درد انسان چیست؟

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درد انسان چیست؟


درد انسان چیست؟ اگر سر انسان درد بگیرد. این درد او از آن جهت که انسان است نیست، چون سر یک حیوان مثل گوسفند هم درد می گیرد. اینکه دست و پای انسان درد می گیرد، از نوع دردهای حیوانی و عضوی و شخصی است. اما آنها که صحبت از "درد انسان" و "صاحب درد بودن انسان" می کنند، مقصودشان این نیست. آن دردی که ارزشِ ارزشها در انسان است، چیز دیگری است.

گروهی -مانند عرفای خودمان- آن دردی که در انسان سراغ دارند و دائماً آن را تقدیس می کنند، درد خداجویی است.می گویند این درد از مختصات انسان است و حتی انسان به این دلیل بر فرشته ترجیح دارد که فرشته بی درد است و انسان درد دارد.

طبق نظر اسلام، انسان یک حقیقتی است که نفخهء الهی در او دمیده شده و از دنیای دیگری آمده است و با اشیائی که در طبیعت وجود دارد تجانس کامل ندارد. انسان در این دنیا یک نوع احساس غربت و احساس بیگانگی و عدم تجانس با همه ی موجودهای عالم می کند، چون همه فانی و متغیر و غیر قابل دلبستگی هستند ولی در انسان دغدعه ی جاودانگی وجود دارد.

این درد همان است که انسان را به عبادت و پرستش خدا و راز و نیاز و به خدا و به اصل خود نزدیک شدن می کشاند.

برگرفته از کتاب انسان کامل اثری از متفکر شهید، استاد مرتضی مطهری

بی دردی درد بزرگی است!
وقتی که همه اتفاقات دور و برتو ببینی انگار نه انگار!
وقتی ناله مظلومی رو بشنوی انگار نه انگار!
وقتی فریاد...
و بدتر وقتی درد داری و همه به ریشت میخندند که خودش رو درگیر چه مسائلی کرده!

" گروهی -مانند عرفای خودمان- آن دردی که در انسان سراغ دارند و دائماً آن را تقدیس می کنند، درد خداجویی است.می گویند"

پس با این حساب فقط عارفان درد دارند!

این درد همان است که انسان را به عبادت و پرستش خدا و راز و نیاز و به خدا و به اصل خود نزدیک شدن می کشاند.

و در مورد این یکی : فقط فقط عارفان و یا بیشتر از اون شیعیان و یا باز هم بیشتر فقط مسلمانان درد دارد . و بقیه افراد خدا را پرستش نمی کنند!!!!
مگر کسی بخواهد پرستش کند باید نماز خواندن و روزه بگیرد؟؟:khandan:

سلام
انسان هميشه دردمند است
چه زيباست كه دردش را نيتي خدايي دهد
درد ديگران را خوردن
غم انها را به جان خريدن
خدمتكار خلق بودن

RHJO 18;188316 نوشت:
قط فقط عارفان و یا بیشتر از اون شیعیان و یا باز هم بیشتر فقط مسلمانان درد دارد . و بقیه افراد خدا را پرستش نمی کنند!!!! مگر کسی بخواهد پرستش کند باید نماز خواندن و روزه بگیرد؟؟

فکر نکنم منظور جناب گمنام این باشه !!:Moteajeb!:
به هرحال خدا بهترین راه رسیدن به خودش رو از طریق فرستادگانش به ما نشون داده ...

پرنده بهشتی;186332 نوشت:
بی دردی درد بزرگی است!
وقتی که همه اتفاقات دور و برتو ببینی انگار نه انگار!
وقتی ناله مظلومی رو بشنوی انگار نه انگار!
وقتی فریاد...
و بدتر وقتی درد داری و همه به ریشت میخندند که خودش رو درگیر چه مسائلی کرده!

باسمه تعالی
با سلام
درد چیست ؟
در تعریف درد که از او در فرهنگ عربی تعبیر به الم می شود گفته شده عبارت است از ادراک منافی طبیعت انسانی و یا ادراک امر غیر مناسب با طبیعت انسانی ماننددرد کلیه ، درد دندان و...که انسان از آن رنج می برد
همان طور که در تعریف لذت که مقابل الم است گفتند عبارت است از ادراک مناسب با طبیعت انسانی
اگر درد باشد اقدام وحرکت و تلاش برای درمان پیش می آید
هرکجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا پستی است آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او(1)
یکی از الطاف الهی برای بشر وجود دردها وآلام است که به برکت آن انسان در پی معالجه و اقدام به برطرف کردن نارسائی های جسمانی می کند و در نتیجه ماندگاری و حیات خود را در این عالم تداوم می بخشد و اگر ادراک و احساس درد در مقابل کاستی ها و نارسائی ها نمی بود در نتیجه اقدامی برای بهبود صورت نمی گرفت و چه بسا انسان دچار مرگ زود رس و برچیده شدن بساط حیات و زندگی اش در دنیا می شد بنابراین خود ادراک و احساس درد لطفی از الطاف حق تعالی است و از جمله رحمت های رحمانیه باریتعالی است
ادامه دارد ....
پی نوشت
1- مولوی

سمیع;241720 نوشت:
باسمه تعالی
با سلام
درد چیست ؟
در تعریف درد که از او در فرهنگ عربی تعبیر به الم می شود گفته شده عبارت است از ادراک منافی طبیعت انسانی و یا ادراک امر غیر مناسب با طبیعت انسانی ماننددرد کلیه ، درد دندان و...که انسان از آن رنج می برد
همان طور که در تعریف لذت که مقابل الم است گفتند عبارت است از ادراک مناسب با طبیعت انسانی
اگر درد باشد اقدام وحرکت و تلاش برای درمان پیش می آید
هرکجا دردی دوا آنجا بود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا پستی است آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او(1)
یکی از الطاف الهی برای بشر وجود دردها وآلام است که به برکت آن انسان در پی معالجه و اقدام به برطرف کردن نارسائی های جسمانی می کند و در نتیجه ماندگاری و حیات خود را در این عالم تداوم می بخشد و اگر ادراک و احساس درد در مقابل کاستی ها و نارسائی ها نمی بود در نتیجه اقدامی برای بهبود نمی شد چه بسا دچار مرگ زود رس و برچیده شدن بساط حیات و زندگی اش در دنیا می شد بنابراین خود ادراک و احساس درد لطفی از الطاف حق تعالی است و از جمله رحمت های رحمانیه باریتعالی است
ادامه دارد ....
پی نوشت
1- مولوی

باسمه تعالی
اقسام درد:
درد بر دو قسم است
1- دردهای ظاهری و جسمانی
2- دردهای معنوی و روحانی
دردجسمانی که برای هر کس معلوم است و محسوس چون در طول زندگی بالاخره در مواردی آن را چشیده و ادراک ذوقی نموده و اما در معنوی کدام است ؟در یک کلام دوری از معبود
دوری از باریتعالی بزرگترین درد روحانی و معنوی است که همه ناهنجاری ها و آلام معنوی از این درد اصلی ناشی می شود و ریشه همه گناهان ومعاصی است
واما درد جسمانی و ظاهری:
انسان معمولا دردهای ظاهری را احساس می کند جز در مواردی از جمله
1-بیهوشی یا بی حسی موضعی
2-انصراف از احساس به جهت توجه شدید به امر دیگری مانند کودکی که درد دارد لکن مادروسیله ای به نام جغجغه را کنار گوشش به صدا در می آورد وتوجه کودک به این صدا جلب می شود و درد خود را فراموش میکند
ویا مثل زنان دربار مصر که بر اثر شدت توجه به جمال جناب یوسف(ع)دست خود را بریده ولی دردی احساس نکردند
همچنین مانند در آوردن تیر از پای مولی علی علیه السلام در حال نماز
بیرون کشیدن تیر از پای حضرت مولا علیه السلام را جناب ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین در ضمن تفسیر آیه (الذین هم فی صلاتهم خاشعون)از سوره مومنون آورده و فرموده این جریان مربوط به جنگ احد است که وقتی حضرت طاقت بیرون آوردن را نداشت از رسول گرامی اسلام نظرخواهی فرمودند و حضرت فرمود باید در هنگام نماز این کار را انجام دهید چون او در حال نماز چنان توجهی به حق تعالی دارد که از غیر او بی خبر می شود همین کار را انجام دادند و خون فراوانی بر سجاده آن حضرت ریخته شد چون از نماز فارغ شدند فرمود این خون از کجاست عرضکردند مربوط به بیرون آوردن تیر از پای مبارکتان
فرمودند به خدایی که جان علی در قبضه اوست من متوجه نشدم که چه وقتی تیر را در آوردند(1)
3- به خواب رفتن :کودکی که درد دارد و ناراحتی می کند اگر بخوابد آرام می شود
پی نوشت:
1-با کمی تخلیص کلمه 332 هزار ویک کلمه

سمیع;241743 نوشت:
باسمه تعالی
اقسام درد:
درد بر دو قسم است
1- دردهای ظاهری و جسمانی
2- دردهای معنوی و روحانی
دردجسمانی که برای هر کس معلوم است و محسوس چون در طول زندگی بالاخره در مواردی آن را چشیده و ادراک ذوقی نموده و اما در معنوی کدام است ؟در یک کلام دوری از معبود
دوری از باریتعالی بزرگترین درد روحانی و معنوی است که همه ناهنجاری ها و آلام معنوی از این درد اصلی ناشی می شود و ریشه همه گناهان ومعاصی است
واما درد جسمانی و ظاهری:
انسان معمولا دردهای ظاهری را احساس می کند جز در مواردی از جمله
1-بیهوشی یا بی حسی موضعی
2-انصراف از احساس به جهت توجه شدید به امر دیگری مانند کودکی که درد دارد لکن مادروسیله ای به نام جغجغه را کنار گوشش به صدا در می آورد وتوجه کودک به این صدا جلب می شود و درد خود را فراموش میکند
ویا مثل زنان دربار مصر که بر اثر شدت توجه به جمال جناب یوسف(ع)دست خود را بریده ولی دردی احساس نکردند
همچنین مانند در آوردن تیر از پای مولی علیه السلام در حال نماز
بیرون کشیدن تیر از پای حضرت مولا علیه السلام را جناب ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین در ضمن تفسیر آیه (الذین فی صلاتهم خاشعون)از سوره مومنون آورده و فرموده این جریان مربوط به جنگ احد است که وقتی حضرت طاقت بیرون آوردن را نداشت از رسول گرامی اسلام نظرخواهی فرمودند و حضرت فرمود باید در هنگام نماز این کار را انجام دهید چون او در حال نماز چنان توجهی به حق تعالی دارد که از غیر او بی خبر می شود همین کار را انجام دادند و خون فراوانی بر سجاده آن حضرت ریخته شد چون از نماز فارغ شدند فرمود این خون از کجاست عرضکردند مربوط به بیرون آوردن تیر از پای مبارکتان
فرمودند به خدایی که جان علی در قبضه اوست من متوجه نشدم که چه وقتی تیر را در آوردند(1)
3- به خواب رفتن :کودکی که درد دارد و ناراحتی می کند اگر بخوابد آرام می شود
پی نوشت:
1-با کمی تخلیص کلمه 332 هزار ویک کلمه

باسمه تعالی
واما درد معنوی:
هرکه او بیدارتر پر دردتر
هر که او اگاهتر رخ زردتر
پس بدان این اصل را ای اصل جو
هر که را درد است او برده است بو(1)
در درد معنوی هم اکثر انسانها گویا در حالت بیهوشی بسر می برند و یا در حال خواب فرو رفته اند (الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا)مردم در خوابند هنگامی که از دنیا بروند تازه از خواب بیدار می شوند(2)
و لذا درد دوری از خدا احساس و ادراک نمی شود
و یا توجه به امور دنیوی که غفلت از حق تعالی را ایجاد می کند گویا مادر دنیا جغجغه تعلقات به دنیا را در گوش ما انسانها به صدا در آورده است و ما را از ادراک درد معنوی باز داشته است از اینجا فهمیده می شود چرا اولیای الهی و مردان خدا اینهمه سوز وگداز داشتندناله و گریه و اشک و آه داشتند چون آنها درد را ادراک می کردند ودرد هم ناله را در می آورد و اشک را جاری می سازد
عاشق که شد که یار بحالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست(3)
انسان که درد داشته باشد آرام و قرار ندارد بلکه بدنبال دوا و طبیب می گردد و به هر نحوی خود را به طبیب می رساند
اگر ما اهل راز ونیاز نیستیم و اگر سوز و گداز نداریم ،اگر آه وناله سحرگاهی که اولیای الهی داشتند نداریم نه آنکه درد را نداریم بلکه حالت اغما و بیهوشی را داریم و یا توجه کردیم به امر دیگری غیر از حال خود و بی توجه نسبت به احوال خود شدیم
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند (4)
خدا کند که اهل درد باشیم یعنی درد را احساس کنیم در حال بیهوشی و خواب و غفلت نباشیم
الهی همه از تو دوا می خواهند وحسن از تو درد (5)
خدا کند که مادر دنیا در گوشمان های و هوی نکند و یا جغجغه را حرکت ندهد تا غفلت از دردی که همه مان داریم پیدا نکنیم
پی نوشت
1-مولوی
2-درخشان پرتوی از اصول کافی ج4 ص114
3-حافظ
4- حافظ
5- الهی نامه

سمیع;241750 نوشت:
باسمه تعالی
واما درد معنوی:
هرکه او بیدارتر پر دردتر
هر که او اگاهتر رخ زردتر
پس بدان این اصل را ای اصل جو
هر که را درد است او برده است بو(1)
در درد معنوی هم اکثر انسانها گویا در حالت بیهوشی بسر می برند و یا در حال خواب فرو رفته اند (الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا)مردم در خوابند هنگامی که از دنیا بروند تازه از خواب بیدار می شوند(2)
و لذا درد دوری از خدا احساس و ادراک نمی شود
و یا توجه به امور دنیوی که غفلت از حق تعالی را ایجاد می کند گویا مادر دنیا جغجغه تعلقات به دنیا را در گوش ما انسانها به صدا در آورده است و ما را از ادراک درد معنوی باز داشته است از اینجا فهمیده می شود چرا اولیای الهی و مردان خدا اینهمه سوز وگداز داشتندناله و گریه و اشک و آه داشتند چون آنها درد را ادراک می کردند ودرد هم ناله را در می آورد و اشک را جاری می سازد
عاشق که شد که یار بحالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست(3)
انسان که درد داشته باشد آرام و قرار ندارد بلکه بدنبال دوا و طبیب می گردد و به هر نحوی خود را به طبیب می رساند
اگر ما اهل راز ونیاز نیستیم و اگر سوز و گداز نداریم ،اگر آه وناله سحرگاهی که اولیای الهی داشتند نداریم نه آنکه درد را نداریم بلکه حالت اغما و بیهوشی را داریم و یا توجه کردیم به امر دیگری غیر از حال خود و بی توجه نسبت به احوال خود شدیم
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند (4)
خدا کند که اهل درد باشیم یعنی درد را احساس کنیم در حال بیهوشی و خواب و غفلت نباشیم
الهی همه از تو دوا می خواهند وحسن از تو درد (5)
خدا کند که مادر دنیا در گوشمان های و هوی نکند و یا جغجغه را حرکت ندهد تا غفلت از دردی که همه مان داریم پیدا نکنیم
پی نوشت
1-مولوی
2-درخشان پرتوی از اصول کافی ج4 ص114
3-حافظ
4- حافظ
5- الهی نامه

استاد عزیز این درد مبارک با چه ایجاد می شود،با ذکر یا فکر؟چه ذکری؟ چه نوع فکری؟

استاد سمیع ضمن ابراز شعف از رونق گرفتن بخش اخلاق با وجود اساتیدی چون شما؛ درخواست می کنم جواب حقیر را هم مرحمت کنید.ممنون

درد مردم داشتن هم یکی از دردهای متعالی است... اگه اشتباه نکنم شهید مطهری درد خداجویی و درد مردم رو دو درد متعالی می دونه...

[="royalblue"]دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیستَ
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

قیصر امین پور[/]


درد خدا داشتن یعنی چه مگر خدا نیازمند است که ما درد او را داشته باشیم درد واقعی درد مردم را داشتن است منتهی وقتی درد مردم را داشتی هم درد خدا میشوی و وقتی هم درد خدا شدی این اوست که ترا میخواند یعنی تا او نخواهد شما نمیتوانی او را بخواهی و وقتی او ترا میخواهد که همدرد او بشوی .

[="darkgreen"]فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى یجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ«هود/74»
پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسید در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا می‏کرد[/]

دقت کنید که چرا ابراهیم (ع) خلیل خدا میشود

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت کاین آشوب چیست
مر تورا زین سوختن مطلوب چیست

گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم

زان که می گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نو بهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

مجذوب تبریزی

سلام دوستان گل...

خب اول بايد درد رو معني كرد.

درد در ذهن هر كس يك معني ميده...

پس درد ما آدمها اينه كه مفهوم درد رو نميدونيم

[="Tahoma"][="Navy"]

سبزينه ظهور;248738 نوشت:
سلام دوستان گل...

خب اول بايد درد رو معني كرد.

درد در ذهن هر كس يك معني ميده...

پس درد ما آدمها اينه كه مفهوم درد رو نميدونيم



سلام بر شما کاربر گرامی
پستهای کارشناس سمیع رو در همین تاپیک ملاحظه بفرمائید پاسخ خود را میابید.
نکات معرفتی خوبی را هم ذکر کرده اند.
موفق و موید باشید.[/]

سبزينه ظهور;248738 نوشت:
سلام دوستان گل...

خب اول بايد درد رو معني كرد.

درد در ذهن هر كس يك معني ميده...

پس درد ما آدمها اينه كه مفهوم درد رو نميدونيم

درد انست که بی درد ندارد و البته معنی بی درد ان نیست که سالم است و مریض نیست .

و بی درد انکسی است که فقط خودرا میبیند و از درد جامعه خبر ندارد که البته کم هم نیستند .

نقل قول:
زان که می گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نو بهار

و وقتی یک نی اب نیستان را به بلعد نیستان خشک میشود و اماده سوختن و در اثر کوچکترین شرری اتش نیستان را فرا میگیرد و البته ان نی نیز چون بقیه در اتش خواهد سوخت .

نقل قول:
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

[="darkgreen"]
أَیوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ«البقرة/266»
آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر آنها نهرها روان است‏، و برای او در آن (باغ‏) از هر گونه میوه‏ای (فراهم‏) باشد، و در حالی که او را پیری رسیده و فرزندانی خردسال دارد، (ناگهان‏) گردبادی آتشین بر آن (باغ‏) زند و (باغ یکسر) بسوزد؟ این گونه‏، خداوند آیات (خود) را برای شما روشن می‏گرداند، باشد که شما بیندیشید.
[/]

ذکر یونسیه;245799 نوشت:
استاد عزیز این درد مبارک با چه ایجاد می شود،با ذکر یا فکر؟چه ذکری؟ چه نوع فکری؟

باسمه تعالی
باسلام:
همان طوریکه عرض کردم همه ما این درد معنوی که دوری از معبود باشد را داریم منتها به خاطر حجاب گناه از وجود حق تعالی در سراسر زندگی خود غافلیم به قول جناب حافظ:
جمال یار ندارد نقاب وپرده ولی /غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
وتنها امری که می تواند این مانع را برطرف کند تقوای الهی است که اگر کسی مجهز به این سلاح شود می تواند هر مانعی را کنار بزند وبه تعبیر حضرت علامه حسن زاده آملی :
ترا تا آینه زنگار باشد /حجاب دیدن دلدار باشد
بده آیینه دل را جلایی /که تابینی جمال کبریایی

[="blue"]اگر امام حسین درد خدا داشت چرا حج را رها کرد و بسوی مردم شتافت ؟

چون امام حسین خدا را با همه وجود حس میکرد و خدایش به او دستور داد اگر مرا میخواهی بسوی مردم برو هرچند هم من میدانم و هم تو میدانی که این مردم ناسپاسند ![/]

با سلام خدمت همه دوستان
پیشاپیش سال نو رو به همه عزیزان تبریک میگم...
گذری به این پست سر زدم و احساس کردم بهترین موقع برای اینکه رونقی به این پست بدیم همین ایام تحول در عالم ماده هست...
کل سایت اسک دین راجع به درمان هست و این یه تاپیک راجع به درد...
البته بهتر هست کمک کنی که کل سایت اسک دین راجع به پیدا کردن درد باشه ...

از معلمم در این سایت یعنی جناب استاد به یادگار دارم که درد درد درد
از خود ایشان کسب رخصت می کنم که این تاپیک رو باز به جریان بندازیم درد چجور پیدا کنیم؟؟
از دوستان می خوام راهکارای عملی بدن.... بیشتر دلبری با خدا باشه...
ترک گناه که استاد سمیع فرمودند خیلی کلیه... می خوام بحث جزئی تر بشه از همه عزیزان درخواست شرکت دارم حتی در حد یک شعر

چه کنیم که درد خدا پیدا بشه؟؟

مفتقر;327025 نوشت:
چه کنیم که درد خدا پیدا بشه؟؟

من فكر ميكنم كه در اين رابطه بايد انسان به تمامي سوالاتي كه براي او در زندگي شكل ميگيرد اهميت دهد و به دنبال جواب آن باشد
يكي از مسائلي كه جاي تامل دارد اينست كه همه آدمها به دنبال حال خوبند نه حال بد كه پاسخ به چرايي اين موضوع مي تواند ما را به آن درد اصلي(درد خدا داشتن) برساند

بسم سلام
فکر می کنم اگر به جای "درد" واژه "دغدغه" را به کار می بردید ،بهتر بود.در واقع زندگی هر کس را دغدغه های او هدایت و جهت دهی می کند! اینکه دغدغه من بدست آورن ثروت است یا علم اندوزی یا... تعیین می کند در چه راهی قدم بردارم و سرمایه های خود را کجا هزینه کنم. اما سوال مطرح شده "چه کنیم دغدغه هایمان رشد کند و به مسائل مهم بیندیشیم؟ "
ابتدا باید به آنچه می دانیم عمل کنیم و به موازات آن دانسته های خودمان و به بیان بهتر جهان بینیمان را کامل تر کنیم .دین یکسری دستوراتی به ما داده که در کتاب راهنمای آن آمده و همین کافی است تا دردها و دغدغه های ما را در زندگی شکل دهد،اما چندبار تابه حال در آیات قرآن تدبر و تفکر کرده ایم؟

ازکجاآمده ام آمدنم بهرچه بود؟...

این قدر که دنبال پیدا کردن راز خوشبختی و راز موفقیت هستیم و راههای نرفته و کشف نشده را دنبال می کنیم ، اگر کمی سر به گریبان فرو بریم و در آیات الهی بیندیشیم؛ تمام رازهای سربه مهر ؛در دیدگان وجودمان رمزگشایی می شود و دیگر مسائلی که تمام دغدغه های زندگی دیروزمان را تشکیل می داد در دیدگانمان بی ارزش می شود و افق دیدمان-دغدغه ها و دردهایمان-گسترده می شود.

واین شعر-البته بی ربط به اصل موضوع- را جدیدا خوندم جالب بود:
داروخانه ها را بیهوده نگردید
درمان ندارد
درد را از هر سو که بخوانی درد است
آینه "نامرد" را "درمان" می کند!
و درد ...
همچنان درد است {مرحوم صمدجامی}

والسلام.

[="Tahoma"][="Navy"]

مفتقر;327025 نوشت:
با سلام خدمت همه دوستان
پیشاپیش سال نو رو به همه عزیزان تبریک میگم...
گذری به این پست سر زدم و احساس کردم بهترین موقع برای اینکه رونقی به این پست بدیم همین ایام تحول در عالم ماده هست...
کل سایت اسک دین راجع به درمان هست و این یه تاپیک راجع به درد...
البته بهتر هست کمک کنی که کل سایت اسک دین راجع به پیدا کردن درد باشه ...

از معلمم در این سایت یعنی جناب استاد به یادگار دارم که درد درد درد
از خود ایشان کسب رخصت می کنم که این تاپیک رو باز به جریان بندازیم درد چجور پیدا کنیم؟؟
از دوستان می خوام راهکارای عملی بدن.... بیشتر دلبری با خدا باشه...
ترک گناه که استاد سمیع فرمودند خیلی کلیه... می خوام بحث جزئی تر بشه از همه عزیزان درخواست شرکت دارم حتی در حد یک شعر

چه کنیم که درد خدا پیدا بشه؟؟


بسمه تعالی
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک/چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
اگر دنبال درد باشیم،قطعا دردهای بیشماری را خواهیم یافت،مانند:
1-درد نبودن در خدمت حضرت حجت علیه السلام.
2-درد تکرار گناه.
3-درد غفلت.
4-درد منیّت و خود خواهی.
و موارد بسیاری که می توان به عنوان حجابهای ظلمانی و نورانی مطرح کرد.
اما حکمت دنبال درد بودن چیست؟و اصولا چرا انسان باید خود را گرفتار چنین مسائلی کند که شاید با طبع دنیائی او نیز منافرت و تضاد داشته باشد.
فعلا به بیان دو نکته اکتفا می کنم،شاید سرنخی و جرقه ای شد برای مشتاقان این بحث:
1-یکی از اصول عرفان اسلامی و شیعی اینست که حقایق باید از درون فرد بجوشد و امثال تصرفات استاد،فرع مسأله هستند.
2-عبادات(اعم از واجبات و مستحبات) تا مقرون به توجه و حضور نباشند،اثر چندانی نمی گذارند،خاصیت ذاتی درد ایجاد توجه و تمرکز است.

دوستان گرامی لطفا روی این دو مطلب تأملی داشته باشید.سپاسگذارم.[/]

[="red"]درد انسان فقط درد خداست[/]، درد دوری از حق است [و میل او] میل بازگشت به قرب حق و جوار رب العالمین است؛ و انسان به هر مقام و کمالی که برسد، باز احساس می کند که به معشوق خود، نرسیده است.

درد انسان، آن درد خدایی است که اگر پرده های اشتباه از جلو چشمش کنار رود و معشوق خود را پیدا کند، به صورت همان عبادت های عاشقانه ای در می آید که در علی (ع) سراغ داریم.

چرا قرآن می گوید:[="red"] الا بذکر الله تطمئن القلو[/]ب بدانید که منحصراً با یک چیز قلب بشر آرام می گیرد و از اضطراب و دلهره نجات پیدا می کند و آن، یاد خدا و انس با خداست. قرآن می گوید اگر بشر خیال کند که با رسیدن به ثروت و رفاه، به مقام آسایش می رسد و از اضطراب ناراحتی و شکایت بیرون می آید، اشتباه کرده است.

قرآن نمی گوید نباید دنبال این ها رفت، می گوید این ها را باید تحصیل کرد، اما اگر خیال کنید این ها هستند که به بشر آسایش و آرامش می دهند و وقتی بشر به این ها رسید، احساس می کند که به کمال مطلوب خود نائل شده است، اشتباه می کنید؛ [="red"]منحصراً با یاد خداست که دلها آرامش پیدا می کند.[/]

وسلام نامی از نامهای خداست.
باعرض سلام.

بزرگترین درد انسان غیبت یگانه منجی عالم بشریت ، قطب عالم امکان ، حضرت مهدی فاطمه است.
جهت تعجیل در فرج صلوات.

اللهم صلی علی محمد وآل محمد

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان

باید هر روز و هر لحظه دلبری کرد که صاحب درد شد برای مثال همین اتصال قلبی به وجود مقدس حضرت... درد نبودن در محضر ایشون درد ندیدنش ....
اگر هر روز اسمش رو بردی یواش یواش درد خواستنش هم تو ادم شکل میگیره دنبال یه همچین راهکارهایی هستم برای استفاده ی هممون... اول بگردیم چی درد هست بعد بگردیم چجور درد و عشق رو زیاد تر کنیم...

یا صاحب الزمان...

بسم الله
سلام

دردی است بزرگ،درد مخالفت با عقل...درد بزرگی است عقل فروشی به شهوات
میدانی بد است،اما انجام میدهی
میدانی درست است،اما روی برمیگردانی

اعوذ بک من نفسی یاالله

با سلام خدمت دوستان فرهيخته و گرامي

شركت كردن در اين نوع تايپيكها پيش زمينه معرفت و سير و سلوك ميخواد كه متاسفانه بنده تهي از آن هستم اما چون گذرم به اينجا افتاد چند جمله ايي از باب تلمّذ نزد اساتيد ذكر ميكنم

درد انسان امروز درد بي خدائي است

درد انسان امروز رها كردن اصل وجود و چسبيدن به آمال و آرزوهاي دست نيافتني است

درد انسان امروز دور شدن از هدف خلفت و حركت بر خلاف جهت عالم تكوين است

درد انسان امروز چيزي نيست جز مستغرق شدن در هر چيزي كه منهي خداست

درد انسان امروز نداشتن درد هست

بنده اگر بنده است بايد صاحب درد باشد اصلا بدنبال درد باشد و بهتر بگويم خود درد باشد

جناب حافظ رحمه الله عليه چه زيبا فرمود :

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث

خون ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغیاث

همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
گشته​ام سوزان و گریان الغیاث

اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا

مفتقر;327025 نوشت:

چه کنیم که درد خدا پیدا بشه؟؟

بسم الله خیرالاسماء
سلام علیکم و رحمه الله
قبل آغاز سخن باید گفت نام تاپیک بسیار زیباست.درد انسان چیست؟
اگر اجازه بدهید بنده یک سوال به این سوال اضافه کنم که گویا خود جواب است!
تصدیق می فرمایید که اگر کسی بخواهد بداند درد انسان چیست باید اولا بداند خود انسان چیست؟
ما تا شی ای را نشناسیم چطور به اطوار وجودی آن شی پی ببریم؟
پس جواب جناب مفتقر بزرگوار که فرمودند چه کنیم درد خدا پیدا کنیم همین یک جمله است یعنی معرفت نفس و تمام.جز این راه هر راه دیگری برویم درد انسانی نیست بلکه درد، درد حیوانیست.انسان اگر در پی شناخت حقیقی خود برود زیر نظر استادی زبان فهم، چنان دردش گل کند که بیا و ببین.(حلوای تن تنانی است)

و نیز از مولایم بشنو:
آنکه در وادی من کیستم قدم ننهاده است ، خروالی به خردلی


اما در جواب سوال تاپیک بلحاظ اینکه در روز پایانی سال 1391 شمسی هستیم مختصری تقدیم بدارم.یکی از درد های انسانی این می تواند باشد که در این پایان سالی باید هر کس از خود بپرسد که آقا امام زمانی با بدن عنصری حضور دارند و یکسال گذشت در این سال بنده چه ارتباطی با ایشان داشتم؟ چه پرسشی از ایشان داشتم و چه رابطه ای و چه خلوتی و چه تفکری و چه سنخیتی ....
در دعای تحویل سال میخوانیم:حول حالنا الی احسن الحال.احسن الحال یعنی انسان کامل
من چقدر دغدغه انسان کامل داشتم و دارم؟

سال با برکتی داشته باشید.

سلام و عرض ادب
درد انسان یکی دوتا نیست

و بعضی عقیده دارند انسان خود درد است
و بعضی میگویند ارزش انسان به درد است
و بعضی میگویند انسان در درد آفریده شده
درد و جود دارد ولی رنج از درد کشیدن مصیبت انسان است ؛ همین است که انسان را خاص کرده ! این خصیصه را به آگاهی ربط میدهند!!
و بعضی به طعنه و از سر حسرت میگویند:
«قربان آن که، کُرِّه ... آمد و اُلا... رفت »
برای فرار از رنج درد کشیدن دلخوشی لازم است
یکی از دلخوشی ها فرار از حقیقت و دل بستن به دروغ است


نوروز مبارک
پیروز و موفق باشید

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان
سال نو مبارک...
تحول در عالم ماده اتفاق میفته و همه جا به نور اسم حی و محیی خداوند تبارک و تعالی زنده میشه، کاش این اسم نورش به قلب ما برسه و این قلب مرده هم زنده شه...
در زندگی اکثر اولیا لله که نگاه می کردم یه تعبیر مشترک بسیار جالب استفاده می کردند برای فرار از زندگی مادی عادی به سمت زندگی روحانی و شروع سلوک الی الله برای اون فرد. فلان بود که درد این مطلب در ایشون پیدا شد، جوان بود که درد خدا در جانش زد، دزد و جانی و فاسد بود که آیه فلان رو شنید درد در قلبش ایجاد شد...

شروع سلوک الی الله برای همشون توام با تعبیر پیدا شدن درد در جان فرد بوده...

از یکی از اولیاء الله از زبان خودش می خوندم که هنوز بالغ نشده بودم که درد این راه برام ایجاد شده بود... پدر از حال من بی خبر، مادر از حال من بیخبر نه دست و دلم به کار می رفت نه در کوچه سر بازی با بچه ها داشتم نه اشتها به غذا نه هیچ چیز دیگه...
پدر می گفت برات لباس نو بخریم تو دلم می گفتم کاش همین لباس های تنم رو هم از من می گرفتید...

کاش این لباس ها ( اسم و شهرت و مدرک و تیپ و قیافه و ...) رو از ما میگرفتند ولی راحت روح بهمون می دادند... ای کاش ...

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب هست...

متحیر;327516 نوشت:
سلام و عرض ادب
درد انسان یکی دوتا نیست

و بعضی عقیده دارند انسان خود درد است
و بعضی میگویند ارزش انسان به درد است
و بعضی میگویند انسان در درد آفریده شده
درد و جود دارد ولی رنج از درد کشیدن مصیبت انسان است ؛ همین است که انسان را خاص کرده ! این خصیصه را به آگاهی ربط میدهند!!
و بعضی به طعنه و از سر حسرت میگویند:
«قربان آن که، کُرِّه ... آمد و اُلا... رفت »
برای فرار از رنج درد کشیدن دلخوشی لازم است
یکی از دلخوشی ها فرار از حقیقت و دل بستن به دروغ است


نوروز مبارک
پیروز و موفق باشید

سلام

تریجح می دهم حقیقتی را که آزارم دهد تا دروغی که التیامم بخشد(نیچه)

ساختن درد درد انسان است...او نمی خواهد راحت باشد

[="Tahoma"][="Navy"] بسم الله الرحمن الرحیم

اگر دِلْ دلبرِ دلبرْ کدام است؟/وگر دلبر دلِ دل را چه نام است؟

دل و دلبر بهم آميته وينُم/نذونُم دل که و دلبر کدام است؟

دلي ديرُمْ خريدار محبّت/کز او گرم است بازار محبّت

لباسي بافتم بر قامتِ دل/زپودِ محنت وتار محبّت

غم عشقت بيابون پرورم کرد/هواي بخت بی‌بال و پرم کرد

بمو گفتي صبوري کن صبوري/صبوري طرفه خاکي بر سرم کرد

به صحرا بنگرُم صحراتَه وينُم/ به دريا بنگرُم درياتَه وينم

بهر جا بنگرم کوه و در دشت/ نشان از قامت رعناته وينم

عارف گرانقدر بابا طاهر همدانی.[/]

مرا می بیند و هردم زیادت می کند دردم. شاید درد یعنی چیزی که نذاره ما در خوشی محض غرق بشیم. من همه نوشته عزیزان رو نخوندم بعضی هاش خیلی طولانیه که نشد بخونم پس اگر نوشتم در مطالب قبل بود بر من خرده مگیرید. شاید دردی در انسان بوجود بیاد که کاملا دنیوی باشه ولی همین امر به ظاهر دنیوی باعث بشه آدمی متوجه خدا بشه(الته نه همیشه). من از بعضی از دردام خسته شدم. اینها نمیذاره راحت زندگی کنم. تجربه خودم رو میگم وقتی همه چیز بر وفق مرادم بوده خدا کم رنگ تر شده. احتمالا خداوند متوجه این موضوع شده(کم ظرفیتی من در توجه به خدا در زمان خوشی) اما خیلی وقته دیگه حوصله دعا کردن هم ندارم (با وجود مشکلات). نمی دونم درد از یارست یا نه اما درمانم که با یارست. یاحق

درد انسان ها با هم متفاوت است

یکی اهل دروغ و خیانت و بی وفایی است و بدون اینکه بداند

دردی بزرگ دارد و انسانی دیگر با تحمل این بدیها یابدیهای دیگر

بدون انکه بخواهد دردمند است ...

........................

یکی در کشوری خارجی زندگی می کند که سیاستمداران احمق و نادان

و بی دین کشورش را به جنگ می کشند و او باید سربازی شود و برود تا

کشته شود

.......................

یکی شب باید به فکر نان باشد و یکی به فکر آنکه چکارکند تا پول

بیشتری دربیاورد از هر راهی حلال یا حرام برایش فرقی ندارد ...

.......................

درد انسانها با هم فرق می کند یا از نادانی است یا از بی دینی است

یا به دلیل خودخواهی است ..............


اگر سر انسان درد بگیرد ، درد او از آن جهت که‏ انسان است ، نیست، چون سر یک حیوان مثل گوسفند هم درد می‏گیرد .
اینکه‏ دست و پای انسان درد می‏گیرد ، از نوع دردهای حیوانی و عضوی و شخصی‏ است . اما آنها که صحبت از " درد انسان " و " صاحب درد بودن انسان‏ " می‏کنند ، مقصودشان این نیست .

آن دردی که ارزش ارزشها در انسان است‏ ، چیز دیگری است .

درد انسان ازنظر عرفا


نظر عرفا آن دردی را که در انسان سراغ دارند و دائما آن را تقدیس می‏کنند ، درد خداجوئی است .

می‏گویند این درد از مختصات انسان است و حتی انسان به این دلیل بر فرشته ترجیح دارد که‏ فرشته بی‏درد است و انسان ، درد دارد .

طبق نظر اسلام ، انسان یک حقیقتی است که نفخه الهی در او دمیده شده‏ و از دنیای دیگری آمده است و با اشیائی که در طبیعت وجود دارد ، تجانس کامل ندارد .

انسان در این دنیا ، یک نوع احساس غربت و احساس‏ بیگانگی و عدم تجانس با همه موجودهای عالم می‏کند چون همه فانی و متغیر و غیر قابل دلبستگی هستند ، ولی در انسان ، دغدغه جاودانگی وجود دارد . این‏ درد همان است که انسان را به عبادت و پرستش خدا و راز و نیاز و به خدا نزدیک شدن و به اصل خود نزدیک شدن می‏کشاند .

گاهی مثال‏می‏زنند به طوطی‏ای که از جنگلهای هندوستان آورده‏اند و آن را در قفسی‏ زندانی کرده‏اند و این طوطی همیشه ناراحت است و در فکر این است که این‏ قفس شکسته شود و به جائی که مقر اصلی اوست باز گردد ، و گاهی انسان را به مرغی که از آشیانه خود دور افتاده باشد ، تشبیه می‏کنند .

یکی از عالیترین تشبیهات ، همین تشبیه مولوی در اول مثنوی است . او انسان را تشبیه به نی‏ای کرده که او را از نیستان بریده‏اند و حال دارد دائما ناله‏ و فریاد می‏کند و همه ناله و فریادش برای این فراق است .

می‏گویند فیل را که از هندوستان می‏آورند ، باید دائما به سرش بکوبند ، اگر نکوبند به یاد هندوستان می‏افتد . مولوی در اینجا می‏گوید فقط فیل است‏ که هندوستان را به خواب می‏بیند ، چون از هندوستان آمده است ، الاغ هرگز هندوستان را به خواب نمی‏بیند ، چون غریب‏ هندوستان نیست و او را از آنجا نیاورده‏اند .

می‏خواهد بگوید انسان است‏ که دغدغه بازگشت به عالم دیگر را دارد ، درد عرفانی دارد ، درد بازگشت‏ به سوی حق و به سوی خدا را دارد ، درد مناجات و وصال حق را دارد .

" درد انسان " در کلام امیرالمؤمنین

چقدر زیبا می‏گوید امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام وقتی که با کمیل بن زیاد نخعی‏به صحرا می‏رود . کمیل می‏گوید همین که به صحرا رسیدیم و دیگر کسی در آنجا نبود ، علی علیه‌السلام آه عمیقی کشید « فلما اصحر تنفس الصعداء » بعد فرمود :



« یا کمیل بن زیاد ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها ، فاحفظ عنی ما اقول لک »

" دل انسان به منزله ظرف است ، بهترین ظرفها آن است که‏ ظرفیتش بیشتر باشد یا بهتر مظروف را نگهداری کند . گوش کن آنچه را که من به تو می‏گویم .

اول مردم را به سه قسمت تقسیم می‏کند که اینها محل‏ بحث من نیست تا در اواخر ، شکایت می‏کند که : افسوس ! افراد صاحب‏سری‏ نیستند که من آنچه را که در دل دارم ، بتوانم به آنها اظهار کنم . بعد می‏گوید :

اللهم بلی لا تخلو الارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا

ولی اینچنین هم نیست که هیچکس نباشد ، همیشه در همه زمانها افرادی اینچنین هستند .

« ..... هجم بهم‏ العلم علی حقیقة البصیرش »

علم حقیقی در نهایت بصیرت بر آنها هجوم‏ آورده است و به مقام یقین کامل رسیده‏اند

« و باشروا روح الیقین ، و استلانوا ما استوعره المترفون ، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون »

به روح یقین اتصال پیدا کرده‏اند و فاصله‏ای با روح‏ یقین ندارند . آن چیزهایی که برای اهل ترف و ماده پرست‏ها خیلی سخت‏ است ، برای آنها رام و نرم است ، آنچه برای نادانها مایه وحشت است‏ یعنی خلوت با حق ، برای آنها مایه انس است

« و صحبوا الدنیا بابدان‏ ارواحها معلقة بالمحل الاعلی »

اینها در دنیا با مردم همراهند ولی‏ با روحهایی که مجذوب عالم بالا هستند . در عین اینکه در این دنیا هستند ، در این دنیا نیستند ، در حالی که در این دنیا هستند ، در دنیای‏ دیگری هستند .



دردهای علی و به تعبیر ما دردهای عرفانی علی و دردهای‏ عبادتی علی و مناجاتهای علی یک مسئله بسیار واضح و روشنی است . کارش‏ در عبادت به جائی می‏رسد که آنچنان از خود بی‏خود می‏شود و گرم محبوب و معشوقش می‏شود که از آنچه در اطراف او می‏گذرد بی‏خبر است ، حتی اگر تیری‏ را از بدنش بیرون بکشند .


این درد انسان است ، یعنی درد جدائی از حق ، و آرزو و اشتیاق تقرب به‏ ذات او و حرکت به سوی او و نزدیک شدن به او . تا انسان به ذات حق‏ نرسد ، این دلهره و اضطراب از بین نمی‏رود و دائما این حالت برای او هست . اگر انسان خود را به هر چیز سرگرم کند ، آن چیز سرگرمی است ، حقیقت چیز دیگر است.

قرآن این مطلب را به این تعبیر می‏گوید :

" « الا بذکر الله تطمئن القلوب »" ( سوره رعد ، آیه . 28 )

بدانید فقط و فقط دلها با یک چیز از اضطراب و دلهره و ناراحتی ، آرام می‏گیرد .

این‏ درد بشر به وسیله یک چیز است که آرامش پیدا می‏کند و آن ، یاد حق و انس با ذات پروردگار است . عرفا بیشتر روی این درد تکیه کرده‏اند و دیگر به درد دیگری توجه ندارند و یا بگوئیم کمتر توجه دارند .

منبع :انسان کامل ،
شهید مطهری
صفحه 76

(نهج‏البلاغه ، حکمت . 147 1 )

سلام اینکه گاهی اوقات ادم دل شوره میگیره ایا دلیل خاصی داره

بسمه تعالی

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند/نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش/که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند/هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک/چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
/که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری/به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد/مگر دلالت این دولتش صبا بکند

موضوع قفل شده است