سیر تاریخی القاب علماء

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سیر تاریخی القاب علماء

سیر تاریخی القاب علماء از دوره قاجار تا ابتدای قیام پانزده خرداد ،در ایران ،چگونه سیری است؟

سير تاريخي القاب علماء : در بازکاوی نام ها و القاب علماء و دانشمندان دینی به بعضی از نام ها بر می خوریم که دانستنی اند . تقریبا می توان لقب عالم را جزو نخستین القابی دانست که متداول میان دانشمندان دینی بود . مثلا درباره امام رضا علیه السلام ،از او تعبیر به عالم آل محمد می شد . می توان گفت این تعبیر پس از پیروزی های حضرت درمناظرات دینی بوده است .پس تعبیر« عالم » شاید نخستین تعبیری است که از یک دانشمند دینی شده است . گرچه ما پیش از امام رضا علیه السلام لقب «زین الجتهدین » را برای امام کاظم علیه السلام می بینیم اما از آنجا که در روایات اسلامی ،امیرالمومنین علیه السلام از مامون عباسی تعبیربه « عالم خاندان عباسی » کرده است ،پس پیشینه کلمه عالم از دیگر واژهای مربوط به القاب و کنیه ها بیشتر است . علاوه برآن از احباریهود هم تعبیر به عالم می شد . بعد از این دوره ما با واژه « شیخ » آشنا می شویم . البته از یاد نبریم که از دوره ائمه تا دوران غیبت صغری که این واژه آرام آرام گسترش می یابد از دیگر عالمان ،معمولا با واژه خاصی یاد نشده است . اما در غیبت صغری واژه « شیخ » کم کم گسترش یافته و تقریبا در قرن چهارم اغلی عالمان دینی بویژه در شیعه ،با نام شیخ از آنها یاد می شده است . مانند شیخ صدوق ،شیخ طوسی ، شیخ مفید . د راین بین از سادات عالم با تعابیری بسیار ساده نام برده می شد مانند سید رضی ،سید مرتضی که آنها را « شریف » به معنی « سید » یا همان سید ،می خواندند . البته در دوران بعد بعضی از سادات دارای القابی چون« صدر» شدند .این ها افرادی بودند که متکفل امور سید ها محسوب می شدند . در بین اهل سنت از تعابیری به مانند « برهان المله و الدین » می توان برای عالمان دینی نام برد . که البته این واژه گسترده نبوده است . در دورهای بعدی ،القابی چون «تاج الاسلام » را شاهدیم . این لقب در موارد زیادی به کار برده نشده است . القابی مانند « آقا » هم به افراد عالم منتسب شده است . شمس الواعظین و امام الملة و الدین و عبارات این چنینی عموما در دوران قاجار به چشم می آید . در ادامه لازم به ذکر است که لقب ثقه الاسلام را مورد اشاره قرار دهیم که بویژه در قرن چهارم ،برافرادی اطلاق می شده است ، مانند ثقة الاسلام کلینی و ثقة الاسلام صدوق . این لقب را می توان میان عالمان دینی قرن چهاردهم دید . برنام یا لقب دیگری که بسیار دیده می شد ،« علامه » بود که در عصرهای مختلف بر عالمان فرهیخته ،اطلاق می شده است . مانند علامه مجلسی و علامه امینی و ... . اما لقب حجة الاسلام را شاید نخستین بار بتوان در « حجة الاسلام غزالی » امام شافعیان دید . و گویا قبل از آن این لقب به کار برده نشده است . ( انشاء الله ادامه دارد )

طـلاب عـلوم دينى در حوزه بر اساس سالهاى تحصيل و دانش و هوشمندى خويش داراى القاب تفخيمى هستند كه با گذشت زمان تغييراتى كرده است.

كتب رجالى و بخشى از اجازات القاب و عـناوينى راكه پس از اصحاب و تابعين به عالمان دين مى دادند چنين ضبط نموده اند: ثقه , عين , جليل , رفيع المنزلت , جليل القدر, شيخ اصحاب رئيس اقدم , نقيب العلماء, قاضى , قاضى القضاه , و نـيـز بـراى نـخـستين بار شيخ ‌ابومنصور حسن حلى (م 726 ق ) به لقب آيه اللّه علامه حلى ملقب گـرديـد, در عـصـر صـفـوى علماى طراز اول به شيخ الاسلام و صدرالصدور و ملا باشى ملقب مى گرديدند.

در مطلع قرن چهاردهم هجرى و از عصر ميرزاى اول , سيد محمدحسن مجدد شيرازى (م 1312 ق ) تا عصر حاضر القاب مصطلح و رايج عبارتند از:

1. فاضل: لقب كسى است كه مرحله مقدمات خود را با موفقيت به پايان رسانيده است .

2. ثـقـه الاسـلام: بـه طـلابى گفته مى شود كه مرحله سطوح فقه و اصول را با موفقيت به پايان رسانند و مشغول تدريس دوره مقدمات باشند.

3. حـجـه الاسلام: بر شاگردانى اطلاق مى گردد كه مشغول گذراندن دوره خارج فقه و اصول هستند و سطوح را براى ديگر شاگردان تدريس مى كنند.

4. حجه الاسلام والمسلمين: از عناوين تفخيمى براى علمائى است كه دوره خارج فقه و اصول را به پايان رسانده و به درجه اجتهاد نائل گشته اند.

5. آيـت اللّه: از عناوين تفخيمى كه حوزويان به مقامات عالى اجتهادى روحانيت خطاب مى كنند كه داراى صلاحيت فتوا و رهبرى هستند و همچنين در يكى از حوزه هاى شيعى به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته باشند اگرچه داراى رساله عمليه نباشند.

6. آيـت اللّه الـعـظـمى: از القاب تفخيمى كه شيعيان و حوزويان جهان به مقامات عالى روحانيت طـراز اول خـود كـه داراى رتـبـه اجـتـهـاد و صلاحيت فتوا و رهبرى مى باشند و مردم آنها را به مـرجـعـيـت تـقـلـيـد انتخاب كرده اند و صاحب رساله عمليه نيز هستند داده اند, آنها در يكى از حـوزه هاى علميه بزرگ شيعه مانند قم , كربلا, نجف به تدريس خارج و تربيت طلاب و نظارت بر حوزه مى پردازند (دايره المعارف تشيع ,1/240

[=&quot]نکاتی خواندنی:[/][=&quot]
[/][=&quot]ساده نگری در بحث القاب علما و وارد شدن در دایره القاب یکی از مشکلات و در واقع کاستی های حوزه علمیه است. اگر این کار به همین منوال پیش برود در آینده حوزه با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. مشکلی که امروزه شاید خیلی مورد توجه قرار نمی گیرد. ساده نگری و ساده پنداری این قضیه –یعنی رسیم کردن القاب علما - امری اشتباه است. اینکه چنین بپندارند که اگر با این لقب گذاری ها تمایز به حقی در حوزه پدید می آید و مراتب علمی و شخصیت افراد مشخص می شود کاری بی فرجام است. طلبه و عالم دینی یک مقام معنوی است و جز در موارد نادری از سوی ائمه به هیچ کس از علما لقب خاصی داده نشده است. البته این بدان معنی نیست که کار با آشفته گی پیش برود و برای کسی لقبی به کار نرود بکله لقب خاص علما، عالم ،فقیه و موارد ا ین چنینی می تواند باشد که حیطه علمی شخص را مشخص می کند. اما استفاده از عناوین تفخیمی که هیچ مشخصه و ممیزه ای برای تشخیص دارنده آن نیست مگر در بین خاص خواص که آنهم کلامشان همه گیر نیست و صدایشان را همه نمی شنوند و در بین عوام سخن آنها بسیار کم شیوع است، امری اشتباه است. یک عالم دینی دارای مراتب علمی و رفتاری است که از سوی مردم عوام قابل مشاهده است. این مردم با توجه به جنبه رفتاری عالم او را مورد توجه قرار داده و گاهی خطابهایی درباره او بکار می برند که خطاب واحد است. یعنی اصلا برای دیگری بکار برده نشده است[/][=&quot]. [/][=&quot]مثل عنوان امام برای امام خمینی برای ایرانیانی که استفاده از کلمه امام را بر عکس اعراب تنها مربوط به ائمه می دانند بلکه در صورتی این کلمه را بکار می برند که جایگاه شخص مورد نظر را بسیار بالاتر از بقیه ببینند. بله این کار درست و قابل ارزش است . چرا که از سوی مردم این لقب بکار برده شده و پشت سر این عنوان علاقه مردمی و اقتدار عالم وجود دارد. [/]

[=&quot]اما استفاده از کلماتی مانند شیخ الاسلام در گذشته و یا مفتی در میان عالمان اهل سنت و همچنین آیت الله و آیت الله العظمی برای عالمان شیعی و یکسان سازی و یکی شمردن همه این عالمان، -منظور هر عالمی در مذهب خودش است- کار را سخت می کند[/]. [=&quot]چرا که به مرور و با گذر از این زمانی که در آن قرار داریم دشمن می تواند کسانی را با این عبارات معروف نماید و برایشان شخصیت سازی کند که دیگر نتوان نام ایشان را از چرخه عالمان به حق خارج کرد. چرا که ذهن عوام به این کلمه یعنی آیت الله العظمی عادت کرده است و به نظر ایشان هر کسی با این نام خطاب شود به حق است و دارای مراتب کمال است. و مردم می گویند وی حتما شخص فوقالعاده ای در علم و تقواست. حال آنکه در موضوع شریعتمداری، منتظری، بروجردی تهرانی و ... آثار این تبادر ذهنی و نوع دید را مشاهده کردیم. باید توجه نمود که ملاکی برای بررسی علمی وجود دارد اما چه ملاکی می توان برای بررسی میزان تقوای عالم حقیقی یا شخص مدعی، پیش رو نهاد؟ تنها کسانی که بسیار انگشت شمارند می توانند تقوای دیگران را بسنجند آنهم با ملاکی که قران می دهد. إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ، که بدست آوردن آن و اکتسابش اشکل مشکلات است. و این افرادی که ملاک تقوی را می توانند بسنجند یکی از مشکلاتشان این است که نمی توانند درک خودشان را به دیگران القاء کنند.و سخن بحقشان را برسانند. چه آنکه شیطان با استفاده از حس پاسخگویی بی منطقانه که همواره جهال و نادانان قوم بدان گرفتارند می تواند هر حقی را برای عده کثیری ناحق جلوه دهد. همانگونه که وقتی حضرت نوح گفت ایمان بیاورید و بتها به درد شما نمی خورند یکی بلند شد و با منطقی پوچ و هوچی گرانه گفت : لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً .[/]

[=&quot]از دید بنده پشت سر این القاب تفخیمی که عالمان دینی ای را که جز برای خدا نمی اندیشند و نمی گویند و اصلا لقب و خطاب برایشان مهم نیست واهمیتی بدان نمی دهند،نشانه رفته است نقشه ای دراز مدت وجود دارد. نقشه ای که می تواند به مرور زمان و حداقل پس از گذشت 70 سال از عمر انقلاب عالمانی را وارد و معروف کند که کار برای مردم مشتبه شود. چرا که ملاک انتخاب مردمی القاب است و القاب در مورد افراد دیگر هم وجود خواهد داشت. یعنی می توانند شخص مورد نظرشان را با عناوینی مانند آیت الله العظمی مسلح کرده و در زمانه ای که قدرت جمهوری اسلامی اندکی به افول گذاشته باشد با رسانه های پرطمطراقشان او را رو کرده و چهره سازی برایش کنندو به خورد مردم بدهندو کار انقلاب و اسلام را از این دریچه به زوال بکشانند. علاوه بر آنه استفاده از این عناوین نوعی تفاخر شخصیتی نیز محسوب می شود. و هر عالمی که به او کمتر از آیت الله العظمی گفته شود اگر ناراحت شود می توان این را در نتیجه شهوت شخصیت پرستی اش دانست و هر کس را در این باره که با این عناوین مفخرانه خطاب شود و شاد شود می توان عالم دارای مراتب کمال نفس ندانست.[/]

[=&quot] پس در این حال چه باید کرد؟. به نظر می آید راه کار این مساله این است که حوزه علیمه از بکار بردن زیاد و رسمی این عناوین دست کشیده و عالمان جلیل القدر را با عناوین دیگری خطاب قرار دهد که توان جایگرین کردن شخصی خود را در آن مقام وجود نداشته باشد. یعنی کسی نتواند خود را با آن عناوین معروف نماید. مثلا استفاده از عناوین گسترده یکی از این راهکارهاست. عناوینی که بدلیل رسمی نبودن می تواند خود را از گزند کسانی که در پی سد استفاده از آن هستند خارج کرده ،در عین حال حوزه با پوشش صحیح و درست علمای عالم و خواص علما، دیگران را از وارد شدن نابجا در این دایره و حیطه منع نماید[/].

[=&quot] و السلام علیک یا بقیه الله [/]

با او

عرض سلام و ادب ؛

ضمن تشکر از مطالب مفیدتان ، یک تعبیر جالب از آیت الله امجد (حفظه الله) نقل می کنم در مورد همین القاب علما ؛

« این القاب از نظر معنای حقیقی اینگونه است که ، آیت الله برای همه چیز است ، سنگ و درخت و دریا هم آیت الله هستند و هر انسانی آیت الله است. اما از آن بالاتر حجة الاسلام است ، حجت اسلام یعنی کسی که آهن را در دستش موم کند ، و آیت الله العظمی ، امام زمان (عج) است. »

التماس دعای فراوان
طارق

انشاء الله باید این بحث پخته تر شود و در نهایت ما حصل آن در قالب نامه ای و یا پیامی برای مراجع عزیز ارسال شود.

موضوع قفل شده است