جمع بندی معراج

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معراج

معراج چيست و چه كساني ميتوانند به معراج بروند؟
حديث معراج چيست؟

خواهشا جواب بديد من زود منتظرم.
ميخوام بحث شروع بشه تا سوالات متعدد من هم شروع بشن.

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در خصوص معراج پیامبر اسلام (ص) و ثمرات آن در خصوص حل برخی از مسائل علمی روز مواردی را از تالیفات استاد مرتضی رضوی نقل می کنم.

[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]احادیث معراج و شکل جهان
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ، مدتی قبل از هجرت به معراج رفته است. خداوند برای نشان دادن چگونگی آسمان‌ها و مشاهده عجایب جهان خلقت، پیامبرش را عروج داده بود.
معراج یکی از عقاید مسلم و ضروری عموم مسلمانان است، و به اصطلاح یک باور «اجتماعی» است که همة امّت به آن معتقدند. [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مسألة معراج نص صریح قرآن است و آن قدر احادیث زیاد و به اصطلاح «متواتر» در مورد اصل معراج و جزئیات آن وارد شده است که به قول مرحوم علامة مجلسی «اگر همه آنها جمع شود یک کتاب بزرگی می‌شود». معلوم است که معنای «کتاب بزرگ» که نویسنده کتاب بحارالانوار بیان نموده، چیست. باز همو می‌گوید: «گمان نمی‌کنم در مورد هیچ کدام از اصول مذهب به اندازة معراج حدیث وارد شده باشد.»
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در اینجا نه از اصل معراج بحث خواهیم کرد و نه از اثبات یا محتوا و ره‌آورد این سفر آسمانی. این مسائل مهم را به فصل‌های آینده یعنی «معاد» و «جهان شناسی» وا می‌گذاریم. آنچه که در اینجا به موضوع سخن ما مربوط می‌شود «قسمت‌های مکانی» این مسافرت است. نتیجة مشخص شدن مسیر این سفر به وسیلة احادیث زیادی که وارد شده است، ترسیمی از شکل جهان است. یعنی تصویر جهان یکی از ثمرات و پیام‌های احادیث معراج است.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]خلاصه شمارش منزل‌هایی که در این سفر طی شده است به قرار زیر می‌باشد:

[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مبدأ مسافرت: مکّه ـ
منزل اوّل: بیت المقدس ـ
منزل دوم: آسمان اول ـ
منزل سوم: آسمان دوم ـ
منزل چهارم: آسمان سوم ـ
منزل پنجم: آسمان چهارم ـ
منزل ششم: آسمان پنجم ـ
منزل هفتم: آسمان ششم ـ
منزل هشتم: آسمان هفتم کنار سدرة المنتهی.
یعنی در این سفر تا انتهای جهان رفته است و آسمان هفتم انتهای جهان است. بنابراین آن عده از محققین ما (یا بعضی از مفسرین ما) که هفت آسمان را در اطراف کرة‌زمین ترسیم می‌کنند، و یا عده‌ای از علمای ما که هفت آسمان را در درون منظومة شمسی تصویر می‌کنند، و یا طرفداران فلسفة ارسطویی که سخن از نُه فلک می‌زنند و عده‌ای از آنها نُه فلک را معادل هفت آسمان فرض می‌کنند، باید در نظریة‌شان تجدید نظر کنند.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و همچنین: احادیث معراج دقیقاً و مشروحاً مشخص می‌کنند که آسمان‌ها چیزهای صرفاً فرضی نیستند، بلکه واقعیت هستند و هر کدام از آنها عالَم و جهانی با مخلوقات مخصوص به خود می‌باشد.
[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]کائنات و معراج:
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در بعضی از نوشته‌ها هفت آسمان را در اطراف کرة زمین و در بعضی دیگر، در درون منظومة شمسی ترسیم و تصویر می‌کنند. در حالی که قرآن تصریح می‌کند که «انّا زیّنا السماءَ الدّنیا بزینة الکواکب». جالب این است که آقایی در ضمن درسش (چون نمی‌توانست آسمان‌ها را در ذهنش تصویر نماید) کواکب را به سنگ‌های سرگردانی که احیاناً راهشان از میان منظومة شمسی می‌گذرد، تأویل می‌کرد.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و بعضی نیز در اطراف هر کره و ذرّه (اتم) هفت آسمان فرض نموده‌اند در این تصویر و فرض‌ها آسمان وجود واقعی نیافته و تنها یک «فرض» خیالی می‌شود. و بدیهی است که این سخنان با آیات و احادیث بسیاری، نه تنها سازگار نیست، بلکه تضاد کامل دارد. موضوع به قدری روشن است که موجب نهایت شگفتی می‌گردد. معلوم نیست که حضرات با اصل مسلم «معراج» چه می‌کنند؟! و آیات و احادیث مربوط به آن را چگونه معنی می‌کنند؟ و تصویر ذهنی‌ِشان (و دست کم فرضیة ذهنی آنها) در مورد معراج چیست؟

[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آنچه بیش از هر نظریه‌ای بر هستی شناسی و جهان شناسی اسلام لطمه زده و سیمای روشن بیان اسلام را در این مورد تیره و مبهم کرده است، خلطی است که پیروان فلسفة ارسطویی و هیأت بطلمیوسی، میان نُه فلک افسانه‌ای و هفت آسمان، کرده‌اند. قرآن در آیات متعددی به عدد «هفت» تصریح و تنصیص نموده است. اما عدد «هفت» کجا و عدد «نه» کجا؟!؟ طرفداران بطلمیوس در جهت تأیید و توجیه فرضیة او، کمتر همّت بستند که قرآن را تأویل کنند. الفاظی از قبیل «رتق» و «فتق» را که در احادیث و قرآن آمده، به «خرق» و «التیام» بطلمیوسی تأویل نمودند. مانند فرمایش امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ «ثم انشاء سبحانه فتق الأجواء»، و مثل آیه کریمه «انّ السموات و الأرض کانتا رتقاً ففتقناهما». با ثابت شدن بطلان هیئت بطلمیوسی بخش عمده‌ای از مردم نظریه اسلام را نیز باطل دانستند. زیرا در اثر این تأویلات فکر می‌کردند اسلام همان نظریه بطلمیوسی را دارد.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]وقتی که بدین گونه و با این فرضیه‌ها، تصویر واقعی که اسلام بیان می‌دارد، در اذهان بهم خورد و آسمان‌ها در فواصل برج‌های دوازده گانه و درون منظومه‌ی شمسی جایگزین شدند، موضوع بسیار مهم «محدود بودن جهان» نیز در اذهان مخدوش، و عملاً دچار بلاتکلیفی گردید.
[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بهشت و معراج:
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]احادیث معراج به ما شرح می‌دهند که رسول اکرم (ص) به بهشت وارد شده و بهشتیان را مشاهده کرده است که مشغول برخورداری هستند. و نیز به ما می‌گویند که حضرتش در معراج افرادی را که معذب بودند مشاهده کرده است. این احادیث جزئیات زیادی از بهشت و دوزخ را شرح می‌دهند.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از طرفی هم می‌دانیم که هنوز قیامتی که در پیش روی جهان است برپا نشده و هنوز کسی به بهشت و دوزخ نرفته است. و هنوز صور اول و صور دوّم دمیده نشده. پس این بهشتیان و دوزخیان که احوالاتشان در احادیث معراج آمده کیستند؟ و احادیث معراج می‌گویند که پیامبر (ص) مشاهدات مزبور از بهشت را، در آسمانها کرده است.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بعضی‌ها برای اینکه نتوانستند معانی این احادیث را بفهمند، اقدام به تاویل همة احادیث معراج، بلکه دست به تاویل اصل معراج زده‌اند، که ما کاری به آنها نداریم و آنان را به خدای‌شان می‌سپاریم زیرا که اینان «چون در حل مسئله وامانده‌‌اند صورت مسئله را پاک کرده‌اند».
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و همچنین: وجود احادیث معراج از طرفی، و وجود احادیث «عمل» که می‌گویند بهشت به تدریج در اثر عمل‌ها ساخته می‌شود، باعث شده است که جنجال بزرگی در محافل کلامی و علمی مسلمانان برپا شود. عده‌ای با تکیه بر احادیث معراج می‌گفتند که بهشت خلق شده و کاملاً آماده است. و عده‌ای نیز با تکیه بر احادیث عمل، خصوصاً احادیث «تجسم عمل»، می‌گفتند که بهشت به تدریج و با صدور اعمال انسان‌ها ساخته می‌شود. حتی بعضی پیدا شدند گفتند که خداوند بهشت را در روز محشر بطور «خلق الساعة» خواهد آفرید.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امّا حقیقت این است که بهشت‌های قیامت‌های قبلی ساخته شده و افرادشان هم، هم اکنون در آنها هستند. لیکن بهشت مردمان امروزی کرة زمین (و شاید سایر کرات) عرصه‌اش موجود است. و اعیان آن با صدور اعمال انسانها، به تدریج ساخته می‌شود. [/]
[/]

تشكر ميكنم و خواهشا در اين مورد كه پيامبر وقتي با خدا داشت صحبت ميكرد خدا با صداي اميرالمومنين داشته صحبت ميكرده بحث بشه.

ديوانه ي عشق حسين;213657 نوشت:
تشكر ميكنم و خواهشا در اين مورد كه پيامبر وقتي با خدا داشت صحبت ميكرد خدا با صداي اميرالمومنين داشته صحبت ميكرده بحث بشه.

با سلام
در این رابطه توجه به روايات ذیل راهگشاست:

1 . در برخي روايات آمده كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: وقتي به سوي آسمان عروج كردم و به ساحت قدسي پروردگارم، نزديك شدم به گونه اي كه بين من و او به اندازة دو قوس كمان يا كمتر از آن فاصله بود، به من گفته شد چه كسي را دوست داري؟ گفتم علي را. بعد به من گفته شد نگاه كن. نگاه كردم به سمت چپ خود، علي بن ابيطالب را ديدم.(1)

2 . در روايتي ديگر آمده كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: وقتي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مكه را فتح كرد پيوسته در حال عبادت و سپاس بود و علي ـ عليه السلام ـ او را همراهي مي كرد، هنگامي كه شب شد هر دو به سوي صفا و مروه رفتند، بعد به سوي وادي عَلَم رفتند بعد نوري از كوه مكه براي آنها پديدار شد بعد پيامبر از آن وادي به سوي بالا رفت و علي ـ عليه السلام ـ او را همراهي كرد.(2)

3 . در حديث ديگري پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: شب معراج در آسمان فرشته اي را در حالي كه بر منبري از نور نشسته بود ديدم، از جبرئيل پرسيدم اين كيست؟ به من گفت: نزديك آن برو و به او سلام كن، وقتي نزديك شدم خودم را در كنار علي بن ابيطالب برادرم يافتم. از جبرئيل پرسيدم آيا علي ـ عليه السلام ـ قبل از من به آسمان چهارم آمده است؟ جبرئيل گفت: خدا اين فرشته را از نور علي ـ عليه السلام ـ و به صورت علي ـ عليه السلام ـ آفريده و فرشتگان هر شب جمعه هفتاد مرتبه او را زيارت مي كنند و خداوند را تسبيح مي نمايند و ثواب را آن براي دوستان علي ـ عليه السلام ـ هديه مي كنند.(3)

4 . در روايتي آمده كه از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسيده شد كه در شب معراج با چه لغتي و لحني پروردگارت با تو سخن گفت؟ حضرت فرمود: با لغت و لحن علي بن ابي طالب به من الهام شد كه سؤال كردم پروردگارا! تو با من سخن مي گويي يا با علي ـ عليه السلام ـ ؟ خداوند فرمود: اي احمد هيچ كس با من قابل مقايسه نيست، لكن من تو را از نور خود و علي را از نور تو آفريده ام. چون من در قلب تو كسي را محبوب تر از علي نيافتم، لذا با زبان او با تو سخن گفتم تا قلب تو مطمئن شود.(4)

5. در حديث ديگري آمده كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: در شب معراج چون به زير عرش قرار گرفتم نظر كردم ناگاه علي ـ عليه السلام ـ را آنجا ديدم، به او گفتم يا علي قبل از من، شما آمده ايد؟ جبرئيل به من گفت اين علي ـ عليه السلام ـ نيست، بلكه او فرشته اي است كه به صورت علي ـ عليه السلام ـ آفريده شده.(5)

نتيجه اين كه از روايات فوق نمي توان نتيجه گرفت كه اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در معراج بوده است و وجود جسماني و يا روحاني او همراه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به معراج رفته باشد، بلكه حداكثر روايات مي رسانند كه در مواردي خداوند صدا و يا چهره اي شبيه ايشان ايجاد كرده است و البته خداوند به حقايق اين امور آگاه تر است.


پاورقی:
1. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، نشر داراحياء التراث العربي، 1403 ق، ج 18، ص 406، باب 3، اثباب معراج، ح114.
2. همان، ح70، ص364.
3. همان، ح94، ص386.
4. همان، ح95، ص386.
5. همان، ح3، ص300.

ديوانه ي عشق حسين;211834 نوشت:
چه كساني ميتوانند به معراج بروند؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا

حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير

كلمه" عبد" نشان مى‏دهد كه اين افتخار و اكرام به خاطر مقام عبوديت و بندگى پيامبر ص بود، چرا كه بالاترين مقام براى انسان است كه بنده راستين خدا باشد، جز بر پيشگاه او جبين نسايد، و در برابر فرمانى جز فرمان او تسليم نگردد، هر كارى مى‏كند براى خدا باشد و هر گام برمى‏دارد رضاى او را بطلبد.

سلام به همه دوستان

من چند وقت پیش در یک انجمن نجوم با بچه های رشته نجوم و اخترفیزیک درباره این موضوع بحث کردم گفتم بیام اینجا سوالاتی عجیبی که برام پیش اومده بپرسم (امیدوارم بی ربط به این انجمن نباشه!)

بحث این بود که پیامبر (ص) بارها گفتن من با جسم مادی به معراج رفتم!!(والا با حالات روحانی که شاهکار نیست)

بعد این بحث پیش اومد که دوستان گفته بودن اگه مادی بوده نیاز به سفینه ای بوده که با سرعت مافوق سرعت نور بتونه حرکت کنه و الا سفر به تمام کهکشان ها با سرعت نور هم میلونها سال طول میکشه!

من گفتم شاید از قوانین پیچیده ای از فیزیک نجوم استفاده کردن (مثل کرم چاله) یا مواردی از این دست که تونستن مرز اسمانها رو در طول یک شب زمینی طی کردن!

اما اونها گفتن طبق نظریه انیشتین همچین چیزی غیر ممکنه!چون بدن متلاشی میشه! (کلا ماده متلاشی میشه)
یادمه خونده بودم قبل سفر جبرئیل لباس مخصوصی برای پیامبر آوردن این درسته؟

الان خواستم بدونم واقعا پیامبر با بدن مادی رفتن به معراج و آیا شواهدی که ایشون میدیده همه مادی بودن یا تجسمی بودن!(من فقط داستان رایج اون و خوندم از نقل روایات ضمیمه آن به مانند شما اساتید اطلاع درستی ندارم)

ببخشید دیگه من سوالاتم یکم عجیب هست!

با تشکر

izraeel;213773 نوشت:
سلام به همه دوستان ........... ...............
ببخشید دیگه من سوالاتم یکم عجیب هست!
با تشکر

معراج و علوم روز

در گذشته بعضى از فلاسفه كه معتقد به افلاك نه‏گانه بطلميوسى پوست پيازى بودند مانع مهم معراج را از نظر علمى وجود همين افلاك و لزوم خرق و التيام در آنها مى‏پنداشتند .
ولى با فرو ريختن پايه‏هاى هيئت بطلميوسى مساله خرق و التيام بدست فراموشى سپرده شد، اما با پيشرفتى كه در هيئت جديد به وجود آمد مسائل تازه‏اى در زمينه معراج مطرح شده و سؤالاتى از اين قبيل:

1- براى اقدام به يك سفر فضايى نخستين مانع نيروى جاذبه است كه بايد با وسائل فوق العاده بر آن پيروز شد، زيرا براى فرار از" حوزه جاذبه زمين" سرعتى لا اقل معادل چهل هزار كيلومتر در ساعت لازم است!.


2- مانع ديگر، فقدان هوا در فضاى بيرون جو زمين است كه بدون آن انسان نمى‏تواند زندگى كند.


3- مانع سوم گرماى سوزان آفتاب و سرماى كشنده‏اى است كه در قسمتى كه آفتاب مستقيما می تابد و قسمتى كه نمی ‏تابد وجود دارد.
فلاسفه قديم معتقد بودند كه اين امر در افلاك امكان پذير نيست.


4- مانع چهارم اشعه‏ هاى خطرناكى است كه در ما وراء جو وجود دارد، مانند اشعه كيهانى و اشعه ما وراء بنفش و اشعه ايكس، اين پرتوها هر گاه به مقدار كم به بدن انسان بتابد زيانى بر ارگانيسم بدن او ندارد، ولى در بيرون جو زمين اين پرتوها فوق العاده زياد است و كشنده و مرگبار، اما براى ما ساكنان زمين وجود قشر هواى جو مانع از تابش آنها است.


5- مشكل بی ‏وزنى است، گر چه انسان تدريجا می ‏تواند به بی وزنى عادت كند ولى براى ما ساكنان روى زمين اگر بی ‏مقدمه به بيرون جو منتقل شويم و حالت بی ‏وزنى دست دهد، تحمل آن بسيار مشكل يا غير ممكن است.


6- و سرانجام مشكل زمان ششمين مشكل و از مهمترين موانع است، چرا كه علوم روز می ‏گويد سرعتى بالاتر از سرعت سير نور نيست و اگر كسى بخواهد در سراسر آسمانها سير كند بايد سرعتى بيش از سرعت سير نور داشته باشد.

*********************

تفسير نمونه، ج‏12، ص: 18

izraeel;213773 نوشت:
سلام به همه دوستان ............ ............
ببخشید دیگه من سوالاتم یکم عجیب هست! با تشکر

در برابر اين سؤالات توجه به چند نكته لازم است:

1- ما می ‏دانيم كه با آن همه مشكلاتى كه در سفر فضايى است بالآخره انسان توانسته است با نيروى علم بر آن پيروز گردد، و غير از مشكل زمان همه مشكلات حل شده و مشكل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است.
2- بدون شك مساله معراج، جنبه عادى نداشته بلكه با استفاده از نيرو و قدرت بی ‏پايان خداوند صورت گرفته است، و همه معجزات انبياء همين گونه است، به عبارت روشنتر معجزه بايد عقلا محال نباشد، و همين اندازه كه عقلا امكان پذير بود بقيه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنى است.
هنگامى كه بشر با پيشرفت علم توانايى پيدا كند كه وسائلى بسازد سريع، آن چنان سريع كه از حوزه جاذبه زمين بيرون رود، سفينه‏ هايى بسازد كه مساله اشعه ‏هاى مرگبار بيرون جو را حل كند، لباسهايى بپوشد كه او را در برابر سرما و گرماى فوق العاده حفظ نمايد، با تمرين به بى‏وزنى عادت نمايد، خلاصه جايى كه انسان بتواند با استفاده از نيروى محدودش، اين راه را طى كند آيا با استمداد از نيروى نامحدود الهى حل شدنى نيست؟! ما يقين داريم كه خدا مركب سريع السيرى كه متناسب اين سفر فضايى بوده باشد در اختيار پيامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتى كه در اين سفر وجود داشته زير پوشش حمايت خود گرفته، اين مركب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ رفرف؟ يا مركب ديگر؟ در هر حال مركب مرموز و ناشناخته‏اى است از نظر ما؟.
از همه اينها گذشته فرضيه حد اكثر سرعت كه در بالا گفته شد، امروز در ميان دانشمندان متزلزل شده، هر چند" اينشتين" در فرضيه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است.
دانشمندان امروز می گويند امواج جاذبه بدون نياز به زمان در آن واحد از يك سوى جهان به سوى ديگر منتقل می ‏شود و اثر می ‏گذارد، و حتى اين احتمال وجود دارد كه در حركات مربوط به گستردگى جهان (مى‏دانيم جهان در حال توسعه است و ستاره‏ها و منظومه ‏ها به سرعت از هم دور می ‏شوند) منظومه‏ هايى وجود دارند كه با سرعتى بيش از سرعت سير نور از مركز جهان دور می ‏شوند (دقت كنيد).
كوتاه سخن اينكه مشكلاتى كه گفته شد هيچكدام به صورت يك مانع عقلى در اين راه نيست، مانعى كه معراج را به صورت يك محال عقلى در آورد، بلكه مشكلاتى است كه با استفاده از وسائل و نيروى لازم قابل حل است.
به هر حال مساله معراج نه از نظر استدلالات عقلى غير ممكن است و نه از
نظر موازين علم روز و خارق العاده بودن آن را نيز همه قبول دارند بنا بر اين هر گاه با دليل قاطع نقلى ثابت شود بايد آن را پذيرفت‏
_____________________________________________
تفسير نمونه، ج‏12، ص: 19 و 20

جالب بود ممنون

و یک سوال دیگه:
من شنیدم که پیامبر به نژاد های متفکر (که آنها هم انسان هستن) و در سیارات خودشان زندگی میکنن هم سر زده (منظور به پیامبران آن 35 (؟) نژاد سیارات مربوطه هست!)

آیا در این مورد نقلی اورده شده ؟یا لااقل نظر بزرگان در این زمینه چیست (عالمانی که به آنها علوم خدایی داده شده)

بسم الله الرحمن الرحیم

Izraeel;213807 نوشت:
من شنیدم که پیامبر به نژاد های متفکر (که آنها هم انسان هستن) و در سیارات خودشان زندگی میکنن هم سر زده (منظور به پیامبران آن 35 (؟) نژاد سیارات مربوطه هست!)

با سلام و سپاس از شما برادر عزیز
قبل از پاسخ به سوال شما نکته ای از استاد عالیقدر علامه جوادی آملی در مورد اینکه آیا می شود دیگران هم به معراجی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رفتندنائل شوند؟ عرض می شود:
قرآن كريم معراج رسول اكرم ‏صلي الله عليه و آله و سلم را در گرو رسيدن او به مقام عبوديّت مطلق مي‏ داند 1 که این مقام تنها اختصاص به پیامبر عظیم الشان دارد.
اما در مورد سوال شما خدمتتان عرض شود: آنچه که از معراج پیامبر صلی اله علیه و آله نقل شده است دیدار ایشان با پیامبران پیشین است که حضرت باقر علیه السلام بعد از خواندن آیه« سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا » فرمودند از آياتى كه خدا به حضرت محمد صلى الله عليه و آله نشان داد این بود: هنگام معراج كه او را به بيت المقدس برد تمام پيامبران گذشته را براى او محشور نمود. بعد دستور داد جبرئيل اذان بگويد دوتا دوتا و اقامه نيز دوتا دوتا و در اقامه گفت‏:حى على خير العمل‏
حضرت محمد صلى الله عليه و آله در پيش ايستاد و بر آنها نماز گذاشت خداوند اين آيه را نازل كرد «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ.»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آنها فرمود چه گواهى مى ‏دهيد و چه كسى را مى‏ پرستيد؟ گفتند گواهى مى ‏دهيم به لا اله الا الله وحده لا شريك له و به اينكه تو رسول الله هستى از ما چنين پيمان گرفته شد ...2
موفق باشید:Gol:
1.
تسنيم، جلد 2 - صفحه 419
2.احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار ج‏2 155

Izraeel;213773 نوشت:
سلام به همه دوستان

من چند وقت پیش در یک انجمن نجوم با بچه های رشته نجوم و اخترفیزیک درباره این موضوع بحث کردم گفتم بیام اینجا سوالاتی عجیبی که برام پیش اومده بپرسم (امیدوارم بی ربط به این انجمن نباشه!)

بحث این بود که پیامبر (ص) بارها گفتن من با جسم مادی به معراج رفتم!!(والا با حالات روحانی که شاهکار نیست)

بعد این بحث پیش اومد که دوستان گفته بودن اگه مادی بوده نیاز به سفینه ای بوده که با سرعت مافوق سرعت نور بتونه حرکت کنه و الا سفر به تمام کهکشان ها با سرعت نور هم میلونها سال طول میکشه!

من گفتم شاید از قوانین پیچیده ای از فیزیک نجوم استفاده کردن (مثل کرم چاله) یا مواردی از این دست که تونستن مرز اسمانها رو در طول یک شب زمینی طی کردن!

اما اونها گفتن طبق نظریه انیشتین همچین چیزی غیر ممکنه!چون بدن متلاشی میشه! (کلا ماده متلاشی میشه)
یادمه خونده بودم قبل سفر جبرئیل لباس مخصوصی برای پیامبر آوردن این درسته؟

الان خواستم بدونم واقعا پیامبر با بدن مادی رفتن به معراج و آیا شواهدی که ایشون میدیده همه مادی بودن یا تجسمی بودن!(من فقط داستان رایج اون و خوندم از نقل روایات ضمیمه آن به مانند شما اساتید اطلاع درستی ندارم)

ببخشید دیگه من سوالاتم یکم عجیب هست!

با تشکر

فکر می کنم تصورتون از معارج کاملا غلطه!
این لینک رو مطالعه کنید که نشون می ده چگونه عالم تو در توی هم هستند و معراج با رفتن به خارج از جو زمین و ... ربطی نداره

http://www.soalcity.ir/node/688

نقل قول:
فکر می کنم تصورتون از معارج کاملا غلطه!
این لینک رو مطالعه کنید که نشون می ده چگونه عالم تو در توی هم هستند و معراج با رفتن به خارج از جو زمین و ... ربطی نداره
سلام

نه من تصوراتم غلط نیست یعنی نه اینکه پرت باشم یا به عبارتی بگیم مثلا طرف انگار توی باغ نیست و ...نه ...

من قصدم از بیان این گونه مسائل این است که ما دیدمان را نسبت به جهان هستی باز تر کنیم و حقایق بیشماری که در خلقت وجود دارد رو بهتر درک کنیم

من همیشه از رویدادهایی که قرنها طول کشید تا توسط علم امروزی به ثبت برسه استقبال میکردم مثلا امام صادق برای اولین بار اکسیژن را کشف کرد که برای اینکه نشان بدن کارکرد های مهم اون چیه آن را به مایع تبدیل کردن و سپس یک میخ آهنی را آنقدر در کوره حرارت دادن تا تا به مرز سفیدی رسید (یه مرحله قبل از ذوب)

سپس اون میخ رو در اکسیژن مایع گذاشت و میخ آتش گرفت و مانند شمع سوخت و نور میداد(یعنی اولین بار نشان داد چطور اهن مثل شمع می تواند آنقدر بسوزد تا تمام شود در حالی که نور تولید می کند!!!)

حالا درباره این قضیه معراج من خیلی تحقیق کردم هم شفاهی هم از کتاب های معتبر و اینترنت و ...

نتایجی که متوجه شدم اینه که پیامبر با یک سفینه فضایی که تکنولوؤی آن مربوط به آخرالزمان هست سفر خودشان را آغاز کردن!

برای مسافرت از عربستان تا بیت المقدس سفینه به چند ثانیه بیشتر زمان نیاز نداشت چون مسیر زیاد نبود (در مقیاس کهکشانی)

در سفرهای ماورای زمینی و منظومه ای طبعا سرعت سفینه متفاوت میشد

مطمئنا به کهکشانهایی که دارای نژاد انسان هم بودند سرکشی کردن و با پیامبران آن سرزمین ها هم دیداری داشتند

سفر پیامبر بسیار طولانی بوده ولی ما در کره زمین زمان آن را کمتر از نصف شب درک کردیم (سند نیست ولی ممکنه هزار سال در سفرهای کهکشانی بوده باشند... کسی نمی داند!)

تمام آسمانها یقینا مادی بودن و پیامبر با بدن مادی و با شکستن قوانین فیزیک (با همون سنخ قوانین ) آن را طی طریق کردن نه خرق عادت (چون معنی نداشت با حالت روحانی برود و برگردد...مثلا اینکه بگیم خدا ایشان را غیب میکرد بعد دوباره ظاهر میکرد باز دوباره غیبشون میکرد و بعد دوباره در آسمون بعدی ظاهر میکرد ...این نمی شود و معجزه هم محسوب نمی شود ...چون بقول دوستان همین الان هم کسانی هستن آسمان چندم هم رفتن و دیدن!!)

بازم میگم اینها همه حدسیات هست و فقط بزرگان از درستی حقایق آن اطلاع دارن ...بگذریم

تشکر

[بسم الله الرحمن الرحیم

تشکر

Izraeel;215355 نوشت:
نتایجی که متوجه شدم اینه که پیامبر با یک سفینه فضایی که تکنولوؤی آن مربوط به آخرالزمان هست سفر خودشان را آغاز کردن!

با سلام و تشکر

معراج، در دو مقطع زميني و آسماني صورت پذيرفت و در مقطع زميني، پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم از مكه تا مسجدالاقصا سير كرد1 سپس از آنجا سفر ملکوتی ایشان آغاز می شود.
بنابر آنچه از روایات استفاده می شود، مركب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هنگام معراج بُراق بود كه هر قدم او به شعاع ديد بود؛ خُطاهُ مدّ بصره2،يعني با يك قدم به اندازه امتداد ديد چشم، مسافت را طي مي‏ كرده! ما با يك نگاه دورترين ستاره را مي ‏بينيم.و دورترين ستاره‏ هاي گنبد مينا، با چشم غير مسلح ديده مي‏ شود و اين، فاصله زيادي است كه انسان با يك نگاه مي‏ بيند. «براق» رسول خدا در شب معراج اگر از زمين پا بر مي‏ داشت تا دورترين نقطه آسمان‏ها پا مي‏ گذاشت، برق‏وار مي‏ رفت، چنانكه در باره سالكان حقيقي آمده است: «قد أحيا عقله وأمات نفسه... و برق له لامع كثير البرق فأبان له الطريق وسلك به السبيل... »3. خدا محبوب خويش را به سرعت مي‏ برد و لازم نيست او تدريجاً و آهسته قدم بر دارد.
اما اين كه مي‏ فرمايد: «يك گام مركب پيامبر ص، به اندازه بُرد چشم بود» آيا از باب تشبيه معقول به محسوس است يا مسائل ديگري را به همراه دارد، بايد در باب معراج حل شود؛ ولي مي‏توان گفت گاهي انسان با يك قدم به اندازه برد چشم، حركت مي‏ كند4
گويند مَهْ شكافت تو داني كه آن چه بود:Sham: گردون ترنج و دست ببرّيد از آن لقا
يك شب براق تاخت چو برق از رواق چرخ:Sham: از قدسيان خروش برآمد كه مرحبا

حال چه مرکبی می تواند چنین ویژگی ای داشته باشد در محدوده علم بشر نیست شاید بعدها جنبه های مبهم معراج برای ما روشن شود.
موفق باشید:Gol:
1.وحي و نبوت در قرآن - صفحه 357
2.الكافي، ج8، ص376.[سروش هدايت جلد2 - صفحه 155]
3. نهج البلاغه، خطبه 220
4.مبادي ‏اخلاق ‏در قرآن - صفحه 80



سؤال:
معراج چيست و چه كسانی می‌توانند به معراج بروند؟ و حديث معراج چيست؟

پاسخ :
معراج:
«معراج»، از حوادث بزرگى است كه در دفتر زندگى پر افتخار پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به ثبت رسيده است.
معراج از پيچيده‌ترين مسائلى است كه مباحث علمى و فكرى فراوانى را برانگيخته است. قرآن كريم دوبار از معراج ياد كرده است :
1. «سُبْحانَ الَّذِي أسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا»
2. «لَقَدْ رَآى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى»
و امّا روايات در اين مورد به حدّ تواتر رسيده است و صرف نظر از اختلافاتى كه در جزئيات اين سفر آسمانى دارند، موجب يقين در تحقق اين امر عظيم مى‌گردند. البته در روايات معراج جمله‌هاى پيچيده و اسرار آميزى وجود دارد كه كشف معنا و محتواى آن آسان نيست. در بررسى جريان معراج به رواياتى برخورد مى‌كنيم كه مطالب دلنشينى را نقل مى‌كنند كه در آن شب ملكوتى از مصدر عزّت (جَلَّ جَلالُهُ) خطاب به رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) صادر شده است و عنوان «مناجات در شب معراج» را به خود گرفته است.

عروج مخصوص پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)
كلمه «عبد» در این آیه نشان مى‌دهد كه اين افتخار و اكرام عروج به آسمان به خاطر مقام عبوديت و بندگى خاص و ویژه حضرت پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است؛ چرا كه بالاترين مقام براى انسان است كه بنده راستين خدا باشد، جز بر پيشگاه او جبين نسايد، و در برابر فرمانى جز فرمان او تسليم نگردد، هر كارى مى‏‌كند براى خدا باشد و هر گام برمى‏ دارد رضاى او را بطلبد. از این رو، این معراج مخصوص ایشان بوده است و حتی حضرت جبرئیل وحی مجاز به حرکت و همیاری بیش از چهار طبقه آسمانی را نداشته است.خداوند برای نشان دادن چگونگی آسمان‌ها و مشاهده عجایب جهان خلقت، پیامبرش را عروج داده بود.
معراج یکی از عقاید مسلم و ضروری عموم مسلمانان است، و به اصطلاح یک باور «اجتماعی» است که همة امّت به آن معتقدند. مسألة معراج نص صریح قرآن است و آن قدر احادیث زیاد و به اصطلاح «متواتر» در مورد اصل معراج و جزئیات آن وارد شده است که به قول مرحوم علامه مجلسی «اگر همه آنها جمع شود یک کتاب بزرگی می‌شود».
خلاصه شمارش منزل‌هایی که در این سفر طی شده است به قرار زیر می‌باشد:
مبدأ مسافرت: مکّه ـ
منزل اوّل: بیت المقدس ـ
منزل دوم: آسمان اول ـ
منزل سوم: آسمان دوم ـ
منزل چهارم: آسمان سوم ـ
منزل پنجم: آسمان چهارم ـ
منزل ششم: آسمان پنجم ـ
منزل هفتم: آسمان ششم ـ
منزل هشتم: آسمان هفتم کنار سدرة المنتهی.
یعنی در این سفر تا انتهای جهان رفته است و آسمان هفتم انتهای جهان است. بنابراین آن عده از محققین ما (یا بعضی از مفسرین ما) که هفت آسمان را در اطراف کرة‌زمین ترسیم می‌کنند، و یا عده‌ای از علمای ما که هفت آسمان را در درون منظومة شمسی تصویر می‌کنند، و یا طرفداران فلسفة ارسطویی که سخن از نُه فلک می‌زنند و عده‌ای از آنها نُه فلک را معادل هفت آسمان فرض می‌کنند، باید در نظریة‌شان تجدید نظر کنند.
و همچنین: احادیث معراج دقیقاً و مشروحاً مشخص می‌کنند که آسمان‌ها چیزهای صرفاً فرضی نیستند، بلکه واقعیت هستند و هر کدام از آنها عالَم و جهانی با مخلوقات مخصوص به خود است.

تعریف حدیث معراجیه:
با توجه به این که حدیث معراجیه نوعی از احادیث قدسی است به تعریف حدیث قدسی می پردازیم که در واقع تعریف حدیث معراجی است:
حدیث قدسی، حدیثی است که پیامبر از قول خداوند حکایت می‏‌کند، بدین صورت که معنا و مضمون آن به وسیله الهام، یا در خواب و غیره به پیامبر القا شود، و پیامبر با لفظ خود آن را ادا نماید. (1)
جرجانی نیز حدیث قدسی را چنین بیان کرده است: «هو من حیث المعنی من عندالله و من حیث اللفظ من رسول الله، فهو ما اخبر الله تعالی به نبیه باًّلهام او بالمنام، فاخبر (علیه السلام) عن ذلک المعنی بعبادْ نفسه، فالقرآن مفضل علیه لان لفظه منزل ایضاً» (2)؛ معنای حدیث قدسی از خداست ولی لفظ آن از پیامبر است. حدیث قدسی، حدیثی است که خداوند پیامبرش را به وسیله الهام یا در خواب از آن آگاه نموده، و پیامبر با الفاظ خودش آن معنا را از خداوند خبر می‏ دهد. پس قرآن بر حدیث قدسی برتری دارد؛ زیرا علاوه بر معنا الفاظ آن نیز از طرف خداوند نازل شده است.

تفاوت حدیث قدسی (معراجیه) با قرآن
1. الفاظ قرآن از ناحیه خداست و با اعجاز و تحدی همراه است، لذا دیگران از آوردن مثل آن عاجز هستند، ولی الفاظ حدیث قدسی از پیامبر است و دارای اعجاز و تحدی نیست.
2. الفاظ قرآن توسط مسلمانان به طور متواتر به ما رسیده، از تحریف محفوظ است و خداوند حفاظت آن را تضمین نموده است. (3) اما حدیث قدسی معمولاً با خبر واحد رسیده و دارای چنین حفاظتی نیست.
3. احکام قرآن در حدیث قدسی جاری نیست مثلاً مس خط قرآن بدون طهارت جایز نیست، اما حدیث قدسی چنین حکمی را ندارد، مگر این که مشتمل بر اسماء متبرکه باشد، که مس آنها بدون طهارت جایز نیست.
4. قرآن دارای آیه و سوره است؛ ولی حدیث قدسی چنین تقسیماتی ندارد. (4)
تفاوت حدیث قدسی با احادیث دیگر پیامبر این است که حدیث قدسی را پیامبر از خداوند حکایت می‏‌کند، از این رو، به آن قدسی می‏گویند؛ چرا که منسوب به خداوند قدوس است و حدیث از قداست و تنزه خاصی برخوردار خواهد بود. اما احادیث دیگر بدون این که از خدا حکایت شود نقل شده است. (5)
احادیث قدسی در کتاب‏ های حدیثی شیعه و سنی در ابواب مختلف به طور پراکنده آمده است. مرحوم شیخ حر عاملی نیز کتابی تحت عنوان «الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه» تألیف نموده و احادیث قدسی رابه صورت مجموعه نفیسی جمع‏ آوری کرده است.


منابع:

1. دایرة المعارف تشیع، ج 6، ص 187، مدخل حدیث قدسی، مقاله سید مهدی حائری؛ داوود، زکریا عباس، تأملات فی الحدیث عنه السنْ و الشیعْ، دار النخیل للطباعْ و النشر، بیروت، ص 29.
2. ابوحیب، سعدی، القاموس الفقهی، دار الفکر، دمشق، ص 80.
3. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (حجر: 15/ 9)؛ «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» (فصلت: 41/ 42)
4. تأملات فی الحدیث عند السنْ و الشیعه، همان، ص 32 ـ 29، دایرْ المعارف تشیع، همان
5. همان.

موضوع قفل شده است