سلیمان و هدهد(كارشناس:ياسين)

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سلیمان و هدهد(كارشناس:ياسين)

حضرت سلیمان چگونه پیامبر بوده که نتوانسته خشم خود را کنترل کند همین که هدهد را ندید گفت اگر بیاید می‌کشمش(ذبحش می کنم)

برچسب: 


سوره نمل
20 - و تفقد الطیر فقال ما لی لا اری الهدهد ام کان من الغائبین
21 - لاعذبنه عذابا شدیدا او لاذبحنه او لیاتینی بسلطان مبین

..........
20 - و سلیمان (از میان سپاه خود) جویای حال مرغان شد (هدهد را در مجمع مرغان نیافت، به رئیس مرغان) گفت: هدهد کجا شد که به حضور نمی‌بینمش؟بلکه (بی‌اجازه من) غیبت کرده است؟
21 - (چنانچه بدون عذر بی رخصت غایب شده) همانا او را به عذابی سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که (برای غیبتش) دلیلی روشن (و عذری صحیح) بیاورد.
22 - پس از اندک مکثی هدهد حاضر شد و گفت: من به چیزی که تو از آن (در جهان) آگاه نشده‌ای خبر یافتم و از ملک سبا تو را خبری راست و مهم آوردم.

آس و پاس;204016 نوشت:
حضرت سلیمان چگونه پیامبر بوده که نتوانسته خشم خود را کنترل کند همین که هدهد را ندید گفت اگر بیاید می‌کشمش(ذبحش می کنم)

با سلام


لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (21):قطعاً او را به عذابى سخت عذاب مى‏كنم يا سرش را مى‏برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد. (21)

حضرت سليمان چنانكه آيه مورد بحث مى‏فرمايد سه تصميم براى اينكه هدهد بى‏اجازه آن بزرگوار، غائب شده بود گرفته بود.

يكى اينكه: همانگونه كه در جمله مورد بحث خوانديم فرمود: هر گاه آمد حتما او را عذاب مى‏نمايم. و يا اينكه: وى را ذبح مى‏كنم! (أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ) و يا اينكه: اگر هدهد براى غائب بود خويشتن يك عذر موجه و دليل آشكار برايم بياورد در امان باشد (أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ).

و شايد حضرت سليمان عليه السّلام اين سخت‏گيرى‏ها را بدين منظور مى‏كرد كه ديگر افراد آرتش آن بزرگوار كه هدهد نيز يكى از آنها بود حتى براى يك لحظه از انجام وظيفه خويشتن غفلت ننمايند و غيبت هدهد روى بقيه پرندگان اثر نگذارد.

سلام

آس و پاس;204016 نوشت:
حضرت سلیمان چگونه پیامبر بوده که نتوانسته خشم خود را کنترل کند همین که هدهد را ندید گفت اگر بیاید می‌کشمش(ذبحش می کنم)

دوست عزیز باید دید این خشم برای چه بوده است

اگر یک موجودی که مهم است حضورش در محضر سلیمان(ع) بدون دلیل باشد

و ناگهانی و بدون خبر خوب خشمگین شدن غیر منطقی و مزموم است؟

یا نه درست است

و حرف شما می توانست صحیح باشد در صورتی که 3 تصمیم اتخاذ نشده باشد

که سه تصمیم نشان از منطقی بودن و تفکر در خشم است که همان کنترل و بر صراط حق بودن است

این طور نیست؟:Gol:

رسا;204180 نوشت:
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (21):قطعاً او را به عذابى سخت عذاب مى‏كنم يا سرش را مى‏برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد. (21) حضرت سليمان چنانكه آيه مورد بحث مى‏فرمايد سه تصميم براى اينكه هدهد بى‏اجازه آن بزرگوار، غائب شده بود گرفته بود. يكى اينكه: همانگونه كه در جمله مورد بحث خوانديم فرمود: هر گاه آمد حتما او را عذاب مى‏نمايم. و يا اينكه: وى را ذبح مى‏كنم! (أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ) و يا اينكه: اگر هدهد براى غائب بود خويشتن يك عذر موجه و دليل آشكار برايم بياورد در امان باشد (أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ). و شايد حضرت سليمان عليه السّلام اين سخت‏گيرى‏ها را بدين منظور مى‏كرد كه ديگر افراد آرتش آن بزرگوار كه هدهد نيز يكى از آنها بود حتى براى يك لحظه از انجام وظيفه خويشتن غفلت ننمايند و غيبت هدهد روى بقيه پرندگان اثر نگذارد.


سلام
ممنون از پاسخ تان ولی به نظر می رسه تنها راه مدیریت و بر خورد قاطع خشونت نباشد
ما چنین برخوردی یا نمونه این را نسبت به سربازان نمی ببینیم
حتی در زمان جنگ از فرمانده یه گروهان هم نمی بینیم
از پیام سعه صدر بیشتری توقع می رود
مگر سعه صدر مهم ترین ابزار ریاست نیست؟

آس و پاس;204185 نوشت:


سلام
ممنون از پاسخ تان ولی به نظر می رسه تنها راه مدیریت و بر خورد قاطع خشونت نباشد
ما چنین برخوردی یا نمونه این را نسبت به سربازان نمی ببینیم
حتی در زمان جنگ از فرمانده یه گروهان هم نمی بینیم
از پیام سعه صدر بیشتری توقع می رود
مگر سعه صدر مهم ترین ابزار ریاست نیست؟

با سلام مجدد
بله تنها راه مدیریت،خشونت نیست و سعه صدر نیز لازم است اما هر کدام در جای خود.
درباره سعه صدر سلیمان بهتر است به ادامه همین آیات توجه کنید:

فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ (22):پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت: «از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏اى، و براى تو از «سبا» گزارشى درست آورده‏ام. (22)...
قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ (27): (سليمان) گفت: «ما تحقيق مى‏كنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟ (27)

«سلیمان نشان داد كه حتى در برابر پرنده ضعيفى تسليم دليل و منطق است و هرگز تكيه بر قدرت و تواناييش نمى‏كند.قابل توجه اينكه: لشكريان سليمان و حتى پرندگانى كه مطيع فرمان او بودند آن قدر عدالت سليمان به آنها آزادى و امنيت و جسارت داده بود، كه هدهد بدون ترس بى پرده و با صراحت به او مى‏گويد:" من به چيزى آگاهى يافتم كه تو از آن آگاه نيستى".

بر خورد او با سليمان، همچون برخورد درباريان چاپلوس با سلاطين جبار نبود، كه براى بيان يك واقعيت، نخست مدتى تملق مى‏گويند، و خود را ذره ناچيزى قلمداد كرده سپس به خاك پاى ملوكانه، مطلب خود را در لابلاى صد گونه چاپلوسى عرضه مى‏دارند و هرگز در سخنان خود صراحت به خرج نمى‏دهند و هميشه از كنايه‏هاى نازكتر از گل استفاده مى‏كنند، مبادا گرد و غبارى بر قلب سلطان بنشيند! آرى هدهد با صراحت گفت: غيبت من بى دليل نبوده، خبر مهمى آورده‏ام كه تو از آن با خبر نيستى! ضمنا اين تعبير درس بزرگى است براى همگان كه ممكن است موجود كوچكى چون هدهد مطلبى بداند كه داناترين انسانهاى عصر خويش از آن بيخبر باشد تا آدمى به علم و دانش خود مغرور نگردد، هر چند سليمان باشد و با علم وسيع نبوت.(تفسير نمونه، ج‏15، ص: 443)

خوب است که برای استفاده و تدبر بیشتر در این آیات،پیامهای این آیات را ذکر کنیم:

پيام‏ها:

1 تفقّد از زيردست، بازديد از كار آنان و جست‏وجو از احوالشان، از اصول اسلامى، اخلاقى، اجتماعى، تربيتى و مديريّتى است. «تَفَقَّدَ» 2 مسايل بزرگ، شما را از مسايل كوچك باز ندارد. «تَفَقَّدَ الطَّيْرَ» 3 زود قضاوت نكرده و نيروهاى تحت امر خود را متهم نكنيم شايد مشكلى در
ميان باشد كه ندانيم. «ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ» 4 تيزبينى و دقّت و تسلّط، شرط لازم براى رهبرى است. «ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ» 5 حاكم و قاضى بايد شرايط خاصّى داشته باشد از جمله:


الف: محبّت و دقّت. «تَفَقَّدَ الطَّيْرَ» ب: تواضع. «ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ» ج: صلابت در برابر متخلّف. «لَأُعَذِّبَنَّهُ أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ» د: فرصت دادن به متهم. «لَيَأْتِيَنِّي» 6 نظارت دقيق بر حضور و غياب نيروها، در كارهاى تشكيلاتى يك ضرورت است، همان گونه كه تخلّف بى‏دليل از مقررات و ترك كردن پست خود، گناه نابخشودنى است. «أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ»

7 تنبيه حيوان متخلف، مانعى ندارد. «لَأُعَذِّبَنَّهُ» 8 حيوان، تنبيه را درك مى‏كند. «لَأُعَذِّبَنَّهُ» 9 وقتى كه غيبت از سوى يك پرنده اين همه تهديد لازم داشته باشد، پس ما با آن همه غيبت‏ها و عدم حضورها چه تكليفى داريم؟ «لَأُعَذِّبَنَّهُ» 10 انبيا، هم قانون مى‏آورند و هم اجرا مى‏كنند. «لَأُعَذِّبَنَّهُ»

11 براى مجازات متخلفان، بايد كيفرهاى متعدّدى قرار داد تا در اجراى قانون، به بن بست نرسيم. «لَأُعَذِّبَنَّهُ أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ» 12 قاطعيّت و عذرپذيرى، همراه يكديگر لازم است. «لَأُعَذِّبَنَّهُ لَيَأْتِيَنِّي» 13 در مديريّت و تشكيلات، سهل‏انگارى ممنوع. «لَأُعَذِّبَنَّهُ لَأَذْبَحَنَّهُ لَيَأْتِيَنِّي» (وجود حرف «لام» در سه جمله، نشانه‏ى قاطعيّت است)

14 براى حفظ نظام و گرفتن زهر چشم از متخلّفان، مانعى ندارد كه براى يك تخلّف كوچك، جريمه‏ى سنگينى قرار دهيم. «عَذاباً شَدِيداً» 15 راه دفاع را به روى متهم نبنديد. «أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ» 16 حيوانات، شعورى دارند كه مى‏توانند براى كارهاى خود استدلال و توجي داشته باشند. «لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ»

17 با وجود منطق و استدلال، حتّى سليمان در برابر هدهد تسليم مى‏شود. «لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ» 18 در يك تشكيلات، براى هر كار و مأموريّتى، حكم و مجوزى لازم است. «بِسُلْطانٍ مُبِينٍ» 19 آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است. «فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ» 20 حيوان مى‏تواند به چيزى برسد كه انسان نرسيده باشد. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ» 21 سير و سياحت، كليد كسب اطلاعات جديد است. «احط» 22 آزادى بيان، يكى از ويژگى‏هاى حكومت صالحان است. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ» 23 علم و دانايى، به سن و جنس و شكل ربطى ندارد. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ»

24 انبيا نيز تحت تربيت الهى هستند. سليمانى كه مى‏گفت: «أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» به من همه چيز داده شده، پرنده‏اى به او مى‏گويد: من چيزى مى‏دانم كه تو هم نمى‏دانى. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ»

25 در حكومت انبيا، تملّق و ترس وجود ندارد. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ» 26 بزرگان و مسئولان حكومت نبايد منبع اطلاعات خود را در افراد يا گروه‏هاى خاصّى منحصر كنند. (هدهد براى سلطان گزارش دارد) «أَحَطْتُ جِئْتُكَ» 27 در گزارش‏ها، اخبار قطعى و تأييد شده را بگوييد. «بِنَبَإٍ يَقِينٍ» 28 وجود افراد يا سازمانى براى خبرگيرى از خارج از منطقه‏ى حكومتى لازم است. (البتّه نه براى جاسوسى، بلكه براى دعوت و ارشاد يا آمادگى دفاعى) «مِنْ سَبَإٍ» 29 آنچه در خبر مهم است، قطعى بودن آن است خبرنگار بزرگ باشد يا كوچك، انسان باشد يا حيوان. «بِنَبَإٍ يَقِينٍ» 30 مسئولان حكومت، تنها بر خبرهاى قطعى تكيه كنند. «بِنَبَإٍ يَقِينٍ»( تفسير نور، ج‏8، ص: 409)

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام وتشکر خدمت همه دوستانی که در این بحث شرکت کردند.

قبل از ورود به بحث فکر می کنم توجه به این نکته مفید و اساسی باشد که محدوده حکومت و دایره زیر نظر حضرت سلیمان(ع) و به تعبیری لشکریان آن حضرت چگونه بود؟

قرآن مجید در این مورد می فرماید: « وَ حُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنّ‏ِ وَ الْانسِ وَ الطَّيرِْ فَهُمْ يُوزَعُون»
لشكريان سليمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند آن قدر زياد بودند كه بايد توقّف مى‏كردند تا به هم ملحق شوند! (سوره نمل،آیه17)

بنابراین لشکریان ایشان شامل سه بخش می شد؛ جنیان، انسان ها و پرندگان. جمعيت لشكريانش به قدرى زياد بود كه براى نظم سپاه" دستور داده مى‏شد كه صفوف اول را متوقف كنند و صفوف آخر را حركت دهند تا همه به هم برسند.

واژه" وزع" به معنى حرص و علاقه شديد به چيزى آمده است كه انسان را از امور ديگر بازمى‏دارد. از اين تعبير استفاده مى‏شود كه لشكريان سليمان، هم بسيار زياد بودند و هم تحت نظام خاص. " حشر" از ماده" حشر" (بر وزن نشر) به معنى بيرون ساختن جمعيت از قرارگاه و حركت دادن آنها به سوى ميدان مبارزه و مانند آن است، از اين تعبير و همچنين از تعبيرى كه در آيه بعد مى‏آيد استفاده مى‏شود كه سليمان به سوى نقطه‏اى لشكركشى كرده بود.(تفسير نمونه، ج‏15، ص: 432):Gol::Gol:

ادامه دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا حضرت سليمان در ميان آن همه پرندگان فقط به جستجوى هدهد پرداخت؟ گفت: حضرت سليمان به هنگام مسافرت خود در منزلى پياده شد كه آب نداشت، و سليمان از آب آن مكان آگاه نبود. و چون هدهد حضرت سليمان(ع) را در اينگونه موارد و اماكن به محل آب راهنمائى مى‏كرد لذا حضرت سليمان به جستجوى هدهد پرداخت.

حضرت سليمان چنانكه آيه مورد بحث مى‏فرمايد سه تصميم براى اينكه هدهد بى‏اجازه آن بزرگوار، غائب شده بود گرفته بود. يكى اينكه: همانگونه كه در جمله مورد بحث خوانديم فرمود: هر گاه آمد حتما او را عذاب مى‏نمايم. و يا اينكه: وى را ذبح مى‏كنم! (أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ) و يا اينكه: اگر هدهد براى غائب بودن خويشتن يك عذر موجه و دليل آشكار برايم بياورد در امان باشد (أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ) و شايد حضرت سليمان عليه السّلام اين سخت‏گيرى‏ها را بدين منظور مى‏كرد كه ديگر افراد ارتش آن بزرگوار كه هدهد نيز يكى از آنها بود حتى براى يك لحظه از انجام وظيفه خويشتن غفلت ننمايند.( تفسير آسان، ج‏15، ص: 52)

با توجه به مضامین بحث روشن می شود که حضرت سلیمان(ع) در موقیعت خاص و نظامی قرار داشت. با توجه به حضور افرادی از سه جنس مختلف در این لشکر عظیم، یکی از مهم ترین اصولی که لازم است در چنین جمعیتی رعایت شود، وجود نظم و انضباط است، مخصوصا در مورد اعضاء و افرادی که نقش مهمی دارند (از جمله هدهد). بنابراین حضرت سلیمان(ع) که فرمانده این لشکر بود، نسبت به رعایت مسائل مهم و انجام وظیفه افراد می بایست حساس باشد. اما در عین حال که برای هدهد در صورت تخلف و سرپیچی مجازات سختی در نظر گرفت، در عین حال در صورت بیان عذر موجه، عذر او را می پذیرفت و این یعنی وجود یک مدیریت منظقی و در عین حال جدی.

:Gol::Gol:
موضوع قفل شده است