تفاوت معشوق حقيقى و غيرحقيقى
تبهای اولیه
معشوق حقيقي با همه معشوقها فرق مىكند؛
چون اولًا: معشوقِ اين عشق هيچ نيازى به عشقِ عاشق ندارد و در كمال بىنيازى است و تمام منافع عشقِ اين عاشق به خود او برمىگردد.
اينجا معشوق از عاشق منفعتى نمىخواهد؛ چون نيازى به منفعت بردن ندارد.
دوم اين كه: هرگز معشوق در اين عشق، براى عاشق كم نمىگذارد؛ چون اهل اذيت كردن نيست، بلكه معشوق در اينجا اهل لطف، بخشش، احسان، فضل و كرم است.
در اينجا معشوق به عاشق تكبّر و غرور نشان نمىدهد تا عظمتش در جان عاشق بشكند، بلكه نرم است.
كار سوم او براى عاشق اين است كه: تمام درهاى خزائن خود را به روى عشق باز كند و بگويد: هر چه مىخواهى، بردار. اين مسأله عشق است.
آيات اين عشق را در قرآن ببينيد:
مىدانيد اين آيه يعنى چه؟ يعنى اينها بر اثر اين عشق، در وجودشان چنان شورى به وجود آمده است كه هر چيزى را در اين عالم با مقياس وجود معشوق مىسنجند.
تمام كردار و رفتار ايشان بعد از سنجش اين معيار است؛ يعنى مىگويند: اين معشوق ترازو و معيار سنجش ما است.
همه چيز را با او مىسنجد. اگر اين مقياس درست باشد، انجام مىدهند، اما اگر با او ميزان نباشد، حكومت كلّ كره زمين را نيز با لبخند رها مىكنند. لبخند آنها نيز لبخند مسخره است. واقعاً جاى مسخره كردن دارد؛ چون كه مىخواهند چه چيزى را به جاى خدا قرار بدهند؟ اين عوض و معوّض اصلًا با هم هيچ تناسبى ندارند.
مىگويند: بيا در اين كاخ، لذّت عبادت را با لذّت در كنار زليخا قرار گرفتن عوض كن. اين عوض و معوّض كه اصلًا با هم تناسبى نداشته و قابل مقايسه نيستند.
از آن طرف، قرآن به وجدان آنها قسم خورده است:
عشق باعث حركت آنها به طرف قرب پروردگار است و وجدان باعث حفظ آنها از افتادن در سقوط است. هم نيروى محرّكه و هم نيروى محافظ و نگهدارنده از سقوط را دارند. اين ويژگىهاى حضرت يوسف عليه السلام است.
استاد حسين انصاريان-erfan.ir
(1)- بقره (2): 165؛ «ولى آنان كه ايمان آوردهاند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قوىتر است.»
(2)- قيامت (75): 2؛ «و به نفس سرزنشگر قسم مىخورم.»