وحدت اعتقادي، وحدت سياسي

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وحدت اعتقادي، وحدت سياسي

اين مطلب را براي ايّام موسوم به «هفته‌ي وحدت» نوشته‌ام. وحدت بين مذاهب اسلامي؛ شيعه و سنّي.


پيرامون حدّ و مرز اين اتّحاد، بزرگان بسياري از دو مذهب سخن گفته‌اند. اوج اين مباحث، در زمان آيت الله بروجردي و شيخ شلتوت رخ داد. نامه‌نگاري‌هاي آنها بدانجا انجاميد كه شيخ شلتوت به نمايندگي از بزرگان اهل تسنّن و از علماي تراز اول الازهر مصر كه نماد اعتدال در بين سنّيان به شمار مي‌رود، مذهب تشيّع اثني عشري را در ميان اهل تسنّن رسميّت بخشيد و حتّي پا را فراتر گذارده و برخلاف ديگر مفتيان اهل تسنّن، عمل به فقه جعفري را نيز مباح دانست. اين اتفاق به مذاق وحدتيان بسيار خوش آمد و رويّه‌ي وحدت بين دو مذهب را رونق بخشيد بدان حد كه امروزه «هفته‌ي وحدت» در جهت پر رنگ‌تر شدن اين شعار در تقويم‌ها ثبت و ضبط شده است.


با نگاه به نوشته‌ها و سخنان پيرامون اين موضوع از سوي صاحبنظران هر دو مذهب، حدّ و مرزهاي آن مشخص شده است؛ گاه پررنگ و گاه در لفّافه. اما آنچه كه مسلّم است، هيچگاه هيچكدام از مذاهب از اعتقادات و اصوليّات خود دست برنداشته و سعي نموده خطوط قرمز خود را واضح و عيان سازد. البته اين موضوع در ميان اهل تسنّن با جرئت بيشتري دنبال مي‌شود و سخنوران شيعه سعي كرده‌اند خطّ قرمزها را كاملا روشن نسازند كه جنبه‌هاي خاصّي را مي‌توان براي آن متّرتب دانست.


عمده‌ترين دسته‌بندي و مرزبندي‌اي كه براي وحدت بين دو مذهب در نظر گرفته شده است، در دو قالب «اعتقادي» و «سياسي» رقم خورده است. هر دو طرف سعي كرده‌اند حدّ و مرز وحدت را بشناسند و هيچگاه از اصول قطعي خود دست برندارند. تشيّع به آنچه كه مسلّمات ديني مي‌پندارد، معتقد مانده و سنيّان نيز همين‌گونه. البتّه برخي سياسي‌كاري‌ها از شدّت و حدّت اين خط قرمزها كاهيده و در جهت تعديل آن قدم برداشته است.


آنچه كه از سوي مناديان وحدت مدّنظر قرار گرفته است، بُعد سياسي قضيه مي‌باشد. اتّحاد بر روي شناخت دشمن مشترك كه با عناوين استكبار جهاني، صهيونيسم، استعمار و ... معرّفي مي‌شود. همواره مطّلعان از هر دو مذهب در جهت كاستن تفرقه‌هاي مذهبي كه از سوي دشمنان خارجي به آن دامن زده مي‌شود، حركت كرده و سعي نموده‌اند فارغ از اختلافات واقعي‌اي كه در ميان اصوليّات هر دو مذهب وجود دارد، با شعار وحدت، دست اجنبي را از دامن زدن به اين مسائل كوتاه نمايند. لذا از اين جهت مي‌توان با نگاه مثبت به قضيه نگريست.


در اين مطلب روي سخن با مناديان وحدت در مذهب تشيّع مي‌باشد و در ادامه با شيعيان.

مناديان وحدت بايستي حد و مرزها را براي مردم مشخص كنند. بايد خط قرمزها را براي مردم عيان سازند. آنچنانكه كه اهل تسنّن اين كار را انجام مي‌دهند. مناديان وحدت در عالم تشيّع بايستي اصول اعتقادي را براي شيعيان معرّفي و بحث سياست را از اعتقادات اصيل جدا سازند. هيچگاه اصول اساسي تشيّع نبايستي در راستاي وحدت سياسي بين مذاهب، خدشه‌دار شده و رنگ بپذيرد، چرا كه بزرگان مدّعي وحدت در ميان سنيّان همواره خط قرمزها را براي مخاطبانشان پر رنگ نموده و حتّي در كشاكش مسائل حسّاس سياسي، برخي اوقات با زدن تلنگري به آنها كمي فضا را به سمت افراطي‌گري نيز سوق مي‌دهند.
شيخ يوسف قرضاوي به عنوان مفتي اهل تسنّن و از بزرگان الازهر كه منادي وحدت بين مذاهب اسلامي است، در مصاحبه‌هاي خود اين شيوه‌‌ي برخورد با موضوع وحدت را در پيش گرفته و به صراحت در برخي موارد در برابر شيعيان موضع‌گيري‌هاي تند و صريح از خود بروز مي‌دهد:


«... شیعه دو عمل بسیار خطرناک را انجام می‌دهند،



اول:دشنام دادن صحابه ی کرام و دیگری: تهاجم بر کشورهای سنی مذهب و نشر مذهب شیعه در آنجا. و خصوصا اینکه ایشان ميلیون‌ها بلکه ميلیاردها از دارائی خویش را در این راه صرف می‌کنند و از کادرهای تربیت بافته در نشر مذهب خویش استفاده می‌نمایند، و اهل سنت هیچ نوع دفاع در مقابل این هجوم منظم ندارند.» (1)

همانطور كه وي رئيس «اتحاد جهاني علماي مسلمان» هست، ولي خطّ و نشان رسمي‌اش را براي مذهب تشيّع هيچگاه پنهان نمي‌سازد و شيعيان را اهل بدعت و گمراهي و ضلالت مي‌داند:


«... ما اهل سنت یقین کامل داریم که تنها ما فرقه‌ی ناجیه هستیم و همه گروه‌های دیگر در بدعت‌ها و گمراهی‌ها غرق شده‌اند، بر این اساس درباره‌ی شیعه گفته‌ام: ایشان مبتدع (اهل بدعت) هستند ...» (1)

بنابراين مشخّص است كه بزرگان اهل تسنّن، وحدت را صرفا در حدّ سياست و شناخت دشمن مشترك قبول كرده‌اند. البته اين وحدت صرفا مقطعي مي‌باشد و وابسته به شرايط زماني. چرا كه اگر شرايط مهيّا گردد، دشمن از ديدگاه آنها متفاوت مي‌شود. اهل تسنّن به هيچ وجه شيعيان را قبول نداشته و آنها را به سبب تأكيد بر سبّ خلفاي سه‌گانه از دين خارج مي‌دانند و واجب القتل. اين نگاه در بين سنّيان تند و اصطلاحا راديكال و افراطي وضوح دارد و همانطور كه در اخبار به گوش مي‌رسد هر از چندگاهي حكم قتل شيعيان از سوي مفتيان وهابي در عربستان به عنوان مركز تبليغ وهابيت (تسنّن افراطي) صادر مي‌شود.


موضع‌گيري‌هاي ديني و اعتقادي سنّيان وحدت‌گرا با سنّيان راديكال تقريبا هم‌راستا مي‌باشد. چرا كه نگاه آنها نسبت به تشيّع و شيعيان به يك شكل بوده و هر دو شيعه را اهل بدعت مي‌دانند. اين اشتراك بدان جهت است كه آموزه‌هاي آنها از يك منبع سرچشمه گرفته است. كتب منتشر شده از سوي شيخ يوسف قرضاوي، رواج افكار «ابن تيميه» كه مؤسّس تفكر وهابيّت است، را نشان مي‌دهد كه اين مسئله اشتراك عقيدتي اين سنّيان وحدتي را با سنّيان افراطي نمايان مي‌سازد.


فلسطين؛ محور وحدت دنياي اسلام


اشغال 70 ساله‌ي فلسطين از سوي يهوديان و كشتار همه جانبه‌ي مردم آن سرزمين كه غالباً از اعراب و مسلمانان سنّي‌مذهب هستند، محملي شده است براي تقابل امّت اسلام با دول غربي. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، مسئله‌ي فلسطين از جدّيت پررنگ‌تري براي مسلمانان برخوردار شد و شعارهاي رهايي قدس بر در و ديوار نصب گرديد. ايران به عنوان كشوري شيعه با حكومتي برآمده از فقه جعفري به دفاع همه‌جانبه از فلسطين كه كشوري با مردم سنّي‌مذهب است، برآمد.


نگاه سياستمداران ايراني به مسئله‌ي رهايي قدس و ساكنان آن بيشتر از آنكه رنگ و لعاب ديني داشته باشد، نگاهي كاملا سياسي و دفاع از تماميّت ارضي و در راستاي منافع ملي بوده است. اما به جهت سياسي بودن قضيّه، بايستي رنگ ديني بر آن زده مي‌شد تا دفاع همه‌جانبه از سوي مردم ايران و حتي ديگر كشورها نسبت به مسئله‌ي فلسطين صورت پذيرد. بنابراين، طرح مسئله‌ي وحدت در مورد فلسطين تبلور يافت و همواره از مسئله‌ي فلسطين به عنوان نماد عملي شعار وحدت نام برده مي‌شود.


در اين 70 سالي كه از مسئله‌ي فلسطين مي‌گذرد، گروه‌هاي سياسي و نظامي متعدّدي در فلسطين شكل يافت كه هر كدام شيوه‌ي مختص خود را در پيش گرفتند. اما امروزه، گروه حماس به عنوان نيروي انقلابي و مدافع حقوق فلسطينيان از سوي كشورهاي اسلامي شناخته شده است. گروهي با اعضاي مشخص آن مانند: خالد مشعل، اسماعيل هنيه و ... .


هر ساله مردم ايران به عنوان پيش‌قراول ديگر مسلمانان منطقه و جهان، در روز جهاني قدس در جمعه‌ي آخر ماه مبارك رمضان به راهپيمايي در حمايت از مردم فلسطين برمي‌خيزند. شعارهايي با مضامين «يا ايها المسلمون اتحدوا اتحدوا» سرداده مي‌شود. چشم‌هاي گريان براي برادران و خواهران ديني در قاب دوربين‌ها نقش مي‌بندد. نمازهاي وحدت خوانده مي‌شود. اما آنچه كه از سوي ما در اين ميان فراموش مي‌شود، حد و مرز اين اتّحاد و وحدت است. چه بسا بعضي اوقات، دامنه‌ي اين اتحاد به سوي اعتقادات نيز ميل مي‌كند و بدون آنكه متوجّه باشيم كه خط قرمز اعتقادات ما كجاست، در جهت تنزيل آنها قدم برمي‌داريم.


شناخت دوست و دشمن از نكات حسّاس و حياتي در سياست ديني مي‌باشد. به عنوان مثال، شاه عباس صفوي با ازبك‌ها اتّحاد كرد و قرارداد صلح نوشت براي اينكه به جنگ عثماني‌ها مي‌رفت. ولي بعد از اينكه عثماني‌ها را شكست داد، به جنگ با ازبك‌ها پرداخت و جسارت آنها نسبت به سرزمين ايران و اعتقادات شيعيان را بي‌پاسخ نگذاشت. اين حركت شاه صفوي، نمونه‌ي بارزي از شناخت دوست و دشمن و ايستادگي بر خطّ قرمز اعتقادي شناخته شده است. بنابراين نبايد در لابلاي هجمه‌هاي سياسي و شعارهاي گوناگون اعتقادات خود را فراموش كنيم.


توجّه به حركات رهبران فلسطيني مؤيّد اين تيزبيني ما خواهد بود. زماني كه نيروهاي ارتش آمريكا در سال 2011 اعلام كردند «اسامه بن لادن» را در يكي از شهرهاي پاكستان پيدا كرده و كشته‌اند، نيروهاي سلفي منطقه موضع‌گيري كرده و آمريكا را تهديد به مقابله به مثل نمودند. چرا كه بن لادن به عنوان رهبر سازمان القاعده به عنوان رهبر حركت جهاني اهل تسنّن بر عليه آمريكا شناخته شده بود. موضع‌گيري شيعيان نسبت به كشته شدن وي كاملاً مشخّص بود. كشتار شيعيان در عراق و افغانستان به دست نيروهاي بمبگذار اين سازمان، هيچگاه اتّحاد و وحدتي را با اين سازمان به دنبال نمي‌داشت. ولي نيروهاي سنّي‌مذهب منطقه از كشته شدن وي به شدّت ناراحت شدند و آن را تقبيح كردند. يكي از كساني كه اين كشتار را تقبيح و از اسامه بن لادن تقدير كرد و وي را «جنگجوي مقدّس» ناميد، «اسماعيل هنيه» از رهبران ارشد فلسطيني در گروه حماس بود.

حماس كشتن بن لادن را تقبيح مي‌كند.


نخست وزير دولت نوار غزه [اسماعيل هنيه]، رهبر تروريست القاعده را «جنگجوي مقدس» مي‌نامد.



سكوت هميشگي اسماعيل هنيه در برابر كشتار نيروهاي سلفي القاعده در عراق از تعلّق خاطر وي نسبت به اينگونه حركات خبر مي‌دهد و چه بسا سر و سرّي با رهبراني كه به كشتار شيعيان در منطقه دست مي‌زنند نيز داشته باشد.


اسماعيل هنيه، در طي اتفاقات موسوم «بيداري اسلامي» در كشورهاي اسلامي و عربي، هيچگاه موضع‌گيري خاصّي نسبت به كشتار شيعيان بحرين از سوي آل خليفه نگرفته است و حتّي به دنبال اتّفاقاتي كه در سوريه رخ مي‌دهد و پايگاه حماس را در اين كشور متزلزل مي‌بيند، به ديدار پادشاه بحرين رفته و به دنبال آينده‌ي حركت سياسي حماس در منطقه مي‌باشد.

اسماعیل هنیه با "ملک حمد بن عیسی آل خلیفه" در کاخ پادشاهی بحرین واقع در منامه دیدار کرد.


اين حركات سياسي و اين موضع‌گيري‌هاي اسماعيل هنيه، همگي نشان از تمايل وي به حركات ضدشيعي دارد و البته از سوي ديگر ايرانِ شيعي را نيز براي رسيدن به اهداف خود مفيد و لازم مي‌داند.


تعلّق فكري «اسماعيل هنيه» به تفكّرات ضدشيعي بدان حد است كه در ديدار با شيخ يوسف قرضاوي، بر دستان وي بوسه‌ي ارادت مي‌زند:


همانطور كه در سطور ابتدايي بيان كردم، شيخ قرضاوي ديدگاه تند و افراطي‌اي در اعتقاداتش نسبت به شيعيان دارد و همواره در مصاحبه‌هاي گوناگون خود اين نگرش را عيان ساخته است. اما از آنجا كه صحنه‌ي عمل ميدانيست براي رسوايي اعتقادات، در نتيجه آنجائيكه منافع اهل تسنن را در خطر مي‌بيند، به صراحت كشتار شيعيان را واحب مي‌داند كه همان شيوه‌ي وهابيون مي‌باشد. وي در مورد قتل عام شيعيان بحرين توسط آل خليفه صراحتا حركت مردم بحرين را اقدامي ضد اهل تسنن دانسته و آنها را مستحق كشته شدن مي‌داند.


از جمله موضع گیری‌های ديگر وی در قبال ایران شيعي، می‌توان به انتقاد از همکاری تهران با واشنگتن در برخورد با طالبان و همچنين موافقت ایران با اعدام صدام – ديكتاتور معدوم عراق – اشاره كرد، كه هر دو جريان مزبور، در شيعه‌كشي شهره هستند.


نگاهي كوتاه به برخي از تفكّرات قرضاوي، خطر وحدت ناشيانه را گوشزد مي‌نمايد:


«... اهل تشیّع بدعت‌های عملی زیادی دارند مانند: تجدید سوگواری حسین در هر سال با زدن به صورت‌ها، و سینه زدن و زنجیر زدن تا اینکه خون از آنها جاری می‌شود درحالیکه بیش از سیزده قرن از واقعه گذشته است! چرا این کار را در روز کشته شدن پدر حسین انجام نمی‌دهند درحالیکه از او بهتر بود ... و از جمله بدعت‌های عملی شیعه، انجام اعمال شرکی در جاهایي که گمان می‌کنند اهل بیت در آنجا دفن شده‌اند، و کمک خواستن از آنها و طلب نمودن آنها.»
«... ما اهل سنّت بقیه گروه‌های اسلامی را مبتدع می‌شماریم، اما بدعت آن‌ها را کفر نمی‌گوئیم؛ چرا که فرقه‌ی ناجیه تنها یک گروه است، و گروه‌های دیگر هر یک به تناسب بدعت خویش در وادی‌های گمراهی و ضلالت واقع شده‌اند. و باید دانست که اهل تشیّع مرتکب بدعت‌های عملی و نظری می‌شوند:
از جمله بدعت‌های نظری ایشان: اینکه می‌گویند رسول خدا خلافت را برای علی وصیت نمود، و معصوم دانستن اشخاص (ائمه) و غلو در تعظیم آنها، و تقدیس ایشان و اینکه سنت در نزد آنها سنت محمد صلی الله علیه و سلم نیست بلکه سنت او و سنت معصومین! که بعد از ایشان آمده‌اند.» (1)

مطمئنّاً براي تمامي اين هجويّات قرضاوي، جواب‌هاي دندان‌شكني به بزرگان بزرگتر از اين شيخ، از سوي عالمان شيعي در طول تاريخ داده شده است. اما از آنجا كه «نرود ميخ آهني در سنگ»، وي نيز بر همان مسير گذشتگان خود پاي‌فشاري مي‌كند. بنابراين تلاشي در جهت جواب دادن به اين شبهات در اين مطلب وجود ندارد.


نكته‌ي اصلي در اين نوشتار، اينست كه نبايد اتّحادهاي سياسي با كساني كه احتمال آن مي‌رود در آينده‌اي نه چندان دور دشمن اصلي بر عليه ما شوند، خطّ قرمزهاي اعتقادي ما را از بين ببرد.


نگاه به تاريخ درس‌هاي بزرگي را براي ما بايد حاصل كند. زمامداري «صلاح‌الدين ايوبي» در منطقه‌ي شامات و شيعه‌كشي وي در تاريخ ثبت و ضبط شده است. امروزه از صلاح‌الدين به عنوان يك مبارز مسلمان بر عليه مسيحيان در جنگ‌هاي صليبي نام مي‌برند و چه بسا برخي نامطّلعين از وي به نيكي ياد مي‌كنند. ولي تعصّب و مخالفت شديد وي با شيعيان و نسل‌كشي آنها، روي ديگري از خوي جنگ‌طلبانه‌ي صلاح‌الدين بوده است.


دائره‌المعارف اينترنتي ويكي‌پديا، سه هدف عمده‌ي وي را قدرت دادن به خاندان ايّوبي، كشتار شيعيان و جنگ با صليبيّون نام برده است.



درست است كه صلاح‌الدين به جنگ با صليبيّون رفت، ولي بعد از به قدرت رسيدن و خارج كردن مسيحيان از منطقه، دست به تحديد شيعيان زد و آنچه كه از فقه و اصول اهل تسنّن آموخته بود را در شيوه‌ي حكومت‌داري خود اجرا نمود.
---------------------------------------------------------------------------------------

(1) سايت اينترنتي http://www.qaradawi.net، تاريخ: 2008/9/17، ترجمه: پايگاه اطلاع‌رساني اهل سنت "سني‌نيوز".
---------------------------------------------------------------------------------------

با تشکر از شما
به نظرم مطالب درج شده در این تایپیک ها که به همت دوستان گردآوری شده اند، برای خوانندگان مفید می باشند:
http://www.askdin.com/thread14948.html
http://www.askdin.com/thread4438.html
موضوع قفل شده است