سوالاتی درمورد منطق

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالاتی درمورد منطق

سلام بر اساتید گرامی بخش کلام و عقاید
توفیقی شد که کتاب منطق استاد مطهری را بخوانم ( کتاب را از همین سایت برداشتم از مدیر فرهنگی محترم تشکر می کنم)
ولی استادی برای راه نمایی ندارم متاسفانه
سوالاتم را مطرح کرده امید دارم که جواب دهید
سوال اوّل :
شهید بزرگوار در درس اول می فرمایند:

"بديهي است که براي اثبات اصالت‏يک فرهنگ و يک تمدن ضرورتي ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهاي ديگر بهره نگرفته باشد، بلکه چنين چيزي ممکن نيست. هيچ فرهنگي در جهان نداريم که از فرهنگها و تمدنهاي ديگر بهره نگرفته باشد، ولي سخن در کيفيت بهره‏گيري و استفاده است.
يک نوع بهره‏گيري آن است که فرهنگ و تمدن ديگر را بدون هيچ تصرفي در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع ديگر اين است که از فرهنگ و تمدن ديگر تغذيه کند; يعني مانند يک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجودي تازه بوجود آورد.
فرهنگ اسلامي از نوع دوم است، مانند يک سلول زنده رشد کرد و فرهنگهاي ديگر را از يوناني و هندي و ايراني و غيره در خود جذب کرد و بصورت موجودي جديد با چهره و سيمائي مخصوص بخود ظهور و بروز کرد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامي در رديف بزرگترين فرهنگها و تمدنهاي بشري است."
سوال بنده این است که چرا فرهنگ اسلامی از جا های دیگر چیز هایی را دریافت کرد؟
مگر دین پیامبر اکرم -صلواة الله علیه-(نعوذ بالله) ناقص و ابتر بود که ما نیاز به کتب خارج از اسلام پیدا کردیم؟(خاک بر دهان من)
ایشان در ابتدای درس دوم در ادامه این حرف می فرمایند:

"يکي از علومي که از جهان خارج وارد حوزه فرهنگ اسلامي شد و پذيرش عمومي يافت، و حتي به عنوان مقدمه‏اي بر علوم ديني جزء علوم ديني قرار گرفت، علم منطق است.
علم منطق از متون يوناني ترجمه شد..."
چرا علمی از خارج وارد اسلام شود و مقدمه ی علوم دینی ما قرار گیرد؟
پیشا پیش از توجه شما متشکرم

سلام علیکم
سوال دوم
استاد در درس دوم می فرمایند:
در تعريف منطق مي‏گويند: آلة قانونية تعصم مراعاتها الذهن عن الخطا في الفکر. يعني منطق ابزاري است از نوع قاعده و قانون که مراعات کردن و بکار بردن آن ذهن را از خطاي در تفکر نگه مي‏دارد.
خوب چه چیز منطق را تایید کرده ؟
منظورم این است که برای صحیح بودن این منطقی که قرار است ذهن بنده را از خطا مصون بدارد چه تضمینی وجود دارد؟

سلام مجدد
اگر ممکن است توضیحی در مورد عوارض ذاتیه و عوارض غریبیّه بدهید

تاپیک، خطاب به کارشناسان بخش است اما اگر رخصتی باشد:

سید امین;201057 نوشت:
منظورم این است که برای صحیح بودن این منطقی که قرار است ذهن بنده را از خطا مصون بدارد چه تضمینی وجود دارد؟

فکر نمی کنید اگر برای هر تضمینی، دنبال یک تضمین دیگر باشیم، گرفتار « تسلسل » خواهیم شد و هیچگاه هیچ چیزی تضمین نخواهد شد؟

سلام و درودی فراوان به طوفان خورشیدی اسک دین
برچشم بنده قدم نهاده فرمودید:

طوفان خورشیدی;201695 نوشت:
فکر نمی کنید اگر برای هر تضمینی، دنبال یک تضمین دیگر باشیم، گرفتار « تسلسل » خواهیم شد و هیچگاه هیچ چیزی تضمین نخواهد شد؟

خیر لزوما این طور نیست.
عقل وسیله ی شناخت برای بنده است و اگر تضمین منطق عقل باشد یا چیزی باشد که عقل آن را تضمین کرده (مثل نقل ) قطعا تضمین شده است و ایجاد تسلسل نمی کند.
باز هم تشکر می کنم که به بنده لطف کردید و حقیر را از مطلبتان محروم نساختید.
حفظکم الله

سلام

سید امین;201749 نوشت:
اگر تضمین منطق عقل باشد یا چیزی باشد که عقل آن را تضمین کرده (مثل نقل ) قطعا تضمین شده است

آیا فکر می کنید تضمین کننده قواعد منطق، عقل نیست؟ چرا؟

سلام علیکم

طوفان خورشیدی;202047 نوشت:

آیا فکر می کنید تضمین کننده قواعد منطق، عقل نیست؟ چرا؟

خیر همچین فکری نمی کنم فقط می خواهم بدانم منطق بر پایه ی عقل است یا خیر ؟

حال اگر پایه اش عقل است سوال دیگر پدید می آید که عقل چگونه می تواند مانع لغزش خودش بشود؟
حتی می شود این سوال را پرسید که اگر منطق بر پایه عقل است بر کاغذ پیاده شود و عدّه ای آن را مطالعه کنند؟
مگر نه این است که همه ی انسان ها عقل دارند؟
با تشکر از توجه تان :Gol:

سید امین;200852 نوشت:

[=times new roman][=arial]چرا علمی از خارج وارد اسلام شود و مقدمه ی علوم دینی ما قرار گیرد؟

[=arial]پیشا پیش از توجه شما متشکرم

با سلام و عرض ادب

ابتداء باید توجه داشت که علوم خود از جهتی به دو قسم تقسیم می شوند:
الف) علوم اصالی: علومی که مقدمیت برای علوم دیگر ندارند و خود علمی مستقل اند.
ب) علوم آلی: علومی که در اصل برای کاربرد در علم دیگری تدوین شده اند به گونه ای که اگر آن علم در کار نباشد این علم نیز به وجود نمی آمد. که علم منطق از این قسم علوم است.
علم منطق در پی آن است که راه صحیح فکر کردن و طریق رسیدن به مجهولات را تبیین نماید که این همان غرض و غایت علم منطق است. و فایده منطق نیز این است که با رعایت قواعد آن ذهن از خطای در تفکر مصون می ماند و در تحصیل مجهولات فکری گرفتار اشتباه نمی شود.

بنابراین اینکه منطق مقدمه علوم دینی قرار می گیرد نه به عنوان اصالت؛ بلکه به عنوان آلت است در اینکه با بهره گیری از آن به نتیجه درست از استنباط خواهیم رسید، نتیجه ای که در متن قرآن و سنت وجود دارد.

مرحوم علامۀ طباطبائی(رضوان الله تعالی علیه) در پاسخ کسانی که می گویند: تمامى آنچه كه نفوس بشرى و جانها و دلها نيازمند به آن است در گنجينه قرآن عزيز نهفته و در اخبار اهل بيت عصمت (علیهم السلام) مخزون است، با اين حال ديگر چه حاجت به نيم خورده كفار و ملحدين داريم؟
می فرمایند: جواب از اين اشكال اين است كه احتياج ما به منطق عين احتياجى است كه ما در خود اين گفتار مشاهده مى‏كنيم و مى‏بينيم كه اين گفتار به صورت يك قياس اقترانى منطقى تشكيل يافته، و در آن موادى يقينى استعمال شده، چيزى كه هست از آن جهت كه در آن مغالطه‏اى شده نتيجۀ نامطلوبی را ببار آورده و آن اين است كه:«با داشتن كتاب و سنت حاجتى به‏منطق نداريم»، و آن مغالطه اين است كه:

اولا: كتاب و سنت پيرامون علم منطق و قواعد آن بحث نمى‏كند، بلكه بحثش در خلال كتاب و سنت است، پس ما براى اينكه بدانيم در كتاب و سنت چه قواعدى از منطق بكار رفته ناگزيريم اول منطق و قواعد آن را مستقل و جداى از كتاب و سنت بخوانيم، و بدانيم تا بفهميم در فلان آيه و يا حديث از چه راهى استدلال شده است.

ثانيا: محتاج نبودن كتاب و سنت به منطق و بى نيازى آن دو از هر ضميمه ديگرى كه به آن بپيوندند يك مطلب است، و محتاج بودن مسلمانان در فهم كتاب و سنت به علم منطق مطلبى ديگر است، و صاحب گفتار بالا اين دو را با هم خلط نموده و گفتار او و امثال او نظير گفتار طبيبى است كه كارش بحث و تحقيق در احوال بدن آدمى است، و ادعا كند كه من هيچ حاجتى به علم طبيعى و اجتماعى و ادبى ندارم، و اين علوم اصلا لازم نيست، و ما مى‏دانيم كه اين سخن درست نيست، زيرا همه علوم با انسان ارتباط دارند و يا نظير كار انسان جاهلى است كه اصلا حاضر نيست علمى بياموزد، و وقتى از او علت مى‏پرسند بگويد خمير مايه همه علوم در فطرت انسان است.

ثالثا: اين خود كتاب و سنت است كه بشر را دعوت مى‏كند به اينكه هر چه بيشتر طرق عقليه صحيح را به كار ببندد، (و ما مى‏دانيم كه طرق عقليه صحيح، چيزى جز مقدمات بديهى و يا متكى بر بديهيات نيست)، اين قرآن كريم است كه مى‏فرمايد:« فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ، أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»[1]، در اين مقوله آيات و اخبار بسيارى هست كه انسانها را به تفكر صحيح دعوت مى‏كند، بله كتاب و سنت از پيروى هر چيزى كه مخالف صريح و قطعى آن دو است نهى مى‏كند، و اين هم صرف تعبد نيست، بلكه جهتش اين است كه كتاب و سنتى كه قطعى باشد حكمى كه مى‏كنند خود از مصاديق احكام عقلى صريح است، يعنى عقل صريح آن را حق و صدق مى‏داند، و محال است كه دوباره عقل برهان اقامه كند بر بطلان چيزى كه خودش آن را حق دانسته.
و احتياج انسان به تشخيص مقدمات عقليه حقه از مقدمات باطله و سپس تمسك كردن‏به آنچه كه حق است عينا مثل احتياجى است كه انسان به تشخيص آيات و اخبار محكمه از آيات و اخبار متشابه و سپس تمسك به آنچه محكم است دارد، و نيز مثل احتياجى است كه انسان به تشخيص اخبار صحيح از اخبار جعلى و دروغى دارد كه اينگونه اخبار يكى دو تا هم نيست.

رابعا: حق حق است هر جا كه مى‏خواهد باشد و از هر كسى كه مى‏خواهد سر بزند، صرف اينكه علم منطق را فلان كافر يا ملحد تدوين كرده باعث نمى‏شود كه ما آن علم را دور بيندازيم، ايمان، كفر، تقوا و فسق تدوين كننده يك علم نبايد ما را وادار كند- با تشخيص اينكه آنچه گفته حق است صرفا به خاطر دشمنى‏اى كه با او داريم- علم او را دور انداخته از حق اعراض كنيم، و اين خود تعصبى است جاهلانه كه خداى سبحان آن را و اهل آن را در كتاب مجيدش و نيز به زبان رسول گراميش مذمت فرموده است.[2]

[=Calibri][1]. پس به آن عده از بندگان من كه هر سخنى را گوش مى‏دهند، و تنها بهترينش را پذيرفته و به آن عمل مى‏كنند مژده بده، كه آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و هم ايشان خردمندانند." سوره زمر، آيه 18".

[2]. ترجمه تفسير الميزان، ج‏5، ص: 422.

سلام بر استاد گرامی جناب صدرا
خیلی از جواب شما متشکرم موضوع برای من کاملا حل شد و مشکل مرفوع گردید
از خداوند منان طلب خیر و عافیت برای شما دارم
انشا الله اگر وقتتان اجازه داد به بقیه سوالات حقیر جواب دهید
با عرض تشکر مجدد

با او
سلام و ادب؛

از شما دوست عزیز، جنای سیّد امین ممنونم بابت شوالات خوبتون، و همچنین اینکه تدیّنتون رو با کسب علم و مطالعه همراه کردید تا ان شا الله رفته رفته دین داری عمیق تر و دقیق تری داشته باشید. امّا کار بهترتون این بوده که به صِرف مطالعه ی روزنامه وار اکتفا نکرده و در مورد خونده هاتون فکر کرده اید و سوالاتتون رو هم پیگیری کرده اید تا به جواب برسید. ما استادی داشتیم که می گفت: اگر بعد از خواندن درسی، برایتان سوالی پیش نیاید، یعنی آن درس را نفهمیده اید.

امّا اوّلا از جناب صدرای عزیز و بزرگوار هم ممنونم بابت پاسخ و نقل خیلی خوبشان از حضرت علامه طباطبایی که به خوبی تمام، پاسخ سوال اوّل بیان شده است. امّا با اجازه بنده پاسخ سوالات را از زاویه ای یا با بیانی دیگر عرض می کنم؛

****************************************************************

پاسخ سوال اوّل؛

در مورد پاسخ سوال اوّل باید به یک نکته دقّت کنیم و به یک سوال پاسخ دهیم که آیا منطق و قوانین منطق، اختراعی و قراردادی است و توسّط ذهن انسان ساخته شده است؟ یا اینکه یک سری قوانین طبیعی است که خداوند در خلقت ما نهاده و در اصل قوانین دانش منطق، قوانین تدوینی است؟

مثلا قوانین راهنمایی و رانندگی، قوانین حقوقی و جزائی و...، همه قوانین قراردادی است که توسّط انسان ها قرار داده شده است.
ولی مثلا قوانین دانش شیمی، زیست شناسی و... همه قوانین تدیونی است، یعنی دانشمندان آنها سعی کرده اند آن چیزی که در طبیعت هست را خوب بشناسند و بخوبی در یک دانش مشخّص تدوین و ارائه کنند.

منطق از نوع دوم، یعنی دانش تدوینی است. حتما این جمله را شنیده اید که گفته اند: ارسطو مخترع منطق نیست، بلکه کاشف و مدوّن دانش منطق است. یعنی منطق، همان قوانین عملکرد صحیح عقل است که توسّط خداوند در طبیعت انسان نهاده شده، و دانشمندان سعی کرده اند که نحوه ی صحیح کار کردنِ عقل آدمی را پیدا کنند و تدوین کنند که این کار بیشتر با تلاش های سقراط و شاگردش افلاطون شروع و پیش برده شد و نهایتا توسّط شاگرد افلاطون، یعنی ارسطو تکمیل و تدوین شد. گرچه بعدها توسّط دانشمندان دیگری، خصوصا دانشمندان اسلامی مثل فارابی و ابن سینا بیشتر کامل شده و تدوین منظم تری پیدا کرد. و یک سری پیشرفت ها هم سالها بعد در دنیای غرب توسّط فرگه و راسل و دیگران انجام شد که به منطق جدید یا منطق ریاضی معروف شد.

حالا نکته ی مهم اینجاست که آیا دین همه ی علوم لازم برای زندگی و پیشرفت انسان را باید بیاورد و آورده است؟ یعنی همه ی علوم انسانی، ریاضی، تجربی و... در قرآن کریم و آموزه های دینی هست؟ خصوصا علوم انسانی مانند اقتصاد و جامعه شناسی و روان شناسی و... یا این علوم باید با استفاده از تفکّر و همچنین استفاده از تجربه و خصوصا استفاده از منابع دینی مثل آیات و روایات توسّط خود انسان ها تدوین و تکمیل بشه؟ یا اینکه انسان باید به شکل یک موجود مصرف کننده ی صِرف، باسیته تا همه ی علوم را با همه ی جزئیات خداوند از طریق دین بفرسته تا فقط استفاده کنه؟!

قطعا حالت اوّل است، و این همه در آیات الهی انسان ها ترغیب و دستور داده شدن به تفکّر در امور مختلف، تفقّه در آیات الهی و... برای این است که خودشان بتوانند علوم مختلف مورد نیاز زندگی و کمالشون روبا استفاده از منابع مختلف خدادادی مثل عقل تفکّر، تجربه، آیات و روایات و... کشف و تدوین و تنظیم کنند.

حالا یکی از این علوم هم، علمی است که روش درست اندیشیدن رو بررسی می کنه. این رو هم باید خود انسان ها کشف بکنند. قوانینش رو خداوند طبق حکمتش قرار داده. هر چیزی طبق حکمت خدادادی، طبیعت و ساختاری مخصوص به خود داره. امّا شناخت هرچه دقیق تر و تدوین این ساختار و... باید توسط انسان ها و با تلاش و تحقیق و فکر درست بشه.

همانطور که زمین شناسی، سعی می کنه ساختاری که خداوند در طبیعت زمین قرار داده بشناسه، منطق هم سعی می کنه تا قوانین و ساختاری که خداوند در طبیعت عقل و نطق و فکر انسان قرار داده بشناسه.

و اساساً از انجا که عقل رسول باطن معرّفی شده، آن چیزی که انسان به واسطه ی رسول درون، یعنی عقل بدست بیاره هم خدایی و الهی و آسمانی است. چون عقل، رسول خداست، و واسطه ی فیض و لطف خداست. اگر عقل به چیز مسلّمی رسید، این لطفی است که خدا به واسطه ی عقل به انسان افاضه کرده است.

حالا متفکّرین بسیاری، سعی کردند ساختار عقل انسان رو تحلیل و کشف کنند، که بین اینها ارسطو جزو اوّلین و پرکار ترین این متفکّرین بوده و خصوصا توانسته این قوانین رو تدوین و به صورت یک علم مستقل و منظم در بیاره. او هم از طریق عقل که موهبتی الهی است و حجت خداست و رسول باطن است، به این قوانین و تدوین رسیده.
و آیات الهی و روایات ما، عمدتاً قوانین و علوم قبل از اسلام رو تایید و تصحیح و اصلاح کردند.

حتّی ما در فقه هم، بنا به نظر بعضی احکام تاسیسی بسیار کمی داریم، و بنا به نظر بعضی اصلا احکام تاسیسی نداریم. احکام تاسیسی، یعنی احکامی که قبل از اسلام نبوده و سابقه ای نداشته.
بلکه می گویند عمده ی احکام اسلام و قرآن، تاییدی و تصحیحی و تکمیلی است، یعنی همون احکامی که بوده، مثلا احکام طهارت، احکام خرید و فروش، احکام ازدواج و... اسلام و قرآن همین ها رو بعضیش رو تایید و بعضی رو تصحیح و بعضی رو تکمیل کرده و سپس همین ها رو مبنای احکام اسلامی قرار داده.

در منطق هم همینطور، دانش منطق هم وارد دنیای اسلام شده، احکامش تایید و تصحیح و تکمیل شده. یعنی همون قوانین منطق که کشف و تدوین شده در یونان، اونها که درست بوده تایید شده، اونها که اشکالی داشته، تصحیح شده و بخش هایی که ناقص بوده، تکمیل شده است.

****************************************************************

پاسخ سوال دوم؛

اینکه از کجا بدونیم خود این قوانین منطق، صحیح هستند و اینها از طریق کدام منبع تایید شده است؟

منبع اصلی همان عقل و فکر است، یعنی عقل سعی کرده ساختار و نحوه ی کار خودش رو بشناسه و تدوین کنه. امّا اینکه چطور مشکل دور پیش نمی آید؟ یعنی اگر بگیم منطق از کجا اومده و تایید شده؟ میگیم از طریق تحلیل عقل. بعد میگیم تحلیل عقل از کجا اومده و تایید شده؟ میگیم از طریق قوانین منطق. خب این میشه دور!!! و دور در علل، باطل است.

نکته اینه که صحّت قوانین منطق به یک سری قوانین بدیهی منتهی می شه که درستی اونها نیاز به دلیل نداره. یعنی قوانین نظری منطق منتهی به یک سری قوانین بدیهی می شه که اونها برای هر عقلی روشن هست و نیازی به اثبات نداره. و خود اون قوانین بدیهی که حصولی است، به علم حضوری انسان بر می گرده و تایید می شه.

امّا جدای از آن، اگر شما قرآن کریم و روایات رو قبول داشته باشید، صحّت قوانین منطق رو می توان از طریق دلیل نقلی و خود قرآن و حدیث هم ثابت کرد. یعنی کافی است که من در مورد قوانین منطق، نشون بدم که خداوند در آیات قرآن کریم از این قوانین استفاده کرده و همچنین ائمه ی اطهار در سخنانشون در روایات، از این قوانی استفاده کرده و طبق اونها فکر و بیان کردند.

استفاده و رعایت این قوانین توسط خداوند و ائمه در قرآن و حدیث، سندی است بر صحّت و درستی اونها.

البتّه ممکنه این دلیل مشکلی داشته باشه و اون اینکه، ما صحّت و درستی و الهی بودن و تحریف نشدن قران کریم و احادیث رو با استفاده از خود همین قوانین منطق فهمیدیم. لذا ممکنه اینجا هم یک دوری پیش بیاد که بگیم: از کجا فهمیدی که قران و حدیث درسته و الهی است و تحریف نشده؟ جواب بدیم از طریق بررسی مبتنی بر قوانین منطق. بعد بگیم: خود قوانین منطق رو از کجا فهمیدی که درسته؟ بگیم از طریق تایید عملیش در قران و حدیث. این هم دور می شه.
مگر اینکه کسی به صحّت و درستی قرآن و حدیث از راهی غیر از استدلال و منطق پی برده باشه، البته اگر بشه، اون وقت می تونه از استفاده و رعایت قوانین منطق، توسط قران و حدیث به صحّت اون پی ببره.

ولی دلیل اصلی صحّت این قوانین همون راه عقل و منتهی شدن این قوانین به قوانین بدیهی و نهایتا علم حضوری است.

****************************************************************

یک توصیه هم در آخر دارم و اون اینکه، بعد از اینکه سوالاتتون رو در مورد کتاب منطق شهید مطهری پرسیدید، کتاب «منطق کاربردی» نوشته ی دکتر علی اصغر خندان رو تهیّه کنید(نشر سمت) و شروع کنید کم کم خوندن و تمارین خوبش رو با دقّت حل کردن و حلّ تمارینتون رو با پاسخ نامه اش چک کردن.

برای قدم دوم در منطق، این بهترین کتابی است که به فارسی تا حالا نوشته شده. خصوصا به خاطر تمارین خیلی خوبی که داره.

اون وقت سوالاتتون از اون کتاب رو می تونین فصل به فصل از بنده یا هر یک از اساتیدی که در سایت یا جای دیگر به منطق مسلّط هستند، بپرسید.

پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

با سلام خدمت آقایان کلام و بزرگواران
آیا "اصالت" فضل است؟

موضوع قفل شده است