ماجرای هنده زن یزید

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای هنده زن یزید

ماجرای هنده زن یزید در کجا آمده که منبریان به آن استناد می کنند؟


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

زن يزيد كه سالهاى پيش در خانه عبدالله بن جعفر زير دست عليا مخدره زينب (س ) كاملا تربيت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جايى خبر ندارد. يك وقت بر سر زبانها افتاد كه جماعتى از اسيران خارجى به شام آمده اند. اين زن از يزيد درخواست كرد به ديدار آنها برود يزيد گفت شب برو.
چون شب فرا رسيد، فرمان كرد تا كرسيى در خانه نصب كردند. بر كرسى قرار گرفت و حال رقت بار آن اسيران او را كاملا متاءثر گردانيد سؤ ال كرد: بزرگ شما كيست ؟
عليا مخدره را نشان دادند.
گفت : اى زن اسير، شما از اهل كدام دياريد؟
فرمود: از اهل مدينه .
آن زد گفت عرب همه شهرها را مدينه گويد؛ شما از كدام مدينه هستيد؟
فرمود: از مدينه رسول خدا (ص ) آن زن از كرسى فرود آمد و به روى خاك نشست . على مخدره سبب سؤ ال كرد، گفت : به پاس احترام مدينه رسول خدا (ص ) اى زن اسير، تو را به خدا قسم مى دهم آيا هيچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته اى ؟
عليا مخدره فرمود: من در محله بنى هاشم بزرگ شده ام .
آن زن گفت : اى زن اسير، قلب مرا مضطرب كردى .
تو را به خدا قسم مى دهم ، آيا هيچ در خانه آقايم اميرالمؤ منين (ع ) عبور نموده و هيچ بى بى من عليا مخدره زينب (س ) را زيارت كرده اى ؟
حضرت زينب (س ) ديگر نتوانست خوددارى بنمايد، صداى شيون او بلند شد فرمود: حق دارى زينب را نمى شناسى ، من زينبم !

بگفت اى زن ، زدى آتش به جانم *** كلامت سوخت مغز استخوانم
اگر تو زينبى ، پس كو حسينت *** اگر تو زينبى كو نور عينت
بگفتا تشنه او را سر بريدند *** به دشت كربلا در خون كشيدند
جوانانش به مثل شاخ ريحان *** مقطع گشته چون اوراق قرآن
چه گويم من ز عباس دلاور *** كه دست او جدا كردند ز پيكر
هم عبدالله و عون و جعفرش را *** به خاك و خون كشيدند اكبرش را
دريغ از قاسم نو كد خدايش *** كه از خون گشته رنگين دست و پايش
ز فرعون و زنمرود و ز شداد *** ندارد اين چنين ظلمى كسى ياد
كه تير كين زند بر شير خواره *** كند حلقوم او را پاره پاره
زدند آتش به خرگاه حسينى *** به غارت رفت اموال حسينى
مرا آخر زسر معجر كشيدند *** تن بيمار را در غل كشيدند
حكايت گر ز شام و كوفه دارم *** رسد گفتار تا روز شمار

زينب بزرگ (س ) فرمود: از زن ، از حسين پرسش مى كنى ؟!
اين سر كه در خانه يزيد منصوب است از آن حسين است .
آن زن از استماع اين كلمات دنيا در نظرش تيره و تار گرديد و آتش در دلش ‍ افتاد. مانند شخص ديوانه ، نعره زنان ، بى حجاب ، با گيسوان پريشان ، سر و پاى برهنه به بارگاه يزيد دويد.
فرياد زد: اى پسر معاويه ((راءس ابن بنت رسول الله منصوب على باب دارى ))؛ سر پسر دختر پيغمبر (ص ) را در خانه من نصب كرده اى با اينكه وديعه رسول خداست ، ((واحسيناه ، واغريباه ، وامظلوماه ، واقتيل اولاد الادعياء، والله يعز على رسول الله و على اميرالمؤ منين )).
يزيد يك باره دست و پاى خود را گم كرد، ديد فرزندان و غلامان و حتى عيالات او بر او شوريدند.
از آن پس چنان دنيا بر او تنگ شد و زندگى بر او ناگوار افتاد كه مى رفت در خانه تاريك و لطمه به صورت مى زد و مى گفت : ((ما لى و لحسين بن على )). لذا چاره اى جز اين نديد كه خط سير خود را نسبت به اهل بيت عوض ‍ كند، لذا به عيال خود گفت : برو آنان را از خرابه به منزلى نيكو ببر.
آن زن به سرعت ، با چشم گريان شيون كنان ، آمد زير بغل عليا مخدره زينب (س ) را گرفت و گفت : اى سيده من ، كاش از هر دو چشم كور مى شدم و تو را به اين حال نمى ديدم .
اهل بيت (ع ) را برداشت و به خانه برد و فرياد كشيد: اى زنان مروانيه ، اى بنات سفيانيه ، مبادا ديگر خنده كنيد! مبادا ديگر شادى بكنيد! به خدا قسم اينها خارجى نيستند، اين جماعت اسيران ذريه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و على مرتضى على (ع ) و آل يس و طه مى باشند.1



1-رياحين الشريعة ، ج 3 ص 191.

با سلام
با تشکر از رضا
کتاب ریاحین الشریعه که جزء منابع تاریخی نیست. این کتاب نوشته آقای محلاتی است و صدها سال با اون دوران فاصله داره. منظور من یک منبع اصیل تاریخی بود.

شبکه1;205730 نوشت:
با سلام
با تشکر از رضا
کتاب ریاحین الشریعه که جزء منابع تاریخی نیست. این کتاب نوشته آقای محلاتی است و صدها سال با اون دوران فاصله داره. منظور من یک منبع اصیل تاریخی بود.

با سلام
شما سوال کردید کجا آمده بنده تقدیم کردم اگر نه که میتوانید در کتابهای تاریخی که ذکر حادثه عاشورا را کرده اند پیدا کنید
از حضرت عـلى بن الحسين عليه السلام روايت شده هنگاميكه ما را بر يزيد وارد كردند دوازده نفـر جوانان و اطفـال ذكور كه همـه را به ريسمـان بستـه بودند، چـون مـقـابل يزيد قـرار گـرفـتـيم ، گـفـتـيم :انشدك باللّه يا يزيد مـا ظنّك برسول اللّه صلى الله عـليه و آله و سلم لورانا عـلى هذه الحال . (( يزيد ترا بخدا چه فكر مى كنى اگر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ما را به اين حالت ببيند؟ ))
آنگاه دستور داد بند را از ما برداشتند!
فـاطمـه دخـتـر ابى عـبدالله گـفـت : يا يزيد بنات رسول اللّه سبايا. (( يزيد! دختران رسول خدا و اسيرى ؟ يزيد گفت : دختر برادرم من اين را دوست نداشتم مردم حاضر در مجلس آنچنان گريه كردند كه صداى گريه مجلس ‍ را پـر كرد زنى از بنى هاشم در خـانه يزيد بود وقـتـى كه از داستـان حسين و اهل بيتـش آگـاه گـرديد بر حسين ندبه مى كرد و فرياد مى كشيد:وا حبيباه يا سيّد اهل بيتـاه ، يابن مـحمـداه يا ربيع الارامـل و اليتـامـى ، يا قـتـيل اولاد الادعـيا. (( اى حبيبم حسين اى سيد اهل بيت رسول خـدا، اى پـسر رسول خـدا، اى پـناهگـاه ايتام و بى سرپرستان ، اى كشته اولاد زنا ))
ندبه و گريه اين زن همه اهل مجلس را گريانيد.
به نقل تاريخ ابن اثير اين زن را هند دختر عبدالله بن عامربن كرنيز ذكر مى كند.
طبرى مى گويد: هنگاميكه آل اللّه بر يزيد وارد شدند زنان يزيد و دختران معاويه و همه زنان حرم يزيد فرياد زدند و گريه كردن و ولوله اى ايجاد نمودند. و تمام زنان بنى اميه به خدمت مخدرات آل اللّه مى آمدند و مجلس عزا برپا مى كردند.1

1-بحارج 45/ص 131 - نفـس المـهمـوم ص 437 - طبرى ج 7/ص 381 - كامل ج 4/ص 86.

شما میتوانیدهمچنین در این کتابها هم این موضوع را مشاهده کنید
معالى السبطين ، مرحوم شيخ مهدى مازندرانى ، متوفاى سال 1380 ه‍ ق ، ج 2ص
173

و كرامت امام حسين (عليه السلام )، ص ‍ 105

خوشبختانه منابع متعدد و قابل اتكايي از پنج قرن نخست به دست ما رسيده كه به گزارش نهضت عاشورا پرداخته اند .

اين منابع را مي توان به دو دسته مستقل و مشتمل تقسيم نمود : منابعي كه ويژه گزارش دهي نهضت عاشورا و حماسه سازان اين واقعه بي نظير است و منابعي كه تنها بخش و فصل هايي از آنها ، درباره قيام امام حسين ( عليه السلام ) است .

ما در اينجا همه اين منابع را به ترتيب تاريخي گزارش مي كنيم . گفتني است اين منابع از اعتبار يكساني برخوردار نيستند ، اما همه آنها قابليت ارجاع و استناد را دارند و به وسيله پژوهش هاي تاريخي روشمند قابل بررسي و پذيرش اند :
1 . طبقات الكبري ، ابن سعد ( متوفي 230 )
2 . انساب الاشراف ، بلاذري ( متوفي 279 )
3 . اخبار الطوال ، دينوري ( متوفي 283 )
4 . تاريخ طبري ( متوفي 310 ) اين كتاب از مهمترين منابع قيام حسيني است .
5 . الفتوح ، ابن اعثم كوفي ( متوفي حدود 314 )
6 . مقاتل الطالبيين ، ابوالفرج اصفهاني ( متوفي 356 )
7 . معجم الكبير طبراني ( متوفي 360 )
8 . شرح الأخبار ، قاضي نعمان ( متوفي 363 )
9 . كامل الزيارات ، ابن قولويه ( متوفي 368 )
10 . امالي شيخ صدوق ( متوفي 381 )
11 . ارشاد ، شيخ مفيد ( متوفي 413 )
12 . روضة الواعظين ، ابن فتال نيشابوري ( متوفي 508 )
13 . اعلام الوري ، طبرسي ( متوفي 548 )
14 . مقتل الحسين خوارزمي ( متوفي 568 )
15 . تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ( متوفي 571 )
16 . مناقب ابن شهر آشوب ( متوفي 588 )
17 . الكامل في التاريخ ، ابن اثير ( متوفي 630 )
18 . مثير الأحزان ، ابن نما ( متوفي 645 )
19 . تذكرة الخواص ، سبط ابن جوزي ( متوفي 653 )
20 . الملهوف علي قتلي المطفوف ( لهوف ) سيد بن طاووس ( متوفي 664 )
21 . كشف الغمة ، اربلي ( متوفي 692 )
22 . سير اعلام النبلاء ، ذهبي ( متوفي 748 )

موضوع قفل شده است