جمع بندی منظور از شهاب در آیه 10 سوره صافات

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از شهاب در آیه 10 سوره صافات

منظور از شهاب در آیه 10 سوره صافات چیست ؟ اصلا جنس شهاب از چیست ؟

إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿10﴾


مگر كسى كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند كه شهابى شكافنده از پى او مى‏تازد (10)

victoryone;216206 نوشت:
منظور از شهاب در آیه 10 سوره صافات چیست ؟ اصلا جنس شهاب از چیست ؟

إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿10﴾


مگر كسى كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند كه شهابى شكافنده از پى او مى‏تازد (10)

فک نکنم منظور این ایه جز همون شهاب سنگ معمولی باشه.ولی این که چرا و چجوری دنبال یکی بکنه و بی دلیل مسیرشو اوز کنه رو نمی دونم:Gig:

نقل قول:
فک نکنم منظور این ایه جز همون شهاب سنگ معمولی باشه.ولی این که چرا و چجوری دنبال یکی بکنه و بی دلیل مسیرشو اوز کنه رو نمی دونم

سلام

اتفاقا چرا ...همون شهاب سنگ و خدا میگفت
دنیایی که خدا ساخت دو تا لایه داره (دو بعد یعنی) یکی مادی و دیگری معنوی
مثلا در بعد مادی وقتی در مغز سم کولامین جمع میشه ...در بعد معنوی بما استرس دست میده! (این دوتا بر هم منطبقند دوطرفه هست یعنی)

حالا چون ملائک و کلا دنیای ملکوت در بعد معنا قرار داره افعالی که در آن صورت میگیرد باید به عملی متناظر در دنیای ما ترجمه بشه (یعنی باید معادلی پیدا بکند دنیای تک بعدی نداریم!)

مثلا وقتی میگویند روح حضرت علی را به (عنوان لنگر زمین در آسمان) فرود آوردن (در شب 13 رجب امسال مثلا)...مترادف آن در بعد ماده ای که الان روح ما در آن زمان سپری میکند میشود خسوف!(شرم ماه از عظمت امام علی بود در واقع...یا همون قضایای فیزیک نجومی)

پس زمانی که شیاطین با تیر هایی از عالم ملکوت رانده شدن ...در عالم پایین تر یعنی دنیای ما به شهاب سنگ (حیطه ماده و فیزیک) تفسیر و متناظر میگردد!

---------------------
راستی این جمله شما رو دکتر شریعتی خوب درک میکنه چون بابتش کشیده زیاد خورد !

موفق باشین

سوال:
منظور از شهاب در آیه 10 سوره صافات چیست ؟

پاسخ:
با سلام
براي مستند كردن سؤال و روشن شدن جواب آن، بيان چند نكته ي به هم پيوسته لازم و ضروري است.

1. بيان آياتي روشن در راستاي سؤال: در برخي از آيات، به طور صريح و روشن به اين نكته اشاره شده و آمده است:
«ما در آسمان برج هايي قرار داديم. و آن را براي بينندگان آراستيم. و آن را از هر شيطان رانده شده اي حفظ كرديم. مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا دهد) كه شهاب مبين او را تعقيب مي كند (و مي داند(1)).

در جاي ديگر آمده است: «ما آسمان نزديك (= پايين) را با ستارگان آراستيم، تا آن را از هر شيطان خبيثي حفظ كنيم. آن ها نمي توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند، (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف قرار مي گيرند. آن ها به شدّت به عقب رانده مي شوند. و براي آنان مجازات دائم است. مگر آن ها كه در لحظه اي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آن ها را تعقيب مي كند(2)».

هم چنين در سورة جنّ آمده: «و اين كه ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوي و تيرهاي شهاب يافتيم. و اين كه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمان ها مي نشينيم. امّا اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابي را در كمين خود مي يابد(3)».

در جاي ديگر آمده: «ما آسمان پايين را با چراغ هاي فروزاني زينت بخشيديم و آن ها (= شهباب ها) را تيرهايي براي شيطان قرار داديم، و براي آن ها عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم(4)».
هم چنين در آخرين آيه، در اين راستا آمده: «سوگند به آسمان و كوبندة شب. و تو چه مي داني كوبندة شب چيست؟ همان ستارة درخشان و شكافندة تاريكي هاست(5)».

تحليل و تفسيري پيرامون آيات فوق:

با دقت در آيات فوق، به بخش عمدة سؤال، جواب داده مي شود. آن چه در اين مقال قابل بيان است، اين است كه به نظر صاحب نظران و مفسران پرداخته شود. نظر مفسران بزرگ در اين جهت، گونه گون و مختلف است.

1. عده اي از مفسران، همانند صاحب تفسير مجمع البيان، مسئلة استراق سمع جنيان و شياطين و به دنبال آن نگهبانان و شهاب باران شدن آنها را، امري حقيق مي دانند، ولي مي گويند: ادراك و اطلاع بيشتر آنرا به آينده واگذار مي كنيم و هم اكنون مسئله چندان بر ما روشن نيست.

2. برخي ديگر از مفسران، ظاهر آيات را كاملاً حفظ كرده مي گويند:
آسمان، شيطان، جنيّان، استراق سمع آن ها، شهاب سنگ ها و نگهبانان آسماني، همه امر واقعي و دست يافتني است.

3. جمعي ديگر از مفسران مانند علامه طباطبايي در الميزان و طنطاوي در تفسير الجواهر، تعبيرات آيات فوق را تشبيه و كنايه دانسته و آن را از باب بياني سمبوليك گرفته و آن را با بياني گونه گون بيان داشته اند. به عنوان مثال آسمان را عالم ملكوت گرفته و بيشتر آن را به امور معنوي حمل كرده اند(6).
اگر چه به طور صريح و روشن، نمي توان در اين راستا قضاوت كرد: چون علم بشري محدود است وجهان هستي و موجودات مرئي و نامرئي در آن نامحدود،تا جايي كه درروايات وارد شده كه «اَلف اَلف عالم(7)» در جهان هستي وجود دارد. يعني هزاران عالم در جهان هستي وجود دارد و در تعبير قرآني به هفت آسمان و هفت زمين(8) نيز اشاره شده است.
آن چه در راستاي آيات فوق قابل بيان است اين است كه:

1. مراد از آسمان، آسمان ظاهر است.
2. مراد از شهاب، سنگ هاي ويژة آسماني است كه پرتاب و مشتعل(9) مي شود.
3. شيطان و جنّ هم موجود واقعي هستند كه وجود خارجي دارند، اگر چه نامريي و پنهان هستند.
4. استراق سمع از ناحية شيطان و جنيّان يك امر حقيقي است و كار اصلي شيطان نيز چنين است.
5. محافظان و نگهبانان آسماني، همانند فرشتگان، هم يك امر حقيق و واقعي است.
6. بلي دانشمندان ستاره شناس به شهاب سنگ هاي آسماني دست يافته اند و از آن ها خبر داده اند. اما از اين كه آيا شهاب هايي كه قرآن شريف از آن خبر مي دهد، از جنس همان شهاب سنگ هايي هستند كه دانشمندان ستاره شناس به آن دست يافته اند يا خير؟ چندان روشن نيست و به صراحت نمي توان اثبات كرد، كما اين كه انكار آن هم مشكل است. و از اين كه دانشمندان ستاره شناس چه كار كنند تا كه آن شهاب هايي كه قرآن شريف از آن خبر مي دهد كه همسان تير به سوي شياطين و جنيان كه براي استراق سمع به سوي آسمان مي روند پرتاب مي شود دست يابند و با چه راه كاري مي توانند بر آن دست يابند؟ نمي توان قضاوت كرد و تا به حال از ناحيه هيچ فرد يا مؤسسه اي، راه كار خاصي ارائه نشده است.

چون ممكن است طبق نظر برخي از مفسران همانند علامه طباطبايي، مراد قرآن شريف از آن شهاب ها، يك امر كنايي و ملكوتي و معنوي باشد.

در روايت نيز آمده است: ابليس تا آسمان هفتم پيش مي رفت. وقتي حضرت عيسي (عليه السّلام )متولد شد، سه طبقة آسمان به روي ابليس ملعون بسته شد و با تولد رسول اکرم(ص)، كل آسمان هفت گانه به روي او بسته شد و به وسيله ستاره ها تير باران شد(10).

هيچ امر غير واقعي و غير حقيقي و خيال محض و رمان گونه در قرآن شريف نيامده است. تمام امور قرآني، چه مرئي و چه نامرئي، واقعي و حقيقي است و وجود خارجي دارد.
در اين كه اين نكات قرآني امر واقعي و حقيقي است، شكي نيست. اما در اين كه بشريت هم مي تواند بر همة علوم قرآني احاطه پيدا كند يا خير؟ بحثي است ديگر...
تازه اگر بشر با عقل وعلم اندك خود(11)، نتواند بر يك موجود نامريي و يا آسماني دست يابد، اين دليل بر عدم وجود و نبودن، نيست. چون طبق قاعدة عقلي و فلسفي، «عدم الوجدان لا يدلّ علي عدم الوجود».
به قول مولانا:
ديدة حسّي زبون آفتاب
ديدة ربانيّ جو و بياب(12)
به عنوان مثال حضرت سليمان زبان حيوانات را مي خواند و باد و جنيان را در تسخير خود داشت(13). ديگران هم مي توانند جنّ را تسخير كنند و اگر نمي تانند بحث ديگري است و از ناتواني انسان هاست.(14)

به هر تقدير آن چه به طور خلاصه قابل بيان است اين است كه:
1. شهاب سنگ هاي آسماني كه مورد نظر دانشمندان ستاره شناس است دست يافتني و واقعي است.
2. شهاب سنگ هاي مورد نظر قرآن يك امر واقعي است، ولي آيا قابل حس و دست يافتني هم هست يا خير؟ به صراحت نمي توان قضاوت كرد. پرونده اين بحث هم چنان باز است و به گذشت زمان واگذار مي شود.


پاورقی:
1. حجر:15، 16، 8.
2. صافات:37، 6 ـ 10.
3. جنّ:8 ـ 9.
4. ملك:67، 5.
5. طارق:1ـ3.
6. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهاردهم، 1376، ج 11، ص 43 ـ 51.
7. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج20
8. اسري:17، 44.
9. قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درس هايي از قرآن، چاپ اول، 1378، ج6، ص280.
10. تفسير نورالثقلين، قم، دارالتفسير، چاپ اول، 1382، ج3. ص5.
11. نجم:53، 30.
12. مثنوي معنوي، دفتر 4، بيت 595.
13. صاد:36.
14. جاثيه:13.

در اين كه آيا بايد ظواهر اين الفاظ را حفظ كرد يا قرائنى در كار است كه بايد آنها را بر خلاف ظاهر تفسير كنيم، و از قبيل تمثيل و تشبيه و كنايه بدانيم؟
در ميان مفسران نظرهاى مختلفى وجود دارد.

بعضى ظاهر اين آيات را بر همان معانى كه در بدو امر به نظر مى‏رسد حفظ كرده‏اند و گفته‏اند: در آسمانهاى نزديك و دوردست گروه‏هايى از فرشتگان ساكنند و اخبار حوادث اين جهان پيش از آنكه در زمين صورت گيرد در آنجا منعكس است.
گروهى از شياطين مى‏خواهند به آسمانها صعود كنند و با استراق سمع چيزى از آن اخبار را بدانند، و به كاهنان يعنى عوامل مربوط خود در ميان انسانها منتقل سازند، اينجا است كه شهابها كه همانند ستاره‏هاى متحرك و كشيده‏اى هستند به سوى آنها پرتاب مى‏شود، و آنها را به عقب مى‏راند، يا نابود مى‏كند.
آنها مى‏گويند: ممكن است ما دقيقا مفاهيم اين تعبيرات را امروز درك نكنيم اما موظف هستيم ظواهر آنها را حفظ كرده و اطلاع بيشتر را به آينده واگذاريم.

اين تفسير را مرحوم طبرسى در" مجمع البيان" و آلوسى در" روح المعانى" و سيد قطب در" فى ظلال" و بعضى ديگر انتخاب كرده‏اند.

در حالى كه بعضى ديگر عقيده دارند آيات فوق شبيه آياتى است كه از" لوح" و" قلم" و" عرش" و" كرسى" سخن مى‏گويد، و از قبيل تمثيل و كنايه است.
آنها معتقدند اين آيات از قبيل تشبيه" معقول" به" محسوس" است، و مصداق آيه 43 سوره عنكبوت مى‏باشد كه مى‏فرمايد وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ:" اينها مثلهايى است كه براى مردم مى‏زنيم و جز عالمان آن را درك نمى‏كنند"!


آنها سپس افزوده‏اند: منظور از آسمانهايى كه فرشتگان ساكن آن هستند عوالم ملكوت است كه افقش برتر از اين عالم حسى است، و منظور از نزديك شدن شياطين به آسمان و" استراق سمع" و طرد شدن آنها به وسيله" شهب" اين است كه اين شياطين هر گاه به خواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آينده با خبر گردند به وسيله نور ملكوت كه طاقت تحمل آن را ندارد طرد مى‏شوند، و به واسطه حق، اباطيل آنها نفى مى‏گردد، ذكر اين ماجرا به دنبال بحث از گروه‏هاى فرشتگان را در آغاز اين سوره مؤيد اين معنى مى‏شمرند (المیزان).

اين احتمال نيز وجود دارد كه" سماء" در اينجا كنايه از آسمان ايمان و معنويت است كه همواره شياطين تلاش مى‏كنند به اين محدود راه بيابند، و از طريق وسوسه در دل مؤمنان راستين نفوذ كنند، اما پيامبران الهى و امامان معصوم ع و پيروان خط فكرى و عملى آنها با شهاب ثاقب علم و تقوى بر آنها هجوم مى‏برند و آنها را از نزديك‏شدن به اين آسمان منع مى‏كنند.(تفسير نمونه، ج‏19، ص: 20)

موضوع قفل شده است