عالم مثال(از نظر عرفا)

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عالم مثال(از نظر عرفا)

يكي از مباحث مهم فلسفه ملاصدرا اثبات عالم مثال و تجرد خيال است .در ميان حكماي اسلامي ، حكماي مشاء ، بويژه شيخ الرئيس وجود اين عالم را منكرند . شيخ اشراق ضمن اذغان بوجود آن ، با طرح ادلّه‌اي كوشيده است وجود آن را اثبات كند، اما به اين علت كه خيال را منفصل مي‌داند ، اهل تصوف و عرفان بويژه محي الدين عربي در آثار خود علاوه بر قبول عالم مثال ويژگي هاي آن را ذكر كرده اما از ابراز استدلال و برهان در اين زمينه خود داري كرده اند.
حكيم ، صدر المتألهين شيرازي در قبول وجود عالم مثال هم صداي عرفا و شيخ اشراق است و در كتاب اسفار ، براهين متعددي هم براي اثبات مثال متصل و هم مثال منفصل اقامه فرموده است . او با اثبات تجرد بعد خيال موفق شده است معاد جسماني و حشر همه عوالم وجوديه و لزوم بازگشت جميع موجودات به مبدأ اعلي را اثبات كند ؛ او معتقد است دار آخرت ، منحصر به عالم روح نيست ،بلكه مرتبه اي از عالم آخرت را عالم اجساد و اجسام و سماوات و نفوس ارواح جسماني تشكيل مي‌دهد . بدين منظور ملاصدرا قوة خيال متصل و تجرد آن را مطرح و اثبات كرده و از اين طريق توانسته است كيفيت عذاب قبر و سكرات موت را تبيين و عوالم برزخي در قوس صعود و نزول را اثبات كند . با اصل حركت جوهري و تجرد خيال كه از ابتكارات بارز اين فيلسوف است ، بسياري از اشكالات موجود در باب معاد جسماني مرتفع شده است.
بعد از طرح بحث عالم مثال و ارائه آراء حكماي بزرگ اسلام ، به بررسي نظر صدرالمتألهين در اين باب مي‌پردازيم و نقاط اختلاف و اشتراك نظر او را با حكما و عرفاي قبل از او بيان مي كنيم.
عالم مثال
عالم مثال واسطه ميان عالم جبروت و عالم ملك و شهادت است. عالم مثال يك عالم روحاني است كه از طرفي به لحاظ داشتن مقدار و بدليل محسوس بودن ،شبيه جوهر جسماني است و از طرف ديگر ، بدليل نورانيّت شبيه جوهر مجرد عقلي است . عالم مثال از جهت تجرد از ماده، عالمي روحاني و علمي و ادراكي است و از جهت تقدر و تجسم شباهت به عالم كون و فساد دارد . اين عالم ، مانند جواهر عقلي از جهت امكان ذاتي ، بدون تراخي از مبدأ وجود صادر شده است. لذا آثار مواد جسماني ،از جمله حركت و تجدد وكون و فساد بر آن مترتب نيست. پس عالم مثال ازآن جهت كه غير مادي است ،شبيه عالم ارواح است و از لحاظ داشتن صورت و شكل و مقدار ، شبيه عالم اجسام است .
عرفا مي‌گويند چون معاني از حضرت الهي فرود مي‌آيند ، در مرحله جهان مثال ، يك صورت جسماني و حسي ، مانند صورت خيالي ما مي‌پذيرند و سپس به عالم ملك فرود مي‌آيند؛ به همين علت جهان و عالم مثال را خيال منفصل مي‌نامند.از نظر عرفا عالم مثال را به دو جهت ، مثالي مي‌گويند يكي اينكه مشتمل بر صورتهاي همة موجودات عالم جسماني است وديگر اينكه اين عالم، شبيه نخستين مثالهاي صوري و حقايق واقع در حضرت ختمي (ص) است . قيصري در شرح مقدمه خود بر فصوص الحكم مي گويد : جميع معاني و حقايق موجود در عالم، چه در قوس صعود و چه در قوس نزول داراي صورت مثالي است كه با كمالات آن مطابقت دارد ؛ چون مثال محل ظهور حقايق است و هر حقيقتي از اسم ظاهر بهره دارد ، ارواح عقول به اعتبار تجلي وظهور در مراتب مثالي يك نحوه تبيني در اين عالم دارند ، لذا حضرت ختمي ، خواجه كائنات(ص)، حضرت جبرئيل را در مقام سدره مشهود نموده است كه داراي بالهاي متعدد است و در خبر است كه جبرئيل هر صبح و شام داخل نهر حيات مي‌شود و بعد از خروج ، بال و پر خود را تكان مي‌دهد و از قطرات آبهاي بال و پر او ملائكه نامعدودي خلق مي‌شود. عالم برزخ مشتمل بر عرش و كرسي و سماوات سبع و ارضيين است و از همين جا ، افراد هوشمند بر كيفيت معراج پيغمبر(ص) و شهود آن حضرت به انبياء عظام در سماوات سبع پي مي‌برند.وجود انبياء عظام در عوالم جسماني مثالي ، همان ظهور آنهاست در اين عوالم و در برداشتن عالم برزخ جميع حقايق را .
علامه مجلسي در كتاب بحارالانوار روايت ذيل را از حضرت امام صادق (ع) از طريق شيخ بهايي نقل مي‌كند :
«ما من مؤمن الاوله مثال في العرش، فاذا اشتغل بالركوع والسجود ونحوها فعل مثاله فعله ، فعند ذلك تراه الملائكة عند العرش ويصلون ويستغفرون له ، و اذا اشتغل العبد بمعصية أرخي الله تعالي علي مثاله لئلا تطلع الملائكة عليها، فهذا تأويل يامن أظهر الجميل وسترا القبيح.»
ترجمه: براي مؤمن مثالي در عرش وجود دارد زماني كه او مشغول ركوع وسجود مي‌شود مثال او هم مشغول به آن مي‌گردد. در اين هنگام ملائكه بر او درود فرستاده و براي او طلب مغفرت مي‌كنند . در زماني كه آن بنده گناهي را مرتكب مي‌شود و خداوند آن را براي مثال ضعيف مي‌گرداند تا ملائكه بر گناه او اطلاعي پيدا نكنند و اين است معناي دعاي اي كسي كه امر زيبا را ظاهر مي‌گرداني و امر زشت را مي‌پوشاني.

برچسب: 

نظر عرفاي اسلامي دربارة عالم مثال
از نظر ابن عربي عرصه خيال بسيار وسيع و گسترده است.يكي از وجوه گستردگي عرصة خيال اين است كه در آن،جمع اضداد امكان پذير است.نيروي خيال به آساني جمع ضدين مي‌كند؛ اما در عالم حس اين احتمال محال است. وجه ديگر براي وسعت خيال اين است كه نيروي خيال ، هم اموري را كه داراي صورتند مي‌پذيرد وهم اموري را كه داراي صورت نيستند تصور مي كند.
مثال بنظر اين عربي بر دو گونه است: مثال مطلق يا مثال منفصل و مثال مقيد يا مثال متصل.
مثال مطلق يك عالم مستقل و حقيقي است كه صورت همة اشياء در يك حالت مشترك بين لطافت و كثافت(روحانيت محض و مادي صرف) در آن وجود دارد و فرق آن با عالم امثال افلاطون اين است كه در مثال افلاطون صور مجرد اشياء موجود است، اما در مثال ابن عربي صورت محسوس كه شبيه معاني مجرده هستند موجود است.
مثال مقيد همان عالم خيال است اما نه خيالي كه حكماي مشاء معتقدند؛ چه اين عالم بنظر ابن عربي مانند آيينه اي است كه صور عالم مثال در آن منعكس است.پس فرق عالم خيال ابن عربي با عالم خيال مشاء و ديگر فلاسفه اين است كه بنظر حكماي مشاء، عالم خيال خزانه و اندوخته اي است از صور محسوسات كه از راه حس به او تحويل و در آنجا بايگاني شده است اما بنظر ابن عربي عالم خيال عالمي نيست كه صورتهاي دريافتي از عالم حس در آنجا گنجانيده شده باشد ؛ بلكه عالمي است كه صورتهاي مجرد از عالم مثال مطلق در آن منعكس است

ابن عربي در فص حكمة نوريه از كتاب فصوص مي‌‏فرمايد :
هر چه در عالم محسوس است، مثالي است از آن حقيقت كه در عالم مثال است و هر چه در عالم مثال است، صورت آن است كه در عالم ارواح است كه عالم افعال است و آنچه در عالم ارواح است مثال آن است كه در عالم اسماء است كه آن را جبروت نامند و هر اسم ،صورت صفتي است از صفات الله و هر صفتي وجهي از ذات متعال استاو در جايي ديگر مي‌گويد : هر چه در عالم است ،همه خيال است و از آن قبيل است كه به تعبير محتاج است و هر چه بصورتي ديده مي‌شود بصورتي ديگر ظاهر خواهد شد.

بنده نمی دونم چرا هیچ کس در مباحث عرفانی وارد بحث نمی شود و زیاد بازدید کننده ندارد این موضوع در این سایت!!!
دوستان شما هم وارد بحث شوید بنده حقیر هم از دوستان مطالب زیادی یاد بگیرم

باسمه تعالی
در مباحث فلسفی می گویند میان عالم عقل و عالم ماده عالمی هست که ویژگی آن تجرد برزخی در مقابل تجرد عقلانی است وعالم مثال نامیده می شود اولین کسی که عالم مثال را در فلسفه مطرح ساخت شهاب الدین سهروردی بود اما اهل معرفت بیش از فیلسوفان به آن پرداخته ودرباره جرئیات وویژگی های آن سخن گفته اند عالم مثال خود به دوعالم تقسیم می شود
1- مثال متصل
2-مثال منفصل
عالم مثال منفصل همان عالم موجود میان عالم عقل وماده است ومستقل از انسان است
اما عالم مثال متصل در واقع همان عالم خیالی است که هر انسانی آن را دارد ووابسته به انسان است
پس همان گونه که مثال منفصل تجرد برزخی دارد انسان نیز در وجود خویش دارای ساحتی از تجرد برزخی است که از آن گاه به خیال مقیّد در مقابل خیال مطلق یا مثال منفصل تعبیر می شود
البته شیخ اشراق تنها بحث عالم مثال منفصل را مطرح کرد ولی عرفا همواره در کنار بحث از عالم مثال منفصل بحث عالم مثال متصل را داشته اند
سرّ نامگذاری به عالم مثال این است که این عالم در بردارنده صور اشیای مادی است ومی توان گفت عکس ومثال اشیای مادی است نام دیگر عالم مثال خیال منفصل است زیرا همانگونه که ما انسانها خیال مرتبط ومتصل برخود داریم عالم هم دارای خیال است از این روبرای تشبیه به خیال متصل ما از این عالم هم به خیال یاد می شود ولی منفصل ازما
البته عارفان مثال متصل را در انسان منحصر نمی کنند بلکه برآنندکه همه موجودات مادی حتی غیر حیوانات خیال متصل دارند گر چه خیال متصل برخی از انها مانندجمادات ظهور برای دیگران ندارند از این رو گمان می رود که از چنین ظرفیتی برخودار نیستند
(ر.ک.مبانی واصول عرفان نظری ص529)سید یدالله یزدان پناه

موضوع قفل شده است