[=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نماز بی ولایت بی نمازیست
عبادت نیست نوعی حقه بازیست[/][/][/]
[=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]///////////////////////////////////////////////////[/][/]
[=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هر بلایی کز تو آید رحمتیست / هر که را رنجی دهی خود رحمتیست
زان به تاریکی گذاری بنده را / تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند/ تا که با عشق تو پیوندم زنند[/][/]
[=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/][/]
[=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این یک دیدار خودمانیست , شاید به قول امروزیها یه جوری بتونم بگم که میتینگ جانبازان اسلام . دیداری از جنس درد عشق . اینجا تنها جایی هست که رهبر به سمت میهمانان میرود و اینقدر عاشقانه در آغوششان میگیرد . بوسه های متمادی بر صورت و گلوی جانبازان به خوبی از ویژگی این دیدار برایمان میگوید . راستی اینها همانانی نیستند که برخی از مسئولین از دیدنشان اکراه دارند !!!![/][/]
[=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][CENTER][RIGHT][=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جانبازان 70% به بالا ( میدانم که این درصد را خیلی از مسئولین قبول ندارند و اعتقاد دارند که با مرور زمان برخی از این ضایعات ترمیم شده واقعا باید تلخ خندید ) و قطع نخاعی . در چهره هایشان غمی را میتوان دید که جنس آن متفاوت از دردهای ماست . غمهای ما بوی بنزین و نان و طلا دارد .و از این نالانیم که چرا بیشتر نداریم . و غمهایی اینان در این است که چرا نای بلند شدن برای فدا شدن ندارند . غمهای اینها غم خانه نشینی در زمان غربت رهبرست . غم فتنه و غم تنهایی عبد صالح خدا . غم اینها غم آلزایمر برادران دیروز است که البته دیگر آنها را برادر صدا نمیکنند . احتمالا پیشوند اسمشان دکتر , مهندس و ... دیگر اگه خیلی هم خودشان را فراموش نکرده باشند از لفظ حاجی استفاده میکنند . البته این حاجی معنی حاجی زمان جنگ را نمیدهد معنای این حاجی را باید در فرهنک لغات بازار جست . درحالی که عمارنماها امروز در حال شمارش تعداد صفرهای اختلاس بزرگ هستند این قبیله مشغول شمارش یاران امام خویش هستند . [/][/]
[=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]راستی چرا اینقدر تنهایی آقا ...؟[/][/]
[=B Titr]
[=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جانباز روی تخت خوابیده و دهانش نیمه باز است. و دوباره در عمق همان سکوت صدایی شبیه ناله از گلویش خارج میشود و با پیچ و تاب میچرخد به سمت آقا. رهبر که صدای ناله توجه ایشان را هم جلب کرده است میگویند: "سلام" و جانباز دیگر ناله نمیکند و آقا به احوالپرسیها ادامه میدهند.
و حالا رهبر رسیدهاند کنار تخت همان جانباز. گویا نمیتواند حرف بزند. همه ساکتاند. با دستهای بیرمقش دست مجروح آقا را گرفته است و میکشد روی صورتش. جانباز به صورتی ممتد ناله میزند. [/][/][/][/][/]
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/CENTER][/RIGHT]
[=B Titr]
[=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جانباز روی تخت خوابیده و دهانش نیمه باز است. و دوباره در عمق همان سکوت صدایی شبیه ناله از گلویش خارج میشود و با پیچ و تاب میچرخد به سمت آقا. رهبر که صدای ناله توجه ایشان را هم جلب کرده است میگویند: "سلام" و جانباز دیگر ناله نمیکند و آقا به احوالپرسیها ادامه میدهند.
و حالا رهبر رسیدهاند کنار تخت همان جانباز. گویا نمیتواند حرف بزند. همه ساکتاند. با دستهای بیرمقش دست مجروح آقا را گرفته است و میکشد روی صورتش. جانباز به صورتی ممتد ناله میزند.
[/][/][/]
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نالههایی که کم کم صدای هق هق همه را بلند میکند. خانمها هم که تخت این جانباز جلوی جایگاه آنهاست، دارند بلند بلند گریه میکنند. جانباز هنوز دارد ناله میکند. آقا این یکی را چندین بار میبوسند. و او گویا دارد با نالههایش با آقا حرفهایی میزند که فقط دو جانباز یعنی خودش و آقا میفهمند. سردارهای کنار آقا هم شانههایشان دارد، میلرزد. حتی ما خبرنگارها و عکاسها و محافظها. و فقط آقاست که مهربانانه دارد به چشمهای جانباز خیره خیره نگاه میکند.[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یکی از جانبازها چفیه رهبر را طلب میکند و آقا هم قبول میکنند اما با رندی خاصی چفیه جانباز را از روی دوشش برمیدارند و میاندازند روی شانه خودشان.[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma][=B Titr][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]