سوالی درباره حضرت یوسف
تبهای اولیه
سوالاتی درباره زندگی حضرت یوسف دارم.
1-وقتی حضرت یوسف وزیر مصر بودند آیا دنبال پدرشان گشتند؟
باتوجه به اینکه محل زندگی پدرشان را حدودا می دانستند وبه عنوان یک وزیر کلی خدم وحشم وامکانات داشتند.
2-وقتی پدرشان را پیدا کردند چرا خودشان به دیدن او نرفتند وپیراهن خود را فرستادند؟
سوالاتی درباره زندگی حضرت یوسف دارم. 1-وقتی حضرت یوسف وزیر مصر بودند آیا دنبال پدرشان گشتند؟ باتوجه به اینکه محل زندگی پدرشان را حدودا می دانستند وبه عنوان یک وزیر کلی خدم وحشم وامکانات داشتند. 2-وقتی پدرشان را پیدا کردند چرا خودشان به دیدن او نرفتند وپیراهن خود را فرستادند؟
پیوند یعقوب و یوسف
یعقوب جای یوسف را نمی دانست. می دانست زنده است، ولی نمی دانست کجاست، ولی یوسف جای یعقوب را می دانست. هر دو در فراق هم می سوزند. این نشانه محبت دو پیغمبر نسبت به هم بود. محبت شان هم دنیایی نبود. جناب یعقوب برای یوسف گریه ها کرد. نسبت به آن فرزندانش هم بغض دارد، ولی خشم خود را می خورد.
از آن طرف هم یوسف صبر می کرد و گاهی فقط مأموری یک پیغامی به یعقوب می رساند. یوسف می گفت از فلان بیابان که رد می شوی، صدا بزن، پیرمردی با این علائم می آید. به او بگو امانت تو نزد خدا محفوظ است. پیغام مي داد، ولی هیچ وقت برای دیدنش نیامد، با این که مي دانست پدر دارد پیر می شود. این پدر نابینا می شود. وقتی برادرها آمدند گندم بردند، همیان شان را پر کرد، ولی نگفت من یوسف هستم، چون وقتش نرسیده بود و باید صبر می کرد تا موقعش برسد که این ها بهره مند شوند. خود جناب یوسف باید اول به درجات بالا برسد، بعد مسائل حل شود. وقتی برادرها نزد یوسف می آیند و سجده و خضوع می کنند، آن موقع می فهمند اگر این ها این سجده را همان اول می کردند، خیلی زودتر رشد می کردند.
به نظرم خیلی عجیب است.یعنی بخاطر اینکه برادرها به نوعی تنبیه یا متنبه شوند باید یوسف انتظار می کشید؟البته این قابل درک است اما گناه یعقوب چه بود که باید بی خبر می ماند؟
شاید جناب یعقوب ترک اولی ای داشته اند.من فکر می کنم هیچ رنجی به ما نمی رسد مگر استحقاقش را به دلیلی داشته ایم.
شاید جناب یعقوب ترک اولی ای داشته اند.من فکر می کنم هیچ رنجی به ما نمی رسد مگر استحقاقش را به دلیلی داشته ایم.
البلاء للواء
اگر فرمایش شما درست باشد
ایوب نیز تر اولی کرده بود
حضرت علی علیه اسلام چی ؟؟
حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و مخصوصا حضرت زینب علیها السلام چی ؟؟
نمی شود هر کس سختی تحمل کرده بگوییم عکس العمل عملی از وی بوده است
شاید جناب یعقوب ترک اولی ای داشته اند.من فکر می کنم هیچ رنجی به ما نمی رسد مگر استحقاقش را به دلیلی داشته ایم.
با سلام
در برخی روایات به صدور ترک اولی از ناحیه حضرت یعقوب(ع) اشاره شده است.
ابو حمزه ثمالى از امام سجاد ع نقل مىكند كه من روز جمعه در مدينه بودم، نماز صبح را با امام سجاد ع خواندم، هنگامى كه امام از نماز و تسبيح، فراغت يافت به سوى منزل حركت كرد و من با او بودم، زن خدمتكار را صدا زد، گفت: مواظب باش. هر سائل و نيازمندى از در خانه بگذرد، غذا به او بدهيد، زيرا امروز روز جمعه است.ابو حمزه مىگويد، گفتم هر كسى كه تقاضاى كمك مىكند، مستحق نيست!.
امام فرمود: درست است، ولى من از اين مىترسم كه در ميان آنها افراد مستحقى باشند و ما به آنها غذا ندهيم و از در خانه خود برانيم، و بر سر خانواده ما همان آيد كه بر سر يعقوب و آل يعقوب آمد!.
سپس فرمود. به همه آنها غذا بدهيد (مگر نشنيدهايد) براى يعقوب هر روز گوسفندى ذبح مىكردند، قسمتى را به مستحقان ميداد و قسمتى را خود و فرزندانش مىخورد، يك روز سؤال كننده مؤمنى كه روزه دار بود و نزد خدا منزلتى داشت، عبورش از آن شهر افتاد، شب جمعه بود بر در خانه يعقوب به هنگام افطار آمد و گفت: به ميهمان مستمند غريب گرسنه از غذاى اضافى خود كمك كنيد، چند بار اين سخن را تكرار كرد، آنها شنيدند، و سخن او را باور نكردند، هنگامى كه او مايوس شد و تاريكى شب، همه جا را فرا گرفت برگشت، در حالى كه چشمش گريان بود و از گرسنگى به خدا شكايت كرد، آن شب را گرسنه ماند و صبح هم چنان روزه داشت، در حالى كه شكيبا بود و خدا را سپاس مىگفت، اما يعقوب و خانواده يعقوب، كاملا سير شدند، و هنگام صبح مقدارى از غذاى آنها اضافه مانده بود!.
امام سپس اضافه فرمود: خداوند به يعقوب در همان صبح، وحى فرستاد كه تو اى يعقوب بنده مرا خوار كردى و خشم مرا بر افروختى، و مستوجب تاديب و نزول مجازات بر تو و فرزندانت شدى ... اى يعقوب من دوستانم را زودتر از دشمنانم توبيخ و مجازات مىكنم و اين به خاطر آنست كه به آنها علاقه دارم!" «1».
قابل توجه اينكه به دنبال اين حديث مىخوانيم كه ابو حمزه مىگويد از امام سجاد ع پرسيدم يوسف چه موقع آن خواب را ديد؟ امام فرمود:" در همان شب" «2».
از اين حديث به خوبى استفاده مىشود كه يك لغزش كوچك و يا صريحتر يك" ترك اولى" كه گناه و معصيتى هم محسوب نمىشد، (چرا كه حال آن سائل بر يعقوب روشن نبود) از پيامبران و اولياى حق چه بسا سبب مىشود كه خداوند، گوشمالى دردناكى به آنها بدهد، و اين نيست مگر به خاطر اينكه مقام والاى آنان ايجاب مىكند، كه همواره مراقب كوچكترين گفتار و رفتار خود باشند، چرا كه حسنات الأبرار سيئات المقربين (كارهايى كه براى بعضى از نيكان" حسنه" محسوب مىشود براى مقربان درگاه خداوند" سيئه" است).
جايى كه يعقوب آن همه درد و رنج به خاطر بىخبر ماندن از درد دل يك سائل بكشد بايد فكر كرد، كه جامعهاى كه در آن گروهى سير و گروه زيادترى گرسنه باشند چگونه ممكن است مشمول خشم و غضب پروردگار نشوند و چگونه خداوند آنها را مجازات نكند.(تفسير نمونه، ج9، ص: 347)
(1) و (2) تفسير برهان جلد 2 صفحه 243 و نور الثقلين جلد 2 صفحه 411
سوالاتی درباره زندگی حضرت یوسف دارم.
1-وقتی حضرت یوسف وزیر مصر بودند آیا دنبال پدرشان گشتند؟
باتوجه به اینکه محل زندگی پدرشان را حدودا می دانستند وبه عنوان یک وزیر کلی خدم وحشم وامکانات داشتند.
2-وقتی پدرشان را پیدا کردند چرا خودشان به دیدن او نرفتند وپیراهن خود را فرستادند؟
[="]:Gol:با سلام
[="]فرستادن پیرآهن برای؛
[="]1ـ زمینه سازی و آمادگی تدریجی حضرت یعقوب برای رویارویی مستقیم با حضرت یوسف، به خاطر شدت محبتی که بین پدر و پسر وجود داشت و ممکن بود شُک شدیدی از رویارویی ناگهانی و فی البداهه و مشکلی برای حضرت یعقوب بوجود آید.
[="]2ـ بینایی چشمان و دلشاد کردن حضرت یعقوب: [="](اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً)[="] اين پيراهنم را ببريد، و روى صورت پدرم بيندازيد، او بينا مىشود. «1»
[="]3ـ در پارهاى از روايات آمده كه يوسف گفت: آن كسى كه پيراهن شفا بخش من را نزد پدر مىبرد بايد همان باشد كه پيراهن خونآلود را نزد او آورد، تا همانگونه كه او پدر را ناراحت ساخت اين بار خوشحال و فرحناك كند!، لذا اين كار به" يهودا" سپرده شد زيرا او گفت من آن كسى بودم كه پيراهن خونين را نزد پدر بردم و گفتم فرزندت را گرگ خورده . «2»
[="]اما این که چرا حضرت یوسف به کنعان نرفت و خانواده اش را به مصر آورد؛
[="]1 ـ او به خاطر موقعيت ويژهاى كه در مصر داشت نمىتوانست پيش پدر برود. «3»
[="]2ـ برای این که بدی های برادران را با نیکی پاسخ دهد، و به پدر کهنسال و رنج دیده خود خدمت کند و خانواده آنان را از کمبود و قحطی نجات بخشد. «4»
[="]ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[="]1. یوسف /93
[="]2.تفسير نمونه، ج10، ص: 64
[="]3. تفسیر كوثر، ج5، ص: 44
[="]4. تفسیر قرآن مهر، سوره یوسف، ص162
با تشکر از همه بزرگواران.من به شخصه جواب استاد رسا را بیشتر می پسندم.
چون هم در زندگی شخصی به کرات امتحان کرده ام وهم در زندگی مومنین آگاه هم زیاد دیده ام.
در مورد جناب یعقوب هم شاید ترک اولی در رابطه با یوسف بوده.مثلا تفاوت گذاشتن آشکار بین فرزندان یا....؟
البته در مورد 14 معصوم (واحتمالا پیامبران اوللعزم )فرق می کند.به نظر من هیچیک از مصایب اهل بیت شخصی نبوده.همه در راستای وظیفه اجتماعی وسیاسی بوده.
می تواند موضوع یک تحقیق باشد:تفاوت رنجهای امامان ما وپیامبران غیر اوللعزم.
ولی من شنیدم دلیل این همه بلا و مصیبتی که بر سر حضرت یوسف و یعقوب امد در حدیثی از امام جعفر صادق هست که"چون حضرت یعقوب گوسفندی قربانی کرد وگوشتش رو کباب کرد ولی به فقیرنداد"
می دونید دوست عزیز.من شنیده ام که امامان ما به اقتضای سطح فکر مردم جواب آنها را می داده اند.اینطور که من از علما ومفسران شنیده وطرز کارشان را دیده ام تنها به احادیث برای پاسخ یک سوال اکتفا نمی کنند.امامان جواب همه سوالات را نداده اند.تا مردم خودشان هم به اقتضای عصر وزمان فکر کنند.
بعضی امور هم کلا راز است وآشکار شدن آنها صلاح نیست.
ولی من شنیدم دلیل این همه بلا و مصیبتی که بر سر حضرت یوسف و یعقوب امد در حدیثی از امام جعفر صادق هست که"چون حضرت یعقوب گوسفندی قربانی کرد وگوشتش رو کباب کرد ولی به فقیرنداد"
مطلب شما را جناب رسا کاملا اشاره کردند.
سلام من فكر ميكنم حضرت يعقوب به فرزندش زيادي وابسته بود خدا خواست با اين كار رتبه اش را ترفيع بده وگرنه شايد مثل حضرت يونس گرفتار خشم خدا ميشد البته بهرحال همشون پيامبر بودند و براي ما عزيز:Gol: