من اختیار دارم؟؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

162 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من اختیار دارم؟؟؟؟؟؟؟

سلام خدمت همگی.
یه سوال دارم.
قرآن می گه به انسان اختیار دارید.درسته.
آیا این به این معنیه که انسان هر کاری که می خواد می تونه انجام بده و می تونه مسیر خودشو انتخاب کنه؟؟؟؟؟یا معنی دیگه ای داره.
و اگر به این معنی ایه که گفتم پس علم خدا چی می شه؟ خود قرآن می گه خدا بر همه چیز داناست. پس اگه به همه چیز داناست پس می دونه آینده من چی می شه.
آیا این با اختیار من در تضاد نیست؟؟؟؟؟؟؟
لطفا جواب بدین. نیاز دارم. خیلی ها اینو می پرسن و نم هم یا یه جوری سرشو هم آوردم و یا به صراحت گفتم نمی دونم. کمکم کنین تا بتونم پاسخ بدم.

به نام خدا.

سلام. :Gol:

آیا شما میدونید که خدا چی میدونه؟ مسلما نه. شما نمیدونید که علم خدا از آینده شما چیه. شما نیمدونید که در علم خدا ، شما در آینده فلان کار رو میکنید یا نه. این شما هستید که با اختیار کردن بین انجام یک عمل یا انجام ندادنش ، مشخص میکنید که علم خدا چی بوده. پس شما در این قسمت اختیار دارید.

با آرزوی موفقیت ، ستایشگر :Gol:

سلام و عرض ادب خدمت ستایشگر گرامی
دوست عزیز
سؤال ایشان این بود که اگر خداوند از سرنوشت من از ازل آگاه است آیا قائل بودن به اختیار مجاز هست
یا نه؟

متشکرم

ستايشگر;186338 نوشت:
به نام خدا.

سلام. :gol:

آیا شما میدونید که خدا چی میدونه؟ مسلما نه. شما نمیدونید که علم خدا از آینده شما چیه. شما نیمدونید که در علم خدا ، شما در آینده فلان کار رو میکنید یا نه. این شما هستید که با اختیار کردن بین انجام یک عمل یا انجام ندادنش ، مشخص میکنید که علم خدا چی بوده. پس شما در این قسمت اختیار دارید.

با آرزوی موفقیت ، ستایشگر :gol:


سلام برادر بزرگوار
ممنونم که مشارکت داشتین.
اما سوال من اینه که اگه من اختیار دارم. پس چرا خدا از آینده من خبر داره؟؟؟؟؟
این دو در تضاد با هم هستن. پس یا من اختیار ندارم یا خدا عالم نیست که هر دوی اینها از نظر اسلام غلطه.
پس اسلام برای توجیه این امر چه ارتباطی برقرار می کنه؟
سوال من اینجاست.

[="Indigo"]سلام به همه دوستان :Gol:[/]

نقل قول:
اما سوال من اینه که اگه من اختیار دارم. پس چرا خدا از آینده من خبر داره؟؟؟؟؟
این دو در تضاد با هم هستن. پس یا من اختیار ندارم یا خدا عالم نیست که هر دوی اینها از نظر اسلام غلطه.

[="Purple"]سركار پونه لينك هاي بساري مفيدي معرفي كردن كه كامل مساله جبر و اختيار توضيح داده شده بخونيد حتما جواب سوالتونو ميگيرد .[/]

[="DarkOrchid"]دوست عزيز بين اين دو مساله هيچ تضادي وجود نداره اينكه خداوند به خاطر علمش از اونچه كه در آينده اتفاق ميفته خبر داشته باشه به اين معني نيست كه فرد در انجام عمل اختيار نداشته بلكه خدا به آنچه فرد در اينده اختيارا انجام ميده علم داره .[/]

[="Indigo"]در سطح پايين و علم دنيايي مثلا يه معلم قبل از امتحان گرفتن اطلاع داره كه فلان دانش آموز كه درسي نخونده و وضعيت تحصيليش مشخصه , قبول ميشه يا رد ولي آيا اين بدين معنيه كه دانش آموز اختياري نداشته ؟![/]

[="DarkOrchid"] اين نمونه يه آگاهي از اينده و علم ناقص انسانه از اينده كه البته ممكنه دقيق نباشه و خطايي توش رخ بده ولي علم و آگاهي خدا از اينده علميه كه امكان خطا توش وجود نداره در مورد اينكه تا چه حد اختيار وجود داره و ايا جبري هم وجود داره يا نه در لينك ها توضيحات كاملي داده شده [/]

[="Indigo"]موفق باشيد :Gol:
[/]

سلام و عرض ادب خدمت شما بي نام گرامی
لطفاً اگر برای شما دقیقاً این مسئله حلاجی شده یا آدرس مناسب بدهید و یا این مسئله را به طور ساده و روان شرح دهید
چرا که در آدرسهای فوق تحیری از من رفع نشد
دانایی مطلق خدا مساوی توانایی مطلق خدا یا بلعکس فرق نمیکند
اگر معادله مذکور صادق باشد بنده به هیچ وجه نمی توانم رأی به اختیار دهم

متشکرم

[="Indigo"]سلام بر شما دوست گرامي :Gol:[/]

نقل قول:
لطفاً اگر برای شما دقیقاً این مسئله حلاجی شده یا آدرس مناسب بدهید و یا این مسئله را به طور ساده و روان شرح دهید

[="Purple"]اگه پست منو بخونيد جوابم در رابطه با اين سوال : [/]

نقل قول:
اما سوال من اینه که اگه من اختیار دارم. پس چرا خدا از آینده من خبر داره؟؟؟؟؟
این دو در تضاد با هم هستن. پس یا من اختیار ندارم یا خدا عالم نیست که هر دوی اینها از نظر اسلام غلطه.

[="DarkOrchid"]كاملا ساده و روشنه علم به اينكه در اينده چه اتفاقي رخ ميده و يا اينكه انسان چه راهيو انتخاب ميكنه به هيچ وجه در تضاد با اختيار انسان نيست مثال هم زدم [/]

[="Indigo"]در مورد اين سوال كه آيا انسان اختيار مطلق دارد يا جبر است و ...مطالب زيادي در تاپيك هاي معرفي شده وجود داره اگه كامل بخونيد به جوابتون ميرسيد اگه اون توضيحات كه كارشناسان دادن قانعتون نميكنه فكر نميكنم در مورد ميزان و جبر اختيار من بتونم توضيح كاملتري از كارشناسان بدم !![/]

[="DarkOrchid"]موفق باشيد :Gol:[/]

یکی نمی تونه یه خلاصه ای بده؟؟؟؟

hush dragon;186540 نوشت:
اما سوال من اینه که اگه من اختیار دارم. پس چرا خدا از آینده من خبر داره؟؟؟؟؟

بسمه تعالی

سلام بر شما.

ببینید دوست عزیز این جهان با همه نظام ومسببات ان مرتبه ای از علم حق است،به عبارتی این جهان همه اش هم علم وهم معلوم حق است،این طور نیست که حساب جهان را از علم حق جدا کنیم انوقت بیاییم بگوییم حالا اگر این معلوم مطابق با علم است پس صحیح است و چون نیست غلط است،این ط.ور مقایسه نمودن از ان علم انسان است که معلوم که همان جسم خارجی است از علم او که علمی ذهنی است جداست وبرای صحت وسقم ان از طریق مطابقت با واقع عمل نماییم که حالا اگر بود پس درست است واگر نه خلاف ان است.........

تمام مسببات و علل جاری در جهان چیزی جز علم حق نیست به عبارتی در این مرتبه که خارج از ذات حق است ،معلوم حق عین علمش در مرتبه فعلش می باشد،نتیجتا معلوم حق هیچ وقت از علمش جدا نیست ،نتیجتا جهان هستی با تمام مسببات و عللش از ازل در علم حق موجود بوده است ،منتها در مرتبه ای دیگر نه در مرتبه ایجادش والبته بعد از ایجاد نیز علم حق که تغییر نمی کند که حالا کم شود یا زیاد.........

پس علل جاری در هستی بر اساس علم حق جریان دارد،مثلا اثر یک امر جبری که از موجودی غیر مختار حاصل می گردد،در علم حق نیز اینطور بوده که باید باشد،یعنی در علم حق اینطور نبوده که از موجود غیر مختار فعلی احتیاری سر بزند،وهمین موضوع برای موجود مختار نیز صادق است ،یعنی در علم حق این امر قطعی است که فعل اختیاری باید از علتی حاصل گردد که در ان صفت اختیار باشد، واگر غیر از ان باشد در علم حق جهل ایجاد می گردد اینها از ضروریات بین علت ومعلول می باشد،این سنخیت که می گویند همین است،یعنی امکان ندارد از موجود که مختار است و صفت اختیار دارد ،فعلش از مدخل جبر جاری گردد .....

پس اینکه خدا از اینده خبر داشته باشد دال بر جبر نیست،بلکه دال بر ضرورت چنین ویژگی میباشد،به عبارتی معلوم حق همان علمش میباشد،وعلم حق نیز علمی انفعالی نیست بلکه ایجابی و یا فعلی می باشد،یعنی علم خدا مانند علم انسان نیست که از معلوم سرچشمه بگیرد ،بلکه معلومات حق از علم حق سرچشمه گرفته اند نتیجتا انفعالی در ان نیست ولی در علم انسان دگرگونی می باشد چون علم انسان تابع معلوم است......

خلاصه جهان هستی و نظام ان جدای ازعلم حق نیست پس ابتدا وانتهای ان برای حق معلوم است به عبارتی دیگر انچه تغییر در جهان ماده است مربوط به ذاتش می باشد،یعنی ذاتا اینطوری خلق شده و این نقصی است از خود مرتبه ماده ،واین نقص در علت ومرتبه بالاتر موجود نیست ،بلکه نقص تابع مرتبه وجودی شئ و حدود ان است که انرا نشان می دهد نه اینکه این نقص را هم علت ایجادی ان باید داشته باشد ،پس اینده برای ما که در این مرتبه نقص مادی هستیم نامعلوم است ولی برای مرتبه بالاتر که این نقص را ندارد چنین چیزی معنا ندارد....علهذا علم خداوند به فعل ما علت فعل ما نیست مطلقا، بلکه فعل ما که از اراده واختیار ما ناشی می شود ضروروتی است که از نحوه خلقت وجودی و مختار بودن ما حاصل گشته است و این رابطه بین علت ومعلول در علم حق از ازل بوده است و چنین رابطه ای به حکم ضرورت رقم می خورد...

موفق

اين كه گويي اين كنم يا آن كنم
خود دليل اختيار است اي صنم:Gol:
شما اگر يك گرگ دنبالتان كند و بدوييد بين يك دوراهي گير كنيد باز هم با اختيار انتخاب مي كنيد كه از كدام راه برويد، همين داشتن اختيار است كه انسان را مسئول مي كند ،قضيه را سختش نكنيد، خيلي راحت، با اختيار كه شما درس مي خوانيد و قبول ميشويد، با اختيار است كه شما مهماني نمي رويد، هيچ موقع يك حيوان دچار شك نميشود، چون اختيار ندارد. خداوند به همه ي اين ها آگاه است، يك مثال ساده،‌شما پنجشنبه با دوستتان ميرويد باشگاه، خداوند مي دانست كه شما با اختيار خودتان پنج شنبه مي رويد باشگاه. همين لحظه كه داريد اين متن را مي خوانيد،‌اگر اراده كنيد بلند مي شويد و ديگر به خواندن ادامه نمي دهيد،اراده و اختيار جزءبزرگترين نعمتهاي الهي است.يك لحظه فكر كنيد، اگر اختيار نداشتيد ديگر بهشت و جهنم معني نداشت.

erfan_alavi;186557 نوشت:

بسمه تعالی

سلام بر شما.

ببینید دوست عزیز این جهان با همه نظام ومسببات ان مرتبه ای از علم حق است،به عبارتی این جهان همه اش هم علم وهم معلوم حق است،این طور نیست که حساب جهان را از علم حق جدا کنیم انوقت بیاییم بگوییم حالا اگر این معلوم مطابق با علم است پس صحیح است و چون نیست غلط است،این ط.ور مقایسه نمودن از ان علم انسان است که معلوم که همان جسم خارجی است از علم او که علمی ذهنی است جداست وبرای صحت وسقم ان از طریق مطابقت با واقع عمل نماییم که حالا اگر بود پس درست است واگر نه خلاف ان است.........

تمام مسببات و علل جاری در جهان چیزی جز علم حق نیست به عبارتی در این مرتبه که خارج از ذات حق است ،معلوم حق عین علمش در مرتبه فعلش می باشد،نتیجتا معلوم حق هیچ وقت از علمش جدا نیست ،نتیجتا جهان هستی با تمام مسببات و عللش از ازل در علم حق موجود بوده است ،منتها در مرتبه ای دیگر نه در مرتبه ایجادش والبته بعد از ایجاد نیز علم حق که تغییر نمی کند که حالا کم شود یا زیاد.........

پس علل جاری در هستی بر اساس علم حق جریان دارد،مثلا اثر یک امر جبری که از موجودی غیر مختار حاصل می گردد،در علم حق نیز اینطور بوده که باید باشد،یعنی در علم حق اینطور نبوده که از موجود غیر مختار فعلی احتیاری سر بزند،وهمین موضوع برای موجود مختار نیز صادق است ،یعنی در علم حق این امر قطعی است که فعل اختیاری باید از علتی حاصل گردد که در ان صفت اختیار باشد، واگر غیر از ان باشد در علم حق جهل ایجاد می گردد اینها از ضروریات بین علت ومعلول می باشد،این سنخیت که می گویند همین است،یعنی امکان ندارد از موجود که مختار است و صفت اختیار دارد ،فعلش از مدخل جبر جاری گردد .....

پس اینکه خدا از اینده خبر داشته باشد دال بر جبر نیست،بلکه دال بر ضرورت چنین ویژگی میباشد،به عبارتی معلوم حق همان علمش میباشد،وعلم حق نیز علمی انفعالی نیست بلکه ایجابی و یا فعلی می باشد،یعنی علم خدا مانند علم انسان نیست که از معلوم سرچشمه بگیرد ،بلکه معلومات حق از علم حق سرچشمه گرفته اند نتیجتا انفعالی در ان نیست ولی در علم انسان دگرگونی می باشد چون علم انسان تابع معلوم است......

خلاصه جهان هستی و نظام ان جدای ازعلم حق نیست پس ابتدا وانتهای ان برای حق معلوم است به عبارتی دیگر انچه تغییر در جهان ماده است مربوط به ذاتش می باشد،یعنی ذاتا اینطوری خلق شده و این نقصی است از خود مرتبه ماده ،واین نقص در علت ومرتبه بالاتر موجود نیست ،بلکه نقص تابع مرتبه وجودی شئ و حدود ان است که انرا نشان می دهد نه اینکه این نقص را هم علت ایجادی ان باید داشته باشد ،پس اینده برای ما که در این مرتبه نقص مادی هستیم نامعلوم است ولی برای مرتبه بالاتر که این نقص را ندارد چنین چیزی معنا ندارد....علهذا علم خداوند به فعل ما علت فعل ما نیست مطلقا، بلکه فعل ما که از اراده واختیار ما ناشی می شود ضروروتی است که از نحوه خلقت وجودی و مختار بودن ما حاصل گشته است و این رابطه بین علت ومعلول در علم حق از ازل بوده است و چنین رابطه ای به حکم ضرورت رقم می خورد...

موفق

:Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig:
یه کم ساده تر جناب.
از سرم دود بلند شد

*تسنیم*;186634 نوشت:
اين كه گويي اين كنم يا آن كنم
خود دليل اختيار است اي صنم:Gol:
شما اگر يك گرگ دنبالتان كند و بدوييد بين يك دوراهي گير كنيد باز هم با اختيار انتخاب مي كنيد كه از كدام راه برويد، همين داشتن اختيار است كه انسان را مسئول مي كند ،قضيه را سختش نكنيد، خيلي راحت، با اختيار كه شما درس مي خوانيد و قبول ميشويد، با اختيار است كه شما مهماني نمي رويد، هيچ موقع يك حيوان دچار شك نميشود، چون اختيار ندارد. خداوند به همه ي اين ها آگاه است، يك مثال ساده،‌شما پنجشنبه با دوستتان ميرويد باشگاه، خداوند مي دانست كه شما با اختيار خودتان پنج شنبه مي رويد باشگاه. همين لحظه كه داريد اين متن را مي خوانيد،‌اگر اراده كنيد بلند مي شويد و ديگر به خواندن ادامه نمي دهيد،اراده و اختيار جزءبزرگترين نعمتهاي الهي است.يك لحظه فكر كنيد، اگر اختيار نداشتيد ديگر بهشت و جهنم معني نداشت.

اینو منم می دونم اما صحبت اینجاست که من اختیار دارم درست. اما این چه اختیاریه که خدا می دونه می چه انتخابی می کنم

hush dragon;186695 نوشت:
:gig::gig::gig::gig::gig::gig::gig:
یه کم ساده تر جناب.
از سرم دود بلند شد

اینو منم می دونم اما صحبت اینجاست که من اختیار دارم درست. اما این چه اختیاریه که خدا می دونه می چه انتخابی می کنم

سلام.

عزیز من سوال شما یک سوال عقلی است،وبرای فهم این گونه سوالات فلسفی باید حداقل یک سری از مقدمات عقلی را بدانید،وگرنه باید بر سراغ وجدان خود بروید وانرا بدون سوال بیابید،اختیار یک امر وجدانی است و هر کس خودش می یابد که مختار است.....

ببینید جهان هستی معلوم حق هست یا نیست؟البته که معلوم حق است،و این معلوم جدای از علمش نیست،مثلا معلومات شما جدای از شما که نیستند،یعنی نمی شود علم شما را از معلوماتتان جدا کرد،به عبارتی معلومات شما همان علم شماست و بدون انها شما علمی ندارید..

جهان هستی هم چنین است،به عبارتی جهان هستی معلوم حق است،ونمی توان انرا از علمش جدا کرد نتیجتا همه اعمال و رفتار و انچه در جهان هستی اتفاق می افتد همه معلوم حق هستند و نتیجتا بر اینها علم دارد......

اما اینکه چون خدا بر معلوماتش علم دارد پس دیگر اختیار معنی ندارد ،این یک سخن اشتباهیست،قبلا نیز عرض کردم که اختیار انسان نیز معلوم حق است،نتیجتا به ان علم دارد،پس علم خدا به افعال انسان از مدخل اختیار او می گذرد یعنی خدا از افعال انسان از مدخل اختیاری که به او داده است اگاه هست،نه اینکه علم خدا باعث صدور افعال شما می شود،علم خدا به افعال شما علت ان نیست،پس خدا از ازل می داند که شما با اختیار خود چه می کنید وچه نمی کنید،یعنی علم خدا از کانال اختیار شما به افعال شما تعلق می گیرد نه خارج از صفت اختیار شما.....در حالی که همه اینها برای او معلوم است..

موفق باشید

سلام

دوست عزیز اصلا اختیاری وجود ندارد که حالا بیایم بحث کنیم که آیا خداوند روی آن تاثیر می گزارد یا نه؟
تمام اعمال ما در غالب واکنش های مادی رخ می دهند.و این واکنشها تحت تاثیر قوانین ماده اند که از من بهتر می دانید.

یعنی چه؟؟
خوب دقت کن:

فرض کنید دنیای غیبی وجود ندارد.در این صورت تنها سوالی که باقی می ماند و پیروان ادیان خیلی بر روی ان مانور می دهند این است که پس جهان چگونه بوجود امده؟

خب،علم برای این سوال جواب قطعی ندارد.

ولی ببینیم که پیروان ادیان چه جوابی می دهند؟

خداوند که واجب الوجود است جهان را بوجود اورده است.

حال از آنان می پرسیم که خدا را چه کسی بوجود اورده است؟

می گویند خداوند واجب الوجود است واز اول بوده!!!

اگر با این فرض به حرفهای بعضی فلاسفه و کارشناسان دینی! گوش بدهی از توجیحات بی پایه و اساس ایشان که سراسر بازی با کلمات و بازی با احساسات آدمی است خنده ات می گیرد.


:Gol:

kingusef;186725 نوشت:
اگر با این فرض به حرفهای بعضی فلاسفه و کارشناسان دینی! گوش بدهی از توجیحات بی پایه و اساس ایشان که سراسر بازی با کلمات و بازی با احساسات آدمی است خنده ات می گیرد.

باسمه تعالی، سلام بر شما

برادر عزیز، اگر ممکن است، بدون ادعا و احساسات، دلایلتان(که به بحث مرتبط است)را بیاورید، البته قبل از ورود در مباحث ارتباط این ادعاهای بدون دلیل را با بحث و موضوع تاپیک بیان بفرمایید.

اگر اینجور باشد، تمام جملات علمی، بازی با کلمات و مفاهیم است. هر کسی هم می تواند هر ادعایی بنماید.

به هرحال، ابتدا موضع خودتان را مشخص کنید، آیا می خواهید بحث علمی کنید یا ...؟

هشام;186744 نوشت:
باسمه تعالی، سلام بر شما برادر عزیز، اگر ممکن است، بدون ادعا و احساسات، دلایلتان(که به بحث مرتبط است)را بیاورید، البته قبل از ورود در مباحث ارتباط این ادعاهای بدون دلیل را با بحث و موضوع تاپیک بیان بفرمایید.

با عرض سلام

ضمن عذر خواهی از صاحب تاپیک که موضوعشان به حاشیه کشیده شد.
لازم می دانم این نکات را بیان کنم:

اولا جای اینگونه تذکرات در تاپیک دوستان نیست و بهتر بود در یک پیام خصوصی بیان می کردید.
ثانیا در این مدت مشاهده کرده ام که با نظرات مخالف چگونه رفتار می شود(حذف جهت دار پیام ها و...) .
به همین خاطر خیلی کم به سایت سر می زنم.

هشام;186744 نوشت:
اگر اینجور باشد، تمام جملات علمی، بازی با کلمات و مفاهیم است. هر کسی هم می تواند هر ادعایی بنماید.

نتیجه گیری بسیار منطقی ای است!

هشام;186744 نوشت:
به هرحال، ابتدا موضع خودتان را مشخص کنید، آیا می خواهید بحث علمی کنید یا ...؟

بله، قصد داریم بحث علمی کنیم اگر اجازه بدهید.


:Gol:

سلام
بین این بحث جبر و اختیار ....بد نیست دقت کنیم دانستن خدا یا به عبارتی علم خدا با علم و دانستن ما تفاوت زیادی دارد !

kingusef;186783 نوشت:
اولا جای اینگونه تذکرات در تاپیک دوستان نیست و بهتر بود در یک پیام خصوصی بیان می کردید. ثانیا در این مدت مشاهده کرده ام که با نظرات مخالف چگونه رفتار می شود(حذف جهت دار پیام ها و...) . به همین خاطر خیلی کم به سایت سر می زنم.

باسمه تعالی، سلام برشما

دوست عزیز، ما با کسی دعوا نداریم، اما گاهی به ناچار مجبور به تذکراتی می شویم که مباحث علمی منحرف نشود، و تشخیص اینکه جای اینگونه تذکرات کجا باشد، با مسولین ذی ربط است.

در ضمن اگر کسی در انظار عموم بی ارتباط بنویسد و ادعاهای بدون دلیل مطرح کند، باید در یک پیام خصوصی متذکر شد که ادعا بدون دلیل و خارج از موضوع است؟:Moteajeb!::Moteajeb!:

شما لطفا بفرمایید هدفتان از حضور در سایت چیست؟

اگر هدفتان ارایه یک بحث علمی است، منطقی وارد بحث بشوید، چرا مخالفین را هو می کنید، اگر یک نمونه را سراغ دارید که حذفی به ناحق از ناحیه بنده، صورت گرفته باشد(با توجه به این همه مباحثی که آزادانه در سایت مطرح می شود)، همه را آگاه کنید اما بی جهت تخریب نکنید.

شما در همین پست قبلی نوشته اید:

اگر با این فرض به حرفهای بعضی فلاسفه و کارشناسان دینی! گوش بدهی از توجیحات بی پایه و اساس ایشان که سراسر بازی با کلمات و بازی با احساسات آدمی است خنده ات می گیرد.

واقعا این جمله شما یعنی چه؟ شما به بعضی فلاسفه و کارشناسان توهین کرده اید.

آیا توجیهات بی پایه و اساسشان را به همگان نشان می دهید؟

خوب، قضاوت با خودتان، شما بدون ابهام گویی و اجمال گویی، نمونه ای از همین سخنان بیاورید، ظاهرا یک نمونه از سخنان شما همین سخنی است که از ناحیه فلاسفه پاسخ داده شده است و استاد شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری، بسیار دقیق و روشن (در پاسخ شبهه هگل و عده ای) پاسخ داده اند.

kingusef;186783 نوشت:
بله، قصد داریم بحث علمی کنیم اگر اجازه بدهید.

چرا تعارف می کنید، مطالبتان را حول موضوع تاپیک بفرمایید و از مطالب علمی بدون تخریب و...استقبال هم می کنیم.

با سلام و احترام به تمام دوستان عزیز
بنده این سوال رو دارم که بارها و بارها از اهل فن سوال کردم و جواب متفاوت داشتم...ما انسان ها قبل از اینکه به عالم ملک بیاییم در عالمی دیگر بودیم در آنجا اختیار داشتیم که گفتیم بلی!و اینکه اینجا هم اختیار داریم به طور کامل؟؟؟
بارها زندگی این دنیا رو تشبیه کردن به سناریویی که نوشته شده و ما بنده ها بازیگراشیم و باید نقشمون رو خوب بازی کنیم و بندگی احسن داشته باشیم.خوب مثلا در سناریوی مختار نامه مختار دیگر اختیار این رو نداشت که شمر شود یا میثم تمار پس اختیار انسان چه می شود؟؟؟

ashr;187248 نوشت:
ما انسان ها قبل از اینکه به عالم ملک بیاییم در عالمی دیگر بودیم در آنجا اختیار داشتیم که گفتیم بلی!و اینکه اینجا هم اختیار داریم به طور کامل؟؟؟

باسمه تعالی، سلام بر شما دوست عزیز

در خصوص سوالات شما چند مطلب قابل ذکر است، ابتدا آیه شریفه 172سوره سوره اعراف، بعد مطالب مختلف حول این محور:

« و إذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین.»
و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند:چرا، گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این امرغافل بودیم.

مطلب اول: در اینکه عالم ذر چیست، نظرات متفاوتی مطرح شده است:

1. عالم ذر، عالمی قبل از این دنیا بوده است؛ یعنی قبل از این دنیا انسانها در عالمی جمع بوده اند و میثاق و عهد در آن عالم اتفاق افتاده است.

2. عهد و میثاق الهی همراه با زندگی تمام انسانها از ناحیه خداوند وجود دارد و انسانها در تمام لحظات زندگی با چنین عهد و میثاقی روبرو هستند، خود این نظریه به دو شکل از ناحیه علماء مطرح شده است:

الف: این عهد و میثاق الهی همان فطرت و عقل نهاده شده در نوع خلقت تمام انسانها است، یعنی خداوند تمام انسانها را بر اساس چنین فطرتی خلق کرده است، حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله تعالی، مدافع این نظریه است(ظاهرا با علامه طباطبایی هم در این خصوص مباحثاتی بین ایشان و حضرت علامه صورت گرفته و علامه نظریه ایشان را نپذیرفته اند)

ب: این عالم در رتبه قبل از این عالم است، و آن عالم ملکوت است که تمام انسانها در آنجا مجتمع هستند، این عالم همان عالمی است که تمام انسانها در تمام لحظات زندگیشان در زمان و مکان دنیایی و ناسوتی، یک حضور ملکوتی هم در عالم ملکوتشان دارند و عهد الهی هر انسانی مربوط به آن عالم است؛ یعنی منی که الآن در این عالم دنیا زندگی می کنم یک حضور ملکوتی هم در عالم ملکوت دارم در آن عالم است که خداوند با من عهد و میثاق خودش را گرفته است. این نظریه همان نظریه علامه طباطبایی است.

مطلب دوم: در هر عالمی که چنین اتفاقی افتاده باشد، هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد؛ زیرا اتفاق صورت گرفته مربوط به وضعیت تکوینی انسان مختار است و این همان حجتی است که خداوند بوسیله آن در روز قیامت احتجاج می کند، یعنی خداوند حجت را بر انسان تمام کرده است که تو یک انسان الهی بوده ای و با چنین عهدی زندگی کرده ای و خودت هم به آن آگاهی، و اگر به ندای این فطرت الهی پاسخ مثبت ندهی و از صراط مستقیم منحرف بشودی، خودت روز قیامت به چنین مطلبی که بوده است شهادت می دهی تا مبادا روز قیامت بگویی ما از این حقیقت غافل بودیم.

این مطلب به ما می فهماند، ندای فطرت همان ندایی است که در طول زندگی انسانها حضور دارد و در حقیقت فطری و عقلی یا ملکوتی آنان در طول زندگی نهاده شده است.

مطلب سوم: در عالم خلقت هر موجودی در مرتبه خودش قرار گرفته است، انسان ذاتا موجودی صاحب اختیار است، شما به هر گونه ای که بخواهید در مورد انسان سخن بگویید و این انسان را در هر عالمی فرض بنمایید یا هر سناریویی نوشته شده باشد و...در مورد انسانی است که اختیار دارد.

البته از سخن شما چنین فهمیده می شود که گویی در عالم ذر که قبل از ورود انسان به این عالم است تمام اتفاقات و حوادث وجود دارد و انسان از اولی که وارد این عرصه می شود، تمام آن اتفاقات به ظهور می رسد، یعنی عالم دنیا ظرف ظهور اعمال اختیاری انسان است نه ظرف حدوث اعمال.

چنین فرضی قطعا با آیه شریفه که در مقام اتمام حجت بر بندگان است، منافات دارد، آیه شریفه می خواهد بفرماید ما انسان را چنین خلق کرده ایم که شهادت به ربوبیت الهی داده است، و انسان بر نفس خودش بر چنین مطلبی گواهی می دهد، اگر چه از این اقرارش فاصله گرفته و منحرف بشود.

به هر حال، گرچه چنین فرضی باطل است، اما منافاتی با اختیار انسان ندارد، چرا که شما این عالم را محل ظهور همان اعمال اختیاری قرار داده اید.

دوستان محترم نیز بارها به این نکته توجه داشته اند که موضوع بحث، انسان مختار است و این منافاتی با علم ازلی الهی و سرنوشت انسان ندارد؛ زیرا موضوع سرنوشت و علم، انسان مختار است نه انسان مجبور؛ یعنی علم و سرنوشت در مورد چه موجودی است؟ انسان مختار یا انسان مجبور؟

جواب: انسان مختار

اگر فرض بشود انسان مجبور است، خلاف فرض است، و علم خدا جهل می شود و سرنوشت انسان هم، به اشتباه نوشته شده است، در حالی که خطایی در قلم صنع وجود ندارد.(دقت کنید)

erfan_alavi;186709 نوشت:

خدا از ازل می داند که شما با اختیار خود چه می کنید وچه نمی کنید،یعنی علم خدا از کانال اختیار شما به افعال شما تعلق می گیرد نه خارج از صفت اختیار شما.....در حالی که همه اینها برای او معلوم است..

موفق باشید


ممنونم .
اما سوال من هم اينجاست كه چه اختياريه كه از قبل معلومه چه كاري قراره صورت بگيره.
سوال من اينه.
البته سوءتفاهم رخ نده. من معاند نيستم اما به علت جايگاهي كه دارم خيلي ازم سوال مي شه و دنبال يك جواب خوب و در سطح جوانان هستم. ممنونم از همكاريتون

hush dragon;187630 نوشت:
ممنونم .
اما سوال من هم اينجاست كه چه اختياريه كه از قبل معلومه چه كاري قراره صورت بگيره.
سوال من اينه.
البته سوءتفاهم رخ نده. من معاند نيستم اما به علت جايگاهي كه دارم خيلي ازم سوال مي شه و دنبال يك جواب خوب و در سطح جوانان هستم. ممنونم از همكاريتون

با سلام و عرض ادب

مرحوم علامۀ طباطبایی (ره) در پاسخ این سوال:(فعلى كه داراى مقدمات غيراختيارى فراوان است ، چگونه اختيارى مى شود، با اينكه در علم خداوند متعال مشخص ‍ شده است كه اين فعل بايد بشود؟)که همانند سوال شماست جواب فرموده اند:

ج - ضرورت فعل ، غير از جبر است . فعلى كه در خارج ايجاد مى شود، اگر تمام اجزاى علتش تحقق پيدا كنند، واقع خواهد شد و ضرورى است ، و از جمله مقدمات فعل اختيارى، صفت اختيار فاعل است كه اگر بخواهد مى كند و اگر نخواهد نمى كند.

و فعل نسبت به هر يك از اجزاى علتش (كه از آن جمله اختيار فاعل است ) ممكن است و نسبت امكان به آن داده مى شود، ولى نسبت به تمام علت و مجموع اجزاى علت تامه اش ضرورى و حتمى الوقوع خواهد بود.

ایشان در پاسخ اینکه اراده تقدیر خدای سبحان است می فرمایند:
«خدا خواسته كه انسان كارهايش را با اختيار (عن اختيار) انجام دهد، پس اختيارى بودن فعل تقدير خداوند متعال است».
موفق باشید.

صدرا;187752 نوشت:
با سلام و عرض ادب مرحوم علامۀ طباطبایی (ره) در پاسخ این سوال:(فعلى كه داراى مقدمات غيراختيارى فراوان است ، چگونه اختيارى مى شود، با اينكه در علم خداوند متعال مشخص ‍ شده است كه اين فعل بايد بشود؟)که همانند سوال شماست جواب فرموده اند: ج - ضرورت فعل ، غير از جبر است . فعلى كه در خارج ايجاد مى شود، اگر تمام اجزاى علتش تحقق پيدا كنند، واقع خواهد شد و ضرورى است ، و از جمله مقدمات فعل اختيارى، صفت اختيار فاعل است كه اگر بخواهد مى كند و اگر نخواهد نمى كند. و فعل نسبت به هر يك از اجزاى علتش (كه از آن جمله اختيار فاعل است ) ممكن است و نسبت امكان به آن داده مى شود، ولى نسبت به تمام علت و مجموع اجزاى علت تامه اش ضرورى و حتمى الوقوع خواهد بود. ایشان در پاسخ اینکه اراده تقدیر خدای سبحان است می فرمایند: «خدا خواسته كه انسان كارهايش را با اختيار (عن اختيار) انجام دهد، پس اختيارى بودن فعل تقدير خداوند متعال است».

سلام وعرض ادبخدمت استاد صدرای محترم
این مطلب شما مؤید این است که خداوند دانای مطلق تمامی احتمالات است.

اگر که زاید بر مطلب بالا منظور دیگری مد نظر شما باشد مرقوم بفرمایید.

متشکرم

با سلام و احترام یک جواب کوتاه ولی کامل میخواستم واسه سوالاتم و روان باشه و خودمونی

متحیر;187770 نوشت:
سلام وعرض ادبخدمت استاد صدرای محترم
این مطلب شما مؤید این است که خداوند دانای مطلق تمامی احتمالات است.

اگر که زاید بر مطلب بالا منظور دیگری مد نظر شما باشد مرقوم بفرمایید.

متشکرم

با سلام و تشکر
بله خداوند متعال دانا به همه ی حقائق است و چیزی از علم او پوشیده نیست، ویکی از ابعاد علم الهی، علم به افعال بندگان است، که خداوند می داند که هر کسی با اختیاری که به او داده چه مسیری را برای خود انتخاب خواهد کرد.

به عبارت دیگر علم خداوند متعال در ازل به «فعل بدون اختیار» تعلق نگرفته؛ بلکه به «فعل اختیاری» بنده تعلق گرفته است؛ لذا فعل بنده به همان صورتی که خداوند متعال از ازل بدان علم داشته، یعنی «فعل با اختیار و اراده» تحقق می یابد؛ به همین خاطر، هیچگاه علم خدا جهل نمی شود واینگونه نیست که فعل بدون اختیار و اراده انجام گیرد، تا علم خدا جهل شود.

موفق باشید.

hush dragon;187630 نوشت:
ممنونم .
اما سوال من هم اينجاست كه چه اختياريه كه از قبل معلومه چه كاري قراره صورت بگيره.
سوال من اينه.
البته سوءتفاهم رخ نده. من معاند نيستم اما به علت جايگاهي كه دارم خيلي ازم سوال مي شه و دنبال يك جواب خوب و در سطح جوانان هستم. ممنونم از همكاريتون

سلام بر شما.

مسئله دانستن مشکلی در عدم اختیار ندارد،قبلا نیز عرض شد،که اختیار از لوازم فعل شماست،وبدون ان فعل به انجام نمی رسد،حالا اگر کسی از قبل بداند که شما با این ملزوم کارهایتان را انجام می دهید یعنی از شما سلب اختیار شده،ببینید فعل خدا واحد است،یعنی اینطور نیست که برای هر فعلی یک اراده نماید بلکه با یک اراده بسیط همه چیز را ایجاد نمود و این اراده همچنان پابرجاست،به عبارتی ابتدا وانتهای خلقت برای حق مشخص است یعنی فعلش الان جدای از فعلش در پایان جهان نیست،این به خاطر این نیست که در هر لحظه با علمش مسیر شما را مشخص می کند که چه کنید وچه نکنید،بلکه فعل او بساطت دارد یعنی تکرر ندارد،نتیجتا ابتدا وانتهای خلقت در این صرافت مشترک است و یکی است،نتیجتا افعال شما نیز در این بساطت جزء فعل اوست،پس فعل حق که اختیار شما نیز جزء ان است به دلیل این بساطت برایش حاضر است و تمام شده،نتیجتا اینکه شما با اختیار خود افعالی را انجام دهید ضرری به این صرافت نمی زند نتیجتا فعل گذشته واینده به حکم صرافت فعل حق برایش یکی است و حاضر ،واین ارتباطی به جبری بودن این فعل ندارد ،بلکه لازمه فعل حق چنین است،ولی از انجا که زمان و مکان لازمه ذات ماده است در این مرتبه اینطور به نظر می رسد که باید حال بگذرد تا اینده بیاید و فعلی تازه برای خدا روی دهد،واین لازمه وجود مادی و موجودات ان است،واین توهم از اینجا ناشی شده.........نتیجتا بساطت فعل حق ارتباطی به جبری بودن افعال ندارد...

یاحق

جالبه هیچ کس جواب بنده رو نمی ده!!!!!!!!!!!!!!!!!:Gig:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

ashr;188135 نوشت:
جالبه هیچ کس جواب بنده رو نمی ده!!!!!!!!!!!!!!!!!

دوست عزیز علم منافاتی با اختیار ندارد این جواب شما!!

علم یه بحث است و عمل بحث دیگر شما چرا این دو را با هم خلط میکنید؟(البته عامیانه صحبت میکنیم)

گیرم بنده علم داشته باشم که شما فردا میزنید زیر گوش فرماندار!! آیا این علم من شما رو مجبور میکنه؟(انقدر ماتریکس و اینها رو نگاه نکنید:Cheshmak:)

گیرم پدری علم دارد فرزندش سیگاری است و الآن میخواهد برود بیرون تا یه نخ سیگار بکشد آیا این علم پدر فرزند رو مجبور میکنه؟

گیرم که شما بدانید که فردا چه خواهد شد آیا این دیگران را مجبور میکند(که مطابق علم شما شوند!!)؟

و مثالهایی از این دست که فقط برای فهم ساده زدم

التماس دعا

صدرا;187752 نوشت:
با سلام و عرض ادب

مرحوم علامۀ طباطبایی (ره) در پاسخ این سوال:(فعلى كه داراى مقدمات غيراختيارى فراوان است ، چگونه اختيارى مى شود، با اينكه در علم خداوند متعال مشخص ‍ شده است كه اين فعل بايد بشود؟)که همانند سوال شماست جواب فرموده اند:

ج - ضرورت فعل ، غير از جبر است . فعلى كه در خارج ايجاد مى شود، اگر تمام اجزاى علتش تحقق پيدا كنند، واقع خواهد شد و ضرورى است ، و از جمله مقدمات فعل اختيارى، صفت اختيار فاعل است كه اگر بخواهد مى كند و اگر نخواهد نمى كند.

و فعل نسبت به هر يك از اجزاى علتش (كه از آن جمله اختيار فاعل است ) ممكن است و نسبت امكان به آن داده مى شود، ولى نسبت به تمام علت و مجموع اجزاى علت تامه اش ضرورى و حتمى الوقوع خواهد بود.

ایشان در پاسخ اینکه اراده تقدیر خدای سبحان است می فرمایند:
«خدا خواسته كه انسان كارهايش را با اختيار (عن اختيار) انجام دهد، پس اختيارى بودن فعل تقدير خداوند متعال است»[=b badr].
موفق باشید.

سلام و عرض احترام خدمت شما و همکارانم شمااز عرایض جناب عالی می شه این نکته رو استخراج کرد که خداوند عالم بر ممکنات است.همانگونه که خداوند قادر بر ممکنات است.البته در بحث قدرت خدا هم چنین شبهاتی وجود داردکه بنده استفتاء آن را از دفتر آیت الله مکارم دریافت کردم که فرمودند خداوند قادر بر ممکنات است.اون سوال در این باره بود که (آیا خدا توانایی ایجاد ماتنند خود را دارد یا نه؟)که ایشون فرمودن خدا قادر بر ممکنات است.و این سوال از غیر ممکنات است.در این باره هم ظاهرا طبق اون فرمایش همچین نتیجه ای رو می شه گرفت.چون اون کار از غیر ممکنات است پس نمی شه چنین چیزی رو خواست. و خدا عالم بر ممکنات است.خداوند در قرآن فرمودن که ()الله قادر علی کل شی) و اینجا منظور ممکنات است و همچنین در مورد این سوال.از همه عزیزان که شرکت کردن ممنونم . البته اگه نظر دیگه ای هم هست لطف کنید بیان کنید.به سرکار ashrهم عرض کنم که امیدوارم جواب خودشونو دریافت کرده باشن.با تشکر از همه شما عزیزان.

باز هم مثله همیشه جواب روشنی رانگرفتم و همه چیز در کلمات و جملاتی نهفته که اصلا ربطی به تشبیهی که گفتم نداشته!!!

اختیار در فلسفه یک جور است و در عرفان یک جور و در مباحث دیگر جور دیگه !!!

مهدی عباس زاده;188143 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دوست عزیز علم منافاتی با اختیار ندارد این جواب شما!!

علم یه بحث است و عمل بحث دیگر شما چرا این دو را با هم خلط میکنید؟(البته عامیانه صحبت میکنیم)

گیرم بنده علم داشته باشم که شما فردا میزنید زیر گوش فرماندار!! آیا این علم من شما رو مجبور میکنه؟(انقدر ماتریکس و اینها رو نگاه نکنید:cheshmak:)

گیرم پدری علم دارد فرزندش سیگاری است و الآن میخواهد برود بیرون تا یه نخ سیگار بکشد آیا این علم پدر فرزند رو مجبور میکنه؟

گیرم که شما بدانید که فردا چه خواهد شد آیا این دیگران را مجبور میکند(که مطابق علم شما شوند!!)؟

و مثالهایی از این دست که فقط برای فهم ساده زدم

التماس دعا

با سلام
بنده نه ماتریکس میبینم و نه علم را با عمل قاطی کردم!
کسی منظور سوال بنده رو کامل احساس میکنم متوجه نشده اند که جوابی قانع کننده نداشته ام.

خواهر من. علم خدا اينطوري نيست كه از بدو تولد بدونه من چه عاقبتي دارم. اين از غير ممكناته. چون من هر لحظه كه دلم بخواد راهم رو عوض مي كنم.علم خدا بر همه عالم تسلط داره. اما در مورد عاقبت من به اين صورته...نه اصلا بزارين يه مثال بزنم. شما نوك يه كوه ايستاده اين. پايين كوه يك جاده هست كه شما به اون اشراف كامل دارين. اين جاده يه پيچ خيلي تند داره و اون طرف پيچ هم جاده خرابه. يه لامبورگيني با سرعت باد داره به پيچ نزديك مي شه. شما مي دونين كه اون لامبورگيني اگه با اون سرعت بره هر ترمزي و هر روغن ترمزي هم داشته باشه نمي تونه بايسته و مطمعنا سقوط مي كنه. پس شما مي دونين كه اين ماشين سقوط خواهد كرد. اما اين علم شما سلب اختيار از راننده نمي كنه. بلكه راننده مي تونه سرعت خودشو كم كنه تا سقوط نكنه و به موقع ترمز كنه. شمايي كه اين بالا هستين مثل دهقان فداكار هي بهش علامت مي دين كه مواظب باشه اما اختيار با اونه كه توجه بكنه و يا نه.بلا نسبت و بلا تشبيه مثل علم خدا در اين مورد مثل علم شما بر سقوطه.موفق باشين عزيزان

با سلام خدمت سرکار ashr و همینطور جناب hush dragon
hush dragon;188399 نوشت:
خواهر من. علم خدا اينطوري نيست كه از بدو تولد بدونه من چه عاقبتي دارم. اين از غير ممكناته. چون من هر لحظه كه دلم بخواد راهم رو عوض مي كنم.علم خدا بر همه عالم تسلط داره. اما در مورد عاقبت من به اين صورته...نه اصلا بزارين يه مثال بزنم. شما نوك يه كوه ايستاده اين. پايين كوه يك جاده هست كه شما به اون اشراف كامل دارين. اين جاده يه پيچ خيلي تند داره و اون طرف پيچ هم جاده خرابه. يه لامبورگيني با سرعت باد داره به پيچ نزديك مي شه. شما مي دونين كه اون لامبورگيني اگه با اون سرعت بره هر ترمزي و هر روغن ترمزي هم داشته باشه نمي تونه بايسته و مطمعنا سقوط مي كنه. پس شما مي دونين كه اين ماشين سقوط خواهد كرد. اما اين علم شما سلب اختيار از راننده نمي كنه. بلكه راننده مي تونه سرعت خودشو كم كنه تا سقوط نكنه و به موقع ترمز كنه. شمايي كه اين بالا هستين مثل دهقان فداكار هي بهش علامت مي دين كه مواظب باشه اما اختيار با اونه كه توجه بكنه و يا نه.بلا نسبت و بلا تشبيه مثل علم خدا در اين مورد مثل علم شما بر سقوطه. فكر كنم ديگه ساده تر از اين نشه.موفق باشين عزيزان


تعبیر خوبی بود ولی برداشت شخصی من ( که شاید درست هم نباشد) از این مثال اینست که انگار بگوییم خداوند با توجه به رفتار انسان گاهی عاقبتی را برای او پیش بینی میکند ولی انسان با توجه به اختیاری که دارد مسیر خود را گاها عوض میکند و پیش بینی خدا درست از کار در نمیاید. . خوب به نظرمن چنین چیزی اساسا با علم داشتن خداوند چندان جور در نمی آید. در عالم انسانها چنین علمی علم نیست بلکه فرضیات و احتمالات است, اینطور نیست ؟
من فکر میکنم اینکه میگوییم خداوند داناست یعنی واقعا سرنوشت انسانها را میداند ولی بواسطه عدالت و حکمتش همچنان نظاره گر باقی میماند تا انسانها نیز به حال خود و آنچه می اندوزند واقف باشند تا بدانند چگونه انتخاب میکنند و پاداش و عقابشان برای چیست.
این لازمه عدل خداوند است که صبر کند تا انسانها گام به گام مسیر را طی کنند وگرنه مثل معلمی میماند که در همان ابتدای سال ,شاگردی را که ضعیف تشخیص داده است مردود نماید در حالیکه شاگرد فرصت نداشته خود را بشناسد , ضعف های خود را ببیند و دلیل کار معلم را درک کند ,که مسلما چنین چیزی دور از انصاف خواهد بود.



ashr;187248 نوشت:

با سلام و احترام به تمام دوستان عزیز
بنده این سوال رو دارم که بارها و بارها از اهل فن سوال کردم و جواب متفاوت داشتم...ما انسان ها قبل از اینکه به عالم ملک بیاییم در عالمی دیگر بودیم در آنجا اختیار داشتیم که گفتیم بلی!و اینکه اینجا هم اختیار داریم به طور کامل؟؟؟
بارها زندگی این دنیا رو تشبیه کردن به سناریویی که نوشته شده و ما بنده ها بازیگراشیم و باید نقشمون رو خوب بازی کنیم و بندگی احسن داشته باشیم.خوب مثلا در سناریوی مختار نامه مختار دیگر اختیار این رو نداشت که شمر شود یا میثم تمار پس اختیار انسان چه می شود؟؟؟
با سلام و احترام یک جواب کوتاه ولی کامل میخواستم واسه سوالاتم و روان باشه و خودمونی

با سلام و عرض ادب
نکته ای که قابل عرض است این است که قیاس نقش بازیگران یک فیلم با حیات انسانی قیاسی مع الفارق است.
در فیلم نامه بازیگر موظف است فیلم بازی کند، یعنی دور اختیار او خطی قرمز کشیده شده و او اختیاری در اعمال اختیار خود در تغییر مسیر فیلم نامه ندارد؛ لذا نقش او تنها بازی گری است و بس، بازیگر فیلم نامه را بارها در ذهن خود به تصویر می کشید و در نهایت نقش خود را در حدود تعریف شده آن ایفا می کند ودر انتخاب گزینه های پیش رو نیز هیچگاه دچار شک و تردید نمی گردد و نقشها نیز هیچگاه تغییر نمی کند.

واین در ست به عکس زندگی دنیوی انسان در دار ابتلاء و امتحان است، که خداوند او را موجودی مختار آفرید و انبیا ی الهی و کتب آسمانی را برای راهنمایی و هدایت او فرستاد ولی او را مجبور بر اطاعت نساخت؛ بلکه تنها او را بشارت و انذار داد و انسان نیز با اختیار کامل خویش مسیر خود را از سعادت یا شقاوت انتخاب نمود و می کند و تا آخرین لحظه ی عمر احتمال تغییر در انتخاب مسیر هدایت یا شقاوت موجود است.

آیا ما در زندگیمان که در دل خود امتحانات مختلفی را جای داده است در ظرف امتحان جایی برای گزینۀ جبر قرار داده ایم؟ یا نه بالوجدان می یابیم که این خود هستیم که در ظرف امتحان انتخابگریم؟

واین اختیار همان امری است که خداوند متعال در خلقت انسان نهاده است واو اراده نموده که ما با اختیار خود انتخابگر باشیم.

والبته علم مطلق و بی نهایت او منافاتی با اختیار ما نخواهد داشت؛زیرا علم خداوند متعال علت فعل نیست که موجب جبر برای ما گردد.

حال سوالی مطرح است: اگر علم خداوند متعال به حوادث را، به آن نحو که تحقق می یابند، از ذات او نفی کنیم چه نتیجه ای حاصل می شود؟ آیا نتیجۀ آن جز این است که خدای مفروض ما خدایی است که جامع جمیع نقایص است؟

اگر انسان مجبور بود چرا خدا او را هدایت نمود به ارسال رسول و کتب آسمانی؟!آیا بازگشت این امر به عدم وجود حکمت در ذات باری و ظلم به مخلوقات(تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا)و لغو بودن بشارتها و انذارها نخواهد بود؟

موفق باشید.

صدرا;188455 نوشت:
والبته علم مطلق و بی نهایت او منافاتی با اختیار ما نخواهد داشت؛زیرا علم خداوند متعال علت فعل نیست که موجب جبر برای ما گردد.

سلام و عرض ادب خدمت صدرای گرامی
این یعنی خداوند دانای احتمالات است
و به محض وقوع یکی از این احتمالات او علم پیدا میکند
بنابراین آن ادعا که خداوند هم اکنون سرنوشت مرا میداند حقیقت ندارد
بنابراین آن ادعا ها و پیش گوییها ها که از آینده جهان میگوید دور از واقعیت است

مهدی عباس زاده;188143 نوشت:
دوست عزیز علم منافاتی با اختیار ندارد این جواب شما!! علم یه بحث است و عمل بحث دیگر شما چرا این دو را با هم خلط میکنید؟(البته عامیانه صحبت میکنیم) گیرم بنده علم داشته باشم که شما فردا میزنید زیر گوش فرماندار!! آیا این علم من شما رو مجبور میکنه؟(انقدر ماتریکس و اینها رو نگاه نکنید) گیرم پدری علم دارد فرزندش سیگاری است و الآن میخواهد برود بیرون تا یه نخ سیگار بکشد آیا این علم پدر فرزند رو مجبور میکنه؟ گیرم که شما بدانید که فردا چه خواهد شد آیا این دیگران را مجبور میکند(که مطابق علم شما شوند!!)؟ و مثالهایی از این دست که فقط برای فهم ساده زدم التماس دعا

سلام و عرض ادب
اگر این علم شما بر پایه محاسبات و احتمالات و کنش و واکنشها باشد خیر اجباری نیست.
زیرا با عدم تحقق کامل رَوَندِ هر یک از احتمالات ریز و درشت دخیل در شکل گیری آینده، آن پیشگویی عیناً ، مشخصاً و دقیقاً مطابق واقع مُحَقَّق نمیشود و حقیقت دیگری، با طیف گسترده ای از بسیار بسیار نزدیک به پیشگویی تا کاملاً متفاوت با آن پیشگویی شما شکل میگیرد .
این طرز تفکر، شما را در حد یک آگاه از امور و پیشگویی شما را در حد احتمال نگه می دارد و آسیبی به اختیار افراد وارد نمی کند.
مانند پیش بینی وضع هوا :شما آگاه از کَمّ و کیف وضع موجود هوا هستید ولی پیشبینی شما همیشه و حتماً مطابق وقایع آینده نیست.

ولی اگر شما دقیقاً بگویید من فردا مشخصاً در چه زمانی و چه مکانی ،چه میکنم.
باید تمامی افراد و وقایع دیگر به نحوی تنظیم شوند که منجر به تحقق پیشگویی شما شود و این یعنی جبر

با تأمل بیشتر در این موضوع تفاوت دیدگاه ها را متوجه میشوید

OMID BE ZOHOR;188444 نوشت:
با سلام خدمت سرکار ashr و همینطور جناب hush dragon

تعبیر خوبی بود ولی برداشت شخصی من ( که شاید درست هم نباشد) از این مثال اینست که انگار بگوییم خداوند با توجه به رفتار انسان گاهی عاقبتی را برای او پیش بینی میکند ولی انسان با توجه به اختیاری که دارد مسیر خود را گاها عوض میکند و پیش بینی خدا درست از کار در نمیاید. . خوب به نظرمن چنین چیزی اساسا با علم داشتن خداوند چندان جور در نمی آید. در عالم انسانها چنین علمی علم نیست بلکه فرضیات و احتمالات است, اینطور نیست ؟

من فکر میکنم اینکه میگوییم خداوند داناست یعنی واقعا سرنوشت انسانها را میداند ولی بواسطه عدالت و حکمتش همچنان نظاره گر باقی میماند تا انسانها نیز به حال خود و آنچه می اندوزند واقف باشند تا بدانند چگونه انتخاب میکنند و پاداش و عقابشان برای چیست.
این لازمه عدل خداوند است که صبر کند تا انسانها گام به گام مسیر را طی کنند وگرنه مثل معلمی میماند که در همان ابتدای سال ,شاگردی را که ضعیف تشخیص داده است مردود نماید در حالیکه شاگرد فرصت نداشته خود را بشناسد , ضعف های خود را ببیند و دلیل کار معلم را درک کند ,که مسلما چنین چیزی دور از انصاف خواهد بود.


نه برادر من . ببينين. اگر خدا از ابتدا آينده ما را بداند يعني مشخص است كه من از چه مسيري ميروم. پس اين مسير از قبل تعيين شده در تضاد با اختيار من است. پس اين فرض اشتباه است.
علم خدا بر ممكنات است. يعني خدا كمال علم است. همه علوم از فيزيك و شيمي و .... را او با اين همه ظرافت به به وجود آورده كه انسان فقط قسمت كوچكي از آن را مي داند.علم خدا كمال همه علمهاست. اما غير ممكنات ممكن نمي شوند. خدا خود گفته من سرنوشت شما را به دست خودتان مي دهم و خود آن را انتخاب كنيد.پس چگونه از سرنوشت ما مطلع باشد.؟؟؟؟؟!!
در مورد مثالم بايد بگم كه خدا پيشبيني نمي كند. خدا مي داند كه اگر شما دست خود را داخل چرخ گوشت بندازين دستتون مي شه مثل...........بماند. و به همين خاطر مي گه دست را درون چرخ گوشت نندازيد. حالا اگه شما حرف ايشون رو گوش كنين خدا پيشگويي كرده بود و پيشگويي ايشون غلط از آب در اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فكر نكنم.اين خودش كمال علم خداست كه مي دونه راهي كه ميثم تمار در پيش گرفت شهادت است.البته نمونه اي از اختيار رو مي شه در زمان پيامبر مشاهده كرد.. طلحه الخير.....زبير سيف الاسلام.....:Narahat az:
حالا فكر مي كنين پيشگويي پيامبر غلط از آب در اومد......نه....پيامبر راهي رو كه اونا در پيش گرفتن فرمود اما اونها مسير خودشونو عوض كردن.......
اميدوارم جواب داده باشم.
با آرزوي موفقيت شما

از تمامیه دوستان عزیز و گرامی ام که جواب سوال بنده رو دادند تشکر میکنم و بنده مشکلی در فهم مطالب ندارم که بعضی ها با کنایه می گویند از این فعل ها و کلمات راحتر و روان تر نداریم و دوستان متوجه حرف بنده شدند و کنایه رو زدند.
بگذریم بازهم از تمام دوستان متشکر هستم ولی این موضوع به همان تایپیک بنده حقیر مربوط می شود که آیا ما انسان ها انتخاب کردیم مادر و پدر هایمان رو ؟
پس ما به چی گفتیم بلی!!!!!
دوستان طبق گفته های خیلی از بزرگان و عالمان این است که شمر خود قبول کرده که شمر باشد و دنیا رو انتخاب کرده و آخرت را نخواسته و اینکه حر هم خود انتخاب کرده است که حر باشد و خود انتخاب کرده ایم ولایت امیر المومنین علی (ع) را و گفته اند که کسی که ولایت را بپذیرد خیلی امتحانات پیش رو دارد ولی در عوض در آن دنیا شفاعت آن با مولا است ولی آنکه بغض دارد فقط لذات دنیا رو پذیرفته و آخرت را به آن ترجیح نداده است.
و بحث دیگر آنکه دوستان پس قضا و قدر چیست؟شاید بنده کاری کنم که زود از دنیا برم ولی چون پیمانه ی عمرم پر نشده خدا نخواهد نمی شود که از دنیا بروم پس اختیار صلب است از من!!!
خود کشی حرام است چون من حق این کار رو ندارم و عمر ما جبر است....

لازم به ذکر است که بنده اختیار رو از لحاظ عرفانی میخواهم نه فلسفی و منطقی ولی با اثباتی قانع کننده..

hush dragon;188579 نوشت:
نه برادر من . ببينين. اگر خدا از ابتدا آينده ما را بداند يعني مشخص است كه من از چه مسيري ميروم. پس اين مسير از قبل تعيين شده در تضاد با اختيار من است. پس اين فرض اشتباه است.
علم خدا بر ممكنات است. يعني خدا كمال علم است. همه علوم از فيزيك و شيمي و .... را او با اين همه ظرافت به به وجود آورده كه انسان فقط قسمت كوچكي از آن را مي داند.علم خدا كمال همه علمهاست. اما غير ممكنات ممكن نمي شوند. خدا خود گفته من سرنوشت شما را به دست خودتان مي دهم و خود آن را انتخاب كنيد.پس چگونه از سرنوشت ما مطلع باشد.؟؟؟؟؟!!
[=&quot]
پس به نظر شما خدا از سرنوشت انسان و عاقبت او بی اطلاع است و نمیداند که او چه انتخابی خواهد کرد و با چه اعتقادی از دنیا خواهد رفت و اگر بر چنین امری آگاه باشد نافض اختیار است.درحالیکه حتی یک انسان مثل حضرت خضر(ع) هم توانست عاقبت به خیر نبودن کودکی را پیش بینی کرده و او را به فرمان خدا از بین ببرد. شما آن داستان را چگونه تعبیر میکنید؟[/]
hush dragon;188579 نوشت:
اين خودش كمال علم خداست كه مي دونه راهي كه ميثم تمار در پيش گرفت شهادت است.البته نمونه اي از اختيار رو مي شه در زمان پيامبر مشاهده كرد.. طلحه الخير.....زبير سيف الاسلام.....:narahat az:
حالا فكر مي كنين پيشگويي پيامبر غلط از آب در اومد......نه....پيامبر راهي رو كه اونا در پيش گرفتن فرمود اما اونها مسير خودشونو عوض كردن.......

ببینید اینکه اگر انسانی مثل میثم در مسیر درست گام بردارد به خیر ختم میشود و اگر در میانه راه مسیرش را بدلیل وسوسه ها تغییر دهد مثل زبیر به بیراهه خواهد رفت را حتی ما هم که مخلوقیم میدانیم ,پس تفاوت علم محدود انسان با علم مطلق خداوند در چیست؟[=&quot]
مسلما وقتی وسعت علم خداوند را باور داریم تا این حد که حتی یک برگ نیز بدون علم و اراده خداوند بر زمین نمی افتد پس باید قبول کرد که او به نتیجه انتخاب انسان و سرنوشتی که در انتظار اوست آگاه است. اینطور نیست؟ من میگویم لازم نیست به منظور اثبات اختیار انسان برای علم خداوند حد و مرز قایل شویم و دانش او را به عاقبت انسان و آنچه که هنوز اتفاق نیفتاده است محدود و ناممکن قلمداد کنیم. انسان انتخابگر است ولی اختیار او در محدوده بسیار کوچکی از اراده خداوند قرار گرفته است که برای انسان قابل درک و احاطه نیست.
امیدوارم منظورم را رسانده باشم
موفق باشید

[/]

man sar sakhtane vo mohkam be in eteghad daram ke ekhtiar baraye ensan vojod nadarad

سلام و عرض ادب خدمت استاد صدرای گرامی

نقل قول:

متحیر;187770 نوشت:
این مطلب شما مؤید این است که خداوند دانای مطلق تمامی احتمالات است.

صدرا;188087 نوشت:
بله خداوند متعال دانا به همه ی حقائق است و چیزی از علم او پوشیده نیست، ویکی از ابعاد علم الهی، علم به افعال بندگان است، که خداوند می داند که هر کسی با اختیاری که به او داده چه مسیری را برای خود انتخاب خواهد کرد.

این دانایی که جای اختیار برای انسان نمیگذارد

صدرا;188087 نوشت:
به عبارت دیگر علم خداوند متعال در ازل به «فعل بدون اختیار» تعلق نگرفته؛ بلکه به «فعل اختیاری» بنده تعلق گرفته است؛ لذا فعل بنده به همان صورتی که خداوند متعال از ازل بدان علم داشته، یعنی «فعل با اختیار و اراده» تحقق می یابد؛ به همین خاطر، هیچگاه علم خدا جهل نمی شود واینگونه نیست که فعل بدون اختیار و اراده انجام گیرد، تا علم خدا جهل شود.

چه فرقی میکند وقتی او میداند که من در آینده چه میکنم حال شما لفظ اختیار را هم چاشنی آن کنید تفاوتی در کنه ماجرا ندارد با این تلقی شما استنباطی به جز جبر باقی نمی ماند
موفق باشید

ashr;188642 نوشت:
لازم به ذکر است که بنده اختیار رو از لحاظ عرفانی میخواهم نه فلسفی و منطقی ولی با اثباتی قانع کننده..

باسمه تعالی، سلام بر شما

راه اثبات عرفانی اختیار، با توجه به مبنای هستی شناسانه عرفانی تعریف می شود.

عرفا قایل به وحدت وجود و کثرت در مظاهر هستند، و تمام موجودات و کثرات را مظاهر، تعینات، مجالی و آیات حضرت حق، می دانند.

صفت اختیار در انسان هم، تعین و مظهر و آیت صفت اختیار حضرت حق است، یعنی در مقام ظهور این اختیار خدا است که در انسان متجلی شده است؛ یعنی اختیار خدا در این مقام با اختیار انسان عینیت دارد؛ به عبارت دیگر اختیار انسان با اختیار خدا تفاوتی ندارد الا از جهت اطلاق و تعین.(دقت کنید)

پس، اختیار انسان همان نازل شده و محدود شده اختیار الهی است؛ یعنی اختیار محدود در انسان با علم محدود و توان محدود است و اختیار الهی با علم مطلق و توان مطلق است.(دقت کنید)

هشام;189018 نوشت:
باسمه تعالی، سلام بر شما

راه اثبات عرفانی اختیار، با توجه به مبنای هستی شناسانه عرفانی تعریف می شود.

عرفا قایل به وحدت وجود و کثرت در مظاهر هستند، و تمام موجودات و کثرات را مظاهر، تعینات، مجالی و آیات حضرت حق، می دانند.

صفت اختیار در انسان هم، تعین و مظهر و آیت صفت اختیار حضرت حق است، یعنی در مقام ظهور این اختیار خدا است که در انسان متجلی شده است؛ یعنی اختیار خدا در این مقام با اختیار انسان عینیت دارد؛ به عبارت دیگر اختیار انسان با اختیار خدا تفاوتی ندارد الا از جهت اطلاق و تعین.(دقت کنید)

پس، اختیار انسان همان نازل شده و محدود شده اختیار الهی است؛ یعنی اختیار محدود در انسان با علم محدود و توان محدود است و اختیار الهی با علم مطلق و توان مطلق است.(دقت کنید)

با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار
ببخشید شما هم موافق با اهل عرفان هستید که هم در ملکوت و هم در عالم ملک و هم در عالم ذر انسان دارای اختیار بوده و حتی پذیرفتن ولایت هم با خود انسان بوده؟

در کل جواب استاد هشام اونقدر برای بنده کامل بود که جا داره باز هم تشکر کنم:Gol::Gol::Gol:

noroozi;188804 نوشت:
man sar sakhtane vo mohkam be in eteghad daram ke ekhtiar baraye ensan vojod nadarad

معلومه که شما نمیخواید بحث کنید
این اعتقاد رو از کجا آوردید؟؟؟
گناه می کنید بعد میگید:من نبودم دستم بودفتقصیر آستینم بود:khaneh:

متحیر;188837 نوشت:

چه فرقی میکند وقتی او میداند که من در آینده چه میکنم حال شما لفظ اختیار را هم چاشنی آن کنید تفاوتی در کنه ماجرا ندارد با این تلقی شما استنباطی به جز جبر باقی نمی ماند
موفق باشید

سلام.

گذشته و اینده برای خدا حاضر است،واین لازمه مرتبه حق است،چون در ان مرتبه نقص زمان و حرکت نیست...

دوست عزیز همه هستی تحت قانون علیت و اسباب می باشد،نتیجتا صدور فعل جبری از مجرای صفت اختیار از موجوددارای اختیار غیر ممکن است،چه به ان علم داشته باشیم چه نداشته باشیم،موجود مادی یک نحو وجودی ندارد تا تحت فقط یک سلسله از اسباب و علل باشد،بلکه دار مادی تابع علل معد و قابل و مستعد مختلفی است که اعمال انسان تابع انهاست و به تعداد هر یک از انها یک اینده برای انسان وجود دارد،مثلا انسان در خوردن ونخوردن دارو سرنوشتهای مختلفی برایش بروز می کند و هر یک را هم که انجام دهد سرنوشتش نیز همان است،نتیجتا سرنوشت انسان بر اساس قضا و قدر حتم رقم نخورده است بلکه سرنوشت او تابع قضا وقدر غیر حتم است ......

ولی موجودات مجرد چون وجودشان فقط یک نحو می باشد و تابع فقط یک سلسله از اسباب هستند ،افعالشان تابع قضای حتم می باشد،ولی موجودات مادی تابع علل مختلف هستند و استعداد های جدا ،و انتخاب هر یک اینده ای جدا برای انها رقم می زند....

خلاصه علم خداوند به اعمال انسان از گذر صفت اختیارش و بی شمار علل معد و مادی در جهت دهی به اینده اش رقم خورده است،نتیجتا علم حق به اینده واعمال انسان تابع همین علل و اسباب است و خللی به اختیار او در انتخاب راه نخواهد زد.....

یاحق

سلام و عرض ادب خدمت erfan_alavi گرانقدر
دوست عزیز
اختیار و انتخاب بدون بستر زمان امکان تحقق دارند؟

noroozi;188804 نوشت:
man sar sakhtane vo mohkam be in eteghad daram ke ekhtiar baraye ensan vojod nadarad

دوست عزیز
به قول استیفن هاوکینگ :آیا شما در عبور از عرض خیابان اطراف خود را نمی پایید؟
یعنی :اگر معتقد به جبر هستید !خود رامحافظت نمیکنید؟
چه با ارتزاق(غذا خوردن)که از گرسنگی نمیرید.
خود را نمی پوشانید ؟جهت حفاظت تن وبدن خود از عوامل طبیعی مثل سرما گرما
برای بدست آورن مایحتاج خود از دیگران مکالمه یا محاوره با اطرافیان خود ندارید؟
و بسیار مثالهای بزرگ وکوچک دیگر

متحیر;188837 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت استاد صدرای گرامی

این دانایی که جای اختیار برای انسان نمیگذارد

چه فرقی میکند وقتی او میداند که من در آینده چه میکنم حال شما لفظ اختیار را هم چاشنی آن کنید تفاوتی در کنه ماجرا ندارد با این تلقی شما استنباطی به جز جبر باقی نمی ماند
موفق باشید

با سلام و عرض ادب
درست است که علم خدا بر این تعلق گرفته که فعلی از انسانی در روز و مکان مشخصی سر بزند. ولی باید دید متعلق علم او چیست؟ در اینجا دو احتمال وجود دارد:
1- علم او تعلق گرفته است که فعلی از انسان به هر صورتی شده، سر بزند. خواه اضطراری، و خواه اختیاری.
2- علم او تعلق گرفته است که فعلی از انسان به طور آزادانه و به صورت اختیار صادر گردد.

محور اشکال احتمال نخستین است، درحالی که در احتمال دوم نه تنها اشکالی متوجه نیست، بلکه علم خدا مؤید اختیاری بودن فعل است.

توضیح این که: فعل انسان را به دو قسم می توان تقسیم نمود:
اول: افعالی که از او به صورت اضطراری و ناخواسته سر می زند مانند گردش خون در عروق و ضربان قلب و تحلیل غذا در دستگاه هاضمه.
دوم: افعالی که از روی اراده و اختیار از او سر می زند به گونه ای که بخواهد انجام می دهد و نخواهد انجام نمی دهد.
با توجه به این تقسیم، باید دید متعلق علم خدا چیست؟ ، آیا علم او بر اصل صدور فعل تعلق گرفته یا دانش او علاوه بر صدور فعل، بر حدود فعل و صدور آن از فاعل با ویژگی خاصی نیز تعلق گرفته است.
اگر تعلق علم او به صورت نخست باشد، اشکال موجه خواهد بود، ولی اگر علم او بر صدور هر فعل باویژگیهای موجود در فاعل تعلق بگیرد، در این صورت علم خدا مؤکد اختیاری بودن فعل خواهد بود.

و از آنجا که علم خدا، علم واقع نما است، طبعا احتمال دوم متعین است. بنابراین تقسیم، در قسم اول افعال باید از فاعل ناخواسته سر بزند، و قسم دوم از روی اختیار، و اگر صدور فعل در هر دو مورد برخلاف فرض یاد شده باشد، علم خدا واقع نما نخواهد نمود.
موفق باشید.

موضوع قفل شده است