سوال در مورد آیه 86 و 90سوره کهف

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال در مورد آیه 86 و 90سوره کهف

با سلام خدمت دوستان:

آیه 86 س کهف:

تا هنگامی که به جایگاه غروب خورشید رسید,خورشید را دید که در چشمه آب تیرهای رخ

نهان می کند و آنجا قومی را یافت که به ذوالقرنین دستور دادیم ...

مغرب الشمس = جایگاه غروب خورشید

آیه 90سوره کهف:

تا چون به جایگاه طلوع خورشید رسید آنجا دید که خورشید ...

مطلع الشمس = جایگاه طلوع خورشید

اختیار دارید آدم که به جایگاه طلوع و غروب خورشید برسه زغال هم نمیشه:ghash:

حـَتـى إِذَا بـَلَغَ مـَغـْرِب الشـمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُب فى عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْماً قُلْنَا يَذَا الْقَرْنَينِ إِمَّا أَن تُعَذِّب وَ إِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسناً(86 كهف)
تـا به غروبگاه آفتاب رسيد (در آنجا) احساس كرد كه خورشيد در چشمه (يا دريا) ى - تـيـره و گـل آلودى فرو مى رود، و در آنجا قومى را يافت ، ما گفتيم اى ذو القرنين ! آيا مى خواهى مجازات كنى و يا پاداش نيكوئى را در باره آنها انتخاب نمائى (مكارم شيرازي)
اسلام ستيزان(مسيحي+يهودي+اتئيست) ادعا ميكنند ، اينكه ذو القرنين احساس كرده ، خورشيد در چشمه فرو ميرود ، جزء تناقضات قرآني است!
عرض ميشود معناي تناقض چيست؟
تناقض بدين معناست كه دو قضيه خبري ، به هيچ صورت ، با هم قابليت صدق را نداشته باشند؛ مثلا اگر گفتم : ساعت 1 بعد از ظهردر منطقهx آسمان آفتابي است وسپس گفتم خير ساعت 1 درهمان منطقه آسمان ابري است ، دچار تناقض گوئي شده ام . ونشان ميدهد قطعا يكي از اين دو خبر اشتباه بوده .
اما اينكه ادعا شود چيزي در قران مخالف علم است ، اين را اصطلاحا تناقض نمينامند ، بلكه نهايتا خطا و اشتباهي علمي صورت گرفته!
پس بهتر است سوال را دوباره مطرح كنيم : آيا دراين آيه ، خطائي علمي صورت پذيرفته ؟
جواب اين است كه خير !
اولا چنانكه در قرآن آمده ، اين حس ، حسي كاملا شخصي براي ذو القرنين بوده (وَجَدَهَا تَغْرُب فى عَيْنٍ حَمِئَةٍ( احساس كرد كه خورشيد در ....)) و نه وحي خدا به او ومثلا گفته نشده : خداوند خورشيد را در چشمه فرو برده است.
ثانيا : ؛ ما و دنياي امروز هم اگر بجاي ذوالقرنين باشيم همان را ديده و درك ميكنيم ونه چيز ديگري ، اگر كسي بگويد ديده هاي خود را تعريف كن شما حق نداريد علوم خود و قوانين كلي طبيعت را تعريف كنيد بلكه امانت در اين است كه مشاهدات خود را عينا نقل كنيد ، قرآن از قول ذو القرنين نقل ميكند كه خورشيد در آن محل غروب كرده ؛ واژه "وجد" بمعناي "راي" بمعناي ديدن بكار ميرود مثل "فوجد فيها رجلين" پس اين تعبير قراني ، كاملا درست است چون قران بايد از ديده هاي ذو القرنين خبر دهد و نه قوانين علمي كه او باور دارد .
ثالثا: قطعا خود ذو القرنين هم ميدانسته كه خورشيدي كه در مغرب درون دريا فرو ميرود ، نميتواند از مشرق در آيد ، چرا كه مغرب را ارتباطي با مشرق نيست پس خود او ميدانسته كه خورشيد درون آن دريا غرق نشده و دوباره از مشرق در خواهد آمد پس حتي خود او هم اشتباه نكرده .در غير اينصورت ، آيا بنظر شما او باور داشته كه خورشيد غرق شده و صبح فردا خورشيدي ديگر متولد خواهد شد و از مشرق به سوي محل نابودي خويش پيش خواهد رفت؟
رابعا : اتفاقا اين آيه ، عكس نظر اسلامستيز را ثابت ميكند چرا كه انسان آن زمان به نجوم كپرنيكي باور داشته و گمان ميكرده كه زمين ثابت و خورشيد از محل مشخصي طلوع و در مكان مشخصي غروب ميكند ، ولي اين آيه صراحتا مغرب و مشرق را نسبي ميداند و بيان ميكند كه مغربي كه ذوالقرنين در آن منطقه ديده با مغربي كه او در غير آن منطقه ميبيند متفاوت بوده است واين بدين معناست كه ما يك مغرب مشخص نداريم بلكه مغارب داريم واين مطلب در جاهاي ديگري از قرآن نيز تائيد شده هنگامي كه فرمود : فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ
خامسا: اسلامستيزان در اينجا دچار سفسطه Accent (تكيه سخن) شده اند ؛مثلا جمله " در باز است" را ميتوان به دو نحو خواند: در مرتبه اول ، تكيه سخن را بر روي "در" ببريم ومنظور اين باشد كه "در" باز است ونه "پنجره " و بار ديگر تكيه سخن را بر روي "باز" ببريم و بگوئيم در "باز" است ونه "بسته" ، تكيه سخن ذو القرنين دراينجا بر روي " عين حمئة " است ونه "غروب" بدين معنا كه گزارش خداوند از مشخصات خاصي است كه آن منقطه جغرافيائي داشته و اصولا كاري به مغرب و مشرق خورشيد ندارد .
سادسا : زبان قران زبان فيزيك و شيمي و جغرافي و كيهان شناسي نيست كه بخواهيم با فرمولهاي خاص اين علوم به اصطلاح مچ قران را بگيريم ، قران بجاي آب از h2o استفاده نكرده و از فاصله ميليونها سال نوري كهكشانها وازe=mc2 سخن نگفته ، چرا كه هدف هر كتاب ، درون مايه ان را نيز توجيه ميكند ؛ ظاهر قرآن گرچه نسبت به بسياري از مطالب معلوم نزد ما ساكت است (گرچه في ام الكتاب هم مشخص باشد) ولي با زبان خاص خود كه هيچ اشتباهي هم در آن ديده نميشود به نحو كاملا بارزي راهگشاي ما انسانهاست ؛ خداوند با قصه ذو القرنين نخواسته براي ما داستان سرائي كند تا سرگرم شويم بلكه اهداف متعالي در پي اين قصه وجود دارد كه شايسته است بجاي تلاش بيهوده براي ايراد گرفتن از قرآن ، آن اهداف و رهنمودها را ، را نقشه راه خود قرار دهيم!

دوست عزیز
بنده کجا گفتم تناقض روی داده که شما معنی تناقض رو به من شرح بدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بله منم میدونم ذ خودش تصور کرده خورشید تو لجن رفته اما شما متوجه نشدی من دارم میگم خدا اول آیه به ما داره میگه ذ؛ به غروبگاه خورشید رسید دارم میگم مگه میشه ؟؟؟؟؟؟؟توجه کن خدا معتقده میشه
راستی مردمانی که در غروبگاه خورشید زندگی می کردند پوششی حفاظی چیزی نداشتند به هر حال خورشید با اون عظمت اونا رو نمیسوزونه؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا که معتقده نمیسوزند
آیا خداوند فکر نمیکرده داستان خیالی رو انسانهای قرن 21 و بالاتر هم می خواهند بخوانند و با عقل آنها و همین طور علوم سازگاری نداره به سخن دیگر وقتی ما فکر می کنیم خدا معتقده انسانی به غروبگاه خورشید برسه و در اونجا هم قومی زندگی بکنند منظور این بوده که زمین کرویه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه من داستانی حقیقی از سرگذشت انسانی تعریف کنم که در آن مثلاعلم فیزیک زیرسوال بره اولین چیزی که دیگران میفهمند بی سوادی من در فیزیکه
کاری به نسبی بودن مغرب ندارم(که این رو از تصور ذ فهمیدیم) میگم چرا خدا میگه قومی در جایگاه غروب و طلوع خورشید زندگی میکرد میخوام اینو برام توضیح بدید


lili2020;190427 نوشت:
بله منم میدونم ذ خودش تصور کرده خورشید تو لجن رفته اما شما متوجه نشدی من دارم میگم خدا اول آیه به ما داره میگه ذ؛ به غروبگاه خورشید رسید دارم میگم مگه میشه ؟؟؟؟؟؟؟توجه کن خدا معتقده میشه راستی مردمانی که در غروبگاه خورشید زندگی می کردند پوششی حفاظی چیزی نداشتند به هر حال خورشید با اون عظمت اونا رو نمیسوزونه؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا که معتقده نمیسوزند


با سلام
درباره تعبیر "مَغْرِبَ الشَّمْس‏" باید گفت که منظور از مراد از مغرب آفتاب(همانطور که علامه طباطبایی هم ذکر کرده اند)، آخر معموره آن روز از ناحيه غرب است، به دليل اينكه مى‏فرمايد:" نزد آن مردمى را يافت".
مفسران دیگر نیز همین نظر را دارند:(َ مَغْرِبَ الشَّمْسِ‏ أي منتهى الأرض من جهة المغرب بحيث لا يتمكن أحد من مجاوزته‏)

مقصود از اينكه فرمود" آفتاب را يافت كه در دريايى لجن‏دار غروب مى‏كرد" اين است كه به ساحل دريايى رسيد كه ديگر ما وراى آن خشكى اميد نمى‏رفت، و چنين به نظر مى‏رسيد كه آفتاب در دريا غروب مى‏كند چون انتهاى افق بر دريا منطبق است. بعضى هم گفته‏اند: چنين چشمه لجن‏دارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى، كه جزائر خالدات در آن است منطبق است و جزائر مذكور همان جزائرى است كه در هيات و جغرافياى قديم مبدأ طول به شمار مى‏رفت، و بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آنها نمانده است.(ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 499)
lili2020;190427 نوشت:
راستی مردمانی که در غروبگاه خورشید زندگی می کردند پوششی حفاظی چیزی نداشتند به هر حال خورشید با اون عظمت اونا رو نمیسوزونه؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا که معتقده نمیسوزند آیا خداوند فکر نمیکرده داستان خیالی رو انسانهای قرن 21 و بالاتر هم می خواهند بخوانند و با عقل آنها و همین طور علوم سازگاری نداره به سخن دیگر وقتی ما فکر می کنیم خدا معتقده انسانی به غروبگاه خورشید برسه و در اونجا هم قومی زندگی بکنند منظور این بوده که زمین کرویه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه من داستانی حقیقی از سرگذشت انسانی تعریف کنم که در آن مثلاعلم فیزیک زیرسوال بره اولین چیزی که دیگران میفهمند بی سوادی من در فیزیکه


لطفا پیش داوری نکنید و تا تحقیق نکرده اید قصص قرآن را خیالی و مخالف علم ندانید.اگر با برداشت شما نمی سازد دلیل بر خیالی و باطل بودن نیست.در باب عدم مخالفت قرآن با علم مطالب زیادی گفته شده که می توانید به آنجا رجوع کنید(می توانید در همین سایت جستجو کنید)
ضمنا آنها که پوششی نداشتند(که در این رابطه تفاسیر متعددی وجود دارد)در مطلع الشمس بودند نه مغرب الشمس

رسا;190697 نوشت:
درباره تعبیر "مَغْرِبَ الشَّمْس‏" باید گفت که منظور از مراد از مغرب آفتاب(همانطور که علامه طباطبایی هم ذکر کرده اند)، آخر معموره آن روز از ناحيه غرب است، به دليل اينكه مى‏فرمايد:" نزد آن مردمى را يافت". مفسران دیگر نیز همین نظر را دارند:(َ مَغْرِبَ الشَّمْسِ‏ أي منتهى الأرض من جهة المغرب بحيث لا يتمكن أحد من مجاوزته‏)

این قسمت را اگه میشه واضح تر بیان کنید بشکافید

یک مشکل اینه که ما فکر می کنیم هزار سال پیش همه بوغ بودن و الان همه علامه هستند! مسائل بسیار ساده رو فکر می کنیم فقط خودمون می فهمیم!

به نظرم بهتره جناب لی لی از همون هزار سال پیش حتی یک نمونه بیارن که کسی این آیه رو مثل ایشون فهمیده باشه!

البته می دونم که نمیشه مانع مسخره بازی شد و کسی که قصدش مسخره بازی باشه، این حرفها براش فایده ای نداره!

اما خب احتمال می دم که جناب لی لی مطلب رو اشتباه متوجه شده باشن و اگر دقتی کند و تحقیق بیشتری کنند، متوجه بشن که مسخره بازی، ...

علی1390;193191 نوشت:
یک مشکل اینه که ما فکر می کنیم هزار سال پیش همه بوغ بودن و الان همه علامه هستند! مسائل بسیار ساده رو فکر می کنیم فقط خودمون می فهمیم! به نظرم بهتره جناب لی لی از همون هزار سال پیش حتی یک نمونه بیارن که کسی این آیه رو مثل ایشون فهمیده باشه!

کسانی که بوغ نبودن و معنای آیات رو حقیقتا" فهمیدند,در مقابل آیات قرآن قد علم کردند بیچاره ها همگی برخلاف ساحران زمان موسی , به زور چماق و شمشیر به راه راست هدایت شدند
تازه وقتی شما 54 تفسیر مختلف از قرآن دارید و از هر رنگی به رنگ دیگه در میایید دیگه چه جای بحثی داره

علی1390;193191 نوشت:
البته می دونم که نمیشه مانع مسخره بازی شد و کسی که قصدش مسخره بازی باشه، این حرفها براش فایده ای نداره! اما خب احتمال می دم که جناب لی لی مطلب رو اشتباه متوجه شده باشن و اگر دقتی کند و تحقیق بیشتری کنند، متوجه بشن که مسخره بازی، ...

چرا اتفاقا حرفهای شما خیلی فایده داره و اون این که آدم متوجه می شه زیر پرچم قرآن نره
قصد من اینه که غیر عقلانی بودن آیات رو نشونتون بدم ومطلبی که بر پایه عقل استوار نباشه قطعا" مسخره وارو چه بسا خنده آوره
وبعد این که از زحمات همگی ممنونم ودیگه سوالی ندارم و ممنون
موضوع قفل شده است