شخصیت حضرت زینب (س) در حماسۀ عاشورا

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شخصیت حضرت زینب (س) در حماسۀ عاشورا

[=&quot]حماسۀ عاشورا چه تأثیری در شخصیت زينب(سلام الله عليها) داشت و بروز و ظهور شخصیت او در این حماسۀ عظیم چگونه بود؟[/]


بنام خدا

در حماسه حسينى آن كسى كه بيش از همه اين درس را آموخت و بيش از همه اين پرتو حسينى بر روح مقدس او تابيد، خواهر بزرگوارش زينب (سلام الله عليها) بود. راستى كه موضوع عجيبى است: زينب با آن عظمتى كه از اول داشته است -و آن عظمت را در دامن زهرا عليها السلام و از تربيت على عليه السلام به دست آورده بود- در عين حال زينب بعد از كربلا با زينب قبل از كربلا متفاوت است، يعنى زينب بعد از كربلا يك شخصيت و عظمت ‏بيشترى دارد.

ما مى‏بينيم در شب عاشورا زينب يكى دو نوبت ‏حتى نمى‏تواند جلوى گريه‏اش رابگيرد. يك بار آنقدر گريه مى‏كند كه بر روى دامن حسين بيهوش مى‏شود و حسين عليه السلام با صحبتهاى خودش زينب را آرام مى‏كند: «لا يذهبن حلمك الشيطان‏» خواهر عزيزم! مبادا وساوس شيطانى بر تو مسلط بشود و حلم را از تو بربايد، صبر و تحمل را از تو بربايد. وقتى حسين به زينب مى‏فرمايد كه چرا اين طور مى‏كنى، مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودى؟ جد من از من بهتر بود، پدر ما از ما بهتر بود، برادر همين طور، مادر همين طور، زينب با حسين اينچنين صحبت مى‏كند: برادرجان! همه آنها اگر رفتند بالاخره من پناهگاهى غير از تو داشتم، ولى با رفتن تو براى من پناهگاهى باقى نمى‏ماند.

اما همينكه ايام عاشورا سپرى مى‏شود و زينب، حسين عليه السلام را با آن روحيه قوى و نيرومند و با آن دستور العمل‏ها مى‏بيند، زينب ديگرى مى‏شود كه ديگر احدى در مقابل او كوچكترين شخصيتى ندارد. امام زين العابدين (ع) فرمود: ما دوازده نفر بوديم و تمام ما دوازده نفر را به يك زنجير بسته بودند كه يك سر زنجير به بازوى من و سر ديگر آن به بازوى عمه‏ام زينب بسته بود.

مى‏گويند تاريخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنا بر اين بيست و دو روز از اسارت زينب گذشته است، بيست و دو روز رنج متوالى كشيده است كه با اين حال او را وارد مجلس يزيد بن معاويه مى‏كنند، يزيدى كه كاخ اخضر او (يعنى كاخ سبزى كه معاويه در شام ساخته بود) آنچنان بارگاه مجللى بود كه هر كس با ديدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبد به، خودش را مى‏باخت. بعضى نوشته‏اند كه افراد مى‏بايست از هفت تالار مى‏گذشتند تا به آن تالار آخرى مى‏رسيدند كه يزيد روى تخت مزين و مرصعى نشسته بود و تمام اعيان و اشراف و اعاظم سفراى كشورهاى خارجى نيز روى كرسيهاى طلا يا نقره نشسته بودند. در چنين شرايطى اين اسرا را وارد مى‏كنند و همين زينب اسير رنج ديده و رنج كشيده، در همان محضر چنان موجى در روحش پيدا شد و چنان موجى در جمعيت ايجاد كرد كه يزيد معروف به فصاحت و بلاغت را لال كرد. يزيد شعرهاى ابن زبعرى را با خودش مى‏خواند و به چنين موقعيتى كه نصيبش شده است افتخار مى‏كند. زينب فريادش بلند مى‏شود: «ا ظننت ‏يا يزيد حيث اخذت علينا اقطار الارض و افاق السماء فاصبحنا نساق كما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا و بك عليه كرامة؟» اى يزيد! خيلى باد به دماغت انداخته‏اى (شمخت‏بانفك!). تو خيال مى‏كنى اينكه امروز ما را اسير كرده‏اى و تمام اقطار زمين را بر ما گرفته‏اى و ما در مشت نوكرهاى تو هستيم، يك نعمت و موهبتى از طرف خداوند بر توست؟! به خدا قسم تو الآن در نظر من بسيار كوچك و حقير و بسيار پست هستى و من براى تو يك ذره شخصيت قائل نيستم.

ببينيد، اينها مردمى هستند كه بجز ايمان و شخصيت روحى و معنوى همه چيزشان را از دست داده‏اند. آن وقت ‏شما توقع نداريد كه شخصيتى مانند شخصيت زينب چنين حماسه‏اى بيافريند و در شام انقلاب به وجود بياورد؟ همان طور كه انقلاب هم به وجود آورد.

يزيد مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض كند و اسرا را محترمانه به مدينه بفرستد، بعد تبرى كند و بگويد:«خدا لعنت كند ابن زياد را، من چنان دستورى نداده بودم، او از پيش خود اين كار را كرد.» چه كسى اين كار را كرد؟ زينب چنين كارى را كرد.

در آخر جمله‏هايش اين طور فرمود: «يا يزيد! كد كيدك و اسع سعيك ناصب جهدك فو الله لا تمحوا ذكرنا و لا تميت وحينا». زينب عليها السلام به كسى كه مردم با هزار ترس و لرز به او «يا امير المؤمنين‏» مى‏گفتند، خطاب مى‏كند كه يا يزيد! به تو مى‏گويم: هر حقه‏اى كه مى‏خواهى بزن و هر كارى كه مى‏توانى انجام بده اما يقين داشته باش كه اگر مى‏خواهى نام ما را در دنيا محو كنى، نام ما محو شدنى نيست، آن كه محو و نابود مى‏شود تو هستى.

چنان خطبه‏اى در آن مجلس خواند كه يزيد لال و ساكت‏ باقى ماند و خشم، سراسر وجود آن مرد شقى و لعين را فرا گرفت و براى اينكه دل زينب را آتش بزند و زبان او را ساكت كند و براى اينكه زينب منقلب بشود، دست ‏به يك عمل ناجوانمردانه زد: با عصاى خيزران خود به لب و دندان ابا عبد الله اشاره كرد.

"لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم"

منبع: بنقل از مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج 17.

[="darkgreen"]سرنی در نینوا می ماند اگر [="magenta"]زینب [/]نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر[="#ff00ff"] زینب [/]نبود[/]

موضوع قفل شده است