فاطمیه دوباره از راه رسید....!

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فاطمیه دوباره از راه رسید....!

با سلام
شاید همین عبارت مورخان برای ورود به حسینه رجا در ایام فاطمیه کافی باشد که در وصف حال دختر پیامبر سلام الله علیهما آورده‏اند.
"ما زالت بعد ابيها مُعصبة الرأس، ناحِلة الجسم، منهدّة الركن، باكية العين"
(بحار الانوار جلد 43)
شهید مطهری در توصیف این عبارت می‏گوید: "زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه‏ای ( پارچه‏ای که از به خاطر سر درد به سر می‏بندند) را که به سر بسته بود از سر باز کند، روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوان‌تر می‏شد.

بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند. «منهدة الرکن» این جمله معنی عجیبی دارد.

«رکن» یعنی پایه، مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است. از نظر جسمانی، پا و ستون فقرات رکن انسان است، یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد. گاهی از نظر جسمی، این رکن خراب می شود، مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد. ولی گاهی انسان از نظر روحی آن‌چنان درهم کوبیده می شود که گویی آن پایه های روحی که روی آن ایستاده است خراب شده است. زهرا را بعد از پدر این‌چنین توصیف کرده‏اند"

(مجموعه آثار جلد 16)

و حالا با توکل بر خدا و مدد از اهل بیت علیهم السلام بنا داریم تا هم‏چون محرم و هم‌نوا با اولیای الهی حسينیه‏ای برای ذکر فضائل و مصائب حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در فضای مجازی به‌پا کنیم.

باشد که به سهم خود در این عرصه، مزد رسالت را که فرمود‏: "لَّا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی" (شوری 23) ادا کرده و مصداق لعن خداوند قرار نگیریم که فرمود: "إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمْ اللهُ فِی‌ الدُّنْیَاوَالاْ´خِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً" (احزاب‌ 57) - آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت آزار و اذیت می کنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و از رحمت خود دور فرموده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) هم فرمودند: "فاطمة‌ُ بَضعَةٌ‌ مِنِّی‌ مَن‌ آذاها فَقَد آذاِنی‌" حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است."

[=Century Gothic]سخنرانی 1
[=Century Gothic]فایل صوتی بخش‏هایی از سخنان مرحوم حضرت آیت الله بهجت که در آن به سوالی پیرامون سندیت حدیث کسا پاسخ می‏دهند:

[=Century Gothic]براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

[=Century Gothic].

[=Century Gothic]روضه مکتوب 1

[=Century Gothic]برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی
[=Century Gothic]بدان که در روز وفات آن حضرت، اختلاف بسیار است واظهر نزد احقر آن است که وفات آن حـضـرت در سـوم جـُمـادى الاخـره واقع شده چنان‌که مختار جمعى از بزرگان علما است واز بـراى مـن شـواهـدى است بر این مطلب که جاى ذکرش نیست.(۱)
پس بقاى آن حـضـرت بـعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شـده اسـت کـه مـدت مـکـث آن مخدّره بعد از پدر خود در دنیا هفتاد وپنج روز بوده لکن توان وجـهـى بـراى آن ذکـر کـرد بـه بـیـانـى کـه مـقـام ذکـرش در ایـنـجا نیست ولکن خوب است عـمـل شـود بـه هـر دو طـریـق در اقـامـه مـصـیـبـت و عـزاى آن حـضـرت چـنـانـ‌کـه فعلاً معمول است.

[=Century Gothic]بـه هـرحـال؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنیا چندان مکث نکرد و پیوسته نـالان و گـریـان بـود، در آن مـدت قلیل، آن قدر اذیّت و درد کشید که خداى داند و اگر کسى تـأمـل کند در آن کلمات که امیرالمؤمنین علیه السّلام بعد از دفن فاطمه علیهاالسلام با قـبـر پیغمبر صلى اللّه علیه وآله وسلّم خطاب کرد، مى‏داند که چه مقدار بوده صدمات آن مظلومه. واز آن کلمات است:
[=Century Gothic]«سـَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظافُرِ اُمَّتِکَ عَلى هَضْمِها فَاحْفِهَا السُّؤ الَ وَاسْتَخْبِرْهَا الْح الَ فـَکـَمْ مـِنْ غـَلیـلٍ مُعْتَلَجٍ بِصَدْرِه ا لَمْ تَجِدْ اِلى بَثِّهِ سَبیلاً وَسَتَقُولُ وَیْحَکُمُ اللّهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ.» (۲)
[=Century Gothic]حـاصـل عـبـارت آنـکـه امـیـرالمـؤمـنـیـن عـلیـه السـّلام بـا رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله و سـلّم مـى‏گـوید: «و به زودى خبر خواهد داد تو را دختر تـو بـه مـعـاونت و یارى کردن امت تو یکدیگر را بر غصب حق من و ظلم کردن در حق او، پس از او بـپـرس احـوال را چه بسیار غم‏ها ودردهاى سوزنده که در سینه فاطمه علیهاالسّلام بر روى هـم نـشـسـتـه بـود کـه بـه کـسى اظهار نمى‏توانست بكند و به زودى همه را به شما عرض خواهد کرد و خدا از براى اوحکم خواهد کرد واو بهترین حکم کنندگان است.»
[=Century Gothic]شـیـخ طـوسـى بـه سـنـد مـعتبر از ابن عباس روایت کرده است که "چون هنگام وفات حضرت رسـول صلى اللّه علیه وآله وسلّم شد، آن قدر گریست که آب دیده‏اش بر محاسن مبارکش جـارى شـد.
گـفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: گریه مى‏کنم براى فـرزنـدان خـود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد. بَدانِ امّت من بعد از من، گویا مى‏بینم فـاطـمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند، بعد از من و او ندا کند که یا اَبَتاه، و اَحدى از امـت مـن اورا اعـانـت نـکـنـد؛ چـون فـاطـمـه عـلیـهاالسّلام این سخن را شنید، گریست.
حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود که گریه مکن اى دختر من، فاطمه علیهاالسّلام گفت: گریه نمى‏کنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، ولیکن مى‏گریم از مفارقت تـو یـا رسـول اللّه صـلى اللّه علیه وآله وسلّم. حضرت فرمود که بشارت باد تو را اى دخـتـر مـن کـه زود بـه مـن مـلحـق خـواهـى شـد و تـو اول کـسـى خـواهـى بـود کـه از اهل بیت من به من ملحق مى‏شود." (3)

[=Century Gothic]در کـتـاب (روضـه الواعـظـیـن) وغـیره روایت کرده‏اند که حضرت فاطمه علیهاالسّلام را مرض شدیدى عارض شد و تا چهل روز ممتد شد. چون دانست موت خود را اُمّ اَیْمَن واَسماء بنت عُمَیسْ را طلبید و فرستاد ایشان را که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را حاضر سازند، چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام حاضر شد، گفت: "اى پسر عم! از آسمان خبر فوت من به من رسید و من در جناح سفر آخرتم، تو را وصیت مى‏کنم به چیزى چند که در خاطر دارم."
[=Century Gothic]حـضـرت فـرمـود: "آن‏چـه خـواهـى وصـیـّت کـن اى دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسلّم" پس بر بالین آن حضرت نشست وهرکه را در آن خـانـه بـود، بـیرون کردند. پس فرمود که اى پسر عم! هرگز مرا دروغ‌گو و خائن نیافتى و از روزى کـه بـا مـن معاشرت نموده‏اى، مخالفت تو نکرده ام. حضرت فرمود که معاذ اللّه تـوداناترى به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و کریم‏تر و از خدا ترسان‏ترى از آنکه تو را سـرزنـش کنم به مخالفت خود و بر من بسیار گران است مفارقت تو و لیکن مرگ امرى اسـت کـه چـاره از آن نـیـسـت، بـه خـدا سـوگـنـد کـه تـازه کـردى بـر مـن مـصـیـبـت رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلّم را و عظیم شد وفات تو بر من، پس مى‏گویم: اِنّا ا للّه وَ اِنـّا اِلَیـْهِ راجِعُون براى مصیبتى که بسیار دردآورنده است مرا و چه بسیار مرا و چه بـسیار سوزنده و به حزن آورنده است مرا، به خدا سوگند که این مصیبتى است که تسلى دهـنـده نـدارد و رَزیـّه اى اسـت کـه هـیـچ چـیـز عـوض آن نـمـى‏تـوانـد شـد؛ پـس سـاعتى هر دوگـریـسـتـنـد، پس امیرالمؤمنین علیه السّلام سر حضرت فاطمه علیه السّلام را ساعتى بـه دامـن گـرفت و آن حضرت را به سینه خود چسبانید فرمود که هرچه مى‏خواهى وصیّت بـکن که آنچه فرمايى به عمل مى‏آورم و امر تو را بر امر خود اختیار مى‏کنم؛ پس فاطمه عـلیـهـاالسـّلام گـفـت کـه خـدا تـو را جـزاى خـیـر دهـد اى پـسـر عـم رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسـلّم، وصـیـّت مـى‏کـنـم تو را اول که بعد از من اُمامه را به عقد خود درآورى؛ زیرا که مردان را چاره از زن گرفتن نیست. او براى فرزندان من مِثْل من است. پس گفت که براى من نعشى قرار ده زیرا که ملائکه را دیـدم که صورت نعش براى من ساختند. حضرت فرمود که وصف آن را براى من بیان کن؛ پـس وصـف آن را بـیـان کـرد و حـضـرت از بـراى او درسـت کـرد و اول نـعشى که در زمین ساختند، آن بود. پس گفت که باز وصیّت مى‏کنم تو را که نگذارى بـر جـنـازه مـن حـاضـر شـوند یکى از آنهايى که بر من ستم کردند و حق مرا گرفتند؛ چه ایـشـان دشـمـن مـن و دشـمـن رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلم هستند و نگذارى که احدى از ایـشـان و اتـبـاع ایشان بر من نماز کنند و مرا در شب دفن کنى، در وقتى که دیده‏ها در خواب باشد.(۵)
[=Century Gothic]---------------------------------
۱ـ عـلامـه مـجـلسـى؛ در (جـلاء العـیـون) ایـن قول را اصح واَشْهَر میان علماى امامیه دانسته است. ر.ک: (جلاء العیون) ص ۲۷۹.

[=Century Gothic]۲ـ (الکـافـى) ۱/۴۵۹، بـاب (مـولد الزهرا علیهاالسّلام)، حدیث سوم؛ (روضه الواعظین) ۱/۱۵۲.
[=Century Gothic]3ـ (الخصال) شیخ صدوق ۱/۲۷۲، باب الخمسه، حدیث ۱۵.
[=Century Gothic]4ـ (روضه الواعظین) فتال نیشابورى ۱/۱۵۱.

[=Century Gothic]فایل صوتی روضه خوانی حاج منصور ارضی در مصائب بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه علیها السلام

[=Century Gothic]براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

[=Century Gothic]فایل صوتی ذکر مصیبت حاج حسن خلج با عنوان "طوفان درد فاطمه" که در قالب شعر به بیان درد دل‏های حضرت علی علیه السلام با همسر گرامی‌اش در بستر پرداخته است.

[=Century Gothic]براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

[=Century Gothic]كوچه تاريك
[=Century Gothic]شعر زیر سروده‏ زیبایی است از سيد حميد رضا برقعي شاعر آئینی اهل بیت علیهم السلام در وصف ایام فاطمیه که به همراه فایل صوتی در ادامه می‏آید:
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]زير باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقي مقابلم رخ داد

[=Century Gothic]وسط كوچه ناگهان ديدم
زن همسايه بر زمين افتاد

[=Century Gothic]سيب‌ها روي خاك غلطيدند
چادرش در ميان گرد و غبار

[=Century Gothic]قبلا اين صحنه را... نمي‌دانم
در من انگار مي‌شود تكرار

[=Century Gothic]آه سردي كشيد، حس كردم
كوچه آتش گرفت از اين آه

[=Century Gothic]و سراسيمه گريه در گريه
پسر كوچكش رسيد از راه

[=Century Gothic]گفت: آرام باش! چيزي نيست
به گمانم فقط كمي كمرم...

[=Century Gothic]دست من را بگير، گريه نكن
مرد گريه نمي كند پسرم

[=Century Gothic]چادرش را تكاند، با سختي
يا علي گفت و از زمين پا شد

[=Century Gothic]پيش چشمان بي تفاوت ما
ناله‌هايش فقط تماشا شد

[=Century Gothic]صبح فردا به مادرم گفتم
گوش كن! اين صداي روضه‌ي كيست

[=Century Gothic]طرف كوچه رفتم و ديدم
در و ديوار خانه‌اي مشكي است

[=Century Gothic]¤
[=Century Gothic]با خودم فكر مي‌كنم حالا
كوچه ما چقدر تاريك است

[=Century Gothic]گريه، مادر، دوشنبه، در، كوچه
راستي! فاطميه نزديك است...

[=Century Gothic]شهادت به عصمت حضرت فاطمه علیها السلام در اذان توسط آیت الله حسن زاده آملی
[=Century Gothic]در فیلم حاضر آیت الله حسن زاده آملی با بیان اینکه در اذان به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها شهادت می‏دهم، به بیان نکات جالبی در این زمينه می‏پردازد:
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

با یاد لحظه های سجودی،..دلم گرفت

حتی بدون کشف شهودی..!دلم گرفت

وقتی خدا هم از سبب خلقت تو(گفت:

تو علت تمام وجودی) دلم گرفت

از سایه های شوم نفاق سقیفه و

سیر منافقان صعودی.....دلم گرفت

وقتی که باطلند و به حق رو نمیکنند

از خطبه بلیغ....چه سودی؟دلم گرفت

آتش برای خلیل خدا سرد شد ولی...

تو در میان شعله که بودی دلم گرفت

روزی کتاب عمر شما را ورق زدم

از جای دست و چشم و کبودی...دلم گرفت

دیشب برای عرض عیادت می آمدم....

در باز بود و تو نبودی دلم گرفت....

علی آمره

در آستان معرفت
آنچه که در ادامه آمده، بخش‌هایی از نوشتار "نگاهي به سرگذشت زندگاني حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها" به قلم حجت الاسلام و المسلمين جاودان است که با عنوان "آنچه که دختر پیامبر (سلام الله علیهما) به عهده داشت"، می‏آید:
آنچه دختر پیامبر (سلام الله علیهما) به عهده داشت
سراسر دوران کوتاهی که دختر پیامبر (سلام الله علیهما) بعد از پدر زنده بود، به درگیری با دولت حاکم و مقابله با اعمال خصمانه‌ی آن گذشت و آن حضرت در این مدت، همه چیز را به وسیله‌ای برای این مقابله تبدیل کرده بود. اگر می‌توانست فریاد می‌کرد و اگر ممکن می‌شد، خطبه می‌خواند، یک روز اعلام برائت می‌نمود و روز دیگر از پذیرفتن ملاقات حاکمان خودداری می‌کرد، و بالاخره وصیت کرد که آنها به مشایعت جنازه‌ی او نیایند و بر جسدش نماز نخوانند و سرانجام با دستور پنهان ساختن قبرش، یک نشان ماندگار از عدم مشروعیت را بر جبین آن حکومت نقش کرد. این روی واقعی تاریخ است.
البته ما در تمام این زمینه‎ها به طور جدی با کمبود منابع و ابهام آنچه در دسترس است(1)، روبرو هستیم.
اما اگر به تاریخ آن دوران از نظرگاه مورخان رسمی نظر کنیم، دورانی نسبتاً آرام خواهیم دید. و مورخان و محدثان مقبول توانسته‌اند با پنهان کاری، درگیری‎های جدی و بحران‌های عمیق آن عصر را مخفی بدارند و این روی دیگر تاریخ است. اما با کند‌وکاو، نشانه‌ها و علاماتی در گوشه و کنار اسناد و مدارک خواهیم یافت که با تنظیم و ترکیب آنها می‌توانیم از عمق این بحران و شدت درگیری که در یک طرف دولت حاکم با تمام قدرت ایستاده بود، و در طرف دیگر خاندان نبوت(صلی الله و علیه و آله)، اندکی بدانیم.

در گذشته با کمی تفصیل دیدیم که در جریان این مقابله، اولین بار بیت نبوت مورد هجوم مأموران نظام حاکم قرار گرفت.
آنها می‌خواستند امیر‌المؤمنین علی علیه‌السلام را به مسجد ببرند تا از ایشان به عنوان اصل و رأس بیت نبوت (صلی الله و علیه و آله) بیعت بگیرند، و با این کار بزرگ‌ترین مخالفان حکومت جدید را به تسلیم وادار كنند. این اقدام اولین عملی بود که دولت تازه بعد از اینکه حکومت را به چنگ آورده بود، انجام می‌داد و در انجام آن بسیار جدی بود و دیدیم که سرانجام آن می‌توانست بسیار خطیر باشد و عواقب ناگواری به بار آورد؛ بنابراین کاری که دختر پیامبر (سلام الله علیهما) در مقابل انجام داد، کاری بس بزرگ بود، و همان کار باعث شد که امیر‌المؤمنین بیعت نکرده و به سلامت به خانه باز گردد، و بدین ترتیب اولین اقدام دولت خلفا با مقابله دختر پیامبر(سلام الله علیهما) به شکست منتهی شد.

شکست هجوم به بیت نبوت، دولت را از انجام نقشه‌ها و اهداف ظاهراً از پیش تعیین شده‌اش باز نداشت؛ بلکه چند روز بیشتر از رحلت نبی اکرم (صلی الله و علیه و آله) نگذشته بود که هجوم دوم مأموران دولت با مصادره‌ی اموال خاندان نبوت ادامه یافت. اگر مقدار آنچه خاندان نبوت از قبل به عنوان ملک در دست داشته، و آنچه بعداً به صورت ارث پیامبر (صلی الله و علیه و آله) نصیب آنها می‌شد، و آن موقوفات که تولیت آن به ایشان واگذار شده بود بدانیم، بزرگی و خطر این هجوم روشن‌تر خواهد شد.
آیا واقعاً دولت خلفا با کمبود بودجه روبرو بود و برای تحرکات جنگی- دفاعی یا تعرضی آینده‌اش نیاز به این اموال داشت؟
آنها خود چنین چیزی می‌گفتند! یا اینکه نظر این بود که خاندان نبوت دست‌تهی باشند تا در مقابله‌ای که با دولت جدید خواهند داشت، کاری از پیش نبرند، یا اینکه فکر می‌کردند اگر پولی این چنین در خانه نبوت بماند، ناگزیر آنها آن را به حلقوم مردم سرازیر کرده و به دست فقرا خواهند رساند و این کار مردم را به دور ایشان جمع کرده و حذف آنها دیگر ممکن نخواهد بود.

در اینجا آوردن نکته‌ای ضروری است و متأسفانه تمام مورخان و فقیهان و مفسران و حتی اهل لغت به همه آنچه روزی ملک پیامبر (صلی الله و علیه و آله) بوده و در زمان حیات به دخترشان بخشیده شده و همه‌ی آنچه به عنوان ارث از آن حضرت باقی مانده نام «صدقه» داده‌اند و شما به هر تاریخ که مراجعه می‌کنید، به هر تفسیر، به هر متن فقهی و یا به هر کتاب لغت که نگاه می‏نمایید، چیزی جز این عنوان مشاهده نخواهید کرد. اما این نام‏گذاری جز روایتی که ابوبکر در روزهای اولیه‌ی حکومت خود نقل کرده بود، هیچ دلیلی ندارد.(2)
او گفته بود که خود از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) شنیده است که همه‌ی آنچه از ما پیامبران باقی می‌ماند، صدقه است.

بنابراین همه‌ی دانشمندانی که به نوعی در زمینه‌ی اموال پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) سخن گفته‌اند از آنها با عنوان صدقه نامبرده‌‌اند، لذا ریشه‌ی این نام‏گذاری نباید از چشم محققان پوشیده بماند و آن را نامی تاریخی و مسلم بدانند.
اینک فهرست اموال پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) را به اختصار بررسی می‌کنیم:
1. در سال سوم هجرت یک یهودی تازه مسلمان شده در جنگ احد شرکت کرده و به شهادت رسید.
وی قبل از شهادتش همه‌ی اموال خود را برای پیامبر (صلی الله و علیه و آله) وصیت کرد.(3)
آنچه این یهودی تازه مسلمان توان‌گر داشت هفت باغ بود که همه‌ی آنها طبق این وصیت به شخص پیامبر(صلی الله و علیه و آله) منتقل گشت و آن حضرت از محصولات آن برای پذیرایی میهمانان و واردان و سایر مواردی که نیازی پیش می‌آمد، استفاده می‌فرمود.
به گفته‌ی مورخان سرانجام پیامبر(صلی الله و علیه و آله) این باغات را در سال هفتم وقف فرمود.
آیا خبر این وقف صحیح است؟ آیا این باغات بعد از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به مصادره‌ی دولت خلفاء گرفتار شد؟ یا به ارث به وارثان ایشان رسید و آنها آن را وقف کردند، نمی‌دانیم!

2. آنگاه که پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به مدینه هجرت فرمود، مردم آن شهر تمام زمین‌هایی که به علت عدم دسترسی به آب قابل کشت و زرع نبود، در اختیار آن حضرت قرار دادند.(4)این زمین‌ها هم بخشی از املاک پیامبر است که مصادره شدند.
3. زمین‌های بنی‌نضیر در مدینه بخش دیگری از اموال پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بود. بنی نضیر یک دسته از یهودیان مدینه بودند که پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) در اوایل هجرت به آن شهر، با ایشان قرارداد همزیستی مسالمت آمیز بستند. اما این یهودیان این امنیت و صلح را قدر نشناختند و ابتدا در طرح جنگ علیه اسلام شرکت کرده و سپس جدی‌تر شده و درصدد قتل پیامبر(صلی الله و علیه و آله) برآمدند. این خیانت‌ها اوضاع را دگرگون ساخت و سرانجام آنها به جلای از این شهر و واگذاشتن سرزمین‏شان ناگزیر شدند.
زمین‌ها و باغات مزبور به فرمان الهی در قرآن، ملک خاص رسول خدا(صلی الله و
علیه و آله) شد،(5) و پیامبر(صلی الله و علیه و آله) از این زمین‌ها در مصارف عمومی و خصوصی که برای ایشان پیش می‌آمد استفاده می‌کردند، و پاره‌ای از این زمین‌ها را به عنوان ملک به کسانی از اصحاب خویش بخشید.(6) ، و بقیه همچنان در دست پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بود تا اینکه ایشان رحلت فرمود، و بعد در مجموعه اموال باقی مانده از ایشان، مصادره شد.

4. قلعه‌های خیبر هفت یا هشت قلعه‌ی نیرومند جنگی بود. مردم آن در طول سالیان زیادی به صور مختلف با اسلام و مسلمانان دشمنی کرده، توطئه نموده، خرج جنگ داده و بالاخره جنگ به پا کرده بودند. لذا پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بعد از صلح در حدیبیه با قریشیان و اطمینان از خطر آنها که ممکن بود از پشت سر حمله کنند و او را در یک محاصره خطرناک قرار دهند، به سوی خیبر رفت. یک ماه این قلعه‌ها در محاصره بود.
پاره‌ای از قلعه‌ها به صلح بدست آمد، و پاره‌ای به جنگ، و البته به همت و شجاعت امیر‎المؤمنین، فتح شد، بنابراین آنچه به صلح بدست آمده بود طبق دستور قرآن(7) به تمامی ملک و خالصه آن حضرت گردید، و یک پنجم آنچه به جنگ فتح شده بود، طبق دستور دیگر قرآن(8) در اختیار پیامبر(صلی الله و علیه و آله) قرار داشت. لذا املاک زیاد و آبادی بعد از این جنگ، سهم رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) گردید که عبارت بودند از سه قلعه کتیبه و وطیح و سلالم، قلعه‌ی کتیبه به عنوان خمس غنایم جنگ بود، و قلعه‌ها وطیح و سلالم چون با صلح بدست آمده بودند، ملک و خالصه‌ی پیامبر(صلی الله و علیه و آله) شدند.(9)
این اموال مانند سایر اموال ارزشمند باقی مانده از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) با مصادره از دست خاندان ایشان خارج شد.

5. وادی‌القری سرزمین آبادی بود، آب فراوان داشت. از دهات و قرای به هم پیوسته و سرشار از باغات و مزارع سرسبز برخوردار بود. ثلث این سرزمین در اختیار قبیله‌ای عربی به نام بنوعذره و دو ثلث آن ملک یهودیان بود. پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله)، آن طور که دستور بود، در پیامی یهودیان را به اسلام دعوت کرد و چون نپذیرفتند، با ایشان قرارداد عدم تعرض امضاء فرمود و بر نصف زمین‌هایشان صلح کرد.

بنابراین ثلث وادی‌القری خالصه‌ی رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) بود(10)، و دولت بعد از ایشان آن را از دست وارثان آن حضرت گرفت.
6. فتح خیبر، یهودیان فدک را بیمناک ساخت. واسطه‌ای به محضر رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) فرستاده، پیشنهاد صلح کردند. پیامبر(صلی الله و علیه و آله) نیز با آنها مانند اهالی خیبر رفتار کرد و در یک قرارداد صلح و عدم تعرض به آنها اجازه داد در اراضی خود بمانند و به کشاورزی ادامه بدهند و نیمی از محصول را برای خود برداشته و نیمی را هم به پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) بدهند، پس این سرزمین هم با صلح فتح شده و فیئ و خالصه‌ی رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) به حساب می‌آمد و تنها فرقی که با خیبر داشت این بود که در خیبر مجموعه اراضی بدست مسلمانان افتاده بود و در نتیجه تنها سه قلعه از هفت یا هشت قلعه‌ی آن سرزمین ملک خاص رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) شده بود؛ اما در فدک چون بر نیمی از زمین صلح اتفاق افتاده بود، لذا همان مقدار ملک رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) شد(11)، و چنانکه می‌دانیم این سرزمین آبادان را پیامبر(صلی الله و علیه و آله) چند سال قبل از رحلت به دخترشان بخشیده بودند(12)، ولی بعد از ایشان و قبل از اینکه حتی ده روز از رحلت ایشان گذشته باشد، به دست مأموران دولت تصرف گشته و به ملکیت دختر پیامبر(سلام الله علیهما) خاتمه داده شد.
تفصیل این حوادث بسیار بیشتر از آن است که در بالا آمد. در هر صورت دولت حاکم اگر در آن روز‌ها چنانکه دیدیم نمی‌توانست با مخالفان بیرونی خود مقابله کند، اما برای مصادره‎ی اموال باقی مانده از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) و اموال خاندان نبوت توانایی داشت، و حتی اندکی در اِعمال توانایی خود درنگ نکرد.
اسناد ما در زمینه‌ی چگونگی مصادره‌ی اموال خاندان نبوت بسیار اندک است و چاره‌ای نداریم جز آنکه به همان اندک بسنده کنیم. در یک گزارش می‌خوانیم: عمر می‌گوید: آنگاه که پیامبر(صلی الله و علیه و آله) این جهان را ترک گفت، من و ابوبکر به نزد(حضرت) علی(علیه‌السلام) رفتیم و به او گفتیم چه می‌گویی در مورد آنچه پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به جای گذارده است؟
او گفت: ما از همه کس به رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) نزدیک‌تر هستیم (و طبق قانون همه آنها به ما می‌رسد.) من گفتم: در مورد آنچه از ما ترک ایشان در خیبر به جای مانده است چه می‌گویی؟ گفت: آنچه در خیبر است هم مال ماست! گفتم: آنچه در فدک باقی مانده است چه؟ گفت:آنهم مال ماست.‎ من گفتم: به اینها (که می‌گویید) نخواهید رسید مگر اینکه از روی جنازه‌های ما عبور کنید.(13)

این گزارش معتبر گوشه‌ای از اهدافی را که دولت خلفا در دست اجرا داشت نشان می‌داد، اما اینکه آنها چگونه و به چه شکل به طرح خود عمل کردند و به اهداف خود رسیدند، چندان چیزی نمی‌دانیم، اما هنگامی که به عکس‌العمل خاندان نبوت در مقابل اعمال خلفاء نگاه می‌کنیم، با اینکه در آنجا هم بطور جدی با کمبود اطلاعات روبرو هستیم، این مقدار روشن می‌شود که مجموعه‌ی اموال باقی مانده از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) و حتی آنها که در زمان حیات خودشان به دخترشان بخشیده بودند، همه بلافاصله بعد از وفات ایشان بدست دولت خلفاء مصادره شده‌اند.
ما معتقدیم که از اینجا دختر پیامبر(سلام الله علیهما) به شکل دیگری به مبارزه ادامه داد.
البته اگر امکان بازگرداندن اموال وجود داشت، همه‌ی آن‌ در این درگیری بکار می‌گرفت و دولت خلفا از همین مسئله ترس داشت، اما اگر این امکان وجود نداشت تمام توان خویش را برای نشان دادن عدم مشروعیت دولت جدید به‌کار می‌برد. البته چنانکه مکرر گفته‌ایم مورخان و محدثان رسمی در حد مقدور خودشان این جنگ را پنهان داشته‌اند.

1 - در یک احتجاج اعم از تاریخی و غیره ناگزیر هستیم به اسناد دیگران مراجعه کنیم نه مدارک خودی که حتی در اینجا متأسفانه مدارک خودی هم همه چیز را روشن نمی‌کند.
2- معالم المدرستین 3/141 الصحیح من سیرة النبی الاعظم 8/199-198
3- ابن هشام 1/518 چ1375، انساب الاشراف 1/518، المغازی 1/263 و الاکتفاء 2/103 ، تاریخ المدینة المنورة/173
4- الاموال، ابوعبید/397 چ خلیل هراس
5- التبیان 9/564، مجمع البیان 9/329، الاحکام السلطانیة؛الماوردی /169، المغازی 1/378، الطبقات‌الکبری 2/58
6- و اینان عبارتند از: ابوبکر، عمر، عبد‌الرحمن‌بن‌عوف، زبیر‌بن‌عوام و... و این بخشیده شده‌ها هیچ‌وقت به بیت‌المال بازگردانده نشد.(الطبقات الکبری 2/58، تاریخ الخمیس 1/ 462و463)
7- حشر 59/7و6
8- انفال 8/41
9- الاحکام السلطانیة؛ الماوردی/170-169، الاحکام السلطانیة؛ ابو‌یعلی/200، الاموال؛ ابو‌عبید/70
10- الاحکام السلطانیة؛ الماوردی/170، الاحکام السلطانیة؛ ابویعلی/201
11- انساب الاشراف 1/352، معجم البلدان 4/239-238
12- الدر‌المنثور 4/177، ابن‎کثیر 3/36، میزان الاعتدال 3/135، شواهد‌التنزیل 1/438 هفت روایت، مسند ابویعلی 2/534 و334 ، مجمع‌الزوائد 7/52، کنزالعمال 3/767، معجم البلدان 4/238
13- الطبرانی: معجم الاوسط 6/163- 5/533 چ مکتبة المعارف؛ریاض، مجمع‌الزوائد 9/43 چ مکتبة قدسی



رساله قدسیه و نوریه فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیّه با هدف و انگیزه تبیین ابعاد وجودی و شخصیت حقیقی صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسلام و مقامات بلند و رفیع علمی و عملی آن یادگار و ودیعه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توسط استاد حسن زاده آملی به رشته تحریر درآمده است تا آفاق جدید و فصولی نوین در جهت تأمّل، تدقیق و تحقیق درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام بازگشاید و راه استکمال و ولایت را در مقام قرب الی اللّه و لقاء رب نشان دهد و اوصاف ناگفته و ویژگی های نانوشته ای از لایه های باطن حضرت را متجلّی سازد.


[=&quot]موضوعات رساله[/] نوریه از این قرار هستند:


· [=&quot]. [/][=&quot]مظهر عقل کل علی علیه السلام ، و مظهر نفس کل فاطمة زهرا علیهاالسلام ؛.[/]

· [=&quot]سریان و جریان نکاح در مراتب وجود به محور «حرکت قدسی حبّی» که نکاح پنج نوع بوده و موجب پیدایش عوالم معنوی، روحی، نفسی و مثالی و حسّی با همه اختلاف صوری که دارند، شده است که به صورت ذیل می باشد[/][=&quot]:[/]

[=&quot]الف. نکاح اول: توجه ذاتی الهی از حیث اسماء، نخستین اصلی است که مفتاح غیب هویّت الهی و حضرت کونی می باشد؛[/]

[=&quot]ب. نکاح دوم: نکاح اجتماع اسمائی برای ایجاد ارواح؛ یعنی عالم عقول مفارق و صور آن ها در نفس رحمانی؛[/]

[=&quot]ج. نکاح سوم: اجتماع ارواح نوری برای ایجاد عالم اجساد طبیعی و عنصری؛[/]

[=&quot]د. نکاح چهارم: نکاح اجتماعات دیگر است که منبع مواریث ثلاث معدن و نبات و حیوان و لواحق آن هاست[/][=&quot].[/]

[=&quot]ه . نکاح پنجم: مختص کون جامع یعنی «انسان کامل» می باشد که مجمع دو دریای «غیب» و «شهادت» است.[/]

· [=&quot]عین و علم مبتنی بر تثلیث اند و پیدایش هر یک از آن ها مبتنی بر نکاح ساری در وجود.[/]

· [=&quot]انسان کامل ثمره شجره وجود است؛ یعنی انسان کامل غایت دو حرکت ایجادی و وجودی است[/][=&quot].[/]

· [=&quot]انسان کامل اگر مرد باشد مظهر و صورت عقل کل است، و اگر زن باشد مظهر، و صورت نفس کل و سخن او «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ» (الرحمن: 19) و حدیث نبوی «اُمّ ابیها[/][=&quot]» [/][=&quot]بر همین روال و مدار حقیقی و تفسیر انفسی قابل فهم و ادراک است.[/]

· [=&quot]در مکانت و منزلت رَحِم و صله رَحِم، که «رَحِم» مشتق از اسم اعظم الهی [/][=&quot]«[/][=&quot]الرحمن» است که تعیّن روح انسانی و صورت مظهر اتمّ الهی در این کارخانه محیّرالعقول پدید می آید.[/]

· [=&quot]عصمت فاطمه علیهاالسلام دختر خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله ؛.[/]

· [=&quot]چون فاطمه زهرا علیهاالسلام صاحب عصمت بود، کفو او نیز باید صاحب عصمت باشد؛ چه اینکه نکاح بر کفائت است و مرد غیرمعصوم را بر زن صاحب عصمت راهی نیست.[/]

· [=&quot]آل عبا و اصحاب کسا علیهم السلام ناظر به آیه مباهله قرآن کریم هستند و آیه مباهله بر تفصیل فاطمه معصومه علیهاالسلام (اُمّ ابیها و اُمّ الائمه) بر همه زنان عالم دارد.[/]

· [=&quot]هر یک از پنج تن آل عبا علیه السلام خامس اصحاب کسا هستند.[/]

· [=&quot]مصادیقی از خمس و مراتب آن که از دایره ابجدی و دلالت بر دو قوس نزول و صعود حضرات خمس از لاهوت، جبروت، ملکوت، کون جامع و انواع قیامت و ساعت که شامل هر آن و ساعت، موت طبیعی، موت ارادی، موت موعود و قیامت کبراست که برای عارفان موحّد از فناء فی الله و بقاء بالله حاصل می شود، تا عرش های پنج گانه: عرش حیات، عرش هویّت، عرش رحمانیت، عرش عظیم، و عرش کریم و مجید، و انواع پنج گانه قلب نفسی حقیقی متولّد از مشیمه جمیعت نفس، قلب متولّد از مشیمه روح، قلب قابل تجلّی وجودیِ باطنی، قلب جامع مسخّر بین حضرتین حضرتین دو اسم ظاهر و باطن و قلب احدی جمعی که قلب احدی جمعی محمّدی است، تا حقایق پنج گانه و قیام صدیقه طاهره در «حدیث کساء» را در این فصل مورد بحث تفصیلی قرار داده اند[/][=&quot].[/]

· [=&quot]حضرت فاطمه مصعومه علیهاالسلام «لیلة القدر» و «یوم الله» است، و از منازل سیر حبّی وجودی در قوس نزولی، به «لیل و لیالی» و در قوس صعودی، به «یوم و ایّام» تعبیر می کنند و به همین دلیل، حضرت زهرا علیهاالسلام ، هم «لیلة القدر» است و هم «یوم الله» و یازده قرآن ناطق از این لیلة القدر فرود آمده و آن جناب امّ الائمّه است؛ چنان که انسان کامل کتاب الله و حضرت فاطمه علیهاالسلام «امّ الکتاب».[/]

· [=&quot]در بیان مراتب لیلة القدر است که لیلة القدر بنیه انسان کامل و سینه خاتم است و قرآن در آن و به سوی آن فرود آمد و قابل و حامل آن است.[/]

· [=&quot]بیان «قرآن انزالی» و «قرآن تنزیلی» و تفسیر انفسی قرآن کریم و اینکه فاطمه علیهاالسلام قرآن شناس و مفسّر قرآن است.[/]

· [=&quot]خلق را یارای ادراک مقام علمی و عملی فاطمه زهرا علیهاالسلام نیست و معرفت به کنه شخصیت فاطمه علیهاالسلام میسور احدی نمی باشد که آن انسان کامل را باید انسان کامل بشناسد و بشناساند[/][=&quot].[/][=&quot].[/]

· [=&quot]انسان کامل کون جامع و صاحب مقام قلب است؛ چه اینکه غیب بر وی تجلّی نماید و سرّ بر وی کشف شود و حقایق امور بر او ظهور کنند و متحقق گردند؛ زیرا مرتبه قلبی ولادت دوم است و فاطمه زهرا علیهاالسلام درّه توحید، ودیعه مصطفی، لیلة القدر، یوم الله و صاحب قلب است.[/]

· [=&quot]1[/][=&quot]فاطمه زهرا علیهاالسلام کون جامع و اسمی از اسماء الهی و کلمه ای از کلمات علیای خداوند و عقیله رسالت است[/][=&quot].[/]

· [=&quot]فاطمه علیهاالسلام از زمره آل پیامبر و اهل بیت و از ذوی القربی علیهم السلام است که جایگاه سرّ و صندوق دانش و ملجأ حکم و کهف های کتاب خدا و کوه های دین حق اند و اساس دین و استوانه یقین و واجد ویژگی های حق ولایت[/][=&quot].[/]

· [=&quot]فاطمه علیهاالسلام صاحب مقام نبوّت تعریفی، مقامی، استعدادی و شأنی و وحی انبائی است. پس صاحب علم لدنّی و اسرار الهی و معرفت ناب و حکمت موهوب و افاضه ها و از واصلان به مقام «احسان» می باشد که مقام کشف، شهود و عیان است. «احسان» دارای مراتب سه گانه است، از نظر به موجودات بر افق رحمت و شفقت و احسان به هر چیزی، تا عبادت به حضور تام که گویا عابد پروردگارش را مشاهده می نماید، و تا مرتبه سوم که رفع کَاَنَّ است؛ به این معنا که او را می بیند و می پرستد[/][=&quot].[/]

· [=&quot]انسان اعتلایافته و نفس ناطقه ای که مستعد شده باشد در حدّ سعه وجودی اش حقایق ملک و ملکوت در او متمثل می گردند[/][=&quot].[/]

· [=&quot]وحی الهی دارای مراتب متفاوتی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام صاحب وحی تعریفی و انبائی است و اخبار جبرئیل به حضرت زهرا علیهاالسلام و محدّثه بودن آن جناب امری مبرهن و مطابق با شأن و شاکله استعلا یافته و به فعلیت رسیده آن حضرت می باشد.[/]

· [=&quot]در اتحاد علم و عالم و معلوم و انسان قرآنی و درجات جنّت است که موضوع اول «فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة» در خلق ازواج، و موضوع پایانی آن در بیان گوهر علم است که نور نفس ناطقه انسانی و امام عمل می باشد و علم و عمل جوهر انسان سازند و انسان تعالی یافته و کامل به علم و عمل مزیّن و خود، عین علم و عمل است و درجات قرآنی در وجود او پیاده شده اند و او به جنّت ذات، جنّت وصال و قرب و لقا راه یافته است. و حضرت فاطمه علیهاالسلام راه یافته به مقام جنّت ذات و دیدار محبوب و لقای ربّ است و خود، وجه رب و مظهر اسماء جمال و جلال الهی و قرآن ناطق.[/]


[=&quot]مقامات صدیقه طاهره علیهاالسلام در «فصّ فاطمیه»[/][=&quot][/]

[=&quot]استاد علاّمه در رساله قدسیه نوریه و صحیفه مطهّره و مکرّمه موسوم به فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّه، آفاق گسترده و نوینی از شاکله و شخصیت صدیقه طاهره علیهاالسلام گشوده اند که مستند و مستفید از آیات قرآن و تفسیر انفسی و تأویل کتاب قویم الهی و احادیث و روایات صادر شده از زبان صدق حضرت معصوم علیه السلام است و برگرفته از منشآت وجودی حضرت زهرا علیهاالسلام در قالب خطبه ها، ادعیه، نیایش ها و احادیث، و ما از باب تلخیص و استخراج و اصطیاد رموز اسرار و اشارات صحیفه یاد شده، به گوهرها و جواهر اوصاف وجودی و نعوت ذاتی فاطمه زهرا علیهاالسلام می پردازیم که عبارتند از[/][=&quot]:[/]

[=&quot]1. [/][=&quot]انسان کامل، خلیفه الهی و حجت بالغه حقّ؛[/][=&quot][/]

[=&quot]2. [/][=&quot]مظهر نفس کل که دربردارنده ملک و ملکوت، غیب و شهادت و قوس نزول و صعود هستی است[/][=&quot].[/]

[=&quot]3. [/][=&quot]میوه درخت وجود است که غایت حرکت ایجادی و وجودی می باشد. پس او شجره طیّبه ای است در هر زمان و مکان، میوه های شیرین و دل نشینی دارد و مایه برکت و خیر کثیر، بلکه «کوثر» است[/][=&quot].[/]

[=&quot]4. [/][=&quot]قیقت امّ الکتاب و مصداق «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَان»(الرحمن: 19) است[/][=&quot].[/]

[=&quot]5. [/][=&quot]مطلع انوار علوی، مشکات ولایت و وعاء معرفت است[/][=&quot].[/]

[=&quot]6. [/][=&quot]ام الائمّه و امّ ابیهاست[/][=&quot].[/]

[=&quot]7. [/][=&quot]صاحب عصمت کبراست؛ جوهر قدسی و صاحب قوّت نوریه ملکوتی[/][=&quot].[/]

[=&quot]8. [/][=&quot]دارای همسری است معصوم، انسان کامل، صاحب مقام ولایت کلّیه و امامت حقیقیه و حجت تام و کامل حق و نقش رسول خدا صلی الله علیه و آله ، و اگر علی علیه السلام نبود کفوی برای فاطمه علیهاالسلام نبود[/][=&quot].[/]

[=&quot]9. [/][=&quot]مصداق آیاتی همچون مباهله، تطهیر، مودّت، هل اتی و مقرّبین است[/][=&quot].[/]

[=&quot]10. [/][=&quot]مقصود هستی و غایت آفرینش است که هستی و آفرینش به طفیل وجود او ظهور یافت[/][=&quot].[/]

[=&quot]11. [/][=&quot]«لیلة القدر» و «یوم الله» و جامع جمیع حقایق وجودی و کمالی است[/][=&quot].[/]

[=&quot]12. [/][=&quot]قرآن ناطق، مفسّر حقیقی قرآن و از مصادیق اتمّ و اجمل راسخان در علم و تأویل شناسان است[/][=&quot].[/]

[=&quot]13. [/][=&quot]بنیه و سینه رسول خدا صلی الله علیه و آله ، پاره تن و میوه دل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است[/][=&quot].[/]

[=&quot]14. [/][=&quot]فاطمه علیهاالسلام ذات و مقامات معرفتی معنویتی دارد که غیر از انسان کامل کسی را یارای شناخت و ادراک حقایق نوری و قدسی وجود آن گوهر آفرینش و کوثر هستی نیست[/][=&quot].[/]

[=&quot]15. [/][=&quot]صاحب قیام ولایت الهیّه و نبوّت مقامیه و تعریفیه است[/][=&quot].[/]

[=&quot]16. [/][=&quot]کلمه تامّه حق، وجه رب، صراط مستقیم الهی و حبل متین خدای سبحان است[/][=&quot].[/]

[=&quot]17. [/][=&quot]مظهر جامع اسماء حسنای حق و جامع اسماء جمال و جلال خدای سبحان است[/][=&quot].[/]

[=&quot]18. [/][=&quot]صاحب قلب و مقام «احسان» و شهود ربّ است[/][=&quot].[/]

[=&quot]19. [/][=&quot]جامع قرآن انزالی و تنزیلی است[/][=&quot].[/]

[=&quot]20. [/][=&quot]صاحب معرفت ناب، حکمت زلال و علوم لدنّی و افاضی الهی است[/][=&quot].[/]

[=&quot]21. [/][=&quot]محدَّثه و محدِّثه است[/][=&quot].[/]

[=&quot]22. [/][=&quot]سیده نساء عالمین از اولین تا آخرین است[/][=&quot].[/]

[=&quot]23. [/][=&quot]صاحب وحی انبائی و سدیدی و مخاطب جبرئیل امین علیه السلام و صاحب صحیفه فاطمیّه است که علم ما کان، ما یکون و هو کائن در آن درج شده و اینک در دست با کفایت بقیة الله الاعظم (عج) است[/][=&quot].[/]

[=&quot]24. [/][=&quot]مخاطب به خطاب «یا ایّتها النفسُ المطئنّة ...» (فجر: 3031) و دارای مقام جنّت ذات و لقای ربّ و وصال محبوب است[/][=&quot].[/]

[=&quot]25. [/][=&quot]مظهر علم و عمل الهی و ایمان و عمل صالح و اسوه کمال وجودی در ساحت علمی و عینی است[/][=&quot].[/]

[=&quot]26. [/][=&quot]اساس دین، عماد یقین، کهف قرآن کریم و موضع سرّ الهی و دارنده خصایص حقّ ولایت است[/][=&quot].[/]

[=&quot]27. [/][=&quot]محور آل کسا و خامس آل عباست[/][=&quot].[/]

[=&quot]28. [/][=&quot]ودیعه رسول خدا صلی الله علیه و آله و انسیه حورا است[/][=&quot].[/]

[=&quot]29. [/][=&quot]عالم به غیب سماوات و ارض و ملک و ملکوت است[/][=&quot].[/]

[=&quot]30. [/][=&quot]بدان دلیل «فاطمه» نامیده شد که خلق از ادراک و معرفت ذات و هویّتش محرومند و فرمود: «اِنّما سُمّیت فاطمة لانَّ الخلقَ فُطِموا عَن معرفتِها[/][=&quot].» [/][=&quot]پس: الفاطمةُ ما الفاطمةُ و ما ادریکَ ما الفاطمةُ؟[/][=&quot]![/]

[=&quot] [/]
منبع:
رودگر، محمد جواد، مروری بر کتاب «فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة»فصلنامه بانوان شیعه.

[=Century Gothic]معرفی کتاب

[=Century Gothic]جامى از زلال كوثر
[=Century Gothic]برگرفته از سخنان استاد محمد تقى مصباح يزدى
[=Century Gothic]کتاب "جامی از زلال کوثر" در 224 صفحه مجموعه‏ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی درباره حضرت زهرا سلام الله[=Century Gothic] علیها است

[=Century Gothic]

که با تحقیق و پژوهش محمد باقر حیدری توسط مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره) در سال 1380 منتشر شد.
[=Century Gothic]در بخشی از مقدمه این کتاب می‏خوانیم: " جايى كه عارفى چون حضرت امام، با آن عظمت علمى و مقام معنوى‏اش، از درك حتى گوشه‏اى از مقامات حضرت زهرا عليهاالسلام اظهار عجز و ناتوانى مى‏كند و قلمرو خيال و عقل بشر را بسى فروتر از قله‏ى قدر و منزلت حضرتش معرفى مى‏نمايد، از ديگران چه برخواهد آمد: آن جا كه عقاب پر بريزد / از پشه ى لاغرى چه خيزد؟!"
[=Century Gothic]برای دریافت فایل اینترنتی این کتاب به آدرس زیر مراجعه کنید:
[=Century Gothic]http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19667&

موضوع قفل شده است