ارتباط دین گریزی و سکولاریسم با راحت طلبی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارتباط دین گریزی و سکولاریسم با راحت طلبی

یک مسئلۀ خیلی مهم در سکولاریسم این است که افرادی که به سوی سکولاریسم میروند، همیشه دم از آزادی میزنند!! اما آیا این شعار حقیقت دارد؟ آیا سکولاریسم و مکاتب دین گریز و خداستیز برای آزادی میجنگند؟

به نظر من، این افراد در حال فریب بشریت هستند و به هیچ وجه به دنبال آزادی نیستند بلکه به دنبال راحتی هستند. در واقع اینکه شما "بتوانی هر کار دلت میخواهد بکنی به شرط اینکه به دیگران آسیب نرسانی" به هیچ وجه به معنای آزادی نیست، بلکه به معنای گریز از مسئولیت است.

سکولاریسم به هیچ وجه جامعه را به شکل یک جامعه نمیبیند. بشریت را یک مجموعۀ هدفمند نمیداند. بلکه بشریت را به شکل حیواناتی میبیند که فرقشان با سایر حیوانات در هوششان است و در نتیجه ممکن است تفریحاتشان با سایر جانوران فرق داشته باشد. به همین خاطر این دستۀ هوشمند حیوانات نیز باید مثل سایر حیوانات در هر کاری از روابط جنسی گرفته تا هر امری که به آزادی دیگران لطمه نزند، آزاد باشند. سکولاریسم فقط در یک زمینه بشر را هدفمند میشمارد و آن هم در سکولاریزه کردن مردم است.

به همین جهت است که بنده میگویم که سکولاریسم به دنبال آزادی نیست بلکه به دنبال راحتی است. افراد سکولار برای اینکه راحت باشند به دنبال دلایلی میگردند که بشود با آنها در دین شک کرد. در واقع این افراد به خاطر نقد و بررسی از دین و مذهب فاصله نمیگیرند بلکه بخاطر سختی دستورات دین سعی میکنند دلایلی برای رد دین و دینداری پیدا کنند.

من افراد سکولار را در جامعه به کودکان تنبل در یک مدرسه تشبیه میکنم. در حالی که محصلین همگی باید به دنبال کسب علم باشند این دانش آموزان تنبل به خاطر اینکه درس خواندن را سخت میدانند از آن میگریزند!! درست مثل افراد سکولار که دینداری را سخت میدانند و از آن فرار میکنند.

اما در مورد استدلالات نیز همین شباهت برقرار است. افراد سکولار هرگز استدلالی واقعی بر علیه دین ندارند بلکه همیشه در برابر دین «بهانه» میاورند؛ درست مثل کودکان تنبل که برای درس نخواندن خود هزاران بهانه میاورند که یکی از آنها هم منطقی نیست. شما خیلی سخت میتوانید با حرف، یک کودک تنبل را به درس خواندن وادارید. او مدام در برابر استدلالات شما بهانه هایی میاورد...

شباهت سکولاریسم و تنبلی در همین است که هر دو ابتدا راهشان را مشخص میکنند و بعد برای اینکه در مسیرشان بمانند هزاران بهانه میاورند. البته وعده های خوبی هم به اطرافیان میدهند: راحتی، دوری از این احساس مسئولیتهای الکی و از آنجا که میدانند آخر و عاقبت کارشان تباهی است سعی میکنند این آخر و عاقبت را نفی کنند. مثلا کودکان تنبل برای درس نخواندن بیکار ماندن گروهی از افرادی که تحصیلات را تا آخر پیش میبرند را بهانه میکنند و میگویند درس خواندن عبث است! افراد سکولار هم با بهانه های دیگری سعی در نفی معاد دارند. البته عرض کردم که تمام اینها بهانه است. جالب اینکه افراد سکولار همیشه مثل کودکان تنبل به دنبال افرادی چون خود میگردند تا بخاطر تنبلیشان سرزنش نشوند!

منبع: پاسخ به سکولاریسم، بیدینی و بیخدایی

با سلام

اصولا در جهان بینی الهی فلسفۀ خلقت انسان رسیدن به کمال و سعادت است. و خداوند برای آنکه انسان در این مسیر دچار سردرگمی و حیرت نشود، با فرستادن برنامه ها و تعالیم نورانی دین از طریق انبیاء لطف خویش را تمام و کامل نموده است.

پس دین و تعالیم آن برای آزاد کردن بشریت از همۀ قیودی که به علت جهل و نادانی انسان و دنیاطلبی و مادی گرائی ای که دست و پاگیرش شده و برای رساندن وی به سرمنزل کمال و سعادت ابدی تشریع شده است.

حال آنکه می بینیم طرفداران این قبیل اندیشه های سکولاری، به اسم آزادی حاضرند به همۀ قیود و وابستگی ها و اسارت های جسمانی و نفسانی مادی و دنیوی تن در دهند اما به قید دین که در حقیقت، عین آزادی و رهائی و برنامۀ خالق برای ساختن انسان است تن ندهند.

به گمان ایشان و بر اساس جهان بینی مادی، تعالیم دین قید و بندهای دست و پاگیری برای بشر است. در حالیکه در جهان بینی الهی (چنانکه گذشت) خلاف آن ثابت است. غافل از اینکه اینان، از سر جهل، به اسم و عشق آزادی مطلق و بدنبال راحتی و تنبلی، با رها ساختن خود از قید خدا و دین، کار خویش پیچیده تر نموده و به پست ترین امور دنیا و کثیف ترین آلودگی های مادی دنیا رضایت داده، دل خوش می کنند.

در حقیقت، این گروه با بی خیالی، تنبلی، اشتغال به سرگرمی های دنیوی و به نام آزادی و حقوق بشر، سعی در فرار از خدا و دین و تکلیف دارند، به طور قطع می توان گفت: ایشان از سؤالات فطرت خویش می گریزند و با این اشتغالات کاذب بدنبال پناه گاه و مسکنی هر چند موقت می گردند.

و در این دنیای وانفسا که گمراهان و مضلین و محرومان از نعمت خاص الهی یعنی هدایت کم نیستند جای دارد که با نوای دل بگوییم: "الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله ..."

موفق باشید ...

امّا پاسخ سکولارها به اینکه پتّۀ آنها روی آب بریزد و مشخص شود فقط برای شکم و زیرشکمشان است که با اسلام مبارزه میکنند چیست؟ این است با وقاحت سعی میکنند بگویند خود مسلمانان فقط به شکم و زیرشکمشان فکر میکنند!! این کار سکولارها درست مثل کار قاتلی است که شاهدِ قتل را قاتل میخواند، تا از شهادت او علیه خودش نجات یابد. بحمدالله ما مسلمان هستیم و بهتر از این افراد سکولار میتوانیم بفهمیم چقدر به شکم و زیر شکم فکر میکنیم، و از روی مقالات و کتابها و فیلمهای غربیهای سکولار نیز میتوانیم بفهمیم شهوت شکمی و زیرشکمی چقدر برای این افراد اهمیت دارد. این ادعای پوچشان وقتی در هم میشکند که از آنها بپرسیم: اگر اسلام هم به شکم و زیر شکم تشویق میکند، پس چرا شما آنرا رها کردید و رفتید؟ شما که تمام تفریحاتتان در همین دو موضع بدنتان خلاصه میشود و مغزتان هم فقط برای توجیه این تفریحات و کوبیدن مخالفینتان کار میکند، بنا به ادعای خودتان میتوانستید در اسلام نیز اینها را بیابید، پس چه شد که دین را کنار گذاشتید؟ در واقع این افراد اگر یک ذره خرد در کارشان بود، دمی از خود میپرسیدند: «پس چرا مسلمانان را بخاطر اینکه مثل ما شراب نمیخورند و همچون ما به انواع روابط جنسی از انسان و حیوان گرفته تا عروسکهای جنسی تولید غرب نمیپردازند، عقب مانده و اُمُّل مینامیم؟!» آری اینها خودشان را فریب میدهند، وگرنه خود میدانند که شهوترانی در دینداران قابل مقایسه با شهوترانی در بیدینها نیست. البته در بین دینداران نیز افراد فاسق و حتی منافق پیدا میشوند و دست به گناه میزنند ولی مهم این است که اندیشۀ دینداری پاکدامنی، انسانیت و قانونمندی غرایز را تجویز میکند. سکولارها اگر قصد داشتند ببینند، حتماً میدیدند که بیشتر جرمها و جنایتهای دنیا بخاطر کنترل نشدن انواع غرایز انسانی است: شکمپرستی و پولدوستی، شهوترانی، ریاست طلبی و... مضحک اینکه سعی میکنند بگویند جنگهای تاریخ بخاطر دین بوده است!!! ولی اگر چشمانشان را باز کنند میبینند که در این جنگها، همانطور که آزادی برای سکولارها بهانه است، دین برای پادشاهان بهانه بوده است و آنها بیشتر بخاطر شهوترانی و ریاست طلبی خود بوده است که دست به جنگ میزدند تا سرزمینهای بیشتری را زیر سلطه داشته باشند.

به نقل از: پاسخ به سکولاریسم، بیدینی و بیخدایی

خیلی ممنون از این پست

سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی

در اوایل انقلاب در نقد کمونیست مطلب طنزی بین مردم نقل میشد
که "کمو" یعنی : "خدا"
و" نیست" هم ،که یعنی: " نیست"
پس" کمونیست "یعنی : "خدا نیست"

حال جناب مسلمان ایرانی، مطلب شما در نقد سکولاریسم از نوع همین طنز است ؟ که نقل کردم ؛ یا که مطلب جدی و جدیدی را دارید عنوان میکنید؟

متشکرم

موضوع قفل شده است