تصور شما از خدا ؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تصور شما از خدا ؟

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام به همگی

یک سوال دارم از شما ، از کاربران این سایت ، هر کسی با عقل و منطق و باوری که خودش داره ، بیاد اینجا و خدا را توصیف کنه .

منظورم اینه که تصور شما از خدا چیست ؟ چه وجودیتی ؟ چه جوریه ؟ .... از من سوال نشه فقط ، چون من سوالم خیلی واضح هست و می خوام که شما خدا را توصیف کنید .

اگر این توانایی را دارید ، بفرمائید ! یا حداقل عقیده و باورتان راجع به خدا را ذکر کنید .

اگر تایپیک هم تکراری باشد به بزرگواری و روی مسلمانیتان ببخشید . ولی فکر نکنم !

و یک چیز دیگر ، اگر هر کسی دوست داشت می تواند بگوید که اگر یه روزی خواست نقاشی ای از خدا بکشه ..... چطوری خدا رو بر تصویر میاره ؟ اگر این سوال هم پاسخ بدین خیلی ممنون میشم.

خب برای اینکه رعایت کنم اول خودم نظر خودمو اینجا می گذارم :

خدا از نظر من همه چیز هست ، او در همه چیز هست ، تمامی وسایل (بی جان و باجان) آخرش به سمت خدا می روند ! یک انسان از خدا هست ، پس خودش به شکلی یک خدا می تواند باشد ! من به خدا به عنوان یک چیز خاص نگاه نمی کنم بلکه او را همه چیز می بینم ..... به اشیای بی جان هم سلام می کنم ، چون می دونم همون ها هم از اشیای باجان ساخته شده اند و احساس دارند . البته در اصطلاح می گوییم بی جان ...

برترین موجود ، نزدیک ترین موجود ، بزرگترین موجود ، بهترین و قوی ترین از همه نظر در کل دنیا ها و .... ، انسان هست ، انسان اشرف مخلوقات است . او نزدیک ترین کسی هست پیش خدا ، گویا او می تواند مانند خدا رفتار کند . از نظر من نباید برای گناه نکردن از خدا ترسید ! بلکه باید با خدا رفیق شد ، مثل او فکر کرد ، نباید گفت ، اوه اینکارو بکنم خدا منو می اندازه تو جهنم ! چون با این تعریف ، فقط قسمت خشم خدا را می گوییم و تعریف می کنیم و به همین خاطر خیلی ها از خدا فرار می کنن ! و خیانت می کنند ! اما اگر خودمون رو خدا فرض کنیم ، خود به خود گناهی نمی کنیم .
من همیشه می گویم انسان پله ی پایینی خداوند هست ! ..... یعنی یک طبقه بالاتر از انسان خدا قرار دارد ! خیلی از صفات خدا در انسان نهاده شده و خدا از خودش ، از روحش در ما دمیده .... و همچنین در موجودات دیگر ..... چطور خدا با آن مهربانی عظیمش می تواند بنده و افریده خودش را لعنت کند ؟ (قضیه یهود)

پس اگر به من بگویند از خدا یک نقاشی بکش ..... من یک انسان می کشم که بدون چهره باشه و جنسیتش معلوم نباشه ....... رنگش هم ، رنگ اصلی انسان ها نباشه ..... و کمی بالاتر از کله اش نوری شدید می کشم و دستان آن انسان را به صورت قنوت اما باز تر به سمت نور می کشم .

سلام کامران عزیز:Mohabbat:...
سلامی به پاکی چکیده چشم ....

تصورم راجبه خدا اینه : پدر و مادر چه حسی نسبت به فرزندانشون دارن ، همون حس بینهایت برابر اون

و خدا نسبت به انسانی که خلق کرده داره ...

تو تصورم خدا رو شاد میبینم وقتی دست از پا خطا نمیکنم ، و وقتی گناه میکنم احساس میکنم

ناراحته از اینکه چرا با اینکه اینقد دوستم داره ولی بعضی وقتها شیطونی میکنم ، ولی خب اون

همیشه مواظبم هست ، همیشه دوست دارم کنار خدا باشم ....

همون خدائیکه بخاطر سجده نکردن شیطون به من اون و از درگاهش روند ....

ولی دلم میگیره از اینکه چرا باز من دشمن اصلیم و دوست خودم میگیرم و به دوست اصلیم نارو میزنم...

ازش معذرت میخوام ...

این هم شعری که همای برای موسی و شبان خونده و تصور من هم از خدا همینه :


نه از افسانه می ترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از آتش نه از حرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا از هرچه پندارم جدا باشد
خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد
نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد
که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ای وحشت نما باشد
هراس از وی ندارم من
هراسی را از این اندیشه ام در پی ندارم من
خدایا بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم
نه جنگی با کسی دارم
نه کس با من ...
بگو موسی بگو موسی

پریشان تر تویی یا من ...

اگه به من بگن از خدا یک نقاشی بکش : من تصویر خودم و نقاشی میکنم...

ببخشید:Gol:

نقل قول:
خدا از نظر من همه چیز هست ، او در همه چیز هست ، تمامی وسایل (بی جان و باجان) آخرش به سمت خدا می روند ! یک انسان از خدا هست ، پس خودش به شکلی یک خدا می تواند باشد ! من به خدا به عنوان یک چیز خاص نگاه نمی کنم بلکه او را همه چیز می بینم ..... به اشیای بی جان هم سلام می کنم ، چون می دونم همون ها هم از اشیای باجان ساخته شده اند و احساس دارند . البته در اصطلاح می گوییم بی جان ...

برترین موجود ، نزدیک ترین موجود ، بزرگترین موجود ، بهترین و قوی ترین از همه نظر در کل دنیا ها و .... ، انسان هست ، انسان اشرف مخلوقات است . او نزدیک ترین کسی هست پیش خدا ، گویا او می تواند مانند خدا رفتار کند . از نظر من نباید برای گناه نکردن از خدا ترسید ! بلکه باید با خدا رفیق شد ، مثل او فکر کرد ، نباید گفت ، اوه اینکارو بکنم خدا منو می اندازه تو جهنم ! چون با این تعریف ، فقط قسمت خشم خدا را می گوییم و تعریف می کنیم و به همین خاطر خیلی ها از خدا فرار می کنن ! و خیانت می کنند ! اما اگر خودمون رو خدا فرض کنیم ، خود به خود گناهی نمی کنیم .
من همیشه می گویم انسان پله ی پایینی خداوند هست ! ..... یعنی یک طبقه بالاتر از انسان خدا قرار دارد ! خیلی از صفات خدا در انسان نهاده شده و خدا از خودش ، از روحش در ما دمیده .... و همچنین در موجودات دیگر ..... چطور خدا با آن مهربانی عظیمش می تواند بنده و افریده خودش را لعنت کند ؟ (قضیه یهود)

پس اگر به من بگویند از خدا یک نقاشی بکش ..... من یک انسان می کشم که بدون چهره باشه و جنسیتش معلوم نباشه ....... رنگش هم ، رنگ اصلی انسان ها نباشه ..... و کمی بالاتر از کله اش نوری شدید می کشم و دستان آن انسان را به صورت قنوت اما باز تر به سمت نور می کشم .


بهترین تعریف رو خودتون گفتید دیگه بهتر از این نمیشه توضیح داد
خدا=
موضوع قفل شده است