آخرین نوشته مردی که خدا را دید + عکس

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آخرین نوشته مردی که خدا را دید + عکس

بسم الله الرحمن الرحیم

آخرین نوشته مردی که خدا را دید + عکس

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، روح الله شنبه ای به سال 1336 در ایلام متولد شد و 23 سال بعد ، در ظهر روز پنج شنبه بیستم شهریور 1359 ، یعنی ده روز پیش از آغاز رسمی جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیع ایران اسلامی ، در منطقه مرزی «بهرام آباد »در شهر«مهران» به شهادت رسید .

علی زاهد پور ، یکی از همرزمان شهید درباره ی آخرین روز حیاتِ شهید شنبه ای گفته است:

صبح روز بیستم شهریور ماه ،در سپاه مهران به همراه روح الله بودم .نماز صبح را به جماعت خواندیم .
مشغول تلاوت قرآن شد و سپس اشک ریزان دست به دعا برداشت .بعد به سمت بهرام آباد رفتیم .در آن جا با دشمن تبادل آتش داشتیم. روح الله ،گلوله های خمپاره 120 میلی متری را که همراه داشت خرج گذاری کرد و طبق گراهای قبلی به گلوله باران بعثی ها جواب می داد .
عراق به شدت با تانک ،توپ و خمپاره دهکده متروکه بهرام آباد و باغات و پاسگاه را زیر آتش بار خود داشت و هر بار قسمتی از ساختمان های که در آن پناه گرفته بودیم ،تخریب می شد و ما جای خود را عوض می کردیم .تبادل آتش تا ظهر ادامه داشت .لحظه ای از شدت آتش کم شد و فرصتی شد تا رزمندگان در جویباری که آن نزدیکی بود ، غسل شهادت انجام دهند .روح الله هم غسل شهادت کرد و در کنار دیواری متصل به سنگر خمپاره ،مشغول نوشتن مطالبی شد . ما فکر کردیم گراها را ثبت می کند .نماز ظهر و عصر را که خواندیم ،
آتش شدت پیدا کرد .غذا را نا تمام گذاشت و برگشت پای قبضه ی خمپاره و از من هم خواست تا برایش دیدبانی کنم .گلوله اول تصحیح ،گلوله دوم ،گلوله سوم به هدف خورد . داشت گلوله چهارم را آماده می کرد که توپ دشمن درست وسط سنگر خمپاره فرود آمد .کوهی از گرد و غبار و دود انفجار را پوشاند .
بر سر زنان خودمان را به سنگرش رساندیم .افتاده بود و سجده خون به جا می آورد . وقتی یادداشت هایش را پیدا کردیم ، تازه فهمیدیم مشغول ثبت گرا نبوده.

آن چه خواهید خواند ، متن همان یادداشت است که دقایقی قبل از شهادت روح الله شنبه ای فرمانده واحد عملیات سپاه پاسداران استان ایلام نوشته شده است:

بسم الله الرحمن الرحیم
به خدا راهم را تشخیص داده ام و خدا را دیده ام و هدف و مقصد را شناخته ام . دشمن را نیز به عیان دیده ام، پس چرا بر این مرکب خوشبختی که گاهی می باشد، به سوی الله به پیش نتازم و قلب دشمنان حق و حقیقت را آماج گلوله هایم قرار ندهم و در این راه به نوشیدن شربت شهادت چون دیگر برادرانم نائل نگردم .
روح الله شنبه ای

شهید روح الله شنبه ای فرمانده واحد عملیات سپاه پاسداران استان ایلام

وقتی اینارو میخونم . یه دفعه یه چیزی رو دلم سنگینی میکنه .

یه حسرت عظیم با یه بغض پهناور که همه وجودمو میگیره و با خودش میبره تا سمت خفه شدن.

دنیای من خیلی با این دنیا فرق داره .
دنیاشونو نمیشناسم
انگار مال قرنها پیشن.

ادمهایی که خدا رو میدیدن.

تصور کن آدمهایی بودن که پول و قدرت با وجود اینکه به دست درازی بهش تسلط کامل داشتن ، براشون ارزش نداشت و پوچ بود.
به قول خودمون اصلا تو این باغا نبودن.

میدونم که بهشون مدیونم ولی نمیفهمم .
مگه میشه ادم اینقدر وسیع و پهناور باشه؟
جالب اینجاست که نه پیامبر بودن و نه معصوم
نه عارف و نه ایت الله
ولی هیچی کم نداشتن.
وقتی ازشون میخونی ، توشون غرق میشی. چنان غریقی که کسی غیر خودشون نمیتونن نجاتت بدن .
با کاراشون چنان به وجدت میارن که بی اختیار اشک تو چشات جمع میشه .

همه ی ما ایرانی ها با هر قومیت و نژاد و دین و ایین و تفکری ، به هیچ وجه به خودمون اجازه نمیدیم که حتی به اندازه سر سوزنی از کار بزرگشون کم کنیم .

هممون با تمام وجودمون مدیون و ممنونشونیم.

برای شادی روحشون صلوات .