آیا بهشت و جهنم جسمانی اند؟ چرا؟

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا بهشت و جهنم جسمانی اند؟ چرا؟

_____________________________________________________________
با سلام
سوال بنده در واقع این است که آیا خداوند متعال وقتی صحبت از خوردنی و نوشیدنی و...از بهشت نموده یعنی این چیزها در بهشت واقعا وجود دارند؟ یا به این خاطر صحبت این مادیات را کرده که درک ما از عالم معنوی بهشت محدود است و به خاطر اینکه ما را به بهشت سوق دهد از مثلهای دنیوی مثال آورده؟
که اگر واقعا مثلا خوردنی و نوشیدنی وجود دارد ما نیز در بهشت {یا جهنم} موجودات مادی محسوب میشویم و این چه دلیلی دارد که باز جسم را با خود یدک بکشیم؟

و من الله توفیق
-------------------------------------------------------------------------

حامد قپانوری;214030 نوشت:
_____________________________________________________________
با سلام
سوال بنده در واقع این است که آیا خداوند متعال وقتی صحبت از خوردنی و نوشیدنی و...از بهشت نموده یعنی این چیزها در بهشت واقعا وجود دارند؟ یا به این خاطر صحبت این مادیات را کرده که درک ما از عالم معنوی بهشت محدود است و به خاطر اینکه ما را به بهشت سوق دهد از مثلهای دنیوی مثال آورده؟
که اگر واقعا مثلا خوردنی و نوشیدنی وجود دارد ما نیز در بهشت {یا جهنم} موجودات مادی محسوب میشویم و این چه دلیلی دارد که باز جسم را با خود یدک بکشیم؟

و من الله توفیق
-------------------------------------------------------------------------

آیات قرآن برای اثبات معاد جسمانی
آیه 3 سوره قیامت

أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿3﴾
آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد (3)


آیه 24 سوره نور

يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
﴿24﴾
در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان بر ضد آنان براى آنچه انجام مى‏دادند شهادت مى‏دهند
(24)
آیه 20 سوره قصلت

حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿20﴾
تا چون بدان رسند گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مى‏كرده‏اند بر ضدشان گواهى دهند (20)
آیه 65 سوره یس

الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ
﴿65﴾

امروز بر دهانهاى آنان مهر مى‏نهيم و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏ساختند گواهى مى‏دهند (65)

و چندین آیه دیگر !!!

هرچیزی در قرآن آمده است حتما وجود دارد

ولی به خاطر اینکه درک عموم از لذات معونی کم است از لذات جسمانی بیشتر سخن آورده است




حامد قپانوری;214030 نوشت:
با سلام
سوال بنده در واقع این است که آیا خداوند متعال وقتی صحبت از خوردنی و نوشیدنی و...از بهشت نموده یعنی این چیزها در بهشت واقعا وجود دارند؟ یا به این خاطر صحبت این مادیات را کرده که درک ما از عالم معنوی بهشت محدود است و به خاطر اینکه ما را به بهشت سوق دهد از مثلهای دنیوی مثال آورده؟
که اگر واقعا مثلا خوردنی و نوشیدنی وجود دارد ما نیز در بهشت {یا جهنم} موجودات مادی محسوب میشویم و این چه دلیلی دارد که باز جسم را با خود یدک بکشیم؟

و من الله توفیق

سلام علیکم و رحمه الله

در مورد نعمتهای بهشتی باید گفت بعضی مفسرین قائل به وجود خوردنی ها و نوشیدنی ها در بهشت و عذابهای وعده داده شده بنحو حقیقیه در جهنم هستند بدون اینکه قائل به تمثیل و توجیهی درباره آن باشند و آیاتی که در قرآن وجود دارد را به همان معانی ظاهری تفسیر می کنند اما عده ایی آنرا در حقیقت تشبیه و تمثیل میدانند و بر معانی معنوی و روحی تعبیر میکنند

ناگفته پیداست روح انسان بعد از مفارفت از بدن دنیوی وارد کالبد برزخی خواهد شد که تعبیر به جسم مثالی شده است که حیات مجدد خود را در آن بدن که ظاهر آن مانند بدن مادی ولی در حقیقت قابلیت درک نعمتهای آخرت و یا غذاب را خواهد داشت این بدن نه مادی صرف خواهد بود نه روحی محض بلکله چیزی فیما بین جسم و روح که از تعابیر روایات استنباط می شود که جنبه ملکوتی این نوع جسم مثالی بیشتر از مادی آن است علت آن نیز پیدا کردن قابلیت بالفعل آنچرا که در آخرت برای او آماده شده است می باشد

برای مطالعه بیشتر این موضوع به تایپیک زیر مراجعه نمائید

http://www.askdin.com/thread12116.html

موفق باشید :Gol:

باسلام مجدد
با تشکر از شما که جواب دادید.:Gol::Gol::Gol:
نمیدونم آیا دچار انحرافم یا زیادی خرده بین ؟که بینهایت سوال نپرسیده دارم.
شاید هم کنجکاو و نادان در این قضیه.

پس عاجزانه درخواست کمک دارم

بنده به آیات قرآن اعتقاد قلبی دارم. 100%
اما چه دلیل دارد که باز ما در سرای باقی به صورت جسم مادی موجود باشیم

مگر نه این است که ما جزئی از وجود خداوند بوده ایم سپس به ما جسم نیزعطا شد{تنزل پیدا کردیم}

و در برزخ حالت روح هستیم و در آخرت به صورت جسمانی حاضر میشویم؟

سوال بنده این است که این همه تغییر حالت برای چیست؟

ویک کلام گفته باشم:
آیا وجود ما به حالت مادی نشانه تنزل نیست؟
و این دنیای جسمانی را خدا نیافرید تا ما از این توهم{دنیای مادی} به عالم معنا پی ببریم ؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا ماده واقعیت دارد و خیال {توهم} نیست؟

آیا آنچه که ما به آن خیال میگوییم همان واقعیت نیست؟
و یک کلام اگر خیال ما {عالم معنا} واقعیت است پس چرا باز به این خیال{عالم معنا} برنمیگردیم و در دنیایی خیالی{مادی} آخرت را باید سر کنیم ؟؟؟؟؟؟

*******************و من الله توفیق****************


حامد قپانوری;214304 نوشت:
ب

و در برزخ حالت روح هستیم و در آخرت به صورت جسمانی حاضر میشویم؟



در برزخ انسان فقط روح نیست دارای جسم برزخی است .

نکته بعدی اینکه اگر فقط روح باشیم لذت های جسمانی در عالم باقی معنی ندارد پس داشتن جسم از این لحاظ امتیاز دارد

حامد قپانوری;214304 نوشت:
باسلام مجدد
با تشکر از شما که جواب دادید.:Gol::Gol::Gol:

نقل قول:
اما چه دلیل دارد که باز ما در سرای باقی به صورت جسم مادی موجود باشیم
دربارة این که پس از مرگ، آیا معاد و حیات، جسمانى خواهد بود یا روحانی؟ چند نظریه وجود دارد:
از بین این سه نظریه، نظریة دو و سه بیش تر مورد توجه دانشمندان است. نظریة اوّل که فقط معاد، روحانى صرف باشد و اصلاً جسم زنده نشود، با صدها آیه منافات دارد.
نظریة شمارة دو با ظاهر آیات سازش دارد. از آیات فراوان در مورد حشر و نشر و بهشت و دوزخ استفاده می‌شودکه در جهان آخرت روح انسان وارد جسم مادى که در دنیا داشت مى شود، یعنى همان جسم دنیوى زنده می‌شود .
در این جا اشکال شما وارد می‌شودکه اجزاى انسان‌هاى قبلى که جزء انسان‌هاى دیگر شده باشد، چگونه با این نظریه قابل جمع است؟
این شبهه معروف به شبهة آکل و مأکول است و از قدیم مطرح بوده است. از این شبهه جواب هایى داده‌اند:
از آیات در زمینة معاد جسمانى استفاده می‌شود آخرین بدن انسان به فرمان خدا زنده می‌شود و آمادة حساب و جزا می‌شود . از طرفى یک بدن ممکن نیست به تمام معنا متّحد با بدن دیگرى شود و تمام بدن اوّل، تمام بدن دوم گردد، بلکه بدن اوّل تنها می‌تواند جزئى از بدن دوم را تشکیل دهد، زیرا بدن دوم باید قبلاً وجود داشته باشد تا همه یا قسمتى از بدن اوّل را از طریق تجزیه، جزء خود سازد.[1]
امّا نظریة سوم این بود که روح به بدم مثالى (نیمه جسم، یا جسم لطیف) بر می‌گردد و روح انسانى به بدنى که با قوانین آن دنیا سازش داشته باشد بر می‌گردد، چون این بدن عنصرى با خصوصیاتى که در دنیا دارد، قابلیت براى همیشه زیستن ندارد و متغیر و زوال پذیر است.
بنابراین بدن انسان در آن دنیا در قالبى ریخته می‌شودکه هر کس آن را ببیند، این همان شخص است که در دنیا بود. این امام حسین است یا این عمر سعد است یا این یزید می‌باشد و این معاویه.
در این صورت بحث آکل و مأکول و آن شبهات وارد نمى شود، همان‌طور که حورالعین بهشتى و میوه‌هاى آن، مسلّماً مانند زن ها و میوه‌هاى دنیا نخواهد بود.
بنابراین وقتى انسان از آن دنیا سر بر مى آورد، با قوانین حاکم بر آن دنیا زنده می‌شودو داراى جسمى که قابلیت انطباق با قوانین آن دنیا را داشته باشد، خواهد داشت.
آیاتى از قبیل "ما قادریم حتى سر انگشتان شما را دوباره جمع‌آورى کنیم"در مقابلة استبعادى است که منکران معاد داشتند. آنان می‌گفتند اصلاً نمی‌شود انسان دوباره زنده شود. قرآن می‌فرماید"نمی‌شود و هیچ استبعادى ندارد، همان‌طور که خداوند زمین مرده را زنده می‌کند؛ درختان را سبز می‌کند؛ شما را از هیچ (عدم) به‌وجود آورد".
این ها همه براى رفع استبعاد منکران معاد است. بنابراین عقیده داریم معاد روحانى و جسمانى است و مراد از جسمانى بودن، جسمانى است که منطبق با قوانین آن جهان باشد، یعنى قابلیت جاودانگى داشته باشد؛ پوسیده و خراب نشود؛ ضعیف و زشت و پیر نشود.
البته کیفیت جسمانى بودن را نمی‌فهمیم. این که بعضى گفته‌اند جسمى شبیه به اتر یا نور یا جسم لطیفى که از نظر زمان و مکان فعّال است و حتّى قادر به عبور از موانع می‌باشد یا شبیه امواج است، صحیح به‌نظر نمی‌رسد.
[2]
بنابراین نظریه هیچ کدام از اشکالات، بر معاد جسمانى و روحانى وارد نمی‌شود. نه معاد تنها روحانى است و نه فقط جسمانی، و نه روحانى و نیمه جسمانى است، بلکه جسمانى است که قابل انطباق با قوانین آن عالم باشد، و منافاتى با آیات ندارد؛ آیاتى مانند:"حور مقصورات فى الخیام... متّکئین على رفرف خُضر و عبقرى حسان؛ زن ها و مردهاى آن جا هیچ‌یک از زشتی‌ها و بدى هاى اخلاقى و جسمانى را که در این جا داشته‌اند، نخواهند داشت و کیفیت مکان و تخت و قصر و خیمه و فرش و یا آن چه در دنیا است، متفاوت است".
___________________________________________________________

[1]ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 5، ص 355.
[2] ناصر مکارم، معاد و جهان پس از مرگ، ص 311.

انشاالله سوالات دیگر نیز به ترتیب جواب داده خواهد شد .

حامد قپانوری;214304 نوشت:
باسلام مجدد
سوال بنده این است که این همه تغییر حالت برای چیست؟
ویک کلام گفته باشم:
آیا وجود ما به حالت مادی نشانه تنزل نیست؟
و این دنیای جسمانی را خدا نیافرید تا ما از این توهم{دنیای مادی} به عالم معنا پی ببریم ؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا ماده واقعیت دارد و خیال {توهم} نیست؟
آیا آنچه که ما به آن خیال میگوییم همان واقعیت نیست؟
و یک کلام اگر خیال ما {عالم معنا} واقعیت است پس چرا باز به این خیال{عالم معنا} برنمیگردیم و در دنیایی خیالی{مادی} آخرت را باید سر کنیم ؟؟؟؟؟؟

در رابطه با سوالات فوق به این لینک (شهر سوال)مراجعه فرمائید

http://www.soalcity.ir/node/2040

با سلام خدمت دوست عزیز
در پاسخ به سوال شما آنچه بنده میدانم اینست که روز رستاخیز همه از قبرها بیرون می آیند که این در سوره های متعددی بیان شده است ، و انسانها با جسم مادی محشور می گردند و لذات و عذابها را جسم همراه با روح خواهد چشید ولی جسم لطیف تر از جسم دنیوی بوده و حس لذت و عذاب خیلی بیشتر از دنیا خواهد بود . واینکه چرا جسم را یدک میکشد به نظر بنده ، چون اگر جسم نباشد روح به تنهایی قادر به حس عمیق و حقیقی لذات و عذابها نخواهد بود و دیگر آن خوردنها و نوشیدنهایی که در قران آمده بی معنی میشد نظر به اینکه آفرینش انسان نیز از اول مادی بوده وهست پس میبایستی زندگانی ابدی وی نیز حالت مادی داشته باشد و این همان عدل خداوند است .
در پناه حق

بنام خدا


سلام


حامد قپانوری;214030 نوشت:
آیا بهشت و جهنم جسمانی اند؟ چرا؟




** چه فرقی می کند جسمانی باشد یا روحانی یا جسمانی روحانی ؟

یک بار فرض را بگذارید بر اینکه جسمانی است ، و یک بار هم فرض را بر روحانی بودن بگذارید.و برای ما بگویید که چه فرقی می کند.


ارادتمند:Gol:

دارا;229615 نوشت:
بنام خدا


سلام






** چه فرقی می کند جسمانی باشد یا روحانی یا جسمانی روحانی ؟

یک بار فرض را بگذارید بر اینکه جسمانی است ، و یک بار هم فرض را بر روحانی بودن بگذارید.و برای ما بگویید که چه فرقی می کند.


ارادتمند:gol:

روح فراتر از زمان مکان و ... و بطور کلی به این چیزا محدود نیست ولی جسم به مکان و زمان و غذا و ... محدود است و فقط درک لذت های مادی رو داره و روح فقط لذت های معنوی رو درک می کنه

رحیق مختوم;214393 نوشت:
این شبهه معروف به شبهة آکل و مأکول است و از قدیم مطرح بوده است. از این شبهه جواب هایى داده‌اند: از آیات در زمینة معاد جسمانى استفاده می‌شود آخرین بدن انسان به فرمان خدا زنده می‌شود و آمادة حساب و جزا می‌شود . از طرفى یک بدن ممکن نیست به تمام معنا متّحد با بدن دیگرى شود و تمام بدن اوّل، تمام بدن دوم گردد، بلکه بدن اوّل تنها می‌تواند جزئى از بدن دوم را تشکیل دهد، زیرا بدن دوم باید قبلاً وجود داشته باشد تا همه یا قسمتى از بدن اوّل را از طریق تجزیه، جزء خود سازد.[1]

سلام
این پاسخ به شبهه آکل و ماکول درست به نظر نمی رسد چه اینکه مفهومش آنستکه مثلا افرادی که در سنین پیری مرده اند با بدن پیر خود محشور شوند در حالیکه در روایات داریم بهشتیان همه در سن جوانی اند ضمن اینکه تقدم بدن دوم بر اول برای اینکه بدن اول جزء آن شود از عنوان آکل و ماکول ناشی می شود در حالیکه مساله اصلی همان جزئیت است ضمن اینکه در انعقاد نطفه این امر بطور جدی مطرح است چه اینکه نطفه ناشی از غذاهایی است که فرد خورده است و وجود اجزاء بدن موجودات دیگر در آن قطعی است و این در حالیستکه نطفه اساسی ترین جزء بدن یک انسان محسوب می شود .
جالب اینستکه ما به صد دلیل بدن را امری غیر اصیل در وجود انسانی معرفی می کنیم بعد برای اثبات جسمانیت معادش به تکاپو می افتیم .
سوال اینستکه چرا اصرار داریم مادیت و جسمانیت را در وجود انسان اصالت ببخشیم در حالیکه روح و ویژگیهای آن برای پاسخگویی به همه آنچه که در آیات و روایات آمده کفایت می کند . از داشتن بدن گرفته ( بدن مثالی ) تا اکل و شرب و نکاح و غیره که همه در حوزه عالم مثال عالی تر و راقی تر تحقق پذیر است .
به نظر می رسد علت عمده در اصالت بخشی جسم در وجود انسانی عدم بلوغ امت در سده های اول برای درک حقایق وجود انسان و عالم بوده است .
وقتی به روایات مربوط به روح مراجعه می کنیم می بینیم مطالب از سطوح بسیار نازلی شروع شده و کم کم اوج می گیرند . مثلا جریان پرسش آن فرد کافر از ابوبکر در مورد عدم عذاب استخوان مرده ای که در دست داشت و عجز خلیفه و سایرین از پاسخ به او نشانه پایین بودن سطح آگاهی اصحاب از شرح حقایق دین و وجود انسانی است که البته با ورود امیر اهل علم و معرفت علی ع مشکل به سادگی حل شد یا در روایاتی می بینیم که پرسشگر می گوید : شنیده ام خداوند ارواح مومنان را در چینه دان پرنده ای تا روز قیامت نگه می دارد و امثال این تصورات ابتدایی از روح که موجب تنزل بیانات دینی می شود .
جالب اینستکه برخی اهل علم امروزین ما با وجود گسترش آگاهیها از روح در طی اعصار گذشته باز بر مبانی نازلی تکیه می کنند
بطور مثال طرفداران جسمانیت معاد به آیه " و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم" استناد می کنند در حالیکه این پرسش از سوی کافری مطرح شده است که اصلا معاد را قبول نداشت آنوقت چطور ما به تصور یک کافر از نحوه معاد تکیه می کنیم و بر ظاهر آن اصرار می ورزیم در حالیکه قرآن کریم با ظرافتی حیرت انگیز معیار بودن این بیان فرد کافر را برای درک نحوه معاد رد می کند آنجا که سخن اورا صرفا یک مثل می داند : و ضرب لنا مثلا . یعنی این نحو تصور از معاد صرفا یک تصور مثالی است نه عین واقعیت نحوه معاد .
همانطور که جناب فپانوری اشاره کردند در مساله معاد اصل رجوع است یعنی آمدنی بوده که به عالم ماده است و بازگشتی در کار است که از این عالم به عوالم دیگر است و چون درک و شناخت ابعاد درونی وجود انسان و عالم برای عموم متقدمین مشکل بوده است قرآن و روایات به اصل معاد و آثار ارزشمند آن پرداخته اند و هرجا که ممکن بوده اشاراتی هم به نحوه آن داشته اند چه اینکه این آثار ( معنوی و اخلاقی ) نه بر اعتقاد به نحوه معاد بلکه بر باور به اصل معاد مترتب می شود و همین اندازه برای ظاهر شرع مقدس کافی است .
والله الموفق

مفاهیمی که بالاتر از حد درک انسان هستند مادامی که در این کالبد هست برایش قابل درک نیست.مثل اینکه گفته میشود آیا بهشتیان روزی نمیرسد که خسته شوند و برایشان تکراری شود؟ابتدا و انتهایی برای خداوند نیست یعنی چه مگر میشود؟تفکر روی مشابه این سوالات همه بخاطر جسمانی بودن انسان و محدود بودنشه محدود روی نامحدود نمیتونه مسلط بشه پس هیچگاه قادر به درکش نیست.خداوند بهشت و دوزخ را بگونه ای توصیف میکند که انسان با همین انسان بودن و جسمانی بودنش بتواند ذره ای درک کند.

معاد جسمانی را انیشتن بصورت علمی ثابت کرده است

با جستجوی در اینترنت آن را بخوانید

رحیق مختوم;214056 نوشت:
در مورد نعمتهای بهشتی باید گفت بعضی مفسرین قائل به وجود خوردنی ها و نوشیدنی ها در بهشت و عذابهای وعده داده شده بنحو حقیقیه در جهنم هستند بدون اینکه قائل به تمثیل و توجیهی درباره آن باشند و آیاتی که در قرآن وجود دارد را به همان معانی ظاهری تفسیر می کنند اما عده ایی آنرا در حقیقت تشبیه و تمثیل میدانند و بر معانی معنوی و روحی تعبیر میکنند

با سلام خدمت شما
بنده فكر ميكنم كه در مورد كيفيت معاد، اول بايد ببينيم كه اين تقسيم بندي ايي كه شده است (ماده و مجرد) درست است يا خير
يك انديشه ايي وجود دارد كه مي گويد همه چيز ادراكات ماهستند يعني همه چيز در درون اتفاق مي افتد و در بيرون چيزي وجود ندارد اگر به قرآن هم دقت كنيم خواهيم ديد كه در مورد جسم تقسيم بندي(مادي و مثالي) نشده است بلكه مي تواند ماجرا از اين قرار باشد كه ادراكات ما متفاوت هستند يعني در يك نشئه درك به اصطلاح مادي دارد و در نشئه ديگر دركي مترقي تر ازمادي
براي مثال شما ملاحظه بفرماييد كه طرفداران معاد روحاني ومثالي مي گويند ماده فساد پذير است لذا بدن اخروي مادي نيست در حالي كه شواهدي از جمله طول عمر امام زمان(عج) و معجزات انبيا و طي الارض اوليای خدا نشان گر اين موضوع است كه خيلي از آثار و ویژه گی ها ،آنچنان كه ما فكر ميكنيم خواص ذاتي ماده نيستند و به موقعِ خود مي توانند خواص جديدي از خود نشان دهند
لذا بنده فكر مي كنم كه همان طور كه از آيات قرآن برمي آيد بدن اخروي با خواص جديد، همين بدن است از اين حيث كه ادراكات ما نسبت به بدن خود جديد و مترقي ميشود نه اينكه در بيرون (بيرون اصطلاحي) چيزي عوض شود، در بيرون چيزي جز علم و اسما الهي وجود ندارد چه در اين دنيا و چه در آخرت و لپ كلام اينكه هستي به كلي مجرد است و فقط در ادراكات ،جزئي و تقسيم پذير ميشود.
اگر اشتباهي است بفرماييد

حامد;281732 نوشت:
بطور مثال طرفداران جسمانیت معاد به آیه " و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم" استناد می کنند در حالیکه این پرسش از سوی کافری مطرح شده است که اصلا معاد را قبول نداشت آنوقت چطور ما به تصور یک کافر از نحوه معاد تکیه می کنیم و بر ظاهر آن اصرار می ورزیم در حالیکه قرآن کریم با ظرافتی حیرت انگیز معیار بودن این بیان فرد کافر را برای درک نحوه معاد رد می کند آنجا که سخن اورا صرفا یک مثل می داند : و ضرب لنا مثلا . یعنی این نحو تصور از معاد صرفا یک تصور مثالی است نه عین واقعیت نحوه معاد

سلام
يعني شما مي فرماييد اگر اون كافر اون سوال را نمي پرسيد خداوند اينگونه نمي فرمود و خيلي ها به اشتباه نمي افتادند!
چه طور مي توان قبول كرد در كتابي كه قرار بوده مخاطب آن تمام انسانها(در حال و آينده) باشند خداوند صرفا يك حرف شخصي و غير عام زده باشد
در حالي كه عقلا به نظر مي آيد مخاطب چنين آيه هايي خيلي ها(همچون آن كافر) هستند و از اين جهت بيان آن ضرورت پيدا كرده و به آيه قرآن مبدّل شده..

أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ
آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد

صحبت من اين است كه اگر آيه هايي با اين صراحت اشاره به واقعيت ديگري دارد(برخلاف ظاهر) و يا اينكه بگوييم مخاطب آن مردمان صدر اسلام هستند ديگر چه از قرآن مي ماند؟

بسم الله
سلام علیکم و رحمه الله
بحث معاد جسمانی بحثی بسیار سنگین است که حتی بزرگان آن را به ندرت مطرح می کنند.
ولی کنجکاوی انسان حتی بدون طی مقدمات ما را ناگزیر می کند از طرح چنین پرسش هایی
داب بنده حقیر این نیست که به چنین مسائلی در مکان عمومی پاسخ بگویم ولی مختصری عرض می کنم.
همانطور که بزرگواران عرض کردند در این مورد نظریات زیادی وجود دارد و علما و بزرگان پیشین گاها نظرات متفاوتی داده اند
اما آنچه این کمترین خواهان آن هستم که به عرض برسانم مختصرا این است:
معاد جسمانی به این بدن عنصری مادی نیست بلکه با بدن مثالی می باشد نمونه این بدن در خواب همگی دیده ایم.هیچ گاه این بدن عنصری که به خاک تبدیل شده است بر نمی گردد زیرا این بدن دارای بسیاری از محدودیت ها می باشد و ما به زحمت او را جدا کرده ایم و در نظام هستی سیر قهقرایی وجود ندارد بعنی برگشت پذیری.منظور از قبر بدن هر شخصی در همان عالم خودش است.فافهم. یعنی الان قبر ما بدن عنصری و در برزخ ما قبر مثالی ماست.نظر به آیاتی که اشاره فرمودند که ما همگان را از قبر برمی انگیزیم غرض بدن هر شخص در عالم خویش است.بدن مثالی بر وزان همین بدن عنصری است چنانکه در خواب آنچه میبینید شبیه همین بدن مادی شماست.حتی نوک انگشتان! آنچه از قیامت بهشت است در خارج نیست و انشاء نفس است و صور ملکات انسانی است که علم عمل جوهرند و انسان ساز.فافهم درد الم و نعمت و خوشی همگی قائم به نفس است مانند خواب.اگر قرار باشد بدن مادی عنصری ما در قیامت زنده شود و برگردد و ملحق شود شما در هر چند ساعت سلول های بدنتان تغییر می کند کدام سلول را می خواهند در روز قیامت بر گردانند که بشود بدن جسمانی اخروی؟
برای تکمیل مورد بحث میتوان به کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه مراجعه نمود و البته هیچ مسئله ای بدون تکمیل علم معرفت نفس حل نشود.موفق باشید

توحید صمدی;334463 نوشت:
بسم الله
سلام علیکم و رحمه الله

معاد جسمانی به این بدن عنصری مادی نیست بلکه با بدن مثالی می باشد نمونه این بدن در خواب همگی دیده ایم.هیچ گاه این بدن عنصری که به خاک تبدیل شده است بر نمی گردد زیرا این بدن دارای بسیاری از محدودیت ها می باشد و ما به زحمت او را جدا کرده ایم و در نظام هستی سیر قهقرایی وجود ندارد بعنی برگشت پذیری.

[/]

سلام بر شما.

البته این نظر مرحوم ملاصدراست...

مطلب شما ناظر به اعاده معدوم است که اصلا چنین چیزی از نظر عقلی نیز درست نیست...

اصل مطلب این است که چیزی از بین نرفته که نتوانیم انرا دوباره باز گردانیم،بلکه عالم،عالم دگرگونی است و تبدیل غیر از باطل شدن واز بین رفتن است........

شما زمان را از ذات وجود مادی بر دار ابتدا وانتها برای ان جمع می گردد،به عبارتی بین کمالات مادی زمان فاصله می اندازد .....والبته این مطلب در قران هست که زمین به غیر این زمین و اسمانها به غیر این اسمانها تبدیل می شود،یعنی یک تغییر حالت کمالی و ارتقایی است نه تغییری دوباره مادی....وگرنه زمین که در تغییر مادی به غیر زمین تبدیل نمی شود....

به نظر می رسد روح عالم هستی تغییر نکند ولی نظام ان تغییر نماید...

البته در عالم غیر مادی اشتراک است برعکس عالم مادی که تزاحم است،به عبارتی در قیامت یک بدن ممکن است با بدن شخصی دیگر نیز مشترک باشد(قضیه اکل و ماکول) ولی در عین حال یکی معذب باشد ودیگری منعم....

به عنوان مثال طبق روایات در بهشت یک میوه طعم همه میوه ها را می دهد......

یا در بهشت موقع چیدن میوه ای از درخت جای ان خالی نمی شود.....

erfan_alavi;334469 نوشت:
شما زمان را از ذات وجود مادی بر دار ابتدا وانتها برای ان جمع می گردد،به عبارتی بین کمالات مادی زمان فاصله می اندازد

سلام
در رابطه با آخرت میگویند که آنجا دار تکلیف نیست چون « حرکت وتغییر» ندارد
سوال این است که اگر در آن عالم زمان و حرکت نیست پس زندگی چگونه جریان دارد؟ به هر حال اگر قائل به جسمانیت(به هر نوعی) در آخرت باشیم گریزی از زمان و تغییر و حرکت نیست
لذا بنده فکر میکنم که دار تکلیف نبودنِ آخرت، ارتباطی با حرکت و تغییر ندارد و از طرفی مگر قراره انسان در بهشت اختیار نداشته باشد که بگوییم پس تکلیفی نیست

یا در جای دیگری پیر نشدن و نمردن در بهشت را همانند مورد فوق تعبیر میکنند در حالی که در همین عالم ماده که ویژه گی آن مدت و تغییر است پیر نشدن ناممکن و محال نبوده
توضیح بفرمایید

معلق;335077 نوشت:
سلام
در رابطه با آخرت میگویند که آنجا دار تکلیف نیست چون « حرکت وتغییر» ندارد
سوال این است که اگر در آن عالم زمان و حرکت نیست پس زندگی چگونه جریان دارد؟ به هر حال اگر قائل به جسمانیت(به هر نوعی) در آخرت باشیم گریزی از زمان و تغییر و حرکت نیست
لذا بنده فکر میکنم که دار تکلیف نبودنِ آخرت، ارتباطی با حرکت و تغییر ندارد و از طرفی مگر قراره انسان در بهشت اختیار نداشته باشد که بگوییم پس تکلیفی نیست

یا در جای دیگری پیر نشدن و نمردن در بهشت را همانند مورد فوق تعبیر میکنند در حالی که در همین عالم ماده که ویژه گی آن مدت و تغییر است پیر نشدن ناممکن و محال نبوده
توضیح بفرمایید

با سلام خدمت شما.

ابتدا اینکه تجرد درمقابل ماده است نه جسم،جسم مادی در انچه هست صورت است و در انچه استعداد شدن را داراست قوه و یا ماده است....به عبارتی کمالات شدن در موجود مادی انفکاکی است،یعنی برای رفتن به کمال بعد کمال قبل معدوم می گردد چنین حرکتی انتزاع زمان می کند،..

در ثانی تکلیف جایی معنی دارد که تکامل نهفته باشد و حرکت خود کمال اول است،و بدون حرکت اصلا کمال معنی ندارد.....نتیجتا جایی که حرکت نباشد قرار نهفته است وقرار در مقابل حرکت می باشد نه سکون....پس قیامت که دار قرار است از حرکت خبری نیست....

وجود مادی عین حرکت است،ولی حالا اگر این تبدیل و حرکت را کند کنیم لطمه ای به اصل این حرکت نمی زند،ولی دار اخرت دار قرار است،و قرار یعنی ارامش ،و قرار غیر از سکون است،شما ممکن است به مرحله سکون نزدیک شوید ولی این قرار نیست،جوانی اخرتی نیز ناظر به همین مطلب است که انجا صورت جوانی هست نه صورت همراه با ماده جوانی که حالا بخواهیم حرکت این ماده را بسیار کند کنیم....به عبارتی این صورت در انجا فعلیت پذیرفته....

خلاصه نظام اخرت مغایر با نظام دنیاست،نتیجتا احکامی هم که به انجا حاکم است غیر از احکام دنیایی است....

----------------------------

erfan_alavi;335222 نوشت:
ابتدا اینکه تجرد درمقابل ماده است نه جسم،جسم مادی در انچه هست صورت است و در انچه استعداد شدن را داراست قوه و یا ماده است....به عبارتی کمالات شدن در موجود مادی انفکاکی است،یعنی برای رفتن به کمال بعد کمال قبل معدوم می گردد چنین حرکتی انتزاع زمان می کند،.. در ثانی تکلیف جایی معنی دارد که تکامل نهفته باشد و حرکت خود کمال اول است،و بدون حرکت اصلا کمال معنی ندارد.....نتیجتا جایی که حرکت نباشد قرار نهفته است وقرار در مقابل حرکت می باشد نه سکون....پس قیامت که دار قرار است از حرکت خبری نیست.... وجود مادی عین حرکت است،ولی حالا اگر این تبدیل و حرکت را کند کنیم لطمه ای به اصل این حرکت نمی زند،ولی دار اخرت دار قرار است،و قرار یعنی ارامش ،و قرار غیر از سکون است،شما ممکن است به مرحله سکون نزدیک شوید ولی این قرار نیست،جوانی اخرتی نیز ناظر به همین مطلب است که انجا صورت جوانی هست نه صورت همراه با ماده جوانی که حالا بخواهیم حرکت این ماده را بسیار کند کنیم....به عبارتی این صورت در انجا فعلیت پذیرفته....

با سلام و تشکر
توضیح نفرمودید پس در آخرت زندگی چگونه جریان دارد؟ آیا اینکه انسانی در دار آخرت مورد رحمت و مغفرت قرار میگیرد نشان از تغییر و حرکت نیست ، از جهنم به بهشت داخل شدن را به غیر از با حرکت و تغییر چگونه می توان تبیین کرد؟

معلق;335289 نوشت:
با سلام و تشکر
توضیح نفرمودید پس در آخرت زندگی چگونه جریان دارد؟ آیا اینکه انسانی در دار آخرت مورد رحمت و مغفرت قرار میگیرد نشان از تغییر و حرکت نیست ، از جهنم به بهشت داخل شدن را به غیر از با حرکت و تغییر چگونه می توان تبیین کرد؟

سلام بر شما.

زندگی در اخرت بر اساس نظام مربوطه جریان دارد،حالا این نظام چگونه است تا درک نشود نمی توان گفت چه ماهیتی دارد،ولی بر اساس انچه در قران واحادیث متذکر شده است نظامی مغایر با نظام مادی است....

در ثانی خروج از جهنم که کمال نیست،بلکه انکه از جهنم حارج و بهشتی می شود در اصل حائز همان مرتبه از بهشت است،منتها دارای نواقصی است که باید جریمه انرا بپردازد و بعد از ان، مقام مربوطه را کسب می کند....کسانی نیز که مورد شفاعت قرار می گیرند چنین هستند...

بله معاد جسمانی را انیشتن ثابت کرده با جستجو بخوانید

معلق;334432 نوشت:
يعني شما مي فرماييد اگر اون كافر اون سوال را نمي پرسيد خداوند اينگونه نمي فرمود و خيلي ها به اشتباه نمي افتادند! چه طور مي توان قبول كرد در كتابي كه قرار بوده مخاطب آن تمام انسانها(در حال و آينده) باشند خداوند صرفا يك حرف شخصي و غير عام زده باشد در حالي كه عقلا به نظر مي آيد مخاطب چنين آيه هايي خيلي ها(همچون آن كافر) هستند و از اين جهت بيان آن ضرورت پيدا كرده و به آيه قرآن مبدّل شده.. أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد صحبت من اين است كه اگر آيه هايي با اين صراحت اشاره به واقعيت ديگري دارد(برخلاف ظاهر) و يا اينكه بگوييم مخاطب آن مردمان صدر اسلام هستند ديگر چه از قرآن مي ماند؟

سلام
آن مشرک نماینده تفکر عام زمان نزول قرآن است یعنی بطور عادی همه افراد آن زمان چنین تصوری از معاد داشته اند پس بحث فرد نیست بلکه بحث یک فکر عام است
بیانات الهی صحیح است ما در مصداق دچار اشتباه می شویم این از قبیل خطای بصری است که یک واقعیت خارجی را در شکلی دیگر می بیند
علت عدم درگیری در فهم معاد اول سنگین بودن آن و دوم عدم نیاز مبرم به پرداختن آن بوده است
چون محور ، ایمان به معاد و آثار اخلاقی آن است نه اطلاع ازکیفیت دقیق آن
والله الموفق

اثبات "معاد جسمانی" از راه فیزیکی توسط انیشتین

نامه نگاری انیشتین با آیت الله بروجردی
اثبات "معاد جسمانی" از راه فیزیکی توسط انیشتین


از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (صلی الله و علیه واله وسلم) نقل می­کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­خورد و آن ظرف واژگون می­شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (صلی الله و علیه واله وسلم) از معراج جسمانی باز می­گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­نویسد....
به گزارش «شیعه نیوز» در آخرین کتاب انیشتین در بخشی به نامه نگاری وی با ایت الله بروجردی اشاره کرده است آلبرت اینشتین در رساله­ی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­دهد و آن را کامل­ترین و معقول­ترین دین می­داند.

این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ی اینشتین با آیت­الله بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده­ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.

اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج­البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه­ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می­شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده­اند.

از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (صلی الله و علیه واله وسلم) نقل می­کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­خورد و آن ظرف واژگون می­شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (صلی الله و علیه واله وسلم) از معراج جسمانی باز می­گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ...

اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­نویسد....

همچنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات می­کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می­داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

اینیشتین در این کتاب همواره از آیت­الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"...

000/000/3 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت­های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه­دار یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه­ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی – توسط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) می­باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است . اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی – سپرده شده و نگهداری می­شود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارائه خواهیم داد.

گزده­ای از آخرین رساله اینشتین: (DIE ERKLA"RUNG دی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسی مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری

http://www.shia-news.com/fa/pages/?cid=16518

yanoor;335629 نوشت:
همچنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات می­کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می­داند: E=m.c2>>m=e:c2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

سلام
در بحث معاد جسمانی سه گزینه انحصاری وجود دارد :
1- امکان
2- ضرورت
3 - امتناع
بطور قطع معاد جسمانی ممتنع نیست چه اینکه خلقت دوباره در این دنیا هم واقع شده که خدای متعال در قرآن کریم از قبیل داستان حضرت عزیر نقل فرموده است
می ماند دو گزینه امکان و ضرورت که در مقابل امتناع قرار می گیرند
آنچه وقوع معاد جسمانی را قطعی خواهد نمود ضرورت است و نه امکان . چون امکان دوطرفه است . حال سوال این است که وقتی در معاد روحانی صرف ، همه اهداف معاد از قبیل عذاب ظالمان و پاداش نیکوکاران قابل تحقق است چه چیزی آنرا ضروری می سازد که به وقوع قطعی آن اطمینان یابیم ؟
و مطمئنا آنچه که جناب انشتین اثبات کرده است امکان است و نه ضرورت
والله الموفق

erfan_alavi;335325 نوشت:
خروج از جهنم که کمال نیست،بلکه انکه از جهنم حارج و بهشتی می شود در اصل حائز همان مرتبه از بهشت است،منتها دارای نواقصی است که باید جریمه انرا بپردازد و بعد از ان، مقام مربوطه را کسب می کند....کسانی نیز که مورد شفاعت قرار می گیرند چنین هستند

سلام
در اين نوع تعاريف متاسفانه فقط نفس انسان و عوالم آن(برزخ،قيامت،بهشت،جهنم و شفاعت) ثابت ميشود
در واقع عالم بعد از مرگ و تمام رخداد هايش مساوي است با نفس و حالات و ملكاتش

سوال مهم:
خود خدا كجاست؟ آيا وراي نفس ما و تجسم نيات و اعمال، قدرت و اراده ايي وجود دارد؟ اگر شفاعت هم به نوعي تجسم نيات و اعمال است پس جز مكانيزم و قوانين نفس چه چيزي را اثبات كرده ايم؟

توحید صمدی;334463 نوشت:
بسم الله
سلام علیکم و رحمه الله
بحث معاد جسمانی بحثی بسیار سنگین است که حتی بزرگان آن را به ندرت مطرح می کنند.
ولی کنجکاوی انسان حتی بدون طی مقدمات ما را ناگزیر می کند از طرح چنین پرسش هایی
داب بنده حقیر این نیست که به چنین مسائلی در مکان عمومی پاسخ بگویم ولی مختصری عرض می کنم.
همانطور که بزرگواران عرض کردند در این مورد نظریات زیادی وجود دارد و علما و بزرگان پیشین گاها نظرات متفاوتی داده اند
اما آنچه این کمترین خواهان آن هستم که به عرض برسانم مختصرا این است:
معاد جسمانی به این بدن عنصری مادی نیست بلکه با بدن مثالی می باشد نمونه این بدن در خواب همگی دیده ایم.هیچ گاه این بدن عنصری که به خاک تبدیل شده است بر نمی گردد زیرا این بدن دارای بسیاری از محدودیت ها می باشد و ما به زحمت او را جدا کرده ایم و در نظام هستی سیر قهقرایی وجود ندارد بعنی برگشت پذیری.منظور از قبر بدن هر شخصی در همان عالم خودش است.فافهم. یعنی الان قبر ما بدن عنصری و در برزخ ما قبر مثالی ماست.نظر به آیاتی که اشاره فرمودند که ما همگان را از قبر برمی انگیزیم غرض بدن هر شخص در عالم خویش است.بدن مثالی بر وزان همین بدن عنصری است چنانکه در خواب آنچه میبینید شبیه همین بدن مادی شماست.حتی نوک انگشتان! آنچه از قیامت بهشت است در خارج نیست و انشاء نفس است و صور ملکات انسانی است که علم عمل جوهرند و انسان ساز.فافهم درد الم و نعمت و خوشی همگی قائم به نفس است مانند خواب.اگر قرار باشد بدن مادی عنصری ما در قیامت زنده شود و برگردد و ملحق شود شما در هر چند ساعت سلول های بدنتان تغییر می کند کدام سلول را می خواهند در روز قیامت بر گردانند که بشود بدن جسمانی اخروی؟
برای تکمیل مورد بحث میتوان به کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه مراجعه نمود و البته هیچ مسئله ای بدون تکمیل علم معرفت نفس حل نشود.موفق باشید

سلام علیکم

میتونم نظر حضرتعالی رو درباره رجعت بپرسم؟ و اینکه با این عقیده شما منظور از آیه شریفه: قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْن چیست؟

عالم مادی یکی از بی نهایت جلوه از مخلوقات خداوند است و حتی امروزه با مطرح شدن بحث جهان های موازی مشخص شده که بی نهایت جهان وجود دارد ، این خیلی احمقانه است که ما در این دنیای کوچک بتوانیم در مورد دنیای ابدی سخن بگیم ، چون خدا بی نهایت است و جهان آخرت هم بی نهایت ، پس انسان در جهان آخرت شاید بتونه به فرم مادی هم در بیاد اما قطعا آن جهان تنها به فرم این جهان نیست که مثل این جا مادی باشد و لذتهاش مثل همین دنیا باشد چون اولا این جهان انقدر پست هست که ظرفیت خیلی از انسانها را ندارد ، بهترین لذات این جهان خیلی زود از چشم انسان می افتد و انسان را خسته می کند ، بسیاری از انسانها وجود دارند که علیرغم داشتن تمام امکانات این جهان خود کشی می کنند پس این خود نشان دهنده این است که این جهان پست تر از این است که بخواهد ابدی باشد و جهان ابدی مثل این جهان باشد ، این که قرآن می گوید دست و پا و ... سخن می گویند مشخص نیست این دست و پای ما اصلا دقیقا چیستند و معلوم نیست همونی باشند که ما میبینیم یا می شناسیم ، ما جهان و مادیات را می بینیم اما شاید حقیقت آن فرق داشته باشد با ظاهری که تنها ما می بینیم ، این که درختانی که زیر آنها نهرها جاری باشد مشخص نیست مقصود چیست و هیچ وقت هم نمی توانیم بفهمیم مقصود چیست ، خیلی ها می گویند چون ان موقع انسان نمی فهمیده و ... ، اما هیچ موقع انسان جز تمثیل نمی تونه از آن جهان چیزی بفهمه ، معلوم نیست دست ما انجا چی هست و پامون یعنی چه و ... ، در خود قرآن آمده که خیلی ها می گویند ما را دوباره به دنیا بازگردان و ... ، اما اگر لذات و آلام آم دنیا مثل همین دنیا باشه و ... پس همین دنیا میشه دوباره و مسخره است ، مثلا ما به یک بچه 3 ساله هیچ جوری نمی تونیم میل جنسی رو توضیح دهیم ، آن دنیا هم همینه ، الان فقط با تمثیل می تونیم بفهمیم پس بهتر است در مورد ان صحبت نکنیم چون هیچکدام درست نیست.

اگر لذات و الام ان جهان مثل همین جهان باشه میشه همین جهان و دیگر معنی نداره که افراد آنجا در خواست کنند بیایند این دنیا ، آن دنیا مثل این جا محل آزمایش نیست که مثل این جا مدام در حال تغییر باشه و اگر بود لزومی نداشت عده ای درخواست کنند دوباره این جا برگردند.

در ضمن قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفهاست که کسی بتواند در مورد ان توضیح دهد ، اینو بدونید خیلی پیچیده تر از این حرفهاست و اصلا د ر این جهان نمی شه ذره ای چیزی فهمید

تغییر و حرکت در جهان اخرت احتمالا معنی ندارد و چون ما نسبت به این جهان همه چیز را می سنجیم فکر می کنیم تغییری ان جا باید باشد و در ضمن خدا در جواب به ان کافر فرموده که ما حتما استخوانها را جمع می کنیم اما معلوم نیست این استخوان ماهیتش چیست که هم میتونه ماده ای که ماحس می کنیم باشه هم بی نهایت فرم دیگه

موضوع قفل شده است