مناسبت خلفای عباسی و علمای شیعه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مناسبت خلفای عباسی و علمای شیعه

بررسی رفتار سیاسی خلفای عباسی در برابر علمای شیعه چگونه ممکن است و پاسخ این پژوهش چه می تواند باشد ؟

پیش از ارسال پاسخ لازم است به اطلاع برسانم که پایان نامه ای به نام فعالیتهای علمی در دوره آل بویه از شخصی به نام شمس چاپ شده که می توان از ان بهره گرفت. البته این را برای آن دسته از دوستان گفتم که مدتها منتظر بوده اند . لاکن به زودی انشاء الله بنده پاسخ چند گونه ای برای این سوال را برای دوستان خواهم نوشت .

از معروفترین علمای شیعه دوره عباسی می توان به این چهره ها اشاره کرد .رفتار این عده با خلفای عباسی گاهی تیره و به دنبال ان آزار و اذیت ایشان و گاهی رفتاری آرام و دوستانه و مورد لطف خلفای عباسی بوده است به نحوی که بعضی از اینان به نقابت و سرپرستی شیعیان از جانب خلیفه منصوب می شدند . البته دقت داشته باشید که این چند نفر در دوره آل بویه بودند که دولتی شیعی مذهب بود اما در دورههای قبل و بعد از آل بویه اوضاع به گونه دیگری بود الف ـ كلينى (متوفاى 329ه')
ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى از چهره هاى درخشان فقه اماميه و از روات ثقات ائمه(عليهم السلام) در حديث و ضبط آن بوده است.(108) وى عالمى آشنا به اخبار و احاديث بود و در اين زمينه اكثر علماى شيعه را بر او اعتمادى راسخ است. كلينى را مى بايست از علماى پيشرو مذهب اماميه به شمار آورد.(109) او كه معروف ترين محدث و فقيه امامى اوايل سده چهارم قمرى بود, به ثقه الاسلام اشتهار داشت. اثر مهم فقهى وى كه جزء كتب اربعه شيعه اماميه نيز هست, الاصول من الكافى است. اين كتاب در عرض بيست سال تإليف شد و طورى تنظيم گشت كه در همه فنون علم دين, متعلمان و طلاب را كفايت و راهجويان را هدايت كند.(110) اين كتاب شامل سه بخش عمده اصول , فروع و روضه و مركب از سى كتاب است كه اولين آن ها كتاب العقل و آخرين آن ها كتاب الروضه است. بخش اصول درباره اصول عقايد و بخش فروع راجع به فقه تشيع و بخش سوم حاوى خطبه ها و مواعظ است. فوت كلينى در سال 329ه' در بغداد رخ داد و درباب الكوفه بغداد به خاك سپرده شد.(111) كلينى به غير از كتاب كافى, كتب ديگرى نيز نوشت كه امروزه موجود نيستند. كتاب هايى چون رد برقرامطه كه حكايت از موضع گيرى اماميه در مقابل قرامطه(اسماعيليه) داشته, كتاب رسائل ائمه, كتاب رجال و غيره از آن جمله هستند. (112)

ب ـ شيخ صدوق (ابن بابويه 311-381ه')
ابوجعفر محمدبن على بن حسين بن موسى بن بابويه ملقب به شيخ صدوق و معروف به ابن بابويه از بزرگان شيعه و دانشمندان مشهور اماميه است. آثار او در زمينه فقه و اصول و كلام شيعه اماميه كمال مطلوب زمانه اش را نشان مى دهد. شيخ صدوق دانشمندى جليل القدر, حافظ احاديث, متبحر در علم رجال و نقاد اخبار بود كه در ميان هم روزگاران خود همانندى نداشته.(113) نجاشى او را از چهره هاى برجسته علمى شيعه در خراسان نوشته است.(114) شيخ صدوق كه بيشتر ايام عمر خود را در شهر رى گذراند, يكى از چهره هاى مورد علاقه ركن الدوله بويهى بود و چندى را در خدمت او گذارند و به مباحثه و مناظره پرداخت. جلوه هايى از اين مباحثات را در كتاب اكمال الدين و تمام النعمه او مى توان مشاهده كرد.(115) شيخ صدوق در كتاب خود عيون اخبار الرضا از سفرش به مشهد امام رضا صحبت داشته و خاطره خود را با ركن الدوله كه از وى خواسته تا در مشهد در حق وى دعا كند, بازگويى كرده است.(116)
شيخ صدوق چندى را نيز به سفر بغداد رفت و در آن جا به تحصيل و تعلم و تعليم پرداخت و بزرگان علما از محضر او درباب احاديث بهره گرفتند.(117) مجموعه تإليفات شيخ صدوق نشان از دانش وسيع و قداست نفس او است. تعداد آثار او را بالغ بر سيصد عنوان نوشته اند و شيخ طوسى در الفهرست خود نزديك به 189 اثر او را نام برده است. ولى معروف ترين و مهم ترين اين آثار كه در رديف كتب اربعه شيعه قرار گرفته من لايحضره الفقيه است. شيخ صدوق طبق تصريح خود در مقدمه اين كتاب, آن را در استقبال من لايحضره الطبيب زكرياى رازى نوشته, منتها موضوع آن را در فقه, حلال و حرام, شرايع و احكام قرار داده است.(118)
كتاب من لايحضره الفقيه در چهار مجلد تنظيم شده و حاوى 5963 حديث است. از ديگر آثار چاپى شيخ صدوق الامالى, معانى الاخبار, الخصال و الاعتقادات است. شيخ صدوق در سال 381ه' در رى چشم از جهان بربست و در جوار شاهزاده عبدالعظيم به خاك سپرده شد.(119)
ج ـ شيخ مفيد (336-413ه')
ابوعبدالله محمدبن محمدبن نعمان بغدادى معروف به ابن معلم و ملقب به شيخ مفيد در سال 336ه' در حوالى شهر عكبرى چشم به جهان گشود ـ شهرت او به ابن معلم از آن جا برخاسته كه پدر او محمدبن نعمان در شهر واسط و عكبرى شغل معلمى داشته است. در اوان كودكى همراه پدرش راهى بغداد شد و نزد ابى عبدالله معروف به جعلى و ابى ياسر به تلمذ پرداخت.(120) ولى معروف ترين استادان وى جعفر بن محمد قمى معروف به ابن قولويه بود. عضدالدوله بويهى را ارادت خاص به شيخ مفيد بود تا آن جا كه براى او مستمرى ويژه اى تعيين كرد. بعدها كه شيخ مفيد در بغداد و به ويژه در مسجد براثاى محله كرخ مجلس درس راه انداخت, بسيارى از علما از جميع طوايف در محضر درس او حاضر شدند و از او بهره ها گرفتند. شريف رضى و شيخ طوسى از شاگردان به نام او بودند. خود شيخ طوسى در الفهرست خويش گويد كه شيخ مفيد از بزرگان متكلمان طايفه اماميه است و در زمان خود رئيس آن طايفه بود و در علم و فتوا پيشواى علماى اعلام به شمار مى رفت و در صناعت كلام و علم فقه, مجتهد و فقيه بى نظير بود; فكر عميق و فهم دقيق داشت و بديهه ياب و حاضر جواب بود.(121)
نجاشى كه خود از شاگردان او محسوب مى شد در رجال خود از پايگاه والاى شيخ مفيد در فقه و كلام و حديث سخن گفته است.(122) ابن نديم نيز در دو جا از كتاب خود از او ياد مى كند. در جايى مى گويد: ((... و در زمان ما بر متكلمان شيعه رياست دارد و در صنعت كلام به مذاهب اهلش بر همه مقدم و داراى دقت نظر و افكار صائبى است. من او را ديده ام و بسيار دانشمندش يافتم.))(123) و در جاى ديگر او را رئيس شيعه اماميه ناميده كه در فقه و كلام آثار زيادى دارد.(124) خطيب بغدادى در تاريخ بغداد خود درباره شيخ مفيد سخنى ديگر دارد. از فحواى كلام او پيداست كه او را ميانه اى با شيخ مفيد نبوده و آموزه ها و تعصبات مذهبى خود را در داورىاش دخالت داده است. به زعم او شيخ مفيد كتاب هاى بسيارى در گمراهى شيعه و نكوهش از صحابه و تابعان نوشت و با نظرياتش بسيار كسان را فريفت.(125)
در بعضى از منابع راجع به مسك نفس و تواضع علمى, دست و دل بازى و نمازگزارى او سخن ها رفته است. اين كه شيخ مفيد تمام وقت خود را وقف علم و دانش مذهبى كرده و در بيان عقايد و كلام شيعه استوارى نشان داده, از داورىهاى اكثر منابع راجع به اوست. مكتبى كه شيخ مفيد در بغداد راه انداخت, كانون بحث و بررسى و تعميم و توسعه مباحث دينى گرديد و با بهره گيرى از مبانى علم كلام و اصول فقه , راه بحث و استدلال را به روى شيعيان گشود. او علم كلام شيعى را سر و سامان بخشيد و ابواب فقه را با دقت تمام تجزيه و تحليل كرد و از تشتت و پراكندگى در آورد.
تإليفات شيخ مفيد را بالغ بردويست كتاب و رساله دانسته اند.(126) يكى از معروف ترين آثار او المقنعه فى الفقه است كه پايه و اساس كتاب تهذيب الاحكام شيخ طوسى را تشكيل مى دهد. وفات شيخ مفيد در شب جمعه سوم ماه مبارك رمضان 413 در بغداد واقع شد و شريف رضى بر جنازه اش نماز گزارد و هشتاد هزار نفر از شيعه در تشييع جنازه وى شركت جستند و او را در جوار آرامگاه امام موسى كاظم(ع) و نزد استادش ابن قولويه به خاك سپردند.(127)

د ـ شيخ طوسى (شيخ الطائفه 385-460ه')
ابو جعفر محمد بن حسن بن على بن حسن طوسى ملقب به شيخ الطائفه در رمضان سال 385 در طوس متولد شد. در ايام جوانى و حوالى سال 408ه' به بغداد سفر كرد و در آن جا سكنا گزيد. در بغداد به تحصيل و تعلم پرداخت. ايام جوانى او در روزگار آل بويه گذشت; روزگارى كه شيعيان تا اندازه اى در تعيين مشى حيات مذهبيشان در جامعه دخالت داشتند. ولى تكان هاى مذهبى و معنوى جامعه به درگيرىها و ارتعاشات مذهبى نيز انجاميد و عصرى از كنش و واكنش هاى مذهبى و فرهنگى را به وجود آورد. شيخ طوسى هم از اين تكان ها مصون نماند; خصوصا كه قومى ديگر يعنى سلاجقه سر برآورده و در صدد استيلا بر سرزمين هاى اسلامى بودند. در سال 448ه' , زمانى كه نظام اجتماعى بغداد دستخوش درگيرىهاى مذهبى فريقين بود, خانه و كاشانه او نيز در محله كرخ بغداد غارت و به آتش كشيده شد.(128) شيخ طوسى از بغداد رخت بربست و راهى نجف اشرف شد و تا سال 460ه' كه سال فوت اواست, در اين شهر سكنا گزيد.(129)
شيخ طوسى از شاگردان بنام شيخ مفيد بود به مدت پنج سال (408-413ه') ملازمت او را داشت. در زمان حيات شيخ مفيد و احتمالا تحت نظر خود او, كتاب مقنعه او را شرح كرد و يكى از مهم ترين آثار خود يعنى تهذيب الاحكام را به وجود آورد.(130) شيخ طوسى پس از فوت شيخ مفيد به محضر سيدمرتضى, (علم الهدى) رسيد و مدت 23سال نزد وى به تحصيل علم كلام, فقه و اصول پرداخت. ظاهرا پس از فوت سيدمرتضى در سال 436ه' زمام امور تشيع به عهده او واگذار گرديد و شاگردان زيادى از محضر او فيض بردند.
اوج شهرت شيخ طوسى موجب شد تا القائم خليفه عباسى كرسى علم كلام را در بغداد به او بسپارد.(131) شيخ طوسى از جمله علمايى بود كه وقتى وارد نجف اشرف شد حوزه علمى خود را بدان جا منتقل كرد و به تعليم تعاليم شيعى پرداخت. شيخ طوسى در اكثر رشته هاى علوم دينى زمانه خود مبرز و سرآمد بود و آثار متعددى از خود به جا گذاشت. شماره آثار او را بالغ بر 45 عنوان نوشته اند كه دو تا از آن ها يعنى تهذيب الاحكام و استبصار جزء كتب اربعه شيعه به شمار مى رود هر دوى اين آثار در علم الحديث و اخبار تنظيم و تإليف يافته اند.(132) تفسير التبيان فى تفسير القرآن از امهات تفاسير شيعى است كه توسط شيخ طوسى در چندين مجلد صورت گرفته است.

ه' ـ شريف رضى (359-406ه')
ابوالحسن محمد بن حسين بن موسى بن ابراهيم بن موسى الكاظم ملقب به سيدرضى و ذوالحسبين از بزرگان واعاظم شيعيان در دوره آل بويه است. پدرش ابواحمد حسين بن موسى منصب نقابت داشت و ناظر مظالم و متصدى امور حج بود. سيدرضى بعدها جاى او را در اين منصب گرفت (380ه'). شريف رضى طبق اشاره ثعالبى از اوان كودكى شعر مى گفته و شعرهايش از سلاست و متانت ويژه اى برخوردار بود.(133) او در زهد و پارسايى زبانزد خاص و عام بود و از هر نوع خودنمايى و شهرت پرستى دورى مى كرد.(134) صيت و شهرت سيدرضى بيشتر به دليل تإليف گران سنگ او يعنى نهج البلاغه است كه حاوى 242 خطبه و كلام طولانى , 78 مكتوب و 489 سخن كوتاه است كه در سال 400ه' تإليف كرده است. تاكنون بر كتاب نهج البلاغه شروح گوناگونى نوشته شده كه شرح ابن ابى الحديد معتزلى از معروف ترين آن ها است.(135) سيدرضى را آثار ديگرى نيز بود كه از آن ميان مى توان معانى القرآن و خصائص الائمه را نام برد. در گذشت او در روز يكشنبه ششم محرم سال 406 در بغداد رخ داد و در كاظمين امروزى به خاك سپرده شد. در تشييع جنازه وى مردم زيادى شركت جستند جز شريف مرتضى برادر او كه تاب تحمل مرگ برادر را نداشت.(136)

و ـ شريف مرتضى (355-436ه')
ابوالقاسم على بن حسين, برادر شريف رضى , ملقب به ذوالمجدين و علم الهدى و سيد اجل و ثمانينى, يكى ديگر از اعاظم شيعه اماميه در سده چهارم هجرى بود. او كه شاگرد شيخ مفيد بود, در علم كلام, فقه, اصول, تفسير و نحو و لغت تبحر داشت و شعر نيكو مى سرود كه ديوان شعر او باقى است.(137) شريف مرتضى نيز منصب نقابت آل ابى طالب را داشت. صاحب نقض در حق او مى نويسد: ((و آن چه مرتضى كرده است از تقويت اسلام و تربيت شريعت جدش مصطفى(ص) در جواب شبهات منكران توحيد و رسالت چون فلاسفه و زنادقه و براهمه كسى را قوت نبوده است.))(138)شريف مرتضى را مروج و مجدد مذهب اماميه در سده چهارم هجرى دانسته اند. فوت او در آخر ربيع الاول سال 436 در بغداد رخ داد.(139) از معروف ترين آثار او غرر و درر است كه به امالى مرتضى هم شهرت دارد و مشتمل بر فنونى از ادب است. همين اثر نشانه اى از وسعت دانش و معلومات شريف مرتضى است . الشافى فى الامامه نيز رديه اى است بر كتاب المغنى از عبدالجبار بن احمد(140); ديوان شعر او بالغ بر بيست هزار بيت است.(141)

موضوع قفل شده است