معجزه امام زمان (ع) چه خواهد بود؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معجزه امام زمان (ع) چه خواهد بود؟

با سلام و عرض ادب
امام زمانه با چه معجزه اي ظهور خواهند کرد همانطور که برخي انبياء معجزه عصا و .... آوردند؟ و اينکه امام (ع) براي اثبات امامت نيز معجزه اي خاص مي آورد يا نه؟

با سلام

معجزاتى امام مهدى (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این كه خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد كرد.».1
بنابراین، به هنگام ظهور نیز آن حضرت براى معرّفى حقانیّت خویش و اتمام حجّت بر دشمنان و منكران، معجزاتى را انجام خواهند داد.

1. منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312، مكتبه الصدر، چاپ سوم.

رضا;210971 نوشت:
با سلام

معجزاتى امام مهدى (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این كه خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد كرد.».1
بنابراین، به هنگام ظهور نیز آن حضرت براى معرّفى حقانیّت خویش و اتمام حجّت بر دشمنان و منكران، معجزاتى را انجام خواهند داد.

1. منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312، مكتبه الصدر، چاپ سوم.

با سلام و عرض ادب
دوست عزيز سوال بنده اين است که آيا معجزه اي خاص مشخص و معلوم است که آن را مي آورند يا از قبل معجزه اي مشخص نشده بلڪه در آن وقت هر چه نياز باشد معجزه مي آورند؟

naveed hussain;210978 نوشت:
با سلام و عرض ادب
دوست عزيز سوال بنده اين است که آيا معجزه اي خاص مشخص و معلوم است که آن را مي آورند يا از قبل معجزه اي مشخص نشده بلڪه در آن وقت هر چه نياز باشد معجزه مي آورند؟

[=century gothic]با سلام

توضیح دادیم که تمامی مجازات انبیا را در دست دارد ![=century gothic]
اما خود ظهور
[=century gothic]حضرت مهدى (عليه السلام)[=century gothic] با نشانهای عجیب و غریب همگام است که یکی و دو تا نیست بنده تعدادی را ذکر میکنم
ظهور نشانه هاى آسمانى وزمينى براى ظهور شادمانه حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشد كه اين آيات ونشانه ها براى تولّد وظهور هيچ حجّتى منظور نشده است.
در كتاب (كافى) از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه اين آيه را فرمودند: (
[=century gothic]سنريهم آياتنا فى الافاق وفى انفسهم حتّى يتبيّن لهم انّه الحقّ[=century gothic]).
(يعنى: بزودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان ودر درون جانشان به آنها نشان مى دهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حقّ است). فصلت :53.
ودر تفسير آن به آيات ونشانه هاى قبل از ظهور آن حضرت وقيام ايشان اشاره شده است.
وفرمود كه: (آن مسئله، از نزد خداوند عزّوجلّ حقّ است كه خلق آن را مى بينند وحتماً آن جناب خروج خواهد كرد).
وآن آيات ونشانه ها بسيار است وذكر كرده اند كه نزديك به چهار صد نشانه مى رسد ودر كتاب (غيبت) بعضى از آنها ثبت شده است. :Sham:
يكى از اين نشانه ها، سُرخى آسمان است كه در بسيارى از روايات نيز آمده است وبه روايت نعمانى از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل شده است كه: (آن سرخى، اشك چشم حاملان عرش بر اهل زمين است).

[=century gothic]نداى آسمانى با اسم حضرت حجّت (عليه السلام) همزمان با ظهور
[=century gothic]نزديك ظهور آن حضرت نداى آسمانى به اسم آن جناب به گوش مى رسد، چنانكه على بن ابراهيم در تفسير آيه شريفه ([=century gothic]واستمع يوم يناد المناد من مكان قريب)[=century gothic]، از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (منادى به اسم (يعنى: گوش فرا دار روزى كه منادى از مكانى نزديك، ندا كند). سوره ق: 41.

[=century gothic] قائم واسم پدرش ندا مى كند).
ودر قرآن نيز آمده كه: (
[=century gothic]يوم يسمعون الصّيحة بالحق ذلك يوم الخروج[=century gothic])، فرمود: (فرياد قائم (عليه السلام) است).
(يعنى: روزى كه مى شنوند فرياد را به راستى كه اين روز، روز خروج است). سوره ق: آيه 42.
در كتاب (كمال الدّين) از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (منادى از آسمان ندا مى كند كه فلان بن فلان امام است؛ ونام او را مى برد).
ونيز در آنجا (زراره) از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (منادى به اسم قائم (عليه السلام) ندا مى كند).
گفت: (پرسيدم آيا اين ندا براى افراد خاصى است يا براى عموم مردم است؟)
فرمود: (براى عموم مردم است وهر قومى به زبان خودش مى شنود).
در كتاب (غيبت) نعمانى از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (منادى از آسمان ندا مى كند كه: اى گروه مردم! امير شما فلان است وآن مهدى است كه زمين را آنگاه كه از ظلم وستم پر شده، از عدل وداد پر مى كند).
در تفسير عياشى از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه در حديثى طولانى به جابر فرمود: (اگر اين نشانه ها بر شما مشتبه شد، صدايى كه از آسمان به اسم او وبه امر او مى آيد بر شما مشتبه نخواهد شد).
در كتاب (غيبت) نعمانى از آن حضرت روايت است كه مى فرمود: (منادى از آسمان به اسم قائم (عليه السلام) ندا مى كند وكسى كه در مشرق ومغرب است مى شنود واز ترس اين صدا، خوابيده اى نمى ماند مگر اينكه بيدار مى شود وايستاده اى نمى ماند، مگر اينكه مى نشيند ونشسته اى نمى ماند، مگر اينكه مى ايستد).
وفرمود كه: (آن صدا از جبرئيل است واين واقعه در شب جمعه، بيست وسوّم ماه رمضان رخ مى دهد).
اخبار بسيار زيادى در اين زمينه وجود دارد بطورى كه اين روايات از حدّ تواتر هم گذشته وهمه آنها اين موضوع را از واجبات وامرى لازم دانسته اند.
شيخ طوسى در كتاب (غيبت) خود از سيف بن عميره روايت كرده است كه گفت: نزد منصور بودم، شنيدم كه مى گفت: (اى سيف بن عميره! چاره اى نيست از منادى كه به اسم مردى از فرزندان ابيطالب، از آسمان ندا كند).
گفتم: (يكى از مردم نيز اين را روايت كرده است).
گفت: (قسم به آن كه جانم در قبضه قدرت اوست، گوشم شنيد كه مى گفت: (منادى به اسم مردى از آسمان ندا مى دهد).
گفتم: (يا امير المؤمنين! هرگز حديثى مانند اين نشنيدم).
گفت: (اى شيخ! اگر چنين باشد ما اوّل كسى هستيم كه دعوت او را اجابت مى كنيم وآگاه باش كه او يكى از پسرعموهاى ماست).
گفتم: (كدام پسر عموى شما؟)
گفت: (مردى از فرزندان فاطمه (سلام الله عليها)).
آنگاه گفت: (اى شيخ! اگر اين خبر را از ابى جعفر، محمّد بن على نشنيده بودم، اگر همه دنيا هم به من مى گفتند قبول نمى كردم، ولى كسى كه خبر را از او شنيدم محمّد بن على است).

[=century gothic]كُند شدن واز سرعت افتادن حركت سريع افلاك

[=century gothic] كُند شدن واز سرعت افتادن حركت سريع افلاك است. چنانكه شيخ مفيد، از ابى بصير واز از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه حضرت در حديثى طولانى در سير وسلوك حضرت مهدى (عليه السلام) فرمودند: (حضرت قائم (عليه السلام) بر اين سلطنت هفت سال درنگ مى كند ومقدار هر سال از اين هفت سال به اندازه ده سال شماست، آنگاه خداوند آنچه را كه مى خواهد، انجام مى دهد).
گفتم: (فداى تو شوم! چگونه هر سال اين همه مدّت پيدا مى كند؟)
حضرت فرمود: (خداوند فلك را به درنگ كردن امر مى فرمايد وبه همين خاطر روزها وسالها طول مى كشد).
گفتم: (ايشان مى گويند اگر فلك تغيير پيدا كند، عالم نابود مى شود).
حضرت فرمود: (اين سخن زنادقه است، امّا براى مسلمانان در اين سخن، شكّ وشبهه اى نيست، زيرا كه خداوند ماه را براى پيامبر خود دو نيم كرد، وقبل از آن آفتاب را براى يوشع بن نون برگرداند وبه طول روز قيامت واينكه آن روز مثل هزار سال است، از آن چه شما مى شماريد خبر داد).
ونيز روايت كرده كه: (مدّت حكومت آن حضرت نوزده سال است كه روزها وماههاى آن طولانى است).
ونيز عبد الكريم خثعمى از امام صادق (عليه السلام) همانند خبر قبلى روايت كرده است.
فضل بن شاذان در كتاب (غيبت) خود از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (حضرت قائم (عليه السلام) هفت سال حكومت مى كند كه مطابق هفتاد سال از سالهاى شما مى شود).
وشيخ طوسى در كتاب (غيبت) در روايتى طولانى آورده است كه: (خداوند در زمان آن حضرت به فلك امر مى فرمايد كه گردش او كُند شود تا اينكه در ايّام حكومت او هر روز، ده روز؛ وهر ماه، ده ماه؛ وهر سال، ده سال مى شود).
در بعضى از خبرها نيز آمده است كه مدّت حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) بيشتر از اين است.
فضل بن شاذان در كتاب (غيبت) از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (حضرت قائم (عليه السلام)، سيصد ونه سال پادشاهى خواهد كرد، همانطور كه اصحاب كهف در غار درنگ كردند، آن حضرت زمين را از عدل وداد پر خواهد كرد، آنگاه كه پر از ظلم وجور شده باشد).


آشكار شدن كتاب امير المؤمنين (عليه السلام)

آشكار شدن كتاب امير المؤمنين (عليه السلام) است كه على (عليه السلام) بعد از وفات رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آن را جمع نمود، بدون آنكه تغييرى در آن داده شود وتمام آنچه را كه بصورت معجزه بر آن حضرت نازل شده، دارا مى باشد كه پس از گردآورى بر اصحاب عرضه نمود، چون صحابه روى گرداندند، آن را مخفى كردند وبه حال خود باقى است تا اينكه حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور كند وآن را بياورد تا مردم آن را بخوانند وحفظ كنند واز اين جهت كه از نظر ترتيب با مصحف كنونى تفاوت دارد، حفظ آن از تكاليف دشوار مكلّفان خواهد بود.
در كتاب (غيبت) نعمانى روايت شده كه فرمود: (حضرت قائم (عليه السلام) با امرى جديد وقضايى جديد وكتابى جديد، خروج مى كند).
ونيز از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: (شيعيان خود را مى بينم كه در مسجد كوفه خيمه ها برپا كردند وقرآن را به نحوى كه نازل شده به مردم آموزش مى دهند)
ونيز (اصبغ بن نباته) از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: (گويا عجم را مى بينم كه خيمه هاى ايشان در مسجد كوفه است، قرآن را چنانكه نازل شده به مردم آموزش مى دهند).
نيز از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (واللّه! گويا بسوى آن حضرت نظر مى كنم (يعنى حضرت قائم) ومى بينم كه از مردم بر كتابى جديد بيعت مى گيرد).
شيخ طبرسى در كتاب (احتجاج) از ابوذر غفّارى روايت كرده كه: وقتى رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) وفات كرد، على (عليه السلام) قرآن را جمع آورى كرد وآن را نزد مهاجرين وانصار آورد وآن قرآن را بر آنها عرضه داشت، بخاطر اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به او اين (- تذكّر اين نكته ضرورى است كه بنابر نظر اكثر علماء، در قرآن هيچ تحريفى صورت نگرفته است وقرآن مورد نظر در اينجا، تفاسير واقعى قرآن بوده است كه پيامبر اكرم 6 آنها را به حضرت على (عليه السلام) تعليم فرمود).
چنين وصيّت كرده بود.
وقتى ابو بكر آن را باز كرد، صفحه اوّل آن كه در مورد فضايح قوم بود آمد، پس عمر بلند شد وبه حضرت على (عليه السلام) گفت: (يا على! آن را ببر كه ما به آن نيازى نداريم).
پس حضرت آن را گرفت وبرگشت. تا اينكه مى گويد:
وقتى عمر خليفه شد از آن حضرت خواست كه آن قرآن را به او بدهد تا آن را تحريف كنند. پس گفت: (اى ابالحسن! آن قرآن را نزد ابى بكر بياور تا كنار آن جمع شويم).
حضرت على (عليه السلام) فرمود: (هرگز آن را نخواهم آورد، من آن را نزد ابى بكر نياوردم مگر براى آنكه حجّت بر شما تمام شود ودر روز قيامت نگوييد كه ما از آن اطّلاعى نداشتيم يا بگوييد كه آن را نزد ما نياوردى. كسى به قرآنى كه در نزد من است دست نمى زند مگر پاكيزگان واوصياء از فرزندان من).
عمر گفت: (آيا وقت معلومى براى اظهار آن هست؟)
فرمود: (آرى! هر گاه قائم كه يكى از فرزندان من است قيام كند، آن را مى آورد ودر ميان مردم جارى مى سازد كه پس از آن، سنّت بر مبناى آن اجراء مى شود).
از روايت مفضّل مرويست كه سيّد حسنى خدمت حضرت حجّت (عليه السلام) عرض مى كند كه: (اگر شما مهدى آل محمّد (عليهم السلام) هستيد، پس آن كتابى كه جدّ تو امير المؤمنين (عليه السلام) بدون هيچ تغيير وتبديلى جمع كرد، كجاست؟)
در كتاب (ارشاد) شيخ مفيد از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: (هر گاه قائم آل محمّد (عليه السلام) قيام كند، خيمه هايى را برپا مى كند تا قرآن را به همان نحوى كه نازل شده به مردم تعليم دهد، پس براى آنان كه امروز آن را حفظ نموده اند مشكل ترين كار خواهد بود. زيرا آن قرآن با اين قرآن در ترتيب، تفاوت دارد).
(- تفاوت داشتن در ترتيب، تحريف محسوب نمى شود).
ودر كتاب (غيبت) فضل بن شاذان همين خبر را به يك سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است.

سايه انداختن ابرى سفيد بر سر مبارك امام زمان (عليه السلام)

ابر سفيدى پيوسته بر سر مبارك حضرت مهدى (عليه السلام) سايه مى اندازد ومنادى در آن ابر بطورى ندا مى دهد كه آن ندا را انس وجنّ وپرى واهل مشرق واهل مغرب مى شنوند.
در روايت لوح، شيخ طوسى روايت كرده است كه: (او مهدى آل محمّد (عليهم السلام) است كه زمين را هنگامى كه از ستم پر شده از عدل وداد پر مى كند).
خرّاز در كتاب (كفايه) وكنجى شافعى در (بيان) ومهدى ابو نعيم حافظ ويوسف بن يحيى سلمى در (مناقب) ونيز احمد بن المنادى در كتاب (ملاحم) وابن شيرويه در كتاب (فردوس) وابو العلاء حافظ در كتاب (فتن)، خبر ابر ومنادى را به اين الفاظ روايت كرده اند كه: (اين مهدى، خليفة اللّه است) وبه روايتى (او را همراهى كنيد) آمده است


قرار داشتن ملائكه واجنّه در لشكر حضرت مهدى (عليه السلام)


ملائكه وجنّ در لشكر حضرت مهدى (عليه السلام) قرار دارند وآنها به چشم ياران حضرت نيز مى آيند، چنانكه در روايت طولانى مفضّل آمده كه به امام صادق (عليه السلام) گفت: (اى سيّد من! آيا ملائكه وجنّ براى مردم ظاهر مى شوند؟)
حضرت فرمودند: (آرى، به خدا قسم اى مفضّل! وچنان با مردم گفتگو مى كنند كه مردم با خودشان گفتگو مى كنند).
گفتم: (اى سيّد من! آيا با او سير مى كنند؟)
فرمود: (آرى، به خدا قسم اى مفضّل! هر آينه آنها در زمينى مابين كوفه ونجف بنام هجرت، فرود مى آيند وتعداد افراد آن حضرت در آن وقت چهل وشش هزار ملائكه وشش هزار جنّ است).
در روايت ديگر آمده است كه: (اجنّه ايشان را يارى مى دهد وبه يارى خدا همه جا را فتح مى كنند).
در كتاب (كامل الزّيارة) و(غيبت) نعمانى از امام صادق (عليه السلام) در ضمن حالات آن حضرت روايت شده است كه فرمود: (سيزده هزار وسيصد وسيزده ملك نزد حضرت مهدى (عليه السلام) مى آيند).
ابو بصير گفت: (گفتم تمام اين ملائكه مى آيند؟!)
گفت: (آرى! آن ملائكه اى كه با نوح در كشتى بودند وآنهايى كه با حضرت ابراهيم بودند، آن زمانى كه او را به آتش انداختند وآن ملائكه اى كه با موسى بودند، زمانى كه دريا شكاف خورد وآنهايى كه با حضرت عيسى بودند، زمانى كه خداوند او را به آسمان برد وچهار هزار ملائكه كه نشانه هاى خاصّ خود وعمّامه هاى زرد دارند كه اينها با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بودند. وهزار ملائكه كه منظّم مى آيند وسيصد وسيزده ملك كه در بدر بودند وچهار هزار ملك كه نازل شدند ومى خواستند حسين بن على (عليهما السلام) را يارى كنند پس به آنها اجازه نداد وآنها نزد قبر آن حضرت، ژوليده وغبار آلوده هستند ودر كنار قبر آن حضرت نشسته اند وتا روز قيامت گريه مى كنند، ورئيس آنها ملكى به نام منصور است، پس هيچ زائرى امام حسين (عليه السلام) را زيارت نمى كند مگر آنكه آن فرشته ها از او استقبال مى كنند ووداع كننده اى او را وداع نمى كند مگر آنكه آنها او را همراهى مى كنند وهر كس مريض مى شود او را عيادت مى كنند وهر كس از آنها بميرد بر جنازه او نماز مى خوانند وبعد از مردنش بر او استغفار مى كند وهمه اينها در زمين هستند ومنتظر ظهور حضرت قائم (عليه السلام) هستند).

جوان ظاهر شدن امام زمان (عليه السلام)

طول روزگار وگردش روز وشب وسير فلك در بنيه ومزاج واعضاء وقوا وصورت وشكل آن حضرت، با اينكه طول عمر ايشان بيش از هزار سال مى باشد، تأثير نگذاشته است وخدا مى داند كه تا وقت ظهور، ايشان چند سال دارند.
وقتى حضرت حجّت (عليه السلام) ظاهر شود، در صورت مانند مرد سى ساله يا چهل ساله است ومسن تر از انبياى گذشته مى باشد.
شيخ صدوق از ابو الصلت هروى روايت كرده است كه: گفت: از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم: (علامت قائم شما هنگامى كه خروج مى كند چيست؟)
فرمود: (علامتش آن است كه در سنّ، پير است ولى در صورت جوان مى باشد بطورى كه كسى كه به او نظر مى كند، گمان مى كند كه در سنّ چهل سالگى يا كمتر از چهل سال است، ونشانه ديگر آن حضرت اين است كه با گذشت شب وروز پيرى به آن حضرت راه نمى يابد تا زمانى كه اجل آن حضرت فرا رسد).
در كتاب (غيبت) شيخ طوسى از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: (آن جناب بصورت يك جوان سى ساله موفّق ظاهر مى شود).
ونيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: (اگر حضرت قائم (عليه السلام) خروج كند، مردم او را انكار خواهند كرد، در حالتى كه حضرت يك جوان موفّق است).
ونيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: (بزرگترين بلا آن است كه حضرت مهدى (عليه السلام) از غيبت خارج مى شود وبسوى مردم مى آيد در حالى كه جوان است، ولى مردم او را فردى سالخورده، گمان مى كنند).
مراد از (موفّق) همانطور كه علاّمه مجلسى احتمال داده آن است كه: اعضايش متناسب يكديگر وخلقتش معتدل است يا اينكه كنايه در متوسّط بودن جوانى ويا .... است).
(شهرستانى) حيوان سيرت، در (ملل ونحل) بعد از ذكر فرقه هاى اماميّه، بعد از امام حسن عسكرى (عليه السلام) كه اين مطلب را از رساله (فرق نوبختى) برداشته وجمله اى را از كلمات نافعه او دزديده مى گويد: (از عجايب اين است كه مى گويند غيبت حضرت طولانى شده است ودر حدود 250 سال است وامام ما فرموده كه: اگر كسى به نام حضرت حجّت (عليه السلام) قيام كند در حالى كه از سنّ چهل سالگى گذشته باشد پس او امام وصاحب شما نيست؛ وما ندانستيم كه چگونه يك فرد 250 ساله، 40 ساله مى شود) تا آخر.
ومنظور ونتيجه اين خبر اين است كه: (آن حضرت يا چهل سال دارد ويا اينكه از چهل سال كمتر است واگر زيادتر باشد حضرت مهدى (عليه السلام) نيست).
ونتيجه شكّ وترديد اين غافل آن است كه: شما مى گوييد كه او تقريباً 250 سال است كه غايب شده است، حال اگر او ظهور كند چگونه مى تواند چهل ساله باشد؟
جواب: منظور اين است كه در ظاهر صورت وهيأت وبنيه ومزاج، مرد چهل ساله است، هر چند عمر او هزار سال باشد وخداوند متعال قادر است كه هر كسى را در هر سنّى به اين صورتى كه ذكر شد، نگه دارد.
فريقين (شيعه وسنّى) نقل كرده اند كه: (از معجزات پيامبر (عليه السلام) اين بود كه بر هر حيوانى كه سوار مى شدند، آن حيوان در همان سنّى كه بود باقى مى ماند).
ابن اثير در كتاب (اسد الغابه) روايت كرده كه: عمرو بن حمق خزاعى، آن حضرت را سيراب نمود وآن حضرت هم در مورد جوانى اش، در حقّ او دعا كرد وفرمود: (اللّهمّ متّعه بشبابه). (يعنى: خدايا! به جوانى اش به او بهره عطا فرما).
پس هشتاد سال بر او گذشت ولى در ريش او موى سفيدى ديده نشد. بلكه بسا باشد كه از حالت پيرى به جوانى برگرداندند وخداوند متعال همه پيران بهشتى را جوان كند وبه بهشت ببرد.
حال آيا به اعتقاد شهرستانى، (نعوذ باللّه) در آخرت قدرت جديدى براى حقّ تعالى پيدا شود يا اينكه شهرستانى براى آخرت، يك خداى ديگر قائل است كه مى تواند چنين كارى بكند وعجيب اينجاست كه او حضرت خضر (عليه السلام) را زنده مى داند، در صورتى كه او چند هزار سال از حضرت مهدى (عليه السلام) بزرگتر است ومى گويند در صحرا وخشكى ها، سير وسفر مى كند، واگر زندگى آن حضرت طبق معمول باشد بايد مشتى پوست واستخوان از ايشان باقى باشد ودر گوشه اى افتاده باشد، وايشان را در ظاهر وصورت، داراى هر سنّى كه بدانيم جاى همان اعتراض هست.
خداى تعالى به اين گروه از مردم يا انصاف دهد يا درك وشعور عطا فرمايد كه هيچ كدام از اينها را ندارند.
ميبدى در شرح ديوان گفته است كه: (حقّ تعالى، دندان واركان حضرت خضر (عليه السلام) را پيش از ظهور حضرت محمّد (عليه السلام)، هر پانصد سال يك بار تجديد مى كرد وبعد از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) هر صد وبيست سال يكبار تجديد مى كند).
در (احتجاج) طبرسى از امام حسن (عليه السلام) روايت شده است كه در حالات حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود: (خدا عمر آن حضرت را طولانى مى كند وبعد به قدرت خود او را بصورت جوانى ظاهر مى كند كه داراى سنّ چهل سالگى باشد واين براى آن است كه بدانند كه خداوند بر همه چيز قادر است).

از بين رفتن وحشى گرى ونفرت از ميان حيوانات

خوى وحشى گرى ونفرت وهمچنين دشمنى از ميان حيوانات حتّى ميان آنها وانسانها از بين مى رود، همانطور كه پيش از كشته شدن هابيل اين چنين بود.
شيخ صدوق در كتاب (خصال) از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (اگر حضرت قائم ظهور كند، ميان درندگان وچارپايان، صلح برقرار مى شود، بطورى كه يك زن ميان عراق وشام راه مى رود وپايش را روى هيچ گياهى نمى گذارد وهيچ درنده اى او را به هيجان نمى آورد ونمى ترساند).
ودر (تأويل الآيات) از شيخ شرف الدّين نيز آمده است كه: (گوسفند وگرگ وگاو وشير ومار وانسان از يكديگر در امان مى مانند).
در كتاب (عقد الدّرر) از حضرت على (عليه السلام) روايت شده است كه در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود: (گوسفند وگرگ در يك مكان زندگى مى كنند وكودكان با مارها وعقربها بازى مى كنند وآنها بچّه ها را اذيّت نمى كنند وخلاصه اينكه شرّ مى رود وخير مى ماند).
در (احتجاج) از آن حضرت روايت شده است كه: (در آن زمان، درندگان وساير حيوانات با يكديگر سازش مى كنند وهمگى مطيع آن حضرت مى شوند).
چنانكه شيخ صدوق از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (گويا اصحاب حضرت قائم را مى بينم كه مغرب ومشرق را احاطه كرده اند وهمه چيز فرمانبردار ايشان مى شود، حتّى حيوانات وحشى زمين وحيوانات وحشى پرنده، وزمين بر خود فخر مى كند ومى گويد: (امروز بر من يكى از اصحاب قائم (عليه السلام) گذشت).
در خطبه مخزون امير المؤمنين (عليه السلام) كه در (منتخب البصائرِ) حسن بن سليمان حلّى روايت شده، آن حضرت در مورد كيفيّت روزها وقيام حضرت مهدى (عليه السلام) فرموده اند كه: (در آن زمان، وحوش رام مى شوند بطورى كه روى زمين مثل چهارپايان ايشان مى چرخند).

حاضر بودن جمعى از مردگان در ركاب امام زمان (عليه السلام)

جمعى از مردگان در ركاب آن حضرت حاضر مى شوند، چنانكه شيخ مفيد در كتاب (ارشاد) فرموده است كه: (بيست وهفت نفر از قوم موسى وهفت نفر اصحاب كهف ويوشع بن نون وسلمان وابودجانه ومقداد ومالك اشتر، از ياران آن جناب خواهند بود كه در شهرهاى مختلف حاكم مى شوند).
ونيز در كتاب (ارشاد) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (وقتى ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) نزديك شود در جمادى الاخر وده روز از رجب، بر مردم باران مى بارد، بارانى كه مردم مانند آن نديده اند وخداوند بوسيله آن باران، گوشت مؤمنين را وبدنهايشان را در قبر مى پروراند).
در كتاب (غيبت) شيخ فضل بن شاذان از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: (در شب بيست وسوّم ماه رمضان به اسم حضرت قائم ندا كنند ودر روز عاشورا قيام كند.
واز آن ندا هيچ خفته اى نمى ماند مگر آنكه بيدار شود وبرمى خيزد ومى ايستد وايستاده اى نمى ماند مگر آنكه بنشيند ونشسته اى نمى ماند مگر آنكه روى دو پاى خود برخيزد.
آن ندا، نداى جبرئيل است وبه مؤمن در قبرش خواهند گفت كه: صاحب تو ظهور كرد پس اگر مى خواهى به او ملحق شو واگر مى خواهى بمانى، در جاى خود بمان).
ونيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: (وقتى حضرت قائم ظهور كرد ووارد كوفه شد، خداوند از پشت كوفه يعنى وادى السّلام، هفتاد هزار صدّيق را مبعوث مى كند كه از اصحاب وياران او مى شوند).
در بحار از بهاء الدّين سيّد على بن عبدالحميد از حضرت على (عليه السلام) روايت كرده كه: (خداوند اصحاب كهف وسگ ايشان را مبعوث خواهد كرد).
سيّد على بن طاووس از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (هر كس خدا را چهل صبح به اين عهد (دعاى عهد) بخواند، از انصار حضرت قائم خواهد بود، پس اگر پيش از ظهور آن حضرت مُرد، خداوند او را بعد از ظهور از قبرش بيرون مى آورد) ودعا معروف است واوّل آن اين است: (اللّهم ربّ النّور العظيم وربّ الكرسى الرّفيع)
(- مفاتيح الجنان)

خارج شدن گنجها وذخيره هاى زمين

زمين گنجها وذخايرى را كه در او پنهان شده بيرون مى ريزد.
در (كمال الدّين) آمده است كه: خداوند در شب معراج به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: (گنجها وذخاير را به مشيّت خود، براى او (يعنى حضرت قائم (عليه السلام)) ظاهر مى كنم).
در كتاب (ارشاد) از شيخ مفيد از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (وقتى حضرت قائم ظهور كند، زمين گنجهاى خود ظاهر مى كند بطورى كه مردم گنجها را بر روى زمين مى بينند).
در غيبت نعمانى از امام باقر (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (وقتى قائم (عليه السلام) برخيزد آنها را بطور مساوى تقسيم مى كند). تا اينكه فرمود: (واموال دنيا از شكم زمين وظاهر او نزد ايشان جمع مى شود).
در عقد الدرّر از عبد اللّه بن عبّاس است كه گفت: (وامّا مهدى آن كسى است كه زمين را آنگاه كه ستم همه جا را فرا گرفته باشد، از عدل وداد پر مى كند وچهارپايان از دست درندگان در امان مى مانند وزمين پاره هاى جگر خود را مى اندازد).
راوى پرسيد: (پاره هاى جگر او چيست؟)
گفتند: (مانند ستون از طلا ونقره).
ونيز از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت است كه: (زمين گنجهاى خود را بيرون مى اندازد).
وشيخ طوسى در كتاب (امالى) از آن جناب روايت كرده است كه فرمود: (در ماجراى حضرت مهدى (عليه السلام) زمين براى او پاره هاى جگر خود را بيرون مى اندازد).
نزديك به آن روايت در كتاب (احتجاج) از امير المؤمنين (عليه السلام) و(كمال الدّين) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمود: (خداوند گنجهاى زمين وآنچه در داخل آن است را براى او آشكار مى سازد).
در كتاب (غيبت) فضل، نيز اين مضمون به چند سند معتبر آمده است.

زياد شدن باران ودرختان ميوه وساير نعمتهاى زمين

زياد شدن باران وگياه ودرختان وميوه ها وساير نعمتهايى كه روى زمين است، بطورى كه حالت زمين در آن زمان با حالت آن در وقتهاى ديگر تفاوت مى كند وقول خداوند تحقّق مى يابد كه: (يوم تبدّل الارض غير الارض).
(يعنى: در آن روز كه اين زمين به زمين ديگرى مبدّل مى شود). سوره ابراهيم آيه 48.
نعمانى از كعب روايت كرده است كه: (حضرت مهدى (عليه السلام) چنين كند ومرادش اين است كه صورت زمين در عهد حضرت مهدى (عليه السلام) به صورت ديگرِ مبدّل مى شود كه آن بخاطر زياد بودن عدل وباران ودرختان وگياهان وساير بركات ديگر است).
در (كشف الغمّه) از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت است كه فرمود: (امّت من در زمان حضرت مهدى (عليه السلام) به نعمتى متنعّم مى شوند كه هرگز مثل آن را نداشته اند. آسمان بر ايشان باران پى در پى مى فرستند وزمين چيزى از گياهان خود را ذخيره نمى كند).
گنجى در كتاب (بيان) گفته است كه: (زمين ميوه هاى خود را مى دهد وچيزى را بر آنها پنهان نمى كند).
وبه روايت بغوى: (آسمان از باران خود چيزى كم نمى گذارد وآن را پى در پى مى فرستد وزمين گياهان خود را ظاهر مى كند، تا اينكه براى مردگان آرزو مى كنند). يعنى كاش زنده مى شدند واين چيزها را مى ديدند.
شيخ طبرسى در كتاب (احتجاج) از حضرت على (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (در زمان او، زمين گياهان خود را بيرون مى آورد وآسمان بركت خود را نازل مى كند).
نزديك به اين روايت در خصال هم آمده است كه: (در آن زمان زن از عراق به شام مى رود وپاى خود را فقط بر روى گياه مى گذارد).
شيخ مفيد در كتاب (اختصاص) از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه فرمود: (هنگامى كه وقت ظهور حضرت قائم شود منادى از آسمان ندا مى كند كه: اى مردم! زمان حكومت جبّاران بر شما پايان يافته وبهترين امّت محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم)، ولى امر شما شده است). تا اينكه فرمود: (پس در آن زمان، مرغان در آشيانه هاى خود جوجه مى گذارند وماهى ها در درياها تخم مى گذارند ونهرها جارى مى شوند وآب چشمه ها بسيار مى شود وزمين چند برابر ثمر ورزق خود را مى روياند).
در (عقد الدّرر) از حضرت روايت است كه در جريان حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود: (اهل آسمان واهل زمين ومرغان ووحشيان وماهيان در دريا، به او شادمان مى شوند وباران در زمان حكومت او زياد مى شود، نهرها جارى مى شوند وزمين ثمره خود را دو چندان مى كند وگنجهاى خود را بيرون مى ريزد).
سيّد على بن طاووس در كتاب (سعد السّعود) از صحيفه ادريس نبى، در ضمن درخواست ابليس نقل كرده است كه: (پروردگارا! به من تا روزى كه خلق مبعوث مى شوند، مهلت بده).
وجواب آمد كه: (نه! ولى تا روز معلوم، تو از مهلت داده شدگان هستى وآن روزى است كه من حكم نمودم وحتم كردم كه آن روز، زمين را از كفر وشرك ومعاصى پاك كنم وبراى آن وقت، بندگانى كه دلهايشان را به ايمان آزمودم وآنها را پُر نمودم از ورع واخلاص ويقين وتقوى وخشوع وصدق وحلم وصبر ووقار وپرهيزگارى وزهد در دنيا ورغبت در آنچه در نزد من است، بعد از هدايت وآنها را نگاهبانان آفتاب وماه مى گردانم، يعنى براى عبادت در شب وروز. وآنها را در زمين خليفه وجانشين خواهم كرد وبه آنها بر دينى كه آن را براى ايشان پسنديدم، قدرت وتوانايى خواهم داد.
آنگاه مرا عبادت مى كنند وچيزى را براى من شريك قرار نمى دهند. نماز خود راسر وقت بخوانند وزكات خويش را در زمانش بپردازند وامر به معروف ونهى از منكر نمايند، ودر آن زمان امانت را بر زمين بياندازم.
پس چيزى به چيزى ضرر نرساند وچيزى از چيزى نترسد. آنگاه چهارپايان وجانوران زهردار در ميان مردم آيند وهمديگر را اذيّت نمى كنند. ونيش را از جانورانى كه نيش دارند بردارم وزهر هر حيوان زهردار را ببرّم وبركات را از آسمان وزمين نازل كنم وزمين از نيكويى نبات خود بدرخشد وهمه ثمره هاى خود را بيرون دهد ومهربانى ودوستى را در ميان آنها بيندازم پس با يكديگر مواسات كنند وبه يك اندازه قسمت كنند.
پس فقرا بى نياز مى شوند وهيچ كس از مردم بر ديگرى برترى نكند وبزرگ به كوچك وكوچك به بزرگ احترام بگذارد وبه حقّ، متديّن شوند وانصاف دهند وحُكم كنند، آنها اولياى من هستند، براى آنها پيامبر ورسول را برگزيدم وبراى او، اولياء وياورانى قرار دادم.
اينها برترين امّتى هستند كه من براى نبى برگزيده خود وامين مرتضاى خود، انتخاب كردم واين هنگامى است كه آن را در علم غيب خود پوشاندم، وچاره اى نيست كه آن واقع شود وتو را در آن روز با تمام سواران وپياده گانت وتمام لشكريانت هلاك مى كنم. برو! تو از مهلت داده شدگان هستى تا روز معلوم).
آثار ذكر شده در اين اثر شريف تا كنون ظاهر نشده ومطابق اخبار خاصّه وعامّه از خصايص حضرت مهدى (عليه السلام) است.
سيّد على بن عبدالحميد در (انوار المضيئه) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (آيه شريفه (فانّك من المنظرين الى يوم الوقت معلوم). كه وقت معلوم، همان روز برخاستن وظهور حضرت قائم است، پس وقتى خداوند او را (- سوره حجر آيه 37 و38 - سوره ص آيه 80 و81)
مبعوث مى كند در مسجد كوفه است وآن روز ابليس مى آيد وبه زانوهاى حضرت مى افتد ومى گويد: وا ويلاه از اين روز؛ وحضرت موى پيشانى او را مى گيرد وگردنش را مى زند، پس اين روز، روز معلوم است).
در تفسير على بن ابراهيم از آن جناب روايت است كه در تفسير (مدهامّتان) فرمود: مابين مكّه ومدينه با نخل، پُر مى شود. (- سوره رحمن آيه 64)
ودر خطبه امير المؤمنين (عليه السلام) كه در كتاب (منتخب) حسن بن سليمان حلّى ذكر شده است كه: (زمين به عدل، نورانى يا خرسند مى شود وآسمان، باران خود را مى باراند ودرخت، ثمره خود را بيرون داده وخود را براى اهل خود زينت مى دهد).

كامل شدن عقل مردم وبه آخرين حدّ خود رسيدن علوم

عقل مردم به بركت وجود حضرت قائم (عليه السلام)، كامل مى شود وايشان دست بر سر آنها مى كشد وكينه وحسد از دلهايشان بيرون مى رود كه از روز كشته شدن هابيل تا كنون وجود داشته است، وعلوم به آخرين حدّ خود مى رسد. چنانكه در اصل زراد آمده است كه گفت: به امام صادق (عليه السلام) گفتم كه: (مى ترسم از مؤمنين نباشيم).
حضرت فرمود: (براى چه؟)
گفتم: (چونكه كسى را پيدا نمى كنيم كه برادر او در نزد او بهتر ومحبوبتر از درهم ودينار باشد ودرهم ودينار را از برادرى كه ميان ما واو، دوستى امير المؤمنين (عليه السلام) باشد محبوبتر مى بينيم).
حضرت فرمود: (شماها مؤمن هستيد ولكن ايمان خود را كامل نخواهيد كرد، مگر اينكه حضرت قائم (عليه السلام) ظهور كند، پس در آن زمان خداوند تبارك وتعالى، عقلهاى شما را كامل مى كند).
در كتاب (خرايج) راوندى و(كمال الدّين) صدوق از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (هر گاه حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند، دست خود را بر سر بندگان مى گذارد وبخاطر اين كار، عقل ايشان را جمع مى نمايد وخرد آنها را كامل مى كند).
شيخ كلينى از سعيد بن حسن روايت كرده است كه حضرت باقر (عليه السلام) به او فرمود: (آيا احدى از شما هست كه به برادر خود رو كرده ودست خود را در جيب برادر خود كند وبه مقدار نياز خود بردارد وبرادرش او را از اين كار منع نكند؟)
گفتم: (چنين شخصى در ميان خود نمى شناسم).
پس حضرت فرمود: (چيزى در اين حال نيست). يعنى مقام وكمالى براى ايشان نيست.
پرسيدم: (آيا آخر اين حال، هلاكت ونابودى است؟)
حضرت فرمود: (نه! بدرستى كه هنوز عقلهاى اين گروه به آنها داده نشده است).
در كتاب (اختصاص) از شيخ مفيد روايت است كه كسى به آن حضرت عرض كرد: (اصحاب ما در كوفه، عدّه بسياريى هستند، اگر دستور مى داديد هر آينه آنها از شما اطاعت وپيروى مى كردند).
حضرت فرمود: (آيا كسى از آنها هست كه نزد برادرش برود تا از كيسه پول او، درخواست خود را بگيرد؟)
گفت: (نه!)
حضرت فرمود: (پس آنها به خون خود بخيل تر هستند).
آنگاه فرمود: (بدرستى كه مردم در آرامى وآسايش مى باشند. با آنها ازدواج مى كنيم واز همديگر ارث مى بريم وحدّ بر آنها جارى مى كنيم وامانت ايشان را ادا مى كنيم. چون حضرت قائم (عليه السلام) برخيزد آن وقت طورى مى شود كه شخص بسوى كيسه برادر خود مى رود وحاجت خود را مى گيرد وكسى او را منع نمى كند).
صدوق در (كمال الدّين) از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (از صفات مهدى (عليه السلام) آن است كه دست خود را بر سر بندگان مى گذارد، پس آنگاه مؤمنى نمى ماند مگر آنكه قلبش از آهن سخت تر مى شود).
در (خصال) از آن حضرت روايت است كه در ضمن وقايع زمان حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود: (هر آينه، كينه ودشمنى از دلهاى بندگان مى رود).
در (كشف الغمّه) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است كه فرمود: (خداى تعالى بى نيازى را در دلهاى مردم وارد مى سازد). وظاهر است كه چون آن دو صفت زشت وپليد يعنى كينه وعداوت، از ميان مردم واز دلهايشان برود، آنگاه اين صفت پسنديده بر دل آنها وارد مى شود ومردم آسوده مى شوند.
در (كمال الدّين) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه به ابان بن تغلب فرمود: (در اين مسجد شما (مسجد مكّه)، سيصد نفر مرد مى آيند كه اهل مكه مى دانند كه پدران واجداد آنها در آنجا متولّد نشده اند، وهمراه ايشان شمشيرهايى است كه روى هر شمشير كلمه اى نوشته شده است واز هر كلمه هزار كلمه باز مى شود).
(- شايد منظور از شمشيرها وكلمات، حكمتهاى الهى است كه بر قلب آنها وارد مى گردد).
وبه روايت نعمانى: (بر هر شمشير هزار كلمه نوشته شده كه هر كلمه كليد هزار كلمه است).
در خطبه مخزون از امير المؤمنين (عليه السلام) ذكر شده است كه: (در آن زمان علم در دلهاى مؤمنان جا داده مى شود وهيچ مؤمنى محتاج علم برادر خود نمى شود ودر آن هنگام تأويل اين آيه آشكار مى شود كه: (... اللّه كُلّاً مِن سعته.)..
(يعنى: خداوند هر كدام از آنها را با فضل وكَرَم خود بى نياز مى كند). سوره نساء آيه 130.

قوّت ديدگان وگوشهاى امام زمان (عليه السلام) واصحاب آن حضرت

قدرت غير معمول در ديدگان وگوشهاى امام زمان (عليه السلام) وآن حضرت است. چنانچه در كتاب (كافى) و(خرايج) از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (بدرستى كه هر گاه قائم ما، حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور كند، خداوند در گوشها وچشمهاى شيعيان ما، قوّت وقدرت مى دهد بطورى كه ميان آنها وحضرت مهدى (عليه السلام) به اندازه چهار فرسخ فاصله مى شود، پس با ايشان صحبت مى كند وآنها مى شنوند وبسوى آن جناب نظر مى كنند).
شيخ جليل، فضل بن شاذان در كتاب (غيبت)، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (مؤمن در زمان قائم، در حالى كه در مشرق است، هرآينه برادر خود را كه در مغرب است مى بيند وهمچنين كسى كه در مغرب است برادر خود را كه در مشرق است مى بيند).

طول عمر اصحاب وانصار امام زمان (عليه السلام)

طولانى بودن عمر اصحاب وانصار امام زمان (عليه السلام) مى باشد.
چنانكه شيخ مفيد در كتاب (ارشاد) وفضل بن شاذان در كتاب (غيبت) خود از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده اند كه فرمود: (در سلطنت وحكومت امام زمان (عليه السلام)، اصحاب وانصار آن حضرت آنقدر عمر مى كنند كه براى آنها هزار پسر متولّد مى شود).
در تفسير عيّاشى از امير المؤمنين (عليه السلام) در ضمن بيان حالات سلطنت حضرت مهدى (عليه السلام) مرويست كه فرمود: (قسم به آنكه دانه ها را شكافت وجان را آفريد، هر آينه در آن زمان مردم مانند اشراف وپادشاهان زندگى مى كنند وبا آسايش در ناز ونعمتند ومردى از آنها از دنيا نمى رود تا اينكه از صُلب او هزار پسر متولّد شود كه آنها از هر بدعت وآفت وجدايى از دين در امان هستند، وعمل كننده به كتاب خداوند وسنّت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى شوند چرا كه آفات وشبهات از آنها نابوده شده است وهرگز به آفتى گرفتار نخواهند شد.

رفتن سختى ها وبلاها از بدنهاى ياران امام زمان (عليه السلام)

رفتن سختى ها وبلاها از بدنهاى ياران حضرت مهدى (عليه السلام) است. چنانچه در خبرهاى گذشته گفته شد ودر كتاب (خرايج) راوندى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (هر كسى، حضرت قائم از اهل بيت مرا درك كند از هر آفت وبلايى شفا خواهد يافت واز هر ضعفى قوى خواهد شد).
در كتاب (غيبت نعمانى) از حضرت سجّاد (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (هر گاه حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند خداوند از هر مؤمنى آفت را مى برد وبه او قدرت ونيرو مى دهد).
واين كرامت بزرگ مانند شفا دادن حضرت عيسى وساير انبيا نيست، گاهى به جهت معجزه وتمام كردن حجّت، كور، لال، پيسى يا مريضى را براى انكار كنندگان ومنافقان در موارد معدود شفا مى دهد، بلكه از بين بردن اين آفات وبلاها از تمام مؤمن ومؤمنات، از آثار شادمانه وطلوع نور بزرگ وشريف ورسيدن به آداب ديدار ودرك فيض شرف حضور حضرت مهدى (عليه السلام) است كه چون بهشتيان اوّل در چشمه حيات وچشمه پاك كننده شست وشو مى كنند وتن خود را چون جان از هر عيب ونقصى پاك مى كنند كه بتوانند در محفل نزديكان پا گذارند وتوان شنيدن كلمه تحيّه: (سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين). را داشته باشند. پس فرق بين اين دو شفا از فرق بين زمين وآسمان بيشتر است.
(يعنى: سلام بر شما! گوارايتان باد اين نعمتها! داخل بهشت شويد وجاودانه بمانيد). سوره زمر آيه 73.


دادن نيروى چهل مرد به هر يك از ياران امام زمان (عليه السلام)

به هر يك از ياران امام زمان (عليه السلام)، به اندازه چهل مرد نيرو داده مى شود. همانطور كه در كتاب (كافى) از عبد الملك بن اعين آمده است كه گفت: در نزد ابى جعفر (عليه السلام) بلند شدم. بر دستم تكيه كردم وگريه كردم وگفتم: (آرزو دارم كه ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) وسلطنت او را ببينم ودرك كنم ودر من نيرويى باشد).
حضرت فرمود: (آيا خشنود نمى شويد كه دشمنان شما همديگر را بكُشند وشما در خانه هاى خود آسوده باشيد؟ اگر امر چنان شد يعنى گشايش بزرگ پديد آمد، به هر مردى از شما، نيرو وقدرت چهل مرد داده مى شود ودلهاى شما مانند پاره هاى آهن مى گردد بطورى كه مى توانيد با آن قدرت، كوه را از جا بكَنيد وشما قوام (وخزاين) زمين هستيد).
صدوق در كتاب (كمال الدّين) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:
(حضرت لوط به قوم خود نگفت: (لو انّ لى بكم قوّة او آوى الى ركن شديد) مگر با مقايسه وآرزوى قوّت ونيروى (يعنى: اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم يا تكيه گاه وپشتيبان محكمى در اختيار من بود). سوره هود آيه 80.
حضرت قائم (عليه السلام)، وذكر نكرد مگر قدرت اصحاب او را كه به هر كدامشان قدرت چهل مرد داده مى شود).
واين مضمون را از حضرت سجّاد (عليه السلام) در كتاب (خصال) وشيخ مفيد در كتاب (اختصاص) وابن قولويه در كتاب (كامل الزّيارة) وفضل بن شاذان در كتاب (غيبت) از امام صادق (عليه السلام) وهمينطور عيّاشى در تفسير خود روايت كرده اند.
در كتاب (كمال الدّين) از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (آن جناب دست خود را روى سر عبادت كنندگان مى گذارد، پس هيچ مؤمنى نماند كه دلش سخت تر از پاره آهن نباشد وخداوند به او قدرت چهل مرد را مى دهد).
در كتاب (بصائر الدّرجات) صفّار از امام باقر (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (وقتى امر ما واقع شود ومهدى ما بيايد، هر مردى از شيعيان ما، جرى تر از شير وگذارنده تر از نيزه مى شود، ودشمن ما را با پاى خود پايمال مى كند واو را با دست خود مى زند واين كار در هنگام نزول رحمت خدا وفرج او بر بندگان است).



غنى شدن خلق به نور حضرت مهدى (عليه السلام)

مردم با نور حضرت مهدى (عليه السلام) از نور آفتاب وماه بى نياز مى شوند. چنانكه على بن ابراهيم از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (واشرقت الارض بنور ربّها) روايت كرده است كه: (مربّى زمين حضرت مهدى (عليه السلام) است).
(يعنى: زمين به نور پروردگارش روشن مى شود). سوره زمر آيه 69.
راوى عرض كرد: (پس وقتى حضرت ظهور كند چه خواهد شد؟)
حضرت فرمود: (مردم از روشنايى خورشيد ونور ماه بى نياز مى شوند وبه نور امام (عليه السلام) اكتفا مى كنند).
شيخ مفيد در كتاب (ارشاد) وشيخ طوسى در كتاب (غيبت) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (هر گاه قائم ما قيام كند، زمين به نور خداوند روشن مى شود، تاريكى مى رود ومردم نيز از نور آفتاب بى نياز مى شوند).
صدوق اين مضمون را در كتاب (كمال الدّين)، از امام رضا (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (سايه اى براى حضرت مهدى (عليه السلام) نيست).
شيخ خرّاز در (كفاية الأثر) روايت كرده است كه: (او پيش از ظهور، صاحب غيبت است، پس وقتى كه قيام كرد زمين از نور او روشن مى شود).
به قرينه خبر اوّل معلوم مى شود كه مراد، نور ظاهرى است والّا ممكن است گفته شود كه مراد، نور معبودى است كه نور علم وحكمت وعدل باشد).
فضل بن شاذان در كتاب (غيبت) خود به سند صحيح از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: (هر گاه قائم ما برخاست وقيام كرد، زمين به نور او روشن مى شود وبندگان از نور آفتاب وماه بى نياز مى شوند وتاريكى از بين مى رود ومرد، در ملك آن حضرت آنقدر عمر مى كند تا آنكه هزار پسر براى او متولّد مى شود كه هيچ دخترى در ميان آنها نيست وزمين گنجهاى خود را ظاهر مى كند تا اينكه مردم آنها را مى بينند وهر فردى از شما دنبال كسى مى گردد تا هدايا وخمس وزكوة وصدقات وفطره را به او بدهد امّا كسى را پيدا نمى كند چون همه احساس بى نيازى مى كنند چرا كه خداوند همه را از فضل خود بى نياز كرده است).

همراه بودن پرچم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) با امام زمان (عليه السلام)

پرچم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) همراه حضرت مهدى (عليه السلام) است كه اين پرچم جز در بدر وروز جمل، هيچ روزى باز نشده است.
شيخ نعمانى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (پرچم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را روز بدر، جبرئيل نازل نمود وبه خدا آن نه از پنبه ونه از كتان ونه از ابريشم ونه از حرير بود). راوى عرض كرد: (پس از چه بود؟)
حضرت فرمود: (از برگ بهشت بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آن را در روز بدر باز كرد وبعد آن را پيچيد وبه دست على بن ابيطالب داد، پس پيوسته نزد حضرت على (عليه السلام) بود تا اينكه روز بصره فرا رسيد وحضرت على (عليه السلام) آنرا باز كرد وخداوند به او فتح وپيروزى عطا كرد، آنگاه آنرا پيچيد وآن پرچم در نزد ماست وآن را هيچ احدى باز نمى كند تا اينكه حضرت قائم (عليه السلام) ظهور كند، پس هر گاه آن حضرت ظهور كرد، آن پرچم را باز مى كند.
در آن هنگام هر كس كه در مشرق ومغرب است آن را ملاقات مى كند و(دشمنان) با فاصله زيادى از پيش روى آن فرار مى كنند).
ونيز از حضرت باقر (عليه السلام) روايت است كه به ابوحمزه فرمود: (اى ثابت! گويا قائم اهل بيت خود را مى بينم كه بر اين نجف مشرف شده است). (وبا دست خود به كوفه اشاره فرمود).
وفرمود: (وقتى بر نجف شما مشرف شد، پرچمِ رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را باز مى كند ووقتى كه باز كرد، ملائكه بدر بر او فرود مى آيند).
گفت: (پرچم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) چيست؟)
حضرت فرمود: (چوبش از عمود عرش خداوند ورحمت اوست وبقيّه آن از نصر خداوند است. آن را بطرف چيزى دراز نمى كند مگر آنكه آن را تباه كند واز بين ببرد).
وبه روايت صدوق در (كمال الدّين) آمده است كه: (وقتى آن را باز كند، سيزده هزار وسيزده ملك بر قائم فرود مى آيند كه همه آنها منتظر آن حضرت بودند).
نعمانى در كتاب (غيبت) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (وقتى ميان اهل بصره وحضرت على (عليه السلام) تلاقى شد، آن حضرت پرچم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را باز كرد، پس قدمهاى ايشان لرزيد وآفتاب زرد نشده بود كه گفتند: اى پسر ابو طالب! به ما امان بده).
وفرمود: (وقتى روز جنگ صفّين شد از حضرت على (عليه السلام) خواهش كردند كه آن پرچم را باز كند، حضرت اين كار را نكرد، پس آنگاه حضرت امام حسن (عليه السلام) وامام حسين (عليه السلام) وعمّار بن ياسر را شفيع خود قرار دادند.
پس حضرت على (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) فرمودند: (اى فرزند من! زمانى است كه بايد اين قوم آن زمان را پشت سر بگذارند وبدرستى كه اين پرچم را بعد از من هيچ كس باز نمى كند مگر حضرت قائم (عليه السلام)).

زره رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فقط اندازه قدّ شريفِ امام است

زره رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فقط بر قامت حضرت مهدى (عليه السلام) راست مى آيد.
چنانكه در كتاب (بصائر الدّرجات) از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه بعد از ذكر چيزهايى از قبيل سلاح وموارث انبياء كه در نزد ايشان است، فرمود: (بدرستى كه قائم ما كسى است كه وقتى زره رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را بپوشد آن را پر كند وبه اندازه باشد يعنى كوچك يا بزرگ نباشد وهمانا ابو جعفر (عليه السلام) آن را پوشيد پس بزرگتر از قامتش بود). راوى عرض كرد: (شما چاق تر هستيد يا ابو جعفر؟)
حضرت فرمود: (ابو جعفر از من چاقتر بود، زيرا وقتى من آن را پوشيدم اندكى براى من بزرگ بود).
ونيز آنجا راوندى در كتاب (خرايج) از ابى بصير روايت كرده كه به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: (فداى تو شوم! من مى خواهم دستم را به سينه تو بمالم).
حضرت فرمود: (اين كار را بكن).
پس دستم را به سينه وكتفهاى مباركش ماليدم. پس فرمود: (اى ابو محمّد! چرا اين كار را كردى؟)
عرض كردم: (فداى تو شوم! از پدرت شنيدم كه مى فرمود: بدرستى كه حضرت قائم (عليه السلام) سينه اش پهن است ودو كتفش فرو هشته وميان آنها فراخ است).
حضرت فرمود: (اى ابومحمّد! پدرم زره رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را پوشيد ولى آن بر زمين كشيده مى شد، بعد من پوشيدم وبراى من مناسبتر بود (ولى اندازه نبود) واين زره بر تن حضرت قائم (عليه السلام) همان گونه اى خواهد بود كه بر تن رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بود. دامن آن از زمين بلند است به نحوى كه گويا جلوى آن را با دو حلقه بلند كرده اند).
در روايت راوندى آمده است كه: (وآن زره براى صاحب امر مشمر است). يعنى دامان او بالا رفته است، همانطور كه بر تن رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) اينگونه بود.
وبر اين مضمون اخبار متعدّدى وجود دارد وعلاّمه مجلسى در جلد هفتم بحار فرموده است كه: (از روايات استنباط مى شود كه در نزد ائمّه دو زره بوده است: يكى از آنها علامت امامت بود كه به اندازه ايشان بود وديگرى علامت حضرت قائم (عليه السلام) بود كه به اندازه آنها نبود وفقط بر بدن حضرت مهدى (عليه السلام) اندازه مى گردد).

ابر مخصوص حضرت قائم (عليه السلام) كه در آن رعد وبرق است

ابرى مخصوص است كه خداوند متعال، آن را براى حضرت قائم (عليه السلام) ذخيره كرده است كه در آن رعد وبرق مى باشد.
چنانكه صفّار در كتاب (بصائر) وشيخ مفيد در كتاب (اختصاص) به سندهاى متعدّد از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده اند كه فرمودند: (آگاه باشيد كه ذوالقرنين را در ميان دو ابر مخيّر كردند. پس او ابر آرام را انتخاب كرد وابر صعب وسخت را براى صاحب شما ذخيره نمود). راوى پرسيد: (صعب كدام است؟)
حضرت فرمود: (آن ابرى كه در آن رعد وبرق وصاعقه است. آگاه باشيد كه صاحب شما بر آن سوار مى شود، پس آن ابر، او را در راههاى هفت آسمان وهفت زمين كه پنج عدد آن آباد، ودوتاى آن خراب است مى برد).
ونيز از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده اند كه فرمود: (خداوند ذوالقرنين را ميان دو ابرِ آرام وسخت مخيّر كرد، پس او ابر آرام را انتخاب كرد وآن ابرى است كه در آن رعد وبرقى نيست واگر سخت را انتخاب مى كرد اين ابر براى او نبود زيرا خداوند اين ابر را براى حضرت قائم (عليه السلام) ذخيره كرده است).

برداشته شدن تقيّه وترس از كفّار ومشركان ومنافقان

در زمان ظهور امام زمان (عليه السلام) تقيّه وترسِ از كفّار ومشركان ومنافقان برداشته مى شود وبندگى (- تقيّه يعنى نگهدارى خود از ضررى كه نفع غالبى در مقابل نداشته باشد).
خداوند متعال وسلوك در امور دنيا طبق فرمانهاى الهى براى آنها ميسّر وآسان مى گردد وبدون اينكه از ترس مخالفان، نياز به دست برداشتن پاره اى از آنها باشد. چنانكه خداوند متعال در قرآن وعده فرموده كه: (
وعد اللّه الّذين آمنوا منكم وعملوا الصّالحات ليستخلفنّهم فى الارض كما استخلف الّذين من قبلهم وليمكّننّ لهم دينهم الّذى ارتضى لهم وليبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً يعبدوننى لا يشركون بى شيئاً ومن كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون). سوره نور آيه 55.
(يعنى: خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام داده اند، وعده مى دهد كه قطعاً آنان را در روى زمين خليفه خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد، ودين وآيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا وريشه دار خواهد ساخت، وترسشان را به امنيّت وآرامش مبدّل مى كند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند وچزى را شريك من نخواهند ساخت وكسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند).
وبر هيچ با انصافى پوشيده نيست كه وعده خلافتى كه خداوند تعالى داده است براى كسانى است كه در دنيا بعد از پيامبر خود داراى مرتبه اى از ايمان ودرجات عمل صالح هستند كه در زمان خلافتش بتواند تمام دينى كه خدا برايش پسنديده برپا كند، واو از هر خوفى كه از جانب خلق به او رسيده ايمن مى شود وايشان خدا را بى تقيّه پرستش مى كنند. شيخ طبرسى در كتاب (مجمع البيان) فرمود: (روايت از اهل بيت (عليهم السلام) اين است كه اين آيه در حقّ حضرت مهدى (عليه السلام) است).
عيّاشى روايت كرده است كه حضرت سجّاد (عليه السلام) اين آيه را تلاوت كرد، آنگاه فرمود: (به خدا قسم ايشان شيعيان ما اهل بيت هستند. اين كار يعنى اين سه احسان بزرگ به دست مردى از ما، بر ايشان انجام مى شود واو مهدى اين امّت است).
صدوق در كتاب (كمال الدّين) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (ايّام غيبت او دراز مى شود تا اينكه حقّ خالص شود وهر كس از شيعيان كه طينت او خبيث باشد وبيم نفاق در وى برود، از ايمان او كدورت رفع مى شود چرا كه استخلاف وتمكين وامورى كه در زمان خلافت حضرت مهدى (عليه السلام) بوجود مى آيد را مى بيند).
راوى عرض كرد: (كسانى هستند كه گمان مى كنند اين آيه در حقّ ابابكر وعمر وعثمان وعلى (عليه السلام) نازل شده است).
حضرت فرمود: (خداوند دلهاى ايشان را هدايت نكن! كجا متمكّن شد آن دينى كه خداوند ورسولش آن را به انتشار امر آن در امّت ورفتن خوف از دلهاى ايشان واز بين رفتن شكّ از سينه هاى آنها، پسنديد؟! ودر عهد كدام يك از آنها اين امر محقّق شد؟! در عهد آنها وحضرت على (عليه السلام) كه مسلمانان، مرتد شدند وفتنه هايى برپا شد وجنگهايى ميان ايشان وكفّار درگرفت).
ونيز از امام رضا (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: (دينى نيست براى آن كسى تقوايى ندارد وآن كسى كه تقيّه نمى كند ايمان ندارد! بدرستى كه گرامى ترين شما نزد خداوند آن كسى است كه پيش از خروج قائم ما، بيشتر به تقيّه عمل كند پس كسى كه عمل به تقيّه را پيش از خروج قائم ما ترك كند از ما نيست).


منتشر شدن سلطنت حضرت مهدى (عليه السلام) در تمام روى زمين

سلطنت حضرت مهدى (عليه السلام) تمام زمين از مشرق تا مغرب، خشكى ودريا، آبادى وويرانه وكوه ودشت فرو مى گيرد.
جايى نمى ماند كه حكمش جارى نشود وامرش نافذ نشود. وروايات متواتر زيادى در اين زمينه وجود دارد.
شيخ صدوق در كتاب (علل وعيون) و(كمال الدّين) در روايتى طولانى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه فرمود: (در شب معراج به ساق عرش نگاه كردم، پس دوازده نور ديدم، در هر نور خطّ سبزى بود كه بر آن اسم جانشينى از جانشينان من بود اوّل آنها على بن ابيطالب وآخر آنها مهدى امّت من است).
گفتم: (اى پروردگار من! اينها جانشينان من هستند؟)
پس خطاب رسيد: (اى محمّد! اينها اولياء وبرگزيدگان وحجّتهاى من بعد از تو بر خلق هستند وايشان اوصياى تو وخلفاى تو وبهترين خلق من بعد از تو هستند.
به عزّت وجلال خود قسم كه حتماً دين خود را بوسيله ايشان ظاهر مى كنم وكلمه خود را بلند مى گردانم وبا آخرين ايشان، زمين خود را از دشمنان خود پاك مى كنم واو را مالك مشرقها ومغربهاى زمين مى گردانم.
وهر آينه براى او بادها را مسخّر مى كنم وابرهاى سخت را براى او هموار گردانم واو را در راههاى آسمان بالا مى برم واو را با لشكر خودم يارى مى نمايم وبا ملائكه هاى خود به او قدرت ونيرو مى دهم تا دعوت من بالا گيرد ومردم بر توحيد من جمع شوند، آنگاه سلطنت او را دوام مى بخشم وروزگار پادشاهى را تا روز قيامت، ميان اولياى خود به نوبت قرار مى دهم).
در كتاب (كمال الدّين) از آن حضرت روايت است كه بعد از ذكر سلطنت ذوالقرنين فرمود: (خداى تعالى بزودى سنّت او را در سلطنت حضرت قائم (عليه السلام) كه از فرزندان من است، جارى مى سازد واو را حاكم مشرق ومغرب زمين مى گرداند تا اينكه دشت وكوهى كه ذو القرنين در آن قدم گذاشته باقى نمى ماند مگر آنكه حضرت مهدى (عليه السلام) در آنجا قدم گذارد).
ونيز حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: (گويا اصحاب حضرت قائم (عليه السلام) را مى بينم كه مابين مشرق ومغرب را احاطه نموده اند).
ودر تفسير عيّاشى از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه در تفسير آيه شريفه (
وله اسلم من فى السّماوات والارض طوعاً وكرهاً واليه يرجعون). فرمود: (هر گاه حضرت قائم ما خروج كند، زمينى نمى ماند مگر آنكه در آن شهادت (لا اله الّا اللّه و(يعنى: تمام كسانى كه در آسمانها وزمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار در برابر او تسليم هستند وهمه بسوى او بازگردانده مى شوند)). سوره آل عمران آيه 83.
انّ محمّداً رسول اللّه) را در آن ندا كنند).
ونيز از حضرت كاظم (عليه السلام) در تفسير آيه ياد شده روايت شده كه فرمود: (آن آيه در حقّ حضرت قائم (عليه السلام) نازل شده است، زيرا كه او يهود ونصارى وستاره پرستان وزنادقه وكفّار را از مغرب ومشرق زمين بيرون مى آورد. پس اسلام را بر آنها عرضه مى كند وهر كس با ميل ورغبت اسلام آورد او را به نماز وزكات وآنچه مسلمان را به آن امر مى كند امر مى فرمايد؛ وبه دستور خداوند بر او واجب است كه هر كس اسلام نياورد گردنش را بزند تا اينكه در مشرقها ومغربهاى زمين كسى نماند مگر اينكه موحّد ويكتاپرست باشد).
راوى گفت: (فداى تو شوم! مردم بيشتر از اينها هستند).
فرمود: (خداوند وقتى امرى را اراده فرمايد، زياد را كم وكم را زياد مى كند).
يوسف بن يحيى السلمى در باب نهم از كتاب (عقد الدّرر) روايات بسيارى در كيفيّت وچگونگى گشايشها وفتوحات حضرت وگرفتن قسطنطنيه وروم وبنى الاصفر وچين وكابل وجزاير وغير آنها را بيان كرده كه اينجا جاى ذكر آنها نيست

پرشدن تمام زمين از عدل وداد

تمام روى زمين از عدل وداد پر مى شود چنانكه در كمتر خبرى، الهى يا نبوى، خاصّ يا عام، يافت مى شود كه ذكرى از حضرت مهدى (عليه السلام) شده باشد ولى اين بشارت براى آن حضرت نيامده باشد.
در كتاب (عيون) از امام رضا (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (وقتى آن حضرت قيام كند، زمين از نور پرروردگار روشن مى شود وميزان عدل، ميان مردم گذاشته مى شود، آنگاه هيچ كس به كسى ظلم نخواهد كرد).
در كتاب (كمال الدّين) از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه در تفسير اين آيه شريفه (
سيروا فيها ليالى وايّاماً آمنين) (يعنى: شبها وروزها در اين آباديها با ايمنى (كامل) سفر كنيد)). سوره سبأ آيه 18.
فرمود: (مراد ما، قائم اهل بيت است يعنى در زمان آن حضرت هر كس در شب يا روز، هر كجا كه رود، ايمن ومحفوظ است).
در تفسير عيّاشى از امام باقر (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (به خدا قسم كه آن حضرت واصحابش جنگ مى كنند تا اينكه خلق خدا به يگانگى خدا اقرار كنند وچيزى را براى او شريك قرار ندهند، تا جايى كه پيرزن ضعيفى از مشرق، اراده رفتن به مغرب را مى كند واحدى او را نمى ترساند).
شيخ مفيد در كتاب (ارشاد) از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (هر گاه حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند به عدل حكم مى كند ودر زمان او جور وستم از بين مى رود وبوسيله او راهها ايمن مى شود وزمين بركات خود را بيرون مى آورد وهر حقّى به صاحب آن حقّ برمى گردد وهيچ اهل دينى باقى نمى كند مگر آنكه اظهار اسلام كند وبه ايمان اعتراف نمايد).
در كتاب (كمال الدّين) آمده است كه ريان بن الصلت به امام رضا (عليه السلام) عرض كرد: (آيا شما صاحب اين امر هستيد؟)
حضرت فرمود: (من صاحب اين امر هستم ولى آن كسى نيستم كه زمين را از عدل وداد پر مى كند، چنانكه از ظلم وستم پر شده است).


حكم كردن در ميان مردم بوسيله علم امامت

امام زمان (عليه السلام) در ميان مردم بوسيله علم امامت خود حكم مى كند واز هيچكس دليل وشاهدى نمى خواهد.
صفّار در كتاب (بصائر الدّرجات) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (هرگز دنيا به آخر نخواهد رسيد مگر اينكه مردى از ما اهل بيت ظهور كند كه به حكم داوود وآل داوود حكم نمايد واز مردم دليل ومدركى نخواهد).
در روايت ديگر فرمود: (به هر كسى، حكم او را عطا خواهد كرد).
ونيز از آن حضرت روايت است كه فرمود: (هر گاه قائم آل محمّد (عليهم السلام) قيام كند، به حكم داوود وسليمان حكم مى كند واز مردم شاهدى نمى خواهد).
سيّد فضل اللّه راوندى در كتاب (دعوات) روايت كرده است كه شخصى از امام حسن عسكرى (عليه السلام) پرسيد: (وقتى حضرت قائم (عليه السلام) قيام كرد به چه چيز حكم مى كند؟)
حضرت فرمود: (هر گاه او ظهور كرد مثل حكم داوود، با علم خود در ميان مردم حكم مى كند واز مردم دليل نمى خواهد).
در (خرايج) راوندى از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (گويا مرغ سفيدى را بالاى حجرالاسود مى بينم ودر زير آن مردى است كه به حكم داوود وسليمان حكم مى كند وهيچ دليل ومدركى نمى خواهد).
شيخ مفيد در كتاب (ارشاد) وفضل در كتاب (غيبت) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده اند كه فرمود: (هر گاه قائم آل محمّد برخواست، ميان مردم به حكم داوود، حكم مى كند وبراى حكم كردن محتاج دليل نمى شود!
خداى بزرگ به او الهام مى كند، پس آن حضرت به علم خود حكم مى كند وبه هر قومى به آنچه كه در دل خود مخفى كرده اند، خبر مى دهد).
در تفسير عيّاشى روايت است كه: (روز ظهور آن حضرت، جبرئيل بصورت يك مرغ سفيدى در بالاى خانه خدا است).
نعمانى در كتاب (غيبت) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (منادى آن حضرت ندا مى دهد كه اين مهدى مانند داوود وسليمان حكم مى كند واز مردم دليل نمى خواهد).
صدوق در كتاب (كمال الدّين) از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: (خداوند بادى را برمى انگيزد كه به هر وادى ندا مى كند كه: اين مهدى به حكم داوود وسليمان حكم مى كند وبر حكم خود دليل نمى خواهد).
فضل بن شاذان در كتاب (غيبت) از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (حضرت قائم، سيصد سال سلطنت مى كند وزياد مى كند نُه سال را همانطور كه اصحاب كهف در غار خود ماندند.
زمين را از عدل وداد پر مى كند، چنانكه از ظلم وستم پر شده وخداوند براى او شرق وغرب آن را فتح مى كند.
آنقدر از مردم مى كشد تا اينكه فقط دين محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) باقى مى ماند وبه سير وسلوك سليمان وداوود حكم مى كند وآفتاب وماه را مى خواند پس او را اجابت مى كند وزمين براى او پيچيده مى شود وبه او وحى مى شود پس به امر خداى تعالى به وحى عمل مى كند).

آوردن احكام ويژه اى كه تا زمان حضرت قائم (عليه السلام) ظاهر واجراء نشده است

آوردن احكام ويژه اى كه تا زمان حضرت قائم (عليه السلام) ظاهر واجرا نشده است.
چنانكه در كتاب (كافى) و(كمال الدّين) از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (دو خون است كه از جانب خداى تعالى حلال است واحدى در آن حكم نمى كند تا اينكه قائم ما اهل البيت ظهور كند. هر گاه خداوند متعال، قائم ما اهل بيت را برانگيخت، به حكم خداوند در آن حكم مى كند ودليل بر آن نمى خواهد. زناكارى كه همسر دارد را سنگسار مى كند وگردن كسى كه زكات نمى دهد را مى زند).
در كتاب (خصال) از امام صادق (عليه السلام) وامام كاظم (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (هر گاه قائم ما ظهور كرد، به سه حُكم، حكم مى كند كه احدى قبل از او به آنها حكم نكرده است، پير زناكار را مى كشد، مانع زكات را مى كشد وبه برادر از برادرش در عالم ذرّ ارث مى دهد، يعنى هر دو نفر كه در آنجا ميانشان عقد اخوّت وبرادرى بسته شد در اين جا از يكديگر ارث مى برند).
نعمانى در كتاب (غيبت) از حضرت على (عليه السلام) روايت كرده است كه مى فرمود: (بر من واجب بود كه كسى كه در جنگ پُشت كرده است وفرار مى كند را بكُشم يعنى آنان كه در روز جنگ مردند، وخسته مجروح را نيز بكشم ولى اين كار را بخاطر عاقبت ياران خود نكردم كه اگر يارانم توسّط دشمنان مجروح شدند آنها را نكشند ولى بر حضرت قائم واجب است كه هم پشت كننده وهم مجروح را بكشد).
فضل بن شاذان از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (حضرت قائم (عليه السلام) به احكامى حكم مى كند كه بعضى از اصحابش كه در پيش رويش شمشير مى زنند آن را انكار مى كنند وآن حكم، حكم آدم (عليه السلام) است. پس آنها را نزد خود مى خواند ودستور مى دهد كه گردن آنها را بزنند.
سپس دوباره حكمى مى كند، پس گروهى ديگر كه در پيش روى ايشان شمشير زده اند آن را انكار مى كنند واين، قضاى داوود است، پس آنها را نزد خود مى خواند وگردن آنها را مى زند.
براى بار سوّم حكمى مى فرمايد كه باز گروهى ديگر كه در پيش روى حضرت شمشير مى زدند آن حكم را انكار مى كنند كه دوباره حضرت آنها را نزد خود مى خواند وامر مى فرمايد كه گردن آنها را بزنند.
آنگاه براى بار چهارم حكمى مى فرمايد وآن حكم حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) است واحدى آن را انكار نمى كند).
در جمله اى از روايات آمده است كه: (آن حضرت، جزيه قبول نمى كند وصليب را مى شكند وخوك را مى كشد).
(جزيه، پولى است كه اهل كتاب مى پردازند تا تحت سيطره حكومت اسلامى زندگى كنند).
شيخ طبرسى در كتاب (اعلام الورى) روايت كرده است كه: (آن حضرت، مرد بيست ساله اى كه علم دين واحكام مسايل خود را نياموخته باشد را مى كُشد).
در كتاب (مزار) محمّد بن مشهدى روايت است كه ابو بصير از حضرت صادق (عليه السلام)، درباره حكم كسانى كه با حضرت دشمنى ومخالفت كردند، پرسيد، امام صادق (عليه السلام) فرمود: (اى ابو محمّد! در دولت ما براى كسى كه با ما مخالفت كرد، بهره وجايگاهى نيست. بدرستى كه خداوند متعال خونهاى آنها را هنگام خروج قائم (عليه السلام) حلال كرده وامروز اين كار بر ما وشما حلال است. پس مواظب باش كه كسى تو را مغرور نكند. هر گاه قائم ما قيام كند، انتقام پيامبرش وانتقام همه ما را خواهد گرفت).

پيدا شدن تمام مراتب علوم

تمام علوم در زمان حضرت قائم (عليه السلام) بيرون مى آيد.
چنانكه قطب راوندى در (خرايج) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (علم، بيست وهفت حرف است. تمام علومى كه پيامبران آورده اند دو حرف بود ومردم تا امروز بيش از اين دو حرف را نشناختند.
پس زمانى كه قائم ما (عليه السلام) خروج مى كند بيست وپنج حرف را بيرون مى آورد. سپس تمام بيست وهفت حرف علم را در ميان مردم منتشر مى كند).
شيخ صفا در (بصائر) از آن جناب روايت كرده است كه فرمود: (در انتهاى شمشير رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) صحيفه كوچكى بود كه حضرت على (عليه السلام)، پسرش امام حسن (عليه السلام) را خواست وآن صحيفه را به او داد وفرمود: (آن را باز كن).
امام حسن (عليه السلام) نتوانست آن را باز كند، پس آن را براى او باز كرد وفرمود: (بخوان).
پس امام حسن (عليه السلام) حرفى را بعد از حرفى خواند: (الف، با، سين، لام و.)..
سپس حضرت على (عليه السلام) آن را بست وبه پسرش امام حسين (عليه السلام) داد، پس او هم نتوانست آن را باز كند. حضرت على (عليه السلام) آن را براى او باز كرد وفرمود: (بخوان).
پس امام حسين (عليه السلام) نيز مانند برادرش، آن را به همان صورت خواند).
سپس حضرت على (عليه السلام) آن صحيفه را بست وبه پسرش محمّد بن حنفيّه داد، او هم نتوانست آن را باز كند. پس آن را براى او باز كرد وفرمود: (بخوان).
ولى او نتوانست چيزى از آن را بخواند.
سپس حضرت على (عليه السلام) آن را گرفت وبست وبر شمشير رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آويزان كرد).
راوى پرسيد: (در آن صحيفه چه بود؟)
حضرت فرمود: (در آن حروفى بود كه از هر حرفى از آن هزار درب باز مى شود. تا كنون فقط دو حرف از آن بيرون آمده است).
به سند ديگرى از ابوبصير روايت است كه از آن حضرت پرسيده شد: (در انتهاى شمشير رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) چه بود؟
پس به همان صورت كه در روايت قبل گفته شد، بيان فرمود وظاهراً بقيّه حروف اين صحيفه نبويّه از ويژگيهاى دولت مهدويّه باشد

آوردن شمشيرهاى آسمانى براى اصحاب امام زمان (عليه السلام)

براى ياران واصحاب امام زمان (عليه السلام) شمشيرهايى از آسمان آورده مى شود.
چنانكه نعمانى در كتاب (غيبت) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (هر گاه حضرت قائم (عليه السلام) خروج كند شمشيرهاى جنگ، فرود مى آيد كه بر هر شمشيرى اسم مرد واسم پدر او نوشته شده است

اطاعت حيوانات از ياران حضرت قائم (عليه السلام)

در آن زمان حيوانات از ياران امام زمان (عليه السلام) اطاعت مى كنند. چنانكه قبلاً به نقل از امير المؤمنين (عليه السلام) بيان شد

جارى شدن نهرى از آب ونهرى از شير از پُشت شهر كوفه

دو نهرِ آب وشير از پُشت شهر كوفه كه محلّ سلطنت آن حضرت است از سنگ حضرت موسى (عليه السلام) كه با ايشان است جارى مى شود.
در كتاب (خرايج) از حضرت باقر (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (وقتى حضرت قائم (عليه السلام) خروج كند وقصد رفتن به كوفه را بنمايد، منادى آن حضرت ندا مى كند كه: كسى، آب وغذا با خود حمل نكند.
وسنگ موسى را با خود حمل كنند، همان سنگى كه از آن دوازده چشمه آب جارى شده بود. پس در هر منزلى كه فرود مى آيند آن را نصب مى كنند وآن چشمه ها از آن جارى مى شود.
پس هر كس گرسنه باشد سير مى شود وهر كس تشنه باشد سيراب مى شود وآن سنگ توشه آن ها مى باشد تا اينكه وارد نجف (پشت كوفه) مى شوند.
وقتى پشت كوفه فرود آمدند پيوسته آب وشير از آن جارى مى شود. پس هر كسى كه گرسنه باشد سير مى شود وهر كسى كه تشنه باشد سيراب مى گردد

امتياز دادن خداوند متعال به حضرت قائم (عليه السلام) در شب معراج

خداوند در شب معراج پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)، بعد از نشان دادن اشباح نورانى امامان معصوم (عليهم السلام) از امير المؤمنين (عليه السلام) تا حجّت عصر (عليه السلام)، امتيازى براى آن امام زمان (عليه السلام) قائل شد به اينكه فرمود: (اين قائم (عليه السلام)، حلال مرا حلال مى كند وحرام مرا حرام مى كند واى محمّد! او از دشمنان من انتقام مى كشد. او را دوست بدار ودوستدار كسى باش كه او را دوست مى دارد).

فرود آمدن حضرت عيسى از آسمان براى يارى امام زمان (عليه السلام)

حضرت روح اللّه، عيسى بن مريم (عليهما السلام) براى يارى حضرت مهدى (عليه السلام) از آسمان فرود مى آيد وپشت سر آن حضرت نماز مى خواند.
حسن بن سليمان حلّى در كتاب (مختصر) آورده است كه خداى تعالى در شب معراج به رسول خود فرمود: (من اين لطف را به تو نموده ام كه بيرون مى آورم از صلب على، يازده فرزند را كه همه از ذريّه تو وفاطمه باشند، كه حضرت عيسى در پشت سر آخرين آنها يعنى حضرت مهدى نماز مى گذارد واو زمين را پر از عدل مى كند وبه واسطه او، گمراه را هدايت مى كنم، كور را عافيت وسلامتى، ومريض را شفا مى دهم).
در كتاب (كمال الدّين) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت است كه فرمود: (قسم به آن كه مرا به پيامبرى فرستاد كه اگر نماند از دنيا مگر يك روز، خدا طولانى مى كند آن روز را تا اينكه فرزندم مهدى قيام كند وحضرت عيسى فرود مى آيد وپشت سر او نماز مى خواند).
شيخ طبرسى در كتاب (اعلام الورى) از امام حسن مجتبى (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (نيست از ما احدى مگر آنكه در گردن او بيعت طغيان كننده زمان او باشد الاّ قائمى كه پشت سر او حضرت عيسى نماز مى خواند).
شيخ طوسى در كتاب (غيبت) از آن حضرت روايت كرده است كه به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: (اى فرزند من! به ما اهل بيت، هفت چيز داده شد كه به احدى پيش از ما داده نشد:
1 - پيغمبر ما بهترين پيغمبران است وآن پدر تو است.
2 - وصى ما بهترين اوصياء است وآن شوهر تو است.
3 - شهيد ما بهترين شهداست وآن حمزه، عموى پدر تواست.
4 - كسى كه دو بال سبز دارد ودر بهشت پرواز مى كند، از ما است.
(ظاهراً اشاره به جعفر بن ابى طالب (عليهما السلام) است).
5 و6 - دو سبط اين امّت يعنى حسن وحسين از ما هستند.
7 - قسم به خداوندى كه خدايى جز او نيست، مهدى اين امّت از ما است، همان كسى كه حضرت عيسى پشت سر او نماز مى خواند).
آنگاه دست مباركش را بر كتف امام حسين (عليه السلام) گذاشت وسه مرتبه فرمود: (از اين است). يعنى از نسل امام حسين (عليه السلام) است.
در (كافى) روايت شده است كه: روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مسرور وشادمان از خانه بيرون رفت. پس سبب آن را جويا شدند.
حضرت فرمود: (هيچ روز وشبى نيست مگر اينكه تحفه اى از جانب خدا براى من مى رسد. آگاه باشيد كه خداوند امروز به من تحفه اى داده كه هرگز به گذشتگان نداده است.
جبرئيل نزد من آمد وطرف پروردگارم سلام رساند وگفت: اى محمّد! حضرت قائم از شماست وهر گاه خداى او را آشكار كند، حضرت عيسى پشت سر او نماز مى خواند).
در كتاب (كمال الدّين) از امام باقر (عليه السلام) روايت است كه سيرت اوصياء پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را مى فرمود وچون به آخرين آنها رسيد فرمود: (دوازدهم كسى است كه عيسى بن مريم در پشت سر او نماز مى خواند).
گنجى شافعى از حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه در احوال حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود: (آن حضرت با اصحاب خود مشغول نماز صبح است كه حضرت عيسى (عليه السلام) فرود مى آيد.
پس حضرت بگونه اى برمى گردد تا حضرت عيسى، پيشوا شود، پس حضرت عيسى، دو دست خود را بر كتف حضرت مهدى مى گذارد ومى گويد: شما مقدّم شويد).
همچنين روايت است كه فرمود: (شما چگونه هستيد در وقتى كه پسر مريم فرود آيد وامام شما از خودتان باشد؟)
در كتاب (عقد الدّرر) از آن حضرت روايت است كه فرمود: (پس حضرت مهدى آگاه مى شود كه حضرت عيسى نازل شده است وگويا از مويش آب مى چكد. مهدى به او مى گويد: مقدّم شو وبراى مردم نماز بخوان.
امّا عيسى مى گويد: اين نماز مخصوص شما برپا شده است؛ پس حضرت عيسى در پشت فرزند من (حضرت مهدى (عليه السلام)) نماز مى خواند ووقتى نماز تمام شد حضرت عيسى با او بيعت مى كند.
همچنين (سدى) از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: (حضرت مهدى وعيسى در هنگام نماز جمع مى شوند، پس حضرت به عيسى مى فرمايد: پيش رو. امّا عيسى مى گويد: تو به نماز خواندن سزاوارتر هستى.
پس حضرت عيسى نماز را به حضرت مهدى اقتدا مى كند).

جايز نبودن هفت تكبير بر جنازه احدى بعد از حضرت على (عليه السلام) جز بر جنازه حضرت قائم (عليه السلام)

بعد از حضرت على (عليه السلام) هفت تكبير بر جنازه احدى جايز نيست مگر حضرت قائم (عليه السلام). چنانكه در (بحار) در حديث وفات آن حضرت روايت كرده است كه حضرت در ضمن وصيّتهاى خود به امام حسن (عليه السلام) بعد از امر به كفن وحنوط وبردن تا جاى قبر شريف، فرمود: (اى ابا محمّد! بر ديگران مقدّم شو وبر من نماز بخوان وهفت تكبير بر من بگو، وبدانكه اين عمل براى احدى غير از من حلال نيست مگر بر مردى كه در آخرالزّمان بيرون مى آيد، اسم او قائم مهدى (عليه السلام) واز فرزندان برادر تو حسين است واو كجى هاى حقّ را راست مى كند).

قتل دجّال ملعون كه از عذابهاى الهى است

قتل دجّال ملعون كه از عذابهاى الهى براى اهل قبله است. چنانكه در تفسير على بن ابراهيم از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه: عذاب در آيه شريفه (قل هو القادر على ان يبعث عليكم عذاباً من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعاً ويذيق بعضكم بأس بعض). به دجّال اشاره دارد، وفرمودند: (هيچ پيغمبرى نيامد مگر آنكه مردم را از فتنه دجّال (يعنى: بگو، او قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد يا بصورت دسته هاى پراكنده، شما را با هم بياميزد وطعم جنگ (واختلاف) را به هر يك از شما بوسيله ديگرى بچشاند)). ترساند). سوره انعام آيه 65.
چنانكه در كتاب (كمال الدّين) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت است كه فرمود: (چگونه فتنه اى در كار نباشد در حالى كه او با آن شكل وقيافه واستعداد در سال قحطى بيرون مى آيد وهمه آفاق جز مكّه ومدينه را سير مى كند).
حسن بن سليمان حلّى در كتاب (مختصر بصائر) از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (هر كس مى خواهد با پيروان دجّال بجنگد پس با كسانى بجنگد كه بر خون فلان وبر خون اهل نهروان گريه مى كنند وبدرستى كه كسى كه اعتقاد (ظاهراً اشاره به عثمان است).
داشته باشد كه فلان مظلوم كشته شد وقتى خدا را ملاقات مى كند خداوند بر او غضب ناك خواهد بود واو دجّال را درك مى كند).
شخصى پرسيد: (اى امير المؤمنين! اگر پيش از آن بميرد چه؟)
حضرت فرمود: (خداوند او را از قبرش، مبعوث مى كند).
در كتاب (كمال الدّين) آمده است كه آن ملعون در عقبه افيق شام، به دست آن حضرت كشته مى شود.
ونيز از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: (خداوند تبارك وتعالى، چهارده هزار سال پيش از آنكه خلق را بيافريند، چهارده نور را آفريد).
شخصى پرسيد: (اى فرزند رسول خدا! آن چهارده تن چه كسانى هستند؟)
حضرت فرمود: (محمّد وعلى وفاطمه وحسن وحسين وامامان از فرزندان حسين كه آخرين آنها قائم (عليه السلام) است كه بعد از غيبتش برمى خيزد ودجّال را مى كشد وزمين را از هر ظلم وستمى پاك مى كند).

پايان يافتن سلطنت ستمگران وظالمان

به جهت وجود حضرت قائم (عليه السلام)، سلطنت ستمگران وظالمان در همه دنيا از پايان پذيرفته واز بين مى رود، زيرا دولت آن حضرت بنا بر عقيده بعضى از علما به قيامت متّصل مى شود وبه عقيده بعضى ديگر به بازگشت ساير ائمّه (عليهم السلام) منتهى مى گردد.
بعضى نيز معتقدند كه به دولت فرزندان آن حضرت متّصل مى شود، چنانكه شيخ مفيد در كتاب (ارشاد) فرمود: (بعد از دولت قائم (عليه السلام)، دولت ديگرى نيست مگر آنچه كه در روايات درباره سلطنت فرزندان آن حضرت آمده كه البتّه به طور قطعى وحتمى نرسيده است).
بيشتر روايات اين است كه: (مهدى نمى رود مگر چهل روز قبل از قيامت)
(- ظاهراً اين روايت اشاره به رجعت دوباره حضرت مهدى (عليه السلام) دارد).
حضرت صادق (عليه السلام) مكرّر اين بيت را مى خواند:
لكل اناس دولة يرغبونها
ودولتنا فى آخر الدّهر تظهر
(- (يعنى: براى هر گروهى از مردم، دولتى است كه به آن رغبت مى كنند وحكومت ما در بعد از زمانى از روزگار، ظاهر خواهد شد)).
ودر (غيبت) نعمانى از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (دولت وحكومت ما آخرين دولت است وخاندانى نمى ماند مگر اينكه براى آنها دولتى است كه پيش از ما سلطنت كنند تا اينكه هرگاه كه راه وروش وسلوك ما را ببينند نگويند كه اگر ما سلطنت مى كرديم مثل سلوك اين جماعت سلوك مى كرديم، واين سخن خداى عزّوجلّ است: (والعاقبة للمتّقين). سوره اعراف آيه 128 (يعنى: سرانجام نيك براى پرهيزگاران است)).
فضل بن شاذان در كتاب (غيبت) همين خبر را به سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است.
آنچه بيان كرديم نمونه اى از ويژگى ها وتشريفات الهيّه حضرت مهدى (عليه السلام) بود كه اندكى از مقامهاى عالى آن حضرت (عليه السلام) وبزرگى سلطنت آن حضرت ظاهر مى شود كه كسى نديده ونشنيده ونخواهد ديد.
شيخ نعمانى در كتاب (غيبت) روايت كرده است كه شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: (آيا قائم متولّد شده است؟)
حضرت فرمود: (نه! اگر من او را درك كنم هر آينه در طول روزهاى زندگانى خود به او خدمت مى كنم).
وايشان بعد از نماز ظهر براى حضرت قائم (عليه السلام) دعا مى كردند. پس راوى عرض كرد: (براى خود دعا كردى؟)
حضرت فرمود: (براى نور آل محمّد (عليهم السلام) وسبقت گيرنده از آنها وانتقام گيرنده از دشمنان آنها دعا مى كردم).
ونيز حضرت كاظم (عليه السلام) مكرّر در مقام شمايل وحالات حضرت مهدى (عليه السلام) مى فرمود: (پدرم فداى آن كسى كه چنين است).
در (كامل الزّيارات) از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است كه در ضمن اتّفاقهاى هنگام خروج آن حضرت، فرمود: (هيچ مرده مؤمنى نمى ماند مگر آنكه سرور وشادى اين ظهور در قبرش داخل مى شود واين مسئله هنگامى است كه در قبرهايشان به زيارت يكديگر مى روند ويكديگر را به خروج قائم (عليه السلام) بشارت مى دهند).
صدوق با همين مضمون در كتاب (كمال الدّين) از حضرت على (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (شادى وسرور بر قلب هر مؤمنى وارد مى شود).
شيخ نعمانى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (موسى بن عمران در سِفْر (بخش) اوّل از تورات نظر كرد وآنچه از قدرت وسلطنت وفضيلت كه به حضرت قائم (عليه السلام) داده مى شود را خواند.
موسى گفت: (پروردگارا! مرا قائم آل محمّد بگردان).
به او گفتند: (اين قائم از فرزندان احمد است).
سپس در سِفْر دوّم نگاه كرد وآن را نيز همينگونه يافت. سپس در سِفْر سوّم نگاه كرد وباز مانند همان را ديد. پس بار ديگر همان سخن را گفت وهمان جواب را شنيد).
در كتاب (رأى معين) روايت شده است كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: (فرزندم حسين، غريب وتنها وتشنه، در بيابان كشته خواهد شد! كسى كه او را يارى كند بدرستى كه مرا وفرزندش قائمِ منتظر (عليه السلام) را يارى نموده است).
در (بشارة المصطفى) از عماد الدّين طبرى و(تحف العقول) وبعضى نسخه هاى (نهج البلاغه) از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت است كه به كميل فرمود:
(اى كميل! هيچ علمى نيست مگر آنكه من آن را باز مى كنم وهيچ چيزى نيست مگر آنكه قائم (عليه السلام) آن را به پايان مى رساند).
همه انبيا واوصياء كه براى پاكسازى قلبها وزيبا كردن آنها به نور ايمان وپاك كردن آنها از كثافات وعقايد پليد واخلاق رذيله مبعوث شدند، بخاطر موانع زياد، نتوانستند تمام اسباب را ظاهر كرده ورموز واسرار را بيان كنند وهميشه مردم را بشارت مى دادند وآنان را به حضرت مهدى (عليه السلام) وزمان سلطنت آن حضرت ارجاع مى دادند.
پس هيچ چيز باقى نمى ماند مگر آنكه حضرت مهدى (عليه السلام) آن را بيان فرموده وبه خلق مى رساند وايشان را بسوى خداوند مى كشاند. چنانكه خدا در آيه وعده استخلاف وجانشينى فرموده كه: (ديگر ترسى براى جانشين ما باقى نمى ماند كه بخاطر احدى، حقّ را بپوشاند ومخفى كند).
شيخ جليل، على بن محمّد بن على خرّاز در كتاب (كفاية الأثر) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه به حضرت على (عليه السلام) فرمود: (يا على تو از من ومن از تو هستم. تو برادر ووزير من هستى. وقتى كه من بميرم، كينه ها در دلهاى هر قومى ظاهر شود وپس از من زود فتنه اى برپا مى شود وهر بيگانه ونزديكى در اين فتنه داخل مى شود واز شيعه مفقود مى شود پنجمين از هفتمينِ فرزندان من (يعنى حضرت قائم (عليه السلام)) كه اهل زمين وآسمان براى فقدان او محزون مى شوند وبسيارى از زنان ومردان مؤمن در هنگام نبودن او حيران مى گردند).
آنگاه آن حضرت سر مبارك خود را كمى به زير انداخت وبعد بالا آورد وفرمود: (پدر ومادرم فداى آن كسى باد كه همنام وشبيه من وشبيه موسى بن عمران است وبر او لباسهايى از نور يا لباسهايى كه از شكاف آنها نور بيرون مى زند وانوار آن مانند لؤلؤ است مى باشد).

شيخ طبرسى در (احتجاج) وابن طاووس در (كشف اليقين) روايت كردند خطبه بليغه طولانى رسول خدا9 را كه در حجّةالوداع در غديرخم، در آن محضر عظيم خواندند واز جمله فقرات آن خطبه اين است كه:
(اى مردم! آگاه باشيد كه من هشدار دهنده هستم وعلى هدايت كننده است.
اى مردم! همانا من پيامبرم وعلى جانشين من است.
آگاه باشيد كه آخرين امام از ما است واو قائم مهدى مى باشد كه درود خدا بر او باد.
آگاه باشيد كه او آشكار كننده دين است.
آگاه باشيد كه او فتح كننده دژها ودرهم كوبنده آنهاست.
آگاه باشيد كه او هلاك كننده هر قبيله اى از مشركين است.
آگاه باشيد كه او مدركى است براى تمام خونبهاهاى اولياى خداوند عزّ وجلّ.
آگاه باشيد كه او يارى كننده دين خداست.
آگاه باشيد كه او بَردارنده از درياى عميق است).
در روايت سيّد مجازى اينگونه آمده است: (هر صاحب فضلى به فضلش وهر صاحب جهلى به جهلش مى باشد.
آگاه باشيد كه او همان كسى است كه خداوند او را انتخاب واختيار كرده است.
آگاه باشيد كه او ارث برنده هر علمى است كه به تمام آن علم ها احاطه دارد.
آگاه باشيد كه اوست كه از پروردگار عزّوجلّش خبر مى دهد وبه مسئله ايمان او هشدار مى دهد.
آگاه باشيد كه او رشيد واستوار است.
آگاه باشيد كه او همان كسى است كه تمام كارهايش را به خدا مى سپارد.
آگاه باشيد كه او همان كسى است كه به آنچه پيش رو دارد وانجام مى دهد بشارت داده شده است.
آگاه باشيد كه او باقيمانده حجّت ودليل است وهيچ حجّت ودليلى بعد از او نيست وهيچ حقّى نيست مگر با او، وهيچ نورى وجود ندارد مگر در نزد او.
آگاه باشيد كه هيچ غلبه كننده اى بر او نيست وهيچ يارى كننده اى بر عليه او نيست.
آگاه باشيد كه او ولى خدا در روى زمينش است وحكم او در ميان آفريدگانش، وامين او در آشكارا وپنهانى اوست).

موضوع قفل شده است