ماجرای آب در کربلا

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای آب در کربلا


ازگزارش‏هاي معتبر تاريخي، چنين به دست مي‏آيد كه سه روز قبل از شهادت امام حسين(ع) (در روز هفتم محرّم) دستوري از عبيداللَّه بن زياد از اين قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد


كه: «بين حسين و آب فاصله انداز و مگذار كه قطره‏اي از آن بنوشند» و اين عمل را نوعي انتقام در مقابل بستن آب بر عثمان تلقي كرد! !بلاذري، ج 3، ص 180.


ابن سعد به مجرد دريافت اين دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از شريعه فرات به منظور جلوگيري از دسترسي امام(ع) و يارانش به آب كرد .همان.


در اين دو سه روز امام(ع) و يارانش از طرق مختلف سعي در دسترسي به آب داشتند؛
زيرا تحمل تشنگي در آن بيابان سوزان - به ويژه با آن كاروان مشتمل بر زنان و كودكان - بسيار طاقت فرسا بود.


در برخي از گزارش‏ها چنين آمده است:
امام حسين(ع) در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏هايي كرده بود؛ اما وقتي گزارش آن به ابن زياد رسيد و او دستور شدّت عمل بيشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ كرد .الفتوح، ج 5، ص 91:


همچنين گزارشي از حمله شبانه حضرت عباس(ع) به همراه سي سوار و بيست پياده به پرچمداري نافع بن هلال به فرات در منابع معتبر نقل شده است.


آنان پس از درگيري با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر كردن بيست مشك آب مي‏شوند .وقعة الطف، ص 152.


زمان دقيق اين گزارش نقل نشده است؛ اما در آن عبارت «ولمّا اشتد علي الحسين و اصحابه العطش» (چون تشنگي بر حسين و يارانش فشار آورد) آمده است.


برخي از گزارش‏ها حكايت از ريختن آب از سوي امام(ع) بر چهره خواهرش زينب(س) در روز عاشورا دارد؛

زيرا وقتي او اَشعار آن حضرت مبني بر نزديك بودن شهادتش را شنيد، از حال رفته بود .تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 244؛ وقعة الطف، ص 201؛ لهوف، ص 104.


اين گزارش اجمالاً دلالت بر وجود آب در شب عاشورا مي‏كند؛ علامه مجلسي در بحارالانوار مسأله عدم مضيقه آب را در صبح روز عاشورا - حتي براي آشاميدن - با صراحت بيشتري مطرح مي‏كند.


ادامه در پست بعد

ادامه پست قبلی

در اين گزارش چنين آمده است:

«سپس امام(ع) به اصحاب خود فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد كه آخرين آذوقه شما از دنيا است و وضو بگيريد و غسل كنيد

و لباس‏هاي خود را با آن بشوييد تا كفن‏هاي شما باشد. آن‏گاه امام(ع) نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».؛ بحارالانوار، ج 44، ص 317.

از عبارت «يكن آخر زادكم» و نيز از گزارش‏هاي مربوط به روز عاشورا چنين استفاده مي‏شود كه پس از اتمام اين ذخيره آبي، ديگر دسترسي به آب ميسّر نشد

و امام(ع) و ياران و خاندانش در آن گرماي طاقت فرساي كربلا تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگين با دشمن با تشنگي شديد نيز دست به گريبان بودند.

علامه مجلسي(ره) در ادامه گزارش خود سخن از ريشخند يكي از لشكريان عمر بن سعد به نام تميم بن حصين خزاري به ميان آورده كه مي‏گويد:

«اي حسين، و اي ياران حسين! آيا به آب فرات نمي‏نگريد كه چگونه همانند شكم مار مي‏درخشد؛
به خداوند سوگند از آن قطره‏اي نخواهيد آشاميد تا آنكه مرگ را دريابيد!» بحارالانوار، ج 44، ص 317.

حرّ نيز در روز عاشورا و در هنگام نصيحت به كوفيان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسي امام(ع) و يارانش به آب فرات توبيخ كرده است
.انساب الاشراف، ج 3، ص 189؛ الارشاد، ص 453.

همچنين گزارش تلاش امام(ع) براي به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ريشخند او به آن حضرت و نفرين امام(ع) بر او در برخي از منابع آمده است
.ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 86؛ به نقل از: بحارالانوار، ج 45، ص 51.

علامه مجلسي(ره) روايتي را نقل مي‏كند كه مضمون آن درخواست عباس براي مبارزه و مأمور شدن او از طرف امام(ع) به منظور آوردن آب براي اطفال و كودكان حرم مي‏باشد.

همان‏گونه كه مشهور است، عباس(ع) موفق به آورن آب نشد و در راه بازگشت به شهادت رسيد
.بحارالانوار، ج 45، ص 41 و 42.

با تشکر از بررسی جامع طاهای گرامی

یکی از قرائن دیگری که وجود آب تا صبح عاشورا را تقویت می کند، نقلی است از ابی مخنف که در تواریخ آمده است. از جمله تاریخ الطبری(5/422)، الکامل فی التاریخ ابن اثیر (3/418)، البدایة و النهایة ابن کثیر (11/534)، صفحه ی 95 اللهوف علی قتلی الطفوف اثر سید بن طاووس، تجارب الامم ابن مسکویه (2/76) و به نقل از سایر منابع در بحارالانوار مرحوم مجلسی (45/یک) را می توان نام برد؛ مبنی بر اینکه خود امام(ع) در صبحگاه عاشورا همراه با اصحاب به تنظیف پرداخته اند.

متن این گزارش به نقل از طبری ذکر و مختصراً بررسی می شود:

قال ابومخنف حدثني عمرو بن مرة الجملى عن ابي صالح الحنفي عن غلام لعبدالرحمان بن عبدربه الانصارى قال: كنت مع مولاي فلما حضر الناس واقبلوا إلى الحسين امر الحسين بفسطاط فضرب، ثم امر بمسك فميث في جفنة عظيمة او صحفة قال: ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط فتطلى بالنورة قال: ومولاي عبدالرحمان بن عبد ربه وبرير بن حضير الهمداني على باب الفسطاط تحتك مناكبهما فازدحما ايهما يطل على اثره، فجعل برير يهازل عبدالرحمان: فقال له عبدالرحمن: دعنا فوالله ما هذه بساعة باطل فقال له برير: والله لقد علم قومي اني ما احببت الباطل شابا ولا كهلا ولكن والله اني لمستبشر بما نحن لاقون والله ان بيننا وبين الحور العين الا ان يميل هؤلاء علينا باسيافهم، ولوددت انهم قد مالوا علينا باسيافهم، قال فلما فرغ الحسين دخلنا فاطلينا.

صفحه ی 3021 از جلد هفتم ترجمه ی زنده یاد ابوالقاسم پاینده از تاریخ الطبری:
غلام عبد الرحمان بن عبد ربه انصارى گويد: با صاحبم بودم. وقتى كسان آماده شدند و سوى حسين رفتند حسين بگفت تا خيمه‏اى به پا كردند و مقدارى مسك بياوردند و در كاسه‏اى بزرگ يا سينى‏اى ريختند. گويد: آنگاه حسين وارد خيمه شد و نوره كشيد. گويد: صاحب من عبد الرحمان بن عبد ربه و برير بن حضير همدانى بر در خيمه شانه‏هايشان به هم مى‏خورد و برخورد داشتند كه كدامشان پس از وى نوره بكشند. برير با عبد الرحمان بذله‏گويى مى‏كرد، عبد الرحمان بدو گفت: «ولمان كن، اينك وقت ياوه‏گويى نيست.» گويد: برير بدو گفت: «به خدا قوم من مى‏دانند كه نه در جوانى و نه در سالخوردگى ياوه‏ گويى را دوست نداشته‏ام ولى به خدا از آنچه در پيش دارم خوشدلم، به خدا ميان ما و حور عين فاصله نيست جز اينكه اين قوم با شمشيرهاى خويش سوى ما آيند، دوست دارم كه با شمشيرهاى خود بيايند.» گويد: و چون حسين فراغت يافت ما نيز برفتيم و نوره كشيديم.

البته این توضیح ضرور است که اگرچه در بررسی سند این روایت، به جز «غلام عبدالرحمان بن عبدربه» که مجهول الحال است، می توان ترجمه ی دیگران را تا حد وثاقت یافت، ولی همان یک نفر مجهول می تواند در سند روایت خدشه وارد کند. شاید سایر روایاتی که طاهای عزیز بیان داشته اند موجب تقویت این متن شود.

سند روایت:
ابی مخنف : ممدوح یا ثقة علی التحقیق (نجاشی ص 321 : شیخ اصحاب الاخبار بالکوفة و وجههم و کان یسکن الی ما یرویه)
عمرو بن مرّة الجملی : ثقة [تهذیب سیراعلام (1/184ش700)]

ابوصالح الحنفی : ثقة [تهذیب سیراعلام (1/172ش638) و همچنین طبقات ابن سعد (8/346)]


همچنین در باره ی قسمت آخر نوشته ی دوست گرامی ما طاها، این روایت علامه مجلسی درباب شهادت حضرت عباس(ع)، اساس و سندی ندارد و با تمام مقاتل منافات دارد.آنچنان که مصحح کتاب بحار، به درستی در پاورقی آورده اند : « هذه رواية مرسلة عن كتاب مجهول ، يخالف كل المقاتل »

سیاوش بزرگمهر;6112 نوشت:
همچنین در باب قسمت آخر نوشته ی دوست گرامی ما طاها، این روایت علامه مجلسی درباب شهادت حضرت عباس(ع)، اساس و سندی ندارد و با تمام مقاتل منافات دارد



باسلام خدمت برادر بزرگمهر


منظور جنابعلی از این جمله چیست ؟ که -در باب شهادت حضرت عباس اساس و سندی ندارد وبا تمام مقاتل منافات دارد-

این امر، بحثی مبسوط دارد و شایسته است زیر عنوانی مستقل بررسی شود. شاید در بیان مختصر، حق مطلب آنچنان که بایسته است ادا نشود.
به درستی و با رعایت امانت فرموده اید : «علامه مجلسي(ره) روايتي رانقل مي‏كند كه مضمون آن درخواست عباس براي مبارزه و مأمور شدن او از طرف امام(ع) به منظور آوردن آب براي اطفال و كودكان حرم مي‏باشد. همان‏گونه كه مشهور است، عباس(ع) موفق به آوردن آب نشد و در راه بازگشت به شهادت رسيد» آنچه به عنوان داستان شهادت حضرت عباس(ع) بیان می شود، اینچنین است که فرمودید.

اما با دقت در منابع معتبر و مقاتل مستند چنین داستانی نمی یابیم. از حدود قرن پنجم به بعد داستانهایی که علاوه بر فقدان سند، دچار اضطراب متن و تفاوت در الفاظ و معانی بودند وارد برخی منابع، مثلاً «مناقب» ابن شهرآشوب شدند. شاید شبیه ترین صورت داستان به نقلهای امروزین، همان روایتی باشد که شما از بحارالانوار معرفی فرموده اید و بعداً در منتهی الآمال (1/480) و سایر منابع هم راه یافته است.

نقل علامه مجلسی این گونه آغاز می شود : «وفي بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لمارأى وحدته عليه السلام أتى أخاه وقال ...»
(در برخی تألیفات علمای شیعه آمده است: آنگاه که عباس تنهایی حسین را دید، نزد برادرآمد و گفت...)

آنچنان که مشهود است، نه تنها روایت سندی ندارد، حتی علامه مجلسی، نام کتاب مرجع خود را نیز بیان نمی کند، که این امر با شیوه ی او در تضاد است. مصحح کتاب همین جا در پاورقی به درستی اشاره می کند : « هذه رواية مرسلة عن كتاب مجهول ، يخالف كل المقاتل »!
(این روایتی بدون سند از کتابی مجهول است که بر خلاف تمام مقاتل است)

«من از مفصل این قصه مجملی گفتم»، تا در جای خود مفصلاً به بررسی متون معتبر بپردازیم.
موضوع قفل شده است