کوثر قرآن علیها سلام

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کوثر قرآن علیها سلام

با سلام
به مناسبت میلاد با سعادت حضرت فاطمه سلام الله علیها نکاتی راجع به فضایل آنحضرت از قرآن و روایات تقدیم می دارم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1- ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم.
2- اكنون كه چنين است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن.
3- مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب است.

" كوثر" يك معنى جامع و وسيع دارد، و آن" خير كثير و فراوان" است، و مصاديق آن زياد است، ولى بسيارى از بزرگان علماى شيعه يكى از روشنترين مصداقهاى آن را وجود مبارك" فاطمه زهرا" (سلام اللَّه عليها) دانسته‏اند، چرا كه شان نزول آيه مى‏گويد: آنها پيغمبر اكرم ص را متهم مى‏كردند كه بلا عقب است، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى‏گويد:" ما به تو كوثر داديم".
از اين تعبير استنباط مى‏شود كه اين" خير كثير" همان فاطمه زهرا ع است، زيرا نسل و ذريه پيامبر ص به وسيله همين دختر گرامى در جهان انتشار يافت نسلى كه نه تنها فرزندان جسمانى پيغمبر بودند، بلكه آئين او و تمام ارزشهاى‏ اسلام را حفظ كردند، و به آيندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بيت ع كه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلكه هزاران هزار از فرزندان فاطمه ع در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنها علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آئين اسلام كوشيدند.

در اينجا به بحث جالبى از" فخر رازى" برخورد مى‏كنيم كه در ضمن تفسيرهاى مختلف كوثر مى‏گويد:
قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كسانى نازل شده كه عدم وجود اولاد را بر پيغمبر اكرم ص خرده مى‏گرفتند، بنا بر اين معنى سوره اين است كه خداوند به او نسلى مى‏دهد كه در طول زمان باقى مى‏ماند، ببين چه اندازه از اهل بيت را شهيد كردند، در عين حال جهان مملو از آنها است، اين در حالى است كه از بنى اميه (كه دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذكرى در دنيا باقى نماند، سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنها است، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيه‏( تفسير نمونه، ج‏27، ص: 376)

ادامه دارد...

قابل توجه اينكه در اينجا و در آيات فراوان ديگرى از قرآن مجيد خداوند با صيغه" متكلم مع الغير" از خود ياد مى‏كند مى‏فرمايد:" ما" كوثر را به تو عطا كرديم! اين تعبير و مانند آن براى بيان عظمت و قدرت است، زيرا بزرگان هنگامى كه از خود سخن مى‏گويند نه فقط از خود كه از مامورانشان نيز خبر مى‏دهند، و اين كنايه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است.
در آيه مورد بحث كلمه" ان" نيز تاكيد ديگرى است بر اين معنى، و تعبير به" اعطيناك" و نه" آتيناك" دليل بر اين است كه خداوند" كوثر" را به حضرتش بخشيده و اعطا فرموده است، و اين بشارتى است بزرگ به پيغمبر اكرم تا در برابر ياوه‏گوئيهاى دشمنان قلب مباركش آزرده نشود، و در عزم آهنينش فتور و سستى راه نيابد، و بداند تكيه‏گاه او خدايى است كه منبع همه خيرات است و خير كثير در اختيار او نهاده.

علامه طباطبایی در المیزان می نویسد:

«چون جمله" إِنَّا أَعْطَيْناكَ ..." در مقام منت نهادن بود، با سياق متكلم مع الغير (ما) آمد كه بر عظمت دلالت مى‏كند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا (ص) بود مطلب را با واژه اعطاء كه ظاهر در تمليك است بيان داشت و فرمود:ما به تو كوثر عطا كرديم.

و اين جمله از اين دلالت خالى نيست كه فرزندان فاطمه (ع) ذريه رسول خدا (ص) هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است، چون همانطور كه مى‏بينيم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت بركتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى كه در همه عالم هيچ نسلى معادل آن ديده نمى‏شود، آن هم با آن همه بلاها كه بر سر ذريه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند.

اعجاز اين سوره‏

اين سوره در حقيقت سه پيشگويى بزرگ در بردارد:

از يك سو اعطاء خير كثير را به پيغمبر نويد مى‏دهد (گر چه" اعطينا" به صورت فعل ماضى است، ولى ممكن است از قبيل مضارع مسلم باشد كه در شكل ماضى بيان‏ شده) و اين خير كثير تمام پيروزيها و موفقيتهايى را كه بعدا نصيب پيغمبر اكرم ص شد، به هنگام نزول اين سوره در مكه قابل پيش‏بينى نبود، شامل مى‏شود.

از سوى ديگر خبر مى‏دهد كه پيغمبر ص بلا عقب نخواهد بود، بلكه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت.

از سوى سوم خبر مى‏دهد كه دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، اين پيشگويى نيز تحقق يافت، و چنان دشمنانش تار و مار شدند كه امروز اثرى از آنها باقى نمانده است، در حالى كه طوائفى همچون" بنى اميه" و" بنى عباس" كه به مقابله با پيغمبر ص و فرزندان او برخاستند روزى آن قدر جمعيت داشتند كه فاميل و فرزندان آنها قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چيزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نيست.(تفسير نمونه، ج‏27، ص: 377)

فضايل و كمالات حضرت زهرا سلام الله عليها، مانند فضايل ساير معصومان است چون آن حضرت دختر خاتم پيامبران است كه براي تولدش رسول خدا چنين بشارت داده شد: انا اعطيناك الكوثر..(.مابراي تو خيرفراوان عطا كرديم )

براي درك مقام معنوي و فضايل آن حضرت كافي است كه روايات رسيده از پيامبر اكرم ـ صل الله عليه و اله ـ را از خاطر بگذرانيم. فاطمه بهترين زنان دو عالم است، افضل از همه بانوان جهان از مقام عصمت كبري برخوردار بود، و از هر حيث نسبت به بانوان جهان برتري و الگوي زنان بعد از خود است «فاطمه سيدة زنان عالمين است».

چنانكه در روايات فراوان آمده است، حضرت زهرا تنها بانويي بود كه در شأن همسري اميرمؤمنان بود و اگر علي نبود براي زهرا كفوي نبود، اين روايت و روايتهاي ديگري كه در منابع حديثي درباره مقام و فضيلت حضرت زهرا آمده است همه نشانگر اين است كه اين بانو فضايل و مقام معنوي و علمي بسيار بالايي داشت.

از نظر علمي در حدّي بود كه ساير ائمه در آن درجه قرار داشتند، اگر آن بانو همكفوي غير از علي نداشت اين حقيقت بيانگر عظمت علمي حضرت زهرا (س) است. از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه سؤال فرمود: آيا ميدانيد تفسير كلمه «فاطمه» چيست؟ راوي گويد خير مولايم مرا به تفسير آن آگاه فرماييد. فرمود يعني كه شرّ و بدي در وجود او راهي ندارد و اگر براي همسري اين بزرگوار علي نبود تا قيامت كسي همشأن ايشان نميشد(1)

مقام علمي آن حضرت نيز چونان علي(ع) بعد از پيامبر سرآمد تمام بشريت است اگرچه عرصه را به آن حضرت به قدري تنگ نمودند كه اندكي پس از پدر مهربانش دنيا را ترك كرد و با پهلوي شكسته به حضور پدرش شتافت.
(الله لقد فطمها الله تبارك و تعالي بالعلم و عن الطمث بالميثاق)(2) ترجمه: خداوند آن بانو را از علم مملو ساخت و از ناپاكيهاي زنان در عالم ذر منع كرد و مبرا نمود.

«به خدا سوگند خداوند متعال آن حضرت را به قدري در علم وسعت و ظرفيت داد كه از علم بشري بينياز نمود و هرگز نيازي به آموختن از ديگران نداشته باشد زيرا پدرش اولين معلم اسلام است و آخرين پيامبر است كه خداوند او را با دين كامل و كتاب آسمانيش به سوي بشريت فرستاد».(3)

همچنانكه امام علي (ع)ميفرمود: «بپرسيد از من از هر چيزي كه نميدانيد و از هر چيزي كه مي خواهيد زيرا كه در اين سينة من علومي انباشته شده كه از پيامبر فراگرفتهام و همواره دنبال مردمي هستم كه لياقت داشته باشد، تا آن را به آنها بياموزم. فاطمه نيز از اين مقام رفيع علمي برخوردار بود، چون همشأن با علي(ع) در تمام فضايل معنوي و علمي بود، اگر ما به خطبه آن حضرت كه دربارة دفاع از ولايت كه در مسجد ايراد فرمود خوب تأمل كنيم خطبهاش را همسنگ خطبههاي اميرمؤمنان خواهيم يافت.(4)

مرحوم مجلسي دربارة تفسير حديث امام باقر ـ عليه السلام ـ كه فرمود: «...فطمها الله بالعلم...»می نویسد:

يعني به سيب كثرت علم از جهل بريده شد و به قدري علم دارد كه جهالت هرگز در آن راه ندارد و از آغاز آفرينش برخوردار از علوم رباني شده(5) بنابراين با توجه به اينكه آن حضرت تنها دختر پيامبر اكرم بوده است كه فرزندانش امامان معصومي چون حسن و حسين هستند كه هر يك معدن و مخرن علوم الهي بودند و در حضور آن بانو تعليم و تربيت ديده بودند.

از طرفي آن بانو تنها هم شان اميرمؤمنان(ع) بود و از هر جهت خصوصاً از جهت علمي و همچنين يازده امام معصوم كه وارث علم الهي هستند، فرزندان آن حضرت هستند و تمام آنها به فضائل آن حضرت تصريح كردهاند و آن حضرت در تمام فضائل با آنها شريك است(6) و آنها وارث علم فاطمه (س) هستند كه مصحف فاطمه به آنها رسيد.


پاورقی:
1. موسوي، محمدكاظم، فاطمه از مهد تا لحد، نشر آقاق، چاپ چهارم، 1371، ص65.
2. مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص14، 15، و رحماني همداني، فاطمه الزهرا و بهجه قلب المصطفي، تهران، مرضيه، چاپ دوم، 1372ش، ص149.
3. موسوي، محمدكاظم، «پيشين»، ص 64.
4. ر.ك: خطابة فدك، عزالدين زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا، مشهد، چاپ اول، ص40.
5. مجلسي «پيشين» ج 43، ص65، 101. و ر.ك: رحماني همداني، پيشين، ج43، ص14.
6. ر.ك: رحماني همداني، پيشين، ص37، 60 و ص9، 13. (فضائل حضرت زهرا از زبان فرزندانش).

حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ در منابع اهل سنت

پيرامون شخصيت وجودي و مقام معنوي فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ كتابهاي زيادي نگاشته شده و سخنان زيادي گفته شده است، اما گويا اگر هزار برابر آن نيز از قلمرو ذهن و انديشة بشر به درآيد و صورت گفتار يا نوشتار پذيرد، باز قطره اي از اقيانوس بي كرانة فضيلتهاي حضرتش است.

شكي نيست كه آنچه از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ راجع به خصائص و ويژگي هاي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ صادر شده است، جز وحي الهي نمي باشد و محبّت كردن پيامبر به خاطر عاطفه و وابستگي خانوادگي و قومي نبوده است و آنچه بيان شده يا در عمل ظاهر كرده جز حقيقت ثابت نمي باشد چرا كه خداوند عزّوجلّ دربارة او فرموده است: ما ينطق عن الهوي إن هو الّا وحيٌ يوحي(1) يعني پيامبر از روي هوي و هوس سخن نمي گويد بلكه اين وحي است كه به او مي رسد.»
پيامبر در همة سخنانش دربارة اشخاص، چيزي را به خاطر عاطفه اش، بيش از استحقاق نمي دهد حتي اگر آن انسان دخترش باشد.

در روايات شيعه بطور متواتر نقل شده است كه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ در نزد پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ جايگاه ويژه اي دارد كه در منابع اهل سنت نيز قابل قبول است، اگرچه در اواخر، منابع اهل سنت دچار سانسور شده و نسبت به خاندان پيامبر و فضائل آنها كمتر توجه نموده و تعصبات خود را در تحريف حقايق نشان داده. اما در هر صورت منابع گذشته مطالب زيادي دارند كه بخشي از آنها دراينجا گفته مي شود.

1. پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «فاطمه پارة تن من است، هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»(2)

2. همانا كه فاطمه پاره اي از من است، مرا مي آزارد هر كه وي را بيازارد»(3) و در روايتي «فاطمه پاره اي از من است» مرا آزرده خاطر مي سازد هر كه او را آزرده خاطر نمايد، و مرا شاد مي كند هر كه وي را شاد كند.»(4)

3. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ فرموده است:«خداوند براي خشم تو، خشمگين و براي خشنوديت خشنود مي شود.»(5)

4. صحيح البخاري به سند خود از عايشه آورده است، كه گفت: «فاطمه پيش مي آمده و راه رفتنش كم از راه رفتن پيامبر نداشت، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ گفت: خوش آمدي دخترم، پس او را در سمت راست يا سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبي را محرمانه به او گفت و فاطمه گريه كرد، به او گفتم چرا گريه مي كني، پس از آن مطلبي را محرمانه به او گفت و او خنديد. گفتم مانند امروز نديده ام كه شادي به اندوه نزديكتر باشد. از او پرسيدم دربارة آنچه گفته بود، پس فاطمه (س) گفت: «من راز پيامبر خدا را فاش نمي كنم» تا اينكه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وفات يافت، از او پرسيدم گفت: «به من محرمانه فرمود كه جبرئيل سالي يكبار قرآن را بر من عرضه مي داشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمي بينم جز اينكه اجلم فرا رسيده باشد و تو نخستين كسي از اهل بيت من باشي كه به من ملحق مي شوي، پس من به گريه افتادم، پس فرمود: آيا نمي پسندي كه سيّدة زنان اهل بهشت باشي، و من از اين جهت بود كه خنديدم».(6)

5. مستدرك به سند خود از عايشه روايت كرده كه به فاطمه گفت: آيا تو را بشارت دهم كه از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ شنيدم كه مي گفت: سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مريم دختر عمران، فاطمه دختر محمد،‌خديجه دختر خويلد و آسيه دختر مزاحم»(7)

حاكم نيشابوري دربارة آن گفته است: حديثي است با اسناد صحيح، ولي آن را نياورده اند (كه مقصود وي بخاري و مسلم است). و صاحب ذخائر العقبي علاوه بر آن آورده «برتر از آنان فاطمه است.»(8)

6. از ابن عباس نقل شده، كه گفت: رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «دخترم فاطمه، حوري است، آدمي، كه حيض و نفاس ندارد و اينكه فاطمه ناميده شده، از آن جهت است كه خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است.»(9)

7. احمد بن حنبل در مسند خود آورده است كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ هر گاه به مسافرت مي رفت، آخرين ديدارش را با فاطمه ـ سلام الله عليها ـ قرار مي داد و هرگاه مراجعت مي كرد، اولين كسي كه به ديدارش مي رفت، فاطمه بود.(10)

8. ترمذي در صحيح خود از عايشه نقل كرده كه گفت: «كسي را نديدم كه به صورت و دليل و هدايت، از فاطمه به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ شبيه تر باشد، گفت: وي هر گاه بر پيامبر وارد مي شد، به سوي او بر مي خاست و او را مي بوسيد و در جاي خود مي نشاند.»(11)

9. حاكم در مستدرك خود آورده است كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «هنگامي كه روز قيامت فرا رسد، منادي از درون عرش ندا سر مي دهد: اي حاضران جمع شويد، سر به زير انداخته، چشمان خويش را فرو بنديد تا فاطمه دختر محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ بر صراط بگذرد، پس او همراه با هفتاد هزار كنيز از حورالعين همچون برق مي گذرد.(12)


پاورقی:
1. نجم:3 و 4.
2. بخاري، صحيح البخاري، قاهره، دارالحديث، بي تا، ج5، ص 26، باب مناقب اقرباي رسول، ابن حجر هيثمي، آن را در الصواعق المحرقه، قاهره، دارالبلاغه، چاپ 1403 هـ.ق، ص 188 آورده است.
3. مسلم، صحيح مسلم، بيروت، موسسه عزالدين، ج5، ص 54، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل، فاطمه، حديث 93.
4. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 190، اين حديث به صورت هاي مختلفي كه همين معني را مي رساند در بسياري از منابع مانند: مسند، احمد بن حنبل، كنزالعمال، و الامامةو السياسة ابن قتيبه... وديگر منابع آمده است.
5. حاكم نيشابوري، ابو عبدالله، المستدرك، علي الصحيحين، هند، 1334هـ ق، كتاب مناقب الصحابه، ج3، ص 154، حاكم گفته، حديثي است با اسناد صحيح ولي آن را نياورده اند. و ابن اثير، اسدالغابه، مكتبه الاسلاميه، چاپ پنجم، و ابن حجر الاصابه، بيروت، دارالكتب العلميه، ج8، ص 265، و بسياري ديگر از منابع اهل سنت.
6. بخاري، صحيح البخاري، همان، ج4، ص 248، باب علامت هاي نبوت، و همينطور: مسلم، صحيح، ج5، ص 57-55 در حديث 97 و 98 و 99 آورده است.
7. حاكم نیشابوری, مستدرك، همان ج2، ص 594، و حسام الدين هندي، كنزالعمال، بيروت، موسسه الرساله، ج11، ص 605، حديث 32925، آورده است كه: فاطمه سيّدة زنان بهشت است.
8. احمد بن عبدالله طبري، ذخائر العقبي، قاهره، مكتبه القدسي، ص 44.
9. خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، قاهره، مكتبة الخانجي، ‌ج12، ص 331، حديث 6772، و ابن حجر، صواعق، ص 160.
10. احمد بن حنبل، مسند، مصر، مطبعة‌الميمنيه، ج5، ص 275، و مستدرك (حاكم)، ج1، ص 489.
11. ابوعيسي، الجامع الصحيح، (سنن ترمذي)، قاهره، دارالحديث، ج5، ص 700،‌حديث 3872.
12. حاكم نیشابوری، همان مستدرك «پيشين»ج3، ص 153، و ابن هجر هيثمي، الصواعق، المحرقه، ص 190.

" آلوسى" مفسر معروف اهل سنت در" روح المعانى" در حديثى از ابن عباس چنين نقل مى‏كند:

بينا اهل الجنة فى الجنة اذا راوا ضوءا كضوء الشمس، و قد اشرقت الجنان به فيقول اهل الجنة يا رضوان ما هذا؟و قد قال ربنا لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً، فيقول لهم رضوان ليس هذا بشمس، و لا قمر، و لكن على (ع) و فاطمة (ع) ضحكا، و اشرقت الجنان من نور ثغريهما!:

" هنگامى كه بهشتيان در بهشت هستند ناگهان نورى‏ همچون نور آفتاب مشاهده مى‏كنند كه صحنه بهشت را روشن ساخته، بهشتيان به رضوان (فرشته مامور بهشت) مى‏گويند: اين نور چيست با اينكه پروردگار ما فرموده در بهشت نه آفتاب را مى‏بينند و نه سرما را؟! او در پاسخ مى‏گويد:
اين نور خورشيد و ماه نيست، ولى على ع و فاطمه س خندان شده‏اند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است
"(روح المعانى جلد 29 صفحه 159)

موضوع قفل شده است