تحقیقی درباره کتاب سلیم بن قیس هلالی

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحقیقی درباره کتاب سلیم بن قیس هلالی

بسم الله

کارشناسان محترم لطفا پاسخ دهید:

عده ای معتقدند کتاب سلیم بن قیس هلالی که در حال حاضر با نام « اسرار آل محمد(ص)» موجود است همان کتاب اصلی سلیم که اولین کتاب تاریخی شیعه و مورد تایید ائمه علیهم السلام بوده ، نیست.

آیا درست است؟ در عین حال معارف عظیمی نیز در کتاب حاضر آمده است.

در چنین مواقع که یقین نداریم چه باید کرد؟

آیا همین که با استناد به این فرمایش « انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال» عمل کنیم و آن را مطالعه کنیم صحیح است؟

با سلام

درست فرمودید که اقوال در این باب مختلف است اما اینجانب در چنین مواردی بدنبال شواهد میگردم ودرباره آحاد و شواذ نظری نمیدهم .

خیر البریه;185628 نوشت:
اما اینجانب در چنین مواردی بدنبال شواهد میگردم

منظورتون از شواهد چیه؟ میشه لطفا بشتر توضیح بفرمایید؟

باسمه تعالی

عنوان:کتاب سلیم بن قیس هلالی

موضوع:بررسی اشکالات وارده به کتاب

محمدحسین انتصاری ، مجتبی یوسفی

فصل اول : کوتاه درباره سلیم بن قیس

سلیم فرزند قیس از طایفه بنی هلال بن عامر دو سال قبل از هجرت، در حوالی کوفه فعلی[1] متولد شد و او را ابوصادق کنیه دادند، او حضرت رسول«صلّی الله علیه و آله» را درک نکرده است و برای اولین بار در حدود 15 سالگی وارد شهر مدینه شده.

او از یاران با وفای حضرت علی«علیه السلام» بوده و علاوه بر اینکه از نخستین نویسندگان تاریخ اسلام است، همواره در صف نخست جنگ ها به همراه مولایش پیکار نموده است.

وی 60 سال از عمر 88 ساله خود را صرف جمع آوری و تدوین کتاب خود کرده و در این مدت محضر پنج امام را درک نموده و بنابر بعضی نقل ها کتاب خویش را بر بعضی از این بزرگواران عرضه کرده و مهر تأیید بر آن دریافت نموده است.[2]

در زمان حکومت یافتن حجاج بن یوسف بر کوفه، او به سمت ایران گریخت و در نوبند جان بانو [3]جوانی به نام «أبان بن أبی عیاش» (متوفای 138ه.ق در بصره) آشنا شد و در اواخر عمر کتاب خود را به گرفتن عهد و پیمان از وی به او سپرد.[4]

فصل دوم : اشکالات وارد شده بر کتاب (سلیم بن قیس)

در این فصل به بیان 3 اشکال عمده بر کتاب مذکور وارده کرده اند پرداخته و از زبان بزرگان جواب هایی داده شده را ذکر می نماییم.

(1 اشکال فرضی بودن نویسنده کتاب و عدم وجود خارجی

در بیان بی اساس بودن این اشکال از کلام بزرگان علم رجال بهره می بریم:

  • أ‌) آیت الله العظمی خوئی در معجم رجال الحدیث:

ایشان در تأیید شخصیت سلیم بن قیس عبارات شیخ مفید ، شیخ طوسی ، کشّی ، ابن شهرآشوب ، علامه حلی، نجاشی و ... را مطرح کرده اند و همچنین در رد مناقشات عباراتی اینگونه دارند.

  • - جناب سلیم بن قیس ثقه ، جلیل القدر ، عظیم الشأن است و در این مطلب شهادت برقی(صاحب المحاسن) بر اینکه ایشان از اولیاء اصحاب امیرالمؤمنین«علیه السلام» هستند کافی است.
  • - کتاب ایشان بنابر آنچه نعمانی ذکر کرده است از اصول معتبره شیعه بلکه از اکابر اصول است و تمام آنچه در آن آمده صحیح و صادره از معصوم«علیه السلام» است یا از کسی که چاره ای جز تصدیق نیست.[5]
  • ب‌) شیخ عباس قمی در الکنّی و الالقاب :

«این کتاب بین محدثین معروف است و شیخ کلینی و صدوق و غیر اینها از قدماء بر آن اعتماد کرده اند.»[6]

ج) خیرالدین زِرِکلی در الاعلام:

«وی از اولین مصنفین اسلام است و از اصحاب علی«علیه السلام» می باشد و در کوفه زندگی می­کرده ، کتاب او از اصول کتب شیعه است که شیعان بدان رجوع می کنند.»[7]

د) میرزا محمدعلی مدرس در «ریحانه الادب»

«از اجلای محدثین شیعه و از اکابر اصحاب حضرت امیرالمؤمنین ، حسنین و امام سجاد و امام باقر«علیه السلام» می باشد که نزد آن بزرگواران بسیار محبوب و به منزله ارکان اربعه و اخبار بسیاری در مدح او وارد شده است ، کتاب او از اصول چهارگانه مشهور است.»[8]

ه) شیخ آقابزرگ تهرانی در الذریعه:

بعد از ذکر روایات ائمه«علیهم السلام» در مدح او و کتابش ، «کتاب سلیم از اصول مشهور در نزد خاصه و عامه است و ابن ندیم گفته: این کتاب اولین کتاب شیعه است.»[9]

علمای دیگری چون نجاشی ، کشّی ، شیخ نعمانی و ... نیز از وی در کتاب خود نام برده اند.

2) اشکال ذکر تعداد امامان به 13 نفر

این اشکال و اشکال بعدی توسط شخصی به نام ابن غضایری مطرح شده است.[10] قبل از پاسخگویی به اشکال ، مقداری با ابن غضایری آشنا شویم.

  • - ابن غضایری؟

وی احمد بن حسین بن عبیدالله غضایری است. پدرش را شخصی مورد اعتماد ، ثقه ، و از شیوخ اجازه دانسته اند، اما در مورد خود او میان علماء اختلاف است. حتی کتاب رجالی که به وی منصوب است مورد تردید است که متعلق به وی باشد.

بعضی از رجالیون نه تنها ثقه ، بلکه او را ممدوح نیز ندانسته اند.

أ) جناب مجلسی اول: «او آشنایی به بزرگان اصحاب و به جرح آنها نداشته است.»[11]

ب) جناب مجلسی دوم: « اعتماد بر کتاب ابن غضایری موجب می شود که اکثر کتب اخبار را رد کنیم.»[12]

ج) علامه وحید بهبهانی: « کمتر کسی از اشکال ابن غضایری سالم مانده و از قدحش نجات پیدا کرده است و ملاحظه حال او ، اعتماد را نسبت به کلام وی سلب می کند.»[13]

د) علامه سید محسن امینی عاملی: «حال ابن غضایری معلوم است که با هرچیزی تضعیف می کند و احدی از دست او سالم نمانده بنابراین اعتمادی به تضعیف او نیست.»[14]

ه) آیت الله موحد ابطحی: « ابن غضایری اضافه بر این که اشکالش ضعیف است ، در مدعای خود منحصر به فرد است و کسانی که بعد از او آمده اند او را انکار کرده اند.»[15]

و) آیت الله خویی: «در نسبت دادن کتاب رجال به ابن غضایری تردید هست.»[16]

ز) علامه عبدالله مامقانی: «ایشان نیز به نقد شخصیت ابن غضایری با مطرح کردن اقوال علمای دیگر می پردازند.»[17]

پاسخ به اشکال:

جناب ابن غضایری مشخص نکردند که سلیم در کجای کتاب چنین عبارتی را آورده و یا کدام عبارت تضمناً یا الزاماً بدان اشاره دارد: با نگاهی به احادیث کتاب ، چند مورد را می توان مقصود کلام ابن غضایری در کتاب رجالی منسوب به وی دانست:

  • 1- حدیث 16: «سپس [راهب] سیزده مرد از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم خلیل الله را نام برد که اینان بهترین مخلوق خدایند و از همه مخلوقات خداوند بیشتر مورد رحمت خدا هستند ... »[18]

برای تفسیر نام این سیزده مرد احتیاج به تلاش زیادی نیست ، زیرا که خود راهب در ادامه این سیزده نفر را معرفی می کند و جای تردید نمی گذارد که منظور حضرت محمد«صلّی الله علیه و آله» و دوازده امام«علیهم السلام» هستند.

  • 2- حدیث 25: «پیامبر«صلّی الله علیه و آله» فرمود: مقصود خداوند سیزده نفر است؛ من و یازده نفر از فرزندانم.»[19]
  • 3- حدیث 45: «بدانید خداوند نگاهی به اهل زمین انداخت و دو نفر از میان آنان انتخاب کرد، یکی مرا که به رسالت و پیامبری مبعوث کرد و دیگری علی بن ابی طالب«علیه السلام» ... بدانید خداوند نظر دومی به زمین نمود و بعد از ما ، دوازده نفر جانشین و اهل بیتم را انتخاب کرد و آنان را برگزیدگان امتم قرار داد ، یکی پس از دیگری همچون ستارگان آسمان»[20]

جواب ها: حدیث تصریحی در عدد سیزده ندارد و منشأ کلام از کلمه بعد از ما است که علی الظاهر منظور بعد از حضرت رسول و امام علی«علیه السلام» می­باشد، بنابراین محور اشکال کلمه بعد از ما است .

1)احتمالاً «بعدنا» اشتباه در استنساخ است که در اصل کلمه «بعدی» بوده است.

قرائن:

- صاحب وسائل تصریح به عدم وجود فساد در آن کرده اند، (نسخه ایشان این مشکل را نداشته است و همچنین کتاب کسانی چون نعمانی)

- خود جناب سلیم در جاهای دیگر کتاب مانند حدیث 16 که گذشت یا حدیث 25 تصریح به دوازده نفر بودن امامان«علیه السلام» دارند.

2) کلمه «بعدنا» به عنوان مجاز می باشد یعنی منظور از «ما» خود حضرت رسول«صلّی الله علیه و آله» می باشد و یا بعد از سلسله پیامبران که مجاز هم نیست.

3) همین حدیث به صورت دیگری در حدیث 14 آمده که اشکال فوق را ندارد.[21]

4) نهایت امر این است که نسخه موجود در نزد ابن غضایری دارای این اشکال بوده است.[22] و سایر نسخ همچون نسخه صاحب وسائل از تحریف یا اشتباه استنساخ در امان بوده.

5)جناب نعمانی در کتاب «الغیبه» احادیث مورد مناقشه را از سلیم بن قیس نقل کرده اند که در آن تصریح شده تعداد امامان دوازده نفر و به همراه رسول الله سیزده نفر می شوند.[23]

6)با فرض وارد بودن اشکال به حدیث ، وجود چند اشتباه روائی در کتابی باعث قدح آن کتاب نخواهد شد زیرا در غیر این صورت باید کتبی همچون کافی شریف یا رجال کشّی و ... را نیز مورد قدح بدانیم ، همانگونه که علمایی چون مجلسی دوم نیز به این نکته تذکر داده اند.[24]

3) شبهه وعظ و تلقین محمدبن ابی بکر به پدرش هنگام مرگ:

در حدیث 37 آمده که محمدبن ابی بکر هنگام مرگ پدرش جمله شریفه «لااله الا الله» را به وی تلقین می کند و ابوبکر در پاسخ می گوید: « ابداً آنرا نخواهم گفت ... » و محمد او را وعظ می دهد.

این در حالی است که محمد بن ابی بکر در سال حجه الوداع به دنیا آمده و در هنگام مرگ پدر دو یا سه ساله بوده است.

جواب ها:

  • 1) در تاریخ تولد محمد بن ابی بکر اختلاف است و سن وی را در هنگام مرگ پدر تا پنج سال نیز ذکر کرده اند.[25]
  • 2) ابوبکر وصیّت کرده بود که وی را زنش اسماء غسل دهد و اگر عاجز شد ، پسرش محمد وی را کمک کند.[26] پرواضح است که بچه 2 ساله توانایی کمک کردن به مادر در تغسیل را ندارد بنابراین 2 ساله بودن وی محل اشکال است.
  • 3) آنچه بعضی از محققین مانند فاضل تفرشی در نقد الرجال و میرزا در کتاب رجال کبیر خود بیان کرده اند این است که ، در نسخه ای از کتاب سلیم که به آنها رسیده عبدالله بن عمر پدرش را وعظ می­کند.[27] این مطلب حتی اگر هم درست نباشد ، قرینه­ای محکم بر وجود اشتباه ناسخ و اختلاف نسخه ها است و نه اشکال در اصل کتاب.
  • 4) وعظ محمد بن ابی بکر اگر درست باشد که چه بهتر و اگر عادتاً ممکن نباشد ، از راه خرق عادت و کرامت ممکن است . [برای پیدا شدن باطن خلیفه اول برای مردم].[28]

استفتاء از حضرت آیت الله العظمی روحانی:

سؤال : نظر شما در مورد کتاب «سلیم بن قیس هلالی» از نظر سند و دلالت متن آن - که پاره ای از علما در برخی اسناد و یا دلالت برخی از روایات آن مناقشه می کنند- چیست؟ به نظر می رسد مهم ترین مناقشه همان است که از سوی امام خویی «قدّس سرّه» در این مورد صورت گرفته است، و ما دوست داریم دیدگاه شما را هرچه زودتر در این مورد بدانیم.

جواب : مرحوم آیت الله خویی«قدّس سرّه» گرچه بر کتاب «سلیم بن قیس هلالی» اشکال هایی وارد نموده ، اما بسیاری از اشکال ها را نیز از آن کتاب برطرف ساخته است ، آن بزرگوار در آن کتاب در چیزی مناقشه کرده است که سستی و نادرستی آن روشن است ، و با این کار خودش ، سستی و بی بنیانی ایرادهای دیگر را نشان داده و با این روش عالمانه خود، به آن کتاب سود رسانده است ، مرحوم مجلسی نیز نسبت به کتاب «سلیم بن قیس هلالی» گامی سودبخش برداشته که هیچ کس پس از ملاحظه کار آن بزرگوار در مورد آن کتاب، دیگر به تردید و تزلزل نمی افتد. او روایتی از امام صادق«علیه السلام» آورده است که می فرمایند: هرکس از شیعیان ما کتاب «سلیم بن قیس هلالی» را نزد خود نداشته باشد، در حقیقت چیزی از امر و اسرار ما نزد او نیست ، و چیزی از اسرار ما را نمی داند؛ چراکه این کتاب حروف ابجد یا فشرده معلومات شیعه و اخبار و اسرار آن است!

مرحوم علامه مامقانی نیز در کتاب رجال خود ، چیزی در این مورد می نویسد که باعث اطمینان انسان می گردد که همین کتابی که اینک در دست ما می باشد ، به اتفاق آراء ، همان کتاب «سلیم بن قیس هلالی» است. بر آنچه آمد، این نکته را نیز بیفزای که موضوع شکستن پهلو و دنده بزرگ بانوی اسلام، موضوعی است که روایات بسیاری در ثبوت آن در پاسخ بر پرسش های گذشته آوردیم، پس به آنها بازگرد و نیک بنگر.[29]

استفتاء از حضرت آیت الله العظمی سیدمحمود شاهرودی:

سؤال : نظر تفصیلی حضرتعالی درباره کتاب «سلیم بن قیس هلالی» چیست؟

جواب : سلیم بن قیس انسانی بلندمرتبه ، ارجمند و مورد اعتماد (ثقه) می باشد. در مقام او ، گواهی «برقی» به اینکه وی از اولیاء و بزرگان اصحاب امیرالمؤمنین«علیه السلام» است، کافی باشد. همچنین علامه حلی، به عدالت او حکم نموده است . کتاب سلیم بنابر گفته نعمانی در کتاب غیبت، از اصول معتبر بلکه از بزرگ ترین آنهاست و تمام محتوایش صحیح است و از معصوم ، یا از کسی که چاره ای جز تصدیق و قبول روایتش نیست صادر شده است. صاحب وسائل الشیعه ، در خاتمه کتاب می گوید: کتاب سلیم، از کتاب های قابل اعتمادی است که قرائن بر ثبوتش استوار، و از مؤلفینش به تواتر رسیده است و یا علم داریم که نسبت آن به مؤلفینش صحیح است، به گونه ای که شکی در آن باقی نمی ماند.

البته در بعضی نسخه ها ، دو مطلب وجود دارد:

  • 1) این که ، ائمه«علیهم السلام» سیزده نفرند، البته این نسخه غلط دارد . صاحب وسایل فرموده است: «آنچه به ما رسیده از نسخه کتاب سلیم، هیچ فسادی در آن نیست، و شاید موضوع فاسد، غیر آن باشد . برای همین هم ، شهرت نیافته و به ما نرسیده است.
  • 2) و شاید مراد این باشد که ائمه«علیهم السلام» با پیامبر«صلّی الله علیه و آله» سیزده نفرند، چنانکه در نسخه­های دیگر است که ائمه از فرزندان اسماعیل اند و با پیامبر«صلّی الله علیه و آله» سیزده نفر هستند.
  • 3) کتاب شامل پندی از محمد بن ابی بکر به پدر در حال مرگش، با اینکه عمرش کمتر از سه سال بود، اما این هم خدشه ای به کتاب نمی­زند، زیرا نهایتش این است که بگوییم این نسخه مخدوش است ، اما نسخه های دیگر خالی از این گونه مطلب است .

برخی از بزرگان رجالی(میرزا در رجال کبیر) گفته اند: آنچه به ما رسیده است - از کتاب سلیم- بیانگر این است که عبدالله بن عمر ، پدرش را هنگام مرگ پند داد و چنین امری ممکن بوده است و مقتضی حکم به ساختگی بودن نیست. همچنین تفرشی (سیدمصطفی حسینی تفرشی از علمای حدود سده یازدهم هجری، صاحب کتاب نقدالرجال است) در حاشیه «نقدالرجال» گفته است: اغلب احادیث سلیم به طریق دیگری در کتاب های شیعه و سنی روایت شده است، این خود صحت این کتاب را تأیید می کند.[30]

منابع

  • 1- سلیم بن قیس هلالی، مترجم: اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی ، ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی ، قم ، دلیل ما، چاپ سوم، 1381
  • 2- سید ابوالقاسم موسوی خوئی، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر ثقافه الاسلامیه، چاپ پنجم، 1413 ه.ق
  • 3- میرزا محمد علی مدرس،ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه و اللقب، تهران ، خیام، چاپ سوم ، 1369 ه.ش
  • 4- الاعلام ، خیرالدین زِرِکلی، بیروت، دارالعلم للملابین، چاپ ششم، 1984م
  • 5- شیخ آقا بزرگ تهرانی ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء
  • 6- احمد بن حسین بن عبیدالله عضائری،رجال ابن غضائری ، انتشارات دارالهدی، 1380
  • 7- ابن سعد کاتب، طبقات الکبری، بیروت ، دارالصادر،1377 ه.ق
  • 8- علامه عبدالله مامقانی ، تنقیح المقال فی علم الرجال ، قم، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث ، 1423 ه.ق
  • 9- محمدعلی عالمی دامغانی، شاگردان مکتب ائمه «علیه السلام»

[1] . کوفه در سال 14 هجری بنا نهاده شده است و در زمان ولادت سلیم شهری به این نام نبوده.

[2] . آنچه مسلم است این است که ابن ابی عیاش ( کسی که سلیم کتابش را پس از مرگ به وی سپرد) این کتاب را بر امام سجاد(ع) عرضه کرده است.

[3] . شهری در نزدیکی شیراز که اکنون به نام نوبندگان معروف است.

[4] . مطالب از مقدمه آقای اسماعیل انصاری بر همین کتاب اخذ شده است.

[5] . معجم رجال الحدیث ، 9، صفحات 220 به بعد.

[6] . الکنّی و الالقاب ، 3،243.

[7] . الاعلام، 3 ، 119

[8] . ریحانه الادب ، 6 ، 369.

[9] . الذریعه، 2، 152

[10] . رجال ابن غضایری، 76، {اشکال اول هم به گونه ای در اینجا مطرح شده}

[11] . ترجمه کتاب سلیم بن قیس، 132.

[12] . همان .

[13] . همان.

[14] . همان.

[15] . همان ، 133.

[16] . معجم الرجال الحدیث، 9 ، 230.

[17] . تنقیح المقال،6 ، 41

[18] . ترجمه کتاب سلیم بن قیس، 303.

[19] . همان ، 361.

[20] . همان ، 462.

[21] . 3 جواب مذکور از مقدمه کتاب سلیم بن قیس.

[22] . معجم رجال الحدیث، 9، 234.

[23] . همان ، 9، 231.

[24] . بحارالانوار،42،150- قاموس الرجال،454،4- الذریعه،152،2

[25] . مقدمه کتاب سلیم بن قیس.

[26] . طبقات ابن سعد، 8، 284.

[27] . معجم رجال الحدیث، 3 ، 230.

[28] . همان ، 9 ، 234.

[29] . منبع : rohani.ir.

[30] . منبع : shahroudi.ir.

نقل قول:
منظورتون از شواهد چیه؟ میشه لطفا بشتر توضیح بفرمایید؟


با سلام

همچنانکه خودتان فرمودید که معارف عظیمی در این کتاب آمده ما هم موافقیم اما بعضی مطالبش منحصر بفرد است که باید بدنبال شواهد و قرائن باشیم .

مثل شیخ مفید( رحمه الله ) که فرمود :

في آخر كتابه ( تصحيح الاعتقاد ) : " وأماما
تعلق به أبوجعفر ( رحمه الله ) من حديث سليم الذي رجع فيه إلى الكتاب
المضاف اليه برواية أبان بن أبي عياش ، فالمعنى فيه صحيح غير أن هذا الكتاب
غيرموثوق به وقد حصل فيه تخليط وتدليس فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل
بكل ما فيه ولا يعول على جملته والتقليد لروايته ، وليفزع إلى العلماء فيما تضمنه

من الاحاديث ليوقفوه على الصحيح منها والفاسد والله الموفق للصواب .

با سلام

کتاب سلیم بن قیس هلالی حاوی روایاتی است درباره فضایل اهل بیت، امام شناسی، اخباری درباره حوادث پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مطالبی از این دست که جمع آوری آنها در آن زمان جرم به شمار می‌آمد.
از این رو سلیم هنگام مرگ، این کتاب را به رسم امانت و به نام «سرّ» (امر مخفی) به ابان بن ابی عیاش سپرد و او نیز هنگام مرگ آن را نزد عمر بن اذینه به ودیعت نهاد، و تا امروز که به دست ما رسیده در میان شیعیان کتابی شناخته شده بوده است.
نام اصلی کتاب را « کتاب السقیفه » و برخی «کتاب اسرار آل محمد» دانسته اند، ولی در روایات از آن به «کتاب سلیم بن قیس » یاد شده است.
سلیم بن قیس در جمع‌آوری روایات این کتاب زحمت زیادی کشید و برای اطمینان، گاهی یک مطلب را از چند نفر می‌پرسید.
پس از جمع آوری نیز یک بار نتیجه تلاش خود را به امام علی علیه السلام عرضه کرد و امام درستی آن را تایید فرمود.
از این رو کتاب وی یکی از اصول حدیث شیعه به شمار می‌رود و غالب علمای شیعه به آن اعتماد کرده اند. گروهی نیز که بر آن خرده گرفته اند، به سبب تحریف‌هایی بوده که در برخی نسخه های آن وارد شده است.
از مطالعه فهرست کتاب‌هایی که به دست ما رسیده چنین بر می‌آید که این کتاب قدیمی‌ترین کتابی است که به دست مسلمانان نوشته شده و متن اصلی آن هنوز باقی است، و هیچ کدام از کتب اسلامی موجود، قدمت آن را ندارند.
ابان بن ابی عیاش این کتاب را با حضور جمعی از بزرگان شیعه برای امام سجاد علیه السلام خواند.
این کار سه روز به دراز کشید. امام همه مطالب کتاب را تایید کرد و گواهی داد که سلیم بن قیس راست گفته است.
عمر بن اذینه نیز بار دیگر آن را برای امام باقر علیه السلام خواند. امام باقر نیز با شنیدن مطالب آن گریان شد و به درستی آن گواهی داد.
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:«آن کس از دوستان و شیعیان ما که کتاب سلیم بن قیس هلالی نزدش نباشد، چیزی از امر (ولایت) ما نزدش نیست.
این کتاب الفبای شیعه و یکی از اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.»

منابع:‌
مقدمه کتاب سلیم بن قیس به قلم علوی حسینی نجفی چاپ دارالکتاب الاسلامیه؛ معجم رجال الحدیث 8 /216؛
سفینه البحار 4 / 260؛
قاموس الرجال 5/ 227

در چند روز آینده در این مورد بیشتر توضیح خواهم داد

یگانه راوی « کتاب سلیم بن قیس »، ابان بن ابی عیاش است

خیر البریه;185645 نوشت:
مثل شیخ مفید( رحمه الله ) که فرمود : في آخر كتابه ( تصحيح الاعتقاد ) : " وأماما تعلق به أبوجعفر ( رحمه الله ) من حديث سليم الذي رجع فيه إلى الكتاب المضاف اليه برواية أبان بن أبي عياش ، فالمعنى فيه صحيح غير أن هذا الكتاب غيرموثوق به وقد حصل فيه تخليط وتدليس فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل بكل ما فيه ولا يعول على جملته والتقليد لروايته ، وليفزع إلى العلماء فيما تضمنه من الاحاديث ليوقفوه على الصحيح منها والفاسد والله الموفق للصواب .

سلام به همه دوستان و تشکر از همگی

با توجه به نوشته جناب خیرالبریه و تاییدات جناب رضا بالاخره متوجه نشدم خوندن این کتاب درسته یا نه؟

در ضمن تاییداتی که جناب رضا آورده اند رو در ابتدای خود کتاب خوانده ام. ممنون

نقل قول:
با توجه به نوشته جناب خیرالبریه و تاییدات جناب رضا بالاخره متوجه نشدم خوندن این کتاب درسته یا نه؟

با سلام

گفتیم که موارد شاذ را عمل نمیکینم . شما هر کتابی را که در نظر بگیرید بجز قرآن مجید، مثلا معتبرترین کتاب شیعه که اصول کافی است دارای مطالبی ضعیف ونادرست است بنابراین بصرف وجود چند خبر ضعیف وجعلی نمیتوان همه کتاب را دور ریخت .

سلام

من هم میدانم که نمیتوان همه کتاب را دور ریخت و چون علم تشخیص احادیث و مطالب ضعیف را از درست ندارم،نمیدانم چه باید بکنم.

همه اش رو بخونم بدون اینکه بهش اعتماد کنم؟

فاطمه بانو;186044 نوشت:
سلام

من هم میدانم که نمیتوان همه کتاب را دور ریخت و چون علم تشخیص احادیث و مطالب ضعیف را از درست ندارم،نمیدانم چه باید بکنم.

همه اش رو بخونم بدون اینکه بهش اعتماد کنم؟

[=Century Gothic]با سلام

یگانه راوی « کتاب سلیم بن قیس »، ابان بن ابی عیاش است .
برای بررسی و نقد هر کتاب ، دو راه پیش پای پژوهشگر و نقاد گسترده است . راه اوّل ، بررسی و نقد درونی اثراست که با ژرف نگری در محتوا و مطالب آن تحقق میپذیرد .
راه دوّم ، بررسی و نقد بیرونی کتاب است که با مطالعه و غور رسی در احوال و افکار پدید آورنده آن انجام میشود .
در تألیفاتی چون کتاب سلیم به قیس – که با خبرواحد و از طریق یک راوی نقل عرضه شدهاند - مطالعه و نقد خارجی اثر به جز مؤلف آن ، به شکل بدیهی باید احوال یگانه راوی اثر را نیز در برگیرد . به علاوه ، در آثاری چون کتاب سلیم – که مجموعهای از روایات و اخبار منسوب به پیامبر ( ص )، امامان ( ع )، صحابه و دیگران در آن گرد آمده و صبغه کتاب حدیث دارد – نقد و بررسی بیرونی اثر در چارچوب ضوابط معینی که هنجارهای ثابت و تخلف ناپذیر حوزه حدیث پژوهشی محسوب میشوند ، صورت میپذیرد وساز و کار این گونه نقد ، استفاده از ابزاری است که همانا اصول ، معیارها و موازین (= ترازوهای ) جرح و تعدیل – که در دانش رجال حدیث موضوع اصلی و محور مباحث مربوط به نقد راویان را تشکیل میدهد - است .
بر این پایه ، بررسی و نقد احوال ابان بن ابی عیّاش و تعیین وثاقت یا عدم وثاقت او در قامت « یک راوی حدیث » و به ویژه « یکتا راوی کتاب سلیم بن قیس »، مسألهای است که در آینده به ان خواهیم پرداخت

ادامه دارد .......!:Sham:


با سلام وصلوات بر محمد وآل پاکش


نقل قول:
همه اش رو بخونم بدون اینکه بهش اعتماد کنم؟


اینجانب کتاب مذکور را خوانده ام و چون با کتب زیادی آشنا هستم تقریبا از نظر متن مشکلی ندارد وبا اخبار واحادیث وارده از فریقین تقویت ومحکم میشود فقط نظر شیخ مفید رحمه الله را نوشتم که شاید ایشان به نسخه ای تحریف شده ومغلوط از این کتاب دسترسی داشته اند ویا نظرشان مربوط به اسناد احادیث کتاب بوده که من هم موافق ایشان هستم وبعضی اسناد جای تامل دارند در هر حال این کتاب عالی و از نظر متن صحیح وخواندن آن توصیه میشود .

درباره کتاب سلیم دیدگاه‏های مختلفی وجود دارد که با جستجو در کتاب‏های رجالی وحدیثی سه نظریه زیر به دست می‏آید:

1.نظریه اول: گروهی کتاب سلیم را از اصول مستند و معتبر دانسته‏اند. در راساین گروه ابوزینب محمد بن ابراهیم نعمانی قرار دارد. وی در کتاب الغیبة چنینمی‏گوید: "شک نیست که (در میان شیعیان از بین کسانی که علم را حمل و آن را از ائمهروایت کرده‏اند) کتاب سلیم بن قیس هلالی از ارزشمندترین اصول شیعه به شمار می‏رود. زیرا،آنچه در این اصل آمده است همه از مقداد و سلمان و ابوذر و مانند آنها کهپیامبر و علی(ع)را دیده‏اند و کلامشان را شنیده‏اند نقل شده است. کتاب سلیم ازاصولی است که شیعه به آن رجوع می‏کند و برآن اعتماد می‏نماید".[=Times New Roman][1] از دیگر طرفداران این نظریه در بین متاخرین می‏توان به آقابزرگتهرانی [=Times New Roman][2]،علامه محمدتقی مجلسی،علامه محمد باقر مجلسی،شیخ حرعاملی،علامه تفرشی وسید هاشم بحرانی [=Times New Roman][3]اشاره کرد.

2.نظریه دوم: براساس این نظریه از یک سو کتاب سلیم و سند آن اجمالاً درستوادله ابن غضائری بر مجعول بودن کتاب نادرست شمرده می‏شود و از سوی دیگر برخالی ازتحریف و تدلیس نبودن نسخه‏های کتاب که از قرون بعد برجای مانده است تأکید شده است. شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد چنین می‏گوید:".. امّا به این کتاب اعتمادی نیست وشایسته است متدینان از عمل به آنچه در آن است خودداری کنند و از اعتماد به آنبپرهیزند و از تقلید از روایاتش دوری نمایند و در احادیث این کتاب به علما متوسلشوند تا آنان را بر صحیح و فاسد آن آگاه سازند". [=Times New Roman][4]علامه حلی را نیز می‏توان دراین گروه قرار داد چه ایشان در ترجمه سلیم بن قیس می‏گوید: "الوجه عندی الحکمبتعدیل مشارالیه والتوقف فی الفاسد من کتابه." از این عبارت استفاده می‏شود کهمنظور علامه همه روایات کتاب نبوده است. از این رو شایسته است که ایشان را جزء ایندسته به شمارآوریم.

3.نظریه سوم:این نظر را کسانی ابراز کرده‏اند که کتاب را از اساس مجعول وموضوع می‏دانند و اسناد این کتاب را به سلیم مخدوش می‏شمارند. ابن غضائری ظاهراًاولین کسی است که این سخن را مطرح کرده است. او می‏گوید:"کتاب موضوع است و اعتناییبه آن نیست... و اصحاب ما وضع کتاب سلیم را به أبان بنابی عیاش نسبت داده‏اند".[=Times New Roman][5]شهید ثانی و سید بن طاووس نیز بر این قول صحهگذاشته‏اند. از معاصرین کسانی چون علامه شعرانی،علامه حسن زاده آملی[=Times New Roman][6] و آقایبهبودی این نظر را پذیرفته‏اند، با این تفاوت که آقای بهبودی وضع کتاب را کاریکی ازغلاة می‏داند نه أبان بن ابی عیاش.[=Times New Roman][7]

http://www.hawzah.net/FA/questionview.html?QuestionID=62942
http://w3.hadith.net/CatalogueSource.aspx?n=321&e=4175

[=Times New Roman][1] محمدبن ابراهیم النعمانی.غیبت نعمانی.ترجمه محمدجوادغفاری.تهران:مکتبه‏الصدوق،1376،ص 146-7

[=Times New Roman][2] آقابزرگ تهرانی. الذریعة فی تصانیف الشیعه. تهران: چاپخانه مجلس شورای ملّی، 1360 ه.ق

[=Times New Roman][3] سلیم بن قیس الهلالی. کتاب سلیم بن قیس الهلالی. تحقیق محمد باقر انصاری. قم: دلیل ما، 1412 ق، ص 36 -38

[=Times New Roman][4] ابوالقاسم خویی. معجم رجال الحدیث. قم: مرکز نشر اسلامی، 1413 ق، 24 ج، ج 9،ص 239.

[=Times New Roman][5] علامه حلّی خلاصة الاقول فی معرفة الرجال. قم: انتشارات اسلامی، 1417 ه.ق ، ص 163.

[=Times New Roman][6] نادعلی عاشوری تلوکی. نگاهی به مقدمه کتاب اسرار آل محمد. فصلنامه علوم حدیث. سال 5، ش3، پاییز 79، ص 175 - 7

[=Times New Roman][7] محمد باقر بهبودی. معرفة الحدیث. تهران:مرکز انتشارات علمی فرهنگی، 1362 ه.ش، ص 259.

ابان بن ابی عیاش یگانه راوی کتاب سلیم بن قیس هلالی

بیشترین شهرت ابان بن ابی عیاش در نزد شیعیان ، از آنجاست که « وی به عنوان یگانه راوی کتاب سلیم بن قیس هلالی شناخته میشده است (1)این امری یقینی و اهل نقد و تحقیق مسلم است که روایت کتاب سلیم به عمر بن اذینه و از او به ابان بن ابی عیاش و از او به سلیم بن قیس هلالی منتهی میشود .

پس کتاب را فقط ابان از سلیم روایت کرده واز او هم فقط عمر بن اذینه روایت نموده و دیگران نیز ، از عمر بن اذینه روایت کردهاند .
سر آغاز همه نسخه های کتاب سلیم ، گواه درستی این سخن است (2)بر پایه اطلاعات موجود در آغاز کتاب سلیم ، عمر بن اذینه اعلام داشته که ابان بن ابی عیاش یک ماه پیش از مرگش ( 138ق ) او را فرا خوانده و پس از ایراد کلام نسبتاً مبسوطی ، نسخه کتاب سلیم بن قیس هلالی را به او سپرده و از او برای حفظ نسخه و مراقبت از آن تعهد گرفته است (3)عمر بن اذینه در پایان گفته است : « و اکنون این نسخه کتاب سلیم بن قیس عامری هلالی است که ابان بن ابی عیاش به من داده و برای من قرائت کرده است (4)

ابن ندیم ، فهرست نگار مشهور متقدم ( م اوائل قرن 5 قمری ) در کتاب الفهرست ، در دو جا ، از ابان بن ابی عیاش به عنوان تنها راوی کتاب سلیم نام برده و تصریح نموده که غیر از او کسی کتاب را از سلیم روایت نکرده است : « کتاب سلیم بن قیس الهلالی المشهور ، رواه عنه أبان أبي عیاش ، لم یروه عنه غیره » ( ص275 ).
سید علی بن احمد عقیقی ، یکی از راویان و رجال شناسان متقدم شیعه – که کتابی درباره رجال به نام کتاب الرجال داشته –، (5)در این موضوع با ابن ندیم همداستان است : « و أعطاه کتاباً فلم یرو عن سلیم بن قیس أحد من الناس سوی أبان بن أبي عیاش (6)


1 . ابان ابي عیاش یگانه راوی روایات منسوب بن سلیم بن قیس هلالی

نکته مهم دیگری که توجّه به آن ضرورت دارد ، انحصار روایات از سلیم بن قیس به روایت از کتاب اوست .
همه طرقی که به کتاب سلیم منتهی میشوند ، پیش از آن که به کتاب برسند ، باید به نحوی ، با اند ، برای گریز از طریق ضعیف ابان بن ابی عیاش - که او را ضعیف میدانستهاند – علیرغم صاحب نظران متقدم و متأخر ، کوشیدهاند تا طریقی د یگر - که ابان بن ابی عیاش در آن نباشد - فراسوی کتاب سلیم بگشایند (8)لکن کوشش آنان ، بی نتیجه بوده است ؛ زیرا « سخن درباره اختلاف اسانید کتاب بی وجه است و آن چنان که از کلام کشی در ترجمه سلیم (9)[ و دیگران که پیش از نظرشان آمد ] بر میآید یگانه راوی کتاب از سلیم ابان بوده وعمر بن اذینه از او روایت کرده ودیگران ، این همه ، از عمر بن اذینه روایت نموده اند (10)


سند صریح یا منطوی ، به ابان بن ابی عیاش ، به عنوان یکتا راوی روایت کتاب سلیم ، منتهی شوند (7)و آن گاه از طریق وی به کتاب سلیم برسند .
برخی از صاحب نظران ، به علت پیش فرضی که درباره سلیم و کتاب سلیم داشته و وجود وی را به عنوان یکی از یاران با وفای امامان ( ع ) و نیز انتساب کتاب را به او قطعی پنداشتهاحوال شخصی و آرایههای شخصیت راوی کتاب سلیم بن قیس

1 . احوال و خصویات شخصی

نام او ، ابان بن ابی عیاش فیروز بصری دینار زاهد ، کینهاش ابو اسماعیل و از موالی عبدالقیس عبدی بوده است (11)
در منابع و کتابهای تراجب و ...، نام وی با عناوین « ابان ابی عیاش » و « ابان فیروز » مذکور افتاده است (12)از صاحبان تواریخ و تراجم درباره زمان ولادت ابان ، اطلاع و گزارشی در دست نیست .
مرگ او در حدود سال 140ق ، و به تعبیر دقیق تر ، اوّل رجب سال 138ق ، بوده است (13)چون در بصره سکونت داشته ، وصف « البصری » نیز جزئی از عنوان او شده است .

2 . موقعیت علمی - اجتماعی ابان بن ابی عیاش

ابان بن ابی عیاش از تابعان بوده است (14)ذهبی ، ابان را « تابعی صغیر » دانسته است (15)برخی او را از « تابعان برگزیده » معرّفی کردهاند (16)بدون آن که دلیل و شاهدی عرضه دارند .

[=Century Gothic]ابان بن ابی عیاش از انس بن مالک ، حسن بصری ، ابراهیم بن یزید نخعی ، سعید بن جبیر ، شهربن حوشب ، عطاء بن أبي رباح و تعدادی دیگر روایت کرده است سفیان ثوری ، فضیل بن عیاض ، ابوحنیفه ، یزید بن هارون و راویان دیگر روایت کردهاند (17)ابان از انس بن مالک ، بسیار روایت کرده است (18)و شبانگاهان او را در محضر انس بن مالک درحال نوشتن زیر نور چراغ دیدهاند (19)شیخ طوسی نام ابان را جزو اصحاب امام سجاد و صادقین ( ع ) ذکر نموده است (20)برقی نام اورا در میان اصحاب امام صادق ( ع ) نیاورده (21)اما در میان اصحاب امام باقر ( ع ) از او نام برده است .
(22)ابن الغضائری ، به روایت وی از علی بن الحسین ( ع ) تصریح نموده است . (23)برخی ، ابان را از « بزگان علمای شیعه » معرّفی کردهاند (24)امّا کسانی هم با « عامی صرف » دانستن ابان بن ابی عیاش ، اساساً شیعه بودن وی را رد کردهاند (25)این نظرهم وجود دارد که جمع میان صحابی ائمه بودن و محدّث عامّه بودن ابان را چندان ساده ندانسته است (26)اما باید گفت : این امر چندان هم مشکل نیست ؛ زیرا انبوه نامهایی که در کتابهای رجال شیعه به عنوان اصحاب امامان ( ع ) معرّفی شدهاند ، همه ، في المثل ، در طرز اصحاب اجتماع نبودهاند و حتی همه آنان از امامان روایت نکرده اند ؛
از جمله همین ابان بن ابی عیاش ، که نامش در میان اصحاب امام صادق ( ع ) ذکر شده ، اما هیچ روایتی از طریق او از آن حضرت به ما نرسیده است (27)از این مهم تر ، همه کسانی که جزو یاران امامان مذکور افتادهاند لزوماً شیعه نبودهاند ؛ مثلاً هر گاه شیخ طوسی ، نام شخصی را جزو اصحاب امام صادق ( ع ) بیاورد ، این اعمّ از امامی بودن آن شخص است ؛ برای نمونه ، شیخ نام عمّار دهنی را در بین اصحاب حضرت صادق ( ع ) آورده است (28)حال آن که نجاشی دربا ره وی نوشته است : « عمّار ، در بین عامّه ، ثقه ومهتری صاحب جاه است (29)همچنین ، شیخ طوسی نام دوانیقی ، خلیفه سفّاک عباسی ، و ابوحنیفه ، پیشوای مذهب حنفی را – که شیعه نبودنشان مانند نار بر منار است - چون ازآن حضرت روایت کردهاند ، در میان اصحاب حضرتش آورده است (30)

[=Century Gothic]ادامه دارد .......!:Sham:

بسم الله

ممنون از پاسخ همگی

جناب رضا منتظر ادامه مباحثتون هستم.


3 . ستایش وتجلیل از راوی کتاب سلیم

سخنان ستایش آمیزی درباره ابان بن ابی عیاش در شماری از کتاب ها ومنابع مذکور افتاده است .
ایوب سختیانی بیان داشته است :« ما از دیرباز او را به خیر و نیکی شناختهایم (31)یکی از وجوه شخصیت ابان ابی عیاش ، کثرت عبادت وی بوده است .
ابن حبّان او را از آن عابدانی دانسته که شب را با قیام به صبح و بامداد را با صیام به شام می رسانند (32)ساجی ، ابان را « مردی صالح و بخشنده (33)وعمربن ضمن « متروک الحدیث » خواندن وی ، او را « مرد صالحی » دانسته است (34)چون حمادبن زید از سلم العلوی میخواهد که برای او حدیث گوید ، سلم العلوی به او سفارش میکند که به ابان مراجعه نماید (35)گاهی روایت ابان بن ابی عیاش از خبری ، برروایت دیگری از آن خبر ترجیح داده است ؛ برای نمونه ، ابن حجر ، ذیل ترجمه « یاسین بن حماد بصری »، روایت او را ازخبری خطا و روایت ابان از همان خبر را صواب دانسته است .
( بعضی از صاحب نظران ، چون ابن عدّی ، منشأ بسیاری از پرسش هایی را درباره ابان بن ابی عیاش مطرح شده است ، نه در خود وی ، که در راویان او یافته ، سبب را هم این دانستهاند که راویان ابان بن ابی عیاش ، جماعتی ناشناس بودهاند . (36)
ابان بن ابی عیاش در مسأله « جواز یا عدم جواز کتابت حدیث »، موضع مثبت داشته و ازموافقان کتابت حدیث و آمران به آن بوده است . (37)
براساس گزارشی ، قبیله عبدالقیس چون نام ابان بن ابی عیاش فقیه و چند تن دیگر در میان موالیش وجود داشت ، بر خود میبالید (38)

بخش دوم . آفات شخصیت علمی – حدیثی راوی کتاب سلیم بن قیس

شخصیّت علمی – روایی ابان بن ابی عیاش را عوامل و آفات گوناگونی ملکوک و مجروح ساخته است :

1 . مسامحه ، غفلت و دروغ در عرصه حدیث

از دیدگاه علم رجال ، یکی از نقطه ضعفهای شخصّیت ابن بن ابی عیاش اشتباهات و لغزشهای او در بازشناسی روایاتی بوده که از محدثان و مشایخ حدیث میشنیده است .
نمونهای که برخی صاحب نظران ( ابن حبان ) به دست دادهاند ، درباره سخنانی است که ابان بن ابی عیاش در مجالست با حسن بصری میشنید و حفظ میکرد ، امّا وقتی نوبت به روایت آن سخنان میرسید ، بسا ندانسته و ناخواسته ، کلام و روایت حسن از انس بن مالک - صحابی پیامبر ( ص ) – به شکل حدیثی مرفوع از پیامبر ( ص ) روایت میکرد .
بر این پایه ، در میان تقریباً افزون از هزار و پانصد حدیث - که از طریق انس از پیامبر روایت کرده - بسیاری بی اساساند (39)ساجی ، متذکر میگردد که در نهاد این شخص نوعی غفلت زدگی وجود داشته که سبب میشده در حدیث اشتباه کند و به بیراهه رود (40)اتهام دروغگویی و نسبت دروغ دادن به پیامبر ( ص )، بخش دیگری از مسائل مربوط به ابان ابی عیاش است .
برخی از منتقدان صریح اللهجه ابان به سبب وجود چنین خصلتی در او به انتقادهای تند و تیزشان به ابان پرداختهاند (41)احمد بن حنبل با لحن سرزنش باری از حدیث شناس بزرگی چون یحیی بن معین - که در حال نوشتن نسخهای از روایات ابان بن ابی عیاش بود - پرسید : « چطور این [ نسخه ] را مینویسی ؟

[=Century Gothic] تو خود میدانی که ابان کذاب است !»
و یحیی پاسخ میدهد : « آری ، ولی من این نسخه را مینویسم و حفظ میکنم تا اگر دروغگویی پیدا شود و بخواهد آن را از طریق معمر از ثابت از انس بن مالک برایم روایت کند ، بتوانم [ با دلیل و مرک محکم ] به او بگویم تو دروغ میگویی ، روایت این نسخه از ابان است . (42)
حدیث پژوهان و رجال شناسانی چون عدی و ابوعوانه ، صاحب مسند مشهور ، ابان را از اتهام ، کذب متعمدانه ، مبرّا دانسته اند اما از طرف دیگر ، او را به اشتباه کاری و سهل انگاری در امر حدیث متهم نموده ، چنان که پس از سماع حدیث از چند راوی قادر نبوده تشخیص دهد کدام را از که شنیده است (43)
روایت دیگری وجود دارد که روشنی بیشتری بر این جنبه از شخصیّت علمی ابان بن ابی عیاش می افکند : چون درباره ابان از ابوزرعه سؤال شد ، حدیثش را متروک دانست و پس از آن که هیچ از روایات ابان ، برای پرسندگان باز نگفت ، دوباره از او پرسیدند : « مگر دست در کار دروغ دارد ؟»
پاسخ ابو زرعه به این پرسش منفی بود ، اما در پی آن افزود که ابان از انس بن مالک ، شهر بن حوشب و حسن بصری حدیث میشنید ، ولی نمیتوانست بین آنها فرق گذارد و احادیث هر یک را از دیگری باز شناسد (44)بر این پایه ، او ، بسا ناخواسته ، پا در عرصه خطرناک دروغ در امر حدیث می گذارد و در این مسیر ، جنبه دیگری از شخصیت علمی او آشکار میشود و آن سهل انگاری در استناد از حدیث پیامبر ( ص ) و مهمتر از آن ، پیش فرض و تلقّی نادرست او در این مورد که نوع خاصّی از روایات حتماً به پیامبر ( ص ) تعلق داشته ، بوده است .
آنچه این نگاه را تأیید میکند گزارشهایی است با این دلالت که ابان در استناد احادیث به پیامبر ( ص )، نه تنها دقت لازم را نداشته ، بلکه سهل انگاری و آسانگیر و کژفهم هم بوده است (45)به همین سبب یزید بن زریع مصمم میگردد ابان را ترک گوید و روایت از او را به کناری نهد (46)

[=Century Gothic]ادامه دارد .......!:Sham:

2 . ضعف حفظ و حافظه ضعیف ابان بن ابی عیاش

با استناد به گزارشهای موجود ، ابان ابی عیاش حافظه خوبی نداشته و احادیث را زیاد میبرده یا خوب - چنان که شنیده بود ، به خاطر نمیسپرد به ضعف وحافظه ضعیف دچار بوده است .
و سرانجام ، صاحب نظری ( ابو حاتم رازی )، ابان بن ابی عیاش را شخص صالحی که دچارسوء حافظه بوده شناسانده است .

3 عدم وثاقت ابان بن ابی عیاش

بر پایه آگاهیهای موجود که بر آرا و نظرات دانشیان فن حدیث و رجال حدیث استوار است ، ابان بن ابی عیاش شخص موثقی نبوده و استحکام شخصیتی لازم را برای ورود به این عرصه خطیر نداشته است .
نسایی ، به صراحت ، وی را ناموثق خوانده (47)و یحیی بن معین نیز با همین تعبیر ( لیس بثقه ) از او یاد کرده است (48)ابواسحاق سعدی جوزجانی ، وی را « ساقط » خوانده که از الفاظ جرح و قدح راوی و دلیلی برعدم وثاقت اوست و بر مراتب شدید جرح دلالت دارد (49)
نمونهای وجود دارد که نشان میدهد ابان بن ابی عیاش حدیثی را که از حسن بصری - تابعی - شنیده بوده ( حدیث مقطوع (50)عامدانه به صورت حدیثی از انس بن مالک - صحابی - ( حدیث موقوف (51)جلوه داده و وانمود کرده بوده که آن را از انس شنیده است .
اگر - به واقع - این عمل از ابان سرزده باشد ، نوعی دغل بازی وتقلّب و تدلیس محسوب میشود و دلیلی بر ناموثق بودن اوست (52)همین گونه است تعابیری چون فلان « لیس بشیء »، « لا شیء »، « لایعتدّ به »، « لا یعتنی إلیه »، « لا یعتبریه »، « لا یلتفت إلیه »، « الا یساوی شیئاً (53)به گفته ابن حجرعسقلانی ، « شیء » درعرف لغت معادل « موجود » است و تعبیر فلان « فلان لیس بشیء » تعبیری مجاز است که بر مبالغه در ذمّ دلالت دارد و با این تعبیر ، شخص ، معدوم و هیچ انگاشته میشود . از ظرایف این بحث ، حدیث مسندی است که میگوید ابی عیاش وقتی از پیامبر ( ص ) درباره کاهنان سؤال کردند ، فرمودند « لیسوا بشیء (54)هر یک از این الفاظ و تعبیرها ، به تنهایی ، برعدم اعتبار ، بلکه بر ذمّ راوی دلالت دارند (55)و میرسانند که روایت راوی درخور اعتنا نیست و بی اهمیّت و غیرقابل ذکر است ، چون راوی آن درعداد راویان عددی نیست .

[=Century Gothic]ابن عدی ذیل خبری که فقط ابان بن ابی عیاش از انس بن مالک نقل کرده ، ابان را با تعبیر « لاشئ / هیچ است وعددی نیست » توصیف کرده است (56)
یحیی بن معین ، نام ابان را عبارت « لیس بشیء » قرین ساخته :« ابان بن ابی عیاش لیس بشیء » یاد کرده است .
برخی صاحب نظران عقیده دارند هرگاه یحیی بن معین تعبیر « [ حدیثه ] بشیء » را درباره یک راوی به کار میبرد ، مقصود او جرح وتضعیف راوی نیست ، بلکه « اندک شمار بودن روایات » اوست (57)
البته صاحب نظرانی چون عبدالفتاح ابوغدّه معتقدند که این امرعمومیت ندارد و چنین تعبیری از یحیی بن معین ، لااقل در پاره ای موارد بر جرح تضعیف راوی دلالت دارد (58)چیزی که این معنا ( اندک شمار بودن روایت راوی ) را ، به خصوص برای تعبیر « لیس حدیثه بشیء »، درباره ابان تأیید میکند ، توجه به این نکته است که نام او جزو اصحاب امام صادق ( ع ) مذکور افتاده است (59)اما محقق جستجوگر سختکوشی چون علامه محمّد تقی شوشتری تصریح میکند که وی موفق نشده روایت ابان ابی عیاش از امام صادق ( ع ) را بیابد و حتی به یک مورد از آن برخورد نکرده است (60)

[=Century Gothic]ادامه دارد .......!:Sham:

[=century gothic]مسأله « اندک شمار بودن روایات ابان » امری است که نباید از کنار ان بی تفاوت گذشت وآن را موضوعی ساده و بیاهمیّت تلقّی کرد .
بلکه ، برعکس ، همین قضیه ، دلیل کافی برای نقد و نکوهش ابان است ؛ زیرا کسی چون که کاری جز پرداختن به این گونه مسائل نداشته - کمی روایتش میتواند دو علّت داشته باشد که هر دو علّت علیه - اوست .
علّت اوّل ، سستی ، تنبلی وکم کاری او و علّت دوّم (61)ناموثق بودن اوست که چون فروشنده ای بیاعتبار ، هر چه برای کالایش (= روایتش ) تبلیغ می نموده ، مشتریان (= راویان ) زیادی را به خرید (= سماع و اخذ حدیث ) از خود ، راغب نمیدیده است .
یکی از برجستهترین ناقدان ناقلان حدیث ، ابنالغضائری نیز ابان بن ابی عیاش را راوی ای همواره غیرقابل اعتنا شناسانده و با تعبیر « لا یلتفت إلیه » ( کسی به او اعتنا نکند ) از ابان ذکر کرده است . (62)
شیخ حسن صاحب معالم نیز به « معطون بودن » ابان اشاره نموده است .
بنابراین « به امثال ابان نتوان استشهاد کرد و استناد جست عنوان ولقبی را جزو مزایای ابان و دلیلی بر مدح و وثاقت او پنداشتهاند (63)لکن ، چنان که از ماجرای نامیده شدن ابن به این عنوان آگاه باشیم ، آن گاه بر دلایل ضعف ابان دلیلی افزوده میگردد .
روزی مالک بن دینار و ابان در راهی به هم میرسند .
چون چشم مالک به ابان بن ابی عیاش ، با آن لباس و ظاهر پر زرق و برق ، میافتد ، به او میگوید : « ای طاووس عالمان ، اگر شهوت ارضا نشدهای داری ، بگو ، تا عبایم را بفروشم وبا بهای آن شهوتت را برایت خریداری و ارضا کنم (64)
در روایتی که سفیان بن عیینه از این واقعه به دست داده ، به جای « طاووس العلما »، ابان بن ابی عیاش با عنوان « طاووس القرّاء » مورد خطاب واقع شده است (65)
گویا از آن جهت که ابان ابی عیاش در قرا ئت نیز دست داشته و از قاریان بوده است .

[=Century Gothic]ادامه دارد .......!:Sham:

[=Century Gothic]5 ابان بن ابی عیاش راوی متروک ومتروک الحدیث

ابن حجرعسقلانی ، پس از ذکر روایتی از کتاب حلیة الاولیاء تألیف ابونعیم اصفهانی افزوده که در طریق (= سند ) آن ، ابان بن ابی عیاش قرار دارد که « متروک » است (66)همو ، در کتاب تقریب التهذیب - که فهرستوارهای از کتاب تهذیب التهذیب او و فقط در بردارنده نامهای اشخاص است و درباره هر شخص ، صحیح ترین کلام و مناسبترین توصیف را از میان همه سخنان موجود درباره آن شخص انتخاب و در کمال اختصار و ایجاز ، به عنوان « لبّ کلام » اشاره وار بیان کرده - ابان بن ابی عیاش را « متروکی از طبقه پنجم » شناسانده است (67)
ابن سعد بصری ، نیز ابان را « متروک الحدیث » دانسته است (68)
از ابو زرعه درباره او پرسیدند ، پاسخ داد : « حدیثش متروک است » و از قرائت احادیث او برای پرسندگان امتناع ورزید . (69)
احمد بن حنبل ، او را « متروک الحدیث » خوانده و (70)یاد آور شده ، روزگاری است که مردم حدیثش را ترک نمودهاند (71)بیهقی ، (72)عمرو بن علی (73)نسائی و یحیی بن معین همه ، او را « متروک » یا « متروک الحدیث » معرفی کردهاند (74)و فلاس ، ابان را صالحی « متروک الحدیث » خوانده است (75) [=Century Gothic] [=Century Gothic]

[=Century Gothic]ادامه دارد .......!:Sham:

بسم الله
با این اوصافی که جناب رضا درباره ابان آورده اند (که همچنان منتظر ادامه اش هستم) به نظر میرسد نمیتوان چندان به کتاب اسرار اعتماد کرد!!

[=Century Gothic]6 . ضعف و تضعیف ابان بن ابی عیاش

افراد متعددی از شیعه و اهل سنّت ، ابان بن ابی عیاش را تضعیف کردهاند (76)که گاه مایهای از طنز و طعنه تلخ چاشنی سخن دارند .
ابن عدی ، از صاحب نظرانی است که مسأله ضعیف بودن ابان بن ابی عیاش را امری روشن و واضح میداند (77)و از آنجا که راویان روایات او را گروهی مجهول ( ناشناس ) شناسانده است ، در تعلیل این امر و در پاسخ یک مقدر که چرا اشخاص ناشناس - که در امر حدیث و درمیان راویان اخبار اسم و رسمی ندارند - قبله آمار خود را در وجود « راوی کتاب سلیم » و روایت از او یافته اند ، میگوید سبب آن بوده که در وی ضعف وجود داشته است و ابان را به ضعف [ و ناراستی ] نزدیک تر دانسته تا به [ قوّت و ] راستی (78)او را « بسیار ضعیف » خوانده است . (79)
ابن الغضائری - که در نقد حدیث ، به نقد بیرونی حدیث ، در تشیع یگانه است - (80)ابان بن ابی عیاش را به وصف « ضعیف » تضعیف کرده است (81)
ابن داود حلّی ، (82)ابن المدینی (83)ابوحاتم رازی ، دار قطنی ، (84)مرّه (85)و یحیی بن معین (86)همه ، ابان ابن عیاش را « ضعیف » دانستهاند .
ذهبی ، با تعبیر « احد الضعفاء » ابان بن ابی عیاش را تضعیف کرده است .
وکیع ، وقتی به حدیث ابان بن ابی عیاش میرسید چون ضعیفش میدانست ، از او نام نمیبرد و با تعبیر ناشناس « رجل » (= مردی ) از او یاد میکرد .
شیخ طوسی ، اندیشمند نامدار شیعه - که عنوان « شیخ الطائفه » را از میان مشایخ بی شمار شیعه به خود اختصاص داده – ابان بن ابی عیاش را « ضعیف » دانسته (87)وعلاّمه حلّی ، دانشمند و رجالی کم نظیر شیعه ، در کتاب رجال خود ، ابان بن ابی عیاش را بسیار ضعیف خوانده است : « ضعیف جدّاً (88)نظر رجالی علاّمه درباره ابان ، « توقف در روایات » نامبرده است (89)استرآبادی ، بدون توجّه به نظر دانشمندان بزرگ شیعه – که ابان را ضعیف دانستهاند – گفته که اصل تضعیف ابان از جانب مخالفان [= اهل سنت ]، به سبب شیعه بودن مشارإلیه بوده است (90)در پایان ، یکی از مصداق های ذمّ و قدح ، بلکه جرح ، راویان احادیث آناست که وجود یک راوی در سند خبری ، موجب ضعف آن خبر محسوب گردد . حدیث پژوهان ، در مواردی ، وجود ابان بن ابی عیاش را در سند خبری موجب ضعف خبر دانستهاند (91)[=Century Gothic]

[=Century Gothic]ادامه دارد .......!:Sham:

فاطمه بانو;192678 نوشت:
بسم الله با این اوصافی که جناب رضا درباره ابان آورده اند (که همچنان منتظر ادامه اش هستم) به نظر میرسد نمیتوان چندان به کتاب اسرار اعتماد کرد!!


با سلام

قبلا هم گفتیم در مواجهه با اخبار نمیتوان به یک کتاب یا راوی بسنده کرد وحکم قاطع صادر نمود اگر شما کتب زیادی را بخوانید آنگاه خواهید دید که اکثر کتاب سلیم صحیح المتن است و موید به شواهد دیگر .

اگر بخواهید تک تک اخبار کتاب سلیم را بیاورید تا بررسی کنیم .

[=Century Gothic]
7 تحریم روایت از ابان بن ابی عیاش

چون برخی صاحب نظران با « عامّی صرف » خواندن ابان بن ابی عیاش ، شائبه شیعه بودن وی را مردود دانستهاند (92)و میر حامد حسین ، ابان بن ابی عیاش را نزد اهل سنت ، از بزرگترین (93)دانشمندانشان محسوب داشته است ، (94)بنابر این ، نباید مطلقا حضور قابل توجّهی در کتابها و منابع روایی - رجالی شیعه داشته باشد که همین گونه نیز هست .
از آن طرف ، چون اهل سنت و در محافل آنان شناخته بوده ، در کتابها و منابع اهل سنت ، به شکل قابل ملاحظهای مذکور افتاده و به او پرداخته شده است . نظر و قضاوت شماری از رجالیان و حدیث شناسان اهل سنت نسبت به ابان بن ابی عیاش ، چنان منفی بوده که نقل روایت از او را به کلّی ترک و تحریم نموده بودند .
محمّد بن مثنی گزارش نموده که وی هرگز نشنیده که یحیی بن ممعین و عبدالرحمان بن مهدی از ابان بن ابی عیاش روایت کنند (95)همین مطلب را ، عمرو بن علی نیز گزارش نموده است (96)
ابن حنبل با اشاره به متروک الحدیث بودن ابان و این که مردم دیر زمانی است ، حدیث او را متروک نهادهاند ، بیان داشته که کسی حدیث وی را نمینویسد . نسایی نیز به این امر ، تصریح نموده است (97)
برخی از رجال شناسان ، نام ابان را در بخشی از کتاب خود آوردهاند که بر روی گردانی از روایات وی و تحریم آن دلالت دارد . برای نمونه ، فسوی نام ابان بن ابی عیاش را در باب « منیرغب عن الروایة عنهم / کسانی که از آنان روایت نمیشود » آورده است (98)
ابو داود نیز متذکر شده که کسی حدیث ابان را نمینویسد (99)
این همه ، مبتنی است بر یکی از مراتب متوسط جرح که در الفاظ زیرجلوه گر است : « لا یکتب حدیثه / حدیثش را نمینویسد » « لا تحّل کتابة حدیثة / نوشتن حدیثش جایز نیست »، « لا تحّل الروایة عنه / روایت از او روا نیست »، « فلان ردّ حدیثه او طرحوا حدیثه / حدیث فلانی مردود است یا حدیثش را به کناری نهادهاند »،« فلان سا قط الحدیث او متروک الحدیث / فلانی حدیثش بودن اعتبار یا ترک شده است (100

[=Century Gothic]ادامه دارد .......!:Sham:

مگر کتاب حاضر از "ابان" است؟ که رد یا تایید اون به اصل کتاب سود و ضرر برساند.
او فقط انتقال دهنده کتاب عظیم "سلیم" هست که دخل و تصرفی در آن نکرده است.
پس فکر نمیکنم بحث دوستان در این باره سودمند باشد. و فقط موجب ایجاد تشکیک در اذهان میشود.
هر فردی میتواند این کتاب و سایر کتب دینی را بخواند و با عقل و شرع بسنجد سپس یقین پیدا کند.

صالحه;185536 نوشت:
بسم الله

کارشناسان محترم لطفا پاسخ دهید:

عده ای معتقدند کتاب سلیم بن قیس هلالی که در حال حاضر با نام « اسرار آل محمد(ص)» موجود است همان کتاب اصلی سلیم که اولین کتاب تاریخی شیعه و مورد تایید ائمه علیهم السلام بوده ، نیست.

آیا درست است؟ در عین حال معارف عظیمی نیز در کتاب حاضر آمده است.

در چنین مواقع که یقین نداریم چه باید کرد؟

آیا همین که با استناد به این فرمایش « انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال» عمل کنیم و آن را مطالعه کنیم صحیح است؟

با عرض سلام وادب خدمت دوستان بزرگوار

در پاسخ به این سوال که در مورد دیگر منابع تاریخی هم مطرح می شود باید عرض کنم:
هر كتابي از هر نويسنده‏ اي هر چند بزرگ و توانا باشد خالي از نقاط ضعف نيست و ما نمی توانیم درباره هیچ کتابی غیر از قرآن کریم بطور قطعی و با اطمینان کامل حکم به صحت تمام مطالب آن بکنیم و اينكه ما بخواهیم بگوييم فلان كتاب تاريخي كاملاً مورد اعتماد است و هيچ شك و شبهه اي درآن وجود ندارد،تقريباً امري ناممكن است.ولي مي توان گفت كه برخي منابع نسبت به منابع ديگرقابل اعتمادترند.چرا كه دربيان مطالب تاريخي به دلايل مختلفي نقايصي وجود دارد،يكي از اين عوامل دوربودن از زمان وقوع يك حادثه است،يكي ديگر از عوامل وابستگي برخي مورخين به حاكمان مي باشد،و گاهي هم تعصبات مذهبي تأثيرگزاربوده است وعوامل ديگر. و كتاب‏ سلیم بن قیس نيز از اين قاعده مستثني نيست. ولي به هر حال بعنوان یکی از منابع متقدم مورد مراجعه محققین و پژوهشگران قرار می گیرد.

ما در تحقیقات تاریخی برای استناد به گزارشات تاریخی که در منابع مختلف تاریخی و روایی نقل می شوند،ملاکهایی را جهت قبول یا ردّ آن گزارشات داریم که در اینجا بنده به آن ملاکها اشاره می کنم و هر گزارشی که با این ملاکها ناسازگار و مخالفت داشته باشد،قابل قبول نخواهد بود.

ابزار مورد نياز براي انجام تحقيقات تاريخي:
برای تحقیق درمورد یک واقعه تاریخی علاوه بر در اختیار داشتن منابع دست اول در رابطه با موضوع مورد نظر،یکی از مسائلی که باید مورد توجه قرار داد آشنایی با ملاکهای نقد متن گزارشات تاریخی است.این ملاکها عبارتند از:
1.قرآن؛گزارشاتی که با متن وصریح قرآن منافات دارند باید رد شوند.

2.عقل؛اگر گزارش تاریخی مستلزم اجتماع نقیضن باشد،قابل قبول نیست.

3.تاریخ؛درمتون تاریخی یکسری گزارشات داریم که مورد اتفاق همه مورخین است،و با کمک این گزارشات قطعی تاریخی میتوانیم گزارشات دیگر را نقد وبررسی کنیم.

4.جامعه شناسی؛یعنی شرایط جامعه ای را که حادثه در آن واقع شده است بشناسیم.

5.زبان شناسی؛در برخی گزارشات اصطلاحاتی وجود دارد که براساس زبان شناسی معلوم میشود که در آن زمان این اصطلاحات وجود داشته یا نداشته است.

6.علم؛اگه چیزی توسط علم ثابت شد وقطعیت یافت،ما گزارشات تاریخی مخالف با این علم را نقد میکنیم.

7.مبانی کلامی؛اگر گزارشی تاریخی با مبانی کلام ای که در جای خود و با دلیل ثابت شده است،منافات داشته باشد،ما آن گزارش را نقد و بررسی خواهیم کرد.مثلاً اگر یک گزارش تاریخی در مورد یکی از انبیاء یا ائمه(ع) با عصمت آنان منافات داشته باشد،آن گزارش را مورد نقد قرار خواهیم داد.

حال با کمک این ملاکها وبا مراجعه به منابع دست اول میتوانیم یک واقعه تاریخی را مورد تحقیق و بررسی عالمانه قرار دهیم،و برای استناد به مطالب کتاب سلیم بن قیس هم باید این ملاکها را مد نظر داشته باشیم،و نمی توانیم بطور قطع حکم به اعتبار تمام مطالب هیچ کتابی کنیم،جز قرآن کریم.

انشاءالله در پست های بعدی پیرامون کتاب سلیم بن قیس مطالبی خدمت دوستان عزیز عرض خواهم کرد.

خیر البریه;185949 نوشت:

با سلام

گفتیم که موارد شاذ را عمل نمیکینم . شما هر کتابی را که در نظر بگیرید بجز قرآن مجید، مثلا معتبرترین کتاب شیعه که اصول کافی است دارای مطالبی ضعیف ونادرست است بنابراین بصرف وجود چند خبر ضعیف وجعلی نمیتوان همه کتاب را دور ریخت .

خیر البریه;185949 نوشت:

سلام کتاب اسرار آل محمد الان نزد من هست و در حال مطالعه هستم ولیکن نمی دانم کدام بخش ضعیف است و کدام بخش دارای اسناد معتبر لطفا بیشتر راهنمایی بفرمائید
ممنون

ببخشید مطالب باقی صفحات را نخوانده بودم پاسخ سوالم را تاحدودی با خواندن صفحات بعدی گرفتم

m.saeidi;271106 نوشت:
مگر کتاب حاضر از "ابان" است؟ که رد یا تایید اون به اصل کتاب سود و ضرر برساند.
او فقط انتقال دهنده کتاب عظیم "سلیم" هست که دخل و تصرفی در آن نکرده است.
پس فکر نمیکنم بحث دوستان در این باره سودمند باشد. و فقط موجب ایجاد تشکیک در اذهان میشود.
هر فردی میتواند این کتاب و سایر کتب دینی را بخواند و با عقل و شرع بسنجد سپس یقین پیدا کند.

دوستان مسئول بنده نیز با نظر m.saeidi موافقم لطفا دوستان مخصوصا کاربر "رضا" پاسخ بدهند
ممنون میشم

سلام علیکم.

سوال : باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر سوال بنده در باب معتبر بودن مسائلی است که در کتابی با عنوان " اسرار آل محمد " که منتسب به «سلیم بن قیس هلالی» می‌دانندش است. آیا تمامی مطالبی که در این کتاب ذکر شده معتبر و قابل استناد است؟ یکی از دوستان به بنده فرمود که اصل نوشتار جناب سلیم بن قیس معتبر بوده لکن این کتابی که هم اکنون در دسترس ماست دچار تحریفاتی گردیده است. با تشکر
حجت الاسلام والمسلمین جاودان در پاسخ فرمودند : سلام علیکم و رحمة الله اصل نوشته سُلیم همه چیزهائی بوده است که ایشان از امام امیرالمومنین علیه الصلوة و السلام و کسانی مانند سلمان شنیده و ضبط کرده بوده است. لذا اطلاعات درجۀ اول شیعی بوده است. اما کتاب متأسفانه با عمری بیش از هزار دویست و سیصد سال دستخوش حوادث شده و آنچه امروز در دست است مشکلات متعدد دارد و تمام نقاط آن قابل استناد نیست. اما روایاتی از سلیم در کتاب هائی مثل کافی و غیره آمده است که بسیار ممتاز و خوبست و اینها بخش های سالم مانده کتاب است.

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین جاودان

الـــعبد;315485 نوشت:
سلام علیکم.

سوال : باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر سوال بنده در باب معتبر بودن مسائلی است که در کتابی با عنوان " اسرار آل محمد " که منتسب به «سلیم بن قیس هلالی» می‌دانندش است. آیا تمامی مطالبی که در این کتاب ذکر شده معتبر و قابل استناد است؟ یکی از دوستان به بنده فرمود که اصل نوشتار جناب سلیم بن قیس معتبر بوده لکن این کتابی که هم اکنون در دسترس ماست دچار تحریفاتی گردیده است. با تشکر
حجت الاسلام والمسلمین جاودان در پاسخ فرمودند : سلام علیکم و رحمة الله اصل نوشته سُلیم همه چیزهائی بوده است که ایشان از امام امیرالمومنین علیه الصلوة و السلام و کسانی مانند سلمان شنیده و ضبط کرده بوده است. لذا اطلاعات درجۀ اول شیعی بوده است. اما کتاب متأسفانه با عمری بیش از هزار دویست و سیصد سال دستخوش حوادث شده و آنچه امروز در دست است مشکلات متعدد دارد و تمام نقاط آن قابل استناد نیست. اما روایاتی از سلیم در کتاب هائی مثل کافی و غیره آمده است که بسیار ممتاز و خوبست و اینها بخش های سالم مانده کتاب است.

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین جاودان

متشکرم از نظرتون دلم یه کم گرم شد به خواندنش البته بازم نه مثل قبل از جستجو توی اسک دین درباره این کتاب

[="Tahoma"]مطالب ذكر شده از كتاب معروف اسرار آل محمد (ص) بر كتاب سليم بن قيس هلالي مي باشد
كتمان و اجتناب از شهرت
با توجّه به اينكه سليم فقط در پنج سال حكومت امير المؤمنين عليه السّلام آزاد بوده و قبل و بعد از آن در شرايط اختناق بسيار شديدى بسر مى‏برده، پيداست كه جز با حالت كتمان نمى‏توان چنين كتابى را تأليف كرد. در حكومت عمر و عثمان كه تدوين حديث به هر صورتى ممنوع بود، سليم نه تنها كتابى تدوين كرد بلكه مطالب آن هم بر ضد حكومت وقت بود، كه اگر از كار او مطلع مى‏شدند هم خود او و هم كتابش را نابود مى‏كردند!
بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام كه بار ديگر اختناق شديد اجتماعى بر عليه شيعيان در دوران معاويه و يزيد و مروانيان حاكم شد، سليم آنقدر در كتمان كار خود با مهارت عمل كرد كه توانست اضافه بر حفظ كتاب خود و ادامه تدوين آن، از اسرار معاويه هم اطلاع پيدا كند و آنها را در كتاب خود ثبت كند كه نامه محرمانه معاويه به زياد از نمونه‏هاى آن است.

دقّت و جستجو در ثبت مطالب‏
اين اخلاق كه بايد همراه تأليف باشد در سليم بحد بالايى وجود داشت، آن هم در عصرى كه هنوز قواعد مفصلى براى تأليف كتاب مطرح نبوده است.
سليم هنگام يادگيرى مطالب، سؤالاتى را كه احتمالا بذهن خطور مى‏كند شخصا مطرح مى‏كرد و جواب آنها را نيز مى‏گرفت. از سويى زمان روايت و مكان آن و شرايطى كه در آن اتّفاق افتاده همه را ثبت مى‏نمود. او براى اطمينان و محكم كارى، مطالب را بر ائمه عليهم السّلام عرضه مى‏كرد تا يك بار ديگر از صحت آن اطمينان حاصل كند.
سليم براى بدست آوردن جزئيّات بيشتر قضايا، يك جريان را از چند نفر سؤال مى‏كرد و به مسافرتهايى اقدام مى‏نمود. او سؤالات مهمّى در جنبه‏هاى عقيدتى از ائمه عليهم السّلام پرسيده و جواب آنها را ثبت كرده است. حتّى گاهى از دشمنان اهل بيت عليهم السّلام در باره كارها و بدعتهايشان سؤال مى‏كرد و از زبان خودشان اقرار مى‏گرفت.
هر گاه سليم متوجّه يك واقعه مهم در بلاد اسلامى مى‏شد سعى مى‏كرد شخصا حاضر شود تا دقيقا آنچه اتفاق مى‏افتد ثبت نمايد كه حضور او در سفر معاويه به مدينه از نمونه‏هاى آن است.
پس از چنين زحمات طاقت فرسا و تلاش بى‏وقفه، و نيز در سايه كتمان شديد و دقّت كامل در ثبت و ضبط قضايا، اينك سليم ثمره شصت سال زحمتش را در مقابل خود مى‏بيند. و در اين حال با آخرين ضربه از طرف دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام روبرو مى‏شود. اينك سليم و كتابش با چنگال خون آشامى همچون حجّاج روبرو هستند، و اين سليم است كه بايد آخرين تصميم را بگيرد.
_____________
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 26

ادامه ...

[="Tahoma"]سليم در زمان حجّاج‏
در سال 75 هجرى، حجّاج بن يوسف ثقفى از طرف عبد الملك بن مروان حاكم عراق شد و وارد كوفه گرديد. از اوّلين كسانى كه حجاج سراغشان را گرفت سليم بن قيس بود، چرا كه سابقه او با امير المؤمنين عليه السّلام روشن بود.
بهمين جهت با ورود حجاج، سليم بن قيس بهمراه كتابش از عراق فرار كرد و به سمت ايران آمد تا در سرزمين فارس در نزديكى شيراز به شهر بزرگى بنام «نوبندجان» «1» رسيد. سليم در اين تبعيد ناخواسته كه علّتى جز ولايت امير المؤمنين عليه السّلام نداشت، هفتاد و هفت سالگى عمر خود را مى‏گذراند.

ارتباط سليم با ابان بن ابى عيّاش در ايران‏
در شهر نوبندجان، سليم با جوانى كه 14 سال از عمرش مى‏گذشت و نامش «ابان» بود ملاقات كرد. البته جنبه آشنايى بين سليم و ابان براى ما معلوم نيست كه آيا فاميل بوده‏اند و يا سابقه دوستى داشته‏اند يا يك اتّفاق و تصادف بوده است. ولى به هر حال سليم در خانه پدرى ابان بن ابى عيّاش اقامت كرد.
ابان در آن سنين قرائت قرآن را آموخته بود ولى از آنچه بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اهل بيت عليهم السّلام رفته بود آگاهى نداشت، چرا كه در طول پنجاه سال پس از فتح مناطق فارس و توابعش، همان دين منسوخ از طرف حاكمان به مردم تفهيم شده بود.
در چنين شرائطى، مردى همچون سليم نعمتى عظيم براى ابان بود كه حقايق دينى را از او بگيرد، و آنچه را نديده از شاهد عينى بپرسد.
سليم هم در فكر كسى بود كه بتواند امانت بزرگ و ثمره عمرش را بخوبى حفظ كند و آن را سالم به نسلهاى بعد منتقل كند. لذا بفكر تربيت عقيدتى ابان افتاد و آهسته آهسته او را با حقايق گذشته تاريخ اسلام آشنا كرد و وقايع بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را براى او تشريح نمود و بدين وسيله او را متوجّه شرائط موجود نمود.
*****************************
(1) اين شهر در آن زمان بسيار بزرگ و خوش آب و هوا بوده است. هم اكنون از اين شهر روستايى بنام «نوبندگان» بين شيراز و فسا باقى مانده است.
________________
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 27

ادامه ...

[="Tahoma"]ابان در باره مدّتى كه با سليم معاشرت داشته چنين مى‏گويد:
«او پيرمردى اهل عبادت بود و چهره‏اى نورانى داشت. بسيار پر تلاش، صاحب نفسى بزرگوار و حزنى طولانى بود. او استتار را دوست مى‏داشت و از اشتهار پرهيز مى‏كرد».
سليم هم در باره ابان گفته است:
«من با تو معاشرت داشتم و جز آن گونه كه دوست مى‏داشتم چيزى نديدم».
بدين ترتيب شرائط عقيدتى و فكرى بين ابان و سليم براى تحويل كتاب آماده شده بود.

تصميم سليم در باره كتاب‏
ديرى نگذشت كه سليم احساس كرد در سرزمين غربت، عمرش به پايان خود نزديك مى‏شود، و مهمترين مسأله براى او حفظ كتابش بود. كتابى كه سرتاسر آن بيان مظلوميّت اهل بيت عليهم السّلام و افشاى بدعتها و جنايات غاصبين خلافت بود و مى توانست چراغ هدايتى براى نسلهاى آينده باشد تا بتوانند دوستان را از دشمنان تشخيص دهند.
سليم نگران كتابى بود كه با تمام وجود در راه تأليف و حفظ آن فداكارى كرده بود و مطالب آن را بطور شفاهى از خود معصومين عليهم السّلام يا از اصحابشان گرفته بود.
كتابى كه در بر دارنده نكات و گوشه‏هاى بسيار دقيقى از تاريخ اسلام بود و او در بدست آوردن آنها زحمت فراوان كشيده بود. كتابى كه در يك نگاه مجموعه‏اى از معارف و تاريخ اسلام بود كه مى‏بايست بعنوان پايه تولّى و تبرّى تلقى شود.
در مسائل مربوط به تولّى شامل مطالبى همچون امامت دوازده امام عليهم السّلام و ذكر نام ايشان، فضائل اهل بيت عليهم السّلام، احتجاجها و اتمام حجت‏هاى امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام و اصحابشان در مقابل غاصبين خلافت و بيانات كاملى از ائمه عليهم السّلام در معارف اسلام بود.


از سوى ديگر در جنبه‏هاى تبرّى شامل پيشگوئى‏هاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در باره اختلافات امّت و فتنه‏هاى بعد از آن حضرت و نيز در باره ظلم قريش و غصب حقوق اهل بيت عليهم السّلام، رفتار منافقين در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، اخبار مفصّلى از غصب خلافت و شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن عليهما السّلام، ذكر مطاعن غاصبين خلافت بخصوص اصحاب صحيفه ملعونه، گوشه‏هاى مهمى از جنگهاى جمل و صفين و نهروان، اخبارى از فتنه‏هاى معاويه بعد از امير المؤمنين عليه السّلام و جنايات او نسبت به شيعيان بود.
از يك سو با توجه به محتواى كتاب ممكن بود در دسترس ماندن آن، آن را بدست نااهلان برساند و مسأله‏اى ايجاد كند، و از سوى ديگر از بين بردن آن به قيمت نابود كردن زحمات پرارزش او بود.
بهمين جهت سليم گاهى بفكر از بين بردن كتابش مى‏افتاد، ولى اقدامى نمى‏كرد زيرا متوجّه بود كه چنين سرمايه علمى گرانبها را نبايد بدست تلف سپرد، و از سوى ديگر در پى كسى بود كه بتواند امانتش را به او بسپارد.
بالاخره فردى كه سليم توانست بعنوان حافظ كتابش به او اعتماد كند كسى جز ابان بن ابى عيّاش تربيت‏شده خود سليم نبود.
__________
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 27 و 28

ادامه ...

[="Tahoma"]وصيّت سليم و تحويل كتاب به ابان‏
سليم پس از فرار از شرّ حجاج و ورود به شهر نوبندجان بيش از يك سال دوام نياورد و بيمار شد. همين كه آثار مرگ را در خود ديد مخفيانه مسأله كتابش را با ابان در ميان گذاشت و سرگذشت خود را در تأليف كتاب براى او تشريح كرد و او را متوجه اين نكته نمود كه مطالب اين كتاب براى جامعه‏اى كه با سيره ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه پرورش يافته‏اند قابل تحمل نخواهد بود و نبايد در دسترس هر نااهلى قرار بگيرد.
بعد از آن، طى برنامه‏اى دقيق كتاب خود را رسما به او تحويل داد كه مراحل آن چنين بود:

اولا: ابان را از نظر اعتقادى و امانتدارى مورد آزمايش قرار داد و از هر دو جهت مطمئن شد.


ثانيا: سه شرط اساسى با ابان قرار داد و در مورد آنها عهد و پيمان الهى از او گرفت، كه آنها از اين قرارند:

1. تا سليم زنده است از كتاب و مطالب آن به كسى خبر ندهد.
2. پس از رحلت او نيز كتاب و مطالبش را جز به موثّقين از شيعه خبر ندهد.
3. هنگام مرگ كتاب را به شخصى موثق و ديندار از شيعه بسپارد.

ثالثا: تمام كتاب را براى ابان قرائت كرد و او به دقت گوش فرا داد تا در مطالب آن جاى ابهامى نماند.
رابعا: با دست مباركش كتاب را بطور رسمى بدست ابان داد و بعبارت ديگر آن را تحويل او داد تا در اداى امانت وظيفه خويش را بطور كامل به انجام رسانده باشد.

_________________
هلالى، سليم بن قيس، أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم بن قيس هلالي، 1جلد، نشر الهادي - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1416 ق.

پايان

رضا;186198 نوشت:
با سلام

یگانه راوی « کتاب سلیم بن قیس »، ابان بن ابی عیاش است .
برای بررسی و نقد هر کتاب ، دو راه پیش پای پژوهشگر و نقاد گسترده است . راه اوّل ، بررسی و نقد درونی اثراست که با ژرف نگری در محتوا و مطالب آن تحقق میپذیرد .
راه دوّم ، بررسی و نقد بیرونی کتاب است که با مطالعه و غور رسی در احوال و افکار پدید آورنده آن انجام میشود .
در تألیفاتی چون کتاب سلیم به قیس – که با خبرواحد و از طریق یک راوی نقل عرضه شدهاند - مطالعه و نقد خارجی اثر به جز مؤلف آن ، به شکل بدیهی باید احوال یگانه راوی اثر را نیز در برگیرد . به علاوه ، در آثاری چون کتاب سلیم – که مجموعهای از روایات و اخبار منسوب به پیامبر ( ص )، امامان ( ع )، صحابه و دیگران در آن گرد آمده و صبغه کتاب حدیث دارد – نقد و بررسی بیرونی اثر در چارچوب ضوابط معینی که هنجارهای ثابت و تخلف ناپذیر حوزه حدیث پژوهشی محسوب میشوند ، صورت میپذیرد وساز و کار این گونه نقد ، استفاده از ابزاری است که همانا اصول ، معیارها و موازین (= ترازوهای ) جرح و تعدیل – که در دانش رجال حدیث موضوع اصلی و محور مباحث مربوط به نقد راویان را تشکیل میدهد - است .

ادامه دارد .......!

:sham:

gunmakers;315465 نوشت:

دوستان مسئول بنده نیز با نظر m.saeidi موافقم لطفا دوستان مخصوصا کاربر "رضا" پاسخ بدهند
ممنون میشم

با سلام
جواب شما را داده ایم دوست گرامی

همین بس که حضرت علامه مجلسی ره این کتاب را تصدیق کرده

قدس شریف;315734 نوشت:
همین بس که حضرت علامه مجلسی ره این کتاب را تصدیق کرده

علّامة مجلسي متوفّاى 1111هق مي‌نويسد:
الحق أنّ كتاب سليم من الأصول المعتبرة.
بحار الأنوار، ج 1 ص 32.

موضوع قفل شده است