نگاهی به صلح امام حسن (ع)
تبهای اولیه
چه خداوند هر روز دست اندرکار، کاري است.3
و چنانچه براي وي حادثه اي رخ داد از آن امام حسين عليه السلام خواهد بود(14)
و معاويه حق ندارد کسي را به جانشيني خويش برگزيند.(15)
و علي عليه السلام را جز به نيکي ياد ننمايد.(17)
(20)
قرارداد صلح در پنج ربيع الاول، سال 41 هجري، حدود شش ماه پس از خلافت آن حضرت به امضا رسيد.(21
پی نوشت:
14- عمده الطالب، ص 52.
15- شرح نهج البلاغه ي ابن ابي الحديد، ج 16، ص 22.
16- اعيان الشيعه ج 1، ص 57.
(حقايق پنهان، ص 197؛ به نقل از حياة الامام الحسن، باقر شريف قرشي، ج 2، ص 280)
(بحارالانوار، ج 44، ص 54 واحتجاج، ج 2، ص 67.)
فرمود: سوگند به خدا! اگر زير دست و در عافيت باشيد، نزد من محبوبتر است از اينکه عزيز باشيد و کشته شويد.»
(الامامة و السياسة، ص 163.)
1. صلح تاکتيکي (ترک مخاصمه) نسبت به جنگ راجع بود.
زيرا يکي از دستاوردهاي امام، از ترک مخاصمه حفظ اصل موجوديت نظام امامت و شيعيان بود و اگر چنين نميکرد، اينها از بين ميرفت.
اما نظام امامت با حفظ اصل امامت و موجوديت شيعه، هر چند به گونهاي حداقلي، بقاي خود را تضمين کرد و
شيعيان در فرصتهاي مناسب آينده به بازسازي خود پرداختند.
(حقايق پنهان، ص 198.) صحيح نيست؛
چون تأمين هدف اصلي [تداوم نظام امامت به عنوان نگهبان انقلاب پيامبر] به عصرهاي بعد هم مربوط ميشود.
اين هدف با اين صلح تامين شد و اقليت شيعه و اصل امامت با حفظ موجوديت خود از اين تنگة سخت گذشت؟
چون با حفظ امامت و تشيع، خطر نابودي کامل آنها از بين رفت و چه پيروزي از اين بالاتر.
4. تدبير صلح در برابر خطراتي که اساس تشيع، اسلام و امامت را تهديد ميکرد، نشان ميدهد که اين تصميم از روي جهل و کمکاري هم نبود.
امام هم با اشاره به پنهان بودن مصلحت صلح و تشبيه آن به داستان سوراخ کردن کشتي و... توسط حضرت خضر و شکايت موسي...
فرمود: «وقتي من از جانب خدا امام مسلمانانم، نبايد در جنگ و صلح مرا به ناداني متهم کنيد؛ گرچه حکمت و علت آن را ندانيد و امر بر شما مشتبه شود.»
زيرا هدف اصلي حفاظت از نظام پيامبر و جامعهسازي اسلامي در سايه حفظ امامت است که طبق شرايط به شيوههاي مختلفي اجرا ميشود.
صلح يا جنگ هدف نيستند تا ائمه متهم به تشتت و پراکندگي هدفها شوند؛ بلکه شيوههاي وصول به هدفاند.
از اين رو شهيد مطهري معتقد است: «اگر واقعاً امام حسن به جاي امام حسين بود،
کار امام حسين را ميکرد و اگر امام حسين به جاي امام حسن بود، کار امام حسن را ميکرد.» (سيري در سيره ائمه اطهار، 60.)
لذا امام در پاسخ عبدالله بن زبير فرمود:
گمان ميکني من از روي ترس و زبوني با معاويه صلح کردم؟... واي بر تو! هرگز ترس و ناتواني در من راه ندارد.
علت صلح من وجود ياراني همچون تو بود که ادعاي دوستي با من داشتند و در دل نابودي مرا آرزو ميکردند.
(حياة الامام الحسن بن علي، ج 2، ص 280 و سيره پيشوايان، ص 93 ـ 94.)
دليل عمده پيشنهاد صلح از سوي معاويه «وصول کم هزينه به حکومت» بود و عامل عمده در پذيرش صلح از سوي امام عدم همراهي و فداکاري مردم
ـ به ويژه خواص ـ بود که ناشي از دنياگرايي و راحت طلبي آنان ميشد و به بروز رفتارهايي چون پيمانشکني، خيانت و... انجاميد.
آثار صلح (بقاي نظام امامت، شيعيان، دين،...) هم نشان داد که دستاورد امام به مراتب بيشتر از دستاورد معاويه بود.
همين اثار گوياي اين است که: صلح کارآمد، برابر با پيروزي، از روي هوشياري، براساس حفظ خط مشي اصلي، شجاعت و رعايت مصالح امت اسلامي بود.
همين صلح، آثاري را در پي داشت که قيام حماسي امام حسين(عليه السلام)آن را تکميل کرد و بقاي اسلام را تضمين نمود.