تحريف آية الکرسي در قرآن(کارشناس:رسا)

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحريف آية الکرسي در قرآن(کارشناس:رسا)

آيا حرف محدث قمي در مفاتيح که فرموده :
واعلم انّ لقراءة آية الکرسي على التنزيل في يوم الجمعة فضلا ڪثيرا
دليل بر اين نيست که عقيده وي آن که آية الکرسي موجوده در قرآن غير از آن است که نازل شده؟
و اين به نظر ايشان دال بر تحريف قرآن است !!!!!

پيشنهاد ميكنم اين كليپ را ببينيد !!! در مورد اعجاز قران ميباشد و هرگونه تحريف و دستبرد به قران را نفي ميكند با علم رياضي 19 !!! عاليه است از دستش ندهيد

دانلود ویدیو با کیفیت پایین. 54 مگابایت:


دانلود ویدیو با کیفیت خوب (480p). هر پارت 35 مگابایت است:

پارت یک



پارت دو



پارت سه



پارت چهار



پارت پنج



پارت شش



پارت هفت



پارت هشت



پارت نه




ابتدا اگه با كيفيت بالا ميخواهيد مشاهده نماييد هر 9 پارت را دانلود كنيد بعد از حالت زيپ خارج كنيد با پارت اول

منبع : http://fa.usme.ir

naveed hussain;197638 نوشت:
آيا حرف محدث قمي در مفاتيح که فرموده :
واعلم انّ لقراءة آية الکرسي على التنزيل في يوم الجمعة فضلا ڪثيرا
دليل بر اين نيست که عقيده وي آن که آية الکرسي موجوده در قرآن غير از آن است که نازل شده؟
و اين به نظر ايشان دال بر تحريف قرآن است !!!!!

با سلام و عرض ادب

با کسب اجازه از اساتید گروه قرآن و حدیث
بحث تنزیل خارج از محدودۀ تحریف قرآن است و اعتقاد به آن موجب اعتقاد به تحریف قرآن نیست زیرا تنزیل عنوان قرآنی ندارد.

توضیح اینکه: مراد از تنزیل در موارد فوق تفاسيرى است كه خداوند متعال در شرح برخى از آيات نازل فرموده است. که جز از طريق وحى راهى به دريافت شرح اين قبيل آيات نیست؛ مانند كيفيّت نماز خواندن، يا مقدار زكات و نصاب آن و آيات متعددى كه درك معانى آنها متوقف بر وحى الهى است. اين موارد نیز وحیند که از جانب خداوند بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل مى‏گردند ولی با این حال جزو قرآن نيستند و عنوان قرآنی ندارند؛ بلكه از قبيل احاديث قدسى است كه در عين وحى بودن، قرآن نیز نمى‏باشند.

ظاهرا مراد از بعضى احاديث كه به برخى اضافات اشاره دارند و مى‏گويند: آيه چنين نازل شده است همين مطلب باشد. و منظور آن است كه همراه آيه، اين شروح نیز از جانب خداوند نازل شده است. و حديث از باب توضيح و بيان، آيه و شرح آن را يكجا بيان مى‏كند.

بنابراین قراءت قرآن با تنزیل آن یعنی قرائت قرآن به همراه تفاسیری که از جانب خداوند نازل شده است که این تفاسیر عنوان قرآنی نداشته اند. همچنان که مرحوم شيخ مفيد (رضوان الله تعالی علیه) در رساله سرويه عبارت التنزيل در روايات را توضيحات تفصيلى و تكميلى آيات دانسته اند.[1]

به عنوان نمونه «سفیان بن السمط»از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند:از حضرت ابو عبد الله امام صادق عليه السّلام درباره تنزيل‏ قرآن پرسيدم. آن حضرت فرمود: «قرآن را همانگونه كه ياد گرفته‏ايد قرائت‏ كنيد».[2] که در این حدیث جواب حضرت قرینه است بر این که سؤال دربارۀ تفسیر نازل با آیات است و امام هم با جوابی مختصر و مفید و در عین حال استوار به وی پاسخ می دهند.[3]

[=Calibri][1]. مصنفات الشيخ المفيد، ج 7/ 79

[2].الکافی،ج1،ص461.

[3]. جهت اطلاع بیشتر مراجعه فرمائید به کتاب:حقایقی مهم پیرامون قرآن کریم، علامه جعفر مرتضی عاملی، ص132.

با سلام
بررسى مفاهيم الفاظ كليدى و توجه به سير تحول تاريخى آنها، بسيارى از دشوارى‏ها را در فهم درست روايات تحريف نما آسان مى‏كند. چه بسا امروز از الفاظ اين روايات مفاهيمى را درك مى‏كنيم كه اگر با معانى اين الفاظ در عصر صدورشان مقايسه شود، بسيار دور از هم و حتى با يكديگر بيگانه خواهند بود.

به نظر مى‏رسد آنان كه از احاديث تحريف‏نما معناى تحريف لفظى قرآن را برداشت كرده‏اند، از اين نكته غافل بوده‏اند. آنان از تعابيرى مانند: «كنّا نقرأ كذا؛ ما چنين إقراء مى‏كرديم»، «تنزيله كذا؛ تنزيل آيه به اين صورت است»، «هكذا نزلت الآية؛ آيه چنين نازل شده است»، «حرّفوا كتاب اللّه؛ كتاب خدا را تحريف كردند» و ... تحريف لفظى آيات را استفاده كرده‏اند، غافل از اين كه اين برداشت با معانى اصطلاحى اين تعابير در روايات تفاوت زيادى دارد.

«تنزيل» از ماده «ن، ز، ل» مصدر ثلاثى مزيد، به معناى فرود آوردن است و در اصطلاح روايات نيز به همين معناى لغوى است كه شامل فرود آوردن وحى قرآنى و وحى غير قرآنى، كه به آن وحى تفسيرى مى‏گويند، مى‏شود.
برخى بدون توجه به شواهد و قراين، اين واژه را تنها به معناى فرود آوردن آيات وحى قرآنى مى‏شناسند، ليكن دليلى براى اين اختصاص وجود ندارد، بلكه مى‏توان گفت كه در اصطلاح روايات، اين واژه بيش‏تر براى فرود آوردن معنا و تفسير قرآن به كار رفته است.


قرآن مى‏فرمايد:
لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ* إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ* فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ* ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ ؛ زبانت را براى شتاب در آن به حركت در نياور.* بر ماست جمع و قرائت قرآن.* پس هر گاه آن را خوانديم، آن گاه پيروى كن.* آن گاه بر ماست بيان [و شرح‏] آن.

اين آيات، بيان قرآن، يعنى شرح و تفسير آنها را به عهده‏ى خدا و نازل از جانب او مى‏شناسد. اين معنا، از اطلاق آيات شريفه‏ى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏ نيز استفاده مى‏شود؛

چه اين كه در برخى از اخبار هم به اين معنا تصريح شده است. در بخشى از خطبه‏ى غديريه‏ى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چنين مى‏خوانيم:

اللهمّ إنّك أنزلت عند تبيين ذلك فى على: اليوم أكملت لكم دينكم بإمامته ...؛ (الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، ج 1، ص 214- 215) خدايا! تو براى تبيين و توضيح در مورد [ولايت‏] على چنين نازل كردى: امروز براى شما دينتان را با امامت وى كامل كردم ....

دارمى نيز با سند خود از حسّان بن ثابت چنين نقل مى‏كند:
جبرئيل سنت را بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله نازل مى‏كرد، همان طور كه قرآن را نازل مى‏كرد. ( سنن الدارمى، باب« السنة قاضية على كتاب اللّه»، ج 1، ص 145.)

بنابراين، هر آن چيزى كه پيغمبر خدا صلّى اللّه عليه و اله درباره‏ى تفسير و تبيين آيات قرآن مى‏فرمود، تنزيل از جانب خداست؛ پس اگر در مورد آيه‏اى گفته شود: «هكذا تنزيلها؛ تنزيل آيه چنين است.» با توجه به قراين و شواهد، به معناى تبيين و تفسير آيه است؛ مانند اين روايت از امام صادق عليه السّلام درباره‏ى آيه شريفه‏ى: فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ كه امام مى‏فرمايد:
يا معشر المكذّبين حيث أنبأتكم رسالة ربّى فى ولاية علي عليه السّلام و الائمة من بعده، من هو فى ضلال مبين، قال كذا انزلت ( الكافى، ج 1، ص 421، ح 45)؛ اى گروه تكذيب كنندگان، چون شما را به پيام پروردگارم درباره‏ى ولايت على و پيشوايان پس از وى آگاه كردم [اكنون خواهيد دانست‏] چه كسى در بيراهه‏ى آشكار است. (پس امام فرمود:) آيه اين چنين نازل شده است.

امام در مقام بيان تفسير آيه، تعبير «كذا انزلت؛ آيه چنين نازل شده است.» را به كار برده‏اند تا نشان دهند اين تفسير واقعى است و از جانب خدا نازل شده است، نه آن كه از سنخ وحى نازل قرآنى باشد.(رک: تحريف ناپذيرى قرآن(نجار زادگان)، ص: 46 )

شاهد بر اين كه اين نوع تعابير براى شرح و تفسير آيه است، مقايسه‏ى چند حديث است كه در آنها تعابير گوناگون براى إفاده‏ى يك معنا به كار رفته‏اند؛ به طور نمونه، در تفسير آيه‏ى شريفه‏ى: كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ... ، احاديث گوناگونى به چشم مى‏خورد.

كلينى (ره) در روايتى از امام صادق عليه السّلام نقل مى‏كند:
إنّما عنى بذلك وجه اللّه الّذى يؤتى منه؛ مقصود از آيه، آن جهت الهى است كه مد نظر قرار مى‏گيرد.

روايت ابن بابويه صدوق از امام باقر عليه السّلام مى‏گويد:
معناه كلّ شى‏ء هالك الّا دينه و الوجه الّذى يؤتى منه؛ معناى آيه اين است كه هر چيزى رو به تباهى است جز دين خدا و جهتى كه خدا در آن مد نظر باشد.

و روايت صفّار از امام صادق عليه السّلام مى‏گويد:
انّما عنى ذلك كلّ شى‏ء الّا وجهه الّذى يؤتى منه؛ مقصود از آيه هر چيزى است جز آن جهت الهى كه مد نظر باشد.

ليكن روايت كتاب احتجاج از امام على عليه السّلام مى‏گويد:
فانّما انزلت كل شى‏ء هالك إلّا دينه؛ آيه چنين نازل شده: هر چيزى رو به‏تباهى است جز دين خدا.

با مقايسه‏ى تعابير به كار رفته در تفسير اين آيه به خوبى روشن مى‏شود كه مراد از اصطلاح «فانما انزلت ...» تفسير و معناى آيه است.

با سلام

نقل قول:
و اين به نظر ايشان دال بر تحريف قرآن است !!!!!

قبلا در باره تحرف ومعنای تحریف وحدود آن مفصل بحث شده است اما :
معلوم است که قرآن امروزه در چیدمان آیات با صدر نزول تفاوت دارد لذا مي بينم که در بعضي سور ، بعضي آيات مدني و بعضي مکي هستند .

در اين روايت هم آمده است آية الکرسي در آن هنگام که بر رسول خدا (ص) نازل شد به اين صورت بود . واکنون قسمت : وما بينهما و ما تحت الثري در سوره طاها آيه 6 و قسمت عالم الغيب والشهادة الرحمن الرحيم در آيه 22 سوره حشر آمده است .

اما اگر بخواهیم موارد اینچنینی را حمل بر تحریف بکنیم که کار اهل سنت تمام است زیرا در کتب صحیح ایشان روایاتی بسیار صحیحتر وصریحتر در این مورد وجود دارد مثل آیه رجم ورضاع کبیر و حذف معوذتین وسوره خلع و حفد و ......

همچنین عبارت "لا بشيء من آلائک رب أکذب " واستحباب خواندن آن بعد از آيات سوره الرحمن در روايات صحيحه اهل سنت هم آمده است :

وأخرج البزار وابن جرير وابن المنذر والدارقطني في الأفراد وابن مردويه والخطيب في تاريخه بسند صحيح عن ابن عمر أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قرأ سورة الرحمن على أصحابه فسكتوا فقال ما لي أسمع الجن أحسن جوابا لربها منكم ما أتيت على قوله الله فبأي آلاء ربكما تكذبان إلا قالوا لا شيء من آلائك ربنا نكذب فلك الحمد

بزار و ابن جرير و ابن منذر و دارقطني در کتاب الافراد و ابن مردويه و خطيب در تاريخش با سندي صحيح از ابن عمر نقل کرده اند که رسول گرامي اسلام سوره الرحمن را بر اصحابشان خواندند . پس اصحاب ساکت ماندند ؛ پس حضرت فرمودند چه شده است که جن جوابش را براي پرودگارش از شما بهتر داد ، هنگامي که به قول خداوند رسيدم کهفبأي آلاء ربكما تكذبان گفتند :لا شيء من آلائك ربنا نكذب فلك الحمد

همچنین داناترین اصحاب به قران بروایات صحاح عامه یعنی عبد الله بن مسعود مصحفش سوره معوذتین نداشت و بعضی آیات را مخالف سایرین قرائت میکرد مثلا :

عن مجاهد قال : في قراءة ابن مسعود " حتى يلج الجمل الأصفر في سم الخياط "

وقران امروزی اصفر ندارد !

ویا آیه تبلیغ را بصورت :
وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس

وأخرج ابن أبي داود عن ابن عباس قال : قرائتي قراءة زيد وأنا آخذ ببضعة عشر حرفا من قراءة ابن مسعود هذا أحدها من بقلها وقثائها وثومها

وأخرج ابن جرير عن ابن جريج في قوله نبذه فريق منهم قال : لم يكن في الأرض عهد يعاهدون إليه إلا نقضوه ويعاهدون اليوم وينقضون غدا قال : وفي قراءة عبد الله : نقضه فريق منهم

وأخرج ابن عبد البر في التمهيد من طريق عدي بن عدي بن عمير بن قزوة عن أبيه عن جده عمير بن قزوة
أن عمر بن الخطاب قال لأبي : أوليس كنا نقرأ فيما نقرأ من كتاب الله : إن انتفاءكم من آبائكم كفر بكم ؟ فقال : بلى
ثم قال : أوليس كنا نقرأ : الولد للفراش وللعاهر الحجر

فيما فقدنا من كتاب الله ؟ فقال أبي : بلى

وأخرج أبو بكر بن أبي داود في المصاحف عن أبي رزين قال : في قراءة عبد الله وحيثما كنتم فولوا وجوهكم قبله

وأخرج أبو عبيد في فضائله وسعيد بن منصور وعبد بن حميد وابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم وابن الأنباري عن علقمة وابراهيم قالا : في قراءة ابن مسعود وأقيموا الحج والعمرة إلى البيت لا يجاوز بالعمرة البيت الحج المناسك والعمرة البيت والصفا والمروة

وأخرج ابن أبي داود في المصاحف عن الأعمش قال : في قراءة عبد الله لمن أرادت أن تكمل الرضاعة

ابن أبي داود في المصاحف عن الأعمش

أنه قرأ وإن طلقتموهن من قبل أن تمسوهن وفي قراءة عبد الله من قبل أن تجامعوهن
وأخرج عبد بن حميد وابن جرير عن قتادة قال : في قراءة أبي بن كعب فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى
وأخرج ابن أبي داود في المصاحف عن سعيد بن جبير قال : في قراءة أبي بن كعب فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى
وأخرج عبد الرزاق عن عطاء أنه سمع ابن عباس يقرؤها " فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن " وقال ابن عباس : في حرف أبي إلى أجل مسمى
وأخرج عبد بن حميد عن إسماعيل بن عبد الملك قال : سمعت سعيد بن جبير يقرأ قراءة ابن مسعود : " والعصر إن الإنسان لفي خسر وإنه لفيه إلى آخر الدهر إلا الذين آمنوا وعملوا الصالحات "
وأخرج عبد بن حميد عن إبراهيم قال : قرأنا : " والعصر إن الإنسان لفي خسر وإنه لفيه إلى آخر الدهر إلا الذين آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر "

ذكر أنها في قراءة عبد الله بن مسعود

وأخرج أبو داود في المصاحف عن الأعمش قال : في قراءة عبد الله " وإن حقيقة تأويله عند الله والرسخون في العلم يقولون آمنا به "
قال بعض القراء " حطب جهنم " من قراءة عائشة

وبسیاری دیگر ....


بحث تفصیلی در باره تحریف :

http://javdan.blogfa.com/cat-38.aspx

با سلام
نمی دونم چه نتیجه ای میخواین از این بحثا بگیرین آخرش؟!!!
قرآنی که الان دست ماست تحریف شده؟
بله یه برهه ای بنده خدایی بیش از 2000 حدیث از کتابای اهل تشیع و تسنن جمع آوری کرد که نتیجش می شد که قرآن تحریف شده . (فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الأرباب) / محدث نوری

کاری به شیعه و سنی ندارم.
یه سوال:
مگه خدا تو قرآن نفرمودن که قرآن رو حفظ می کنن؟!

ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم! سوره ی الحجر آیه ی 9
چرا خداوند همچین چیزی گفتن؟
چون اگه قرآن ناقص می رسید مردم این عصر می تونستن از خدا گلایه کنن و بهونه داشته باشن.
حجت تموم نشده!
ولی چون تنها کتاب آسمانی هستش که با اعجازهای متفاوتش اثبات می کنه که محمد مصطفی (ص) به حق از جانب پروردگار برای تمام انسان ها (نه شیعه و سنی ) اومده پس خدا این معجزه رو برای هدایت بشر حفظش می کنه از تحریف.
هرکی که اذعان کنه قرآن تحریف شده پس ایمانی به معنای واقعی به خدا و اعتمادی نصبت به حرفاش نداره.
حالا اگه قرآن تحریف شده و کلماتش و آیاتش جابجا شده پس چطور به احادیث ائمه علیهم السلام اعتماد کامل داشته باشیم که تحریف نشدن در حالی که حرف بشره؟!
خدا می خواست تا به این ترتیب سوره ها چیده بشن و حتی تو کتاب دینی راهنمایی یادمه که به ما یاد می دادن ترتیب سوره ها و آیه ها زمان پیامبر توسط پیامبر چیده شدن.فک کنم مطالب از کتابای آیت الله مطهری بودن ولی مطمئن هستم تو کتاب دینی راهنمایی خوندم.
اعجاز های عددی قرآن رو خوندین؟ اطلاعی دارین؟
چطور این همه نظم ریاضی حاکمه در حالی که آیات و سوره ها جابجا شدن؟
مشکل جای دیگست!
کینه ها و نا آگاهی ها و فتنه ها و جامعه ای که به سمت بی دینی میره این حرف هارو و افکارو بند زبونمون می کنه.
و اینکه ما می خوایم بنا به رأی خودمون قرآن رو معنی و تفسیر کنیم و می بینیم که چیزی که از آیه ای در آوردیم با آیات قبلی و بعدی یا حتی تو خود آیه ربطی به هم ندارن! پس مشکل کسیه که جمع آوری کرده. به خدا که نمیشه گیر داد! پس حتما اونی که جمع کرده دست اندازی کرده و خدا زده زیر قولش!
یا اینکه نه. خدا قراره قرآن راستین رو آخرالزمان بفرسته! و این همه انسان تو این بازه پَر! برن جهنم!
ازتون می خوام برید دنبال اعجاز عددی قرآن تا بفهمین تحریف در قرآن وجود نداره!
برای نمونه:

http://fa.usme.ir/downloads/documentary/53-19.html
http://fa.usme.ir/14-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B9%D8%A8%D9%87---%D8%B3%D9%BE%D8%AA%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-2009.html
http://www.speed-light.info/
http://fa.usme.ir/articles/34-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D9%87.html
و
...
[=uthmani]والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

آیه الله خویی در البیان (با تبیین معنای تاویل و تنزیل)می نویسد:
دليل طرفداران تحريف اين است كه مى‏گويند: روايات فراوان و معتبرى است كه امير مؤمنان (ع) قرآن ديگرى غير از قرآن موجود در نزد خود داشت و آن قران مطالب و آياتى را دارا بود كه در قرآن فعلى نيست و آن حضرت همان قرآن را به مردم ارائه نمود ولى آن را نپذيرفتند و بنابراين روايات قرآنى كه فعلا در دسترس است، كم‏تر از آن قرآن است و اين همان تحريف است كه مورد بحث ما مى‏باشد.

در اين مورد روايات فراوانى وجود دارد كه همه آن‏ها وجود چنين قرآنى را تأييد مى‏كنند چنان كه در روايتى آمده كه آن حضرت به طلحه فرمود: طلحه! هر آيه‏اى كه خداوند به محمد (ص) فرستاده است در نزد من موجود است و تأويل هر آيه‏اى كه خداوند به محمد نازل نموده، هر حلال و حرام يا حد و حكم و هر آن چه را كه مسلمانان تا روز رستاخيز به آن احتياج دارند حتى «ارش خدش» و ديه خراشيدگى پوست، در پيش من موجود و محفوظ مى‏باشد كه همه آن‏ها با دستور و راهنمايى‏هاى خود رسول خدا و به خط شخصى خودم نگاشته‏ام‏.

در پاسخ بايد گفت:

...دارا بودن آن قرآن بر اضافات و زيادت‏هايى كه در قرآن فعلى موجود نيست گرچه آن هم به جاى خود صحيح است ولى صحت اين مطلب نمى‏تواند، دليل آن باشد كه آن اضافات جزء قرآن بوده و به وسيله تحريف از بين رفته است بلكه نظريه صحيح و نزديك به حقيقت در اين مورد اين است كه آن اضافات موجود در آن قرآن يا تفسير آيات است، به عنوان تأويل و بيان آن چه برگشت كلام خدا بر آن است و يا شرح و توضيح آيات است به عنوان تنزيل از طرف خداوند.

توضيح:


اين شبهه و پندار بى‏اساس از آن جا سرچشمه گرفته است كه لفظ «تأويل» و «تنزيل» را به همان معناهايى كه در اصطلاح متأخرين جديدا پيدا شده پنداشته‏اند و خيال كرده‏اند كه «تنزيل» تنها آن را مى‏گويند كه به صورت قرآن نازل گردد و «تأويل» تنها به آن مى‏گويند كه به عنوان بيان و شرح معناى لفظى گفته شود.

ولى بايد توجه داشت كه اين دو معنى درباره اين دو لفظ از اصطلاحات جديد است و در لغت از اين دو معنى هيچ اثرى وجود ندارد، اين است كه ما به هيچ وجه مجبور نيستيم كه اين دو لفظ را در هر موردى كه از روايات اهل بيت وارد شده است، به همان دو معناى جديد و اصطلاحى بگيريم بلكه كلمه «تأويل» مصدر است، از باب «تفعيل» و از ريشه «أول» كه به معناى رجوع كردن و گرداندن مى‏باشد، گرفته شده است.

چنان كه مى‏گويند «اوّل الحكم الى اهله» يعنى حكم را به اهلش برگردانيد و گاهى هم كلمه «تأويل» به معناى نتيجه و عاقبت يك امر و آن چه كه برگشت كار به آن خواهد بود، استعمال مى‏شود، چنان كه در آيات ذيل به همين معنى آمده است كه خداوند مى‏فرمايد:
(1)- وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ.
نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ.
هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ.
ذلِكَ تَأْوِيلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً.

در همه اين آيات و آيات ديگرى مانند اين‏ها، كلمه «تأويل» در همان معناى «نتيجه» و «عاقبت كار» استعمال شده است.

بنابراين توضيح، منظور از تأويل قرآن بيان همان معنى است كه نتيجه و برگشت كلى كلام خدا بر آن معنى باشد، خواه به طور روشن و صريح كه هر آشنا به لغت عرب بتواند از ظاهر آن كلام، همان معنى را درك كند و يا به طور مخفى و رمزى كه براى همه به جز اهل فن و متخصصين (راسخون در علم) قابل درك نباشد.

و اما «تنزيل» آن هم مصدر باب «تفعيل» است، از ريشه «نزول» كه به معناى فرود آمدن و فرو فرستادن مى‏باشد و كلمه تنزيل گاهى در خود آن چه نازل شده است، استعمال مى‏شود و با در نظر گرفتن همين معنى است كه در اكثر آيات قرآن منظور از تنزيل خود قرآن مى‏باشد، مانند:
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ. فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ. لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ.

در اين آيه منظور از تنزيل، قرآن است ولى گاهى هم به همان معناى اصلى و مصدرى خودش (به معناى فرو فرستادن) استعمال مى‏شود، گرچه اين فرستادن به عنوان قرآنى نباشد زيرا آن چه از طرف خدا نازل مى‏شود، لازم نيست كه قرآن باشد، چون گاهى ممكن است سخنى از طرف خدا نازل شود كه غير از قرآن باشد و قرآن ناميده نشود.

بنابراين معنى، اضافات تنزيلى كه طبق روايات مذكور در قرآن على (ع) وجود دارد، شايد از اين گونه سخنان بوده است كه براى شرح آيات قرآن از طرف خداوند نازل شده است، بدون اين كه جنبه قرآنى داشته باشد زيرا چنان كه گفته شد، تنزيل بودن سخنى و از طرف خداوند نازل شدن آن، قرآن بودن آن را لازم نگرفته است و روايات مذكور نيز به بيش‏تر از اين دلالت نمى‏كنند و تنزيل بودن برخى از اضافات قرآن امير مؤمنان (ع) را مى‏رساند نه قرآن بودن آن را.(بيان در علوم و مسائل كلى قرآن، ص: 287 )

موضوع قفل شده است