آب در نهج البلاغه

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آب در نهج البلاغه

سلام
در قسمتی از خطبه های اول نهج البلغه که در مورد آفرینش جهان هستی است, گفته شده که جهان به صورت آب بوده , آیا منظور از آب این است که جهان در ابتدا به صورت مایع بوده یا اینکه واقعا آب بوده و با گذشت زمان مواد دیگر از آب بوجود امده است؟

سوال سختی پرسیدم؟


با سلام
سخن علی علیه السلام درباره‏ی آغاز آفرینش از منبع جوشان قرآن کریم سرچشمه گرفته و با آیات قرآن کاملاً هماهنگ است

سخن علی علیه السلام

«ثمّ أنشأ سبحانه فتقَ الاجواء و شقّ الارجاء وسکائک الهواء... ورقیم مائرٍ».(2)
«سپس خداوند جوّها را از هم شکافت و جوانب و ارتفاعات هوا را باز نمود».
آب انبوه و پر موج و خروشان را که بر پشت باد تندوز و پر قدرتی قرار داده بود، در لابه لای فضاهای باز شده به جریان انداخت.
با این باد تندوز آب را از جریان طبیعی بازداشت و آن گاه باد نیرومند را بر آب مسلّط کرد و آب را در بالای آن قرار داد.
فضا را در زیر باد پر قدرت باز، و آب در روی باد، جهنده و جنبان شد.
سپس خداوند سبحان باد دیگری بیافرید که فرمانی جز به حرکت درآوردن آب نداشت، این باد دست به کار زد و تحریک آب را ادامه داد، جریان این باد را تند و منبعش را دور از مجرای طبیعی قرار داد.
خداوند سبحان همان باد را به برهم زدن آب انبوه و برانگیختن امواج دریاها دستور داد، و چونان مشک شیر که برای گرفتن کره جنبانده شود آب را به حرکت و زیر و رو شدن درآورد.
وزش باد بر آن آب چنان بود که در فضای خالی وزیدن بگیرد، آب در مقابل جریان باد مقاومتی از خود نشان نمی‏داد، آب را سخت به حرکت درآورده اوّلش را به آخرش و متحرکّش را به ساکنش برگرداند.
در این هنگام انبوهی از آب، سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند آن کف ردر فضایی باز و تهی بالا برد و آسمانهای هفتگانه را بساخت، پایین‏ترین آسمانها را از موجی مستقرّ بنا نهاد، که حرکت انتقالی به این سو و آن سو ندارد، و بالاترین آسمان‏ها را سقفی محفوظ در مرتفع‏ترین فضا قرار داد، بی ستونی که آن را برپا دارد و بدون میخ و طنابی که آنها را به هم بپیوندد.
آن‏گاه آسمان را با زینت و زیور ستارگان و روشنایی‏ها بیاراست، و خورشید را با فروغ گسترده و ماه فروزان را با روشنایی‏اش در فلکی گردان و سقفی در دوران و صفحه‏ای منقوش با ستارگان به جریان انداخت.

از منظر علی علیه السلام آفرینش از جوّ، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قویّ این موضوع همان مادّه گازی است که در دو آیه از آیات قرآن با واژه‏ی دود(=دخان) آمده است:
1. «ثُمَّ استوی اِلَی السَّماء وَهِیَ دُخان...»(3):
«سپس خداوند آسمان را مورد مشیّت خود قرار داد در حالی که آسمان دود بود».
2. «فَ‏آرْتَقِبْ یَومَ تَاْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبینٍ»(4):
«در انتظار روزی باش که آسمان دود آشکاری برآورد».
در حدیث امام باقر علیه السلام می‏خوانیم: نخستین موجودی که آفریده شده آب است و هوا از آب خلق گردیده است، بنابر این ریشه و نسب هر چیزی به آب می‏رسد، خداوند سپس هوا را بر آب مسلّط ساخت. آب را بر روی هم کوبید تا از آن کفی پدید آمد و از آن کف زمین خلق گردید.(5)
چنان که قرآن به روشنی می‏فرماید:
«...اِنَّ السَّمواتِ وَالاگرضَ کانَتا رتقاً فَفَتَقْناهُما وَجَعَلْنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَی‏ءٍ حَیّ...».(6)
«آسمان‏ها و زمین در آغاز بسته و یکپارچه بودند، بعداً ما آن‏ها را از هم باز کرده و هر چیز صاحب حیات را از آب قرار دادیم».
این آیه به خوبی «انبساط» جهان را می‏رساند، روشن‏تر از آیه مزبور این آیه است:
«وَالسَّماء بَنَیْناها بِاگیدٍ وَ انّ
لَموسِعُون».(7)
«ما آسمان را با قدرت خویش پایه گذاشتیم و پیوسته آن را گسترش، وسعت و انبساط خواهیم بخشید».
امام باقر و صادق علیمها السلام می‏فرمایند: آب بر هوا قرار داشت و هوا بی‏کرانه بود و جز این دو چیزی وجود نداشت و چون خداوند اراده کرد زمین را بیافریند فرمان داد بادها به آب وزیدند، موج پدید آمد و از موج کف پدیدار گشت، کف‏ها به اندازه کوه بزرگی شدند، خداوند آنها را در محلّ «بیت الله الحرام»[مکّه معظمه] گرد آورد و از آنها زمین را پدید آورد، از این رو نخستین سرزمینی که آفریده شد مکّه است، لذا آن را مادر شهرها (امّ القری) نامیدند چنان که خداوند در قرآن به این مطلب اشاره کرده می‏فرماید:
«اِنّ اگوّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذی بِبَکّة مُبارکاً...» .(8)
(نخستین خانه‏ای که برای مردم قرار داده شد در سرزمین مکّه است) سپس زمین را از زیر کعبه (بکّه) گسترش داد، و گسترش زمین در مدت زیادی به درازا انجامید.
پس از مدّتی از میان کف‏ها، دودی بدون آتش بر آسمان رفت، و از آن آسمان‏ها آفریده شد و به گردش آمد.(9)

نظر فخر رازی
وی می‏نویسد: خداوند در آب حرارت به وجود آورد (یعنی ماده آغازین چیزی شبیه آب بسیار داغ و جوشان بوده است) سپس از این آب جوشان کف و دودی خارج شد، از کف آن زمین، و از دودِ آن، آسمان‏ها آفریده شد چنان که ابن عباس گفته است: دودی که مایه‏ی آغازین آسمان است از بخار زمین بوده است.(10)
امّا برخی دیگر از دانشمندان بنا به شواهدی که از قرآن و احادیث به دست آورده گفته‏اند: خداوند، نخست زمین را آفرید و هنوز آن را گسترش نداده و تکمیل نکرده بود که آسمانها را آفرید، و در مرحله بعد زمین را گسترش داد و تکمیل کرد، از این رو فرموده است:
«رَفَعَ سَمْکَها فَسَوّاها* وَ اگغْطشَ لَیْلَها وَ اگخْرَجَ ضُحاها* وَ الاگرْض بَعْد ذلِکَ دَحاها» (نازعات/28 30).
«سقف آسمان را برافراشت و آن را به اندازه‏ی معیّن درست کرد و شبش را تیره و روزش را آشکار ساخت، و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد».
بنابراین انبساط زمین به وسیله غلتانیدن و چرخش به وقوع پیوسته (حرکت وضعی زمین) و این کار بعد از بناء، نظم و برافراشته شدن آسمان‏ها بوده است.
امام باقر علیه السلام می‏فرماید: دودی که از میان موج و کف خارج شد از جنس دود آتش نبوده است.
مفسران نیز به اتّفاق نظر می‏گویند: این دود از آتش نیست، بلکه از تنفّس و تبخیر آب است.(11)
امیرالموءمنین علیه السلام در خطبه دیگر پیدایش خشکی‏ها را این گونه ترسیم کرده است:
«خشکی را از آب دریایی موج زننده، و هر موجی موجی دیگر را شکننده پدید آورد و آن را طبقه‏ها کرد، آن گاه طبقه‏ها را از هم گشود و آن را هفت آسمان کرد، پس از آن که به یکدیگر بسته و یکپارچه بود، و به فرمان او آسمان‏ها چنگ در یکدیگر نهادند و بر پای ایستادند».(12)
همچنین در خطبه دیگر می‏فرماید: خداوند آسمان را بعد از روزگاری که دود بود ندا داد سپس حلقه‏های بندهای آسمان جوش خوردند و به هم برآمدند، و خداوند درهای بسته‏ی آن را بعد از آن که یکپارچه (رتق) بود باز کرد.(13)
بر این اساس، مادّه‏ی اصلی زمین و هفت آسمان که به احتمال قوی منظور کواکب سیّار هفتگانه از فلکیات قدیم (عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل(14)... )باشد همه از دود (دودی که ازجنس دود آتش نیست) می‏باشند، بنابراین باید از جنس توده‏ی جرمی باشد داغ و جوشان، و پس از جدا شدن از یکدیگر و قطعه قطعه شدن و در مدارهای خویش قرار گرفتن رو به تکامل نهاده باشند.

جرم سبز رنگ

در حدیث دیگر می‏خوانیم: خداوند چون اراده کرد آسمان و زمین را بیافریند گوهر سبز رنگی پدید آورد، سپس آن را ذوب و آب متلاطمی گردانید، آن گاه بخاری که همچون دود بود از آن خارج کرد:«ثُمَّ آسْتَوی اِلی السَّماء وَهِیَ دُخان» :«به آسمان که بسان دودی بود توجه کرد و آن را بشکافت» و هفت آسمان پدید آورد، سپس از آن آب کفی آفرید و سرزمین مکّه را خلق کرد، و بعد از مدتی زمین را از زیر کعبه گسترش داد.(15)
مولوی با توجه به این روایات و آیات سروده است:
از کف دریا بنگارد زمین
دود سیه را بنگارد سما
مفسّران با توجه به آیه‏ی «...خَلَقَ الاگرض فِی یَومین...»(16) و آیه : «ثُمَّ آسْتَوی اِلی السَّماء وَهِیَ دُخان...» (17) معتقدند نخست زمین را طی دو روز آفرید و سپس متوجّه خلقت آسمان و اجرام فضایی شد.
گفتنی است، در قرآن گاهی واژه «یوم= روز» مجازاً به کار گرفته و کنایه است از مرحله‏ی طولانی، و گرنه هنگام آفرینش زمین هنوز روز و شبی وجود نداشته و سال و ماهی در کار نبوده است.(18)

آفرینش در تورات

به گفته‏ی فخر رازی در تورات آمده است که خداوند گوهری آفرید و بعد با نظر هیبت به آن نگریست، آن گوهر آب شد و آسمانها و زمین را از آن بیافرید و آنها را از هم شکافت.(19)
یک گوهری چو بیضه جوشید و گشت دریا کف کرد و کف زمین شد و ز دود او سما شد

تکامل تدریجی

تاکنون فی‏الجمله تکامل و انبساط تدریجی ثابت گردید.
دلیل دیگر: قرآن مجید می‏فرماید:«...خَلَقَ السَّماواتِ وَالاگرضَ فی سِتَّة اگیّام...» .(20)
این مضمون در بسیاری از آیات به چشم می‏خورد، لیکن در مورد زمین چنان که اشاره شد دو روز نام برده شد(یومین).
مفسران معتقدند این ایام نشان دهنده‏ی مراحل تکامل تدریجی خلقت است.
بدیهی است آفرینش یک انسان لااقل به شش ماه زمان نیازمند است، در حالی که به فرمایش قرآن: «لخلقُ السَّماوات والاگرض اگکبر مِن خلق النّاس» (21): «آفرینش آسمان‏ها و زمین از خلقت مردم بزرگتر است»، بر این پایه هر روز خلقت را باید لااقل هزار سال دانست: «...اِنَّ یَوماً عِنْدَ رَبِّکَ کَاگلفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ» .(22)
فخر رازی می‏گوید: مراد از شش روز، شش حالت است که عارض آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است شده است.(23)
شاهد بر این تکامل تدریجی، حدیثی است که امام صادق علیه السلام در آن می‏فرماید: خداوند چون زمین را آفرید پنجاه هزار سال [کنایه از سالهای بسیار زیاد] آن را رها کرد، سپس موجوداتی آفرید که نه از نوع فرشته، نه از نوع جن و نه از نوع انسان به شمار می‏رفتند و سپس هزاران سال منقرض شدند، باز هزارها سال گذشت که خداوند جنّ را آفرید، و پس از مدّتی طولانی آدم را خلق کرد.(24)
همچنین در تفسیر طبرسی می‏خوانیم: امام صادق علیه السلام می‏فرماید: خداوند روز را قبل از شب ، خورشید را قبل از ماه و زمین را قبل از آسمان آفرید.(25)
در حدیث دیگر آمده است: نخستین روزی که خورشید در آن طلوع کرد نوروز بوده است.(26) و ماه نیسان نخستین ماه از ماههای دنیا است.(27)
از این دو خبر چنین استفاده می‏شود که در آغاز پیدایش روز، و گردش وضعی کره زمین دایره استوای زمین و خورشید در یک سطح قرار داشته‏اند، چنان که ما امروزه در اول برج حمل =فروردین به حساب می‏آوریم و می‏دانیم بخشی از آن با نیسان انطباق دارد.

[=Century Gothic]نتیجه سخن[=Century Gothic]:Sham:

[=Century Gothic]1. طبق نظر علی علیه السلام و سایر احایث، خداوند متعال نخست جرمی آب‏گونه همراه هوا آفرید که از آن کف و گازی پدید آمد، از این جرم کف گونه زمین آفریده شد، و از آن دود و گاز، سیّارات هفتگانه پدید آمدند، پس می‏توان گفت خانواده منظومه شمسی در اصل از یک توده جرم آفریده شده‏اند.

[=Century Gothic]2. همچنین می‏توان گفت سن و سال زمین بیش از سایر کرات (لااقل سیارات) است چون در چند جا آفرینش آسمانها را بعد از زمین به چشم دیدیم، لیکن هنوز از سن و سال همه‏ی اجرام کیهانی چیزی به دست نیامده است، زیرا قرآن فرمود :ما آن‏ها را در مدت شش روز آفریدیم.

[=Century Gothic]3. آنچه مشهور است که خورشید «مادر» منظومه شمسی است و همه‏ی سیارات و اقمارشان از خورشید جدا گشته‏اند با آنچه از روایات و احادیث خواندیم همخوانی ندارد، زیرا گاز و دودی که از زمین برخاست سبب پیدایش آسمانها گردیده است، و اگر به فرض همه در یک لحظه از هم جدا شده باشند چرا زمین را جدا شده از خورشید بدانیم؟
و اگر بخواهیم جاذبه خورشید را در نظر بگیریم، جاذبه تنها به خاطر جرم بزرگتر است، و چنانچه زمین هم بزرگی خورشید را می‏داشت البته خورشید گرد او می‏چرخید، آن سان که اکنون زمین گرد خورشید گردش دارد. بنابراین گردیدن کره کوچکتر پیرامون کره بزرگتر دلیل آن نیست که کوچک از بزرگ جدا گردیده است.

[=Century Gothic]چنان که اشاره شد برخی از[=Century Gothic]دانشمندان متأخّر از جمله «لاپلاس» نظریه گسترش و انبساط جهان را پذیرفته و گفته است: ماده‏ی جهان در ابتدا گازی بوده است منتشر در وسط فضا، با نظم ویژه، و «سدیم»ها از تکاثف و به هم رفتن آن خلق شده‏اند، آن‏گاه تطوّری که رخ داده تا از حالت سدیمی به حالت کنونی آن را رسانده به وسیله ازدیاد دوران بوده است(28)
این نظر تا اندازه‏ای به نظر روایات و آیات نزدیکتر است.
[=Century Gothic]5. این جمله که امیرالموءمنین علیه السلام فرمود: «فسوی منه سبع سماوات» از آن کف هفت آسمان آفرید، بر طبق عقیده فلکیات قدیم (بطلیموس) بوده که در آن زمان شهرت داشته است، بنابراین تنها به زبان و خطاب آن زمان بوده که سخن از هفت آسمان به میان آمده است، و چنانچه امیر علیه السلام در این زمان می‏بود به مقتضای حال، خطاب و فهم این عصر ما سخن می‏راند.

[=Century Gothic]6. این که فرمود: آسمان‏ها را بدون ستون و میخ سر پا داشت، به عقیده بسیاری از مفسران ونهج البلاغه پژوهان اشاره است به قانون جاذبه‏ی عمومی «نیوتون».(29)

[=Century Gothic]7. مادّه‏ی نخستین زمین و آسمان (آب، هوا، دود، بخار، گاز و جرم) آیا از چیزی گرفته شده و پیش ماده‏ای داشته یا مادّه‏ی قبلی در کار نبوده و نو پدید بوده‏اند؟
[=Century Gothic]از آیات قرآن چنین استفاده می‏شود که مادّه پیشین وجود نداشته و سرچشمه‏ای در کار نبوده است، قرآن می‏فرماید: «بَدیعُ السَّموات والاگرض...» (30) :« او نوپدید آورنده‏ی آسمان‏ها و زمین است».
[=Century Gothic]واژه پژوهان معتقدند واژه «بدع»، «ابداع»، «بدیع» هرگاه درباره‏ی افعال خداوند استعمال گردند به معنای پدید آورنده‏ی شی‏ء است بدون ابزار و آلت، و بدون مادّه پیشین و بدون زمان و مکان، و این ویژگی‏ها تنها از آن خداوند است.(31)
[=Century Gothic]این در حالی است که خداوند در قرآن مجید به کرّات خود را «خالق» و آفریننده‏ی آسمان‏ها، زمین و انسان خوانده است، [=Century Gothic]
[=Century Gothic]بنابراین واژه «خلق» به«بدع» و «خالق به مبدع» بر می‏گردد، یعنی در خلقت آسمان، زمین و انسان ماده قبلی در کار نبوده است، چرا که اصل انسان به خاک و زمین برمی‏گردد، گرچه این واژه (خلق) در بسیاری دیگر جاها به معنای آفرینش چیزی از چیز دیگر است.(32)
[=Century Gothic]قرآن این نکته را خاطر نشان کافران ساخته که انسان از هیچ (عدم محض) آفریده شده است:
[=Century Gothic]«اگمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَی‏ءٍ اگمْ هُمُ الخالِقُونَ* اگمْ خَلَقُوا السَّمواتِ وَالاگرضَ...» .(33)
[=Century Gothic]«آیا از هیچ خلق شده‏اند یا آن که خود خالق خویش‏اند، یا آسمان‏ها و زمین را آفریدند؟».
[=Century Gothic]خلقت از هیچ همان آفرینش بدون ماده‏ی قبلی است.
[=Century Gothic]از این آیات چند امر به دست می‏آید:
[=Century Gothic]1. آفرینش نخستین از عدم بوده و ماده قبلی وجود نداشته است.
[=Century Gothic]2. جهان ماده سابقه و پیشینه‏ی نیستی داشته وحادث است نه قدیم، ما این دو مطلب را از کلمات امام امیرالموءمنین‏علیه السلام نیز استفاده می‏کنیم:
[=Century Gothic]الف) «ذلک مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه»(34): او است آفریننده و اختراع کننده‏ی خلایق بدون سابقه و مانند (به وجود آورنده‏ی هستی از عدم و نیستی) و پس از فنا وارث ایشان است، او است معبود خلایق و روزی دهنده‏ی آنان.
[=Century Gothic]«الذی ابتدع الخلق علی غیر مثال امتثله، ولا مقدار اهتدی علیه من خالق معهود کان قبله»(35): او است خداوندی که خلایق را بیافرید بدون ماده، و مثال و صورتی که از آن اقتباس نموده و مانند آن آفریده باشد و بی سنجش و اندازه‏ای که از خالق و معبودی پیش از خود پیروی کرده باشد.
[=Century Gothic]«لم یخلق الأشیاء من اُصول أزلیّة ولا من أوائل أبدیة، بل خلق ما خلق فأقام حدّه، وصوّر ما صور فأحسن صورته»(36) اشیاء را از روی اصول و مبادی و نمونه ازلی
[=Century Gothic]

[]

  • [=Century Gothic]و ابدی نیافرید (چون آفرینش او مبدیی نداشته) بلکه (بی نمونه و مبدأ و ماده و به محض اراده) آفرید آنچه را آفرید و حدّش را تعیین نمود، و به آنچه ایجاد فرمود صورت و شکل داد و صورت آن را نیکو و مناسب گردانید. [=Century Gothic]ب)امیرالموءمنین علیه السلام درباره‏ی حدوث جهان خلقت می‏فرماید:
    [=Century Gothic]«الحمد لله الدّال علی وجوده بخلقه، وبمحدث خلقه علی أزلیّته».(37)
    [=Century Gothic]« سپاس خدایی را سزاست که به وسیله‏ی آفریده‏هایش بر وجود و هستی خویش راهنما است(زیرا هر مخلوقی ممکن است و ممکن به خودی خود دارای هستی نمی‏گردد، پس او را آفریده‏ای می‏باشد.) و به حدوث و نو پیدا شدن آفریده‏هایش بر ازلی بودن و ابتدا نداشتن خود دلیل است».
    [=Century Gothic]امیرالموءمنین علیه السلام همین برهان حدوث و نوپدیدار شدن مخلوقات را دلیل بر قدیم بودن خدا و حدوث اشیا را برهان بر وجود او شمرده می‏فرماید:
    [=Century Gothic]«الحمد لله الدالّ علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده».(38)
    [=Century Gothic]«سپاس خداوندی را سزاست که حدوث خلق دال بر قدیم بودن و وجود او است».
    [=Century Gothic]بنابراین «قدیم» تنها او است و غیر او هر چه باشد حادث است و پیشینه‏ی عدم دارد.
    [=Century Gothic]با این بیان فرضیه‏ای که می‏گفت: جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود، به طور کلی بی اساس می‏گردد و تئوری «جهان یکنواخت» که از «بوندی» «گولد» و «هویل» پیشنهاد شده بود نمی‏تواند کارامد باشد وپیدایش جهان را تفسیر نماید.
    [=Century Gothic]

    [/]

    [=Century Gothic]_______________________________
    [=Century Gothic]2. نهج البلاغه، خطبه‏ی 1.[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]3. فصلت/11.
    [=Century Gothic]4. دخان/10.
    [=Century Gothic]5. تفسیر نورالثقلین:4/540.
    [=Century Gothic]6. انبیاء/30.[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]7. ذاریات/47.
    [=Century Gothic]8. آل عمران/96.
    [=Century Gothic]9. توحید صدوق، باب 36؛ احتجاج طبرسی:2/72؛ نور الثقلین ذیل آل عمران/96؛ بحار:54، ص 64، 65؛ تفسیر قمی، ذیل آیه .
    [=Century Gothic]10.تفسیر کبیر:27/104، ذیل سجده/11 ؛ درّ المنثور:1/106؛ بحار:54/17.[=Century Gothic]

    [=Century Gothic]11. کامل ابن اثیر:1/19، 20؛ بحار:54/185؛ تفسیر المیزان، ذیل آیات نازعات.
    [=Century Gothic]12. نهج البلاغه فیض الإسلام وشهیدی، خطبه 211؛ بحار:54/38.
    [=Century Gothic]13. نهج البلاغه شهیدی:خطبه91.
    [=Century Gothic]14. امام امیرالموءمنین علیه السلام در حدیثی طلوع زحل را در آسمان هفتم خاطر نشان ساخته است،(شرح خویی بر نهج البلاغه:1/380، نشر مکتبه اسلامیه).[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]15. بحار:54/29.
    [=Century Gothic]16و 17. فصلت: 9 و 11.
    [=Century Gothic]18. ابن اثیر، کامل:1/20.
    [=Century Gothic]19. تفسیر کبیر: 17/187، ذیل هود/7.[=Century Gothic]

    [=Century Gothic]20. اعراف/54؛ یونس/3؛ هود/7؛ فرقان/59؛ سجده/4؛ ق/38؛ حدید/4.
    [=Century Gothic]21. غافر/57.
    [=Century Gothic]22. حج/47، تفسیر درّ المنثور، ذیل اعراف/54؛ بحار:54/218.
    [=Century Gothic]23. تفسیر کبیر ذیل سجده/4.
    [=Century Gothic]24. تفسیر عیاشی، تصحیح رسولی محلاتی:10/31؛ بحار:54/86.
    [=Century Gothic]25. تفسیر مجمع البیان:1/100[=Century Gothic]

    []

  • [=Century Gothic]26. بحار:59/120. [=Century Gothic]27. همان:57/102.[=Century Gothic]
    [=Century Gothic]28. آغاز و انجام جهان، ص 248؛ علوم روز و قرآن، ص 1234.
    [=Century Gothic]29. فی ظلال نهج البلاغه:1/37، نشر دار العلم للملایین، بیروت، ط 3، 1979م.
    [=Century Gothic]30. بقره/117؛ انعام/101.
    [=Century Gothic]31. مفردات راغب، ذیل بدع و خلق.
    [=Century Gothic]32. مفردات راغب، ذیل بدع و خلق.
    [=Century Gothic]33. طور/3635.
    [=Century Gothic]34.نهج البلاغه فیض، خطبه 89.
    [=Century Gothic]35. همان، خطبه 90.
    [=Century Gothic]36. همان، خطبه 162.
  • [=Century Gothic]37. همان،خطبه 152. [=Century Gothic]38. همان،خطبه 185.
    [/]
  • سلام
    جواب شما شامل حدیث هایی بود که خیلیهاش را خوانده بودم
    اما جوابم را هنوز ندادید
    آیا منظور از آب این است که جهان در ابتدا به صورت مایع بوده یا اینکه واقعا آب بوده و با گذشت زمان مواد دیگر از آب بوجود امده است؟
    سوال بعدی که در بین جوابهای شما بوجود آمد این است که منظور از هفت آسمان چیست؟ منظومه شمسی؟ یا کل ستاره هایی که میبینیم آسمان اول هستند؟

    سلام
    منتظر جواب هستم

    با سلام

    رضا;196688 نوشت:

    نتیجه سخن

    :sham:

    1. طبق نظر علی علیه السلام و سایر احایث، خداوند متعال نخست جرمی آب‏گونه همراه هوا آفرید که از آن کف و گازی پدید آمد، از این جرم کف گونه زمین آفریده شد، و از آن دود و گاز، سیّارات هفتگانه پدید آمدند، پس می‏توان گفت خانواده منظومه شمسی در اصل از یک توده جرم آفریده شده‏اند.

    2. همچنین می‏توان گفت سن و سال زمین بیش از سایر کرات (لااقل سیارات) است چون در چند جا آفرینش آسمانها را بعد از زمین به چشم دیدیم، لیکن هنوز از سن و سال همه‏ی اجرام کیهانی چیزی به دست نیامده است، زیرا قرآن فرمود :ما آن‏ها را در مدت شش روز آفریدیم.

    3. آنچه مشهور است که خورشید «مادر» منظومه شمسی است و همه‏ی سیارات و اقمارشان از خورشید جدا گشته‏اند با آنچه از روایات و احادیث خواندیم همخوانی ندارد، زیرا گاز و دودی که از زمین برخاست سبب پیدایش آسمانها گردیده است، و اگر به فرض همه در یک لحظه از هم جدا شده باشند چرا زمین را جدا شده از خورشید بدانیم؟
    و اگر بخواهیم جاذبه خورشید را در نظر بگیریم، جاذبه تنها به خاطر جرم بزرگتر است، و چنانچه زمین هم بزرگی خورشید را می‏داشت البته خورشید گرد او می‏چرخید، آن سان که اکنون زمین گرد خورشید گردش دارد. بنابراین گردیدن کره کوچکتر پیرامون کره بزرگتر دلیل آن نیست که کوچک از بزرگ جدا گردیده است.

    چنان که اشاره شد برخی ازدانشمندان متأخّر از جمله «لاپلاس» نظریه گسترش و انبساط جهان را پذیرفته و گفته است: ماده‏ی جهان در ابتدا گازی بوده است منتشر در وسط فضا، با نظم ویژه، و «سدیم»ها از تکاثف و به هم رفتن آن خلق شده‏اند، آن‏گاه تطوّری که رخ داده تا از حالت سدیمی به حالت کنونی آن را رسانده به وسیله ازدیاد دوران بوده است(28)
    این نظر تا اندازه‏ای به نظر روایات و آیات نزدیکتر است.
    5. این جمله که امیرالموءمنین علیه السلام فرمود: «فسوی منه سبع سماوات» از آن کف هفت آسمان آفرید، بر طبق عقیده فلکیات قدیم (بطلیموس) بوده که در آن زمان شهرت داشته است، بنابراین تنها به زبان و خطاب آن زمان بوده که سخن از هفت آسمان به میان آمده است، و چنانچه امیر علیه السلام در این زمان می‏بود به مقتضای حال، خطاب و فهم این عصر ما سخن می‏راند.

    6. این که فرمود: آسمان‏ها را بدون ستون و میخ سر پا داشت، به عقیده بسیاری از مفسران ونهج البلاغه پژوهان اشاره است به قانون جاذبه‏ی عمومی «نیوتون».(29)

    7. مادّه‏ی نخستین زمین و آسمان (آب، هوا، دود، بخار، گاز و جرم) آیا از چیزی گرفته شده و پیش ماده‏ای داشته یا مادّه‏ی قبلی در کار نبوده و نو پدید بوده‏اند؟
    از آیات قرآن چنین استفاده می‏شود که مادّه پیشین وجود نداشته و سرچشمه‏ای در کار نبوده است، قرآن می‏فرماید: «بَدیعُ السَّموات والاگرض...» (30) :« او نوپدید آورنده‏ی آسمان‏ها و زمین است».
    واژه پژوهان معتقدند واژه «بدع»، «ابداع»، «بدیع» هرگاه درباره‏ی افعال خداوند استعمال گردند به معنای پدید آورنده‏ی شی‏ء است بدون ابزار و آلت، و بدون مادّه پیشین و بدون زمان و مکان، و این ویژگی‏ها تنها از آن خداوند است.(31)
    این در حالی است که خداوند در قرآن مجید به کرّات خود را «خالق» و آفریننده‏ی آسمان‏ها، زمین و انسان خوانده است،
    بنابراین واژه «خلق» به«بدع» و «خالق به مبدع» بر می‏گردد، یعنی در خلقت آسمان، زمین و انسان ماده قبلی در کار نبوده است، چرا که اصل انسان به خاک و زمین برمی‏گردد، گرچه این واژه (خلق) در بسیاری دیگر جاها به معنای آفرینش چیزی از چیز دیگر است.(32)
    قرآن این نکته را خاطر نشان کافران ساخته که انسان از هیچ (عدم محض) آفریده شده است:
    «اگمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَی‏ءٍ اگمْ هُمُ الخالِقُونَ* اگمْ خَلَقُوا السَّمواتِ وَالاگرضَ...» .(33)
    «آیا از هیچ خلق شده‏اند یا آن که خود خالق خویش‏اند، یا آسمان‏ها و زمین را آفریدند؟».
    خلقت از هیچ همان آفرینش بدون ماده‏ی قبلی است.
    از این آیات چند امر به دست می‏آید:
    1. آفرینش نخستین از عدم بوده و ماده قبلی وجود نداشته است.
    2. جهان ماده سابقه و پیشینه‏ی نیستی داشته وحادث است نه قدیم، ما این دو مطلب را از کلمات امام امیرالموءمنین‏علیه السلام نیز استفاده می‏کنیم:
    الف) «ذلک مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه»(34): او است آفریننده و اختراع کننده‏ی خلایق بدون سابقه و مانند (به وجود آورنده‏ی هستی از عدم و نیستی) و پس از فنا وارث ایشان است، او است معبود خلایق و روزی دهنده‏ی آنان.
    «الذی ابتدع الخلق علی غیر مثال امتثله، ولا مقدار اهتدی علیه من خالق معهود کان قبله»(35): او است خداوندی که خلایق را بیافرید بدون ماده، و مثال و صورتی که از آن اقتباس نموده و مانند آن آفریده باشد و بی سنجش و اندازه‏ای که از خالق و معبودی پیش از خود پیروی کرده باشد.
    «لم یخلق الأشیاء من اُصول أزلیّة ولا من أوائل أبدیة، بل خلق ما خلق فأقام حدّه، وصوّر ما صور فأحسن صورته»(36) اشیاء را از روی اصول و مبادی و نمونه ازلی


    • و ابدی نیافرید (چون آفرینش او مبدیی نداشته) بلکه (بی نمونه و مبدأ و ماده و به محض اراده) آفرید آنچه را آفرید و حدّش را تعیین نمود، و به آنچه ایجاد فرمود صورت و شکل داد و صورت آن را نیکو و مناسب گردانید. ب)امیرالموءمنین علیه السلام درباره‏ی حدوث جهان خلقت می‏فرماید:
      «الحمد لله الدّال علی وجوده بخلقه، وبمحدث خلقه علی أزلیّته».(37)
      « سپاس خدایی را سزاست که به وسیله‏ی آفریده‏هایش بر وجود و هستی خویش راهنما است(زیرا هر مخلوقی ممکن است و ممکن به خودی خود دارای هستی نمی‏گردد، پس او را آفریده‏ای می‏باشد.) و به حدوث و نو پیدا شدن آفریده‏هایش بر ازلی بودن و ابتدا نداشتن خود دلیل است».
      امیرالموءمنین علیه السلام همین برهان حدوث و نوپدیدار شدن مخلوقات را دلیل بر قدیم بودن خدا و حدوث اشیا را برهان بر وجود او شمرده می‏فرماید:
      «الحمد لله الدالّ علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده».(38)
      «سپاس خداوندی را سزاست که حدوث خلق دال بر قدیم بودن و وجود او است».
      بنابراین «قدیم» تنها او است و غیر او هر چه باشد حادث است و پیشینه‏ی عدم دارد.
      با این بیان فرضیه‏ای که می‏گفت: جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود، به طور کلی بی اساس می‏گردد و تئوری «جهان یکنواخت» که از «بوندی» «گولد» و «هویل» پیشنهاد شده بود نمی‏تواند کارامد باشد وپیدایش جهان را تفسیر نماید.


    hoomanb;196694 نوشت:
    سلام
    جواب شما شامل حدیث هایی بود که خیلیهاش را خوانده بودم
    اما جوابم را هنوز ندادید
    آیا منظور از آب این است که جهان در ابتدا به صورت مایع بوده یا اینکه واقعا آب بوده و با گذشت زمان مواد دیگر از آب بوجود امده است؟
    سوال بعدی که در بین جوابهای شما بوجود آمد این است که منظور از هفت آسمان چیست؟ منظومه شمسی؟ یا کل ستاره هایی که میبینیم آسمان اول هستند؟

    hoomanb;197082 نوشت:
    سلام
    منتظر جواب هستم

    دوست گرامی دقت برفرماید جواب شما داده شده !!
    مطالب را بادقت بخوانید !!!

    موضوع قفل شده است