جمع بندی هیچ دلیلی بر امی بودن پیامبر وجود ندارد

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هیچ دلیلی بر امی بودن پیامبر وجود ندارد

امی بودن پیامبر
1.
اين مدعا را ـ كه پيامبر درس‌ناخوانده و تعليم‌نايافته بود و خواندن و نوشتن نمي‌دانست ـ نمي‌توان به گونه‌اي قطعي و خدشه‌‌ناپذير اثبات كرد، و همين نكته مهم، دليل فوق را از اعتبار ساقط مي‌كند. ما از دوران نوجواني و جواني پيامبر اسلام چيز زيادي نمي‌دانيم و اسناد و مدارك تاريخي معتبري در مورد جزئيات زندگي آن حضرت قبل از چهل سالگي (بعثت) موجود نيست، جز همان كتب تاريخي و روايي مسلمانان كه اولين آنها (سيرةابن اسحاق) در حدود يكصد و بيست سال پس از پيامبر و از روي نقل‌هايي كه بصورت شفاهي و سينه به سينه از يك نسل به نسل بعدي منتقل مي‌شد، نوشته شده است. بنابراين حقايق مربوط به دوران جواني پيامبر در هاله‌اي از شك و ابهام مي‌ماند و كتب تاريخي مسلمانان به لحاظ منطقي حتي براي خودشان اعتبار چنداني نمي‌تواند داشته باشد، چه رسد براي مخالفان (كه قاعدتاً بايد از ميان منابع و اسناد و مدارك تاريخ‌نويسان سكولار يا حد‌اقلغيرمسلمان_ که هم‌عصر پيامبر بوده باشند _ براي آنها شاهد آورد). بگذريم از اينكه اطلاعات موجود در منابع تاريخي مسلمانان نيز بسيار اندك و ناچيز است.

2. فرض كنيم پيامبر اسلام پيش از نبوت، بگونه‌اي رسمي مكتب نرفته بود و خواندن و نوشتن هم نمي‌دانست. اما آيا در چهل سالگي _ كه ادعاي پيامبري كرد _ فردي كاملاً عامي، بي‌سواد، بي‌تجربه، بي‌استعداد و بي‌خبر از همه چيز و همه جا بود؟ آيا در طول چهل سال زندگي، با هيچ عالم و حكيم و راهب و تاجر و شاعر و پير و جواني ملاقاتي نداشته و هيچ نكته‌اي از كسي نياموخته و با تعاليم تورات و انجيل ـ با آنكه در شهر و ديارش هزاران يهودي و مسيحي زندگي مي‌كردند و حتي عموي همسرش (ورقه بن نوفل ) يک دانشمند مسيحي بود ـ هيچگونه آشنايي نداشت؟ آيا در اين مدت، به نمايندگي از طرف همسر ثروتمندش به سفرهاي داخلي و خارجي نرفته بود؟ آيا دانش و تجربة پيامبر در حد عرب بيابانگردي بود كه جز شترچرانيچيزديگري نمي‌دانست؟ پاسخ همة اين سؤالات معلوم است. مي‌توان به راحتي فرض كرد كه پيامبر درس نخوانده بود و خواندن و نوشتن نيز نمي‌دانست، اما استعداد و نبوغ ذاتي و هوش سرشار و زندگيپرفراز و نشيب او در طول چهل سال برايش كوله‌باري از دانش و معرفت و تجربه به ارمغان آورده بود و مي‌دانست (يا گمان مي‌كرد) كه براي رسيدن به اهداف خود راهي جز ادعاي نبوت ندارد. بسياري از شخصيت‌هاي بزرگ تاريخ، افرادي مكتب‌نرفته و درس‌ناخوانده بودند و خواندن و نوشتن نيز نمي‌دانستند، اما تبديل به چهره‌هاييماندگار شدند.

به بيان ديگراُمي بودن (همانطور که در مقدمه اول آمد) به معناي اين است که فرد، فاقد معلومات اکتسابي‌اي است که در پرتو قدرت بر خواندن و نوشتن بدست آمده باشد، نه اينکههيچچيزي از هيچ کس نياموخته و هيچ دانش و معلومات و تجربياتي نداشته باشد. بنابراين ممکن است شخصي اُمي باشد، اما هوش و ذکاوت و دانش و معلوماتش از هزار فرد غير اُمي بيشتر باشد. پس اُمي بودن پيامبر اسلام اگر هم واقعيت داشته باشد، چيزي را اثبات نمي‌کند.

بنظر من اصلا امی بودن یا نبودن پیامبر اهمیتی نداره
البته از این جهت که اگر امی بوده نشون دهنده این بوده که دنبال علم و دانش نرفته مهمه
ولی از این جهت که امی بودن یا نبودن پیامبر تاثیری بر نتیجه اعجاز بودن یا نبودن قرآن میذاره بنظرم اهمیتی نداره

ضمنا امی منحصرا به معنای بیسواد نیست و حتی خود علمای شیعه هم احتمالات دیگه ای براش قائل شدن

"الذی جعل فی الامیین رسول منهم" سوره جمعه

سلام
به نظر شما چرا قرآن خارق العاده است
می دونید تعریف خارق العاده چیست؟خارق العاده عملی است که خرق و عادت مردم را در مورد مسئله ای بشکند
اما آیا قرآن خارق العاده است
کدام عادت مردم را خرق کرده است آیا مردم عادت داشته اند که هر کتابی مثلش اورده شود و در مورد قران این مورد خرق شد
معلوم است که چنین نیست
درست است شرط دیگر اعجاز یعنی عدم معارضه را دارد اما شرط مهم دیگر معجزه یعنی خرق عادت را ندارد
این در حالی است که علمای بزرگ شیعه خارق العاده بودن را به عنوان شرط اساسی معجزه عنوان نموده اند:
شیخ مفید(م412ق):
المعجزه هو الامر الخارق للعاده المطابق للدعوی المقرون بالتحدی المتعذر علی الخلق اتیان مثله
سیدمرتضی(م436ق):
المعجزه الفعل الناقض للعاده یتحدی به الظاهر فی زمان التکلیف لتصدیق مدع فی دعواه
محقق طوسی(م672ق):
هو ثبوت ما لیس او نفی ما هو معتاد مع خرق العاده و مطابقه الدّعوی
علامه حلی(م726 ق):
المعجز هو الاتیان بما یخرق العاده مطابقا للدعوی
فاضل مقداد:
و عرفوه بانه امر خارق للعاده مطابق للدعوی مقرون بالتحدی متعذر علی الخلق الاتیان بمثله جنساً و صفتاً
آیت الله مصباح یزدی:
امر خارق العاده‌اى كه با اراده خداى متعال از شخص مدّعى نبوت، ظاهر شود و نشانه صدق ادّعاى وى باشد(کتاب عقاید)
آیت الله سبحانی:
امري كه خارق (ضد و شكننده) عادت و همراه با ادعا تحدي (مبارز طلبي) است و نمي شود با آن مبارزه و معارضه كرد
البته در معنای خارق العاده تعریف معجزه به آن خدشه هایی توسط آقای قراملکی در کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین صورت گرفته است که دیگر ما به آن نمی پردازیم.
*اسناد این سخنان در کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین تالیف آقای قراملکی نشر بوستان کتاب موجود می باشد
اما اگر از یک فرد امی چنین متنی و بیانی صادر شود خرق عادت خواهد بود(دقت کنید)
حالا فهمیدید چه نیازی به امی بودن پیامبر داریم
در ضمن می توانید برای اطلاعات بیشتر در این مورد به کتاب قران شناسی آیت الله مصباح درس دوازدهم ؛عنوان درس:اعجاز از جهت امی بودن پیامبر مراجعه نمایید

سلام به همه دوستان
درسته که تازه عضو شدم ولی واقعا تلاش کردم تا بتونم چند نفر آدم بدردبخور برای مباحثه پیدا کنم
هر چند که تعدادی هم هستن ولی متاسفانه قاطبه و شاکله نویسندگان افرادی ... هستن
لطفا اینجا را ببینید
http://www.askdin.com/thread13586-22.html#post194287
با تشکر از توجهتون
برای همیشه بای

واژه ي امي از ماده امّ به معناي مادر يا از امت به معناي جمعيت گرفته شده است. دانشمندان درباره معناي امّي اختلاف دارند. جمعي آن را به معناي درس نخوانده مي‌دانند. يعني امي كسي است كه به همان حالتي كه از مادر متولد شده باقي مانده و مكتب و استادي را نديده است. بعضي آن را به معناي كسي دانسته است كه از ميان امت و توده برخاسته است نه از ميان اشراف، ثروتمندان.

اما معناي مناسب براي امي همان معناي اول است كه با موارد استعمال اين كلمه نيز سازگارتر مي‌باشد.(1) زيرا يكي از نكات روشن زندگي رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اين است كه آن حضرت به مكتب نرفته و درس نخوانده و نزد هيچ استاد و معلمي، تلمذ و شاگردي نكرده است و با هيچ نوشته و كتابي آشنا نبوده است و احدي از مورخان مسلمان و غيرمسلمان مدعي نشده است كه آن حضرت در دوران كودكي يا جواني، چه رسد به دوران كهولت و پيري كه دوره رسالت است، نزد كسي خواندن يا نوشتن آموخته است و همچنين احدي ادعا نكرده و موردي را نشان نداده است كه آن حضرت قبل از دوران رسالت يك سطر خوانده و يا يك كلمه نوشته باشد.

مردم عرب و بالاخص عرب حجاز در آن عصر، به طور كلي بي‌سواد بودند و افرادي از آنها كه مي‌توانستند بخوانند و بنويسند انگشت شمار و انگشت‌نما بودند ممكن نيست كه شخصي در آن محيط اين فنّ را بياموزد و در ميان مردم به اين صفت معروف نشود.»(2)

قرآن كريم نيز امي بودن پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ . يعني درس نخواندن وي قبل از بعثت را تأييد مي‌كند. در سورة عنكبوت مي‌فرمايد: و ماكنت تتلوا من قبله من كتابٍ و لاتخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون(3) .
يعني تو هرگز پيش از اين كتابي نمي‌خواندي، و با دست خود چيزي نمي‌نوشتي، مبادا كساني كه در صدد تكذيب و ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند.

زماني كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در مكه مي‌زيست تعداد باسوادان آن سرزمين بسيار اندك و انگشت‌شمار بودند. بر اساس آنچه در تاريخ آمده است، تعداد مرداني كه خواندن و نوشتن را مي‌دانستند فقط 17 نفر و تعداد زناني كه با خواندن و نوشتن آشنا بودند فقط يك نفر بود و اسامي آنها در تاريخ آمده است، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ جزء آن عده نيست.

مسلماً در چنين محيطي اگر پيامبر اكرم خواندن و نوشتن مي‌دانست كاملاً معروف و مشهور مي‌شد. و سخن صريح قرآن كريم كه وي را «امي»(4) خوانده است، مورد اعتراض مردم قرار مي گرفت، در حالي كه چنين حادثه ي رخ نداد. اين نيز خود تأييدي بر اين مطلب است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ با خواندن و نوشتن آشنايي نداشته است.

اين مطلبي بود كه نسبت به دوران قبل از بعثت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بيان شد. اما نسبت به دوران بعد از رسالت او (چه دوران سيزده ساله‌اي كه در مكه زندگي كرد و چه دوران ده ساله زندگي كه در مدينه بود) نيز هيچ‌يك از مورخان ننوشته‌اند كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ خواندن و نوشتن را از كسي فراگرفته باشد. بنابراين، پيامبر (ص) به همان حال امي بودن تا پايان عمر باقي مانده است.

اما نكته ي قابل توجه اين است كه درس نخواندن غير از بي‌سواد بودن است رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ احتمالا توانايي بر خواندن و نوشتن از طريق تعليمات الهي داشت، بدون آنكه نزد انساني آن را فرا گرفته باشد.
هر چند در هيچ تاريخي ديده نشده است كه او از اين علم و دانشش استفاده كرده باشد، چيزي را از رو بخواند و يا با دست خود نامه اي بنويسد، و شايد پرهيز پيامبر (ص) در تمام عمرش از اين كار باز براي اين بود كه دستاويزي به دست بهانه جويان ندهد.(5)

بنابراين پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ چه در مدينه و چه در مكه نزد هيچ انساني به فراگيري خواندن و نوشتن نپرداخته است. زيرا تعداد افراد باسواد مكه، در زماني كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن محيط زندگي، مي‌كرد فقط 17 نفر مرد و يك نفر زن بوده است و تعداد افراد باسواد مدينه از ميان دو قبيله اوس و خزرج كه دو قبيله معروف ساكنان مدينه بودند، فقط يازده نفر بود كه بلاذري در تاريخ خود نام آن ها را بيان نموده است و نيز نام كساني را كه سمت دبيري پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را داشتند بيان مي كند و مشخص و روشن مي شود كه خط و فن خواندن و نوشتن تازه وارد حجاز گرديده بوده است و از آن جهت اگر كسي خواندن و نوشتن مي دانست معروف و زبانزد خاص و عام مي شد.

و از اينكه اسم آن حضرت جزء افراد با سواد مدينه ثبت نشده است روشن مي‌شود كه آن حضرت در مدينه هم خواندن و نوشتن را فرا نگرفته است.(6)
از مجموع قرائن به دست مي‌آيد كه آن حضرت در دوران رسالت نيز نه خواند و نه نوشت و اين مطلب مورد اتفاق تمام دانشمندان شيعه و سني مي‌باشد.
و از نصوص تاريخي معتبر به دست مي‌آيد كه رسول خدا در مدينه گروهي به نام دبير داشته است. دبيران پيامبر وحي الهي، سخنان پيامبر اكرم، عقود و معاملات مردم، عهدها و پيمان نامه‌هاي رسول خدا با مشركين و اهل كتاب، دفاتر صدقات و ماليات و خمس، و نامه‌هاي فراوان آن حضرت به سران قبايل و كشور هاي هم جوار، را، مي‌نوشتند.

امروزه علاوه بر وحي و سخنان حضرت، كه نوشته شده و باقي است، عهدنامه‌ها و بسياري از نامه‌هاي رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز در متن تاريخ ثبت شده و باقي است كه محمد بن سعد در طبقات‌الكبري در حدود صدنامه را ذكر كرده است.(7) نكته قابل دقت اين است كه از اين همه نامه و سخنان حضرت كه در تاريخ آمده است هيچ كدام به خط خود وي نوشته نشده است و اگر حضرت در دوران بعد از رسالت به فراگيري خواندن و نوشتن پرداخته بود لااقل يك نامه يا يك آيه يا سخن از خود حضرت، به خط خود آن حضرت نوشته مي‌شد.

نتيجه اين كه مراد از امي بودن پيامبر (ص) كه در قرآن كريم يا در احاديث آمده است همان درس نخوانده و مكتب نديده است و بين درس نخواندن با بي‌سوادي فرق وجود دارد.

پاورقی:
1. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج 6، ص 395.
2. مطهري، مرتضي، پيامبر امي، انتشارات صدرا، ص 9.
3. عنكبوت: 48.
4. اعراف: 157.
5. تفسير نمونه، ج 16، ص 305.
6. طباطبائي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، ج 1، ص 337.
7. پيامبر امي، ص 18-21.

اما معناي مناسب براي امي همان معناي اول است كه با موارد استعمال اين كلمه نيز سازگارتر مي‌باشد.(1) زيرا يكي از نكات روشن زندگي رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اين است كه آن حضرت به مكتب نرفته و درس نخوانده و نزد هيچ استاد و معلمي، تلمذ و شاگردي نكرده است و با هيچ نوشته و كتابي آشنا نبوده است و احدي از مورخان مسلمان و غيرمسلمان مدعي نشده است كه آن حضرت در دوران كودكي يا جواني، چه رسد به دوران كهولت و پيري كه دوره رسالت است، نزد كسي خواندن يا نوشتن آموخته است و همچنين احدي ادعا نكرده و موردي را نشان نداده است كه آن حضرت قبل از دوران رسالت يك سطر خوانده و يا يك كلمه نوشته باشد.
پاسخ:شماره 1 مطلب مرا دوباره بخوانید
بعد هم آنچه در تاریخ نیامده دلیل بر عدم وجودش نیست شاید پیامبر می خوانده ولی مردم نفهمیدن یا فهمیدن و نقل نکردن
مردم عرب و بالاخص عرب حجاز در آن عصر، به طور كلي بي‌سواد بودند و افرادي از آنها كه مي‌توانستند بخوانند و بنويسند انگشت شمار و انگشت‌نما بودند ممكن نيست كه شخصي در آن محيط اين فنّ را بياموزد و در ميان مردم به اين صفت معروف نشود.
پاسخ:ممکنه پیامبر از اون انگشت شمارها بوده
قرآن كريم نيز امي بودن پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ . يعني درس نخواندن وي قبل از بعثت را تأييد مي‌كند. در سورة عنكبوت مي‌فرمايد: و ماكنت تتلوا من قبله من كتابٍ و لاتخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون(3) .
يعني تو هرگز پيش از اين كتابي نمي‌خواندي، و با دست خود چيزي نمي‌نوشتي، مبادا كساني كه در صدد تكذيب و ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند.

پاسخ:سوال من برون دینی است
زماني كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در مكه مي‌زيست تعداد باسوادان آن سرزمين بسيار اندك و انگشت‌شمار بودند. بر اساس آنچه در تاريخ آمده است، تعداد مرداني كه خواندن و نوشتن را مي‌دانستند فقط 17 نفر و تعداد زناني كه با خواندن و نوشتن آشنا بودند فقط يك نفر بود و اسامي آنها در تاريخ آمده است، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ جزء آن عده نيست.
پاسخ:شاید پیامبر جزو آن 17 نفر بوده یا اگر نبوده سهو مورخین بوده یعنی شاید خواندن و نوشتن بلد بوده و مورخین می دونستن ولی به دلایلی نقل نکرده اند
مسلماً در چنين محيطي اگر پيامبر اكرم خواندن و نوشتن مي‌دانست كاملاً معروف و مشهور مي‌شد. و سخن صريح قرآن كريم كه وي را «امي»(4) خوانده است، مورد اعتراض مردم قرار مي گرفت، در حالي كه چنين حادثه ي رخ نداد. اين نيز خود تأييدي بر اين مطلب است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ با خواندن و نوشتن آشنايي نداشته است.
پاسخ:خب یواشکی خوندن که کسی نفهمه(ااحتمالش که هست)
اين مطلبي بود كه نسبت به دوران قبل از بعثت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بيان شد. اما نسبت به دوران بعد از رسالت او (چه دوران سيزده ساله‌اي كه در مكه زندگي كرد و چه دوران ده ساله زندگي كه در مدينه بود) نيز هيچ‌يك از مورخان ننوشته‌اند كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ خواندن و نوشتن را از كسي فراگرفته باشد. بنابراين، پيامبر (ص) به همان حال امي بودن تا پايان عمر باقي مانده است.
پاسخ: بحث در مورد قبل بعثت است
اما نكته ي قابل توجه اين است كه درس نخواندن غير از بي‌سواد بودن است...
پاسخ:باشه امی به معنای معلم ندیده است من با همین مفهوم مشکل دارم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

الآن ما با دو مطلب رو خلط شده میبینیم.

1. اعجاز
2. معنای امی

آیا تنها راه اثبات اعجاز اثبات امی بودن پیامبر است؟ اگر پیامبر امی نبودن اعجاز قرآن بالکل زیر سوال بود؟ امی به چه معناست؟

اگر قران از خدا نبود در آن اختلاف کثیر یافت میشد چرا که بالاخره بشر ممکن الخطا است زیرا هیچ چیزی محض نیست از نگاه برون دینی هیچ انسانی نمیتواند از خطا مصون بماند.

اما اگر شما عصمت ایشان را قبول دارید (چرا که اگر قبول کنیم که ایشون توی این همه آیات خطا نکرده اند و سخن به خلاف ادعای خود نگفته اند با آن که به قول شما خواندن و نوشتن هم بلد نبودند پس لابد معصوم هستند) این شخص لایق پیروی نیست؟

آیا از سخن گفتن گاها با یک اهل کتاب میتوان کتابی مانند قرآن آورد؟

velayat;194452 نوشت:
بعد هم آنچه در تاریخ نیامده دلیل بر عدم وجودش نیست شاید پیامبر می خوانده ولی مردم نفهمیدن یا فهمیدن و نقل نکردن

از نگاه برون دینی عقلا غیر ممکن نیست اما احتمالش بسیار ضعیف است آیا عاقل میپذیرد به صرف احتمال بسیار ضعیف احتمال قوی را رها کند؟ آیا اگر صد نفر به شما بگویند که شیری آن طرف دارد به سمت ما می اید و خودشان هم در حال فرار بودند شما باز به سمت شیر میروید یا مانند ایشان فرار میکنید؟ آیا رفتن به سمت شیر در این صورت احمقانه نیست؟(هرچند که احتمال نبودنش عقلا منتفی نیست)

التماس دعا

آیا تنها راه اثبات اعجاز اثبات امی بودن پیامبر است؟ اگر پیامبر امی نبودن اعجاز قرآن بالکل زیر سوال بود؟ امی به چه معناست؟
همانطور که قبلا گفتم:
به نظر شما چرا قرآن خارق العاده است
می دونید تعریف خارق العاده چیست؟خارق العاده عملی است که خرق و عادت مردم را در مورد مسئله ای بشکند
اما آیا قرآن خارق العاده است
کدام عادت مردم را خرق کرده است آیا مردم عادت داشته اند که هر کتابی مثلش اورده شود و در مورد قران این مورد خرق شد
معلوم است که چنین نیست
درست است شرط دیگر اعجاز یعنی عدم معارضه را دارد اما شرط مهم دیگر معجزه یعنی خرق عادت را ندارد
این در حالی است که علمای بزرگ شیعه خارق العاده بودن را به عنوان شرط اساسی معجزه عنوان نموده اند:
شیخ مفید(م412ق):
المعجزه هو الامر الخارق للعاده المطابق للدعوی المقرون بالتحدی المتعذر علی الخلق اتیان مثله
سیدمرتضی(م436ق):
المعجزه الفعل الناقض للعاده یتحدی به الظاهر فی زمان التکلیف لتصدیق مدع فی دعواه
محقق طوسی(م672ق):
هو ثبوت ما لیس او نفی ما هو معتاد مع خرق العاده و مطابقه الدّعوی
علامه حلی(م726 ق):
المعجز هو الاتیان بما یخرق العاده مطابقا للدعوی
فاضل مقداد:
و عرفوه بانه امر خارق للعاده مطابق للدعوی مقرون بالتحدی متعذر علی الخلق الاتیان بمثله جنساً و صفتاً
آیت الله مصباح یزدی:
امر خارق العاده‌اى كه با اراده خداى متعال از شخص مدّعى نبوت، ظاهر شود و نشانه صدق ادّعاى وى باشد(کتاب عقاید)
آیت الله سبحانی:
امري كه خارق (ضد و شكننده) عادت و همراه با ادعا تحدي (مبارز طلبي) است و نمي شود با آن مبارزه و معارضه كرد
البته در معنای خارق العاده تعریف معجزه به آن خدشه هایی توسط آقای قراملکی در کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین صورت گرفته است که دیگر ما به آن نمی پردازیم.
*اسناد این سخنان در کتاب معجزه در قلمرو عقل و دین تالیف آقای قراملکی نشر بوستان کتاب موجود می باشد
اما اگر از یک فرد امی چنین متنی و بیانی صادر شود خرق عادت خواهد بود(دقت کنید)
حالا فهمیدید چه نیازی به امی بودن پیامبر داریم
در ضمن می توانید برای اطلاعات بیشتر در این مورد به کتاب قران شناسی آیت الله مصباح درس دوازدهم ؛عنوان درس:اعجاز از جهت امی بودن پیامبر مراجعه نمایید
اگر قران از خدا نبود در آن اختلاف کثیر یافت میشد چرا که بالاخره بشر ممکن الخطا است زیرا هیچ چیزی محض نیست از نگاه برون دینی هیچ انسانی نمیتواند از خطا مصون بماند.
پاسخ:احتمالش که هست
از نگاه برون دینی عقلا غیر ممکن نیست اما احتمالش بسیار ضعیف است آیا عاقل میپذیرد به صرف احتمال بسیار ضعیف احتمال قوی را رها کند؟ آیا اگر صد نفر به شما بگویند که شیری آن طرف دارد به سمت ما می اید و خودشان هم در حال فرار بودند شما باز به سمت شیر میروید یا مانند ایشان فرار میکنید؟ آیا رفتن به سمت شیر در این صورت احمقانه نیست؟(هرچند که احتمال نبودنش عقلا منتفی نیست)
پاسخ:اونقدام که شما می گی احتمالش ضعیف نیست بلکه به نظر من قوی است چون دلیلی نداریم که مورخها همه چی را نقل کنند بلکه موید بر این حرف داریم که مورخین همه چی را نقل نمی کنند
بعد هم در مورد شیر،نرفتن من به دنبال شیر یه حرفه وجود شیر در نفس الامر یه حرفه دیگر است
من به طرف شیر نمی روم اما با ظن
اما این دلیل نمی شود شیر در نفس الامر وجود داشته باشد
من دلیل می خواهم که در نفس الامر این اتفاق افتاده است
نه به خاطر ترسم قبول کنم خدا هست و...
که به قول فخر رازی:ظن را اعتقاد نشاید

velayat;194212 نوشت:
سلام

اما اگر از یک فرد امی چنین متنی و بیانی صادر شود خرق عادت خواهد بود(دقت کنید)
حالا فهمیدید چه نیازی به امی بودن پیامبر داریم
در ضمن می توانید برای اطلاعات بیشتر در این مورد به کتاب قران شناسی آیت الله مصباح درس دوازدهم ؛عنوان درس:اعجاز از جهت امی بودن پیامبر مراجعه نمایید

با سلام خدمت دوستان
همانطور که گفته شده معجزه امری خارق عادت است از طرف کسی که مدعی نبوت است، معجزۀ جاوید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرآن است، که قرآن با حقائق و معارف الهی موجود در آن و اسلوب و نحوۀ بیان آن امری خارق عادت است؛ چه اینکه اگر خارق عادت نبود در همان سالهای آغازین ارسال آن، تحدی آن مورد نقض واقع می شد؛ زیرا عرب آن دوران لااقل در بحث فصاحت و بلاغت سر آمد تمام دوران بوده است.
اما اینکه اعجاز قرآن را متوقف بر امی بودن پیامبر صلی الله علیه و آله بدانیم مبنای علمی ندارد چه اینکه پیامبر چه امی می بود و چه نبود قرآن معجزه است و خلاف عادت بشر است، اما امی بودن آن برای نفی اتهام غیر الهی بودن آن است.

در مورد امی بودن پیامبر (ص) رجوع به این لینکها مناسب است:
http://quran-journal.com/orientalist/index.php?option=com_content&view=article&id=117&catid=48&lang=fa

http://www.taqrib.info/persian/index.php?option=com_content&view=article&id=1051:1390-07-14-07-01-09&catid=42:prophetmohammad&Itemid=391

http://maaref.ac.ir/Upload/Quarterly/ArticleFile/124383142242.doc

همانطور که گفته شده معجزه امری خارق عادت است از طرف کسی که مدعی نبوت است، معجزۀ جاوید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرآن است، که قرآن با حقائق و معارف الهی موجود در آن و اسلوب و نحوۀ بیان آن امری خارق عادت است؛ چه اینکه اگر خارق عادت نبود در همان سالهای آغازین ارسال آن، تحدی آن مورد نقض واقع می شد؛ زیرا عرب آن دوران لااقل در بحث فصاحت و بلاغت سر آمد تمام دوران بوده است.
این بحث را ذیل این پست بررسی کرده ام :مثل اوری به چه معناست؟
از کجا معلوم آینده مانند قران نمی اید

اما اینکه اعجاز قرآن را متوقف بر امی بودن پیامبر صلی الله علیه و آله بدانیم مبنای علمی ندارد چه اینکه پیامبر چه امی می بود و چه نبود قرآن معجزه است و خلاف عادت بشر است، اما امی بودن آن برای نفی اتهام غیر الهی بودن آن است.
توصیه می کنم یک بار دیگر متن من را بخوانید من برای ادعایم دلیل اوردم اگر دلیلی دارید دلیل مرا رد کنید

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

velayat;195296 نوشت:
به نظر شما چرا قرآن خارق العاده است می دونید تعریف خارق العاده چیست؟خارق العاده عملی است که خرق و عادت مردم را در مورد مسئله ای بشکند اما آیا قرآن خارق العاده است کدام عادت مردم را خرق کرده است آیا مردم عادت داشته اند که هر کتابی مثلش اورده شود و در مورد قران این مورد خرق شد معلوم است که چنین نیست

بسم الله شما یه کتاب بیارید که مثلش آورده نشده باشه! در اکثر موارد در اثر گذشت زمان برترش آورده میشه

مثلا فیزیک سالها پیش فلان نظریه رو دادن و کتابها نوشتن چند سال بعد شکسته شد شیمی همینطور (مثل نظریات در مورد اتم) و .....
از نگاه دینی هم که تورات و انجیل برترش رو قرآن اورده و هنوز برتر یا حتی مثل قرآن نیامده!!!

دیدید که برای اثبات اعجاز نیازی به اثبات امی بودن از طریق دینی نیست.

velayat;195296 نوشت:
احتمالش که هست

نیست هر چی باشه مهم اینه که اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد مگر ان که معصوم باشه که اونوقت لایق پیروی هست شما اون موجود معصوم رو گیر بیارید ما از دینمون دست میکشیم.

velayat;195296 نوشت:
پاسخ:اونقدام که شما می گی احتمالش ضعیف نیست بلکه به نظر من قوی است چون دلیلی نداریم که مورخها همه چی را نقل کنند بلکه موید بر این حرف داریم که مورخین همه چی را نقل نمی کنند بعد هم در مورد شیر،نرفتن من به دنبال شیر یه حرفه وجود شیر در نفس الامر یه حرفه دیگر است من به طرف شیر نمی روم اما با ظن اما این دلیل نمی شود شیر در نفس الامر وجود داشته باشد من دلیل می خواهم که در نفس الامر این اتفاق افتاده است نه به خاطر ترسم قبول کنم خدا هست و... که به قول فخر رازی:ظن را اعتقاد نشاید

این مثال رو برای همین زدم بنده نمیگم شما باید قطعا علم به امی بودن پیامبر پیدا کنید بحث اینجاست که فعلا تا دلیلی بر امی نبودنش نیامده ما احتمال 99 درصد رو ول نمیکنیم و 1 درصد رو بگیریم.

البته وقتی شما نمیتونید مثل قرآن بیارید همین کافی است برای اثبات حقانیت قرآن و در خود قرآن هم پیامبر امی خوانده شده است.

البته شاید گفته بشه دور داره اما هیچ دور نیست شما اگه میگید قرآن از سمت قرآن نیست و پیامبر هم درس خوانده بود باشه سلمنا که اینطور شما مثل قرآن یا برتر از قرآن بیارید. اما اگر نتونستید دیگه هیچ بهانه ای برا عدم اعتقاد به قرآن نخواهید داشت.

velayat;195405 نوشت:
این بحث را ذیل این پست بررسی کرده ام :مثل اوری به چه معناست؟ از کجا معلوم آینده مانند قران نمی اید

تا زمانی که کسی عرضه آوردنش را نداشته باشد اعتقاد به قرآن صحیح است اما وقتی آمد ما قرآن را میبوسیم و میذاریم کنار!

این که شما نمیتونید بیارید برای همین هم انقدر زور میزنید که شاید در آینده آمد چون هیچکسی نمیتونه بیاره اگر میتونستند میاوردند حالا که نیاوردند پس دلیلی برای اعتقاد نداشتن به آنچه آمده نداریم.

التماس دعا

بسم الله شما یه کتاب بیارید که مثلش آورده نشده باشه! در اکثر موارد در اثر گذشت زمان برترش آورده میشه
مثلا فیزیک سالها پیش فلان نظریه رو دادن و کتابها نوشتن چند سال بعد شکسته شد شیمی همینطور (مثل نظریات در مورد اتم) و .....
از نگاه دینی هم که تورات و انجیل برترش رو قرآن اورده و هنوز برتر یا حتی مثل قرآن نیامده!!!
دیدید که برای اثبات اعجاز نیازی به اثبات امی بودن از طریق دینی نیست.
پاسخ:اما نمی توان مثل آوری کتابهای دیگران را به عنوان عادت مردم حساب کرد
بعد برای هزارمین بار عرض می کنم مثل اوری با برتر اوری از زمین تا اسمون فرق داره برو کتاب لغت نگاه کن
نیست هر چی باشه مهم اینه که اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد مگر ان که معصوم باشه که اونوقت لایق پیروی هست شما اون موجود معصوم رو گیر بیارید ما از دینمون دست میکشیم.
پاسخ:عدم سابق دلیل بر عدم لاحق نمی شود
این مثال رو برای همین زدم بنده نمیگم شما باید قطعا علم به امی بودن پیامبر پیدا کنید بحث اینجاست که فعلا تا دلیلی بر امی نبودنش نیامده ما احتمال 99 درصد رو ول نمیکنیم و 1 درصد رو بگیریم.
پاسخ:کی گفته 99 درصد من می گم 50 ، 500
البته وقتی شما نمیتونید مثل قرآن بیارید همین کافی است برای اثبات حقانیت قرآن و در خود قرآن هم پیامبر امی خوانده شده است.
پاسخ:نمی توانیم بیاوریم چون داور مشخصی وجود ندارد(در ذسل سوال منظور از مثل اوری چیست درج کرده ام)
نمی اوریم چون مقصود از مثل اوری مشخص نیست
نمی اوریم...
اینکه الان نیاوردیم دلیل نمی شود که آینده نیاوریم (عدم سابق دلیل بر عدم لاحق نمی شود)و همین احتمال کافی است که یقین نکنم مثل قران نمی اید و مثل اوری قران از قدرت بشر خارج است
احتمال 50 ،50 است نه99 ،1

البته شاید گفته بشه دور داره اما هیچ دور نیست شما اگه میگید قرآن از سمت قرآن نیست و پیامبر هم درس خوانده بود باشه سلمنا که اینطور شما مثل قرآن یا برتر از قرآن بیارید. اما اگر نتونستید دیگه هیچ بهانه ای برا عدم اعتقاد به قرآن نخواهید داشت.
پاسخ:اشکالات ذکر گردید(به دلیل همین اشکالات...)
تا زمانی که کسی عرضه آوردنش را نداشته باشد اعتقاد به قرآن صحیح است اما وقتی آمد ما قرآن را میبوسیم و میذاریم کنار!
پاسخ:برای هزارمین بار همین احتمال وقوع دلیل بر عدم اعتقاد شما به آن می شود چون نمی توانی یقین کنی که مثل اوری از قدرت بشر خارج است
این که شما نمیتونید بیارید برای همین هم انقدر زور میزنید که شاید در آینده آمد چون هیچکسی نمیتونه بیاره اگر میتونستند میاوردند حالا که نیاوردند پس دلیلی برای اعتقاد نداشتن به آنچه آمده نداریم.

پاسخ:زور نمی زنیم سخنمان یک چیز بدیهی است 1000 سال پیش کسی هواپیما درست می کرد کسی نمی توانست مثلش ر بیاورد ولی الان چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعد من این حربه را به کار گرفتم به خاطر اینکه دشمن راحت شکست می خورد و واقعا به نظر من مثل اوری ابهم المبهمات است داور کیه معلوم نیست مثل وری از چه جهتی معلوم نیست ...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

velayat;196784 نوشت:
پاسخ:اما نمی توان مثل آوری کتابهای دیگران را به عنوان عادت مردم حساب کرد

اتفاقا میشود ما که عادت کردیم. شما منکرید اثبات کنید که نمیشود.

velayat;196784 نوشت:
بعد برای هزارمین بار عرض می کنم مثل اوری با برتر اوری از زمین تا اسمون فرق داره برو کتاب لغت نگاه کن

برتر آوردن که سخت تر است از مثل آوری!! مثل به عنوان حد اقل عنوان میشود و برتر تا هر چقدر که بهتر باشد بهتر است.

velayat;196784 نوشت:
پاسخ:عدم سابق دلیل بر عدم لاحق نمی شود

اتفاقا اولا دلیل میشود دوما عرصه باز است شما میتوانید بروید انس و جن رو جمع کنید بیاورید. سوما چون برتر و مثل آن حتی قابل تصور هم نیست مگر عین آن باشد که ما هم مشکلی با عینش نداریم.

velayat;196784 نوشت:
پاسخ:کی گفته 99 درصد من می گم 50 ، 500

خوب 50 در مقابل 500 که میشود همون چه فرقی میکنه؟ نکنه منظورتون 50 در مقابل 50 هست؟

این ادعای شما اثبات نشده که شده؟ فعلا که همه قرائن نشون میده نبوده در ضمن اعجاز قرآن هم ثابت شده که اگر قرآن معجزه شد پس راستگوست و اگر راستگوست پس پیامبر امی است:
الأعراف : 157 الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ
الأعراف : 158 رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ

velayat;196784 نوشت:
پاسخ:نمی توانیم بیاوریم چون داور مشخصی وجود ندارد(در ذسل سوال منظور از مثل اوری چیست درج کرده ام)

داور مشخص است من و شما و .... همه میتوانند داوری کنند البته به شرط شناختن ادبیات عرب و شعور و عقل. همین کافی است خدا هم مردم عرب را داور قرار داده است همون زمان و مردم هم داوری کردند و دیدند حق با قرآن است.

velayat;196784 نوشت:
نمی اوریم چون مقصود از مثل اوری مشخص نیست نمی اوریم...

شما که یک عبارت درست رو نمیتونید بیاری که لااقل اشکار ادبی و عقلی ساده نداشته باشه چطور ادعا میکنید که .....
مثل آوری هم منظورش کاملا مشخص است خدا خودش توی قرآن مشخص کرده که از چه جهت مثل بیارید.

velayat;196784 نوشت:
اینکه الان نیاوردیم دلیل نمی شود که آینده نیاوریم (عدم سابق دلیل بر عدم لاحق نمی شود)و همین احتمال کافی است که یقین نکنم مثل قران نمی اید و مثل اوری قران از قدرت بشر خارج است احتمال 50 ،50 است نه99 ،1

خیلی هم دلیل میشه چون نمیتونید بیارید به این حرفها میخواید تمسک کنید. در ضمن شما خودتون هم نمیدونید چی میگید.
بالاخره منظور از مثل آوری مشخص نیست یا هست؟ اگر نیست که در آینده هم نمیشود آورد اگر هست که چرا مدعی هستید که نیست؟
امیدوارم سعی کنید کمتر تناقض بنویسید.
velayat;196784 نوشت:
پاسخ:برای هزارمین بار همین احتمال وقوع دلیل بر عدم اعتقاد شما به آن می شود چون نمی توانی یقین کنی که مثل اوری از قدرت بشر خارج است

برادر من احتمال وقوعش نیست چون مثل باید از جهت هدایت باشدکه همه اش در قرآن آمده و هدایتی برتر از قرآن یافت نمیشه که در فصاحت و بلاغت حتی مثل قرآن باشه چه رسد که در فصاحت و بلاغت برتر باشه.

velayat;196784 نوشت:
پاسخ:زور نمی زنیم سخنمان یک چیز بدیهی است 1000 سال پیش کسی هواپیما درست می کرد کسی نمی توانست مثلش ر بیاورد ولی الان چی؟؟

برادر من همین مثال شما هم دلیل بی منطقی شماست حالا که ما نتوانستیم هواپیما بیاوریم آیا عاقلانه نیست از هواپیمای دیگران استفاده کردن؟ حالا شما که فعلا نتونستید بیارید فعلا از قبلی استفاده کنید بعدا هر موقع تونستید مثل یا بهترش رو بیارید خوب از مال خودتون استفاده کنید.

velayat;196784 نوشت:
بعد من این حربه را به کار گرفتم به خاطر اینکه دشمن راحت شکست می خورد و واقعا به نظر من مثل اوری ابهم المبهمات است داور کیه معلوم نیست مثل وری از چه جهتی معلوم نیست ...

اگر مبهم است که دیگر نمیشود در آینده هم آورد اگر نیست که نیست اون وقت میتونیم سر این که میشه در اینده آورد بحث کنیم که اون هم نمیشه چون تمام هدایت لازم برای رساندن بشر به سعادت در قرآن هست و دیگر ممکن نیست مثلش آورده بشه تمام.

التماس دعا

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

چون عنوان این تاپیک این بوده: هیچ دلیلی بر امی بودن پیامبر وجود ندارد.

همین که یک دلیل برای آن اقامه شود کافی است و نیازی به اثبات یقینی نیست.

اگر در عنوان نوشته بودید هیچ دلیل یقینی ای برای امی بودن پیامبر وجود ندارد باز شاید سخن ما جای اشکال داشت اما فعلا ما یک دلیل (خواه ظنی خواه یقینی) اقامه کردیم

پس اصل بحث ما میرود سر اعجاز قرآن چون مهمتر از همه چیز آن است که قرآن آیا معجزه است یا خیر؟

در ضمن شما که اصلا به بودن پیامبر شک دارید دیگر نوبت به امی بودن ایشون نمیرسه. پس سالبه به انتفاء موضوع است یعنی اصلا پیامبری نیست که بخواهد امی باشد یا خیر.

البته بنده در مورد تاریخ تا حدودی به شما حق میدهم اما شما خیلی دارید افراط میکنید.

ما یک دلیل یقینی داریم به نام قرآن که درش هیچ شکی نیست. و دلیلی ظنی داریم به نام تاریخ.

حالا شما میگید که قرآن هم درش شک هست باید اول کاملا اثبات کنید بعد بیایید اینجا ازش استفاده کنید.

جناب آقای ولایت تا یقینی نبودن قرآن رو توی تاپیک ها مربوط به خودش رد نکردید نمیتونید بیایید اینجا فقط حرفهای تکراری خودتون رو بزنید.

التماس دعا

اتفاقا میشود ما که عادت کردیم. شما منکرید اثبات کنید که نمیشود.
پاسخ:ما داوری در این مورد را به عهده خوانندگان می گذاریم
آهای مردم شما عادت کرده اید که مثل کتابهای دیگر آورده شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟در مورد جمله دومتان که دوباره مرتکب مغالطه طلب برهان از مخالفن شده اید البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر

برتر آوردن که سخت تر است از مثل آوری!! مثل به عنوان حد اقل عنوان میشود و برتر تا هر چقدر که بهتر باشد بهتر است.
پاسخ:قران گفته مثل اوری
اتفاقا اولا دلیل میشود دوما عرصه باز است شما میتوانید بروید انس و جن رو جمع کنید بیاورید. سوما چون برتر و مثل آن حتی قابل تصور هم نیست مگر عین آن باشد که ما هم مشکلی با عینش نداریم.
پاسخ:همین سخن دلیل بر غیر منطقی بودن شما است باز داوری با مخاطبان
در مورد دوما شما هم انگار اصلا سوال بنده را نفهمیدید
در مورد سوما که چزا قابل تصور نیست؟
این ادعای شما اثبات نشده که شده؟ فعلا که همه قرائن نشون میده نبوده در ضمن اعجاز قرآن هم ثابت شده که اگر قرآن معجزه شد پس راستگوست
پاسخ:این قرائن احتمالات بنده را صفر نمی کنند
داور مشخص است من و شما و .... همه میتوانند داوری کنند البته به شرط شناختن ادبیات عرب و شعور و عقل. همین کافی است خدا هم مردم عرب را داور قرار داده است همون زمان و مردم هم داوری کردند و دیدند حق با قرآن است.
شما که یک عبارت درست رو نمیتونید بیاری که لااقل اشکار ادبی و عقلی ساده نداشته باشه چطور ادعا میکنید که .....
مثل آوری هم منظورش کاملا مشخص است خدا خودش توی قرآن مشخص کرده که از چه جهت مثل بیارید.

پاسخ:این بحثها در بحث منظور از مثل اوری قران چیست؟بررسی شده است
خیلی هم دلیل میشه چون نمیتونید بیارید به این حرفها میخواید تمسک کنید. در ضمن شما خودتون هم نمیدونید چی میگید.
بالاخره منظور از مثل آوری مشخص نیست یا هست؟ اگر نیست که در آینده هم نمیشود آورد اگر هست که چرا مدعی هستید که نیست؟
امیدوارم سعی کنید کمتر تناقض بنویسید.
پاسخ:نگاه کن دوحالت داره یا منظور از مثل اوری مشخصه یا نه اگر نیست که هیچی اگرم که هست باز اشکال وارد است که شاید اینده مثل قران بیاید
پس از دو جهت نمی شه قران را به صورت معجزه پذیرفت

برادر من احتمال وقوعش نیست چون مثل باید از جهت هدایت باشدکه همه اش در قرآن آمده و هدایتی برتر از قرآن یافت نمیشه که در فصاحت و بلاغت حتی مثل قرآن باشه چه رسد که در فصاحت و بلاغت برتر باشه.
پاسخ:همش ادعا!!!!!!!!!
برادر من همین مثال شما هم دلیل بی منطقی شماست حالا که ما نتوانستیم هواپیما بیاوریم آیا عاقلانه نیست از هواپیمای دیگران استفاده کردن؟ حالا شما که فعلا نتونستید بیارید فعلا از قبلی استفاده کنید بعدا هر موقع تونستید مثل یا بهترش رو بیارید خوب از مال خودتون استفاده کنید.
پاسخ:شما به وجه مال دقت نکردید که این حرف را می زنید
گر مبهم است که دیگر نمیشود در آینده هم آورد اگر نیست که نیست اون وقت میتونیم سر این که میشه در اینده آورد بحث کنیم که اون هم نمیشه چون تمام هدایت لازم برای رساندن بشر به سعادت در قرآن هست و دیگر ممکن نیست مثلش آورده بشه تمام.
پاسخش را دادم

سلام

بر کارشناسان محترم سایت

با عنایت بر وجود چندین موضوع از جناب ولایت بزرگوار لطفا تمامی موضوعات را بسته و تنها یکی را به انتخاب خود جناب ولایت باز گذارید تا مطالب ان تمام شود و بقیه را پیگیری کنید

همان طور که مشاهده می کنید

با توجه به تعداد کثیر سوالات مطروحه بحث به نتیجه مطلوب نخواهد رسید

و نتیجه ایی جز خستگی ذهن و هدر رفتن وقت نخواهد داشت

و جناب ولایت بزرگوار لطفا یک موضوع را پیگیری نمایید

اگر به دنبال جواب هستید

چرا که مسائل اعتقادی ریشه ای و تفکر و تحقیق می خواهد و چند سوال مختلف را سخت می شود پیگیری کرد

اگر دنبال حقید پس توصیه بنده را گوش فرا دهید

و بحث رسالت را ادامه دهید

و بعد قران و...

تا دوستان خیال باطل نکرده و اتهام شبهه ایجاد کننده به شما ندهند

و به این وسیله این اتهام را از خود دور سازید

و از کاربران و دوستان بزرگوار نیز همین در خواست را دارم تا به مطالب غیر از بحث موضوع نپردازند و جواب ندهند
با تشکر از شما

و همکاری تان:Gol:

جناب ام کاکا
قرار است تا 2 یا 3 روز دیگر دو موضوع زیر با جمع بندی بنده موضوعش بسته شود
1.منظور از مثل اوری قران چیست
2.از کجا معلوم آینده مانند قران نیاید؟
این بحث هایی که بنده دارم درباره اش صحبت می کنم خیلی به هم پیوسته است فلذا دارم باهم بررسی می کنم
ودر قانون سایت هم نیامده بود که هر کس فقط باید یک موضوع را بررسی کند
خواهش می کنم عجله نکنید بحث دارد به خوبی پیش می رود
از عزیزان سایت هم خواهش می کنم وسط بحث بحث را نبندند

velayat;198957 نوشت:
این بحث هایی که بنده دارم درباره اش صحبت می کنم خیلی به هم پیوسته است فلذا دارم باهم بررسی می کنم ودر قانون سایت هم نیامده بود که هر کس فقط باید یک موضوع را بررسی کند خواهش می کنم عجله نکنید بحث دارد به خوبی پیش می رود

سلام

بله به هم پیوسته هستند

اما اولی و اخری دارد

یعنی یک مطلب باید حل شود و بعد به سراغ موضوع دیگر رفت تا جواب حاصل اید

مثلا
اولا بادی توحید و خدا شناسی ثابت شود و بعد نبوت و بعد کتب انبیا

برای همین می گویم بهتر است یکی شود و ما بقی قفل تا بحث منظم شود

و بعد دوباره بازگشایی شود و ادامه مطالب

تا ان زمان هم کمی بیشتر روی استدلالات طرفین فکر می شود

و جواب داده می شود

بحث قران بعد از نبوت و امی بودن و اثبات حقانیت تاریخ است

:Gol:

چرا که مشاهده می شود که شما تاریخ را ظنی می دانید و این را مدام می گویید

پی باید دو مسئله تاریخ و نبوت به نظر حقیر حل شود و بعد مبحث قران و مسائل مربوطه مطرح شود

و پیوستگی مطالب به صورت مرتب به بحث نشسته شود

:Gol:

درست است به هم پیوسته هستند
اما به نظر من امی بودن پیامبر با اعجاز در عرض هم هستند
بعد هم خب مسئله تاریخ حل نشد دیگر
ینی جناب عماد آن موضوع را قفل کردند به من چه؟؟
بعد هم من تکرار می کنم چون مبنایم این است که حتی باید به احتمال یک درصد هم اهمیت داد
چون فرق یقین منطقی با یقین عامانه همین است که یقین منطقی یک درصد هم احتمال خلاف ندارد
ولی یقین عوامانه چنین نیست

velayat;199193 نوشت:
درست است به هم پیوسته هستند
اما به نظر من امی بودن پیامبر با اعجاز در عرض هم هستند
بعد هم خب مسئله تاریخ حل نشد دیگر
ینی جناب عماد آن موضوع را قفل کردند به من چه؟؟
بعد هم من تکرار می کنم چون مبنایم این است که حتی باید به احتمال یک درصد هم اهمیت داد
چون فرق یقین منطقی با یقین عامانه همین است که یقین منطقی یک درصد هم احتمال خلاف ندارد
ولی یقین عوامانه چنین نیست

با سلام و عرض ادب
اینکه امی بودن پیامبر صلی الله علیه و آله در عرض قرآن است یعنی چه؟
اینکه شما به احتمال یک درصد اعتنا می کنید ، یعنی با 99درصد مخالفت می کنید؟! کدام انسان عاقلی چنین روشی در زندگی خود دارد؟
یقین یقین است و احتمال خلاف در آن وجود ندارد و در این امر فرقی بین عوام و خواص نیست؛ بلکه فرق در این است که برای یکی ممکن است بدون برهان و استدلال یقین حاصل شود و برای یکی با برهان و استدلال.

[=arial]با سلام
جمع بندی تایپک با این موضوع

velayat;194118 نوشت:
امی بودن پیامبر
1. اين مدعا را ـ كه پيامبر درس‌ناخوانده و تعليم‌نايافته بود و خواندن و نوشتن نمي‌دانست ـ نمي‌توان به گونه‌اي قطعي و خدشه‌‌ناپذير اثبات كرد، و همين نكته مهم، دليل فوق را از اعتبار ساقط مي‌كند. ما از دوران نوجواني و جواني پيامبر اسلام چيز زيادي نمي‌دانيم و اسناد و مدارك تاريخي معتبري در مورد جزئيات زندگي آن حضرت قبل از چهل سالگي (بعثت) موجود نيست، جز همان كتب تاريخي و روايي مسلمانان كه اولين آنها (سيرةابن اسحاق) در حدود يكصد و بيست سال پس از پيامبر و از روي نقل‌هايي كه بصورت شفاهي و سينه به سينه از يك نسل به نسل بعدي منتقل مي‌شد، نوشته شده است. بنابراين حقايق مربوط به دوران جواني پيامبر در هاله‌اي از شك و ابهام مي‌ماند و كتب تاريخي مسلمانان به لحاظ منطقي حتي براي خودشان اعتبار چنداني نمي‌تواند داشته باشد، چه رسد براي مخالفان (كه قاعدتاً بايد از ميان منابع و اسناد و مدارك تاريخ‌نويسان سكولار يا حد‌اقلغيرمسلمان_ که هم‌عصر پيامبر بوده باشند _ براي آنها شاهد آورد). بگذريم از اينكه اطلاعات موجود در منابع تاريخي مسلمانان نيز بسيار اندك و ناچيز است.
2. فرض كنيم پيامبر اسلام پيش از نبوت، بگونه‌اي رسمي مكتب نرفته بود و خواندن و نوشتن هم نمي‌دانست. اما آيا در چهل سالگي _ كه ادعاي پيامبري كرد _ فردي كاملاً عامي، بي‌سواد، بي‌تجربه، بي‌استعداد و بي‌خبر از همه چيز و همه جا بود؟ آيا در طول چهل سال زندگي، با هيچ عالم و حكيم و راهب و تاجر و شاعر و پير و جواني ملاقاتي نداشته و هيچ نكته‌اي از كسي نياموخته و با تعاليم تورات و انجيل ـ با آنكه در شهر و ديارش هزاران يهودي و مسيحي زندگي مي‌كردند و حتي عموي همسرش (ورقه بن نوفل ) يک دانشمند مسيحي بود ـ هيچگونه آشنايي نداشت؟ آيا در اين مدت، به نمايندگي از طرف همسر ثروتمندش به سفرهاي داخلي و خارجي نرفته بود؟ آيا دانش و تجربة پيامبر در حد عرب بيابانگردي بود كه جز شترچرانيچيزديگري نمي‌دانست؟ پاسخ همة اين سؤالات معلوم است. مي‌توان به راحتي فرض كرد كه پيامبر درس نخوانده بود و خواندن و نوشتن نيز نمي‌دانست، اما استعداد و نبوغ ذاتي و هوش سرشار و زندگيپرفراز و نشيب او در طول چهل سال برايش كوله‌باري از دانش و معرفت و تجربه به ارمغان آورده بود و مي‌دانست (يا گمان مي‌كرد) كه براي رسيدن به اهداف خود راهي جز ادعاي نبوت ندارد. بسياري از شخصيت‌هاي بزرگ تاريخ، افرادي مكتب‌نرفته و درس‌ناخوانده بودند و خواندن و نوشتن نيز نمي‌دانستند، اما تبديل به چهره‌هاييماندگار شدند.
به بيان ديگراُمي بودن (همانطور که در مقدمه اول آمد) به معناي اين است که فرد، فاقد معلومات اکتسابي‌اي است که در پرتو قدرت بر خواندن و نوشتن بدست آمده باشد، نه اينکههيچچيزي از هيچ کس نياموخته و هيچ دانش و معلومات و تجربياتي نداشته باشد. بنابراين ممکن است شخصي اُمي باشد، اما هوش و ذکاوت و دانش و معلوماتش از هزار فرد غير اُمي بيشتر باشد. پس اُمي بودن پيامبر اسلام اگر هم واقعيت داشته باشد، چيزي را اثبات نمي‌کند.

و جمع بندی

واژه ي امي از ماده امّ به معناي مادر يا از امت به معناي جمعيت گرفته شده است. دانشمندان درباره معناي امّي اختلاف دارند. جمعي آن را به معناي درس نخوانده مي‌دانند. يعني امي كسي است كه به همان حالتي كه از مادر متولد شده باقي مانده و مكتب و استادي را نديده است. بعضي آن را به معناي كسي دانسته است كه از ميان امت و توده برخاسته است نه از ميان اشراف، ثروتمندان.

اما معناي مناسب براي امي همان معناي اول است كه با موارد استعمال اين كلمه نيز سازگارتر مي‌باشد.(1) زيرا يكي از نكات روشن زندگي رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اين است كه آن حضرت به مكتب نرفته و درس نخوانده و نزد هيچ استاد و معلمي، تلمذ و شاگردي نكرده است و با هيچ نوشته و كتابي آشنا نبوده است و احدي از مورخان مسلمان و غيرمسلمان مدعي نشده است كه آن حضرت در دوران كودكي يا جواني، چه رسد به دوران كهولت و پيري كه دوره رسالت است، نزد كسي خواندن يا نوشتن آموخته است و همچنين احدي ادعا نكرده و موردي را نشان نداده است كه آن حضرت قبل از دوران رسالت يك سطر خوانده و يا يك كلمه نوشته باشد.

مردم عرب و بالاخص عرب حجاز در آن عصر، به طور كلي بي‌سواد بودند و افرادي از آنها كه مي‌توانستند بخوانند و بنويسند انگشت شمار و انگشت‌نما بودند ممكن نيست كه شخصي در آن محيط اين فنّ را بياموزد و در ميان مردم به اين صفت معروف نشود.»(2)

قرآن كريم نيز امي بودن پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ . يعني درس نخواندن وي قبل از بعثت را تأييد مي‌كند. در سورة عنكبوت مي‌فرمايد: و ماكنت تتلوا من قبله من كتابٍ و لاتخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون(3) .
يعني تو هرگز پيش از اين كتابي نمي‌خواندي، و با دست خود چيزي نمي‌نوشتي، مبادا كساني كه در صدد تكذيب و ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند.

زماني كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در مكه مي‌زيست تعداد باسوادان آن سرزمين بسيار اندك و انگشت‌شمار بودند. بر اساس آنچه در تاريخ آمده است، تعداد مرداني كه خواندن و نوشتن را مي‌دانستند فقط 17 نفر و تعداد زناني كه با خواندن و نوشتن آشنا بودند فقط يك نفر بود و اسامي آنها در تاريخ آمده است، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ جزء آن عده نيست.

مسلماً در چنين محيطي اگر پيامبر اكرم خواندن و نوشتن مي‌دانست كاملاً معروف و مشهور مي‌شد. و سخن صريح قرآن كريم كه وي را «امي»(4) خوانده است، مورد اعتراض مردم قرار مي گرفت، در حالي كه چنين حادثه ي رخ نداد. اين نيز خود تأييدي بر اين مطلب است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ با خواندن و نوشتن آشنايي نداشته است.

اين مطلبي بود كه نسبت به دوران قبل از بعثت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بيان شد. اما نسبت به دوران بعد از رسالت او (چه دوران سيزده ساله‌اي كه در مكه زندگي كرد و چه دوران ده ساله زندگي كه در مدينه بود) نيز هيچ‌يك از مورخان ننوشته‌اند كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ خواندن و نوشتن را از كسي فراگرفته باشد. بنابراين، پيامبر (ص) به همان حال امي بودن تا پايان عمر باقي مانده است.

اما نكته ي قابل توجه اين است كه درس نخواندن غير از بي‌سواد بودن است رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ احتمالا توانايي بر خواندن و نوشتن از طريق تعليمات الهي داشت، بدون آنكه نزد انساني آن را فرا گرفته باشد.
هر چند در هيچ تاريخي ديده نشده است كه او از اين علم و دانشش استفاده كرده باشد، چيزي را از رو بخواند و يا با دست خود نامه اي بنويسد، و شايد پرهيز پيامبر (ص) در تمام عمرش از اين كار باز براي اين بود كه دستاويزي به دست بهانه جويان ندهد.(5)

بنابراين پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ چه در مدينه و چه در مكه نزد هيچ انساني به فراگيري خواندن و نوشتن نپرداخته است. زيرا تعداد افراد باسواد مكه، در زماني كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن محيط زندگي، مي‌كرد فقط 17 نفر مرد و يك نفر زن بوده است و تعداد افراد باسواد مدينه از ميان دو قبيله اوس و خزرج كه دو قبيله معروف ساكنان مدينه بودند، فقط يازده نفر بود كه بلاذري در تاريخ خود نام آن ها را بيان نموده است و نيز نام كساني را كه سمت دبيري پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را داشتند بيان مي كند و مشخص و روشن مي شود كه خط و فن خواندن و نوشتن تازه وارد حجاز گرديده بوده است و از آن جهت اگر كسي خواندن و نوشتن مي دانست معروف و زبانزد خاص و عام مي شد.

و از اينكه اسم آن حضرت جزء افراد با سواد مدينه ثبت نشده است روشن مي‌شود كه آن حضرت در مدينه هم خواندن و نوشتن را فرا نگرفته است.(6)
از مجموع قرائن به دست مي‌آيد كه آن حضرت در دوران رسالت نيز نه خواند و نه نوشت و اين مطلب مورد اتفاق تمام دانشمندان شيعه و سني مي‌باشد.
و از نصوص تاريخي معتبر به دست مي‌آيد كه رسول خدا در مدينه گروهي به نام دبير داشته است. دبيران پيامبر وحي الهي، سخنان پيامبر اكرم، عقود و معاملات مردم، عهدها و پيمان نامه‌هاي رسول خدا با مشركين و اهل كتاب، دفاتر صدقات و ماليات و خمس، و نامه‌هاي فراوان آن حضرت به سران قبايل و كشور هاي هم جوار، را، مي‌نوشتند.

امروزه علاوه بر وحي و سخنان حضرت، كه نوشته شده و باقي است، عهدنامه‌ها و بسياري از نامه‌هاي رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز در متن تاريخ ثبت شده و باقي است كه محمد بن سعد در طبقات‌الكبري در حدود صدنامه را ذكر كرده است.(7) نكته قابل دقت اين است كه از اين همه نامه و سخنان حضرت كه در تاريخ آمده است هيچ كدام به خط خود وي نوشته نشده است و اگر حضرت در دوران بعد از رسالت به فراگيري خواندن و نوشتن پرداخته بود لااقل يك نامه يا يك آيه يا سخن از خود حضرت، به خط خود آن حضرت نوشته مي‌شد.

نتيجه اين كه مراد از امي بودن پيامبر (ص) كه در قرآن كريم يا در احاديث آمده است همان درس نخوانده و مكتب نديده است و بين درس نخواندن با بي‌سوادي فرق وجود دارد.

پاورقی:
1. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج 6، ص 395.
2. مطهري، مرتضي، پيامبر امي، انتشارات صدرا، ص 9.
3. عنكبوت: 48.
4. اعراف: 157.
5. تفسير نمونه، ج 16، ص 305.
6. طباطبائي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، ج 1، ص 337.
7. پيامبر امي، ص 18-21.

موضوع قفل شده است