جمع بندی معصوم كيست ؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معصوم كيست ؟

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام و عرض ادب

معصوم كيست ؟ واژه معصوم به چه كسي اطلاق ميگردد ؟ عصمت چند درجه دارد ؟ آيا عصمت فقط بر اهل بيت مصداق دارد ؟

سلام...
سواليست كه ان شاءالله كارشناسان محترم بااشاره به تعاريف آيات قران پاسخ خواهند داد اما اگراجاره دهيد من يه كوچولو ازيك رويكرد ديگه اين موضوع رابررسي كنم...به كمك شما..

آيا درعلم امروزه اصلا معصوم بودن ميتواند درانسان نهادينه شود؟ايا علمي هست كه اين موضوع را اثبات كند؟
رويكردهاي زيست شناختي به ما در جواب دادن به اين سوال كمك ميكند..
روان شناس(خزوه سيلوا)كه سعي دارد باروان ششناسي تجربي نشان دهد كه انسان يك منبع بزرگ متافيزيكي است وازقدرت خودش براي رسيدن به ارامش ميتواند استفاده كند...حتي شفادهد.اوبه شفاي پيامبران اعتقاد دارد.

او در مورد امواج مغزتحقيق كرده است وبه اين رسيده كه درآزمايشاتي كه برانسانهاي

عجيب گرفته(مثل كساني كه كارهاي خارق العاده انجام مي دهند)انها يك وجه مشترك

دارند هنگام خلسه ذهني،هنگام انتقال انرژي وهنگام اجراي عمل.......همگي درموج(آلفا)ي مغز قرارميگيرند..

موج آلفا درمغز سيكل تقريبا آرامي ومتعادلي نسبت به ساير امواج دارد...
اوبه اين نتيجه رسيده كه ازراه هاي متفاوتي ميتوان به اين موج رسيد

باتوجه به گفته هاي ايشان وتحقيقات انجام شده انسان اگربتواندهميشه خودش رادر حالت متعادلي ازآلفاقراردهد هميشه روح ارام وشادي خواهدداشت...
واين انسان اگربخواهد ميتواند تاهميشه زنده بماند....وبنا به ارامشش سلول هاي بدنش ديرترپيرمي شوند...

انساني كه به اشتباه وخطاوگناه وفسادواميال وغرايز تشنه اش توجهي نكند(يا متعادل حركت كندوفقط به اندازه متعادل فعالشان كند)اين انسان ميتواند هميشه دراين امواج باشد..

خزوه سيلوا بيان ميكند كه خب انسانها چون خطاهم مي كنند ونميتوانند دائم درطيف متعادل باشند خب نميشود دراين موج معجزه اسا كه مرگ ازكنارميگذارد زندگي كند...اما راههايي هست كه بتوانيم دراين سطح قراربگيريم و...

اما تحقيقات خزوه سيلوا براساس اطلاعات تجربي وآزمايشگاهي است.....يعني چون تابه حال چنين انساني رانديده است اين نتيجه راگرفته...

درصورتي كه ماميدانيم قانون جهان اين است كه هرچه كه نهايت پاكي باشد ميتواند توسط انسان به تخسيردرآيد....چه برسد آن موج مغزي خودمان باشد كه تحت كنترل ماست....

ماركس مي گويد:هرانساني ميتواند خداي خودش شود(البته خيلي خلاصه بيان كردم)

هركس معني متفاوتي به اين معناميدهد...اما دردين مادرمرحله ايي ازعرفان انسان به جايي ميرسد كه خداي خودش ميشود.....يعني هرچه بخواهدميسرمي شود...منتهي اين انسان خودش را درپرتوي خداوند ميبيند....

نمي خواهم بحث رافلسفي كنم...چون ممكنه هركدام ازاين كلمات رازيرسوال ببرد...وبحث برانگيزشود..

اين توضيخات علمه..

ميخواستم بگم چيزي به اسم معصوميت انسان درعلم هست وبيان ميكنداگرگناهي نباشدوفردبتوانددائم درخط تمام امواج مثبت باشد مي تواند هميشه باشدوشادباشدوهيچ مشكل روحي نداشته باشد..وهرگز به خطانيفتد..

درمورد عامل خطادرمغز مطالعه كنيد
....درآن يه سري دستگاه دخالت دارندواما همگي باهورمون هاي ترشحي درارتباط هستندوتمام اين هومون ها باچاكراهاي مادرارتباط هستند..
مادرشارش انرژي وكارباچاكراها كاري داريم به اسم جريان انرژي كه دران انرژي منفي رفته وانرژي مثبت برمي گردد..

دراينجا ما تمام عامل خطاروازمغزدورمي كنيم وناگهان مغزمان تصميم ميگيرد..

اساتيد بزرگ مديتيشين وقتي ميخواهند بزرگترين تصميم بدون خطابگيرند اين انتقال انرژي راانجام مي دهند وسپس تمام انرژي منفي ژانها رفته وهورمونهاي دخالتي دركناردستگاههاي همراه كننده خطا همگي درراستاي صحيح قرارگرفته ومغزبهترين تصميم رامي گيرد..

پس ما درعلممان داريم كه انسان ميتواندكاري كندكه خطاهايش به نزديك صفربرسد..
اما اگرتمام راههايش رابدانيم ان رابه صفرمي رسانيم...


ببخشيد طولاني شدهمين رومي گم ديگه تمام:

اذكاري هستند درعرفان كه باهرذكرآن قدرت روحي ما بسيارقوي مي گردد..
بعضي ازاذكارش رومامورد آزمايش قرارداديم...

زماني كه فرد در ارامش صدبارذكرمورد نظررادرمرحله چهله عرفاني مي خواند حالتش شبيه دقيقا به يوگا وبه مراتب عجي ترميشد...

وفرد ذهنش ازامواج منفي خارج و سپس ناگهان افكارجالب وعجيب وتصميمات بزرگ وراهكارهايي براي جواب سوال به ذهنش خطورميكرد..

وتاساعت ها متوجه ميشد كه هيچ خطايي ازاوسرنمي زند..اما تااثرذكربه خاطر

قوي نبودن روح تمام ميشد....دوباره وارد دنياي مجازي خودمان وخطاميشد..

نميدونم آدم بتونه به اين مرحله عصمت برسه..اما انهايي كه ميگن محاله ولازمه انسان خطاست!بايد بدانند كه همچنين چيزي واقعاهست منتهي رسيدن به ان هنوز كشف نشده...

واينكه ماتاحالا تونستيم بدون خطاي ذهن روتا 6روز داشته باشيم...يعني ذهن روكاريش

ميكنيم كه تا6روزهيچ خطايي نداره ودرموج الفا است....منتهي سريعاشكسته ميشه....علتش هم اينه كه هنوز به عنوان ملكه اموخته نشود...چون اين كاريك تمرين است..

اگربه عنوان ملكه بتونيم به ذهنمان آموزش دهيم ميتوانيم به مرحله ايي ازپاكي برسيم

اما ميدونم عصمت داشتن ان هم تمام عمرواقعا يك معجزست كه امامان ماداشتند...
اگركسي خواست اين رونقض كنه ازدلايل ديگه لطفا استفاده كنه...اسم علم رونياورد كه

فعلا علم باتمام تعجب دارد به موضوع عصمت مي نگرد..

به قول استادمون كه ميفرمايند اگر بعضي ازاين غربي هاي موردنظرشيعه بودند وعصمت راقبول داشتند تمام علمهايشان روبه اسم عصمت امامان تمام ميكردنداما فعلا دارند به اسم رسيدن به آرامش بهتر و راهكارهاي روان شناسي موضوع رو باز ميكنند.

بخشنده و مهربان است

سلام

عصمت دو نوع است
1- در مرحله ی شناخت ، و آن برمی گردد به باور فرد در باره ی درست یا غلط بودن چیزی .

2- در مرحله ی عمل ، که به کدام باور ( درست یا نادرست) عمل کند.


از آنجایی که انسان ها از نظر دانش و اراده دارای توانایی نسبی هستند .بنابراین و بطور طبیعی همگی جایز الخطا هستند.
مگر...مگر چی؟! شما جوابش رو بدبد!!

( البته من می دونم شما چه جوابی می دید.بنابراین جلو جلو قبول نم کنم ، مگر ضرورت جواب را هم بگویید.یعنی اینکه بگویید چه ضرورتی دارد انسانی که خداوند او را با توانایی محدود آفریده است و در حد توانایی انسانی اش او را مکلف کرده است ،ما از او انتظار معصوم بودن داشته باشیم.)

ارادتمند.:Gol:

دارا;205944 نوشت:
از آنجایی که انسان ها از نظر دانش و اراده دارای توانایی نسبی هستند .بنابراین و بطور طبیعی همگی جایز الخطا هستند. مگر...مگر چی؟! شما جوابش رو بدبد!!

سلام

چند نکته
1.انسان ممکن الخطا است نه جایز الخطا

2.در مورد همه صادق نیست

اگر کسی به خواست و اراده اللهی بتواند بر هردو احاطه پیدا کند
حائز عصمت می گردد

حال اگر کسی از طرف خدا معصوم گردد عصمت اللهی و از جانب خدا دارد :Gol:

این نظر منه

دارا;205944 نوشت:
چه ضرورتی دارد انسانی که خداوند او را با توانایی محدود آفریده است و در حد توانایی انسانی اش او را مکلف کرده است ،ما از او انتظار معصوم بودن داشته باشیم.)

ضرورت نور برای روشنایی چیست؟

چرا تاریکی روشنایی ندارد؟

آیا کسی از تاریکی توقع روز بودن دارد؟:Gol:

سلام...داراي گرامي

موضوعي كه شمااشاره كرديد اصلا دربحث ديگري موردبررسي است...ميدونم قوانين گفتمان راميدانيدوآن اينه كه سوالات درهم وارد نشونداينطور هرگز به جواب نميرسيم وحتي اگرمن پاسخ رابا ضرورت بگم بازشما ممكنه بگيدقبول نميكنم...
اما چندنكته است:فكركنم باز بشه تابعدش هركدام ازنكات جداگانه بررسي بشن...توضضيحي كه شمافرموديد نكته عميقي دراون نهفتست:

1معصوم بودن ميشه دردنياباشه...چيزهايي درعلم كنون وجودداره وانسان روداره متكامل ميكنه بهتربه معصوم بودن ميرسه...درگذشته كه علم پيشرفت نكرده بود بامعصوميت مردم مشكل داشتنداما الان كه انسان داردبه اين ميرسدكه با شناخت قوانين جهان ميتواندبه بالاترين درجات برسد(رويكردزيست شناختي وارتباط باطبيعت رامطالعه كنيد)معصوميت يك عنوان پذيرفته شده است...منتهي اختلاف برسراين است كهآن وري هاميگن معصوميت فرد مقدس نيست وما ميگيم چرامقدسه وواسش مقبره درست ميكنيم وزيارتشون ميكنيم....وگرنه اصل معصوميت وتكامل انسان دراكثرعلم هاخصوصازيست شناسي درحال اثبات است..

2انسان ازطرق خطا كردن تجربه ميگيردوآن تجربه رابه نسل ديگري منتقل ميكند...پس باگذرتاريخ خطاهابنا به اصل قانون طبيعت بايدكمتروكمترشود..
درعلم كه اين طوراست....در ابعادروحي هم همينطوره منتهي چشم دنيا مارومشغول كرده..

الان ديگه جهل نيست....مشكل الان دلمشغوليه....الان كسي ازجهل وخطا حرف

نميزنه....دوره ي اين سخن تمام شده كه ميگفتندخطا لازمه تكامله چون الان ديگه

درعموم مسائل بزرگ كانال آگاهي بازشده منتهي قلبهافاصله گرفتندمنتهي مشغول شده ايم....آگاهي هايمان رابراي دنيايمان خرج ميكنيم...

كافيست جهت اين دلمشغولي به سمت يكرنگي برود..آنگاه كانال معصوميت به سوي مردم جهان سرازيرخواهد شد.

3بله جايزالخطا هستيم....اما جايز به خطايي كه توسط بشر درگذشته انجام نشده باشد..اگرما راه بد تكراري رابرويم اتفاقا بايد پاسخ گوباشيم...كه البته به قول دوستمان درمسيرتكراري هم ممكن الخطا ميشيم.....يعني احتمالش هست به خاطرمساءل تاثيرمحيط خطاكنيم درمسيرتكراري...

4جهان درحال رسيدن به اگاهيست...منتهي كساني هستندكه براي اهداف خودشان مارامشغول چيزي ميكنند كه درشان انتهاي انسانيت نيست...
انها تلقين كرده اند كه ما محدوديم...تلقين كرده اندكه جسممان نيازمند است وبه شدت براي رفع نيازش بايدتلاش كنيم واسبابش رامهياكرده اند به ماتلقين كرده اند كه نميتوانيم احساس ومنطقمان راباهم دوست كنيم...و......

ياحق...:Gol:

بخشنده و مهربان است
سلام


از آنجایی که انسان ها از نظر دانش و اراده دارای توانایی نسبی هستند .بنابراین و بطور طبیعی همگی هم ممکن الخطا و هم جایز الخطا ( هر دو )هستند.

mkk1369;205947 نوشت:
اگر کسی به خواست و اراده اللهی بتواند بر هردو احاطه پیدا کند حائز عصمت می گردد


بله شکی در این نیست که خواست خداوند می تواند به هرچیزی تعلق گیرد ولی باید محدودیت وجودی چیزی که خواست خداوند به آن تعلق می گیرد هم در نظر بگیریم.مثلن توانایی های انسان به سنگ تعلق نمی گیرد ، دلیلی ندارد ، هرچیزی حساب و کتاب خودش را دارد و هر امر بنا به ضرورتی است.انسان به ضرورتی این توانایی ها دارد و سنگ ضرورتی در داشتن این توانایی ها ندارد.
والبته شما جواب پرسش مرا ندادید.پرسش این بود:
چه ضرورتی دارد انسانی که خداوند او را با توانایی محدود آفریده است و در حد توانایی انسانی اش او را مکلف کرده است ،ما از او انتظار معصوم بودن داشته باشیم.

ارادتمند:Gol:

سلام

دارا;205959 نوشت:
از آنجایی که انسان ها از نظر دانش و اراده دارای توانایی نسبی هستند .بنابراین و بطور طبیعی همگی هم ممکن الخطا و هم جایز الخطا ( هر دو )هستند.

دارا;205959 نوشت:
از آنجایی که انسان ها از نظر دانش و اراده دارای توانایی نسبی هستند .بنابراین و بطور طبیعی همگی هم ممکن الخطا و هم جایز الخطا ( هر دو )هستند.

ممکن الخطا

این است که امکان دارد خطا کند
اما جایز الخطا یعنی اجازه دارد خطا کند

در مفهوم جایز الخطا این معنا برداشت می گردد که جواز خطا صادر گردیده است

در صورتی که اجازه انتخاب داده شده است

نه اجازه انجام خطا

مثلا این امکان به انسان داده شده است که خود کشی کند یا نکند
خودکشی یک کار خطا است که یک انسان با توجه به توانایی هایش می تواند اختیار کند که انجام دهد یا خیر

اما اجازه بهش داده نشده است

کما اینکه با خود کشی غذاب خواهد کشید و مغضوب حق قرار می گیرد(البته این برای خدا باوران و ایمان اورندگان به قیامت و دنیای پس از مرگ باور پذیر است:Gol:)

دارا;205959 نوشت:
بله شکی در این نیست که خواست خداوند می تواند به هرچیزی تعلق گیرد ولی باید محدودیت وجودی چیزی که خواست خداوند به آن تعلق می گیرد هم در نظر بگیریم

یک نکته

انسان محدویتی از نظر تلاش برای رستگار شدن ندارد

یک انسان می تواند با اجرای فرامین اللهی به رستگاری برسد
یعنی توانایی خود را ارتقا دهد و به کمال برسد

دارا;205959 نوشت:
هرچیزی حساب و کتاب خودش را دارد

بله هر چیزی حساب و کتاب خودش را دارد

دارا;205959 نوشت:
چه ضرورتی دارد انسانی که خداوند او را با توانایی محدود آفریده است و در حد توانایی انسانی اش او را مکلف کرده است ،ما از او انتظار معصوم بودن داشته باشیم.

البته در قالب یک پرش ضرورت را بیان نمودم

mkk1369;205947 نوشت:
ضرورت نور برای روشنایی چیست؟ چرا تاریکی روشنایی ندارد؟ آیا کسی از تاریکی توقع روز بودن دارد؟

و چند پرسش مشابه دیگر

چرا ما از ابی زلال و خنک توقع رفع عطش و خنکی مزاج داریم

اما از گنداب و داغ این انتظار را نداریم؟

چرا از یک خودکار خوب و سالم با جوهر تازه و خوب تمایل داریم استفاده کنیم

اما از خودکار نامرغوب و خشک توقع خوب نویسی نداریم؟

علت این پرسش ها جواب سوال شما است:Gol:

بخشنده و مهربان است

سلام

می گوییم لازمه ی جهانی هدفمند و باشعور و ...وجود خداوند ی دانا و توانای مطلق است.پس اقتضای خداوندی جهانی باشعور است ، و برای جهانی اینچنین خداوندی آنچنان ضرورت دارد.

می گوییم لازمه ی تشنگی ، آب گوارا است.پس اقتضای وجود آب ، انسان تشنه است. و برای انسانی تشنه وجود آب ضرورت دارد.

اما معصومیت لازمه ی انسان بودن نیست ...چون انسان محدود است هم جسمن و هم عقلن ...پس اقتضای وجود انسان معصومیت نیست .و برای انسانی زمینی ، ناتوان محدود به علم و ......معصومیت ضروری نیست....


آن وجودی که شما از آن به "معصوم " و "معصومیت " یاد می کنید تصوری بیش نیست ، آن کس که علم بی پایان دارد و جانی آزاد از تمنا های انسانی ، انسان حقیقی نیست .انسانی که ما می شناسیم همین انسان زمینی و محدود به هزار یک اما و اگر است.اقتضای وجود انسان دو پا و ناتوان در جسم و نادان در عقل جایز الخطا بودن است..بلی جایزالخطا بودن و دقیقن به همان معنا یی که شما نفی کردید از آن..یعنی که مجاز است به خطا به همان دلایلی که من گفتم...البته نه به نیت گناه...


باز هم می پرسم:
چه ضرورتی دارد انسانی که خداوند او را با توانایی محدود آفریده است و در حد توانایی انسانی اش او را مکلف کرده است ،ما از او انتظار معصوم بودن داشته باشیم.

تنها اوست دانا و توانای مطلق.پاک است خداوندی که انسان را ناتوان آفرید تا حجتی بر بخشش او باشد.

ارادتمند:Gol:

سلام..
اجازه هس من چند تا نكته بگم؟متشكرم...پس.

1 ما در مسيري كه در اون تا به حال گذشتگان واردش نشدند اگر واردش بشيم جايزالخطا هستيم.....مثل يك ازمايشگاه علمي..

خطا دراين آزمايش گاه جايزه.چرا؟؟چون با نتيجه خطا يك نتيجه درست ترميگيريم واصلا به اين خطاها نيازداريم..اينجا ماواسه تجربه گرفتن جايزالخطا هستيم..

2اما درمسيري كه قبلا طي شده وما نكات ان روميدونيم خطا كردن درست نيست ومواخذه ميشيم..چرا؟؟چون كه اين مسيرقبلا طي شده مشخص شده انتهايش يك دره است..واگرافتاديم دوباره دران مواخذه ميشيم....
اما در همين مسيرهم گاها اتفاقاتي ازمحيط برروي مااثرميذاره كه باعث ميشه ماممكن الخطا بشيم...
يعني ممكنه ناخواسته باخطا بيفتيم..چون دست ديگران هم تاحدودي هست توي كار..


3بنا به توضيحات دوست گراميمان دارا...بله...درسته.....چنين جهاني ضرورت به چنين خدايي دارد..

اما همين جهان به وجود انسان كامل وپاك هم ضرورت داره.چرا؟؟

ازواژه هاي خودتان استفاده ميكنم:

گفتيد جهاني هدف مند وباشعور...
اين جهان هدف مندوباشعور براي چه كسي هست؟براي انسان ناقص؟!
براي انساني كه جسمش ناقصه؟آيا مطابقت دارند اين دوجمله؟

اگرميشه متني كه اين حقير نوشتم رودوباره بخونيد..هرچند طولانيه اما خواهش ميكنم يه مطالعه كوتاه داشته باشيد..

مشكل درمورد ضعيف بودن انسانه...

تمام جهان درتسخير همين انساني هس كه شماميگيد ضعيفه...

اين جهان با شعور و با عظمت كه تمام اركانش با ترتيب خاصي قرار گرفته همگي واسه اينه كه انسان روكامل كنه...

3راستي بايد سوالتون روبازش كنم...البته قصدجسارت ندارم.

توي سوال شما يه نكته هست..اگراجازه بفرماييد بگم:

شماميگيد معصوميت چه ضرورتي دارد براي انساني كه جسمي وعقلي ناقص.....ياضعيف است؟

توي سوال شما يه سوال ديگه هم هست كه اگرپاسخ داده بشه اصلا سوالتون روتغييرميديدوميگيد اين سوال اصلا اشتباهه وجواب هم نداره..

چون گاهي خودسوالمون اشتباست.سوال اشتباه هيچ وقت پاسخ نميگيره...البته سوالتون خيلي جالبه...نكات زيادي داره.مثلا اينكه اين سوال خودش دوبخشه..

اون سوال ديگه اينه:اين سوال وجواب روبا واژه هاي خودتان ميدهم..اگراجازه بديد.

آيا اصلا انسان موجودي ناقص وياضعيفه؟
ج:خب اگرضعيف بود ديگه جهان چرا با شعورباشه..واصلا خدا ميره زيرسوال...

كه خدايا اين جهان واين ميلياردها فاصله رو آفريدي براي يك انسان ناقص!
تمام دنيا متكامل باشه وانسان ضعيف؟


چراكامله؟....اثبات كن...ازكجا فهميدي كه انسان م
وجودي هست كه ضعيف نيس؟چون او ناتوانه ومحدود به علمه....پس چطوركامله؟

ج:نه.محدود به علم نيس بلكه علم دردستش يه ابزاره.....
اگرمحدودبه علم بودهرگز ازعلم فراترنمي رفت...همين الان هاله هايي اطراف توست كه اگرپرورشش بدهي تمام قوانين علم رادرهم ميشكند..

اگراوج بگيري وروحت را به آسمان بسپاري خواهي ديد كه همين انسان ضعيف داره ازگرانش زمين فرار ميكنه.....

خووووووووووب....همين هاله هاخودشون دارن علمي ميشن...فراترازعلم نيستن....چرا ميگي اون فراترازعلمه؟

ج:خب منظورم با هاله هانبود.....اونا دارند ازنظرعلمي فقط تاحدودي ثابت ميشن.اما هنوزراز انسان
رونفهميدن كه چطورقوانين علمي روميشكنه....مثلا اينكه جسممان رواززمين فاصله بديم..

اززمان بگريزيم...وبيماري هاروبدون عمل جرايي شفابديم..

وقوانين فيزيكي رودرهم بريزيم....اين يعني علم ابزارماست ونه اينكه مارواحاطه كرده ومحدود..انسان ازعلم هم فراتررفته...

اما انساني كه من ميشناسم....يه انسان زمينيه؟

ج:اين دقيقا برچسبي هست كه دنيا به ماتلقين ميكنه..درموردش توي متن قبلي نوشتم...
همين انسان زميني ثابت كرده كه ميتواندبه اوج ترين حالتهاي عارفانه برسد...

اين يه برچسبه...شمازميني هستيد اما نه به اين معني كه ضعيف هستيدونيازمنديتان محدود به جسمه...

حتي رنگ لباس اسمان هم به سليقه چشمان روح ما دوخته شده..

رنگ آبي كه اول برروي روان ما وارد وسپس برذهن ما وهورمونهايش تاثيرميذاره اين يعني همين زمين هم براي خدمت به روح آفريده شده...

دراينجا وقتي بفهميم انسان ضعيف نيس.ميگيم نياز به مصداق داره تاكامل بشه...

خداوند عصمت روبراي الگوبه مامعرفي ميكند وسپس مابراي نزديك شدن به اين عصمت تلاش ميكنيم..

عصمت درحال اثبات هست دردنياي علم....اما درموردمقدس بودنش مشكل هست..

متشكرم
ياحق..


دارا;206027 نوشت:
اما معصومیت لازمه ی انسان بودن نیست ...چون انسان محدود است هم جسمن و هم عقلن ...پس اقتضای وجود انسان معصومیت نیست .و برای انسانی زمینی ، ناتوان محدود به علم و ......معصومیت ضروری نیست....

سلام

اگر برای انسانیت عصمت لازم نبود عقاب معنا نداشت

عصمت یا عنایت می شود از جانب خدا و در ذات مخلوق قرار می گیرد مثل انبیا

یا اکتسابی است و با ریاضت توسط انسان بدست می اید مثل اولیا

دارا;206027 نوشت:
آن وجودی که شما از آن به "معصوم " و "معصومیت " یاد می کنید تصوری بیش نیست ، آن کس که علم بی پایان دارد و جانی آزاد از تمنا های انسانی ، انسان حقیقی نیست .انسانی که ما می شناسیم همین انسان زمینی و محدود به هزار یک اما و اگر است.اقتضای وجود انسان دو پا و ناتوان در جسم و نادان در عقل جایز الخطا بودن است..بلی جایزالخطا بودن و دقیقن به همان معنا یی که شما نفی کردید از آن..یعنی که مجاز است به خطا به همان دلایلی که من گفتم...البته نه به نیت گناه...

یک سوال

بعد از خدا چه کسی اعلم به قران است؟

و امور دین است

چه کسی اگاه تر به گناه و خطا است؟:Gol:

دارا;206027 نوشت:
.اقتضای وجود انسان دو پا و ناتوان در جسم و نادان در عقل جایز الخطا بودن است..بلی جایزالخطا بودن و دقیقن به همان معنا یی که شما نفی کردید از آن..یعنی که مجاز است به خطا به همان دلایلی که من گفتم...البته نه به نیت گناه...

من هم گفتم انسان ممکن الخطا است

یعنی امکان دارد خطا کند اما لزومی ندارد حتما خطا کند!!! و اجازه ندارد بلکه امکان خطا کردن به او داده شده است

دارا;206027 نوشت:
چه ضرورتی دارد انسانی که خداوند او را با توانایی محدود آفریده است و در حد توانایی انسانی اش او را مکلف کرده است ،ما از او انتظار معصوم بودن داشته باشیم.

به همان ضرورت که از نور توقع روشنایی داریم و از ن=تاریکی نداریم

ما از نور توقع روشنی داریم چون کار ان روشن کردن است و باید روشن باشد

کجا ما از نور کم سو توقع روشنایی داریم؟
یا کجا از شب توقع روشنایی؟

به همان دلیل هم باید پیامبری که برای روشن کردن دل کفار و تاریک می اید باید از تمامی نور ها و ظلمات پاک باشد

تا نور خالص بین تمامی خلایق باشد و بتواند از جانب منبع نور ساطع گردد و در طول منبع قرار گیرد

و هرگز نور با منبع نور هم سطح نخواهد بود

و منبع بخواهد نور خواهد تابید و نخواهد خیر:Gol:

معصوم كسيه كه گناه به اون نزديك نشه. يعني حاشيه امني ننسبت به گناه داره كه فقط 14 نفر اين مقام رو دارن.
اما انسان ممكن الخطاست. اما اين دليل بر اين نيست كه حتما گناه مي كنه. ممكنه گناه كنه. پس حتما هستن كسايي كه گناه نكردن. اما معصوم هم نيستم. اگه اين مفاهيم جا بيفته خيلي از مشكلات ما هم حل مي شه و البته نياز به اين پرسش ها هم به وجود نمياد.
موفق باشين

كبوتر حرم;205683 نوشت:
لا حول و لا قوة الا بالله

سلام و عرض ادب

معصوم كيست ؟ واژه معصوم به چه كسي اطلاق ميگردد ؟ عصمت چند درجه دارد ؟ آيا عصمت فقط بر اهل بيت مصداق دارد ؟

با سلام و عرض ادب
یکی از ويژگى های پيامبران و اولیای دین، عصمت است. پيامبران الهى و اولیای دین، سفيران حق و مأمورین هدايت مردم به سوى كمال دنيوى و أخروى بوده اند «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِين»؛[1]و آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى‏كردند، و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم، و آنها فقط مرا عبادت مى‏كردند.

بديهى است كه تحقق اين آرمان، در گروی عصمت و پاك بودن از هر گونه خطا و عيب است؛ چرا كه در پرتو ی دست‏يابى به اين مقام است كه مى ‏توانند اعتماد مردم را به خود جلب نمايند.

عصمت در لغت به معناى منع و امساك است. قرآن مى ‏فرمايد: «...لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أمْرِ اللّه‏ِ...»[2]؛ پسر نوح به پدر گفت: من به زودى بر فراز كوهى روم كه از خطر نجات يابم، نوح گفت؛ اى پسر! امروز هيچ كس از قهر خدا در امان نيست.
در جاى ديگر مى ‏فرمايد: «... وَ اللّه‏ُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...»[3]؛ و خداوند، تو را از گزند مردم حفظ مى‏ كند.

معناى اصطلاحى عصمت
از ديدگاه شيعه، عصمت يعنى پاكى از گناهان صغيره و كبيره. برخى از متكلمان، عصمت را توفيق، لطف[4]و اعتصام معنا كرده ‏اند. در هر صورت، عصمت به اين معنا نيست كه فرد، قدرت انجام كارهاى ناپسند را نداشته باشد؛ بلكه عصمت به اين معناست كه معصوم، ضمن داشتن قدرت، در پى گناه نمى‏ رود. به عبارت ديگر عصمت از گناه، بستگى به درجه ايمان انسان دارد، هر چه ايمان بيشتر باشد، درجه عصمت نيز بالاتر خواهد بود. هر انسانى به اندازه ايمان و يقين خود، عصمت پيدا مى‏كند و پيامبران و اولياى الهى چون از يقين و ايمان كامل برخوردارند، عصمتشان نيز كامل است.

عصمت يعنى يقين به وجود خطر و پرهيز از آن؛ چنان‏كه هيچ فرد عاقلى، خود را از ساختمان چند طبقه به پايين نمى‏اندازد و يا خود را به داخل آتش نمى‏ افكند، چون خطر چنين افعالى، براى او ثابت شده و يقينى است، امّا يك كودك، ممكن است به آتش دست بزند و يا خودش را از بلندى به پايين بيندازد. بنابراين عصمت، موهبتى الهى است كه خداوند بزرگ بر اساس علم و حكمت، به بندگانى كه شايستگى آن را داشته باشند، عنايت مى‏ فرمايد.

هنگامى كه همسر عزیز مصر به سوى يوسف رفت، يوسف از او روى گردانيد. قرآن در مورد او مى‏ فرمايد: «لوْلا أَنْ رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ»[5]؛ اگر ايمان او كامل نبود، زيان اين كار را مى‏ديد. بنابراين ايمان و يقين، پايه عصمت را تشكيل مى‏دهد و عصمت از گناه، يعنى نهايت ايمان. برهان در اين آيه به معناى علم و دانش است، كه راه را براى انسان روشن مى‏كند، و نتيجه اين‏گونه دانش و علم، دورى از گناه مى‏ باشد.
معتزله عصمت را لطف و موهبت الهى مى‏ دانند، كه خداوند، بوسيله آن بندگان خاص خود را نگهدارى نموده و آنان بر معصيت اقدام نمى‏ كنند.[6]

-----------------------------------------------------------------

[=Calibri][1]. سوره هود، آيه 43.

[=Calibri][2]. سوره مائده، آيه 67.

[=Calibri][3]. همان و النبراس، ص 535-534.

[=Calibri][4]. يعنى لطف الهى ايجاب مى‏ كند كه براى هدايت بشر پيامبران و امامانى با ويژگى عصمت انتخاب شوند تا دین را معرفى نمايند.

[=Calibri][5]. سوره يوسف، آيه 24.

[=Calibri][6]. المغني في أبواب العدل و التوحيد، ص 13.

ابعاد عصمت در مورد انبیای الهی

عصمت دارای ابعاد گوناگونی است؛ برخی از آنها مورد اتفاق متکلمان شیعه و سنی، و برخی دیگر مورد اختلاف آنان است.

1- عصمت از شرک و کفر:
دراین باره مذاهب و متکلمان اسلامی اختلافی ندارند؛ از دیدگاه آنان، پیامبران قبل و بعد از نبوت از شرک و کفر معصوم بوده اند.

2-عصمت در تلقی، حفظ و ابلاغ وحی:
عصمت از این ناحیه نیز مورد اتفاق است؛ این مرتبه از عصمت، چنانکه متکلمان گفته اند مقتضای معجزه است؛ زیرا مقتضای معجزه این است که پیامبر در این مدعا که از جانب خداوند به پیامبری برگزیده شده است تا احکام الهی را به بشر ابلاغ نماید، راستگو است، بنابراین هر گونه احتمال خطای سهوی و عمدی در این باره منتفی است.

3-عصمت از گناه پس از نبوت:
در باره عصمت از گناه کبیره، به صورت عمدی، پس از نبوت اختلافی وجود ندارد، مگر آنچه به «حشویه» نسبت داده شده است.
اما دربارۀ عصمت پیامبران از گناهان کبیره به صورت سهوی، پس از نبوت، اقوال و آراء مختلفی است. متکلمان امامیه و محققان از معتزله و اشاعره، عصمت از گناهان صغیره را خواه سهوی باشد و خواه عمدی، پس از نبوت لازم می دانند. ولی اکثریت معتزله و اشاعره، گناه صغیره سهوی را بدون قید و شرط جایز دانسته اند و گناهان صغیره عمدی را نیز اگر بر دنائت مقام دلالت نکند، روا شمرده اند.
گروهی از محققان از فقها و متکلمان اهل سنت عصمت از صغایر را نیز همانند عصمت از کبائر، بدون قید و شرط لازم دانسته اند؛ زیرا اولا: در حقیقت گناه صغیره و کبیرهاختلاف است، و ثانیا: سلف به تمام اعمال پیامبر صلی الله علیه و آله اقتدا می کردند.

4-عصمت از گناه قبل از نبوت:
در این باره نیز اقوال مذاهب و متکلمان اسلامی متفاوت است.«شیعه امامیه» عصمت از گناه در این مرحله را نیز، به طور مطلق لازم می داند؛ امااکثریت«اشاعره» و گروهی از «معتزله» عصمت از گناه در این مرحله را، خواه عمدی باشد یا سهوی ،کبیره باشد یا صغیره، لازم ندانسته اند.
اکثر معتزله و برخی از اشاعره، معتقدند که عصمت از گناهان کبیره قبل از نبوت واجب است. عده ای از آنان میان کبیره و صغیره تفکیک قائل نشده اند؛ به اعتقاد آنان: پیامبران از هر چیزی که نفرت آور باشد، معصومند حتی اگر از افعال آنان نباشد؛ بلکه از قبیل تبهکاری پدر و مادر باشد.

5- عصمت از موارد دیگر
علاوه بر موارد یاد شده امور دیگری در باب عصمت انبیاء قابل بحث است که عبارتند از:
الف) عصمت در تشخیص موضوعات احکام شرعی.
ب) عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور مربوط به زندگی اجتماعی.
ج)عصمت در مسائل مربوط به زندگی شخصی و عادی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله.
تمام موارد یاد شده در حقیقت به عصمت علمی(عصمت از سهو و خطا) باز می گردد ولی با توجه به اقوال متکلمان در موارد پیشین، و نیز با توجه به دلایل عقلی و نقلی عصمت، می توان حکم موارد یاد شده و موضع متکلمان را دربارۀ آنها بدست آورد.

عصمت ائمه معصومین از دیدگاه شیعه
شیعه امامیه به واسطه ادله عقلی و نقلی قائل به عصمت دوازده امام علیهم السلام به همراه حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد که البته حیطه عصمت آنها شامل مواردی خواهد شد که اختصاص به رسول نداشته باشد.

البته عصمت امام از دیدگاه عقل واجب است و این منافاتی با آن نخواهد داشت که افراد دیگری از این خاندان مکرم حائز مقام عصمت بوده باشند؛ منتهی عصمت آنان امری واجب نبوده و ممکن است در مراتب پائین تری از عصمت ائمه علیهم السلام قرار داشته باشد.

همچنین این نکته را باید مورد توجه قرار داد که عصمت از گناه منحصر به پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام نخواهد بود و برای انسان سالک راه به سوی پاکی مفتوح است.

سوال=اشکال
سلام
عصمت در چه مرتبه ای از اعمال قرار دارد؟
ایا عصمت یعنی اینکه کسی گناه خواسته نکند ؟
ایا یعنی گناه ناخواسته هم نکند؟
ایا یعنی بجز گناه اشتباه هم نکند؟
ایا میشود به صفت عصمت نگاه صفر تا صدی داشت یا باید نگاه صفر و صدی داشت؟
ایا عصمت نسبی هم میتواند باشد یا مطلق است؟
تمام سوالات بالا همه به یک مورد اشاره دارد
همانجور که در تعاریف کارشناس امد عصمت یعنی دور از گناه و نه البته عدم دسترسی به ان
یعنی فرد با اینکه به گناه دسترسی دارد اما از ان دور میماند
چرا؟بر حسب ایمان خود
او ایمان خود را از کجا به دست اورده ؟
(این بخش از مطلب در مورد امامان است بجز پیامبر)
بر حسب علم خود .هر کس علمش بیشتر باشد طبق اختیار خود میتواند خدا را جستجو کند و ایمان اورد .
از انجا که همه ی انسان ها جایز الخطا هستن زیرا علم مطلق ندارن در نتیجه بشر چون روی علم نسبی ایمان می اورد .ایمان او هم نسبی هست و چون عصمت او طبق ایمان او هست در نتیجه عصمت او هم نسبی است
در نتیجه هیچ کسی معصوم مطلق نیست
هر انسانی طبق علم نسبی خود ایمان دارد .هر انسانی طبق ایمان خود از گناه دوری میکند
هر انسانی معصوم است و این صفت نسبی است.الا برای خدا
در نتیجه چون معصوم مطلق محال عقلی است پس این محال عقلی است که انسانی وجود داشته باشد که ایمان خود را از راه علم گرفته باشد و گناهی انجام نداده باشد
گناه به چه منظور؟ایا گناه خواسته یا ناخواسته؟
در این مورد حکم علمای اسلام رو نمیدونم اما چیزی که عقل میگه رو ذکر میکنم
گناه ناخواسته:
گناهی که بدون نیت بد و بر اثر اشتباه و یا یا ندانم کاری فرد صورت گرفته باشد
مثل قتل غیر عمد
این نوع گناه با اینکه همراه نیت بد نبوده و عمدی نبوده اما نتیجه اشتباه ما هست .یعنی اگر مثلا در رانندگی ما حواسمان را جمع کنیم و به قوانین رانندگی احترام بگذاریم هیچ گاه قتلی غیر عمدی صورت نمیپذیرد .حال که صورت گرفته نتیجه اشتباه ما است و ان کس که مجازات دارد ما هستیم شاید به اندازه قتل عمد گناه نداشته باشد اما باز هم گناه است
از انجا که معصوم به معنی مبرا از اشتباهات نیست.و هر انسانی حتا امامان ممکن است اشتباه کنند و به دنبال ان اشتباه به کسی یا چیزی ضرر بزنند در نتیجه گناه کرده اند .
در این مورد باید گفت امام شاید بر سبب ایمان خود که نسبی است گناه خواسته نکند اما گناه ناخواسته غیر ممکن نیست
در نتیجه اینکه ما امامان را معصوم بدانیم منطقی نیست زیرا معصوم برای بشر مطلق نیست و اگر چنین باشد دیگر این صفت ارزش ندارد زیرا صفتی خاص نیست و مختص به کس یا کسانی نیست بلکه همه مردم به سبب ایمان خود معصوم هستند
مورد دیگر اینکه میزان این عصمت را نمیشود اندازه گیری کرد .
برای اینکه بگوییم امامان معصوم هستن باید میزان عصمت انها اندازه گیری شود و این لازمه این است که تمام مدت عمرشان روشن و واضح باشد .از انجا که عمر هیچ کس روشن نیست یعنی اعمال افراد برای هیچ کس روشن نیست و کسی نیست که به طول عمر کسی دیگر نظارت کرده باشد پس معلوم نیست که واقعا امامان گناه خواسته یا نا خواسته نکرده باشند
تنها یک راه دارد اینکه منبعی معتبر ذکر کرده باشد که کسی معصوم است .قران حتی برای پیامبران صفت عصمت را به کار نبرده چه برسه به امامان
در نتیجه نمیتوانیم کسی را معصوم بدانیم .حتی نسبی.زیرا نه خود ناظر عمر ایشان بودیم نه از منبعی معتبر نوشته دال بر معصوم بودن کسی داریم
اما انچیز که عقل میگوید این است که انسان علم نسبی دارد.ایمان نسبی دارد .عصمت نسبی دارد و میزان هیچ کدام از این 3 صفت برای کسی دیگر روشن نیست
اما کسانی که نه از راه علم بر که قلبا به خدا ایمان دارند و با او مستقیم ارتباط دارند مثل پیامبران نیز عصمت مطلق نیست چرا که همانجور که گفتم شاید کسی بر حسب ایمان خود گناهی خواسته انجام ندهد اما بر حسب علم نسبی خود ممکن است اشتباهاتی انجام داده که به گناه منجر شود و مثل های در قران از اشتباهات پیامبران اورده شده که حتی در سبب ان اشتباه پیامبر مذکور مجازات شده است
در نتیجه عصمت نسبی هست و همه معصوم هستن بر میزان ایمان خود
و ایمان افراد را کسی نمیتواند اندازه گیری کند .در نتیجه هیچ دلیلی وجود ندارد که بگوییم امامان معصوم هستنند یا معصوم تر از بقیه هستن
در ثانی امامان و پیامبران هم میتوانند اشتباه کنند و اگر کرده باشند .ان اشتباه میتواند مخی مانده باشد
به طور مثال تفسیر غلط قران و صادر کردن حکم اشتباه

معصوم کیست؟

سلام
به نظر من معصوم دو اصطلاح داره "
1- اصطلاح خاص آن یعنی کسی که از اشتباه و گناه مصون است و این شخص به نحوی - چه از طریق قرآن و چه از طریق پیامبر ص - به ما معرفی شده که طبق این تعریق چهارده معصوم بیشتر وجود ندارد.
2- اصطلاح عام آن یعنی کسی که از گناه دور است ولی در هیچ جایی و به هیچ نحوی به عنوان معصوم معرفی نشده. و عصمت برای او واجب نیست شاید بسیاری ار امامزادگان و حتی علما به این معنی معصوم باشند.

gsaeed;228716 نوشت:
معصوم کیست؟

سلام.

عصمت یا:

-نکوینی است.
یا
-تشریعی است.
یا
-نتیجه علم است.

عصمت نمیتواند تکوینی باشد،چون دار تکوین دار ضرورت است و برای ضرورت تکلیفی نیست در حالی که معصوم نیز دارای تکلیف است و اختیار.

همچنین عصمت نمی تواند از طریق تشریع حاصل شود،چون تشریع ضامن عصمت و اشتباه نیست.

نتیجتا عصمت نتیجه علمی است که به معصوم داده شده است.

---------------------------------------------------------------------------------------

موضوع قفل شده است