چهره هايى سفيدند و چهره هايى سياه!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چهره هايى سفيدند و چهره هايى سياه!

با سلام

يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فاما الذين اسودت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون و اما الذين ابيضت وجوههم ففى رحمه الله هم فيها خالدون .

آل عمران : 106 و 107.
در آن روز كه گروهى سپيدروى و گروهى سيه روى شوند.
به آنان كه سيه روى شده اند مى گويند: آيا شما پس از ايمان آوردنتان كافر شديد؟ به سبب كافر شدنتان بچشيد عذاب خدا را!
اما آنان كه سپيدروى شده اند، همواره غرق در رحمت پروردگار باشند.
((تبيض )) از ماده ((بيض )) و ((بياض )) به معناى سفيدى است .
((تسود)) از ماده ((سود)) و ((سواد)) به معناى سياهى است ؛ و ((سيد)) هم كه به معناى رئيس و آقاست ، از آن جهت كه جماعت كثير را ((سواد)) مى گويند و سيد آن كسى است كه متولى آن جماعت باشد: مانند سيد القوم .
امام صادق (عليه السلام) از پدرش و ايشان از جدش نقل كرده اند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: يا على تخرج انت و شيعتك من قبوركم و وجوهكم كالقمر ليلة البدر...1
(اى على ، تو و شيعيان تو در حالى از قبرهاى خود بيرون مى آييد كه صورتهاى شما همچون ماه در شب بدر (قرص كامل ) است و از شما شدتها و سختيها برطرف شده و غصه ها زايل گرديده است و در زير سايه عرش قرار خواهيد گرفت ؛ مردم مى ترسند، اما شما خوف و ترس نخواهيد داشت ؛ مردم محزون اند، اما شما غم و اندوهى داريد؛ براى شما سفره بهشتى نهاده مى شود، در حالى كه ديگران پاى حساب اند.)

1-عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 34.

بنام خداوند بخشنده ی مهربان

سلام

رضا;204872 نوشت:
اما آنان كه سپيدروى شده اند، همواره غرق در رحمت پروردگار باشند.

" غرق در رحمت "یعنی چه؟

ارادتمند:Gol:

دارا;204971 نوشت:
بنام خداوند بخشنده ی مهربان

سلام

" غرق در رحمت "یعنی چه؟

ارادتمند:gol:

با سلام
شب قدر شب رحمت خداوند بر تمام خلایق است بر جماد و نبات حیوان و اگر انسان این موجود برتر در آفرینش لایق دریافت این همه فیض نشود از حیوان پستر خواهد بود چرا که جسمی حیوانی بیش نیست

اسحاق بن عمار می گوید :
زمانیکه ثروتم زیاد شد نگهبانی بر در خانه ام گماشتم تا از ورود فقرا به منزلم ممانعت نماید پس در آن سال روانه مکه شدم و سلام نمودم بر امام صادق علیه السلام و ایشان جواب سلامم را دادند اما با حالتی گرفته و ناراحت !
به ایشان عرضه داشتم جانم به قربانت چرا نسبت به من بی مهر شده اید ؟
امام ع فرمودند : به خاطر تغییر رویه تو نسبت به مومنین (بی مهری تو به مومنین)
گفتم جانم به قربانت به خدا قسم من می دانم که اینان بر دین خدا هستم لکن از شهرت و معرف شدن خودم می ترسم((می ترسم از اینکه مردم به من گویند فلانی خیلی اهل جود و بخشش هست و نمیخوام به این منصب مشهور شوم و ترس از عواقب آن دارم))
امام فرمودند:
آیا نمی دانی مومنین زمانیکه یکدیگر را ملاقات کنند و دست دهند خداوند بین انگشتان آنها صد رحمت نازل می کند که 99 تای آن برای کسی است که محبتش به دیگری بیشتر باشد!
و آنگاه که دست به گردن هم نمایند در رحمت خداوند غرق می شوند !
و چون مدتی درنگ نمایند و چیزی جزء رضای خداوند از این درنگ مد نظرشان نباشد گفته می شود برای این دو که آمرزیده شدید !
هنگامی که این دو بنشینند فرشتگان نگهبان یکی به دیگری می گوید:باید از اینان به کناری رویم که این دو با هم اسراری دارند و خداوند این سرشان را مستور گردانیده
اسحاق به امام فرمود جانم به فدایت :
آن دو ملک نگهبان صدای این دو را نمی شوند و نمی نویسند ؟
مگر خداوند در قرآن چنین نفرموده :هیچ کس سخن نمی گوید مگر آنکه مراقب ومحافظ دارد
اسحاق می گوید لحظاتی حضرت سر مبارکشان را به زیر انداختند و پس سرشان را بالا آوردند در حالی که اشک از دیدگان مبارکشان جاری بود و فرمودند:
اگرچه این فرشته ها نمی شنوند و نمی نویسند اما همه اینها را عالم به سر و خفی (خداوند)می شنود
ای اسحاق بترس از خدا بسان اینکه اورا می بینی .پس اگر تو او را نمی بینی هرآینه او تو را می بیند.
اگر شک داشته باشی به اینکه او تو را می بیند هرآینه کافر شده ای (باید یقین داشته باشی که تو را می بیند) و اگر یقین داشته باشی که تو را می بیند و در محضر او گناه میکنی پس او را از همه بینندگان پایین تر شمرده ای ! ترجمه به مضمون(1)

1-عن إسحاق بن عمار قال لما كثر مالي أجلست على بابي بوابا يرد عني فقراء الشيعة فخرجت إلى مكة في تلك السنة فسلمت على أبي عبد الله ع فرد علي بوجه قاطب مزور فقلت له جعلت فداك ما الذي غير حالي عندك قال تغيرك على المؤمنين فقلت جعلت فداك و الله إني لأعلم أنهم على دين الله و لكن خشيت الشهرة على نفسي فقال يا إسحاق أ ما علمت أن المؤمنين إذا التقيا فتصافحا أنزل الله بين إبهاميهما مائة رحمة تسعة و تسعين لأشدهما حبا فإذا اعتنقا غمرتهما الرحمة فإذا لبثا لا يريدان بذلك إلا وجه الله تعالى قيل لهما غفر لكما فإذا جلسا يتساءلان قالت الحفظة بعضها لبعض اعتزلوا بنا عنهما فإن لهما سرا و قد ستره الله عليهما قال قلت جعلت فداك فلا تسمع الحفظة قولهما و لا تكتبه و قد قال تعالى ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ قال فنكس رأسه طويلا ثم رفعه و قد فاضت دموعه على لحيته و قال إن كانت الحفظة لا تسمعه و لا تكتبه فقد سمعه عالم السر و أخفى يا إسحاق خف الله كأنك تراه فإن كنت لا تراه فإنه يراك فإن شككت أنه يراك فقد كفرت و إن أيقنت أنه يراك ثم بارزته بالمعصية فقد جعلته أهون الناظرين إليك
بحارالأنوار ج : 5 ص : 324

و من ان فقیر و گدای در مکتب اهل بیتم و دست یاری از کسی جز مولایم ندارم !

یا علی ع

موضوع قفل شده است