نقد تفاوت های معجزه با سحر و کارهای مرتاضان(عدم معارضه)

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد تفاوت های معجزه با سحر و کارهای مرتاضان(عدم معارضه)

با معجزات انبیا معارضه ای صورت نگرفته است بر خلاف اعمال
خارق العاده مرتاضان و ساحران

پاسخ1:
این سخن ادعایی بیش نیست شما باید تک تک معارضه هایی که با هوم و سای باباو...(همه مرتاضان ) شده را اثبات کنید .
پاسخ2:
به نظر می رسد شرط عدم معارضه شرطی است که ایرادهایی از این قبیل بر آن وارد است:
ایراد1:
نفس عمل خارق العاده باعث می شود مردم از آورنده عمل خارق العاده اطاعت کنند مانند طرفداران سای بابا که در عالم بسیار زیادند و لو اینکه با آن معارضه شده باشد
ایراد2:
در هر معجزه ای این احتمال هست که آینده با آن معارضه شود و چون ما به آینده تسلط نداریم پس نمی توانیم بگوییم که در آینده قطعا عارضه نمی شود در نتیجه اگر عدم معارضه را هم شرط بدانیم نباید به هیچ معجزه ای اعتنا نماییم و آوردنده آن را اطاعت نماییم.و همین است که علامه طباطبائی می گویند:
البته نمی توان برهانی اقامه کرد که نوع انسان برای همیشه به همه علل و اسباب معجزه نخواهد توانست احاطه پیدا کند.(اعجاز از نظر عقل و قران،ص21)
همچنین آقای قراملکی در تقریر شبهه می گویند:
مقصود از شرط عدم معارضه چیست؟آیا اختصاص به عصر خود دارد یا شامل عصرهای بعدی هم می شود ؟
فرض اول حقیقت معارضه را در برنمی گیرد ،چرا که چه بسا مدعی یک عمل خارق العاده با تسلط و شناخت بر علل طبیعی که دیگران بر آن جاهلند دست به اعجاز می زند،اما مرور زمان چگونگی عمل او را نشان می دهد.
فرض دوم این ادعا،که مثلا مردم و دانشمندان در هیچ عصری ،حتی در طی میلیون ها سال بعد نمی توانند در یک لحظه عصا را به مار عظیم الجثّه تبدیل کنند،حقیقت معارضه احراز می کند،اما مشکل آن اثباتش است،چرا که با فرض عدم انقضای حیات بشری و احتمال استمرار آن در سده های طولانی،نمی توان ثابت کرد که در آینده کسی به تحدّی و معارضه پیامبر پاسخ مثبت ندهد . این شبهه از سده های گذشته مطرح بوده است چنان که فخر رازی در تقریر آن می نویسد:
اَمّا اِنّه یکفی فی کون المعجز معجزاًعدم المعارضه فی الحال اَو المُعتبر عدم المعارضه اَبَداً او المعتبر عدم المعارضه فی مرتبه بین المرتبتین المذکورتین والاقسام الثلاثه باطله.امّا عدم المعارضه فی الحال لا یکفی فی کون الفعل معجزاً و امّا القسم الثّانی فهذا الشرط مجهول،فمِن الواردین بعده الی قیام القیامه لا یمکنه الاتیان بهذه المعارضه؟...(المطالب العالیه،ج8،ص66)
و هم چنین علامه شبلی نعمانی در تقریر این شبهه می نویسد:
شرط عدم معارضه از کجا و چگونه ثابت می شود؟یعنی چگونه می شود ثابت کرد معجزه ای که واقع شده ،لاجواب است و کسی نمی تواند با آن معارضه کند . معلوم نیست مراد از عدم قدرت بر جواب چیست؟...اگر مراد این است که تا قیامت نتواند کسی با آن معارضه کند،این پیش گویی را از کجا می توان نمود که تا قیامت کسی نمی تواند آن را جواب دهد؟(علم کلام جدید،ج2،ص63)
کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین (ص195)
یک مثال برای تبیین اشکال:
مثلا در رسانه ها اعلام می شود پادشاه کشور عربستان گفته است: هر کس چیزی را که هیچ کس نتواند مثل آن را بیاورد اختراع کند جانشین من در پادشاهی عربستان می شود بعد ا زچند روز از دعوت عربستان کسی چیزی را اختراع کرد بعد منتظر معارضه از طرف دیگران شد یک روز منتظر ماند وکسی معارضه نکرد رفت پیش پادشاه، پادشاه می گوید ؟من گفتم هیچ کس نتواند بیاورد؛صبر کن ممکن است فردا کسی باشد که مثلش را بیاورد،فردا رفتم همین را گفت پس فردا رفتم همین را گفت تاآخر من را جانشین خودش نکرد چون باز احتمال برای فردا بود واحتمال هم احتمال صحیحی بود چون پادشاه عربستان گفت هیچ فردی نتواند بیاورد و این فرد اعم از افراد امروز و فردا است و فردا که تمامی ندارد.همانطور که در داستان دیدید تا 1000 سال دیگر هم جانشین پادشاه عربستان مشخص نمی شود . همین طور است نبوت انبیا که به علت وجود شرط عدم معارضه ما نمی توانیم بفهمیم که تا قیامت مثل آن معجزه آورده می شود یا نه تا به او ایمان بیاوریم .
پاسخ3:
در هر معجزه ای که آورده می شود احتمال دارد که افرادی بتوانند با آن معجزه معارضه کنند و به مصالحی این معارضه را انجام ندهند و چون این احتمال وجود دارد پس نمی توان یقین کرد که با این معجزه معارضه صورت نگرفته است و در نتیجه نمی توان حرف آورنده معجزه را اطاعت کرد.
پاسخ4:
نویسنده جزوه نگاهی نقادانه به معجزه می نویسد:
در این مورد که آیا کسی قادر است مانند عمل مدعی نبوت را بیاورد یا خیر نیز دستیابی به یقین ناممکن است‌؛ زیرا پرس و جو از مردم جهان تمامی ندارد


اگر برای کارشناسان مقدور است به شبهه بالا جواب دهند
با تشکر

velayat;197764 نوشت:
با معجزات انبیا معارضه ای صورت نگرفته است بر خلاف اعمال خارق العاده مرتاضان و ساحران

با سلام و تشكر:Gol:

قبل از ورود به بحث و بررسي و تحليل ابعاد مختلف مسأله لازم است تا حدودي با مسأله تحدي (مبارزه طلبي) آشنا شويد:

يكي از راه‌هاي شناخت صحت ادعاي هر فرد، دلايلي است كه بر صحت مدعاي خود اقامه مي‌كند، هر چه ادعا مهم‌تر باشد بايد دلايل از استحكام بيشتري برخوردار باشند. پيامبران در طول تاريخ براي اثبات ادعاي نبوت دلايلي آورده‌اند كه در لسان قرآن «آيه»(1) يا «بيّنه»(2) ناميده مي‌شوند كه بعداً مسلمانان بر آن‌ها نام «معجره» نهاده‌اند و مخالفان خود را به مبارزه و همانند آوري فراخوانده‌اند كه اين فراخواني در اصطلاح «تحدّي» نام دارد.

انتخاب نوع معجره بستگي به شرايط زمان و مكاني هر پيامبر دارد امام رضا ـ عليه السّلام ـ در تحليل تفاوت معجزات پيامبران مي‌فرمايد: «هنگامي كه خداوند موسي را مبعوث كرد سحر و ساحري بر اهل آن عصر غلبه داشت و لذا خداوند چيزي از سوي خود براي آن‌ها فرستاد كه در قدرت آن‌ها نبود و سحرشان را باطل كرد و حجت را تمام نمود و عيسي ـ عليه السّلام ـ را هنگامي مبعوث كرد كه بيماري‌هاي صعب‌العلاج آشكار شده بود و مردم نيازمند به طباطبايي بودند خداوند از سوي خود چيزي فرستاد كه نزد آن‌ها نبود مردگان را براي آن‌ها زنده مي‌كرد و كور مادرزاد و بيماران مبتلا به بيماري‌هاي غيرقابل علاج را به فرمان خدا بهبودي مي‌بخشيد و حجت را به وسيلة آن بر مردم تمام مي‌كرد، خداوند محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در وقتي مبعوث ساخت كه غالب بر آن عصر خطبه‌ها و سخنان دلنشين و فصيح و بليغ بود خداوند از سوي خود مواعظ و حكمت‌هايي در بالاترين اوج فصاحت و بلاغت فرستاد كه سخنان آنان را باطل كرد و حجت را بر آنان تمام نمود.(3)

تحدّي در لغت يعني؛ مبارزه طلبي و همانند آوري(4)، تحدّي در اصطلاح به اين معنا آمده است كه، هر كسي ديگران را براي عمل يا گفتار يا نوشتار خود به مبارزه طلبي و همانندآوري دعوت كند؛ تحدّي ناميده مي‌شود. يكي از اركان معجزه ي قرآن تحدّي است يعني؛ مدعي نبوت بايد ديگران را به مقابله و مبارزه دعوت كند، تحدّي مشتمل بر قياس و برهان است بدين گونه كه «لوكان هذا الكتاب من عند غير الله لامكن الاتيان بمثله، لكن التالي باطل فالمقدم مثله؛ اگر اين كتاب، كتاب كلام الله نباشد پس كلام بشري است و اگر بشري باشد پس شما هم كه بشر هستيد بايد بتوانيد مثل آن را بياوريد، اگر شما توانستيد مثل آن را بياوريد بشري بودنش اثبات مي‌شود و اگر نتوانستيد معلوم مي‌شود كه بشري نيست و اعجازي است كه اثبات كننده ادعا نبوت و رسالت آورنده آن خواهد بود.(5)

قرآن كريم براي اثبات نبوت پيامبر، مخالفان را به همانند آوري فراخوانده است گاهي تحدّي به كل قرآن شده است، بگو اگر جن و انسان گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخي از آن‌ها پشتيبان برخي ديگر باشند.(6) گاهي تحدّي به ده سوره است يا مي‌گويند اين قرآن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مي‌گوييد ده سوره ساخته شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مي‌توانيد فراخوانيد.(7)
و گاهي تحدّي به يك سوره است: و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‌ايم شك داريد پس اگر راست مي‌گوييد سوره‌اي مانند آن بياوريد و گواهان خود را از غير خدا فراخوانيد.(8)

ادامه دارد ...

:Gol:

پاورقي________________________________________________
[1] . سورة مؤمنون، آية 50، سورة اسراء، آية 101.
[2] . سورة انعام، آية 157.
[3] . عيون اخبار الرضا به نقل از: مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج 8، چاپ دوّم، بهار 74، صص 116 ـ 115.
[4] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه (ناشر مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بهار 73)، ج 4، ص 5660.
[5] . آيت الله جوادي آملي عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم، (قم، اسراء، چاپ اوّل 1378)، ج 1، ص 138.
[6] . سورة اسراء، آية 88.
[7] . سورة هود، آية 13.
[8] . سورة هود، آية 13، بنقل از پايگاه انديشه قم.

velayat;197764 نوشت:
با معجزات انبیا معارضه ای صورت نگرفته است

سلام مجدد:Gol:

از جمله دلايلي كه مي توان در رد اين ادعا بيان كرد عبارت است از:

1) به شهادت عيني تاريخ، هميشه جبهه اي عظيم و قدرتمند از صاحبان زر و زور و تزوير، در برابر انديشه ي انبياء الهي صف آرائي كرده و از آنجائيكه منافع خود را با ترويج انديشه ي انبياء الهي بشدت در مخاطره مي ديدند در ميدان تحدي و همانندآوري از تمام توان و طاقت خود (ثروت و قدرت و شيطنت) براي ناكامي و شكست پيامبران بهره مي جستند، بعبارتي انگيزه و ابزار لازم و توان و قدرت كافي را در اين جهت داشته اند از اينرو دليلي بر عدم معارضه و مبارزه طواغيت با معجزات پيامبران مشاهده نمي شود.

2) شواهد تاريخي، گواه اين معارضه و مبارزه عملي در زمان پيامبران است و اينطور نيست كه معارضه اي صورت نگرفته باشد نظير:

الف: معارضه فرعون و ساحران در برابر معجزه حضرت موسي (ع).
ب: معارضه دستگاه طاغوت زمان حضرت عيسي (ع) كه همه ي طبيبان را مأمور ورود در اين ميدان مبارزه و تحدي نمود و همه ناكام ماندند.
ج: معارضه كاهنان مصر و ساحران و معبران دربار در مواجهه با علم تعبير خواب و ساير اقدامات حيرت انگيز حضرت يوسف.
د: و نمونه هاي ديگري كه از حوصله بحث خارج است ...

3) مخالفان قرآن نيز، بيش‌ترين انگيزه را براي همانندآوري قرآن داشتند. آنان اهل فصاحت و بلاغت، متعصب نسبت به آداب و رسوم خويش به ويژه فرهنگ بت‌پرستي و قومي لجوج و سرسخت و متكبر بودند، از طرفي نيز همه لوازم، امكانات و توانائي هاي مورد نياز براي ورود در اين ميدان را داشتند،

آيات تحدّي آنان را به همانندآوري قرآن ترغيب و تشويق مي‌كرد و پذيرش و عدم پذيرش قرآن را با سعادت و شقاوت جاودانه پيوند مي‌داد.(1) بعلاوه تشويق به كمك گرفتن از كليه ي نيروهايي كه مي‌توانند در آوردن همانند قرآن نقشي ايفا كنند.[2] دروغگو پنداشتن در صورت ناتواني[3] و دهها عامل ديگر ...[4]

همه و همه موجب آن مي شد كه انگيزه مخالفان قرآن براي همانندآوري قرآن، بالا رفته، در اين مسير از هيچ تلاش و كوششي و از بكارگيري هر امكان و تواني دريغ نورزند.

4) با گذشت زمان، جبهه طاغوت و مخالفان راه و روش انبياء (دين) نه تنها تضعيف نشده بلكه با توجه به پيشرفت هاي مختلفي كه در تمامي عرصه ها ايجاد شده قدرت و توانائي، لوازم و امكانات مادي و انساني و روشهاي جديد مقابله ي آنها نيز پيشرفت قابل توجهي داشته، از طرفي انگيزه آنها در مقابله با كانون هاي حقيقي دين بشدت افزايش يافته زيرا تقابل اهداف مادي و دنيائي انها با اهداف دين حقه ي الهي بيشتر شده، (و اين فرايند، تا قيام مصلح كل حضرت مهدي (عج) ادامه دارد)

با اين وجود، آيا دليلي مي توان يافت كه بگوييم مخالفان با اين انگيزه فوق العاده، كه از هيچ اقدامي براي شكست جبهه حق فروگذار نمي كنند، دست از معارضه و مبارزه با دين و قرآن برداشته اند؟

5) بدون شك، در سراسر تاريخ، مخالفان دين، از تمام توان و قدرت خود براي نابودي و ناكامي دين و خاموش كردن چراغ انبياء بهره جسته اند، و يقيناً چه راهي بهتر از ميدان مبارزه اي كه خود انبياء از زبان دين براي مخالفان باز كنند، زيرا طواغيت، بدليل عدم اعتقاد به خدا و قدرت هاي مافوق طبيعي و معنوي، قدرت و توان و سرمايه ي خود را بلامنازع مي دانستند و شكست انبياء را كار ساده اي مي انگاشتند، غافل از آنكه اين ميدان، مبارزه با قدرت مطلقه ي عالم هستي است و هميشه ي تاريخ، تنها يك پيروز دارد، و اصولاً دليل تحدي و مبارزه طلبي براي اثبات انست كه اين آيت و معجزه كار بشري نيست بلكه به اراده خداي آسمانها و زمين محقق شده است.

التماس دعا ... ادامه دارد ...
:Gol:

پاورقي_____________________________________

1) بقره، آية 24.
2) سورة اسراء، آية 88 و هود، آية 13 و سورة يونس، آية 39.
3) سورة بقره، آية 25.
4) ر. ك: مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، ج اوّل، (انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) )، چاپ اوّل، بهار 1376.

قسمت زیر چگونه پاسخ داده می شود (نقل از پست 1)

و هم چنین علامه شبلی نعمانی در تقریر این شبهه می نویسد:
شرط عدم معارضه از کجا و چگونه ثابت می شود؟یعنی چگونه می شود ثابت کرد معجزه ای که واقع شده ،لاجواب است و کسی نمی تواند با آن معارضه کند . معلوم نیست مراد از عدم قدرت بر جواب چیست؟...اگر مراد این است که تا قیامت نتواند کسی با آن معارضه کند،این پیش گویی را از کجا می توان نمود که تا قیامت کسی نمی تواند آن را جواب دهد؟(علم کلام جدید،ج2،ص63)
کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین (ص195)
یک مثال برای تبیین اشکال:
مثلا در رسانه ها اعلام می شود پادشاه کشور عربستان گفته است: هر کس چیزی را که هیچ کس نتواند مثل آن را بیاورد اختراع کند جانشین من در پادشاهی عربستان می شود بعد ا زچند روز از دعوت عربستان کسی چیزی را اختراع کرد بعد منتظر معارضه از طرف دیگران شد یک روز منتظر ماند وکسی معارضه نکرد رفت پیش پادشاه، پادشاه می گوید ؟من گفتم هیچ کس نتواند بیاورد؛صبر کن ممکن است فردا کسی باشد که مثلش را بیاورد،فردا رفتم همین را گفت پس فردا رفتم همین را گفت تاآخر من را جانشین خودش نکرد چون باز احتمال برای فردا بود واحتمال هم احتمال صحیحی بود چون پادشاه عربستان گفت هیچ فردی نتواند بیاورد و این فرد اعم از افراد امروز و فردا است و فردا که تمامی ندارد.همانطور که در داستان دیدید تا 1000 سال دیگر هم جانشین پادشاه عربستان مشخص نمی شود . همین طور است نبوت انبیا که به علت وجود شرط عدم معارضه ما نمی توانیم بفهمیم که تا قیامت مثل آن معجزه آورده می شود یا نه تا به او ایمان بیاوریم .

تعمق;246516 نوشت:
قسمت زیر چگونه پاسخ داده می شود (نقل از پست 1)

و هم چنین علامه شبلی نعمانی در تقریر این شبهه می نویسد:
شرط عدم معارضه از کجا و چگونه ثابت می شود؟یعنی چگونه می شود ثابت کرد معجزه ای که واقع شده ،لاجواب است و کسی نمی تواند با آن معارضه کند .

معلوم نیست مراد از عدم قدرت بر جواب چیست؟...اگر مراد این است که تا قیامت نتواند کسی با آن معارضه کند،این پیش گویی را از کجا می توان نمود که تا قیامت کسی نمی تواند آن را جواب دهد؟(علم کلام جدید،ج2،ص63)
کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین (ص195)
یک مثال برای تبیین اشکال:
مثلا در رسانه ها اعلام می شود پادشاه کشور عربستان گفته است: هر کس چیزی را که هیچ کس نتواند مثل آن را بیاورد اختراع کند جانشین من در پادشاهی عربستان می شود بعد ا زچند روز از دعوت عربستان کسی چیزی را اختراع کرد بعد منتظر معارضه از طرف دیگران شد یک روز منتظر ماند وکسی معارضه نکرد رفت پیش پادشاه، پادشاه می گوید ؟من گفتم هیچ کس نتواند بیاورد؛صبر کن ممکن است فردا کسی باشد که مثلش را بیاورد،فردا رفتم همین را گفت پس فردا رفتم همین را گفت تاآخر من را جانشین خودش نکرد چون باز احتمال برای فردا بود واحتمال هم احتمال صحیحی بود چون پادشاه عربستان گفت هیچ فردی نتواند بیاورد و این فرد اعم از افراد امروز و فردا است و فردا که تمامی ندارد.همانطور که در داستان دیدید تا 1000 سال دیگر هم جانشین پادشاه عربستان مشخص نمی شود . همین طور است نبوت انبیا که به علت وجود شرط عدم معارضه ما نمی توانیم بفهمیم که تا قیامت مثل آن معجزه آورده می شود یا نه تا به او ایمان بیاوریم .


با سلام و ادب:Gol:

شرط عدم معارضه از چند جهت ثابت مي شود:

اول آنكه؛ در دعوت به مبارزه؛ عليرغم اينكه توانائي بشر در همانند آوري در هر چيزي ثابت است با همه توانائي و امكان و همه ي سرمايه هاي مادي و معنوي كه در اختيار داشته و دارد تاكنون بي جواب مانده، اين خود دليلي بر عدم معارضه است.

دوم آنكه؛ در خصوص تحدي قرآن، علاوه بر ابعاد مختلف قرآني شرايط شخص پيامبر اكرم (ص) يعني امي بودن آن نيز شرط معارضه است، يعني بايد كساني كه معارضه مي كنند شرط امي بودن را هم داشته باشند، بديهي است تحقق چنين شرطي در معادلات و محاسبات عادي و مادي، امري غير ممكن است(تا روز قيامت) و دليلي است بر اينكه منبع آيات قرآن، چيزي فراتر از درك و فهم بشري و امري آسماني است. لذا اين شرط، دليلي است بر لا جواب بودن معجزه قرآن.

سوم آنكه؛ وقتي ثابت شد معارضه با معجزات الهي (از جمله قرآن) با توجه به شرايطي كه گذشت از لحاظ عقل و محاسبات بشري امري غير ممكن است فرصتي براي طرح تمثيلاتي نظير آنچه در قضيه شاه عربستان آمده نمي ماند.

چهارم آنكه؛ در مواجهه با چنين ادعاهايي (مثل داستان شاه عربستان) بايد به روش خودشان پاسخ داد اينكه:

اولاً معارضه بايد در برابر يك امر مشخص صورت بگيرد مثلاً شخص پادشاه، معجزه اي بياورد و ادعا كند كه هر كس مثل اين را بياورد چنين مي كنم از انجا كه چنين كاري صورت نگرفته، معارضه باطل است.

ثانياً، بدون شك، كساني كه وابسته به پست و مقام مادي شان هستند هيچگاه دلبستگي هاي دنيائي شان را به معارضه نمي گذارند، زيرا خوف آن دارند كه موقعيت شان را از كف بدهند.

ثالثاً، معارضه اينچنيني كه مبناي مقايسه اش، بين آورده هاي ديگران باشد يعني اگر كسي چيزي آورد بگويند شايد فردا كسي چيز بهتر و كاملتري بياورد و همينطور به فرداها موكول كند و يا اگر شخص دوم محصول بالاتري آورد با او هم همين بازي را بكنند، علاوه بر آنكه بازي با احساسات مردم است نه معارضه طلبي، با شيوه اي كه خداوند در تحدي و دعوت به مبارزه طلبي مطرح مي كند زمين تا آسمان متفاوت است.(دقت كنيد)

از اينرو لا جواب بودن معارضه با معجزات تا روز قيامت، نيازي به پيشگويي ندارد زيرا همين امر كه با گذشت هزاران سال، و با توجه به توانائي و استعداد بشري و دستگاه پرطمطراق مخالفان و عطش و دغدغه اي كه دشمنان دين در خاموشي چراغ دين داشته اند، هنوز نتوانسته اند در برابر معجزات الهي، خصوصاً قرآن عرض اندام كرده و خودي نشان دهند نشان حقانيت معجزات الهي و عدم توانائي بر معارضه است.

لذا واگذار كردن مسأله به آينده و فرداها و اينكه اين فرصت تا روز قيامت باقي است و احتمال اينكه كسي در معارضه موفق شود، توهم و خيالي، بيش نيست.

موفق باشيد ...:Gol:

تعمق;246516 نوشت:
و هم چنین علامه شبلی نعمانی در تقریر این شبهه می نویسد: شرط عدم معارضه از کجا و چگونه ثابت می شود؟یعنی چگونه می شود ثابت کرد معجزه ای که واقع شده ،لاجواب است و کسی نمی تواند با آن معارضه کند . معلوم نیست مراد از عدم قدرت بر جواب چیست؟...اگر مراد این است که تا قیامت نتواند کسی با آن معارضه کند،این پیش گویی را از کجا می توان نمود که تا قیامت کسی نمی تواند آن را جواب دهد؟(علم کلام جدید،ج2،ص63) کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین (ص195)

سلام مجدد:Gol:

در تكميل بحث، عارضم در همين سايت، تايپيك هاي بسياري چه در انجمن قرآني و چه انجمن كلام و عقائد باز شده كه مباحث خوبي در اين باب طرح شده براي تكميل اطلاعات تان مي توانيد به آنها رجوع كنيد از جمله:

askdin.com/thread4906-5.html
http://www.askdin.com/thread17221.html
http://www.askdin.com/thread9028.html
http://www.askdin.com/forum189.html

موفق باشيد ...:Gol:

سلام
با تشکر از کارشناس محترم جناب صدیق

1- منظور من این است که وقتی یک فرد عملی انجام داد(هر عملی) و ادعا کرد که معجزه است و مبارزه طلبی نمود مردم باید تا چند سال منتظر باشند تا مطمئن شوند همانندآوری صورت نخواهد گرفت در نظر داشته باشید که از صدق رفتار و گفتار شخص نمی توان به نتیجه رسید چون آشناییمان با فرد مدعی دوررادور بوده و به اصطلاح هم محلی یا دوست یا فامیل هم نیست که بتوانیم او را دقیق بشناسیم و از طریق آموزه ها هم نمی توان به نتیجه رسید چون هر کس که حرفهای خوب بزند که پیامبر نمیشود و همچنین ممکن است دستورات وی پیامدهایی داشته باشد که از بعد درون دینی سود دارد ولی از بعد برون دینی ممکن است مضر باشد یا حداقل ضررش به سودش بچربد( اینها را گفتم که بیشتر به معجزه تکیه کنیم)

2- همان طور که اطلاع دارید تحدی قرآن برطبق آیات 13 و 14 سوره هود در برابر بر غیر خدا بوده و بنا بر این امی بودن که گفتید مردود است و در نتیجه محاسبات گرفته شده از آن هم همین طور

3-اینکه میفرمایید توان بشر در معارضه معجزات ثابت است را نمیتوان تا اثبات اعجاز یک فعل تشخیص داد و شما به نوعی از جواب به نتیجه رسیده اید در برابر یک کار مشخص چگونه می توان به این نتیجه رسید. می دانیم که معجزه کاری است که غیر قابل همانند آوری است و توان بشر برای رسیدن به چنین کاری ثابت است اما یکی از راه های رسیدن به صحت و درستی معجزات بررسی این امر است که آیا قابل همانند آوری است یا نه به واقع تا عدم همانند آوری اثبات نشود آن فعل مدعی جز دسته معجزات قرار نمی گیرد تا شامل تعریف معجزات شود.

4-از تایپیکهایی که گذاشتید ممنونم

از جمله دلايلي كه مي توان در رد اين ادعا بيان كرد عبارت است از:

1) به شهادت عيني تاريخ، هميشه جبهه اي عظيم و قدرتمند از صاحبان زر و زور و تزوير، در برابر انديشه ي انبياء الهي صف آرائي كرده و از آنجائيكه منافع خود را با ترويج انديشه ي انبياء الهي بشدت در مخاطره مي ديدند در ميدان تحدي و همانندآوري از تمام توان و طاقت خود (ثروت و قدرت و شيطنت) براي ناكامي و شكست پيامبران بهره مي جستند، بعبارتي انگيزه و ابزار لازم و توان و قدرت كافي را در اين جهت داشته اند از اينرو دليلي بر عدم معارضه و مبارزه طواغيت با معجزات پيامبران مشاهده نمي شود.
پاسخ:گفتم بنابر مصالحی که ما نمی دانیم چنین کردند
اگر ان مصالح را می دانستم که می گفتم
البته می شه گفت مثلا فامیل پیامبر بودند
یا اگر معارضه می کردند مورد هجوم اسلام قرار می گرفتند
مثلا مثل همیشه قران می گفت صم بکم عمی فهم لا یعقلون
یعنی فقط شعار عقل و عقل مداری
و این قدر تلقین کردند که مردم هم گول خوردند!
) شواهد تاريخي، گواه اين معارضه و مبارزه عملي در زمان پيامبران است و اينطور نيست كه معارضه اي صورت نگرفته باشد نظير:

الف: معارضه فرعون و ساحران در برابر معجزه حضرت موسي (ع).
ب: معارضه دستگاه طاغوت زمان حضرت عيسي (ع) كه همه ي طبيبان را مأمور ورود در اين ميدان مبارزه و تحدي نمود و همه ناكام ماندند.
ج: معارضه كاهنان مصر و ساحران و معبران دربار در مواجهه با علم تعبير خواب و ساير اقدامات حيرت انگيز حضرت يوسف.
د: و نمونه هاي ديگري كه از حوصله بحث خارج است ...
پاسخ:خب اگر معارضه معارضه بود که دیگر حضرت موسی از پیامبری ساقط می شد
چون یکی از شرایط اعجاز عدم معارضه است
پس باید بگویید در صدد معارضه برامدند
ما هم منکر این امر نیستیم
اما این امر ربطی به ادعای ما ندارد

3) مخالفان قرآن نيز، بيش‌ترين انگيزه را براي همانندآوري قرآن داشتند. آنان اهل فصاحت و بلاغت، متعصب نسبت به آداب و رسوم خويش به ويژه فرهنگ بت‌پرستي و قومي لجوج و سرسخت و متكبر بودند، از طرفي نيز همه لوازم، امكانات و توانائي هاي مورد نياز براي ورود در اين ميدان را داشتند،
پاسخ:من نگفتم انگیزه نداشتند من گفتم بنابر مصلحتی معارضه نکردند که ما نمی دانیم
مگر ما باید همه چیز را بدانیم
برای شما مثالی می زنم
مثلا کسی در مغازه اش است 2 2 تا چهارتا می کند می گوید هیچ دلیلی ندارد که امروز پدربزرگ خانه ما نیاید و حتما می اید(یعنی پدربزرگ هیچ انگیزه بر نیامدن به خانه ما ندارد
بعدوقتی می اید خانه می بیند پدربزرگ نهار نیامدی وقتی تحقیق یم کند می فهمد پدربزرگ به خاطر کسالت مادربزرگ نیامدند خانه ما یعنی به خاطر مصلحتی که من نمی دانم!

آيات تحدّي آنان را به همانندآوري قرآن ترغيب و تشويق مي‌كرد و پذيرش و عدم پذيرش قرآن را با سعادت و شقاوت جاودانه پيوند مي‌داد.(1) بعلاوه تشويق به كمك گرفتن از كليه ي نيروهايي كه مي‌توانند در آوردن همانند قرآن نقشي ايفا كنند.[2] دروغگو پنداشتن در صورت ناتواني[3] و دهها عامل ديگر ...[4]

همه و همه موجب آن مي شد كه انگيزه مخالفان قرآن براي همانندآوري قرآن، بالا رفته، در اين مسير از هيچ تلاش و كوششي و از بكارگيري هر امكان و تواني دريغ نورزند.
پاسخ:البته بحث اعجاز قران جداست
و ما داریم در مورد مطلق اعجاز قران بحث می کنیم وگرنه بنده نقدهایم را به اعجاز قران در تاپیک های دیگری کرده ام!
4) با گذشت زمان، جبهه طاغوت و مخالفان راه و روش انبياء (دين) نه تنها تضعيف نشده بلكه با توجه به پيشرفت هاي مختلفي كه در تمامي عرصه ها ايجاد شده قدرت و توانائي، لوازم و امكانات مادي و انساني و روشهاي جديد مقابله ي آنها نيز پيشرفت قابل توجهي داشته، از طرفي انگيزه آنها در مقابله با كانون هاي حقيقي دين بشدت افزايش يافته زيرا تقابل اهداف مادي و دنيائي انها با اهداف دين حقه ي الهي بيشتر شده، (و اين فرايند، تا قيام مصلح كل حضرت مهدي (عج) ادامه دارد)
پاسخ:خب که چی؟
الان فقط یک معجزه است که در این عصر است و ان قران است که فرضا مخالفان بتوانند معارضه کنند
و نقدهایم را برای مثل اوری قر ان قبلا کرده ام

5) بدون شك، در سراسر تاريخ، مخالفان دين، از تمام توان و قدرت خود براي نابودي و ناكامي دين و خاموش كردن چراغ انبياء بهره جسته اند، و يقيناً چه راهي بهتر از ميدان مبارزه اي كه خود انبياء از زبان دين براي مخالفان باز كنند، زيرا طواغيت، بدليل عدم اعتقاد به خدا و قدرت هاي مافوق طبيعي و معنوي، قدرت و توان و سرمايه ي خود را بلامنازع مي دانستند و شكست انبياء را كار ساده اي مي انگاشتند، غافل از آنكه اين ميدان، مبارزه با قدرت مطلقه ي عالم هستي است و هميشه ي تاريخ، تنها يك پيروز دارد، و اصولاً دليل تحدي و مبارزه طلبي براي اثبات انست كه اين آيت و معجزه كار بشري نيست بلكه به اراده خداي آسمانها و زمين محقق شده است.

پاسخ:علاوه بر پاسخهای قبلی
واینککه شما در این پاخها خیلی ناظر به اعجاز قرانی که در بحث ای قبلی نقد شده است
در حالی که بحث ما در باره مطلق اعجاز است
نکته ای تذکر می دهم
بر فرض اینکه معارضه ای نشد چه ربطی به الهی بودن باشد
چه دلیل عقلی ای داریم که هر کار بشری را باید همه بشر بتوانند انجام دهد و گرنه کاریست الهی!
اینکه فهمیدید یک کاری راب شر می تواند انجام دهد مثلا می تواند اب بخورد حاصل استقرا ناقص است و ممکن است طبیعت خلاف ان عمل کند و فرضا یک قدرتی را که مردم نمی توانند در اختیار کس دیگر قرار دهد
مانند ان زن روسی که می تواند داخل بدن انسانها را ببیند
البته بحث های دیگری در حول این ادعا مطرح است که به زمان دیگر موکول می کنیم!

صدیق;246701 نوشت:
با سلام و ادب:Gol:

شرط عدم معارضه از چند جهت ثابت مي شود:

اول آنكه؛ در دعوت به مبارزه؛ عليرغم اينكه توانائي بشر در همانند آوري در هر چيزي ثابت است با همه توانائي و امكان و همه ي سرمايه هاي مادي و معنوي كه در اختيار داشته و دارد تاكنون بي جواب مانده، اين خود دليلي بر عدم معارضه است
پاسخ:این پاسخ نشانه ی این است که شما اصلا اشکال بنده را نفهمیدید
من می گویم قبول تا حالا نیمده چه ربطی داره فردا نیاید
عدم سابق که دلیل بر عدم لاحق نمی شود
دوم آنكه؛ در خصوص تحدي قرآن، علاوه بر ابعاد مختلف قرآني شرايط شخص پيامبر اكرم (ص) يعني امي بودن آن نيز شرط معارضه است، يعني بايد كساني كه معارضه مي كنند شرط امي بودن را هم داشته باشند، بديهي است تحقق چنين شرطي در معادلات و محاسبات عادي و مادي، امري غير ممكن است(تا روز قيامت) و دليلي است بر اينكه منبع آيات قرآن، چيزي فراتر از درك و فهم بشري و امري آسماني است. لذا اين شرط، دليلي است بر لا جواب بودن معجزه قرآن.
در تاری
پاسخ:باز احتمال دارد در اینده فردی امی در اینده معارضه کند
بعد هم امی بودن پیامبر قابل اثبات تاریخی نیست
چون حداکثر دلیلتان این است که جایی خ نقل نشده پیامبر درس خوانده باشد
و عدم الوجدان لایدل علی عدم الوجود

سوم آنكه؛ وقتي ثابت شد معارضه با معجزات الهي (از جمله قرآن) با توجه به شرايطي كه گذشت از لحاظ عقل و محاسبات بشري امري غير ممكن است فرصتي براي طرح تمثيلاتي نظير آنچه در قضيه شاه عربستان آمده نمي ماند.
پاسخ:من گفتم بحثمان در مورد مطلق معجزات است شما هی بحث قران را وسط می کشید
بعد جوابتان داده شد
چهارم آنكه؛ در مواجهه با چنين ادعاهايي (مثل داستان شاه عربستان) بايد به روش خودشان پاسخ داد اينكه:

اولاً معارضه بايد در برابر يك امر مشخص صورت بگيرد مثلاً شخص پادشاه، معجزه اي بياورد و ادعا كند كه هر كس مثل اين را بياورد چنين مي كنم از انجا كه چنين كاري صورت نگرفته، معارضه باطل است.
پاسخ:من دارم برای مقصود خود مثال می زنم
و شما باید دقت به جهت مثال بنده کنید
جهت مثال بنده در مورد معارضه در اینده است
حالا می تواند بقیه جوانح تمثیل با بحث معجزه فرق داشته باشد
این سخن شما مصداق بارز مغالطه مناقشه در مثال است
ثانياً، بدون شك، كساني كه وابسته به پست و مقام مادي شان هستند هيچگاه دلبستگي هاي دنيائي شان را به معارضه نمي گذارند، زيرا خوف آن دارند كه موقعيت شان را از كف بدهند.
پاسخ:من گفتم بعد از مردن جانشینش فلان کس معارضه کننده است
بعد باز منقشه در مثال می کنید
شما بگویید کسی که معارضه کند بهش یک شکلات میدهد
چه فرقی دارد!
ثالثاً، معارضه اينچنيني كه مبناي مقايسه اش، بين آورده هاي ديگران باشد يعني اگر كسي چيزي آورد بگويند شايد فردا كسي چيز بهتر و كاملتري بياورد و همينطور به فرداها موكول كند و يا اگر شخص دوم محصول بالاتري آورد با او هم همين بازي را بكنند، علاوه بر آنكه بازي با احساسات مردم است نه معارضه طلبي، با شيوه اي كه خداوند در تحدي و دعوت به مبارزه طلبي مطرح مي كند زمين تا آسمان متفاوت است.(دقت كنيد)
پاسخ: ما می خواهیم اثبات کنیم خدا هیچ وقت چنین شرطی را برای معجزه نمی زارد به خاطر اشکالات آن یعنی شرطی که هیچ وقت مصداق پیدا نمی کند

از اينرو لا جواب بودن معارضه با معجزات تا روز قيامت، نيازي به پيشگويي ندارد زيرا همين امر كه با گذشت هزاران سال، و با توجه به توانائي و استعداد بشري و دستگاه پرطمطراق مخالفان و عطش و دغدغه اي كه دشمنان دين در خاموشي چراغ دين داشته اند، هنوز نتوانسته اند در برابر معجزات الهي، خصوصاً قرآن عرض اندام كرده و خودي نشان دهند نشان حقانيت معجزات الهي و عدم توانائي بر معارضه است.

لذا واگذار كردن مسأله به آينده و فرداها و اينكه اين فرصت تا روز قيامت باقي است و احتمال اينكه كسي در معارضه موفق شود، توهم و خيالي، بيش نيست.
پاسخ:باز می گویم:
عدم سابق دلیل بر عدم لاحق نمی شود
ولو عدم سابق خیلی هم پیشرفته باشند

velayat;247409 نوشت:
پاسخ:علاوه بر پاسخهای قبلی واینککه شما در این پاخها خیلی ناظر به اعجاز قرانی که در بحث ای قبلی نقد شده است در حالی که بحث ما در باره مطلق اعجاز است

با سلام و تشكر

جناب ولايت

اجمالاً پاسخ به اصل موضوع تحدي و اشكالاتي كه در اين راستا بيان شد ارائه گرديد ضمن آنكه بحث تحدي و مانند آوري در تايپيك هاي زيادي در همين سايت و البته با حضور و مشاركت شما مطرح و مورد بررسي قرار گرفته و خصوصاً پاسخ به اشكالات شما در تايپيك زير توسط كارشناس قرآني (رسا) و ديگر كارشناسان محترم داده شده است:

http://www.askdin.com/thread17218-3.html

از اينرو بمنظور پيشگيري از پراكندگي و تفرقه موضوعي و جلوگيري از تكرار و هدر رفتن انرژي كارشناسان، براي دستيابي به پاسخ سؤالاتتان مي توانيد به تايپيك هاي مربوطه كه در پست 7 نيز اشاره شد مراجعه كنيد.

موفق باشيد ...

هر وقت انبیاء معجزاتی را می آوردند و می گفتند: «این قدرت را خداوند به آنها داده است و این نشانه ای است برای این که ما از ناحیه خداوند برای راهنمایی شما فرستاده شده ایم!» عده ای ایمان می آوردند و عده ای هم آن را سحر می دانستند!
قرآن وقتی قصه سحره فرعون را مطرح می کند و این که چطور جادوگران به حضرت موسی ایمان آوردند، بعد از آن قول فرعون را نقل می کند که: اینها همه توطئه موسی است و این ساحران همه شاگردان او هستند!!
جالب است که هیچ وقت انبیاء بعد از این که متهم می شدند که ساحرند، بحث با کفار را ادامه نمی دادند و ملاکی را برای تشخیص اعجاز از سحر ارائه نمی دادند.
علت هم این بوده است، اتهام زنندگان بخوبی پیامبران زمان خودشان را می شناختند و می دانستند، اینها جادوگر نیستند. آنها زندگی اشان هیچ شباهتی با زندگی جادوگران ندارد. آنها هیچ وقت از جادویشان برای منافع شخصی خود استفاده نکرده اند. آنها بخوبی درست بودن سخنان انبیاء را می فهمیدند و از اول هم طلب معجزه می کردند، نمی خواستند، چیزی را باور کنند فقط دلیلی بر معارضه با سخنان آنها بیابند.
افتراء زنندگان بخوبی می دانستند، کار انبیاء معجزه است، لذا بحث کردن با آنها بی فائده بود و بعد از آن نوبت عذاب الهی بود که آنها را در بربگیرد.
البته انبیاء قبل از آن هم هشدار می دادند که اگر بعد از ارائه معجزه بازهم به لجاجت خود ادامه دهند عذاب الهی قطعا بر آنها فرود خواهد آمد! (به عنوان نمونه مراجعه کنید به آیات 114 و 115 سوره مائده)
بنابرین به نظر می رسد، کارهای خارق العاده ای توسط انبیاء، اوصیاء آنها، مرتاضین، مرتبطین با جنیان، هم پیمانان شیاطین، جادوگران و کاهنان و پیشگویان انجام می پذیرد، همه به منظور جذب است. کسی که می خواهد جذب شود، این کارها را دلیلی مناسب برای جذب می داند و کسی که نمی خواهد جذب شود، این کارها را شیادی می نامد.
درست مثل حسودی که موفقیتهای فرد مورد حسادت را تقلب می داند ولی آن که خیر خواه است و حسود نیست، آن موفقیتها را درست انگاشته و آنها را باور می کند!
دوستان درباره آنچه گفته شد با تأمل نظر بدهند. بیاد داشته باشند که قرآن بارها فرموده است که هدایت از آن متقین است! متقین کسانی هستند که قبل از این به پیامبر بیرونی ایمان بیاورند، دل به سخنان پیامبر درونی (وجدان و عقل) خود سپرده اند! آنها قبل از این که مؤمن باشند، انسان بوده اند. لذاست خداوند منکرین انبیاء را پست تر از حیوان می داند. یعنی اشکال کار آنها در عدم ایمان به خداوند و پیامبران را این می داند که آنها دچار انواع زشتیها و صفات منفی انسانی هستند و قلبشان سنگ و سخت شده است و قامتشان به الوار (کخُشُب مسنَّدة، سوره منافقین) مانند شده است لذا در مقابل حقیقت قد خم نمی کنند!
خلاصه سخن این که فارق بین کارهای خارق العاده مردان صالح با دیگران، همان درون حقیقت یاب است!

روح بخش;249355 نوشت:
هر وقت انبیاء معجزاتی را می آوردند و می گفتند: «این قدرت را خداوند به آنها داده است و این نشانه ای است برای این که ما از ناحیه خداوند برای راهنمایی شما فرستاده شده ایم!» عده ای ایمان می آوردند و عده ای هم آن را سحر می دانستند!
قرآن وقتی قصه سحره فرعون را مطرح می کند و این که چطور جادوگران به حضرت موسی ایمان آوردند، بعد از آن قول فرعون را نقل می کند که: اینها همه توطئه موسی است و این ساحران همه شاگردان او هستند!!
جالب است که هیچ وقت انبیاء بعد از این که متهم می شدند که ساحرند، بحث با کفار را ادامه نمی دادند و ملاکی را برای تشخیص اعجاز از سحر ارائه نمی دادند.
علت هم این بوده است، اتهام زنندگان بخوبی پیامبران زمان خودشان را می شناختند و می دانستند، اینها جادوگر نیستند. آنها زندگی اشان هیچ شباهتی با زندگی جادوگران ندارد. آنها هیچ وقت از جادویشان برای منافع شخصی خود استفاده نکرده اند. آنها بخوبی درست بودن سخنان انبیاء را می فهمیدند و از اول هم طلب معجزه می کردند، نمی خواستند، چیزی را باور کنند فقط دلیلی بر معارضه با سخنان آنها بیابند.
افتراء زنندگان بخوبی می دانستند، کار انبیاء معجزه است، لذا بحث کردن با آنها بی فائده بود و بعد از آن نوبت عذاب الهی بود که آنها را در بربگیرد.
البته انبیاء قبل از آن هم هشدار می دادند که اگر بعد از ارائه معجزه بازهم به لجاجت خود ادامه دهند عذاب الهی قطعا بر آنها فرود خواهد آمد! (به عنوان نمونه مراجعه کنید به آیات 114 و 115 سوره مائده)
بنابرین به نظر می رسد، کارهای خارق العاده ای توسط انبیاء، اوصیاء آنها، مرتاضین، مرتبطین با جنیان، هم پیمانان شیاطین، جادوگران و کاهنان و پیشگویان انجام می پذیرد، همه به منظور جذب است. کسی که می خواهد جذب شود، این کارها را دلیلی مناسب برای جذب می داند و کسی که نمی خواهد جذب شود، این کارها را شیادی می نامد.
درست مثل حسودی که موفقیتهای فرد مورد حسادت را تقلب می داند ولی آن که خیر خواه است و حسود نیست، آن موفقیتها را درست انگاشته و آنها را باور می کند!
دوستان درباره آنچه گفته شد با تأمل نظر بدهند. بیاد داشته باشند که قرآن بارها فرموده است که هدایت از آن متقین است! متقین کسانی هستند که قبل از این به پیامبر بیرونی ایمان بیاورند، دل به سخنان پیامبر درونی (وجدان و عقل) خود سپرده اند! آنها قبل از این که مؤمن باشند، انسان بوده اند. لذاست خداوند منکرین انبیاء را پست تر از حیوان می داند. یعنی اشکال کار آنها در عدم ایمان به خداوند و پیامبران را این می داند که آنها دچار انواع زشتیها و صفات منفی انسانی هستند و قلبشان سنگ و سخت شده است و قامتشان به الوار (کخُشُب مسنَّدة، سوره منافقین) مانند شده است لذا در مقابل حقیقت قد خم نمی کنند!
خلاصه سخن این که فارق بین کارهای خارق العاده مردان صالح با دیگران، همان درون حقیقت یاب است!

با عرض سلام
خوب بود در رابطه با بحث پاسخی می دادید
اما در مورد سخنانتان
البته برای من هم سوال بود که اگر واقعا قران از طرف خداست پس چرا در برابر اینکه مردم می گویند کار شما سحر است فارق بین سحر و معجزه را نمی گویند و فقط همش به ان مردم که این شبهه را می کنند خرده می گیرند؟
به نظر من این چیزی جزجواب تعصب گونه نیست
ما هر روز با دانشجوهای حقیقت جو مختلف سروکار داریم و می بینیم همه این سوال را دارند
البته لابد امثال شما می گویند همه بد بخت صم بکم و عمی هستند و باید بمی رند
و فقط بلدید شعار عقل مداری را دهید و می گویید اکثرهم لا یعقلون
اما در مقام عمل خودتان با عقل جواب طرف مقابل را می دهید؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا نمی دانم مردم 2000 سال پیش چه قدر اندیشمند بودند که خوشان می دانستند ایکس پیامبر است و اصلا نیازی به فارق بین سحر و معجزه نداشتند و پیامبران در برابر درخواست انها فقط به جای استدلال می گوید ...
اما مردم حقیقت جوی الان که ما یقین داریم حقیقت جویند نیاز به فارق بین سحر و معجزه دارند
حالا از این اعتراض بگذاریم
بگذارید عقلی جوابتان را بدهم
اولا اینکه اصلا حضرت موسی ای بوده و اینکه فلان معجزه را کرده و فرعون فلان گفته متوقف بر معجزه بودن قران است و هذا اول الکلام و شما در اینجا مرتکب دور شده اید
ثانیا به فرض قبول اینکه این اتفاق در تاریخ افتاده الان ما که داریم این داستان را که در 20 قرن پیش اتفاق افتاده می شنویم 2 احتمال می توانیم بدهیم:
یکی اینکه واقعا حضرت موسی می دیده که مردم می دانند او پیامبر است فلذا نیازی ه دلیل عقلی ندارند فلذا حضرت موسی می گویند انها فلان و بیسارند
دومی اینکه حضرت موسی اصلا دلیل عقلی بلد نبوده بیاورد و فقط بلد بوده با تعصب تلقین دین خودش را پیش ببرد
اینکه فقط صورت اول درست باشد در حالی است که ماقبول کنیم واقعا حضرت موسی پیامبر بوده و کارش معجزه بوده ولی هذا اول الکلام ،و معلوم است کار شما دور است چون بحث ما درباره معجزه است و ما ان را قبول نداریم
ولی حالا که این امر اثبات نشده ما که داریم از بالا قضیه را می بینیم هردو طرف را احتمال می دهیم پس چون احتمال دارد که حضرت موسی به علت بلد نبودن دلیل عقلی و عیاشی این کارها را کرده باشد ما نمی توانیم یقین کنیم حضرت موسی یقینا پیامبر بوده
و هر دو طرف را احتمال می دهیم
و اذا جا الاحتمال بطل الاستدلال
اما لابد می گویید نه بابا پیامبرا زندگیشان خیلی اخلاقی بوده و فلان و بیسار
ما می گویییم اخلاقی بودن شاید به خاط گول زدن مردم هست و خیلی ها هستند که با این کارها اعتماد سازی می کنند و در اخر زهر خود را می ریزند
ویک وقتی است که انسان می فهمد این زهر زهر است و یک وقتی هم نمی فهمد
بعد گفته اید همه کارها ی مرتاضان به منظور جذب است اولا دلیل عقلی ای بر این حرفتان ندارید شما که از دل مرتاضها و... خبر ندارید
ثانیا بر فرض قبول پیامبران هم به منظور جذب این کار را کردند که تا قیامت مردم در برابر انها دلا راست شن
به نظر من اگر به من بگویند کل جهان را بهت می دیم یا اینکه مردم کشورهای مختلف از ته قلب دوست داشته باشند و بهت خدمت کنند و خرفات را گوش کنند
من گزینه دوم را انتخاب می کنم

آقای ولایت!
درست گفتم: ولایت!! پاسختان تناسبی به نامتان نداشت! ان شاء الله که قصد فریب نداشتید! بهتر است نام با مسماتری را انتخاب می کردید! مثلا: پویا، جویا، کوشا. نام ولایت خیلی در اوج است.
ابتداء کف اعتقادات خود را روشن کنید، که بتوانیم ادامه آن را به بحث بنشینیم . من با خواندن اسم کاربریتان، تصور می کردم اهل ولایت هستید و اهالی ولایت معجزه بودن قرآن را جزء بدهی ترین اصول پذیرفته خود می دانند.
الان هم نمی دانم شما در چه سطحی از باور هستید! لطفا بصورت فرضی بحث نکنید. مباحث اعتقادی را باید با اعتقاد دنبال کرد نه با فرض! مثلا فرض کنیم شما مسلمان هستید. این نمی شود یا مسلمان هستید و یا هنوز در پی حقیقت هستید.
از من دعوت کردید در بحثتان شرکت کنم ولی من بدون این که شناخت درستی از مخاطبم داشته باشم سخنانی گفتم که به اهلش نگفتم! لذا مورد تکذیب قرار گرفتم. البته تکذیب این سخنان، حق شماست. من مقصر بودم که باید ابتداء از میزان باورهای مخاطبم مطمئن شوم که اینکار را نکردم. البته باید کم کم یاد بگیرم که بعضی مخاطبان اینترنتی کمتر شناختی درستی از خود می دهند.

روح بخش;249730 نوشت:
آقای ولایت!
درست گفتم: ولایت!! پاسختان تناسبی به نامتان نداشت! ان شاء الله که قصد فریب نداشتید! بهتر است نام با مسماتری را انتخاب می کردید! مثلا: پویا، جویا، کوشا. نام ولایت خیلی در اوج است.
ابتداء کف اعتقادات خود را روشن کنید، که بتوانیم ادامه آن را به بحث بنشینیم . من با خواندن اسم کاربریتان، تصور می کردم اهل ولایت هستید و اهالی ولایت معجزه بودن قرآن را جزء بدهی ترین اصول پذیرفته خود می دانند.
الان هم نمی دانم شما در چه سطحی از باور هستید! لطفا بصورت فرضی بحث نکنید. مباحث اعتقادی را باید با اعتقاد دنبال کرد نه با فرض! مثلا فرض کنیم شما مسلمان هستید. این نمی شود یا مسلمان هستید و یا هنوز در پی حقیقت هستید.
از من دعوت کردید در بحثتان شرکت کنم ولی من بدون این که شناخت درستی از مخاطبم داشته باشم سخنانی گفتم که به اهلش نگفتم! لذا مورد تکذیب قرار گرفتم. البته تکذیب این سخنان، حق شماست. من مقصر بودم که باید ابتداء از میزان باورهای مخاطبم مطمئن شوم که اینکار را نکردم. البته باید کم کم یاد بگیرم که بعضی مخاطبان اینترنتی کمتر شناختی درستی از خود می دهند.

سلام
در اینجا باید حق را به شما دهم
که نامم خیلی با عقایدم نمی خوانند
من وقتی در سایت عضو شدم خیلی ولایی بودم (3 تا 4 سال پیش)
اما وقتی رفتم در مورد اسلام تحقیق کردم دیدم حقیقت چیز دیگریست(البته تا الان)
پس الان امیدوارم با این نگرش جواب اشکالات بنده را بدهید
در مورد اعتقاد بنده
من تحقیقاً نه خدا را قبول دارم نه بقیه اصول دین را !(البته فعلاً)

velayat;250314 نوشت:
سلام
در اینجا باید حق را به شما دهم
که نامم خیلی با عقایدم نمی خوانند
من وقتی در سایت عضو شدم خیلی ولایی بودم (3 تا 4 سال پیش)
اما وقتی رفتم در مورد اسلام تحقیق کردم دیدم حقیقت چیز دیگریست(البته تا الان)
پس الان امیدوارم با این نگرش جواب اشکالات بنده را بدهید
در مورد اعتقاد بنده
من تحقیقاً نه خدا را قبول دارم نه بقیه اصول دین را !(البته فعلاً)

[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]این که از مسلمات تاریخی است پیامبر اسلام نزد هیچ استادی چیزی را تعلیم ندیده و بعد کتابی مثل قرآن می آورد آیا این اعجاز نیست؟
[=B Nazanin]کدام سحر و جادوی و کار خارق العاده ای اینهمه باعث رشد می شود؟

[=B Nazanin]در این تاپیک از شما استفاده خواهیم کرد:
[=B Nazanin]تجربه [=B Nazanin]تهذیب

velayat;250314 نوشت:
سلام
وقتی رفتم در مورد اسلام تحقیق کردم دیدم حقیقت چیز دیگریست(البته تا الان)
(البته فعلاً)

[=b nazanin]دوست من اگر می خواهی در اسلام مسیر درست تحقیق را بروی باز باید از قرآن استفاده کنی که فرمود:
[=b nazanin]إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ (انفال: 29) اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد (روشن‏بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت) و گناهانتان را مى‏پوشاند و شما را ميآمرزد.
[=b nazanin]ترک نمودن آنچه را زشت می انگاری و آراستن نفس خود به آنچه آن را باورنموئه ای، همان تقوای منظور آیه است. تحقیق تنها به خواندن کتاب و مناظره با این و آن نیست.
[=b nazanin]البته این اختصاص به تحقیق درباره اسلام ندارد. اصولا در هر تحقیقی فرد باید آماه باشد تا نظرش را عوض کند. این آمادگی و فروتنی در مقابل حقیقت، نیازمند داشتن شخصیتی حق پذیر است. آنهایی این شخصیت را دارند که اهل تقوا باشند. یعنی خودشان را از آلودگیها حفظ کنند و الا ذهنشان مدام تلاش خواهد کرد تا انگی را به حقیقت بچسبانند و زیوری بظاهر منطقی را برای باطلی فراهم کنند.
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]در این تاپیک از شما استفاده خواهیم کرد:
[=B Nazanin]تجربه [=B Nazanin]تهذیب

روح بخش;252133 نوشت:
دوست من اگر می خواهی در اسلام مسیر درست تحقیق را بروی باز باید از قرآن استفاده کنی که فرمود:
إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ (انفال: 29) اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد (روشن‏بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت) و گناهانتان را مى‏پوشاند و شما را ميآمرزد.
ترک نمودن آنچه را زشت می انگاری و آراستن نفس خود به آنچه آن را باورنموئه ای، همان تقوای منظور آیه است. تحقیق تنها به خواندن کتاب و مناظره با این و آن نیست.
البته این اختصاص به تحقیق درباره اسلام ندارد. اصولا در هر تحقیقی فرد باید آماه باشد تا نظرش را عوض کند. این آمادگی و فروتنی در مقابل حقیقت، نیازمند داشتن شخصیتی حق پذیر است. آنهایی این شخصیت را دارند که اهل تقوا باشند. یعنی خودشان را از آلودگیها حفظ کنند و الا ذهنشان مدام تلاش خواهد کرد تا انگی را به حقیقت بچسبانند و زیوری بظاهر منطقی را برای باطلی فراهم کنند.

در این تاپیک از شما استفاده خواهیم کرد:
تجربه تهذیب


امیدوارم همیشه در جبهه حق شمشیر بزنم
و دارم نهایت سعیم را می کنم
باتشکر از راهنماییتان
موضوع قفل شده است