گفت پيغمبر صحابى زيد را **كيف اصبحت اى رفيق با صفا

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گفت پيغمبر صحابى زيد را **كيف اصبحت اى رفيق با صفا


با سلام
روزى پيغمبر اكرم (ص ) در وقت بين الطلوعين سراغ(اصحاب صفه ) رفت (پيامبر، زياد سراغ اصحاب صفه مى رفت .)
در اين ميان ، چشمش ‍ به جوانى افتاد.
ديد اين جوان يك حالت غير عادى دارد: دارد تلوتلو مى خورد، چشمهايش به كاسه سر فرو رفته است و رنگش ، رنگ عادى نيست .
جلو رفت و فرمود: كيف اصبحت (چگونه صبح كرده اى ؟)
عرض كرد اصبحت موقنا يا رسول الله در حالى صبح كرده ام كه اهل يقينم ؛ يعنى آنچه تو با زبان خودت از راه گوش به ما گفته اى ، من اكنون از راه بصيرت مى بينم . پيغمبر مى خواست يك مقدار حرف از او بكشد، فرمود: هر چيزى علامتى دارد، تو كه ادعا مى كنى اهل يقين هستى ، علامت يقين تو چيست ؟
ما علامه يقينك ؟
عرض ‍ كرد: ان يقينى يا رسول الله هو الذى احزننى و اسهر ليلى و اظما هو اجرى ، علامت يقين من اين است كه روزها مرا تشنه مى دارد و شبها مرا بى خواب ؛ يعنى اين روزه هاى روز و شب زنده داريها، علامت يقين است . يقين من نمى گذارد كه شب سر به بستر بگذارم ؛ يقين من نمى گذارد كه حتى يك روز مفطر باشم . فرمود: اين كافى نيست .
بيش از اين بگو، علامت بيشترى از تو مى خواهم .
عرض كرد: يا رسول الله ! الان كه در اين دنيا هستم ؛ درست مثل اين است كه آن دنيا را مى بينم و صداهاى آنجا را مى شنوم ؛ صداى اهل بهشت را از بهشت و صداى اهل جهنم را از جهنم مى شنوم . يا رسول الله ! اگر به من اجازه دهى ، اصحاب را الان يك يك معرفى كنم كه كدام يك بهشتى و كدام جهنمى اند. فرمود: سكوت ! ديگر حرف نزن .

[=century gothic] گفت پيغمبر صحابى زيد را ** كيف اصبحت اى رفيق با صفا
گفت عبدا موقنا باز اوش گفت ** كو نشان از باغ ايمان گر شكفت
گفت تشنه بوده ام من روزها ** شب نخفتستم ز عشق و سوزها
گفت از اين ره كو، ره آوردى بيار ** در خور فهم و عقول اين ديار
گفت خلقان چون ببينند آسمان ** من ببينم عرش را با عرشيان
همين بگويم يا فرو بندم نفس ** لب گزيدش مصطفى يعنى كه بس

بعد پيغمبر به او فرمود: جوان ! آرزويت چيست ؟ چه آرزويى دارى ؟ عرض ‍ كرد: يا رسول الله ! شهادت در راه خدا.1
آن ، عبادتش و اين هم آرزويش ؛ آن شبش و اين هم روز و آرزويش .:Sham:
اين مى شود مؤ من اسلام ، مى شود انسان اسلام ؛ همانكه داراى هر دو درد است ، ولى درد دومش را از درد اولش دارد؛ آن درد خدايى است كه اين درد دوم را در ايجاد كرده است .2

[=century gothic] 1- اصول كافى ج 2 ص 53.
2-شهيد مطهرى انسان كامل قسمت نهم انسان سالم .

موضوع قفل شده است