حدیث سلسلة الذهب

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدیث سلسلة الذهب

لطفا در موردحدیث سلسلة الذهب توضیح دهید.

عزيمت امام از نيشابور و حديث سلسله الذهب
پس از چند روز اقامت در نيشابور، امام على بن موسى(ع) در ميان بدرقه بى سابقه مردم، نيشابور را به مقصد «مرو» ترك كرد. در ميان بدرقه كنندگان بسيارى از علما و دانشمندان حضور داشتند. دو تن از حديث شناسان مشهور به نام ابوزرعه رازى و محمدبن اسلم طوسى از حضرت درخواست كردند تا از نياكان خود سخنى بيادماندنى نقل كند.
على‏بن عيسى اربلى در اين باره نوشته است:
«... دو تن از پيشوايان حفظ حديث به نام هاى ابوزرعه رازى و محمدبن اسلم طوسى - كه خداى آنان را رحمت كند - به خدمت حضرت رسيده، گفتند:
اى بزرگوار! باز مانده از دودمان امامان و اى سلاله پاك پاكان و اى فرزند پيامبر(ص) به حق پدران و اجداد پاكت ونياكان نيكو مقامت، سوگند مى‏دهيم، حجاب محمل كنار زده، رخسار به ما بنمايى، و حديثى از نياكان خود براى ما بازگويى كه خاطره‏اى بيادماندنى از شما داشته باشيم.
امام مركب از حركت بازداشت، پرده هودج كنار زد و چون آفتاب به طلوع نشست. انبوه جمعيت چون موج دريا تا ساحل نگاه امام موج مى زد. هر يك تلاش مى كردند تا شايد خود را به امام نزديك كنند و بر ركاب حضرتش بوسه زنند. در ميان ابراز احساسات وصف ناشدنى، فرياد انديشه ‏وران صاحب قلم بلند شد، مردم را به سكوت و آرامش دعوت كردند تا سخن امام را بشنوند و ثبت كنند.»
امام(ع) در آن اجتماع عظيم مردم نيشابور به بيان حديثى از اجداد خود پرداخت كه به حديث سلسلة الذهب موسوم گرديد. اين حديث از جمله احاديثى است كه در كتابهاى حديثى نقل شده و از نظر سند تمام است. هر چند از نظر متن، نقل هاى مختلفى از آن در متون حديثى به چشم مى‏خورد، اما تعدد نقل ها به گونه‏اى است كه از تواتر آن نمى‏كاهد.
شيخ صدوق؛ در كتاب بابى را به اين حديث اختصاص داده است - اين باب تحت عنوان «گفتار امام رضا(ع) در مربعه نيشابور» آمده است. آنگاه چهار حديث را كه از نظر مضمون يكى هستند و تنها طريق سندى آنها مختلف است و تفاوتى اندك در متن آنها ديده مى شود، نقل كرده است .

حديث اول‏
از ابوسعيد محمدبن فضل بن محمدبن اسحاق نيشابورى و او از ابوعلى حسن بن على خزرجى انصارى سعدى و او از عبدالسلام‏بن صالح ابوالصلت هروى نقل مى‏كند:
هنگامى كه على بن موسى (ع) از نيشابور حركت كرد، محمدبن رافع و احمدبن حرث و يحيى بن يحيى و اسحاق‏بن راهويه و عده‏ديگرى از اهل دانش در محل «مربعه» اطراف امام را گرفته، در حالى كه مهار استر امام‏(ع) بر دوش برخى كشيده مى‏شد، از امام خواستند تا حديثى از پدرانش نقل كند. در اين هنگام حضرت رضا(ع) سر از هودج بيرون آورد و در حالى كه ردايى از خز بردوش داشت، فرمود:
پدرم عبد صالح موسى بن جعفر(ع) از پدرش جعفربن محمد و او از قول پدرش محمدبن على و او از پدرش على‏بن الحسين و او از قول پدرش حسين‏بن على و او از پدرش على‏بن ابى‏طالب نقل كرده‏اند كه از پيامبر(ص) شنيده است و پيامبر از جبرئيل دريافت كرده كه خداوند فرموده است :
« انى انا الله لااله الا انا فا عبدونى. من جاء منكم بشهادة ان لااله الاالله بالاخلاص دخل فى حصنى و من دخل فى‏ حصنى‏ امن من عذابى‏.»
من آن خداى يكتايى هستم كه جز من خدايى نيست؛ پس تنها مرا پرستش كنيد. هر كس از شما به اخلاص، يكتايى مرا گواهى دهد در دژ من جاى خواهد گرفت و آن كس كه در دژ من داخل شود از كيفر من ايمن خواهد بود.

حديث دوم
از ابوالحسن محمدبن على بن شاه فقيه مرو رودى و از ابوالقاسم عبدالله ‏بن احمد بن عامر طايى در بصره شنيد كه عبدالله‏بن عامر از پدرش و او از امام رضا(ع) طبق اسناد ذهبيه حديث قبل، نقل كرده است كه فرمود:
«... قال رسول الله يقول الله عزوجل لااله الا الله حصنى فمن دخله امن من عذابى.»
كلمه توحيد «لااله الا الله» دژ و دژ من است. پس كسى كه آن را داخل شود از عذاب من ايمن خواهد بود

حديث سوم
سلسله سند اين حديث چنين است:
حدثنا ابونصر احمدبن حسين بن احمدبن عبيد الضبى، ابوالقاسم محمدبن عبيدالله بن بابويه (مالويه)، ابومحمد احمدبن محمدبن ابراهيم‏بن هاشم، حسن‏بن على‏بن محمد بن على‏بن‏موسى‏بن جعفر،بن‏على‏بن محمدبن تقى، محمدبن على الرضا قال ابى عن آبائه ...
«قال الله انى اناالله لا اله الا انا فمن اقر لى بالتوحيد دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى.»
خداوند فرمود براستى و يقين، من آن خدايى هستم كه جز من خدايى نيست. هر كس اقرار به يكتايى من نمايد در دژ من داخل خواهد شد و هر كس در حصن من وارد شود از عذاب من در امان خواهد بود.
شايان يادآورى است كه در اين نقل، نام امام جواد(ع) آمده است با جمله «حدثنى ابى» و امام جواد(ع) آن هنگام در خراسان نبوده است. از اين رو، احتمال مى‏رود حضرت رضا(ع) اين حديث را علاوه بر نيشابور، نوبت ديگرى نيز بيان فرموده باشد.

حديث چهارم
رجال اين حديث چنين نقل شده است:
محمدبن موسى متوكل، ابوالحسين محمدبن جعفر اسدى، محمدبن حسين صوفى (صومى)، يوسف بن عقيل، اسحق‏بن راهويه، عن الرضا(ع) عن آبائه عن رسول الله‏(ص) قال سمعت الله عزوجل يقول
«لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنى امن من عذابى.
قال فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و انامن شروطها.»
كلمه توحيد «لااله الاالله» دژ من است. هر كس در آن داخل شود از عذاب من ايمن خواهد بود. پس آنگاه كه مركب حركت كرد، حضرت ندا در دادند و ما را فرمودند با شرايط آن و من از شرط هاى آن هستم.
چنانچه برمى آيد امام(ع) مأمون را غاصب خلافت مى شناسند و شخصيتى چون امام(ع) مأمون را كسى نمى‏دانند كه به سويش سفر كرده و به ولايتعهدى او دل خوش دارند!

مردم نيشابور مشتاق زيارت حضرت رضا (ع ) بودند. از حضرت تقاضا کردند اندکى توقف فرمايد تا چهره جذاب و متين آن يادگار رسول را ببينند. امام (ع ) در حالى که لباس ساده اى بر تن داشت ، در برابر مردم قرار گرفت . مردم در ديدن آن حضرت بى تابانه فرياد شوق برداشتند. دو نفر از حافظان حديث بنام ابوذرعه و محمّد بن اسلم مردم را به سکوت دعوت مى کردند و کلمات درربار آن حضرت را براى مردم - با صداى بلند - بيان مى فرمودند. حضرت رضا عليه السلام حديثى را که مربوط به (توحيد و يگانگى ذات حق ) است بدين سان بيان فرمود:
(( (کلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى ) )) يعنى (کلمه طيبه (( لا اله الا اللّه ) )) دژ استوار من است ، هر کس آن را بگويد در اين دژ استوار داخل مى شود، و اگر در آن وارد شد از عذاب روز رستاخيز در امان خواهد بود. (و سپس ‍ هنگامى که موکب آن حضرت مى خواست به راه افتد، براى تکميل اين سخن والا و ارزنده سر از هودج و کجاوه بيرون آورد.
مردم همه متوجه شدند که امام (ع ) قصد بيان مطلبى فرموده است .
ديگر بار سکوت بر همه جا حکمفرما شد. امام (ع ) بدنبال حديث افزود:
(( (و لکن بشرطها و انا من شروطها). ))
يعنى : و امّا به شرط و شروطش (و با اشاره به خود فرمود:) و من از شروط آن هستم .
منظور امام از بيان حديث قدسى سه نکته بود:
اول :
آنکه با نقل نام پدران و اجداد خود که هر کدام از ديگرى حديث را روايت کرده اند تا به پيغمبر اکرم (ص ) و اينکه آن حضرت از طريق جبرئيل امين از مقام ربوبى ، اين حديث را شنيده است پدران بزرگوار خود را که همه امامان شيعه و خلفاى واقعى حق اند به مردم باز گفت و آنها را به ياد مردم آورد.
دوم:

آنکه ، موضوع يگانه پرستى و خدا پرستى را که پايه همه اعتقادات است به ياد مردم آورد که گول طاغوتهاى زمان و زورمندان طاغوت صفت نخورند.
سوم :

آنکه ، يگانه پرستى واقعى و خالى از شرک و روى و ريا مستلزم و همراه (ولايت ) اهل بيت (ع ) است و تا رهبرى عادلانه در جامعه مسلمانان برقرار نشود، بتها و بت نماها و طاغوتها نخواهند گذاشت توحيد در مسير درست قرار گيرد.
در تاريخ آمده است که : هنگام نوشتن اين حديث مردم مشتاق آن چنان آمادگى داشتند که 24 هزار قلمدان در اختيار گرفته بودند، تا در نوشتن کلمات گهربار فرزند پيغمبر (ص ) بکار گيرند.

حدیث سلسلة الذهب چیست و چرا به این اسم معروف شده است ?

حدیث سلسلة الذهب به معنای سخن زنجیره‌ای طلایی است و به حدیثی گفته می‌شود که تمام راویان آن از امام معصوم (ع) باشند.(1) بدین صورت که امام معصوم مانند موسی بن جعفر (ع) روایتی را از پدر خود امام صادق (ع) نقل کند و او از پدرش تا این که به حضرت علی (ع) یا پیامبر (ص) برسد. گاهی به حدیث قدسی و نقل سخن خدا می‌رسد. چون در تمام نقل راویان امامان معصوم(ع) قرار دارند، مانند این است که یک زنجیره طلایی را تشکیل می‌دهند، به همین خاطر حدیث سلسلة الذهب گفته می‌شود.
امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) هنگامی که در سفر به خراسان وارد شهرستان نیشابور شد، در بازار شهر دو عالم و پیشوای شهر به نام ابوذرعه و محمد بن اسلم طوسی (که حافظ احادیث نبوی بودند) به حضرت عرض کردند: بحق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود، صورت مبارک خویش را بر ما آشکار کن و حدیثی از پدران خود از جدت برای ما ذکر کن.
معروف است که بیست و چهار هزار نویسنده در انتظار شنیدن حدیث بودند که آن را ثبت کنند، حضرت فرمود: حدیث کرد مرا پدرم موسی بن جعفر و او از پدرش امام صادق...] همین طور سلسله سند را ادامه داد تا رساند به[ پیامبر اکرم (ص) و او از جبرئیل که گفت: شنیدم از حضرت رب العزّه سبحانه که می‌فرماید:
"کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی؛ کلمه لا اله الا الله حصار من است، پس هر کس که آن را بگوید،‌داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من شود، ایمن از عذاب من خواهد بود".(2)
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:

1 . طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج2، ص 255. 2 . منتهی الامال، شیخ عباس قمی ، ج2، ص 503؛ مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی، ح2، ص 234؛ مستند الامام الرضا(ع) عزیز الله عطاردی، ج1، ص 61.

موضوع قفل شده است