‏گرديد. در يكي از روزهاي زمستاني كه زير كرسي نشسته بوديم، من تفسير فارسي را مي‏خواندم و ايشان عربي را. بحث در باب «توبه» و رحمت پروردگار بود. تأثّر ايشان در اين موقع، به حدي بود كه نتوانست به گريستن بي‏صدا اكتفا كند و با صداي بلند شروع كرد به گريه كردن و اشك ريختن و سرش را پشت كرسي كرد و به‏گريه‏ادامه داد.15


6. قصه و تمثيل: بيان مطالب عميق ديني و عقلي يا علمي در قالب مثل‏هاي معروف و قابل فهم براي مخاطبان از ديگر جنبه‏هاي زبان قرآن است كه به وفور در آن به كار رفته.16 خداوند خطاب به پيامبر مي‏فرمايد: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛17 اين داستان‏ها را براي آنان بازگو كن، شايد بينديشند و بيدار شوند. در باب تمثيل هم مي‏فرمايد: «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ»؛18 ما براي مردم در اين قرآن از هرگونه مثال و مطلبي بيان كرديم.


5. رمز و اشاره: بيان محتواي عميق ديني به شيوه رمز و اشاره در قالب سلسله الفاظي كه حاكي از معاني ديگري هستند و بايد از آن كلمات و رموز عبور كرد و به معناهاي محكي و واقعي دست يافت.19 طرف‏داران رمزي بودن زبان قرآن با نگرش‏هاي گوناگوني در اين زمينه، بر اين امر اتفاق‏نظر دارند كه معناي ظاهري آيات قرآن مراد جدّي خداوند نيست و آن الفاظ و عبارات رموزي حاكي از معاني ديگري هستند. از اين‏رو، آنان به تغيير و تأويل معناهاي ظاهري قرآن دست مي‏زنند.20


7. عرف خاص: هرچند قرآن به زباني قابل فهم براي همه مردم سخن مي‏گويد، ولي در تبيين مفاهيم و ارائه مطالب، زبان خاص خود را دارد كه داراي اصطلاحات و روشي ويژه در فهم و تفسير آيات است.21 به نظر علّامه طباطبائي زبان قرآن زبان عرف خاص است كه عبارت از روش قرآن به قرآن و شيوه فهم و تفسير آيات با استفاده از آيات ديگر است؛ چراكه قرآن بيانگر همه چيز است.22 پس چگونه بيان‏كننده خود نباشد؟!23


8. جدل: «جدل» به معناي بحث و گفت‏وگو به منظور غلبه بر طرف مقابل،24 و در اصطلاح، سخن گفتن با مسلّمات عند الخصم، در قرآن به كار رفته است. داستان حضرت ابراهيم عليه‏السلام و گفت‏وگوي او با بت‏پرستان25 و شيوه بيان ايشان نمونه‏اي از جدال احسن است كه در قرآن كريم آمده و خداوند به استفاده از آن دستور داده است.26 بر اين اساس، يكي از جنبه‏هاي زبان قرآن شيوه جدال و گفت‏وگو به نوعي است كه بتوان با استفاده از مقبولات خصم، بر او غلبه يافت و وي را قانع و تسليم حق كرد.


9. تعليم: زبان قرآن زبان تعليم و آموزش معارف الهي به انسان است. از اين‏رو، به نخستين انسان، يعني حضرت آدم عليه‏السلامعلم اسرار آفرينش و نام‏گذاري موجودات را آموخت.27 تكرار فراوان مشتقّات واژه «علم» در آيات متعدد قرآن، گواه بر آن است كه مهم‏ترين جنبه زبان قرآن زبان تعليم و ياد دادن و ياد گرفتن است. وظيفه مهم پيامبر تلاوت آيات و تعليم كتاب خدا به مردم و وظيفه مردم نيز فراگرفتن معارف قرآن از آن حضرت بوده است.28


10. تربيت: پرورش انسان مهم‏ترين جنبه زباني قرآن است كه به شيوه‏هاي گوناگون به اجراي آن پرداخته و در حقيقت، مي‏توان گفت: هدف اصلي قرآن تربيت افراد بشر بوده است. هرچند قرآن كريم در زمينه‏هاي گوناگون علوم انساني سخن گفته است، ولي نمي‏توان پذيرفت كه زبان قرآن زبان اقتصاد، روان‏شناسي، حقوق يا جامعه‏شناسي است؛ اما مي‏توان به اين امر اذعان كرد كه زبان قرآن زبان تربيت است و قرآن براي پرورش انسان‏ها نازل شده؛ زيرا همه آيات قرآن داراي پيام تربيتي است


[=&quot]دانش‏آموخته حوزه علميه و دانشجوى دكترى قرآن و علوم[=&quot]محمّد احساني[=&quot].


[=&quot]2[=&quot]ـ «و ما يعلم تأويله ألا اللّه و الراسخون فى العلم» آل‏عمران: 7؛ تفسير آنها (آيات متشابه) را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند[=&quot].


[=&quot]3[=&quot]ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، بى‏تا، ج 1، ص 12[=&quot].


[=&quot]4[=&quot]ـ انبياء: 22[=&quot].


[=&quot]5[=&quot]ـ مرتضى مطهّرى، آشنايى با قرآن، [=&quot]1372[=&quot]، ج 1، ص 50[=&quot].


[=&quot]6[=&quot]ـ الرحمن: 27[=&quot].


[=&quot]7[=&quot]ـ جلال‏الدين سيوطى، الاتقان فى علوم‏القرآن، [=&quot]1363[=&quot]، ج 2، ص 123[=&quot].


[=&quot]8[=&quot]ـ جمعه: 5[=&quot].


[=&quot]9[=&quot]ـ همان، ج 2، ص 141[=&quot].


[=&quot]10[=&quot]ـ دان آرا استيور، فلسفه زبان دينى، [=&quot]1384[=&quot]، ص 232[=&quot].


[=&quot]11[=&quot]ـ حجر: 94[=&quot].


[=&quot]12[=&quot]ـ جلال‏الدين سيوطى، الاتقان، ج 2، ص 18[=&quot].


[=&quot]13[=&quot]ـ مرتضى مطهّرى، آشنايى با زبان قرآن، ج 1، ص 35[=&quot].


[=&quot]14[=&quot]ـ همان، ج 1، ص 161[=&quot].


[=&quot]15[=&quot]ـ غلامرضا گلى‏زواره، جرعه‏هاى جان‏بخش، [=&quot]1380[=&quot]، ص 226ـ227، به نقل از[=&quot]: [=&quot]وقف ميراث جاويدان1[=&quot]، ص 25[=&quot].


[=&quot]16[=&quot]ـ ابوالفضل ساجدى، زبان دين و قرآن، [=&quot]1383[=&quot]، ص 227[=&quot].


[=&quot]17[=&quot]ـ اعراف: 176[=&quot].


[=&quot]18[=&quot]ـ زمر: 27[=&quot].


[=&quot]19[=&quot]ـ همان، ص 471[=&quot].


[=&quot]20[=&quot]ـ همان، ص 359[=&quot].


[=&quot]21[=&quot]ـ محمّدعلى رضايى، كلاس درس[=&quot].


[=&quot]22[=&quot]ـ نحل: 89[=&quot].


[=&quot]23[=&quot]ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 1، ص 11[=&quot].


[=&quot]24[=&quot]ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ‏القرآن، [=&quot]1426[=&quot]، واژه «جدل»، ص 189[=&quot].


[=&quot]25[=&quot]ـ انعام: 77[=&quot].


[=&quot]26[=&quot]ـ نحل: 125[=&quot].


[=&quot]27[=&quot]ـ بقره: 21[=&quot].


[=&quot]28[=&quot]ـ جمعه: 2[=&quot].


مطالعه بيشترhttp://marifat.nashriyat.ir/node/560.


بسم الله
دربرخي ايات خداوند از زبان انبياء چيزي را نقل ميكند.مثلآ داستان بسياري انبياء عليهم السلام را بر رسول اكرم صلي الله عليه وآله به همراه جواب انان به تمسخر يا شبهات اقوامشان اورده.ميخواستم بدونم آن ظرافت وحكمت وعظمتي كه در سخن خالق ميبينيم وميخواهيم بيابيم ايا از آن ايات هم انتظار ميرود؟منظور اينكه آنها سخن مخلوق اند وهرچند همه در كلام الله مجيد اند وخداوند بنا بر حكمتش انها را درفلان جاي قران اورده اما باز هم خود سخن سخن مخلوق است چطور ميتوان آنرا داراي شان كلام الله دانست؟
ما خيلي اوقات از چند لايه بودن كلام الله سبحانه سخن ميگوييم وپرمقصودبودن ان اين سوال را بيشتر از اين بابت ميپرسم كه بدانم نوع برخورد با اين ايات بايد چگونه باشد

غم قائم;253032 نوشت:
بسم الله
دربرخي ايات خداوند از زبان انبياء چيزي را نقل ميكند.مثلآ داستان بسياري انبياء عليهم السلام را بر رسول اكرم صلي الله عليه وآله به همراه جواب انان به تمسخر يا شبهات اقوامشان اورده.ميخواستم بدونم آن ظرافت وحكمت وعظمتي كه در سخن خالق ميبينيم وميخواهيم بيابيم ايا از آن ايات هم انتظار ميرود؟منظور اينكه آنها سخن مخلوق اند وهرچند همه در كلام الله مجيد اند وخداوند بنا بر حكمتش انها را درفلان جاي قران اورده اما باز هم خود سخن سخن مخلوق است چطور ميتوان آنرا داراي شان كلام الله دانست؟
ما خيلي اوقات از چند لايه بودن كلام الله سبحانه سخن ميگوييم وپرمقصودبودن ان اين سوال را بيشتر از اين بابت ميپرسم كه بدانم نوع برخورد با اين ايات بايد چگونه باشد

با سلام

سیوطی در کتاب الاتقان فی علوم القرآن در پاسخ به این سوال به نقل از "ابن جنی" می نویسد:

(الإتقان في علوم القرآن، ج‏2، ص: 255 )

تمام مطالبى كه در قرآن از غير أهل‏ زبان عربى حكايت شده، معانى آنها را مى‏رساند، نه اينكه همان ألفاظ خودشان باشد، لذا شكى نيست كه فرموده خداى تعالى: (قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى‏- فصاحتى دارد كه به لغت عجم (- غير عربى) جارى نمى‏شود.

رسا;253551 نوشت:

تمام مطالبى كه در قرآن از غير أهل‏ زبان عربى حكايت شده، معانى آنها را مى‏رساند، نه اينكه همان ألفاظ خودشان باشد، لذا شكى نيست كه فرموده خداى تعالى: (قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى‏- فصاحتى دارد كه به لغت عجم (- غير عربى) جارى نمى‏شود.

بسم الله
سلام
ببخشيد من فكر كنم نفهميدم صحبتتون رو!
منظورتون اين است كه مثلا اگر يكي از انبياء به زبان ابري(درست نوشتم؟) صحبت كرده خداوند كه به زبان عربي اورده معناي ان كلام است وفصاحت وعظمت كلام خالق را دارد؟(يعني ايجاد كلام جديدي شده است ؟)
اگر منظورتون صحبت بالاست ما درانبياء عليهم السلام كه در قران از انان نقلي شده عرب زبان نداشتيم؟

[=&quot]زبان قرآن [/]
[=&quot]بدون تردید راه دستیابی به مقاصد هر گوینده ای زبان مفاهمه اوست . مقصود از زبان در این مقوله لغت و لهجه تکلم و خط و نگارش نیست که میان اقوام گوناگون متفاوت است; زیرا زبان قرآن عربی است و متمایز از صدها نوع زبان دیگر است . [/]
[=&quot]بلکه در قلمرو درونی هر یک از زبانهای موجود، نوعی تمایز در گفتمان و نوشتار به تناسب گرایشهای مختلف علمی نیز وجود دارد; مانند زبان حکیمان، عارفان، پزشکان و ... و هر یک اصطلاح مخصوص حوزه علمی و طریقه محاوره ویژه خویش را دارند که غالبا واژه گان در معنای لغوی آغازین خود به کار نمی رود، هر چند بی تناسب با آن نیست . [/]
[=&quot]بنابراین در همه فرهنگها یک نوع زبان عمومی و نیز یک نوع زبان ادبی در قالب نثر و نظم هیجان انگیز وجود دارد که از نیروی تخیل صاحبان آن فرهنگ نشات گرفته است و در این رابطه دو پرسش اساسی مطرح است: [/]
[=&quot]1 . آیا در همه فرهنگها در عرف انسانی یک زبان مشترک تفهیم و تفاهم محتوی و یک سلسله قوانین مقبول و متعارف وجود دارد که تمام اقوام و ملل با هر زبان و هر نوع دانش و عالم و عامی خود را پایبند و ملزم به رعایت آن بدانند؟ [/]
[=&quot]2 . یا در هر رشته ای از معارف انسانی یک نوع زبان ویژه و به خصوص وجود دارد و زنجیره مرتبط در این عرصه های گوناگون فکری موجود نیست؟ [/]
[=&quot]آنچه مسلم است عقلا در ارائه مقاصد خود به همدیگر، به یک سری معیارهایی پایبندند . از جمله آن معیارها آن است که کاربرد الفاظ را تابع همان معانی وضع شده برای آنها می دانند، نه اراده گوینده; همان طور که قصد اولیه در استعمال هر واژه ای، اراده معنای حقیقی آن کلمه است، لیکن معیار دیگری که در محاوره عرف وجود دارد آنست که گوینده می تواند به هنگام نیاز با استفاده از قرائن و شواهد به انواع گوناگون مجاز، تمثیل، تشبیه، کنایه، استعاره، اشاره و ... متوسل شود . بنابراین انواع کاربردهای زبان - که انسانها برای رفع نیاز خویش در زندگی روزمره و بیان مقاصد درونی خود از آنها استفاده می کنند - در عرف عقلایی پذیرفته شده است و در همه فرهنگها نیز این حقیقت سریان دارد و مورد اتفاق همگان است . [/]

[=&quot]پرسشی که در رابطه با قرآن مطرح است این است که زبان قرآن چه زبانی است . آیا زبانی ویژه و ادیبانه است و یا آنکه شیوه بیان مفاهیم قرآن همان شیوه عرف و عقلای بشر است؟ زبان قرآن همان زبان عرفی محض است، یا راه سومی وجود دارد؟ و آیا زبان قرآن، زبانی جامع و ترکیبی از زبان نمادین و عرفی می باشد؟ [/]
[=&quot]این بحث در میان مسلمانان قرآن پژوه از آنجا نشات یافت که مفسران در ارتباط با فهم معانی پاره ای از آیات همچون متشابهات و حروف مقطعه و غیره مواجه با اشکال شدند . [/]
[=&quot]می دانیم، قرآن شامل گزاره های توصیفی از خدا، صفات و افعال او، آفرینش جهان در شش روز، آفرینش انسان در مراحل گوناگون، تکلم خدا با فرشتگان، میثاق ذر، ابلیس، هبوط انسان از بهشت، توبه، گزارش جلوه های طبیعت، پدیده های آسمانی و زمینی، سرنوشت انسان در زمین، امتها، پیامبران و معجزاتشان، فرجام انسانها، تبیین قانونمندی و سنت مداری عالم، وصف جهان پس از مرگ، برزخ، سؤال و گواهی شهود، بهشت و نعمتها و جهنم و عذابها، شرح درخواستها، بایسته ها و نبایسته های خدا و انشاآت دستوری و ... است . [/]
[=&quot]وقتی قرآن صفاتی چون تکلم، سمع، علم، رحمت و قدرت را به خداوند نسبت می دهد - صفاتی که به نحوی در انسان نیز وجود دارد - مفهوم حقیقی این صفات در خداوند چیست؟ آیا این واژه گان افاده کننده همان معانی متعارف در انسان است؟ [/]
[=&quot]کاربرد تعابیر به ظاهر حسی و مادی در رابطه با خدا در قرآن کریم مانند: «جاء ربک » «ثم استوی علی العرش » «و لکن الله رمی » «بل یداه مبسوطتان » و ... بسیار سؤال برانگیز است . [/]
[=&quot]منازعات ظاهر گرایان و اهل تاویل، تنزیهیان و معطله و اهل تشبیه همه در راستای حل همین مشکل بوده است . [/]

غم قائم;253558 نوشت:
بسم الله
سلام
ببخشيد من فكر كنم نفهميدم صحبتتون رو!
منظورتون اين است كه مثلا اگر يكي از انبياء به زبان ابري(درست نوشتم؟) صحبت كرده خداوند كه به زبان عربي اورده معناي ان كلام است وفصاحت وعظمت كلام خالق را دارد؟(يعني ايجاد كلام جديدي شده است ؟)
اگر منظورتون صحبت بالاست ما درانبياء عليهم السلام كه در قران از انان نقلي شده عرب زبان نداشتيم؟

[=tahoma][=&quot]با سلام[/]
[=&quot]منظور این بود که سخنان انبیاء یا شیطان یا اشخاص دیگر چه به زبان عبری و چه به زبان دیگر؛نقل به معنا شده و لفظ از جانب خدای تعالی ست.البته هیچ مانعی ندارد که برخی الفاظ عربی آنهم بصورت محدود(مثلا در حد یک آیه)؛نقل قول مستقیم شده باشد چون کمترین تحدی قرآن به یک سوره است[/].
[/]

[=&quot] خلاصه کلام درزبنا قرآن:
[/]

[=&quot]1 . قرآن کلام وحی و گزاره های آن معنادار است و براساس همان معناداری است که شریعت و هدایت و کمال آفرینی برای انسان شکل می گیرد . [/]
[=&quot]2 . زبان قرآن قابل شناسایی است و تصویر روشنی از نامه هدایت خدا به انسان قابل ترسیم است; به گونه ای که قابل فهم مخاطبان آن می باشد . [/]
[=&quot]3 . زبان قرآن همان زبان تفاهم و تخاطب عرف عقلاست و خداوند برای ابلاغ پیام خود زبان دیگری ابداع نفرموده است و به همان شیوه عقلایی عمل نموده است . [/]

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (4ابراهيم)
و ما هيچ رسولى در ميان قومى نفرستاديم مگر به زبان آن قوم تا بر آنها (معارف و احكام الهى را) بيان كند، آن گاه خدا هر كه را خواهد به ضلالت وا مى‏گذارد و هر كه را خواهد به مقام هدايت مى‏رساند و او خداى مقتدر داناست.

موضوع قفل شده است