روانپزشك هاي روحاني

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روانپزشك هاي روحاني

بنظر شما جامعه ما نياز نداره كه تعدادي از روحاني هاي ما روانپزشك هم باشن يا بر عكس؟

سلام
بله میشه- احادیث معصومین از همه نظریه های رواشناسی بهتره

با سلام
من هم یک مقاله خوندم در مورد اهمیت وجود روانپزشک های روحانی مسیحی در جامعه آمریکا
این نویسنده با دلایل مختلف ثابت کرده بود که یک روحانی حتما باید از علوم روانشناسی خبر داشته باشه چون مردم بهش بیشتر مراجعه میکنند.
زیرا اولا بسیاری از مردم از رفتن به روانپزشک خجالت میکشند، چون فکر میکنن فقط آدمای روانی میرن اونجا به خاطر همین ترجیح میدن حرف دلشونو به روحانی ها بزنن تا مردم بهشون شک نکنند و نفهمند که مشکل روحی داره.
ثانیا روحانی دم دست تر و ارزون تره.

دوستان روانپزشک با روانشناس متفاوت هستا . روانپزشک اونی هست که میتونه داروهای مختص به روانپزشکی تجویز کنه ولی روان شناس حکم مشاور رو ایفا میکنه . من منظورم روانپزشک های روحانی هست .

اتفاقا طرح جالبي ميشه اگردرجامعه ما به تدريج پياده بشه..
البته صحيح پياده كردن..
هم روانپزشك روحاني وهم روانشناس روحاني هردو جالبه..
توي جامعه ما نسبت به روحانيت تاحدودي اعتقاد مثبت بودنش داره كم رنگ ميشه.
اگرتخصص روحانيون دراين زمينه صورت بگيره وراه جذب وكمك به روح وروان مردم رابياموزند مردم بهتربه مضامين الهي ونصايح روحانيون گوش ميكنندواعتماد به آنهابهترميشه.

vahid_barvarz;201303 نوشت:
دوستان روانپزشک با روانشناس متفاوت هستا . روانپزشک اونی هست که میتونه داروهای مختص به روانپزشکی تجویز کنه ولی روان شناس حکم مشاور رو ایفا میکنه . من منظورم روانپزشک های روحانی هست .

بسمه تعالي

البته اينكه يه روحاني تحصيلات كلاسيكش اونقدر باشه كه بتونه به مدارج علمي بالايي من جمله همين روان پزشكي برسه بسيار عالي هست ولي عمده رسالت روحانيون اينه كه اگر بخواهند با موفقيت در جامعه به تبليغ دين بپردازند مي بايست روانشناس باشن تا روانپزشك چون رسالت اصلي روحانيون تبليغ دين هست و روانشناسي بيشتر به تبليغ دين نزديكتر هست تا روانپزشكي

ناگفته نماند اگر روحاني بخواهد در بين جامعه حرفي براي گفتن داشته باشد تا مردم به سخنانش توجه كنند قبل از اينكه يك مبلغ باشد بايد يه روانشناس ماهر باشد چون اگر مردمش را بشناسد و از روحيات اونها آگاه باشد مي داند كدوم حرف رو كجا بايد بزنه تا اوقع في النفوس بشه

موفق باشيد :Gol:

من یکم با این حرفتون مخالفم .
البته میدونم رو این حرفم به شدت نقد میشه .
خیلی جاها هست که یه روانشناس باید دیدی فرای دینی داشته باشه و این فکر برای یه روحانی ممکنه کاملا غیر منطقی باشد .

توی دینمون توصیه به این شده که خودخواه نباشیم . ولی بسیاری از روانشناسا به خیلی از مریض هاشون خودخواه بودن رو تجویز میکنن . علت این هست که اون فرم از بیماری شخص رو بخشنده میکنه و این میتونه خیلی خطرناک باشه . و مریضی شخص رو تشدید کنه .

یه روحانی اون چیزی که براش خیلی مهم هست اجرای دقیق و بی چون و چرای احکام هست ولی یه روانپزشک اینجوری فکر نمیکنه و بیشتر به مداوای مریضش حتی به قیمت اجرا نشدن بعضی از دستورات میپردازه . مثلا یه روحانی بیشتر به این فکر میکند که غیبت حرام است . ایراد دارد . چه گناه عظیمی است ولی یه روانشناس بیشتر به این فکر میکند که ناخود آگاه در جامعه پشت سرت غیبت میکنن . و بیشتر دنبال راههایی برای از بین بردن اثرات سو اون هست و.

فکر میکنم روحانی بودن یه روانشناس بیشتر محدود کردن اون روانشناس یاشه .

سبزينه ظهور;201332 نوشت:
اتفاقا طرح جالبي ميشه اگردرجامعه ما به تدريج پياده بشه..
[spoiler]
البته صحيح پياده كردن..
هم روانپزشك روحاني وهم روانشناس روحاني هردو جالبه..
توي جامعه ما نسبت به روحانيت تاحدودي اعتقاد مثبت بودنش داره كم رنگ ميشه.
اگرتخصص روحانيون دراين زمينه صورت بگيره وراه جذب وكمك به روح وروان مردم رابياموزند مردم بهتربه مضامين الهي ونصايح روحانيون گوش ميكنندواعتماد به آنهابهترميشه
[/spoiler].

خوشحالم كه هم نظريم . راستي اگر وقت كرديد نظرخودت رو در مورد اين قضيه هم بگو ( دوستان ديگه هم اگر دوست داشتن و وقت كردن نظرشون رو بدن ) :

بستر جامعه مهدويت را بايد ساخت . اين تكليفي هست كه هر كس نسبت به توانش بايد انجام بده . اگه قرار بود با جامعه كنوني بياد چرا پس رفت مگه ما چيكار كردم كه توقع داريم به خاطر ما بياد . غيبت حكمت داره وگرنه چرا هجرت نكردن ؟ ميتونستند برن جايي كه آدماش خوب باشن و آمادگي پذيرفتن امام را داشته باشن . ولي تا الان حتما بسترش آماده نبوده كه نيومدن . ما بايد بستر جامعه را آماده كنيم ما بايد به حرف نايبشون گوش بديم . ما بايد تلاش كنيم و به همه راه ها فكر كنيم و اگر خوب بود عمليش كنيم . تازه اگر اگر اگر همين الان ظهور نكنن و اين فرصت را از ما نگيرن . ايشالا بتونيم از اين فرصت استفاده كنيم حتي اگر چند ثانيه باشه

رحیق مختوم;201337 نوشت:
بسمه تعالي

البته اينكه يه روحاني تحصيلات كلاسيكش اونقدر باشه كه بتونه به مدارج علمي بالايي من جمله همين روان پزشكي برسه بسيار عالي هست ولي عمده رسالت روحانيون اينه كه اگر بخواهند با موفقيت در جامعه به تبليغ دين بپردازند مي بايست روانشناس باشن تا روانپزشك چون رسالت اصلي روحانيون تبليغ دين هست و روانشناسي بيشتر به تبليغ دين نزديكتر هست تا روانپزشكي

[spoiler]
ناگفته نماند اگر روحاني بخواهد در بين جامعه حرفي براي گفتن داشته باشد تا مردم به سخنانش توجه كنند قبل از اينكه يك مبلغ باشد بايد يه روانشناس ماهر باشد چون اگر مردمش را بشناسد و از روحيات اونها آگاه باشد مي داند كدوم حرف رو كجا بايد بزنه تا اوقع في النفوس بشه
[/spoiler]
موفق باشيد :gol:


سلام
خدارو شكر الان روحانيون ما روانشناس هستند ( تقريبا ) ولي خوب همونجور كه گفتيد بد نيست روانپزشك هم باشن . حالا نياز نيست كه يك نفر هر روز يا هر ماه بره پيش روانپزشك مثل همين الان كه هر موقع مشكل پپيدا ميكنه ميره سراغ روانپزشك . حالا چه خوبه كه اين روانپزشك روحاني باشه تا اول فيزيك بدن شخص رو بسازه بعدش به روح و روانش رسيديگي كنه يا اصلا هر دو را باهم احيا كنه . درسته حرف اول تايپيك يك فرضيه هست ولي خدايي روحانيون ما بايد راه هاي جديد رو هم عرض يابي كنن . الان تو همين ايران خودمون انقدر فكر هاي آشفته هست كه نياز به كمك دارن ولي خوب بايد فيزيك بدنشون رو هم در نظر گرفت . اين سوال رو از خودمون بپرسيم كه آيا يك روانشناس يا يك روحاني هر چقدر هم به كسي كه مشكل آشفتگي داره صحبت كنه ولي چون بدنش آمادگي نداره بي فايده نخواهد بود ( البته خيلي از صحبت كردن ها هم فايده داره) ؟ من منظورم مريض هايي هست كه با مشاوره خوب نميشن . الان وقتي ميري پيش روانشناس اگه ببينه واقعا نياز به روانپزشك داري معرفيت ميكنه به يك روانپزشك . از يك جايي بايد شروع كرد و تمام مبحث هاي اون رو در نظر گرفت .

محسن ایلخانی;201338 نوشت:
من یکم با این حرفتون مخالفم .
[spoiler]
البته میدونم رو این حرفم به شدت نقد میشه .
خیلی جاها هست که یه روانشناس باید دیدی فرای دینی داشته باشه و این فکر برای یه روحانی ممکنه کاملا غیر منطقی باشد .

توی دینمون توصیه به این شده که خودخواه نباشیم . ولی بسیاری از روانشناسا به خیلی از مریض هاشون خودخواه بودن رو تجویز میکنن . علت این هست که اون فرم از بیماری شخص رو بخشنده میکنه و این میتونه خیلی خطرناک باشه . و مریضی شخص رو تشدید کنه .

یه روحانی اون چیزی که براش خیلی مهم هست اجرای دقیق و بی چون و چرای احکام هست ولی یه روانپزشک اینجوری فکر نمیکنه و بیشتر به مداوای مریضش حتی به قیمت اجرا نشدن بعضی از دستورات میپردازه . مثلا یه روحانی بیشتر به این فکر میکند که غیبت حرام است . ایراد دارد . چه گناه عظیمی است ولی یه روانشناس بیشتر به این فکر میکند که ناخود آگاه در جامعه پشت سرت غیبت میکنن . و بیشتر دنبال راههایی برای از بین بردن اثرات سو اون هست و.

فکر میکنم روحانی بودن یه روانشناس بیشتر محدود کردن اون روانشناس یاشه .

[/spoiler]

دقيقا واسه اينه كه به نظر من بايد روحانيون روانپزشك باشن تا مردم بجاي اين كه برن پيش روانپزشك هايي كه راه درست رو به آدم نشون نميدن و فقط خوبي هاي اين دنيارو ميدن به آدم نه آخرت را .

باسلام..

درمورد توضيح جناب ايلخاني اگراجازه بفرمايند نكته ايي بگويم.

بله...سخن شما كاملا درسته!ومن كاملا موافقم.اتفاقا تمام مشاوريني كه دركنارما فعاليت دارند چنين اعتقادي دارند اما نكته ايي است وآن توضيح مصاديقه كه اگر اجازه بفرماييد توضيح دهم:

ما دوتا رويكرد دبني درجامعه داريم .
رويكرد اولي با اعتقادات مردمي وبرچسب هاي اجتماعي ادغام شده ورويكرد دومي دين ناب محمديه..

رويكرد اولي چون با واقعيتها همراه نيست وازتعادل خارجه مابا اين دين مخالفيم...يعني همان اشاره ايي كه شماكرديد..

مثلا درمورد خودخواهي ازنظر آنچه كه مردم برداشت ميكنند گاها درجامعه ما تفريط به كارمي رود يعني فكرميكنند بايد بيش ازحدتعادل متواضع شوند طوري كه گاهي خودشان رابيهوده فداميكنندوارزش خودشان رانابود!

اما دراسلام ناب محمدي كه درنهج البلاغه كه امام علي(ع)روان شناس بسيارماهري هستند درمورد خودخواهي انسان را درمرحله ايي متعادل معرفي ميكنند نه بيشتر و نه كمتر..هركس به ميزان متعادل بايد متواضع باشد وبه ميزان متعادل خودخواه...

اين طيف تعادل در روان شناسي اصل واساس محصوب ميشه..

روحانيوني ميتوانند روان پزشك وروان شناس شوند كه تمام عقايد اسلام ناب محمدي رو بدانند و ازبرچسبها و دين ادغامي با عقايد عامي استفاده نكنند.

اتفاقا اساس روان شناسي با مضامين اسلام ناب هماهنگي دارد.

مطمئنا عقايد دانشمندان بزرگ درتاريخ روان شناسي راخوانديد كه چقدر به مضامين اسلامي ما نزديك هستند...

دراين مورد هزاران مقاله دردانشگاههاي بزرگ دنيا بحث وبررسي شده است..

دربخش اديان+روان شناسي...يرويد تحقيق كنيد.

متشكرم..ببخشيد كه منم نظر دادم.
ياحق.

بیماری روانی به گروهی از بیماریها گفته می‌شود که با تاثیر بر تفکر و رفتار باعث ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در وی می شوند. علت بیماری های روانی به خوبی شناخته نشده است ولی آنچه مسلم است این است که عوامل ژنتیک ، استرس های مختلف و نوع تعامل فرد با دیگران در ایجاد یا بروز آنها موثر است.

افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی ,اسکیزوفرنیا ,اختلالات خلقی ,اختلالات اضطرابی ,اختلالات روانپریشی ,اختلالات شبه جسمی ,اختلالات ناشی از مصرف مواد ,اختلالات خوردن ,اختلالات خواب ,اختلالات شخصیت, اختلالات انطباقی, اختلالات روان تنی ,اختلالات کنترل تکانه , اختلالات جنسی و اختلالات شناختی از جمله این اختلالات مي باشند .

هدف من از ايجاد اين تايپيك رسيدن به اين بود كه راهكارهايي براي برطرف كردن اين اختلالات در جامعه روحاني ما موجود ميباشد ؟ يا شايد بتوان پرسيد جامعه روحاني در قبال اين طيف از افراد مسوليتي دارد ؟ افرادي كه حتي در جامع ما به طور عادي دارند زندگي ميكنن ولي تاثيرات خطرناكي را در جامعه ايجاد ميكنند . از جمله اين تاثيرات ميشه به نسل يعدي اين افراد و اطرافيان آنها اشاره كرد . جالب اينكه خيلي از مردم دجار اين اختلالات ميباشند اما از اين موضوع خبر ندارند .
بيان اين مورد كه در فضاي سايبر تاكنون به اين موضوع پرداخته نشده است ميتواند نگراني هاي نسل جوان را روشن تر نمايد .

مجیر;201297 نوشت:
احادیث معصومین از همه نظریه های رواشناسی بهتره

به شرط اینکه درست باشه و تحریف نشده باشه.

سلام
به نظر در خصوص سئوال يا شده توجه به كل مقاله زير كار گشا باشد

دارد يا خير؟
در پاسخ به اين سئوال توجه به نكات زير مهم است.
1- حکمت در نزد دانشوران اسلامی به معنی دانستن چیزهاست چنانکه باشند. در لغت به معنی فرزانگی‌است و معمولاً آن را معادل شرقی/اسلامی فلسفهٔ اروپایی می‌گیرند. حکمت را به دو شاخهٔ حکمت نظری و حکمت عملی بخش کردندی. هر شاخه زیربخش‌های کوچکتر می‌دارد. چنان که در زیر می‌آید:

  • حکمت نظری: در دانستن موجوداتی‌است که وجود آنها وابسته به حرکات ارادی افراد بشر نباشد.
    • علم مابعدالطبیعه: در شناخت موجوداتی‌است که آمیختگی ماده شرط وجود آنها نباشد.
    • علم به موجوداتی که بی آمیختگی ماده ممکن نباشند خود دو شاخه می‌دارد
      • ریاضی: آمیختگی ماده در تعقل و تصور آن شرط نیست.
      • علم طبیعی: جز با مخالطت ماده معلوم نباشد.
  • حکمت عملی: در دانستنِ صلاحِ اموری‌است که به اراده و کردارهای انسان وابسته‌است.
    • تهذیب اخلاق به امور انفرادی مربوط است.
    • به جماعت و مشارکت وابسته‌است. خود دو شاخه می‌دارد:
      • تدبیر منازل: مربوط است به مشارکت در منزل و خانه
      • سیاست مدن مربوط است به مشارکت در اجتماعات بزرگ‌تر
[=&quot]حکمت نظری
[=&quot]در نزد دانشوران اسلامی حکمت نظری در دانستن موجوداتی‌است که وابسته به حرکات ارادی اشخاص بشر نیستند. با توجه به اقسام موجودات این علم به سه شاخهٔ مابعدالطبیعه ریاضی و طبیعی تقسیم می شود. هر یک از این علم‌ها اصولی ‌دارند و فروعی.
[=&quot]مابعدالطبیعه
[=&quot]مابعدالطبیعه در نزد دانشوران اسلامی در شناخت موجوداتی‌است که بودنشان وابسته به آمیختگی با ماده نباشد. که آن را علم برین، علم پیشین و یا به تازی علم اعلی می‌خوانند.
[=&quot]اصول مابعدالطبیعه خود به دو فن تقسیم شدی یکی علم الهی که شناختن خدا و عقل و نفس و امثال آن است و دیگری فلسفهٔ اولیٰ. در این دومی بحث از وحدت و کثرت و وجوب و امکان و حدوث و قدم می‌شود.
[=&quot]فروع مابعدالطبیعه شامل دانستن نبوت و شریعت و معاد و آنچه بدان مانند است می شود.
[=&quot]ریاضی
[=&quot]در ریاضی بحث از موجوداتی‌ است که تصورکردن آنها نیاز به ماده ندارد. پیشینیان ریاضی را به فارسی انگارش می‌گفتند. و آن را علم میانگین یا به تازی علم اوسط هم می‌خواندند.
[=&quot]اصول علم ریاضی چهار نوع است: یکی هندسه، دوم علم عدد یا حساب یا شمار، سوم نجوم (احکام تنجیم و ستاره‌بینی بخشی از آن نیست)، چهارم علم تألیف. به سبب آنکه در علم تألیف سخن از نسبت و زمان سکنات در آوازها می‌رود آن را موسیقی هم می‌خوانند.
[=&quot]فروع ریاضی شامل جبر و مقابله، مناظر و مرایا، جر اَثقال و علم حیل و جز آن می‌شود.
[=&quot]طبیعی
[=&quot]در علم طبیعی سخن از موجوداتی بود که جز به‌آمیختگی با ماده ممکن نباشند. مر آن را علم زیرین یا به تازی علم اسفل هم می خواندند.
[=&quot]اصول علم طبیعی هشت نوع است. یکی سماع طبیعیاست. در آن سخن از «مبادی متغیرات» است: زمان و مکان و حرکت و سکون و نهایت و بی‌نهایت و جز آن. دوم سماء و عالم است. این در شناخت جسم‌های مرکب و احکام اجسام بسیط است چه در آسمان (علوی) و چه در زمین (سفلی). سوم کون و فساد است. این علم در شناختن ارکان، عناصر (چهار آخشیچ) و گونه‌گون شدن صورت‌های ماده‌است. چهارم علم آثار علوی است. در شناختن علت رویدادهای طبیعی‌است چون آذرخش و باران و برف و زلزله و آنچه بدان ماننده‌است. پنچم علم معادن است. در کیفیت و ترکیب مواد (بیجان) است. ششم علم نبات یا گیاهشناسی‌است. هفتم علم حیوان یا جانورشناسی‌است. هشتم علم نفس است که به انسان باز می‌گردد.
[=&quot]فروع علم طبیعی پرشمار است: پزشکی، احکام نجوم و کشاورزی سه نمونه‌ از آنهاست.
[=&quot]حکمت عملی
[=&quot]حکمت عملی آن شاخه از حکمت است که به کنش‌های انسانی باز بسته‌است و به اعتقاد دانشوران مسلمان هدفش نظام‌گرفتن و اصلاح معاش انسان (به‌اصطلاحْ این‌جهانی یا ناسوتی) و همچنین نظام‌گرفتن و اصلاح معاد انسان (به‌اصطلاحْ آن‌جهانی یا لاهوتی) است. حکمت عملی خود دو گونه‌است یا علم تدبیر خود است یا علم تدبیر اجتماعات که باز دو نوع است یا تدبیر خانه است یا تدبیر عام مردم. پس در کل سه نوع است. اولی را تهذیب اخلاق هم گفته‌اند و سومی را سیاست مدن هم.
حكيم كسي بود به به حكمت نظري و عملي اشراف داشت. بسياري از دانشمندان اسلامي حكماي بودند كه به علوم منقول و معقول نيز تسلط داشتند. سهروردي، شيخ اشراق، ابن سينا و شيخ بهايي و....از اين گروه هستند.

اما بشنويم از شيخ بهايي :
ايشان فرموده بودند من سرآمد همه بودم ولي وقتي با دانشمندي كه در يك رشته خاص كار كرده بود رو برو مي شدم علمم از او كمتر بود.
زمان تخصص ها
در زمان ما به دليل رشد تكنولوژي و ارتباطات و ابزارهاي شناخت علوم از مادرشان ، فلسفه، جدا شد. و افراد متناسب با علاقه و ذوق و استعداد و فرصت خود در يك رشته خاص ( يا چند رشته) تخصص مي‌گيرند.
در قديم فقهاي اسلامي در 17-18 علم تخصص داشتند مثل كلام، تفسير، رجال،‌درايه، معاني بيان، ادبيات عرب(صرف و نحو)، تجويد، فقه و اصول و.....ولي امروزه با تخصصي شدن علوم اگر يك كارشناس شبانه روز در يكي از اين رشته ها هم تلاش علمي (پژوهش، تدريس و تحصيل) كند باز هم وقت كم مي آورد.

علم
روايات ما علم را به دو دسته تقسيم مي كنند علم ابدان (پزشكي) و علم اديان. و احاديث و روايات زيادي داريم كه به مسائل پزشكي پرداخته اند. به عنوان نمونه كتاب دو جلدي از نشر دارالحديث به نام احاديث پزشكي از اين نوع اند. دانشمندان اسلامي قبلا كه علوم توسعه و رشد نيافته بودند به هر دو مشغول بودند ولي الان اين امكان وجود ندارد. همان گونه كه براي يك پزشك اين امكان وجود ندارد كه واقعا در حوزه درس بخوانند و به سطوح عالي حوزه برسند.

اين كه امروزه در حوزه به طور رسمي به علم طب پرداخته نمي شود به دليل بي اهميت شمردن آن نيست به دليل حجيم شدن هر رشته و تخصصي شدن حتي تخصص ها است. همان گونه كه قبلا يك روان شناس به طور عمومي روان شناس بود الان رشته هاي مختلفي داريم باز هر روان شناس در حوزه خاص كار مي كند امروزه ما از بين روان شناسان مثلا رشته باليني به روان شناسي رجوع مي كنيم كه باز در يك حوزه مثلا افسردگي يا وسواس كار كرده باشد.
اما به هرحال علوم اسلامي به هر علمي گفته مي شود كه به نوعي به عموم مسلمانان خدمت مي كند و نيازهاي فكري و مادي و رفاهي و جسمي و معنوي آنها را برطرف مي كند ولي علومي كه به مبدء‌(خدا) و معاد مرتبط هستند چون پاسخگويي بنيادي ترين سئوالات بشر هستند و هدف ما را در اين جهان ترسم مي كنند از قداست ويژه برخوردارند و افرادي كه عملا در اين مسير گام بر داشته اند مقدس ترند مثل انبيا و عرفا و عالمان رباني نه عالمان جسماني.

سطح و عمق علوم
يكي از اساتيد حوزه كه دكتراي علوم تربيتي خود را از كانادا گرفته بودند مي‌گفتند در آمريكا افراد خيلي روي تخصص ها عنايت دارند. در ايران يك فيلسوف بايد همه چيز راجع به فلسفه بدانند ولي ما در آمريكا با افرادي روبرو بوديم كه مثلا تخصص در ملاصدرا داشت حتي محل زندگي او را مي دانست مسافرت كرده بود ديده بود. سير تحصيلات او و اساتيد او را مي شناخت و مي دانست در چه زماني ازدواج كرده است. اين افراد اگر چه سطح علمي يشان محدود است ولي واقعا عميق اند.
در ايران ما اغلب با دانشمنداني مواجه هستيم كه مانند اقيانوس هستند از نظر سطح ولي عمق محدودي دارند.

يك روز پزشكي به من گفت:
اي كاش روحاني ما اين قدر دگم نبود. گفتم چه طور؟
گفت:روحاني ما وقتي موفق است كه در همه رشته ها وارد شود اگر روحاني مكانيك، روحاني بنا، روحاني پزشك، روحاني ......داشته باشيم در تبليغ دين موفقيت بيشتري خواهند داشت.
خوب به سخنانش كه از سر دلسوزي بود گوش دادم
بعد به او گفتم. راستي چرا شما نمي رويد حوزه علميه درس بخوانيد. با تعجب به من نگاهي كرد و گفت من شبانه روز اگر بدوم وقت هم كم مياورم.
گفت حوزه علميه هم همين طور است چه طور از يك استاد در حوزه يا مبلغ ديني توقع داريد پزشك يا بنا هم باشد؟

حوزوي رسالت خود را دارد. يك حوزوي اگر در حيطه كاري خود
چه در تحقيق
جه در تدريس
چه در تبليغ
تلاش كند وقت هم كم مي آورد.
بله عيب جايي است كه ما در حيطه كاري خودمان سست عمل كنيم.
البته
من ديده ام روحانيوني كه همه فن حريف مي شوندولي حاشا و كلا كه بتوانند به شكل روحانيون اهل مطالعه باشند و پاسخگو.
آقاي قرائتي مي فرمودند
براي خلبانان سخنراني داشتم قبل از آن رفتم با خلبان گفت و گو كردم تا به كارشان آگاهي داشته باشم تا بتوانم سخنان كاربردي ديني برايشان بگويم.
در مورد معماري و....همين طور اگر روحاني اي بخواهد درباره معماري اسلامي كار كند به جاي اين كه برود رشته معماري بخواند بايد از متخصصان كار كشته و حاذق اين رشته مدد بگيرد.

روان پزشك روحاني
واقعا همان گونه كه مقدور نيست با گسترده شدن تخصص ها يك روان پزشك علوم حوزوي را هم بخواند و در آن متخصص شود براي يك روحاني هم مقدور نيست كه هم زمان در روان پزشكي هم متخصص شود.
الان متخصص روان پزشك خوب در يك حيطه روان پزشكي كار مي كند مثل روان پزشكي كودك حتي برخي در اين زمينه نيز كارشان را محدود مي‌كنند به برخي اختلالات مثل اختلالات اضطرابي( نه اختلالات خلقي و جنسي و...).
چرا
ممكن است روان پزشكي مطالعات حوزوي داشته باشد يا روحاني اي مطالعات روان پزشكي ولي اگر قرار بشود با استعداد هاي عادي هر دو را كار كند نه متخصص در دين مي شود و نه متخصص در روان پژشكي.

روان شناس روحاني
امروزه روان شناسي در كليسا و حوزه علميه رشد چشمگيري دارد. برخي از رشته هاي روان شناسي همه همسويي با رشته هاي ديني دارد ممكن است رشته تخصصي يك روحاني شود.
يعني يك روحاني ابتدا به طور كارشناس ديني در حد عمومي شود و بعد در رشته تخصصي روان شناسي تازه آن هم رشته اي كه با علوم مرتبط به كارش ارتباط دارد تلاش علمي كند.
اما
به طور كلي روحانيون مي توانند همگي از روش‌هاي و تكنيك ها و اصول روان شناسي در پيشبرد اهداف و رسالت خود كمك بگيرد.
به عنوان نمونه
كتاب روان شناسي و مهارت هاي رفتاري در تبليغ غير مستقيم را يك طلبه نوشته است براي روحانيون ديگر تا از روش‌هاي ْآن در كار تبليغي خود كمك بگيرند.

چاره چيه؟
نمي توانيم ادعا كنيم افراد متعهد فقط در حوزه هستند نه ما متخصصان متدين در رشته هاي مختلف زياد داريم افرادي كه مقيد به دستورات اسلام هستند و در تخصص خود چارچوب شرع را رعايت مي‌كنند و دغدغه ديني دارند. به عنوان نمونه استفتائات تربيتي- ورزشي - پزشكي و....از همين متخصصان است تا در كار خود از مرز شرع فراتر نروند.
ما بايد در جامعه اسلامي خود متناسب با نيازمان از متخصص متدين كمك بگيريم. و همه اين متخصصان در كار خود به وظايف شرعي خود عمل مي‌كنند و باري از دوش مسلمانان بر مي دارند بنابراين چون نيت الهي در كار خود دارند كارشان عبادت هم محسوب مي شود.

خدمت دين به روان شناسي و خدمت روان شناسي به دين
علوم مختلف با دين تعامل دارند تعامل يعني خدمت مي‌كنند و خدمت دريافت مي‌كنند.
به عنوان نمونه
روان شناسي مي تواند با تكنيك هاي خود زمينه تبليغ ديني، تربيت و ... را فراهم آورد و
دين با آموزه ها و روش هاي خود زمينه تحقيقات علمي و زندگي آرام و بهزيستي رواني و جسمي را فراهم كند.
براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به مجله حوزه و پژوهش شماره 25

مشاوره ديني

در اصفهان طرحي به نام اتاق مشاور ديني در بيمارستان هاي بزرگ در حال اجرا است. به دليل اعتماد مردم به روحانيون و قدرت همدلي و آرام بخشي زياد روحانيون اين امر مورد توجه قرار گرفته است و در حال توسعه كه به كل كشور در آينده نزديك اجرا مي شود. اين روحانيون به فنون اصول راهنمايي و مشاوره مهارت دارند و سال هاي در زمينه مشاوره هاي ديني تجربه دارند.

در پناه حق باشيد

حامی;218767 نوشت:
مشاوره ديني در اصفهان طرحي به نام اتاق مشاور ديني در بيمارستان هاي بزرگ در حال اجرا است. به دليل اعتماد مردم به روحانيون و قدرت همدلي و آرام بخشي زياد روحانيون اين امر مورد توجه قرار گرفته است و در حال توسعه كه به كل كشور در آينده نزديك اجرا مي شود. اين روحانيون به فنون اصول راهنمايي و مشاوره مهارت دارند و سال هاي در زمينه مشاوره هاي ديني تجربه دارند.

چند روز قبل كلاسي داشتم با عنوان راه هاي رويارويي با غم غربت.
بعد از كلاس يكي از كشور آذربايجان گفت براي ما مسلمانان تكنيك هايي كه از دل احاديث گرفته شده است بسيار كارگشا است تلاش كنيد بيشتر از تكنيك هاي ديني براي ما بگوييد.
بله واقعاً نقش دين را در ارتقا بهداشت روان به خصوص براي متدينان نبايد ناديده گرفت چون اثرش سريع تر و ماندگار تر و آرام بخش تر خواهد بود.
البته اين به معني اين نيست كه دور خود حصار بكشيم. مي توانيم از هر تكنيكي و شيوه اي كه با شرع منافات ندارد در ارتقا سلامت جسم و روان كمك بگيريم.

nakisa;206555 نوشت:
به شرط اینکه درست باشه و تحریف نشده باشه.

سلام
خوشبخانه رشد رشته روان شناسي اسلامي در حوزه بسيار چشمگير است البته نسبت به تلاش 120 ساله غرب در اين زمينه.
دارالحديث و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني از پيشگامان اين امر هستند.
براي اطلاع بيشتر به سايت اين مراكز و نشريات و كتب آن رجوع فرماييد.

vahid_barvarz;201851 نوشت:
بیماری روانی به گروهی از بیماریها گفته می‌شود که با تاثیر بر تفکر و رفتار باعث ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در وی می شوند. علت بیماری های روانی به خوبی شناخته نشده است ولی آنچه مسلم است این است که عوامل ژنتیک ، استرس های مختلف و نوع تعامل فرد با دیگران در ایجاد یا بروز آنها موثر است. افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی ,اسکیزوفرنیا ,اختلالات خلقی ,اختلالات اضطرابی ,اختلالات روانپریشی ,اختلالات شبه جسمی ,اختلالات ناشی از مصرف مواد ,اختلالات خوردن ,اختلالات خواب ,اختلالات شخصیت, اختلالات انطباقی, اختلالات روان تنی ,اختلالات کنترل تکانه , اختلالات جنسی و اختلالات شناختی از جمله این اختلالات مي باشند . هدف من از ايجاد اين تايپيك رسيدن به اين بود كه راهكارهايي براي برطرف كردن اين اختلالات در جامعه روحاني ما موجود ميباشد ؟ يا شايد بتوان پرسيد جامعه روحاني در قبال اين طيف از افراد مسوليتي دارد ؟ افرادي كه حتي در جامع ما به طور عادي دارند زندگي ميكنن ولي تاثيرات خطرناكي را در جامعه ايجاد ميكنند . از جمله اين تاثيرات ميشه به نسل يعدي اين افراد و اطرافيان آنها اشاره كرد . جالب اينكه خيلي از مردم دجار اين اختلالات ميباشند اما از اين موضوع خبر ندارند . بيان اين مورد كه در فضاي سايبر تاكنون به اين موضوع پرداخته نشده است ميتواند نگراني هاي نسل جوان را روشن تر نمايد .

سلام
در اين زمينه تلاش هاي خوبي انجام مي شود كه ان شالله با همكاري اساتيد دانشگاهي و حوزوي متخصص در رشته روان شناسي روز به روز پيشرفت خواهند كرد.
براي اطلاع بيشتر رجوع شود به :
مطالعات اسلام و روان شناسی
روانشناسی در تعامل با دین
روانشناسی و دین
http://www.noormags.com/view/fa/magazinebycategory?CategoryID=17&AID=866

موضوع قفل شده است