سوالی در رابطه با تحدی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالی در رابطه با تحدی

با سلام خدمت دوستان
در رابطه با تحدی قرآن سوالاتی داشتم
وقتی که از مسلمانان شرایط تحدی جهت همانند آوری قرآن پرسیده می شود از نظر من در بیان شرایط معمولا دو نکته را فراموش می کنند و آن این است
1-در بیان شرایط به ویژگی های کل قرآن می پردازند در حالی که تحدی قرآن نسبت به سوره است و این از نظر من نکته بسیار مهمی است و مسلمانی که خود را تابع قرآن میداند باید در اینجا هم از قرآن تبعیت کند.برای مثال از یک سوره (مثلا سوره قدر) نمیتوان اوصافی چون راهنمای بشر در همه زمینه ها و در تمام طول و عرض جغرافیایی دست یافت

2-نکته دیگری که به ذهن من می آید ( شاید اشتباه باشد ) این است که موضوعات و احکامی در قرآن وجود دارد نمی توان برای آن دلیل عقلی آورد ( من نتوانستم_راهنمایی کنید) یعنی ابتدا باید معجزه بودن قرآن را قبول کرد پیامبری حضرت محمد ص را قبول کرد سپس با توجه به علم الهی بودن موارد، آن را پذیرفت برای مثال به گمان من حکم قطع کردن دست سارق با قبول شرایط ذکر شده در حالتی که هنوز به پیامبر و کتابش اعتقاد نداریم حکمی غیر انسانی است.
مطلعین و کارشناسان لطفا راهنمایی کنید.

برچسب: 

تعمق;210775 نوشت:
-در بیان شرایط به ویژگی های کل قرآن می پردازند در حالی که تحدی قرآن نسبت به سوره است و این از نظر من نکته بسیار مهمی است و مسلمانی که خود را تابع قرآن میداند باید در اینجا هم از قرآن تبعیت کند.برای مثال از یک سوره (مثلا سوره قدر) نمیتوان اوصافی چون راهنمای بشر در همه زمینه ها و در تمام طول و عرض جغرافیایی دست یافت

سلام

تحدی تنها به سوره نیست

به کتاب هم هست
(فکر کنم آیه هم باشه)

تعمق;210775 نوشت:
2-نکته دیگری که به ذهن من می آید ( شاید اشتباه باشد ) این است که موضوعات و احکامی در قرآن وجود دارد نمی توان برای آن دلیل عقلی آورد ( من نتوانستم_راهنمایی کنید) یعنی ابتدا باید معجزه بودن قرآن را قبول کرد پیامبری حضرت محمد ص را قبول کرد سپس با توجه به علم الهی بودن موارد، آن را پذیرفت برای مثال به گمان من حکم قطع کردن دست سارق با قبول شرایط ذکر شده در حالتی که هنوز به پیامبر و کتابش اعتقاد نداریم حکمی غیر انسانی است. مطلعین و کارشناسان لطفا راهنمایی کنید.

شرایط حکم بریدن دست در فقه ما مشخص است مطالعه کنید

متوجه میشوید و کمی بیاندیشید می بینید قطع کردن دست خیلی بهتر از زندانی کردن است
:ok:

آیه 23 سوره بقره تحدی را نسبت به سوره بیان می کند
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ ايم شك داريد پس اگر راست مى‏گوييد سوره ‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد
(۲۳)
تحدی یک بار نسبت به کل قرآن آیه 88 سوره اسرا یک بار نسبت به 10 سوره ( آیه 13 سوره هود ) و یک بار نسبت به یک سوره ( آیه در بالا ذکر شد) گفته شده است.

با سلام خدمت دوست عزیز تعمق.مطالبیرا عینا از کتاب (پزوهشی در اعجاز علمی قرآن)نوشته دکتر محمد علی رضایی اصفهانی برایتان می آورم.
تحدی قرآن سه نوع شمول دارد:
1-شمول افرادی.قرآن می فرماید:اگر همه انسانها وحتی اجنه جمع شوند نمی توانند مثل این را بیاورند.
2-شمول زمانی.در گذشته نتوانستید مثل این را بیاورید وهرگز هم نخواهید توانست.
3-شمول احوالی.درهیچ حال نمی توانید مثل این را بیاورید.یعنی عرب باشید یا عجم.یا متخصص در هر رشته ای باشید.
در ضمن اعجاز قرآن (با توجه به نوع تحدی)به نظر می رسد که مراتب دارد.به طوریکه تحدی قرآن در مورد ده سوره وبیشتر تا کل قرآن با اشاره به یاوران زیاد حتی جنیان است.(چون دراینصورت کار برای یک نفر مشکل است)اما در مورد یک سوره سخن از شاهدان وداوران به میان می آید که ببیند آیا چنین سخنانی از یک فرد امی می تواند صادر شده باشد؟
(البته اینها احتمالاتی است که نویسنده مطرح می کند)
به نظر نویسنده (با توجه به علم فعلی ما درموردقرآن)یک سوره تمامی مراتب اعجاز را در برندارد.(هرچندممکن است در آینده خلاف این بر ما روشن شود)
اما صدور آن از یک فردی مثل پیامبر معجزه است.

تعمق;210775 نوشت:
در بیان شرایط به ویژگی های کل قرآن می پردازند در حالی که تحدی قرآن نسبت به سوره است و این از نظر من نکته بسیار مهمی است و مسلمانی که خود را تابع قرآن میداند باید در اینجا هم از قرآن تبعیت کند.برای مثال از یک سوره (مثلا سوره قدر) نمیتوان اوصافی چون راهنمای بشر در همه زمینه ها و در تمام طول و عرض جغرافیایی دست یافت

با سلام
علامه طباطبايي در این رابطه پس از ذكر اين نكته كه مقصود از «بعشر سور» عدد ده نيست، بلكه چند سوره (كثرت) مراد است. مي‌نويسد:

«در تحدي به كل قرآن، قرآن به‌عنوان يك كتاب هدايتگر جامع و جاودانه مورد تحدي است و در تحدي به يك سوره، هدف، تحدي به يك قطعه قرآن به لحاظ اشتمال بر يك غرض و هدف تام از اغراض هدايت خداوند است و در تحدي به ده سوره، هدف، تحدي به تنوع در اغراض و بيان انواع مقاصد است»(الميزان، ج 10، ص 169 ـ 167)

چراما نمی توانیم به سادگی علل واقعی احکام را کشف کنیم ؟
1-حکمتی که باتوجه به علوم تجربی وحدسیات به نظر ما آمده ممکن است علت اصلی وتامه نباشدومصالح دیگری نیز در این رابطه وجود داشته باشد که ما فعلا به آن دسترسی پیدا نکرده باشیم.
2-ممکن است شرایط خاصی در بیان حکمت یا فلسفه حکم دخالت داشته باشد که با توجه به آن شرایط پیامبر یا امام حکمت یا فلسفه ای را بیان کرده باشد.
3-ممکن است حکمتی را که ما با توجه به علم روز برای یک حکم پیدا کرده باشیم سخن نهایی آن علم نباشد وچه بسا با توجه به پیشرفت علم در آینده اسرار دیگری در آن رابطه کشف شود.
درشریعت اسلام چند گونه حکم وجود دارد:
1-احکامی که علت تشریع آنها معلوم است.
2-احکامی که علت تامه آن بر ما معلوم نیست ولی تا حدودی فلسفه آن برای ما روشن شده.مثلا با توجه به پیشرفت علوم
3-احکامی که هیچ بعدی از علل آنها برای ما روشن نشده
احکام نوع سوم از آنجا که از منبع وحی صادر شده وما یقین داریم خداوند طبق مصلحت یا مفسده ای آن را تنظیم کرده آنها را می پذیریم.این احکام را تعبدی می نامیم.
جالب این است که در گذشته احکام تعبدی زیاد بوده اما با پیشرفت علوم یا تجربه بشریت در اداره نظم اجتماعی حکمت این احکام به تدریج بر ما روشن شده.در نتیجه در هر عصر از تعداد آنها کاسته می شود.
(اقتباس از کتاب دکتر رضایی اصفهانی)
اما نکته ای که بنده به مطالب ایشان اضافه می کنم این است که اساسا یکی از اهداف اصلی خلقت انسان (تعبد) وتسلیم در برابر خدای متعال است.
اگر قرار بود خداوند فلسفه تمام احکام را کاملا روشن می کرد یا اگر اطاعت را منوط به دانستن فلسفه احکام می کرد در آن صورت اولا نظم جامعه کاملا به هم می خوردو هر کس ادعا می کرد چون این فلسفه را نمی پذیرد اطاعت نمی کند.ثانیا دیگر تعبد وعبودیت وتسلیم در برابر خدای متعال معنا نداشت.
ثالثا تفاوتی بین فرد تسلیم وغیر تسلیم وجود نمی داشت وارزش فرد متعبد وتسلیم معلوم نمی شد.
خلاصه اینکه اگر کسی براساس تعقل اصول دین را پذیرفت ومطمئن شد از خداوند فعل بی حکمت صادر نمی شود باید این اطمینان را در عمل نشان بدهد وتسلیم محض باشد وگرنه ایمان معنا ندارد.

رسا;216626 نوشت:

در تحدي به يك سوره، هدف، تحدي به يك قطعه قرآن به لحاظ اشتمال بر يك غرض و هدف تام از اغراض هدايت خداوند است(الميزان، ج 10، ص 169 ـ 167)

اگر ممکن است جمله بالا را کمی توضیح دهید

جوادی;216961 نوشت:
چراما نمی توانیم به سادگی علل واقعی احکام را کشف کنیم ؟
1-حکمتی که باتوجه به علوم تجربی وحدسیات به نظر ما آمده ممکن است علت اصلی وتامه نباشدومصالح دیگری نیز در این رابطه وجود داشته باشد که ما فعلا به آن دسترسی پیدا نکرده باشیم.
2-ممکن است شرایط خاصی در بیان حکمت یا فلسفه حکم دخالت داشته باشد که با توجه به آن شرایط پیامبر یا امام حکمت یا فلسفه ای را بیان کرده باشد.
3-ممکن است حکمتی را که ما با توجه به علم روز برای یک حکم پیدا کرده باشیم سخن نهایی آن علم نباشد وچه بسا با توجه به پیشرفت علم در آینده اسرار دیگری در آن رابطه کشف شود.
درشریعت اسلام چند گونه حکم وجود دارد:
1-احکامی که علت تشریع آنها معلوم است.
2-احکامی که علت تامه آن بر ما معلوم نیست ولی تا حدودی فلسفه آن برای ما روشن شده.مثلا با توجه به پیشرفت علوم
3-احکامی که هیچ بعدی از علل آنها برای ما روشن نشده
احکام نوع سوم از آنجا که از منبع وحی صادر شده وما یقین داریم خداوند طبق مصلحت یا مفسده ای آن را تنظیم کرده آنها را می پذیریم.این احکام را تعبدی می نامیم.

جالب این است که در گذشته احکام تعبدی زیاد بوده اما با پیشرفت علوم یا تجربه بشریت در اداره نظم اجتماعی حکمت این احکام به تدریج بر ما روشن شده.در نتیجه در هر عصر از تعداد آنها کاسته می شود.
(اقتباس از کتاب دکتر رضایی اصفهانی)
اما نکته ای که بنده به مطالب ایشان اضافه می کنم این است که اساسا یکی از اهداف اصلی خلقت انسان (تعبد) وتسلیم در برابر خدای متعال است.
اگر قرار بود خداوند فلسفه تمام احکام را کاملا روشن می کرد یا اگر اطاعت را منوط به دانستن فلسفه احکام می کرد در آن صورت اولا نظم جامعه کاملا به هم می خوردو هر کس ادعا می کرد چون این فلسفه را نمی پذیرد اطاعت نمی کند.ثانیا دیگر تعبد وعبودیت وتسلیم در برابر خدای متعال معنا نداشت.
ثالثا تفاوتی بین فرد تسلیم وغیر تسلیم وجود نمی داشت وارزش فرد متعبد وتسلیم معلوم نمی شد.
خلاصه اینکه اگر کسی براساس تعقل اصول دین را پذیرفت ومطمئن شد از خداوند فعل بی حکمت صادر نمی شود باید این اطمینان را در عمل نشان بدهد وتسلیم محض باشد وگرنه ایمان معنا ندارد.

آیا شما حکمی مانند دسته سوم احکام بیان شده توسط دکتر رضایی که بیان کردید قائل هستید ( مورد سه را پر رنگ کردم) لطفا بیان کنید
دلایلی را که از دکتر رضایی اصفهانی نقل کردید اگر چه پر محتوا بود اما زمانی موضوعیت دارد که ما مجموعه احکام اسلام را قبول داشته باشیم ولی زمانی که در موضع تحقیق هستیم نمی توان بر آن استناد کرد
به عبارت دیگر زمانی که در حال تحقیق در بعد احکام مسلم یک دین هستیم و به حکمی نا انسانی همچون قطع دست بر می خوریم نمی توان آنرا با حکمت خدا توجیه کرد زیرا خدایی بودن حکم هنوز مشخص نشده توجه داشته باشید که من می خواهم از درست و دقیق بودن حکم به خدایی بودن آن برسم
اگر پیش فرض بالا را قبول کنیم متوجه خواهیم شد که نمی توان منتظر پیشرفت علوم ماند و باید تصمیم گرفت

سخن من این است که باید پیامبری از جانب خدا را قبول کرد سپس در برابرش تسلیم شد
از طرفی یکی از پارامترهای پیامبر شناسی بررسی گفته های پیامبر مدعیست که احکام هم جزیی از آن است

موضوع قفل شده است