یه اتفاق برام افتاد، بخونید، عبرت بگیرید و قضاوت کنید

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یه اتفاق برام افتاد، بخونید، عبرت بگیرید و قضاوت کنید

با سلام
آقا چشتون روز بد نبینه، داشتم توی کوچه راه میرفتم یه نفر داشت از کنارم رد میشد، تا به من رسید یه دفعه یه دادی زد و با مشت زد به صورتم.
سریع خودمو عقب کشیدم، فهمیدم طرف حالت طبیعی نداره گفتم شاید یه داد بزنم فرار کنه، دیدم نه. تا به خودم بیام دیدم دوباره اومد طرفم و شروع کرد مشت زدن و چنگ انداختن. خلاصه منم چند تا مشت حواله کردم. ( کیفم هم دستم بود موبایلم وسط کوچه متلاشی شد، لبتابم هم از توش افتاد بیرون. اما خدا رو شکر سالمه) بعد دیدم اینطوری نمیشه، هلش دادم به طرف دیوار و دستاشو محکم نگه داشته بودم تا بهم آسیبی نزنه، بعد بلند داد میزدم کمک.
خلاصه چند نفر دور برمونو گرفتن ما رو از هم جدا کردن. هر چقدر بهشون میگم یه نفر زنگ بزنه به پلیس. همه وایسادن ، تماشا میکنن. آخرشم گفتم بابا یه نفر مسلمون پیدا نمیشه با موبایلش به پلیس زنگ بزنه؟ جالبه اون وسط یه نفر میگفت آقا برای چی زنگ بزنیم؟ گفتم بابا این طرف دیوونه است منو زده صورتم زخم شده، زنگ بزنید پلیس بیاد ببرتش. گفت خوب آقا دیوونه است دیگه تقصیری نداره که حالا شانس آوردی چاقو نزده. (حالا اگه تو کوچه دو نفر میرقصیدن سی نفر زنگ میزدن به پلیس، اما جون آدمیزاد مثل اینکه هیچ ارزشی نداره)

خودمم موبایلم از کار افتاده بود نمیتونستم زنگ بزنم. دیدم نه مثل اینکه از این جماعت بل هم اضل نمیشه انتظاری داشت. خلاصه مردم وسایلمو جمع کردن و راهی مقصد شدم. حتی بعضی ها تصمیم گرفتن زنگ بزنن اما یه نفر اونجا بود که منصرفشون کرد. امیدوارم خدا لعنتش کنه، ایشالله سر خودش یه روز بیاد.
من از اون کسی که منو زخمی کرده شکایتی ندارم چون دیوونه است و معتاد و تکلیفی نداره. اما نباید توی خیابون همینطوری رهاش کنند. اما هیچ کس حاضر نشد به پلیس زنگ بزنه، تا لااقل پلیس تحویل بهزیستی بده.
اگر چه پلیس هم قدرت چندانی نداره، اگه داشت تا الان عقرب سیاهو اعدام میکردن. اما لااقل یه دیوونه رو میتونه تحویل بهزیستی بده.
هر چه بود گذشت و خدا رو شکر به خیر گذشت. امیدوارم شما شاهد این صحنه ها نباشید.
خدا آدمو محتاج مردم نکنه، واقعا مردم خیلی بیعاطفه و بی مسئولیت شدن. اگه صحنه تصادف بود حالا میگفتیم به خاطر ترس از گرفتاری کمک نمیکنن. اما تو این حادثه چی ازشون کم میشد به پلیس زنگ میزدن؟

اگه شما هم خاطرات مشابهی که برای خود یا بستگانتان اتفاق افتاده بنویسید.

از ماست که بر ماست.

سلام علیکم

جناب محمدآقا با اینکه عضو صمیمی اسک دین هستید ولی چون اولین نوشته ای هست که ازتون میبینم، خدمتتون خیر مقدم عرض میکنم.

خاطرتون جای بحث داره . ولی علت اینکه بقیه رو تشویق به نوشتن چنین خاطراتی میکنید برام روشن نشد.

دیگران خاطرات درباره چی بنویسند؟ درباره بی عاطفه شدن مردم؟ درباره بی عرضگی پلیس؟ بعد هم این بی عرضگی پلیس فقط بخاطر اینه که نونسته اون عقرب سیاهی که میگید دستگیر کنه؟

برچسب هاتون هم عجیب تر از حرف هاتون هست. "دیوانه، موجی، معتاد، چنگ،" دیوانه و مجی رو توی یک دسته گذاشتید؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا تمام این مسایل چه ارتباطی با مدیریت غریزه جنسی داره؟

maryam;192041 نوشت:
خاطرتون جای بحث داره . ولی علت اینکه بقیه رو تشویق به نوشتن چنین خاطراتی میکنید برام روشن نشد.

با سلام خدمت شما
گمون نکنم گفتن خاطره اینجا مشکلی داشته باشه. مخصوصا اگر اون خاطره از معضلات جامعه باشه. تا معلوم بشه این معضل چقدر اهمیت داره؟
در این سایت وقتی در مورد یک مشکلی مشاوره میخوان، دیگران هم کمک میکنن و با نظراتشون و احیانا خاطراتشون به بحث ادامه میدن و شاید در ضمن همین خاطرات تجربیاتی باشه که دیگران بتونن استفاده کنند.

maryam;192041 نوشت:
دیگران خاطرات درباره چی بنویسند؟ درباره بی عاطفه شدن مردم؟ درباره بی عرضگی پلیس؟

در خاطره ای که برای من اتفاق افتاد چیزی در مورد بی عرضگی پلیس نبود. چون در اتفاقی که برای من افتاد پلیس مقصر نبود، بلکه مردم مقصر بودند، چون هیچ کس به پلیس زنگ نزد. پس من نخواستم در مورد پلیس خاطره بنویسن. هرچند اگر بنویسن مجبور میشید تاپیک رو قفل کنید. (بیعرضگی پلیس فقط یه جمله معترضه بود)

maryam;192041 نوشت:
بعد هم این بی عرضگی پلیس فقط بخاطر اینه که نونسته اون عقرب سیاهی که میگید دستگیر کنه؟

کاش قبل از اینکه این مطلبو بنویسید لا اقل یه چیزایی در مورد عقرب سیاه میخوندید ( البته پیشنهاد میکنم نخونید، فقط آقایون بخونن) عقرب سیاه الان نزدیک به یک ساله در زندانه و یک بار محکوم به اعدام و بعدش تبرئه و بعد دوباره محکوم به اعدام شده و هنوز...... پلیس دستگیرش کرده اما از اجرای حکم خبری نیست. البته من نمیخوام در مورد پلیس اینجا بحث کنم. فقط یه اشاره ای کردم. نه تو رو خدا میخواستید بعد از ت.ج.ا.و.ز به ده ها زن دستگیرش نکنن.

maryam;192041 نوشت:
برچسب هاتون هم عجیب تر از حرف هاتون هست

داستانی که برام اتفاق افتاد داستان ساده ای نبود تا برچسباش هم ساده باشه. نمیدونم شاید این مسائل برای شما عادیه.
maryam;192041 نوشت:
حالا تمام این مسایل چه ارتباطی با مدیریت غریزه جنسی داره؟
]
من کجای خاطرم در مورد غریزه جنسی صحبت کردم. خواهش میکنم یه خورده در مورد سوالاتتون فکر کنید. من داستان عقرب سیاه را فقط به عنوان نمونه ذکر کردم. ثانیا گفتم من در اتفاقی که برام افتاد مردم رو مقصر میدونم نه پلیس رو.

در پایان از اظهار نظر و همدردی شما متشکرم

muhammad-aga;192070 نوشت:
من کجای خاطرم در مورد غریزه جنسی صحبت کردم. خواهش میکنم یه خورده در مورد سوالاتتون فکر کنید. من داستان عقرب سیاه را فقط به عنوان نمونه ذکر کردم. ثانیا گفتم من در اتفاقی که برام افتاد مردم رو مقصر میدونم نه پلیس رو.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

البته شاید !!! خودتان هم متوجه نشدید که این مطلب را در این انجمن قرار داده اید

گفتگوی دینی > مشاوره و خانواده > جوانان و نوجوانان > مدیریت غریزه جنسی :Moshtagh::soal:

حق یارتان :Sham:

muhammad-aga;192006 نوشت:
با سلام
آقا چشتون روز بد نبینه، داشتم توی کوچه راه میرفتم یه نفر داشت از کنارم رد میشد، تا به من رسید یه دفعه یه دادی زد و با مشت زد به صورتم.
سریع خودمو عقب کشیدم، فهمیدم طرف حالت طبیعی نداره گفتم شاید یه داد بزنم فرار کنه، دیدم نه. تا به خودم بیام دیدم دوباره اومد طرفم و شروع کرد مشت زدن و چنگ انداختن. خلاصه منم چند تا مشت حواله کردم. ( کیفم هم دستم بود موبایلم وسط کوچه متلاشی شد، لبتابم هم از توش افتاد بیرون. اما خدا رو شکر سالمه) بعد دیدم اینطوری نمیشه، هلش دادم به طرف دیوار و دستاشو محکم نگه داشته بودم تا بهم آسیبی نزنه، بعد بلند داد میزدم کمک.
خلاصه چند نفر دور برمونو گرفتن ما رو از هم جدا کردن. هر چقدر بهشون میگم یه نفر زنگ بزنه به پلیس. همه وایسادن بلا نسبت مثل خر، تماشا میکنن. آخرشم گفتم بابا یه نفر مسلمون پیدا نمیشه با موبایلش به پلیس زنگ بزنه؟ جالبه اون وسط یه نفر میگفت آقا برای چی زنگ بزنیم؟ گفتم بابا این طرف دیوونه است منو زده صورتم زخم شده، زنگ بزنید پلیس بیاد ببرتش. گفت خوب آقا دیوونه است دیگه تقصیری نداره که حالا شانس آوردی چاقو نزده. (حالا اگه تو کوچه دو نفر میرقصیدن سی نفر زنگ میزدن به پلیس، اما جون آدمیزاد مثل اینکه هیچ ارزشی نداره)

خودمم موبایلم از کار افتاده بود نمیتونستم زنگ بزنم. دیدم نه مثل اینکه از این جماعت بل هم اضل نمیشه انتظاری داشت. خلاصه مردم وسایلمو جمع کردن و راهی مقصد شدم. حتی بعضی ها تصمیم گرفتن زنگ بزنن اما یه نفر اونجا بود که منصرفشون کرد. امیدوارم خدا لعنتش کنه، ایشالله سر خودش یه روز بیاد.
من از اون کسی که منو زخمی کرده شکایتی ندارم چون دیوونه است و معتاد و تکلیفی نداره. اما نباید توی خیابون همینطوری رهاش کنند. اما هیچ کس حاضر نشد به پلیس زنگ بزنه، تا لااقل پلیس تحویل بهزیستی بده.
اگر چه پلیس هم قدرت چندانی نداره، اگه داشت تا الان عقرب سیاهو اعدام میکردن. اما لااقل یه دیوونه رو میتونه تحویل بهزیستی بده.
هر چه بود گذشت و خدا رو شکر به خیر گذشت. امیدوارم شما شاهد این صحنه ها نباشید.
خدا آدمو محتاج مردم نکنه، واقعا مردم خیلی بیعاطفه و بی مسئولیت شدن. اگه صحنه تصادف بود حالا میگفتیم به خاطر ترس از گرفتاری کمک نمیکنن. اما تو این حادثه چی ازشون کم میشد به پلیس زنگ میزدن؟

اگه شما هم خاطرات مشابهی که برای خود یا بستگانتان اتفاق افتاده بنویسید.

از ماست که بر ماست.

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام بر حضرت ولیعصر (عج) و منتظرانش

دوست عزیز این موردی که فرمودید یه معضل اجتماعی هست به نام بی تفاوتی اجتماعی، و این موضوع یکی از پدیده های اجتماعی رایج و شایع در بین جوامع انسانی نمود پیدا کرده است. نظریه های گوناگونی در این زمینه وجود داره و جامعه شناسانی نیز در این زمینه تحقیقات میدانی و کیفی انجام داده و می دهند که چرا بی تفاوتی؟؟؟؟

اندیشمندان زیادی در حیطه های علوم سیاسی ، علوم اجتماعی ، علوم روانی بی تفاوتی را تعریف کرده اند ،ولی یک تعریف کلی از بی تفاوتی اجتماعی: کناره گیری و سهیم نشدن مردم در مسایل اجتماعی مربوط به خود و جامعه ، دلسردی و نداشتن علاقه در رابطه با مباحث اجتماعی و سرانجام عدم درگیری مدنی این افراد به عنوان شهروند و بی اعتنایی نسبت به موضوعات اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی تحت عنوان بی تفاوتی اجتماعی تعریف می شود.

و اما چرا بی تفاوتی؟ نظر شما را به نتایج چند تحقیق در این زمینه جلب می کنم:

1- هر چقدر بی تفاوتی بیشتر باشد به همان اندازه بی نظمی ، فقدان مشروعیت نظام اجتماعی بیشتر خواهد بود. پس بی نظمی و فقدان مشروعیت نظام اجتماعی باعث بروز بی تفاوتی می باشد. (Bennett, 1986:37)
2- فردی که نسبت به جامعه به طور عام و نظام اجتماعی - سیاسی به طور خاص احساس خصومت می کند، احتمال دارد که از همه نوع مشارکت کناره گیری کرده و به صف افرادی که کاملا بی تفاوت هستند بپیوندد، یو یا اینکه در سطوح مختلف جامعه مشارکت فعال داشته باشد(راش ، 1381:129)
3- وجود ارتباط معناداری بین بی تفاوتی و احساس بی قدرتی و بی هنجاری و انزاوی اجتماعی (Dean,1960:185-189)
4- احساس بی معنایی یا پوچی و نبود انگیزه لازم برای مشارکت (Rosenberg,1955:350)
5- وجود رابطه بین احساس اثربخشی در ارتباط با میزان تمایلات و احساس عدم بی تفاوتی(Finkel,1985:891)
6- ماهیت اعتماد اجتماعی و مشارکت افراد در عرصه های مختلف در یک جامعه مدنی روی سلامت اجتماعی ، عدم بی تفاوتی و درگیری اجتماعی افراد نقش بسزایی دارد، همچنین اعتماد بین شخصی ، همبستگی اجتماعی ، نفوذ اجتماعی به همراه اثربخشی و نوع جامعه با بی تفاوتی یا عدم بی تفاوتی افراد رابطه مستقیم و مثبتی دارد (Veenstra,2003:547)
و ...................

maryam;192041 نوشت:

حالا تمام این مسایل چه ارتباطی با مدیریت غریزه جنسی داره؟

طه;192093 نوشت:
البته شاید !!! خودتان هم متوجه نشدید که این مطلب را در این انجمن قرار داده اید

گفتگوی دینی > مشاوره و خانواده > جوانان و نوجوانان > مدیریت غریزه جنسی :moshtagh::soal:

حق یارتان :sham:

بسم الله تعالی

جناب مدیر محترم سایت با توجه به این مورد و موارد مشابه بسیار دیگر در صورت صلاحدید ایجاد بخشی با عنوان مسایل اجتماعی در سایت ضروری به نظر می رسه.

با تشکر

طه;192093 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش البته شاید !!! خودتان هم متوجه نشدید که این مطلب را در این انجمن قرار داده اید

با سلام خیلی ممنون از تذکرتون
اما من اصلا حواسم نبود. تاپیک های قبلی رو هم که ارائه میدادم اصلا موضوعش رو انتخاب نمیکردم. حالا نمیدونم موضوع من چطوری رفته توی بخش غریزه جنسی. شاید حالت default بوده.

من تا الان پام به کلانتری وا نشده بود. خدا رو شکر باز شد فهمیدم مردم چی میکشن. باز خدا رو شکر میکنم به خاطر مسئله عمدی نرفتم کلانتری. چون من اصلا اهل دعوا نیستم. امروز رفتم به کلانتری اون محل مراجعه کردم گفت اون کوچه مربوط به کلانتری شماره.... است. برو اونجا. گفتم یعنی اگه من این طرفو تو خیابون دیدم داد و بیداد بکنم شما نمیگیریدش؟ گفت نه باید حکم جلب داشته باشی. گفتم حکم جلب چطوری بگیرم. گفت اول باید بری کلانتری تشکیل پرونده بعد بری پزشکی قانونی ثابت بشه آسیب دیدی. بعد بری دادگاه حکم جلب بگیری. این داستان ادامه دارد....

نیایش سبز;192110 نوشت:
1- هر چقدر بی تفاوتی بیشتر باشد به همان اندازه بی نظمی ، فقدان مشروعیت نظام اجتماعی بیشتر خواهد بود. پس بی نظمی و فقدان مشروعیت نظام اجتماعی باعث بروز بی تفاوتی می باشد. (bennett, 1986:37) 2- فردی که نسبت به جامعه به طور عام و نظام اجتماعی - سیاسی به طور خاص احساس خصومت می کند، احتمال دارد که از همه نوع مشارکت کناره گیری کرده و به صف افرادی که کاملا بی تفاوت هستند بپیوندد، یو یا اینکه در سطوح مختلف جامعه مشارکت فعال داشته باشد (veenstra,2003:547)

سلام
واقعا خوب نوشتید.
عدم مشارکت عمومی ممکنه در برخی موارد به خاطر نارضایتی از وضع موجود باشد. اما در مورد من چرا هیچ کس کمک نکرد. (البته خدا خیرشون بده وسائلم رو جمع کردن)
میدونید اگر مسئله ای که برای من پیش اومد خدای نکرده یه مسئله خانوادگی بود لزومی نداشت به پلیس خبر بدن. میگفتن درست میشه بزرگ میشن یادشون میره.
اما بحث بر سر یک بیمار روانی است که ممکنه سر خیلی ها این بلا رو بیاره. باید به پلیس زنگ میزدن

muhammad-aga;192149 نوشت:
من تا الان پام به کلانتری وا نشده بود. خدا رو شکر باز شد فهمیدم مردم چی میکشن. باز خدا رو شکر میکنم به خاطر مسئله عمدی نرفتم کلانتری. چون من اصلا اهل دعوا نیستم. امروز رفتم به کلانتری اون محل مراجعه کردم گفت اون کوچه مربوط به کلانتری شماره.... است. برو اونجا. گفتم یعنی اگه من این طرفو تو خیابون دیدم داد و بیداد بکنم شما نمیگیریدش؟ گفت نه باید حکم جلب داشته باشی. گفتم حکم جلب چطوری بگیرم. گفت اول باید بری کلانتری تشکیل پرونده بعد بری پزشکی قانونی ثابت بشه آسیب دیدی. بعد بری دادگاه حکم جلب بگیری. این داستان ادامه دارد....

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از دیدگاه اجتماعی سرکار نیایش بزرگوار که کارشناس این موضوع هستند پاسخ بسیار مناسبی دادند .اما از جهت حقوقی :
بزرگوار تا مطلب مورد نظر شما موضوعیت قانونی نداشته باشد قابل طرح در محاکم نمیباشد .شما باید انطباق مادهی قانونی را با موضوع خود پیدا کنید وبعد طرح دعوا بنمایید .

صرف حمله ی بی دلیل به شما نشان از اختلال روانی ایشان دارد و وبا توجه به وارد نشدن ضرب وجرح موضوع شما کتک کاری نمیباشد . وشما فعلا" باید جهت« گزارش» برای حضور شخصی با اوصاف اختلال روانی در محدوده ی معین ، درخواستی به کلانتری محل ارایه نمایید جهت اطلاع وپیشگیری از وقوع جرم آتی توسط این شخص !!! البته اگر مصدومیتی برای شما رخ نداده باشد

از طرفی با توجه به موارد سرایت ضرب وجرح به شخص ثالث وپیامدهای ناگوار مستند به افراد عادی باید حق داد که در دعوا دخالت فیزیکی نداشته باشند حتی به صورت میانجی !

اما اینکه چرا تلفن نزده اند ؟؟؟؟ شاید احساس کرده اند که شما قادر به دفاع از خود هستید .

حق یارتان :Sham:

طه;192171 نوشت:
صرف حمله ی بی دلیل به شما نشان از اختلال روانی ایشان دارد و وبا توجه به وارد نشدن ضرب وجرح موضوع شما کتک کاری نمیباشد .

سلام با تشکر
ضرب و جرح هم وجود دارد. رو صورتم چنگ کشید، صورتم خونی شده بود. الان جای چهار تا انگشتاشم رو صورتمه. حتی دیشب بعد از اون ماجرا رفتم کلانتری، افسر گفت برو آمپول کزاز بزن چون احتمالا طرف معتاد هم بوده.
طه;192171 نوشت:
اما اینکه چرا تلفن نزده اند ؟؟؟؟ شاید احساس کرده اند که شما قادر به دفاع از خود هستید .

من موبایلم باتریش و کارتش کف کوچه پخش شده بود. بهشون میگفتم زنگ بزنید من موبایلم خرابه. اما انگار نه انگار

امشب تصمیم دارم دوباره برم اونحا وایسم. گیرش بندازم به پلیس زنگ بزنم.

muhammad-aga;192172 نوشت:
سلام با تشکر
ضرب و جرح هم وجود دارد. رو صورتم چنگ کشید، صورتم خونی شده بود. الان جای چهار تا انگشتاشم رو صورتمه. حتی دیشب بعد از اون ماجرا رفتم کلانتری، افسر گفت برو آمپول کزاز بزن چون احتمالا طرف معتاد هم بوده.
امشب تصمیم دارم دوباره برم اونحا وایسم. گیرش بندازم به پلیس زنگ بزنم.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار با توجه به حالت اختلال روانی واعتیاد ایشان ، اثبات اتهام مجرمیت برای این فرد تقریبا" غیر ممکن است .وشما اگر بخواهید اعلام جرم ویا اتهام بر این شخص داشته باشید ابتدا باید مطلب را به کلانتری گزارش بدهید ولازم نیست که خودتان دوباره در معرض خطر واقع شوید زیرا با توجه به اطلاع قبلی شما از اوضاع این فرد این مرتبه مقصر شما هستید که خود را در معرض وقوع جرم با اطلاع ونقشه ی قبلی قرار داده اید .

وصرف گزارش وپیگیری این گزارش اگر با گواهی افراد دیگر توأم شود برای شما کافی خواهد بود وکلانتری هم محلی و هم سایر کلانتری ها موظف به جلب این شخص هستند . شما بعد از جلب ایشان میتوانید از ولی این فرد اگر وجود داشته باشد وگرنه از ناحیه ی بیت المال در خواست اخذ دیه بنمایید .

حق یارتان :Sham:

دوست گرامي..
شمابااين كارخودتان رودوباره درگيرماجراميگنيد.خواهش ميكنم اين كارونكنيد..
اتفاق شمادقيقا شبيه اتفاق يكي ازمراجعه كنندگان بودكه يك ديوانه به خانمي توهين كردندتوي خيابون..
برادرانش براي انتقام يانميدونم رگ غيرتيشان شب رفتند توي كوچه مذكورومنتظرنشستند.
وديوانه بيچاره زيرضربه هاي كتك هاي اين برادران باغيرت.........!!
بعدبه خاطراين قضيه خواهربيچاره درگيردادگاه و....!!
آبرويش هم كه بدترريخته شد.آن هم به خاطر تصميم اشتباه برادرانش...
موردديگري هم كه شبيه جريان شما بود كه يك نفر براي گرفتن ديوانه ايي؛نقشه كشيده بود.اما همان درگيري باعث شد..دوتاازخانواده ها باهم خصومت شديدپيداكنند..متاسفانه كارشان به قصدقتل ختم شد..
خواهش ميكنم خودتان رو درگيرنكنيد..
ازطريق همان نكته ايي كه دوست محترم فرمودند در مورد بخش حقوقي موضوع اقدام كنيد..گرچه ممكنه طول بكشه اما راه سالمتريه..وچيزي آينده شمارودرمورداين موضوع تهديد نميكنه.
موفق باشيد..

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

مستند مطالب را خدمت شما ارایه مینمایم .

در ماده 40 قانون مجازات عمومی مصوب 23 دیماه 1304 ، جنون و اختلال دماغی را قانونگذار همردیف هم قرار داده بود که برای محاکم مشکلاتی را ایجاد کرده بود در این ماده می گوید: کسی که در حال ارتکاب جرم مجنون بوده یا اختلال دماغی داشته باشد مجرم محسوب نمی شود و مجازات نخواهد داشت ولی در صورت بقای جنون باید به دارالمجانین تسلیم شود.
اما در قانون اصلاحی مصوب خرداد 1352 با تأثیر از اصطلاح روان شناسی امروزی در مورد جنون، بند الف ماده 36 آن آمده: هر گاه محرز شود مرتکب حین ارتکاب به علل مادرزادی یا عارضی فاقد شعور بوده یا به اختلال تام تمیز یا اراده دچار باشد مجرم محسوب نخواهد شد. در بند «ب» همین ماده نیز به اختلال نسبی شعور یا قوه تمیز یا اراده اشاره شده است.
همانطور که ملاحظه شد بخلاف قانون 1304 که جنون و اختلال دماغی را در یک ردیف قرار داده بود در حالیکه در قانون 1352 با عنایت بیشتری در ضمن استخدام سه اصطلاح «فقدان شعور» و «اختلال تام» و «اختلال نسبی» قوه تمیز یا اراده در حقیقت به طبقه بندی جنون پرداخت.
در ماده 51 قانون مجازات اسلامی هم فارغ از هر گونه طبقه بندی جنون و اظهار نظر درباره آن می فرماید: جنون در حال ارتکاب جرم به هر درجه که باشد رافع مسؤولیت کیفری است.


ومتاسفانه اگر شما خود را در معرض حملهی دوباره ی این شخص قرار دهید ؟؟؟؟

حق یارتان :Sham:

طه;192175 نوشت:
بزرگوار با توجه به حالت اختلال روانی واعتیاد ایشان ، اثبات اتهام مجرمیت برای این فرد تقریبا" غیر ممکن است

با سلام، من فقط میخوام ثابت کنم این شخص دیوونه است تا بفرستنش بهزیستی
طه;192175 نوشت:
شما بعد از جلب ایشان میتوانید از ولی این فرد اگر وجود داشته باشد وگرنه از ناحیه ی بیت المال در خواست اخذ دیه بنمایید .

با سلام و تشکر از اطلاعات مفید شما
بیت المال جیب ما رو خالی نکنه به پولشون نیازی نداریم. میدونید برای همین یه شکایت ساده من باید چقدر خرج کنم. فکر کنم پولی که به عنوان دیه بخوان بدن با پول شکایت من برابر باشه.

یادتون هست که تو اخبار بیست و سی یه خبر پخش کرد در مورد یکی از ادارات دولتی که برای یه نفر 3000 تومان جریمه نوشته بودن. بعد اون شخص پرسید اگر من به این مبلغ شکایت داشته باشم باید چیکار کنم؟ گفتند باید 7000 تومان پول بدی تا شکایتت ثبت بشه. واقعا خنده داره. ببخشید باید های های گریه کنیم برای این قانون و اون مقننش.

سبزينه ظهور;192178 نوشت:
دوست گرامي. شمابااين كارخودتان رودوباره درگيرماجراميگنيد.خواهش ميكنم اين كارونكنيد..

با سلام و تشکر از پیشنهاد شما
من که نمیخوام با طرف درگیر بشم. فقط به پلیس زنگ میزنم.
ثانیا اگر بخواهیم تو این جور موارد بترسیم میشه مثل داستان عقرب سیاه. الان میدونید چقدر از قربانی هایی که بهشون تجاوز شده به خاطر ترس از آبرو یا تهدید عقب نشینی کرد. ( سکوت هر مسلمان- خیانت است به قرآن)


muhammad-aga;192159 نوشت:

واقعا خوب نوشتید.
عدم مشارکت عمومی ممکنه در برخی موارد به خاطر نارضایتی از وضع موجود باشد. اما در مورد من چرا هیچ کس کمک نکرد.


ممنونم ، دوست عزیز بی تفاوتی درد جامعه هست، و افرادی که در جامعه بیمار زندگی می کنند خواسته و ناخواسته درگیر می شن و من و شما نداره.

muhammad-aga;192159 نوشت:
بحث بر سر یک بیمار روانی است

شما مطمئنید که فرد مذکور بیمار روانی هست؟ الان برخی افراد به خاطر برخی فشارها و عدم خودکنترلی دست به هر کاری می زنند.

دوست عزيز...

سكوت خيانت به قرآن هست توي اين جورموارد...
اماچه جورسكوتي...؟سكوت مقابل افرادي مثل عقرب سياه(كه نميدونم كيه)به قول شما باعث بيشتر دامن زدن به ظلم هاي اوست..پس راهي كه ميخواهيدانجام دهيدراه خوبي هست..امابهترين راه نيست..توصيه دوستان در موردپيگيري ازراه حقوقي راه كاملتريه..

ماجراي دومي كه واستون گفتمش....قصددرگيري نداشت....نقشه كشيده بود
اما با پليس هماهنگ نكرده بود..
تا خواست تماس بگيره انها بيايند...............ناخودآگاه دعوا..
اكثردرگيري ها با بدون هدف قبلي وحتي ناگهاني انجام ميشه..
البته اطراف شهرهاي ما اينطوريه..
اونجا رو نميدونم.البته هرطورخودتان صلاح ميدونيد
حداقل قبلش باپليس هماهنگ كنيد...كه درجريان باشد...
خواهش ميكنم نتيجه كارتون روبگيد..
دوستان اينجا نگران هستن..
موفق باشيد.


سلام
دنبال مطلبی درباره قراپات قرانی بودم که به این سایت هدایت شدم
عناوین سایت کنجکاوم کرد مطالعشون کنم میخواستم به خاطره شما بی تفاوت باشم ولی وجدانم اجازه نداد و سریعا عضو شدم تا این مطلب مهم رو بهتون بگم
هرچه سریعتر برید دکتر و ازمایش ایدز و هپاتیت بدید هپاتیت در مراحل اولیه تشخیص در جلوگیری از درگیر شدن بیشتر بیمار کمک زیادی میکنه

شبیه این اتفاق برای برادر من هم افتاد خواهش میکنم بی تفاوت نباشید البته برادر من پزشک هست و در بیمارستان در حین تکان دادن دست بیمار نوک تیز سرنگ خونی باعث جراحت دستش شد
الان ازمایش داده ولی مشخص نشده چندین نوبت دیگر طی چند ماه باید ازمایش رو تکرار کنه تا نتیجه نهایی مشخص بشه
تا زمان رشد ویروس در بدن و گسترشش در ازمایش خون حتی با کشت مشخص نمیشه

برای سلامتی دیگر عزیزانتون مراقبت بیشتری داشته باشید و بهداشت رو رعایت کنید
اگر همسر دارید تا معلوم شدن نتیجه نهایی از رابطه خودداری کنید

خواهش میکنم پیگیر ماجرا از طریق کلانتری باشید تا کس دیگری قربانی نشود
وجود اشخاص خیابان گرد معتاد علی الخصوص کسانی که به خاطر بیماری ایدز دچار جنون سرایت به دیگران هستند خطری برای سلامتی جامعه است

سلام علیکم

muhammad-aga;192070 نوشت:
گمون نکنم گفتن خاطره اینجا مشکلی داشته باشه.


خیر تعریف خاطره اگر هدفمند باشه مشکلی نداره.تازه روشنگر هم هست. ما کلی پست داریم که با تعریف خاطره شروع شدند تا بیان مسله کنند. اگر بنده این سوالات رو مطرح کردم برای این نبود که نعوذ بالله بگم چرا این حرف رو زدید. برای تبیین بیانات شما بود . برای اینکه مشخص بشه دنبال چی هستید. که بعد هم سوال رو مطرح کردم. بی تفاوتی مردم یا بی عرضگی پلیس. دنبال چی میگردید و این دو موضوع چه ارتباطی با بخش مدیریت غریزه جنسی دارند، همونطور که سرکار طه فرمودند.

muhammad-aga;192070 نوشت:
کاش قبل از اینکه این مطلبو بنویسید لا اقل یه چیزایی در مورد عقرب سیاه میخوندید

یک چیزهایی درباره این شخصیت شنیدم ولی منظورم این بود که اعدام نشدن عقرب سیاه یکی از نقایض پلیس هست هرچند ما هنوز دلیلش رو نمیدونیم. البته اعدام نشدنش ارتباطی به پلیس نداره. مربوط به قوه قضاییه ست. پلیس باید دستگیرش میکرد که کرد. بقیه میره جزو مراحل قانونی. پلیس ایران کارهای مفید زیادی کرده که خیلی ها توجهی بهش نمیکنند. ما این همه پلیس شهید دادیم. کم نیستند و قابل تقدیرند. حیف اند زحماتشون رو نادیده بگیریم

muhammad-aga;192070 نوشت:
داستانی که برام اتفاق افتاد داستان ساده ای نبود تا برچسباش هم ساده باشه. نمیدونم شاید این مسائل برای شما عادیه.

جناب بنده اگر گفتم چرا برچسب هاش اینجوریه، چون موجی به کسی میگند که از جنگ آسیب دیده یعنی جانباز. انصاف نیست این گروه رو جزو دیوانگان و روانی ها حساب کنیم.

قرار بود بخشی برای مسایل قضایی تشکیل بشه. کاش امثال این تاپیک به اونجا هدایت بشند تا ما با مسایل قضایی این مسله آشنا بشیم.چون واقعا نمیشه برای حس مرده ی مردم (بی تفاوتیشون نسبت به مشکلات) کاری کرد. ساعتها اینجا بحث کنیم ولی نشه کاری کرد فایده ای نداره. این دوستمان دچار خسارت شده و باید چاره ای پیدا کنه.

سرکار طه بزرگوار، اگر بخشی در این مورد هست بفرمایید تا تاپیک رو به اونجا منتقل کنم

maryam;192246 نوشت:
خیر تعریف خاطره اگر هدفمند باشه مشکلی نداره.تازه روشنگر هم هست. ما کلی پست داریم که با تعریف خاطره شروع شدند تا بیان مسله کنند. اگر بنده این سوالات رو مطرح کردم برای این نبود که نعوذ بالله بگم چرا این حرف رو زدید. برای تبیین بیانات شما بود . برای اینکه مشخص بشه دنبال چی هستید. که بعد هم سوال رو مطرح کردم. بی تفاوتی مردم یا بی عرضگی پلیس. دنبال چی میگردید و این دو موضوع چه ارتباطی با بخش مدیریت غریزه جنسی دارند، همونطور که سرکار طه فرمودند.

با سلام
معذرت میخوام، من فکر کردم دارید من رو مسخره میکنید. چون ماجرا تازه اتفاق افتاده بود ناراحت بودم.
maryam;192246 نوشت:
پلیس ایران کارهای مفید زیادی کرده که خیلی ها توجهی بهش نمیکنند. ما این همه پلیس شهید دادیم. کم نیستند و قابل تقدیرند. حیف اند زحماتشون رو نادیده بگیریم

از صمیم قلب این حرف رو قبول دارم. من خودم وقتی میشنوم پلیسی کشته شده یا مثلا اون سربازی که تو ورزشگاه آزادی چشمش کور شد، واقعا غصه میخورم.
اما اونقدر از این مشکلات تو جامعه زیاده پلیس سعی میکنه یه جوری بدون دردسر تموم بشه. چون بالاخره اونم زن و بچه داره، دوست داره سالم برگرده خونه. اما همین مسئله باعث میشه کسی که یکی دو بار جرمی مرتکب میشه بیتفاوت هستند اما وقتی مسئله حاد میشه تازه به فکر میافتند. مثلا همین سارق بانک کرمانشاه به نام صلاح الدین، که قبلا هم سرقت مسلحانه کرده بود(به نظرم به اعدام هم محکوم شده بود، اما معلوم نیست چطوری دوباره آزاد شده بود).

سلام
این موردی که فرمودید، به نظر بنده، عدم انجام وظیفه مسئولین هست. مسئولین باید امنیت مردم را تأمین کنند. آدم اگر سالم باشد و اینکار را بکند باید دستگیر شود و تحویل سیستم قضایی داده شود. اما این به این معنی نیست که با آدم دیوانه و معتاد هیچ کاری نداشته باشند! آیا باید یک دیوانه توی جامعه آزادانه بگردد و هر آسیبی دلش خواست به مردم بزند؟ این عاقلانه است؟ پس این که می گویند او دیوانه است، فقط پیگیری قضایی را از او سلب می کند. اما در مقابل، نباید چنین شخصی آزادانه در جامعه بگردد. باید در مراکز خاصی نگهداری شود و از حضورش در اجتماع جلوگیری شود.

در شهر ما، یک نفری در قالب مأمور برق، وارد منازل می شد و علاوه بر سرقت، به زنان آن خانه نیز تجاوز می کرد. موارد متعددی (شاید بیش از بیست مورد) این کار را انجام داد. وقتی او را دستگیر کردند، برایش وکیل گرفتند و وکیل ، اثبات کرد که او مشکل روحی - روانی دارد. نتیجه نهایی این شد که رهایش کردند! به همین راحتی. (البته حرفهایی هم بود که آن نفر، ارتباط قومیتی با نماینده شهر داشت).

چرا راه دور برویم؟ همین گداها که در سطح شهر هستند. آیا باید افرادی باشند که در سطح شهر تکدی بکنند؟ آیا نباید با آنها برخورد شود و اگر نیازمند واقعی هستند، تحت پوشش مراکز مربوطه قرار بگیرند و اگر هم نیازمند نیستند، قانونی با آنها برخورد شود؟ تازه برخی هایشان از بچه های کوچک برای برانگیختن ترحم مردم استفاده می کنند که معلوم نیست بچه خودشان است یا از جایی دزدیده اند. آیا مسئولین نباید به داد این بچه ها برسند (حتی اگر آن بچه فرزند خود فرد متکدی باشد، باز او حق ندارد فرزندش را وسیله این کار قرار دهد).

مهم;192205 نوشت:
سلام دنبال مطلبی درباره قراپات قرانی بودم که به این سایت هدایت شدم عناوین سایت کنجکاوم کرد مطالعشون کنم میخواستم به خاطره شما بی تفاوت باشم ولی وجدانم اجازه نداد و سریعا عضو شدم تا این مطلب مهم رو بهتون بگم هرچه سریعتر برید دکتر و ازمایش ایدز و هپاتیت بدید هپاتیت در مراحل اولیه تشخیص در جلوگیری از درگیر شدن بیشتر بیمار کمک زیادی میکنه

با سلام و تشکر از شما
ایشالله اقدام میکنم. البته آمپول کزاز زدم. قیمتش 16000 تومان هست با بیمه شد 6000 تومان. اما واکسنش مجانیه

طوفان خورشیدی;192290 نوشت:
سلام این موردی که فرمودید، به نظر بنده، عدم انجام وظیفه مسئولین هست. مسئولین باید امنیت مردم را تأمین کنند. آدم اگر سالم باشد و اینکار را بکند باید دستگیر شود و تحویل سیستم قضایی داده شود.

با سلام و عرض تشکر
طوفان خورشیدی;192290 نوشت:
در شهر ما، یک نفری در قالب مأمور برق، وارد منازل می شد و علاوه بر سرقت، به زنان آن خانه نیز تجاوز می کرد. موارد متعددی (شاید بیش از بیست مورد) این کار را انجام داد. وقتی او را دستگیر کردند، برایش وکیل گرفتند و وکیل ، اثبات کرد که او مشکل روحی - روانی دارد. نتیجه نهایی این شد که رهایش کردند! به همین راحتی. (البته حرفهایی هم بود که آن نفر، ارتباط قومیتی با نماینده شهر داشت).

به نظر من این افراد حتی اگر از نظر روحی روانی مشکل داشته باشند یا باید حبس ابد بشن یا اعدام. یادمه یه بار توی مستند قوه قضاییه که از شبکه یک پخش میشد، یه مردی رو آورده بودند که 7 تا زن رو با دستاش خفه کرده بود. ظاهرا از این جور کشتن لذت میبرده. بعد وقتی قاضی بهش گفت که اگر رهاش کنن باز هم این کار رو میکنه؟ پاسخی نداد. این آدم دیگه از کشتن نمیترسه. براش یه چیز عادیه. اگر واقعا مریض باشه باید حد اقل حبس ابد بشه.

یه مورد دیگه که شاید بی ارتباط با این موضوع نباشه:
یه بار به طور یقینی، فهمیدم که خانه ای هست که دو دانشجوی مجرد آن را کرایه کرده و یکی از آنها از بین دختران دانشگاه، یکی را نزد خود می آورد و او هم چند روز آنجا می ماند (شب و روز) و ...
و باز یقینی فهمیدم که آن دانشجوی دیگر هم یک زن شوهر دار را به آنجا می آورد که فقط دوستش است و ...
پای مصرف شیشه هم در میان بود.

من هم که همیشه سپاه را بهترین و محرم ترین نقطه کشور می دانم. رفتم سپاه. قسمت اطلاعات. با مسئول اطلاعات صحبت کردم. گفتم خودم بسیجی ام و موضوع از این قرار است. گفت به ما ربطی ندارد. اگر کار تشکیلاتی و خانه تیمی باشد ما وارد می شویم. آن زن و دختر هم جنس خودشان خراب بوده است...

فضای جلسه طوری بود که انگار من متهم هستم! همه ریخته بودند سر من که چرا من میگم این مسأله به سپاه ربط دارد! من آنجا همه اش مشغول دفاع از خودم بودم! تنها نتیجه ای که از مراجعه به سپاه گرفتم، این بود که موبایلم را که برای نشان دادن مدرک به مسئولین، با خودم برده بودم، ازم گرفتند (که چرا موبایل دوربین دار و ضبط صوت دار داخل سپاه آورده ای؟ هر چه گفتم این را آورده ام تا مدرک نشانتان بدهم گوش نکردند) و تا چند ماه به من ندادند.

آقایان فقط برای مسایل تیمی و تشکبلاتی اهمیت قائلند. بقیه مسایل برایشان مهم نیست. اگر یک فسادی باشد که فردی باشد و "سازمانی و تیمی" نباشد، کاری با آن ندارند.

سبزينه ظهور;192194 نوشت:
حداقل قبلش باپليس هماهنگ كنيد...كه درجريان باشد... خواهش ميكنم نتيجه كارتون روبگيد.. دوستان اينجا نگران هستن.. موفق باشيد.

با سلام خدمت شما
خیلی ممنون. امشب بعد از غروب رفتم همون کلانتری نزدیک محل حادثه تا ازشون تایید بگیرم که هر موقع اون روانی رو دیدم بهشون زنگ بزنم. اما اون جناب سروانی که دیشب شیفت بود و قول همکاری داده بود، نبود. مامورهای دیگه ای که اونجا بودن، گفتن ما کاری نمیتونیم بکنیم چون شما باید حکم جلب داشته باشی. گفتم یعنی الان اگر یه جا دعوا بشه شما نمیرید منتظر حکم جلب میشید. گفت: نه، اگر به صحنه دعوا برسیم، دو تاشونو میبریم کلانتری، اگر طرف رضایت نده تشکیل پرونده میدیم.
یه لحظه با خودم فکر کردم، برم همونجای قبلی وایسم وقتی اون دیوونه خواست رد بشه، برم الکی یه صحنه دعوا درست کنم بلکه بتونم بدون حکم جلب، پلیسو بکشونم اونجا. اما دیگه منصرف شدم.

با اون سوپر مارکتی هم که شاهد ماجرا بود مشورت کردم، گفت الکی وقت خودتو تلف نکن. گفت اگر وقت اضافی داری، ارزش داره که بری پزشک قانونی و دادسرا تا لااقل یه نفر آدم موذی از اجتماع کم بشه.
بعد گفت: الان از این جور آدما زیادن. حتی بعضی معتادا هستن میان تو مغازه کیک و آبمیوه.. میخورن بعد پولشو نمیدن. منم نمیتونم کاری بکنم. چون یه موقع طرف میزنه یه شیشه رو میشکنه، یا موقعی که مغازه بستس تلافی میکنه. به پلیسم هم بگم، معلوم نیست خیلی اثر داشته باشه، چون خیلی از معتاد ها و دزد ها رو میگیرن بعد به خاطر آمار زیاد دزد و معتاد مجبورن ولشون کنن.

بعضی ها بهم گفتن شاید میخواسته جیبت رو بزنه، اما خدا رو شکر چیزی از دست ندادم.

طوفان خورشیدی;192346 نوشت:
آقایان فقط برای مسایل تیمی و تشکبلاتی اهمیت قائلند. بقیه مسایل برایشان مهم نیست. اگر یک فسادی باشد که فردی باشد و "سازمانی و تیمی" نباشد، کاری با آن ندارند.

با سلام
دوست عزیز، من بشخصه با پیگیری فساد های شخصی مخالفم، چون اونقدر زیاده که نمیشه جلوشو گرفت. ثانیا مهم اینه که ما از حقوق اجتماعی محافظت کنیم. یعنی اگر یه دختر با میل خودش به فحشا مشغوله، جلوی همچین آدمی رو گرفتن چه فایده ای داره. اما اگر یه نفر رو به زور به فحشا مجبور کنند مهم اینه که باید سرسختانه پیگیری کنیم. ثالثا: در سیره خود پیامبر و اهل بیت علیهم السلام هم، از تجسس در کار دیگران نهی میکردند.
البته بعضی از فساد ها هست که نمیشه گفت حریم خصوصیه. مثل مهمونی های دسته جمعی که مثلا 60 یا 70 تا نفر با میل خودشون مشغول فساد هستند.
البته حرف شما تا حدودی درسته چون اگر جلوی فساد های شخصی رو نگیریم، شاید همین شخص یه روز یه آدم سالم رو فریب بده.
نمیدونم

با سلام
با نوشتن داستان زیر نمیخوام عملکرد پلیس رو زیر سوال ببرم. فقط یه مسئله علمی است
اگر پلیس یا قوه قضاییه عملکردشون ضعیف باشه، باعث رشد آمار نزاع و در گیری میشه. میدونید چرا؟ چون مردم وقتی میبینن پلیس به دادشون نمیرسه، اگر کسی به حقشون تجاوز بکنه خودشون شخصا وارد عمل میشن و سعی میکنن حقشونو پس بگیرن.
مثلا یکی از دوستام توی یکی از شهرای جنوب کشور، میگفت یه بار رفتم از بازار یه وی سی دی خریدم. به صاحب مغازه گفتم امتحانش کن. گفت نه ببر سالمه. گفتم اگر بردم خراب بود چی؟ گفت در اونصورت برگردون به خودم.
میگفت رفتم خونه دیدم دستگاه خرابه. فرداش با دوستم رفتیم وی سی دی رو پس بدیم. اما مغازه دار گفت پس نمیگیرم چون پلاستیک روش رو باز کردید. ما هم گفتیم: خوب اگه باز نمیکردیم چطوری امتحانش میکردیم. خلاصه از ما اصرار و از اون انکار. میگفت وقتی دیدم قبول نمیکنه، یه مشت زدم تو صورتش افتاد کف مغازه، بعد خودم رفتم از قفسه مغازه یه دونه دیگه وی سی دی برداشتم و رفتیم.
اما اگر این دسترسی به پلیس و شرایط شکایت آسان باشه دیگه لازم نیست کسی خودش اقدام کنه. اما طرف میبینه اگر بخواد شکایت کنه هم باید پول خرج کنه هم باید یه روز وقت بزاره.

maryam;192246 نوشت:
جناب بنده اگر گفتم چرا برچسب هاش اینجوریه، چون موجی به کسی میگند که از جنگ آسیب دیده یعنی جانباز. انصاف نیست این گروه رو جزو دیوانگان و روانی ها حساب کنیم.

با سلام، یادم رفت به این قسمت جواب بدم
دیوانه شده یا جنون خودش یک نوع مرضی است و اگر به کسی که دیوانه است بگویید دیوانه، بد نیست. مثل اینکه به کسی که سرما خورده بگویید سرما خورده.
دیوانه شدن هم یعنی انسان کنترل عقل و روان خود را از دست بدهد. حالا دیوانه شدن ممکن است درجات مختلف و سبب های مختلفی داشتته باشد. حالا اگر یک نفر در جنگ موجی شد و این آسیب به حد جنون رسید باز هم به این شخص مجنون یا دیوانه میگویند. اما فرقش با دیگر مجنون ها این است که سبب جنون او یک امر مقدس میباشد و باید مورد احترام باشد یعنی در شرایط مناسب تری نگهداری شود و به خانواده اش مزایای بیشتری بدهند.
اما چون در کشور ما دیوانه به معنای فحش میباشد، شاید شما دچار سوء برداشت شدید. منظور من مریضی بود که مرضش دیوانگی است.

muhammad-aga;192364 نوشت:
دوست عزیز، من بشخصه با پیگیری فساد های شخصی مخالفم، چون اونقدر زیاده که نمیشه جلوشو گرفت. ثانیا مهم اینه که ما از حقوق اجتماعی محافظت کنیم. یعنی اگر یه دختر با میل خودش به فحشا مشغوله، جلوی همچین آدمی رو گرفتن چه فایده ای داره.

سلام. اصل بر این است که جلوی گسترش فساد را باید گرفت و گرنه رشد می کند. البته این به معنای ورود به حریم خصوصی دیگران نیست. اما وقتی کسی، فرضاً خانمی یا زنی را به منزل خودش میآورد، این دیگر مسأله حریم خصوصی نیست چون فرد دیگری را آورده است و بدینسان، مسأله از حالت شخصی فراتر رفته است.

رسیدگی نکردن به این مسأله، خطر از هم پاشیدن زندگی آن خانم را داشت. آنهم با داشتن یک بچه.
باید بی تفاوت می ماندم؟
متآسفانه برادران ما در اطلاعات سپاه، گوششان بدهکار این حرف نبود.:kharej:

نمی دانم برای دوستان اتفاق افتاده یا نه. اما الان حدود یکی دو ماه است که برای من به طور مکرر اتفاق افتاده: توی خیابان، نوجوانها و جوانها سر راهم را می گیرند و خیلی مودب سلام می کنند و بعد می گویند اهل روستا هستیم و کرایه نداریم تا روستا برویم ، یا بنزین موتورم تمام شده و پول همراهم نیست و .... پیشاپیش معلوم است که اینها دروغ است و احتمالاً معتاد هستند.
این هم از همان مقوله "امنیت اجتماعی" است که باید یک متولی داشته باشد.

با سلام دوباره

طوفان خورشیدی;192603 نوشت:
نمی دانم برای دوستان اتفاق افتاده یا نه. اما الان حدود یکی دو ماه است که برای من به طور مکرر اتفاق افتاده: توی خیابان، نوجوانها و جوانها سر راهم را می گیرند و خیلی مودب سلام می کنند و بعد می گویند اهل روستا هستیم و کرایه نداریم تا روستا برویم ، یا بنزین موتورم تمام شده و پول همراهم نیست و .... پیشاپیش معلوم است که اینها دروغ است و احتمالاً معتاد هستند. این هم از همان مقوله "امنیت اجتماعی" است که باید یک متولی داشته باشد.

سلام، منم خیلی برام پیش اومده. حتی تو فرودگاه بین المللی. الان راه های تکدی گری خیلی متنوع شده. اول ها دستشون رو جلوی مردم دراز میکردن. ( بعد دیدن اینطوری مردم کم پول میدم و دلشون نمیسوزه) بعد یه زمان بود که کاغذ مینوشتن میذاشتن جلوشون. بعد یه بچه کوچک همراهشون میگردوندن، بعد الکی شروع میکردن گریه کردن. الان بعضیاشون جوراب میفروشن (البته همه جوراب فروش ها اینطوری نیستن) اما بعضی هاشون تا از کنارشون رد میشی میگه آقا 4 تا بچه گشنه دارم، یه دونه جوراب بخر. خوب این معلومه گداست منتها جوراب میفروشه تا مردم دلشون بسوزه، بگن دنبال روزی حلاله و گدا نیست. جوراباشون هم خیلی آشغاله. من یه بار خریدم پشیمون شدم.
اگر دوستان راه های دیگر تکدی گری رو یادشون میاد که باهاش برخورد کردن، بگن تا بتونیم به یک نمودار منطقی و تاریخی برسیم. حتی اگر دوستان در مورد تکدی گری در زمان های گذشته اطلاع دارید، بنویسید.

[=serif]
كاربرد موبايل در ايران!!!!!!!!!!!


muhammad-aga;192712 نوشت:
ویرایش توسط مدیر سایت : 5 ساعت پیش در ساعت ۱۰:۱۶ قبل از ظهر دلیل: لطفا قوانین سایت رارعایت کنید

با سلام خدمت مدیر عزیز سایت که در صورت لزوم، همچون عقابی تیز پرواز تشریف میارن و پست های ما رو سانسور ( اصلاح) میکنن.
اما من که حرف بدی نزدم. اگر قبول ندارید و اجازه میدید اون مطلبو دوباره بنویسم تا دیگران قضاوت کنند. من سعی کردم در حرف هام رعایت احترام رو بکنم. ( البته در قالب مزاح)

طوفان خورشیدی;192346 نوشت:
من هم که همیشه سپاه را بهترین و محرم ترین نقطه کشور می دانم. رفتم سپاه. قسمت اطلاعات. با مسئول اطلاعات صحبت کردم. گفتم خودم بسیجی ام و موضوع از این قرار است. گفت به ما ربطی ندارد. اگر کار تشکیلاتی و خانه تیمی باشد ما وارد می شویم. آن زن و دختر هم جنس خودشان خراب بوده است...
آقایان فقط برای مسایل تیمی و تشکبلاتی اهمیت قائلند. بقیه مسایل برایشان مهم نیست. اگر یک فسادی باشد که فردی باشد و "سازمانی و تیمی" نباشد، کاری با آن ندارند.

براي بنده هم يه مورد مشابه اتفاق افتاد كه بسيار ناراحت شدم و تاسف خوردم اينكه روزي براي اولين بار كه سر چهار راهي در شهرمان پشت چراغ قرمز ايستاده بودم براي اولين بار يه گدا آمد و از من تقاضاي پول كرد البته بنده ايشون رو بي نصيب نگذاشتم و از اين ناهنجاري اجتماعي كه داشت گريبانگير شهرمون ميشد بسيار رنج بردم بمحض رفتن به منزل زنگ زدم به پليس 110 و آنها را مورد عتاب و خطاب قرار دادم (با توجه به معرفي خودم ) كه چرا با اين افراد كه در حقيقت امنيت جامعه را به مخاطره مي كشانند برخورد نمي شود ديدم با كمال احترام و خونسردي گفتند حاج آقا ما در اين رابطه قانوني براي جمع آوري آنان نداريم:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

از آن روز تا الان تقريبا يه سه چهار سالي ميگذره و متاسفانه مي بينيم سر هر چهار راهي در شهرمان علاوه بر گداهاي مختلف شيشه پاكن هاي ماشين و لنگ به دستها هم با جمع آنان اضافه شدند كه علاوه بر ديد زدن و ور انداز كردن به خانواده اگه همراه آدم باشن و رصد كردن تمام جزئيات داخل ماشين چهره بسيار كريهي از شهر به نمايش مي گذارند

سلام
قافله عمر عجب می گذرد
چند ماه قبل بود که این اتفاق برام افتاد، گفتم یه پستی بذارم تا هم تجدید خاطراتی باشد و کسانی که تازه به این سایت ملحق شدند ببینند.

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان درست میگم
یک آقایی اومد طرف ما و گفت من گدا نیستم و ........ بعد کلی حرف زدن پول دادیم بهش فقط مارو ول کنه.

من اصلا خوشم نمیاد کسی اینجوری کسی رو تحت فشار قرار بده تا کمک کنه.

خدا وکیلی یه نفر از خارج بیاد این همه گدا ببینه فک میکنه همه تو ایران گدا هستند ( با توجه به اینکه تعداد کمی از گداها واقعا نیازمند هستند.
در پناه حق

سلام
خیلی وقته توی سایت نیومدم
یادش بخیر وقتی دو سال قبل این اتفاق برام افتاد
وقتی از بقیه مردم حوادث مشابهی رو که براشون اتفاق افتاده میشنوم یاد این پستی که گذاشتم میفتم
نمیدونم علت وقوع چنین حوادثی آمار بالای دیوونه های کشوره یا اعصاب مردم خرابه یا .....خلاصه نمیدونم

چند روز قبل یکی از دوستان تعریف کرد که ماشینش رو دم در خونشون پارک کرده بود
ناگهان ماشینی در هنگام عبور به ماشین دوستم میزنه
راننده خاطی که قصد رفتن داشت با اعتراض دوستم مواجه میشه.
دوستم: آقا کجا میری لااقل وایسا یه معذرت خواهی کن. میزنی و در میری
راننده خاطی پیاده شد و گفت
همچین میزنم چونتو میشکنم.....
تفهیم شد؟
راننده خاطی سوار ماشینش شد و به آرامی محل رو ترک کرد

خواهرم به راننده تاکسی می گه : مستقیم؟ راننده می گه: بله....... :ok:خواهرم تا میاد دستگیره جلو رو بگیره و سوار شه... یه پسری دست می ندازه به دستگیره و با توهین به خواهرم می گه :بفرما عقب من می خوام جلو بشینم!:gholdor: خواهرم می گه :پسره خوب پشت همه آقا نشستن... من منتظر موندم یه تاکسی ای بیاد که صندلی جلو جا داشته باشه! :ok: که یه دفعه پسره خواهرم و هول می ده و اون و بین در و صندلی فشارش می ده! :Box:خواهرم بلند داد می زنه... : بی شخصیته پشت کوهی!!! :Narahat: پسره هم خواهرم از تو ماشین می کشه بیرون و تا می خوره لگد می زنه و فحشش می ده! :gun::Box: جهت اطلاع بهتون بگم تمام این اتفاقا جلو دره یه کیوسک نیروی انتظامی که اتفاقاً توش مأمور هم ایستاده بوده اتفاق میفته... :moteajeb:.. و احتمالاً چون هوا سرد بوده ترجیح دادن فقط نگاه کنن!!!:Moteajeb!: حالا شما نظرتون رو بگید؟!!!

palizgar;447924 نوشت:
خواهرم به راننده تاکسی می گه : مستقیم؟ راننده می گه: بله....... :ok:خواهرم تا میاد دستگیره جلو رو بگیره و سوار شه... یه پسری دست می ندازه به دستگیره و با توهین به خواهرم می گه :بفرما عقب من می خوام جلو بشینم!:gholdor: خواهرم می گه :پسره خوب پشت همه آقا نشستن... من منتظر موندم یه تاکسی ای بیاد که صندلی جلو جا داشته باشه! :ok: که یه دفعه پسره خواهرم و هول می ده و اون و بین در و صندلی فشارش می ده! :Box:خواهرم بلند داد می زنه... : بی شخصیته پشت کوهی!!! :Narahat: پسره هم خواهرم از تو ماشین می کشه بیرون و تا می خوره لگد می زنه و فحشش می ده! :gun::Box: جهت اطلاع بهتون بگم تمام این اتفاقا جلو دره یه کیوسک نیروی انتظامی که اتفاقاً توش مأمور هم ایستاده بوده اتفاق میفته... :moteajeb:.. و احتمالاً چون هوا سرد بوده ترجیح دادن فقط نگاه کنن!!!:Moteajeb!: حالا شما نظرتون رو بگید؟!!!

این دیگه محشره
بله متاسفانه قانون در این زمینه ها خیلی ضعیف عمل میکنه
تا یه نفر جرم بزرگی مرتکب نشه سعی میکنن به خودشون زحمت ندن
حتما باید یه نفر کشته بشه یا اتفاق بدی بیافته تا به خاطر ترس از مطبوعات بیان و رسیدگی کنن

داستان مشابه اینکه یکی از دوستانم توی ماشینش نشسته بوده یه ماشین دیگه دنده عقب میاد و میزنه به ماشین دوستم و بعد گازشو میگیره در میره
دوستم شماره پلاک رو برمیداره و به پلیس مراجعه میکنه
اولش پلیس میگه آقا بیخیال شو، ولش کن بره
دوستم میگه آخه لااقل باید وامیستاد معذرت خواهی میکرد
خلاصه دوستم اصرار میکنه که باید اون شخص رو پیدا کنن
بهش میگن باید تشکیل پرونده بده، یه تمبر بخری، د ادسری بری قاضی حکم بده، بعد مامور راهنمایی بیاد کروکی بکشه ثابت بشه مقصر اون بوده بعد اگر عمری باقی موند شاید خسارتت جبران بشه
به خاطر عملکرد ضعیف قانون در این موارد مردم گاهی مجبور میشن خودشون حقشون رو بگیرن و همین سبب وقوع جرم های بزرگتر میشه

یادم بندازید بعدا ماجرای دوستم با صاحب مغازه لوزام الکترونیکی رو براتون تعریف کنم

موضوع قفل شده است