ریشه زبان عربی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ریشه زبان عربی

زبان عربی از کجا نشئت میگیرد؟میشود درباره تاریخچه شکلگیری آن توضیح دهید؟اگر این زبان از شبه جزیره عربستان میآید چرا اینقدر غنی است؟تا قبل از ظهور اسلام این مردم جاهلترین مردم بودند.چطور ممکنست زبانی به این پیچیدگی و غنی ای(چه باید بنویسم؟غناوت؟)داشته باشند؟شما میبینید کلمات بسیاری درباره صفات نیک انسانی دارند که هیچ دوتایی مثل هم نیست.مثلا جود،کرم،احسان و...که در فارسی بسیاری از این کلمات مترادف هستند اما در عربی نه!یا مثلا قواعد زبان عربی خیلی پیچیده است.این چطور با فرهنگ و شعور مردم آن زمان جور در میآید؟مثلا به دعای جوشن کبیر نگاه کنید.این دعا قابل ترجمه به هیچ زبانی نیست.در این دعا قابلیتهای فراوان زبان عربی نمایان میشود.
مهمتر از همه اینها کلمات عرفانی و ملکوتی است.اعراب که بت پرست بودند چطور اینهمه کلمات توحیدی،درباره مراتب وجودی،درباره عرش،درباره ملکوت،درباره مفهوم تجرد و بسیاری دیگر دارند؟
یک جا شنیدم ریشه بسیاری از اینها در عبری است.درست است؟میشود تاریخچه اش را بگویید؟شاید کلمات معنوی اینطور باشد،اما درباره قواعد عربی چه میگویید؟
خیلی ممنون
جزاک الله خیر



با سلام

عبری و عربی در اصل یکی هستند و برخی واضع خط عربی را حضرت اسماعیل (ع) میدانند :

تاریخ دانان اسلامی می گویند که عرب در زمان بسیار نزدیک به اسلام خط را از مردم حیره و نبطیان آموخت و خط از حیره به حجاز رفت. و این روایت ها را به عبدالله بن عباس و برخی به ابن اسحاق صاحب السیره النبویه نسبت می دهند. و واقدی و مسعودی و حمزه بن الحسن و دیگران در این باره یکسان روایت کرده اند و خلاصه ی روایت ها چنین است:


ابن عباس گوید: نخستین کسانی که خط عربی را بنیاد نهادند، سه کس بودند. از قبیله ی طی که ساکن شهر "انبار" بودند و مردم را خط می آموختند و نام آن سه "مُرامر بن مره" و "اسلم بن سدره" و "عامر بن جدره" بود که اولی حروف را اختراع کرد و دومی حروف را به فصل و وصل افکند و سه دیگر نقطه گذاری کرد و آن را خط "جزم" نام نهادند و گفتند خط مزبور از خط حمیری جدا شده است.

و باز روایت دیگر از ابن عباس آورده اند که مردم انبار خط را از مردم حیره آموختند. مسعودی گوید فرزندان محصن بن جندل بن یعصب بن مدین خط عربی را به وجود آوردند. باز روایت است که اول واضع خط اسماعیل علیه السلام است . . . ابن هشام گوید: واضع خط حمیر بن سبا است . . . باز عبدالرحمن بن زیاد بن انعم از پدرش روایت می کند که از ابن عباس پرسیدم که شما قریشیان این خط را از کجا آوردید ؟ ... گفت ما از «حرب بن امیه» فرا گرفتیم. پرسیدم او از کجا گرفت ؟ ... گفت : از عبدالله بن جدعان. پرسیدم عبدالله از کجا گرفت ؟ گفت از مردم انبار. پرسیدم آن مردم از کجا آوردند ؟ ... پاسخ داد از مردم حیره. پرسیدم حیره از کجا آورد؟ گفت : مردی از یمن از بنی کنده به آنان آموخت، گفتم این مرد از کجا آموخته بود ؟ ... گفت : از خفلجان کاتب وحی هُود پیامبر و روایات دیگر از این قبیل.



بنام الله
سلام
زبان عربي از زبان اكدي بوجود آمده است.
به مثال واژه هاي اكدي در عربي توجه كنيد:
[=arial]abum اب (پدر)
[=arial]akālum اکل (خوردن ، مصدر)
[=arial] amtum امه (کنیز)
bītum بیت (خانه)
īnum عین (چشم)
kalbum کلب (سگ)
muātum مؤت (مردن ، مصدر)
[=arial]mû ماء (آب)
nārum نهر (رودخانه)
pûm فوه ، فو (آب)
qanûm قناه (نیزه)
rabûm رب ( بزرگ) ریشه ی واژه های مربی، تربیت
ṣābum شعب (مردم)
šalāmum سلامه (سلامت ، تندرست بودن، مصدر)
šarāqum سرقه (دزدیدن ، مصدر)
[=arial]šamû سماء ( بهشت ؛ آسمان)
walādum ولاده (زادن ، زائیدن ؛ مصدر)
[=arial]zikarum ذکور (مذکر، مرد)
zikrum ذکر (تلفظ کردن ، نام)[=Arial Black]
اقوام اكدي از شبه جزيره ي عربستان به ميان رودان (بين النهرين) كوچ كردند و به كارگري براي سومريان پرداختند.
سومريان داراي تمن و فرهنگ پيشرفته بودند .آنان خط را اختراع كردند.به كانال كشي آب ها ، كشاورزي ، ايجاد پرستشتگاه هاي بزرگ بنام زيگورات ، تاسيس نخستين كتابخانه ها ، نخستين مدارس، تدوين قانونو ايجاد مجلس و ...پرداختند.
اكدي ها فرهنگ سومري را پذيرفتند و خط و نوشتن را از ايشان آموختند. با افزايش مهاجرت از عربستان به بين النهرين عراق تعداد اكدي ها افزايش يافت. سارگون (شاروكين ) اكدي دولت-شهرهاي سومري را تسخير كرد و حكومت اكدي ها را تاسيس كرد. زبان اكدي زبان رسمي شد ، اما زبان سومري همچنان زبان علمي و ديني مدارس باقي ماند و تا قرن اول ميلادي نيز زبان سومري زبان رسمي ديني بوده است.
علت تنوع و تعداد زياد واژه هاي عربي نيز همين است كه اين زبان اززبان سومري و اكدي و .. واژ ه هاي زيادي را وام گرفته است. مثلا حتي واژه ي سلام را نيز از زبان سومري گرفته است.
واژه هاي آدم ، اب (پدر) ،امّ (مادر) ، برق و براق ، دار ، ديان ، ديار،دابه ،جنت ، حور ،سراج ، سور (سوره) ، شعر ، حور ، غنم ، مئه (صد) ، مسكن و.... از زبان سومري وارد عربي شده است.
براي اطلاع بيشتر به كتاب " سومئر ديلي" (زبان سومري) به زبان تركي و " واژه هاي دخيل سومري در قرآن " هر دو تاليف شاهپور نوروزي(فضولي)مراجعه فرماييد.

واژه های دخیل سومری در قرآن

نزدیکی شبه جزیره ی عربستان – زادگاه پیامبر اسلام (ص)- که سرزمین اصلی عرب ها بوده است و نیز کوچ اکدی های سامی نژاد به سرزمین میان دو رود سبب ورود واژه های سومری به زبان اکدی وسپس عربی شد. با افزایش مردمان اکدی (عرب) زبان کم کم زبان اکدی زبان روزمره ی میان دو رود شد. اما با حمله گوتی ها ، لوللوبی ها و کاسی ها از توان اکدی ها کاسته شد وبرخی نیز مجبور به ترک میان دو رود به سوی عربستان شدند و بسیاری از واژه های سومری را در میان اعراب دیگر پخش کردند.
همزمان با نزول قران این واژه ها که برای مردم عرب زبان شناخته شده (مبین) بودند ، وارد زبان و فرهنگ قرآنی شد.
واژه های دخیل به زیبایی لفظی و معنوی قرآن خدشه ای وارد نکرده است.
شاید شناخت واژه های دخیل سبب درک و فهم گسترده تری از اعجاز لفظی و معنوی قران شود.
در قران کریم از سخن گفتن حضرت آدم (ع) با خداوند بی همتا و نیز فرشتگان بزگوار و شیطان رانده شده سخن به میان آمده است. همچنین در احادیث اسلامی از صحف آدم(ع) ، نوح(ع) ، ابراهیم (ع) و دیگر پیامبران برگزیده ی نامبرده شده است.
برخی از این بزرگواران یا در سرزمین میان دو رود (بین النهرین- میا ن دو رود دجله و فرات) به رسالت برگزیده شدند و برخی نیز زادگاه و یا مدفن پاک شان در بین النهرین بوده است.
Ziusudra حضرت نوح (ع) در سرزمین میان دو رود (بین النهرین) چشم به جهان گشود . در زبان سومری به معنای " انسان" (همریشه ی Naنام داشتند.کلمه ی نوح از واژه ی سومری Utnapishtim و درزبان اکدی "ناس" در عربی) بوده است. زیرا ایشان پس از حضرت آدم صفی الله پدر انسان ها می باشند.
داستان زندگی حضرت نوح (ع) در گل نوشته های سومری و در کهن ترین حماسه ی نوشته شده ی بشر بنام Bilgames / Gilgamesh آمده آمده اشت .در این حماسه ی بلند و شعر گونه از فراوانی نسل انسان و نیزاز ستم ایشان بر یکدیگر و نافرمانی ازدستورات خدایان (بت های سومری) سخن به میان آمده است. بنابرین خدایان (بتان) اراده می کنند که نا فرمانان و ستمکاران را گوشمالی داده و نابود سازند. یکی از خدایان به اوتناپیشتیم (نوح سومری) فرمان می دهد تا کشتی بسازد و خود و خانواده اش را برهاند. همچنین از هر حیوان یک جفت را انتخاب کند و در کشتی جای دهد تا نسل حیوانات از بین نرود.اوتناپیشتیم چنین می کند و عذاب خدایان بر ستمکاران نازل میشود. بر اساس گل نوشته های سومری شش شبانه روز باران تندی می بارد و بلندی آب از هشت متر بالاتر می رود. مردمان نافرمان همگی در آب غرق و کشته می شوند. باران فرو کش می کند و کشتی (1) به گل می نشیند.اوتناپیشتیم ازکشتی پیاده شده ، حیوانی را قربانی می کند.دوره ی (shadûبر دامنه کوهی (نوینی در تاریخ بشر بنام " دوره بعد از طوفان" آغاز می شود.
نوح (اوتناپیشتیم) به سبب فرمانبرداری وارد سرزمین خدایان – که از کوه ماشو " میشوو" در نزدیکی شهر مرند شروع و تا کناره ی دریای خزر گسترده است است - می شود و به گروه جاودانان می پیوندد. (او تنها انسانی بود که زندگی جاودانه یافت.)
داستان زندگی حضرت نوح پس از سومری ها در تورات و قران کریم نیز آمده است. (بنابرین واژه های "نوح" و " جودی" از واژه های سومری دخیل در قران می باشند.)
حضرت ادریس (ع) نیز در میان دو رود زندگی می کرد. ایشان به مردم لباس دوزی و نوشتن آموختند.بنا بر روایتی مسجد سهله خانه ی آن حضرت بود.
حضرت ابراهیم (ع) در شهر اور چشم گشود. با زبان و فرهنگ سومری آشنا شد،ایشان به سبب شکستن بت ها از زادگاه خود رانده شد و به شهرهای اورفا ، حلب ، مصر و فلسطین گام نهاد. فرزند ش حضرت اسماعیل به فرمان خدا در شهر مکه در میان قبیله جرهم بالید و بزرگ شد. اسماعیل (ع) با دختری از بنی جرهم و سپس عمالقه پیوند زناشویی بست . به دستور خدا همراه پدر دیوار خانه ی کعبه را بالا برد و خانه یکتا پرستی را آباد کرد.فرزندان و نوادگان ابراهیم (ع) به گسترش واژه های سومری در میان عرب های بادیه نشین کمک فراوانی کردند.به فرزندان حضرت اسماعیل (ع) "اعراب مستعربه" نیزگفته می شود.
پس از پیروزی اکدی ها بر سومریان ، زبان اکدی که پدر زبان عربی (و عبری) می باشد ، گسترش یافت و زبان سومری تنها برای نوشتن مطالب علمی و دینی به کار رفت.
واژه های بسیاری از زبان سومری به زبان اکدی ( پدر زبان عربی ) راه یافت و با گذشت زمان و دگرگونی های آوایی در لهجه ی قریش و لهجه های دیگر عرب ها کاربرد یافت.
مثلاً واژه های جنت (از واژه ی "گان / گانا" به معنای " فردوس و باغ") ، برق (از واژه ی " بار" به معنای " درخشیدن") ، دار (از واژه ی " دور" به معنای " اقامتگاه ، محل نشستن و ماندن") از زبان سومری گرفته شده اند و در قران کریم نیز به کار رفته اند. سومری: dub
عربی: دابة
معنی: جنبیدن

سومری: ganam / gana
عربی: غنم / اغنام
منغولجا: xon /qonin
ترکی باستان: koy
دیوان لغات الترک: قوی / قون
فرهنگ سنگلاخ: قوی
ترکی: قوْیون
معنی : میش ، گوسفند

سومری: íla/ íli/ íl
عربی: اعلی
معنی : برتر ، والا

سومری: kalu
عربی: کل
عبری: kol
معنی: همه

سومری: ku / kua
عربی: حوت
معنی: ماهی
سومری: lu / la
عربی: لا
معنی: نه ، نیست

سومری: ( sig / si (-ga
عربی: ضیق
ترکی باستان: (کم عمق) Sığ
ژاپونی: [کم] sukunai / [کمتر]sukoshi
ژاپونجا: [کاستن]suku
دیوان لغات الترک : سیق
فرهنگ سنگلاخ: six
آذربایجانی: سئیره ک
استانبولی: sığ
تاتاری: Say
معنی: باریک، کم عمق ؛ اندک

سومری: sila
عربی: صراط
معنی: راه ، گذرگاه ، جاده

سومری: silim -du
عربی: سلام
کدی: shalamuا
معنی: سلام دادن

سومری: sur
عربی: سور/ سورة
آذربایجانی: سورمک (sürmək)
معنی: جدا کردن ، بخش-بخش کردن

سومری: šér / šír
عربی: سراج
فارسی: چراغ
آذربایجانی: چیراغ/ چیراق çırağ
ژاپونی: [سفید] shiro
لکی: چَرمی [سفید]
سانسکریت: (خورشید)suurya
معنی: درخشیدن

سومری: šìr/ šur
سومری: šìr-ra
عربی: شعر
تاتاری: جیر (ترانه)cır
فرهنگ سنگلاخ: سیراماق
فارسی: سراییدن / سرود
معنی: شعر خواندن
سومری: šita / šit
ترکی: چیته مک (çitəmək)
عربی: شدّ / یشد
معنی : دوختن ، وصله زدن، پیوستن

سومری: taka/ taga/ tak/ tag/ tà
عربی: دق
معنی: زدن ، کوبیدن

سومری: úru
عربی: حور / حوری
ترکی باستان: (درخشان، سفید)örüň / ürün
از زبان های مردم مایا:(Chorti) war / warar
دیوان لغات الترک: ارنک (örüň)
آنلام: روشن، درخشنده

سومری: uru / iri / ri
عربی: ارض
دیوان لغات الترک: ارناماق [اقامت کردن] (ornamaq)
عبری: ir
معنی: ارض ، شهر ، روستا

عربی: بئس
آذربایجانی: پیس (pis)
فارسی: پست
معنی: زشت، بد ، ناپسند، اهریمنی

سومری: () (سخن+ با+ گل خراشیده شده) (سخنی که روی لوحه ی گلی نوشته می شود.)ka+ta+ba)عربی: کتب ka
عربی: کلام [سخن+ فراوان] (یکسره سخن گفتن ) (ka+lam)
آذربایجانی: قاپماق (با دهان چیزی را گرفتن )
فارسی: کام (دهان)
معنی: دهان

سومری: dur
عربی: دار (خانه)
ترکی: دورماق (ماندن و اقامت کردن)(durmaq)
معنی: ماندن ، ماندگار شدن، نشستن

سومری: gàna / gàn
عربی: جنت
عبری: ( گن:باغ)gan
از زبان های افریقایی: Hausa gōnā
مصری باستان: (باغبان)kAny
تامیلی: kaN
لیدیای: (ناحیه ، سطح) qela
شبستر در آذربایجان : کانا / قانا (باغ)
فارسی و ترکی: - گان / - جان [ پسوند اسم مکان مانند: آذر+بای+ جان/ آذر+بای+گان]
معنی: باغ، کشتزار ، دشت ، سطح هموار

سومری: gal
عربی: جَلّ / جلال
ترکی: قالین (galın)
معنی: باشکوه ، بزرگ

سومری: ab-ba / abba
عربی: اب / ابا / ابو
کره ای: appa
اتروسکی: آپا
عبری: Hebrew aba
abâ :براهویی (از زبان های دراویدی)
از زبان های افریقایی:Hausa ùbā
مجاری: apa ‚ apó
ترکی باستان: آپا (خویشاوند کهنسال)
معنی: پدر

سومری: ama
عربی: اُمّ
دیوان لغات الترک: اما (uma)
قرقیزی: ene
از زبان های سرخپوستان: anna Alqonquin
باسکی: (Basque) ama
ammâ [از زبان های دراویدی] ( Brahui)
عبری: Hebrew ima
مغولی: (زن ) em-e
ژاپنی: (زاییدن)umu
ترکی: آنا
معنی: مادر

سومری: (di / di(d
عربی: دین (یوم الدین) / دیان
اکدی: dinu
ترکی استانبولی: (آزمودن ، سنجیدن)denemek
معنی : داوری کردن ، حکم دادن ، قضاوت

فهرست منابع:

1) قرآن کریم
2) خیاوی، روشن؛ فرهنگ سومر؛ انتشارات بخشایش، چ.اول 1384
3) استرآبادی ، میرزا مهدی خان؛ فرهنگ سنگلاخ ؛ ویرایش: روشن خیاوی ، نشر مرکز، چاپ اول 1374
4) کاشغری، شیخ محمود بن حسین ؛ دیوان لغات الترک ؛ برگردان به فارسی : دکتر حسین محمدزاده صدیق ؛ نشر اختر، تبریز، 1383
5) کاشغری ، محمود بن حسین بن محمد ، دیوان لغات الترک : ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی : دکتر سید محمد دبیر سیاقی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، چاپ اول، 1375
6) اوروجو، ع ع ، آذربایجان دیلی نین ایضاحلی لغتی ، کؤچوره ن : بهزاد بهزادی ، چاپ اول ، بهار 1376
7) شوکورلو ، علی عیسی ، قدیم تورک یازیلی آبیده لری نین گرامری ، معارف نشریاتی ، باکی ، 1933
Dirol ع-ح " داشقین" ، فرهنگ ترکی (سؤزلوک) ، انتشارات یاران ، چاپ اول .
9) نوروزی، شاهپور؛ سومئر دیلی نین تورک، فارس ، عرب دیللرینه اولان ائتگی سی ؛ [ماهنامه] آفتاب آذربایجان؛ شماره 20
10) ابوالفضل رجب اف، یونس ممّد اف ؛ اورخون یئنی سئی آبیده لری ؛ باکی ، یازیچی، 1993

بحثی بسیار زیبا و خواندنی است ضمن عرض سپاس و همچنین تبریک به سرکار فاطمه 65، امیدواریم که بتوانیم به کمک دوستان سایت، پاسخ درخوری به این پرسشها بیابیم.
التماس دعا

موضوع قفل شده است