از حديث اثني عشر خليفه ، چه نتايجي به دست مي آيد؟(کارشناس:اندیشمند)

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از حديث اثني عشر خليفه ، چه نتايجي به دست مي آيد؟(کارشناس:اندیشمند)

حديث دوازده خليفه در منابع اهل سنت جاي خدشه ندارد زيرا در دو كتاب مهم آن ها يعني صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است و اهل سنت تمام احاديث اين دو كتاب را قبول دارند و صحيح مي دانند.

حال مي خواهيم ببينيم از دلالت اين احاديث چه نتيجه اي مي توان گرفت؟

من متن و ترجمه اين حديث را اينجا مي آورم تا دوستان راحت تر در مورد آن بحث و بررسي كنند.

در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده كه می‏گوید:

«سَمِعْتُ رَسُولَ الله (ص) یَقُولُ لایَزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً – ثُمَّ قالَ كَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ كُلُهُمْ مِنْ قُریْشٍ!؛[1]

اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حكومت كنند، سپس سخنی فرمود كه من نفهمیدم ، پس به پدرم (كه در آنجا حاضر و از من به پیامبر(ص) نزدیكتر بود) گفتم پیامبر (ص) چه فرمود؟ گفت، فرمود (تمام آنها از قریشند)»

در همین كتاب با سند دیگری از «جابر» تعبیر دیگری نقل می‏كند و به جای «لایَزالُ هذا الدّینِ عَزیزاً»، «لایَزالُ هذا الاَمْرُ» آمده است.

و در تعبیر سومی با سند دیگری «لایَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً» آمده است.

و در تعبیر چهارمی از عامر بن سعد بن ابی‏وقاص نقل می‏كند كه به جابر بن سمره نامه‏ای نوشتم كه بعضی از اخباری را كه خودت از پیامبر(ص) شنیده‏ای برای من بنویس، او چنین نوشت كه من از پیامبر (ص) شنیدم می‏فرمود :

«لایَزالُ الدّینُ قائِماً حَتی تَقُومُ السّاعَهُ ، اَوْ یَكُونُ عَلَیْكُمْ اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ؛

دین اسلام بر پا است تا قیام قیامت ، یا اینكه بر شما دوازده خلیفه حكومت می‏كنند كه همه از قریشند.

و در طریق دیگری در همان صحیح مسلم از «جابر» آمده است:

«لایَزال هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلَیفَهً؛

این دین قدرتمند و شكست ناپذیر خواهد بود تا دوازده خلیفه بر آن حكومت كنند.

و در آخر این حدیث نیز همان جمله «كُلُّهُمْ مِنْ قُریْشٍ» دیده می‏شود.[2]

2 ـ همین حدیث در صحیح بخاری با عبارت مشابهی آمده است، جابر می‏گوید از پیامبر خدا (ص) شنیدم می‏فرمود:

«یَكُونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً فَقالَ كَلِمَهً لَمْ اَسْمَعْها ، فَقالَ اَبی اِنَّهُ قالَ كُلُّهُم مِنْ قُرَیْشٍ؛[3]

بعد از من دوازده امیر خواهد بود، سپس سخنی فرمود كه آن را نشنیدم ، پدرم گفت فرمود همة آنها از قریشند.

3 ـ همین معنی در صحیح ترمذی نیز با تفاوت جزئی ذكر شده و ترمذی بعد از نقل آن می‏گوید «هذا حَدیثَ حَسَنٌ صَحیحٌ؛[4] این حدیث نیكوی، صحیح است»

4 ـ در صحیح ابی‏ داود نیز همین معنی با تفاوت مختصری آمده است ، و لحن حدیث نشان می‏دهد كه پیامبر (ص) آن را در حضور جمعیت فرموده، زیرا در آن وارد شده است وقتی پیامبر (ص) فرمود :

«همواره این دین نیرومند و عزیز است تا دوازده خلیفه» مردم با صدای بلند تكبیر گفتند.[5]

5 ـ در مسند احمد حنبل نیز در چندین مورد این حدیث ذكر شده است كه بعضی از محققان شماره طرق آن را در این كتاب به جابر، سی و چهار طریق ذكر كرده‏اند![6]

در یك مورد می‏خوانیم كه مسروق می‏گوید:

ما نزد عبداللّه بن مسعود نشسته بودیم، و او برای ما قرآن می‏خواند، كسی از او سؤال كرد آیا از رسول خدا (ص) هرگز سؤال كردید كه چند خلیفه بر این امت حكومت می‏كنند‏؟ عبداللّه بن مسعود گفت از زمانی كه به عراق آمده‏ام، قبل از تو كسی این سؤال را از من نكرده است! سپس افزود آری ما از رسول خدا (ص) سؤال كردیم فرمود :

«اِثْنی عَشَرَ كَعِدَّهً نُقْباءِ بَنی اِسْرائیلَ؛[7]

دوازده نفر به تعداد نقبا و رؤسای بنی اسرائیل

[1]. صحیح مسلم 3/1453.
[2]. صحیح مسلم 3/1453.
[3]. صحیح بخاری، ج 3، جزء نهم، ص 101.
[4]. صحیح ترمذی 4/501.
[5]. صحیح ابی‏داود/4.
[6]. منتخب الاثر، ص 12 و احقاق الحق ج 13.
[7]. مسند احمد، ج 1، ص 398.

سلام

بنده از این احادیث مفهوم رجعت را درک می نمایم!!!:Gol:

حفظ اسلام با ژیروی و خلافت این 12 تن است تا روز قیامت
و وقتی این 12 تن خلیفه نباشند اسلام پایه هایش سست خواهد بود!


mkk1369;185295 نوشت:
سلام

بنده از این احادیث مفهوم رجعت را درک می نمایم!!!

حفظ اسلام با ژیروی و خلافت این 12 تن است تا روز قیامت
و وقتی این 12 تن خلیفه نباشند اسلام پایه هایش سست خواهد بود!


[="darkred"]مي توانيد استدلالتون را شرح دهيد؟
اينطوري بهتر مي توان در مورد نظر شما سخن گفت.
با تشكر
[/]

سلام

اگر بخواهم به طور خلاصه بیان کنم

از مجموع این احادیث فهمیده می شود که 12نفر خلیفه وجود دارند

اندیشمند;185292 نوشت:
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ لایَزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً – ثُمَّ قالَ كَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ كُلُهُمْ مِنْ قُریْشٍ!؛[1] اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حكومت كنند، سپس سخنی فرمود كه من نفهمیدم ، پس به پدرم (كه در آنجا حاضر و از من به پیامبر(ص) نزدیكتر بود) گفتم پیامبر (ص) چه فرمود؟ گفت، فرمود (تمام آنها از قریشند)»

و همین طور برداشت می شود که اسلام تا هست این 12 نفر هم خلافت می کنند

ما می دانیم اسلام دین جاودان است و تا قیامت باقی می ماند
پس بنا بر این حدیث 12 خلیفه هم باید خلافت کنند

اما در عمل مشاهده شد برترین مصادیق این احادیث جز 4 تن از این بزرگواران در حیات صاحب منسبی حکومتی یا به ظاهر حکومتی نشده و نخواهند شد

1.حضرت علی(ع) ---- که به مدت 5 ساب حکومت کردند
2.امام حسن(ع)
3امام رضا (ع) و پذیرش ولایت عهدی
4.حضرت مهدی (ع)

از این 4 بزرگوار تنها امام مهدی(ع) به روشنی و وضوح مشخص است که ان حکومت جهانی که شایسته اسلام است را دارا می شوند

پو اگر امام علی را هم خلافت ایشان را جز این حدیث بیاوریم

و بگوییم ایشان اولین خلیفه هستند

و اخرین ان حضرت مهدی

می ماند 10 امام که خلافت را نتوانسته اند عهده دار شوند و حکومت تشکیل دهند

پس باید تا اسلام هست این حکومت بر برپا شود

پس اینگونه باید رجعت صورت پذیرد تا ای حکومت حق به 12 خلیفه بازگردد !!!

:Gol:

= حال که اسلام دین جاوید است پس 12 خلیفه هم باید حکمرانی کنند

منتظر جواب شما هستیم:hamdel:

[="darkred"]به نظر من اين استدلال شما بايد از نظر دو مبنا بررسي شود:[/]

[="navy"]1-اگر طبق مبناي شيعه پيش برويم مي توان چنين ادعا كرد كه اين 12 خليفه حتما به خلافت مي رسند و چون از نظر ما خلفاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) ، ائمه معصومين(عليهم السلام) هستند و از جهتي همه ائمه(ع) به خلافت نرسيدند پس بايد حتما به دنيا بازگردند و خلافت كنند تا صدق سخن حضرت رسول(ص) آشكار شود.

البته باز اينجا سوالي پيش مي آيد كه منظور از خليفه چيست؟ آيا همان خلافت ظاهري است؟يا منظور جانشين واقعي رسول خداست؟چه اين تعداد به حكومت ظاهري برسند و چه نرسند باز هم معناي خليفه صدق مي كند بر آن ها؟اگر منظور خلافت ظاهري نباشد باز هم طبق مبناي شيعه استدلال به اين حديث براي اثبات رجعت داراي اشكال است.
[/]

2-اما اگر بر طبق مباني غير شيعه پيش برويم :ممكن است شخصي بگويد از كجا معلوم اين 12 خليفه به دنيا آمده اند و حكومت نكرده اند؟ممكن است در آينده بيايند و حكومت كنند.(با اين ديد بنگريد كه موضوعي كه مي خواهيم اثبات كنيم رجعت است)

[="darkred"]حدیث دوازده خلیفه در منابع شیعی:[/]

[="red"]در منابع شیعی ده ها روایت در رابطه با خلفای اثنی عشر با تعیین مصادیق آن آمده که ما به ذکر چند روایت اکتفا می كنيم:[/]

1- شیخ صدوق روایت می کند: حدّثنا جعفر بن محمد بن مسرور، قال: حدّثنا الحسين بن محمد بن عامر، عن المعلى بن محمد البصري، عن جعفر بن سليمان، عن عبد اللّه بن الحكم، عن أبيه، عن سعيد بن جبير، عن عبد اللّه بن عباس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: «إن خلفائي و أوصيائي، و حجج اللّه على الخلق بعدي اثنا عشر: أولهم أخي و آخرهم ولدي. قيل: يا رسول اللّه و من أخوك؟ قال: علي بن أبي طالب قيل: فمن ولدك؟ قال المهدي الذي يملأها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، و الذي بعثني بالحق نبيا لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول اللّه ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدي المهدي، فينزل روح اللّه عيسى ابن مريم فيصلّي خلفه، و تشرق الأرض‏بنوره، و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب»؛

[="darkgreen"]«ابن عبّاس مي گويد: رَسُول‏خدا «صلى الله عليه و آله»فرمودند: حقّاً كه جانشينان من بعد از من و اوصياى من دوازده نفرند، اول آنها برادر من است و آخرين آنها فرزند من است. سؤال كردند: يا رَسُول الله برادر شما كيست؟ فرمود: علىّ بن أبى طالب. گفته شد: پس فرزند شما كيست؟ فرمود: مهدى، همان كسى كه زمين را از عدل و داد پر كند همچنان كه از جور و ستم پر شده باشد. سوگند به آن خدائى كه مرا به حقّ بشير و نذير قرار داده است اگر از عمر دنيا نماند مگر يك روز خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد نمود تا آنكه فرزند من مهدى خروج كند و روح الله عيسى ابن مريم از آسمان پائين آيد و در پشت سر او نماز گزارد، و زمين به نور پروردگار خود درخشان و نورانى گردد، و سيطره مهدى شرق و غرب عالم را فرا گيرد».[1]

[/]

[="darkred"]2- امام علي‏«عليه السلام» در حديثي طولاني چنين فرمودند:[/]

«...فانّ لهذه الأمة اثناعشر اماماً هادين مهديين، لايضرّهم خذلان من خذلهم»؛

[="darkgreen"]«... همانا براي اين امّت دوازده امام هدايت‏گر هدايت شده است کسي که در صدد خواري آن‏ها باشد به آنان ضرر نمي‏ رساند».[2][/]

[="darkred"]3- شيخ صدوق به سندش از رسول خدا«صلي الله عليه وآله» نقل کرده که فرمود:[/]

«انا سيّد النبيين وعلي بن ابي طالب سيّد الوصيين، وانّ اوصيائي بعدي اثني عشر، اوّلهم علي بن ابي طالب‏ عليه السلام وآخرهم القائم‏ عليه السلام»؛

[="darkgreen"] «من سيد انبيا وعلي بن ابي طالب سيد اوصيا است. و همانا اوصيای بعد از من دوازده نفرند: اوّل آن‏ها علي بن ابي طالب و آخر آن‏ها قائم است»[3][/]

4-عن أبي سعيد رفعه عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»: «من ولدی اثنا عشر نقيبا، نجيبا، محدثون، مفهمون، آخرهم القائم بالحق، يملأها عدلا كما ملئت جورا».[4]

5- و عن الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن الوشاء عن أبان عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر«عليه السّلام»‏ يقول:«نحن‏ اثنا عشر إماما منهم حسن و حسين، ثم الأئمة من ولد الحسين عليه السّلام»؛

[="darkgreen"]«ما دوازده امام هستیم ، حسن و حسین«علیهم السلام» از جملۀ ائمه اند و امامان از نسل حسین علیه السلام اند».[5][/]

6- حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل رضي الله عنه قال : حدثنا محمد بن يحيى العطار ، عن أحمد بن محمد بن عيسى قال : حدثنا الحسن بن العباس بن الحريش الرازي ، عن أبي جعفر محمد بن علي الثاني عليهما السلام أن أمير المؤمنين عليه السلام قال : لابن عباس : «إن ليلة القدر في كل سنة وأنه ينزل في تلك الليلة أمر السنة ، ولذلك الامر ولاة بعد رسول الله صلى الله عليه وآله فقال ابن عباس : من هم ؟ قال : أنا وأحد عشر من صلبي أئمة محدثون»؛

[="darkgreen"]امام علی«علیه السلام» به ابن عباس فرمودند:«به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است بعد از رسول خدا«صلی الله علیه وآله»ابن عباس عرض کرد:آنان چه کسانی هستند؟ فرمود:من و یازده [امام] از نسل من که [همه] امامانی محدث می باشند [که ملائکه را نمی بینند ولی صدای آنها را می شنوند].[6][/]

7- امام سجاد«عليه السلام» مي‏فرمايد: «انّ اللَّه خلق محمداً وعلياً واحد عشر من ولده من نور عظمته، فاقامهم اشباحاً في ضياء نوره يعبدونه قبل خلق الخلق، يسبحون اللَّه ويقدّسونه وهم الائمة من ولد رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله»؛

[="darkgreen"]همانا خداوند محمّد و علي و يازده نفر از اولاد او را از نور عظمت خود خلق نمود. آنان را در شبه‏هايي در پرتو نور خود قرار داد که خدا را قبل از خلقت خلق، عبادت مي‏کردند. او را تسبيح گفته و تقديس مي‏نمودند، و آنان‏اند امامان از اولاد رسول خداصلي الله عليه وآله».[7][/]

8- جابر بن عبداللَّه انصاري مي‏گويد: «دخلت علي فاطمةعليها السلام وبين يديها لوح فيه اسماء الاوصياء من ولدها، فعددت اثني عشر احدهم القائم، ثلاثة منهم محمّد واربعة منهم عليّ عليهم السلام»؛

[="darkgreen"]«بر حضرت فاطمه‏عليها السلام وارد شدم در حالي که مقابل او لوحي با اسماي اوصياي از فرزندانش مکتوب قرار داشت، آن‏ها را شمردم دوازده نفر بودند، يکي از آن‏ها قائم‏عليه السلام بود، و سه نفر محمّد و چهار نفر علي»[8][/]

[1] . كمال الدين: 1/ 280.

[2] . کمال الدین..،صدوق،ص298.

[3] . عیون اخبار الرضا،شیخ صدوق،ج2ص66.به همین مضمون،کمال الدین،صدوق،ص66.

[4] . همان ،ص534.

[5] . الكافي: 1/ 533 ،ح 16.

[6] . الكافي، ج1،ص247،ح2.

[7] .الکافی،ج1،ص531،ح6.

[8] .الكافي،ج1،ص532،ح9؛خصال شیخ صدوق،ص478،ح42،من لا یحضره الفقیه،شیخ صدوق،ج4،ص180،ح5408.


سلام علیکم

والبته سوالات دیگری نیز هستند مثلا

اندیشمند;186141 نوشت:
1-اگر طبق مبناي شيعه پيش برويم مي توان چنين ادعا كرد كه اين 12 خليفه حتما به خلافت مي رسند و چون از نظر ما خلفاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) ، ائمه معصومين(عليهم السلام) هستند و از جهتي همه ائمه(ع) به خلافت نرسيدند پس بايد حتما به دنيا بازگردند و خلافت كنند تا صدق سخن حضرت رسول(ص) آشكار شود.


اگر خلافت ( به معنای حکمرانی امام بر جامعه ) منظور سخن پیامبر اکرم باشد میتوان این نتیجه را گرفت که حداقل 10 نفر از 12 نفر ائمه مسئولیت خود را نتوانستند انجام دهند ( چون خلیفه نبودند ) و چون چنین شده اسلام شکست پذیر است چراکه دیانت به اکمال لازم نرسیده تا زانی که دوباره به این دنیا رجعت کنند و این بار خلیفه گردند و با خلافت در زمان رجعت مردگان زنده شده و دیگران را هدایت یا معدوم کنند!

یاحق

bina88;186152 نوشت:
اگر خلافت ( به معنای حکمرانی امام بر جامعه ) منظور سخن پیامبر اکرم باشد میتوان این نتیجه را گرفت که حداقل 10 نفر از 12 نفر ائمه مسئولیت خود را نتوانستند انجام دهند ( چون خلیفه نبودند ) و چون چنین شده اسلام شکست پذیر است چراکه دیانت به اکمال لازم نرسیده تا زانی که دوباره به این دنیا رجعت کنند و این بار خلیفه گردند و با خلافت در زمان رجعت مردگان زنده شده و دیگران را هدایت یا معدوم کنند!


سلام
:Gol:

اگر کلید عزت اسلام را خلافت 12 خیلفه بدانیم مشکل حل می شود


البته اگر از بنده سوال کنید

خلافت را به دو دسته ظاهری و باطنی طبقه بندی می کنم(البته فقط نظر است و اگر در متون دینی با استدلالات دینی درست باشد)

ظاهری: همان خلافتی است که همه می دانیم و همان در دست گرفتن امور
و باطنی(معنوی) :خلافت بر نفوس مومنین است و ایمان مومنین به این نوع خلافت مهم است

برای تحقق حقیقی عزت و سر بلندی و پیروزی هر دو خلافت مهم است

و مهم تر خلافت باطنی

چرا که تاریخ در کربلا عدم وجود یار حقیقی (قبول خلافت باطنی به تعبیر حقیر) منجر به واقعه عظیم شد

و برای عزت باید هر دو خلافت با هم مورد پذیرش قرار بگیرد و این دو امر در زمان ظهور خلیفه اثنی عشر و منجی تحقق می یابد

و مومنین یک دل و یک حکومت تشکیل خواهد شد و مقدمات خلافت و عزت به معنای واقعی ان تحقق می یابد



و منجر به نقص نیست

چرا که ار از دیدگاه تشیع نگاه کنیم(بنا بر استدلال بنده)


خلافت به عهده امام بوده است اما به صورت معنوی و عشاق ائمه پیوسته در خدمت ایشان بوده اند

(نظر شخصی است)

:Gol:

و البته چه شکستی بالا تر از این همه تفرقه و اقوال مختلف و اختلاف؟

ایا این نوعی ضعف نیست؟

:Gol:

بخاری و مسلم و دیگران ، روایات متعددی مبنی بر وجود دوازده امیر و خلیفه بعد از رسول الله (ص) نقل کرده اند. در این روایت مشهور به نقل از جابر بن سمره آمده است:« قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : لا تزال هذه الأمة مستقيم أمرها ظاهرة على عدوها حتى يمضي منهم اثنا عشر خليفة كلهم من قريش ) فلما رجع إلى منزله أتته قريش قالوا : ثم يكون ماذا ؟ قال : ثم يكون الهرج»(رک: صحيح البخاري، 6/2640- صحيح مسلم، 14/52- مسند احمد، 45/280- سنن أبي داود، 4/170- سنن الترمذى ، 8/435- جامع الأصول من أحاديث الرسول، 4/2022- المعجم الكبير، 2/253)[



در بعضی از این روایات تصریح شده است که رسول الله(ص) در عرفات و در حجه الوداع که روزهای پایانی حیات آنحضرت بود این سخن را بیان فرمودند. (رک: مسند احمد، 45/280 و نیز 45/371).


در روایات صحیح دیگری نیز از دوازده خلیفه سخن به میان آمده است. احمد بن حنبل به نقل از مسروق می نویسد:«كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَهُوَ يُقْرِئُنَا الْقُرْآنَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ هَلْ سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- كَمْ يَمْلِكُ هَذِهِ الأُمَّةَ مِنْ خَلِيفَةٍ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ مَا سَأَلَنِى عَنْهَا أَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ قَبْلَكَ ثُمَّ قَالَ نَعَمْ وَلَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَقَالَ « اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِى إِسْرَائِيلَ »(مسند احمد، 8/381- المستدرك على الصحيحين، 4/546).



قاضی نورالله شوشتری در کتاب قیم "احقاق الحق" به 36 طرق این روایت(روایت جابر) از منابع متعدد اهل سنت اشاره کرده است وبه روایات مشابه آنها همچون روایت مسروق و. . . نیز پرداخته است. (رک:احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج‏13، ص: 1).

مولف کتاب "الخلفا اثنا عشر" که به تفصیل به این موضوع پرداخته است این حدیث را به نقل از 15 صحابی و همگی از طریق اهل سنت ذکر کرده است .

نکته قابل ذکر این است که روایت جابربن سمره به تنهایی از 101 طریق نقل شده است و مجموع طرق به این پانزده صحابی، 124 طریق است(رک:الخلفا اثنا عشر، ص45).

اهل سنت در شرح و توضیح این احادیث سخنان متفاوت و متناقضی بیان کرده اند اما از دیدگاه شیعه دلالت این احادیث روشن است و جز بر امامان شیعه قابل تطبیق نیست. (رک: دلائل الصدق لنهج الحق، ج‏6، ص: 27- الصوارم المهرقة فى نقد الصواعق المحرقة، ص: 93)

**1-- کسي که بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است

**2-- اگر زمين [به اندازه] يک چشم برهم زدن از حجت خالي بماند، ساکنانش را در خودميبلعد
شرح دو حديث اول در تاپيک زير
http://www.askdin.com/thread4031-3.html#post186193

پست شماره 25

**3-- امامان بعد از من 12 تن هستند— حديث اثني عشر

نتيجه : به توجه به اين سه حديث بايد امامت جزء اصول دين باشد زيرا بر هرفردي لازم است امام زمان خود را بشناسد همانطور که در هرلحظه که به خدا و پيامبر و معاد اعتقاد دارد به امام زمان خود هم بايد اعتقاد داشته باشد و اگر اعتقاد نداشته باشد و بميرد به مرگ جاهلي مرده است ، درزماني که انسان نيازبه احکام فروع الدين داشته باشد بايد احکام فروع الدين را ياد بگيرد مانند احکام حج که شخصي که حج برايش واجب نشده نيازي نيست احکام حج را بداند و فقط در زمان واجب شدن حج براي فردي آن فرد لازم است احکام حج را فرا بگيرد ولي در مورد امامت چون انسان بايد هرلحظه امام خود را بشناسد و با او بيعت نمايد پس بناچار امامت با اين شرايط مانند توحيد و نبوت و معاد بايد جزء اصول الدين باشد و امامان ياد شده فقط 12 امام ميباشند که حديث آن ذکر شد و اگر هرلحظه امام در اين جهان نباشد زمين اهل خود را ميبلعد يعني در حال حاضر ما به لطف امام زمان زنده ايم و زندگي ميکنيم .


سلام علیکم

moeenymehr;186197 نوشت:
به توجه به اين سه حديث بايد امامت جزء اصول دين باشد زيرا بر هرفردي لازم است امام زمان خود را بشناسد همانطور که در هرلحظه که به خدا و پيامبر و معاد اعتقاد دارد به امام زمان خود هم بايد اعتقاد داشته باشد و اگر اعتقاد نداشته باشد و بميرد به مرگ جاهلي مرده است

moeenymehr;186197 نوشت:
ولي در مورد امامت چون انسان بايد هرلحظه امام خود را بشناسد و با او بيعت نمايد پس بناچار امامت با اين شرايط مانند توحيد و نبوت و معاد بايد جزء اصول الدين باشد


تحلیل شما شامل
: 1
- شناخت (در هر لحظه ) امام زمان ( منظور در این زمانه حضرت ولی عصر است ) والا مرگ جاهلیت
2- بیعت با او
نتیجتا معرفت و بیعت با امام زمان از اصول و لوازم دین است/

یک سوالی برای من پیش آمده و آن اینکه الان من و شمای نوعی ( یا اصلا شما که این بحث را تحلیل کرده اید و از اعتقاداتتان هم بایست باشد و صرفا نقل حدیث نکرده اید )

آیا امام زمان را را شناخته اید و با او بیعت کرده اید ؟ چگونگی شناخت و بیعت با او را میتوانید در قالب شرحی ارائه دهید که چگونه بدون ملاقات آن امام چنین امری میسر میشود.

یاحق

bina88;186217 نوشت:
آیا امام زمان را را شناخته اید و با او بیعت کرده اید ؟ چگونگی شناخت و بیعت با او را میتوانید در قالب شرحی ارائه دهید که چگونه بدون ملاقات آن امام چنین امری میسر میشود.

سلام

به همان نحوی که مردم به رسولان ایمان می اورند

چه در یکزمان و مکان و چه در زمان و مکان دیگر

توجه: دوستان لطفا از بحث موضوع خارج نشوید و پس از تکمیل یک استدلال به سراغ استدلال دیگر بروید

باشد که با حل یک استدلال حقیقت بر شما نیز روشن شود و نیازی به استدلال دیگر نباشد و در همان مطرح شده باشد:ok:

mkk1369;186160 نوشت:
برای تحقق حقیقی عزت و سر بلندی و پیروزی هر دو خلافت مهم است

و مهم تر خلافت باطنی

چرا که تاریخ در کربلا عدم وجود یار حقیقی (قبول خلافت باطنی به تعبیر حقیر) منجر به واقعه عظیم شد

و برای عزت باید هر دو خلافت با هم مورد پذیرش قرار بگیرد و این دو امر در زمان ظهور خلیفه اثنی عشر و منجی تحقق می یابد

و مومنین یک دل و یک حکومت تشکیل خواهد شد و مقدمات خلافت و عزت به معنای واقعی ان تحقق می یابد

[="navy"]متاسفانه عدم پايبندي به خلفاي الهي و پيروي از خلفاي ساختگي منجر به اين همه اختلاف بين مسلمين شد.شما عزتي را كه مي توانست با پيروي از ائمه معصومين(ع) نصيب اسلام شود را با حال فعلي مسلمانان مقايسه كنيد!

واقعا چه مصيبتي از اين بزرگتر كه بسياري از مسلمين را از اين همه اقيانوس علم و معرفت دور كردند و احاديث ساختگي و معارف دروغين را براي آن ها سوغات آوردند[/].

bina88;186217 نوشت:
آیا امام زمان را را شناخته اید و با او بیعت کرده اید ؟ چگونگی شناخت و بیعت با او را میتوانید در قالب شرحی ارائه دهید که چگونه بدون ملاقات آن امام چنین امری میسر میشود.
یاحق

سلام -- منظور از بيعت کردن در حال حاضر با دست مستقيم و حضوري نيست
طبق اسناد تاريخي اويس قرني از ياران پيامبر بود وبه پيامبر ايمان آورد ولي نتوانست پيامبر را ببيند وقتي اويس قرني از مادرش اجازه گرفت که به ديدار پيامبر به مدينه برود فقط نصف روز وقت داشت ووقتي به مدينه رسيد پيامبر راهي جهاد شده بود و وقتي حضرت از جهاد برگشت بوي يارش اويس قرني را فهميد وبسيار متاثر شد که نتوانسته يارش را ببيند در حال حاضر بيعت باامام زمان همدلي با ايشان است و انتظار ظهور ايشان و پرهيز از محرمات و انجام واجبات ميباشد اگر شما دعاي عهد را چهل صبح بخوانيد و موارد فوق را رعايت نماييد با او بيعت کرده ايد و نيازي به ديدن حضرت نيست و هرگاه آسيبي از طرف جامعه به ما برسد ايشان براي ما که با او بيعت کرده ايم دعا ميکند و با ماهمدردي ميکند و تا حد امکان مشکلات ما را مرتفع ميکند و بسياری از بلا ها را از ما دور ميکند و از احوالات ما در هر لحظه باخبر است اگر ما يک قدم به سوي اوبرويم او چند قدم به طرف ما خواهد آمد و بيدانيد اگر با او بيعت نکنيم و بميريم به مرگ جاهلي مرده ايم .
اين برداشت شخصي بنده از بيعت با امام زمان است اميدوارم مقبول باشد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اندیشمند;186470 نوشت:
متاسفانه عدم پايبندي به خلفاي الهي و پيروي از خلفاي ساختگي منجر به اين همه اختلاف بين مسلمين شد.شما عزتي را كه مي توانست با پيروي از ائمه معصومين(ع) نصيب اسلام شود را با حال فعلي مسلمانان مقايسه كنيد!


سلام علیکم جمیعا

نکته جالب مطلب این است که کسانی بوده اند که آمده اند این حدیث خلافت اثنی عشر را با حدیث ثقلین یکجا آورده و توصیف نموده اند مثل این شرح طحاویه

( طحاویه یکی از مهمترین کتب عقیدتی اهل سنت و جماعت است / المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة بن عبد الملك بن سلمة الأزدي الحجري المصري المعروف بالطحاوي (المتوفى: 321هـ))

الكتاب: شرح العقيدة الطحاوية
المؤلف: صدر الدين محمد بن علاء الدين عليّ بن محمد ابن أبي العز الحنفي، الأذرعي الصالحي الدمشقي (المتوفى: 792هـ)
تحقيق: أحمد شاكر
الناشر: وزارة الشؤون الإسلامية، والأوقاف والدعوة والإرشاد
الطبعة: الأولى - 1418 هـ
عدد الأجزاء: 1
[ترقيم الكتاب موافق للمطبوع، وهو مذيل بتعليقات أحمد شاكر رحمه الله]

عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ، قَالَ: «دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: لَا يَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِيًا مَا وَلِيَهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا، ثُمَّ تَكَلَّمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِكَلِمَةٍ خَفِيَتْ عَلَيَّ، فَسَأَلْتُ أَبِي: مَاذَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: " كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» . وَفِي لَفْظٍ: «لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»

وَكَانَ الْأَمْرُ كَمَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. وَالِاثْنَا عَشَرَ: الْخُلَفَاءُ الرَّاشِدُونَ الْأَرْبَعَةُ، وَمُعَاوِيَةُ، وَابْنُهُ يَزِيدُ، وَعَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ مَرْوَانَ، وَأَوْلَادُهُ الْأَرْبَعَةُ، وَبَيْنَهُمْ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ، ثُمَّ أَخَذَ الْأَمْرُ فِي الِانْحِلَالِ.

وَعِنْدَ الرَّافِضَةِ أَنَّ أَمْرَ الْأُمَّةِ لَمْ يَزَلْ فِي أَيَّامِ هَؤُلَاءِ فَاسِدًا، يَتَوَلَّى عَلَيْهِمُ الظَّالِمُونَ الْمُعْتَدُونَ، بَلِ الْمُنَافِقُونَ الْكَافِرُونَ، وَأَهْلُ الْحَقِّ أَذَلُّ مِنَ الْيَهُودِ! وَقَوْلُهُمْ ظَاهِرُ الْبُطْلَانِ، بَلْ لَمْ يَزَلِ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا فِي ازْدِيَادٍ فِي أَيَّامِ هَؤُلَاءِ.
قَوْلُهُ: (وَمَنْ أَحْسَنَ الْقَوْلَ فِي أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَزْوَاجِهِ الطَّاهِرَاتِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ، وَذُرِّيَّاتِهِ الْمُقَدَّسِينَ مِنْ كُلِّ رِجْسٍ، فَقَدَ بَرِئَ مِنَ النِّفَاقِ) .
ش: تَقَدَّمَ بَعْضُ مَا وَرَدَ فِي الْكِتَابِ وَالسُّنَةِ مِنْ فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ.
وَفِي صَحِيحِ مُسْلِمٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: «قَامَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَطِيبًا، بِمَاءٍ يُدْعَى: خُمًّا، بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ، فَقَالَ: " أَمَّا بَعْدُ، أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ، يُوشِكُ أَنْ يَأْتِيَ رَسُولُ رَبِّي، فَأُجِيبَ، وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ: أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ، فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ، فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ» ،

ج 1 ص 501


( عترتی اهل بیتی را از حدیث ثقلین حذف میکند )


وبه این طریق ناخودآگاه آمده اند با 12 امام شیعه هم سنجیده اند خب طبعا یک کور هم میتواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد

ولی شارح دلیل دیگری را نیز از عقاید اهل سنت مطرح کرده
بدین شکل که شیعه در محبت ایشان غلو میکنند و از حد میگذراند که این نشانه ایست بر رد قول و ادعایشان مبنی بر اینکه این افراد منظور نظر روایت مسلمند ( چرا که باعث هدایتشان نشده هیچ باعث غلو و ارتدادشان شده ) :


ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَادِي، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، وَيُغَالُونَ فِي مَحَبَّتِهِمْ، وَيَتَجَاوَزُونَ الْحَدَّ! ! وَلَمْ يَأْتِ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ الِاثْنَيْ عَشَرَ، إِلَّا عَلَى صِفَةٍ تَرُدُّ قَوْلَهُمْ وَتُبْطِلُهُ، وَهُوَ مَا خَرَّجَاهُ فِي الصَّحِيحَيْنِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ، قَالَ: «دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: لَا يَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِيًا مَا وَلِيَهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا،

ثُمَّ تَكَلَّمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِكَلِمَةٍ خَفِيَتْ عَنِّي، فَسَأَلْتُ أَبِي: مَاذَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.»
وَفِي لَفْظٍ: «لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»
وَفِي لَفْظٍ: «لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً» .
وَكَانَ الْأَمْرُ كَمَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. وَالِاثْنَا عَشَرَ: الْخُلَفَاءُ الرَّاشِدُونَ الْأَرْبَعَةُ، وَمُعَاوِيَةُ، وَابْنُهُ يَزِيدُ، وَعَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ مَرْوَانَ، وَأَوْلَادُهُ

یاحق

اندیشمند;186470 نوشت:
متاسفانه عدم پايبندي به خلفاي الهي و پيروي از خلفاي ساختگي منجر به اين همه اختلاف بين مسلمين شد.شما عزتي را كه مي توانست با پيروي از ائمه معصومين(ع) نصيب اسلام شود را با حال فعلي مسلمانان مقايسه كنيد!

سلام

این مسئله تنها برای گذشته و حال نیست بلکه برای همه زمان ها است

من منکر این سخنان شما نمی شوم

ولی چند سوال

چرا مسلمانان در احد شکست خوردند؟
چرا امام علی(ع) قیام نکردند؟
چرا امام حسین (ع) وقتی چراغ را خاموش کردند جز 72 تن از یاران باوفا برایشان نمانده اند؟
چرا امامان ما قیام به حق نکردند؟

و...

اندیشمند;186470 نوشت:
واقعا چه مصيبتي از اين بزرگتر كه بسياري از مسلمين را از اين همه اقيانوس علم و معرفت دور كردند و احاديث ساختگي و معارف دروغين را براي آن ها سوغات آوردند.

این مصیبت عظیم هست!!

اما ایا عظیم تر این نیست که امام باشد و غایب؟
امام باشد و سرش را بالا نیزه ببریم

ایا ما شیعه ها قائل به امامت امامان نیستیم؟

پس چرا از این همه شیعه 300 و اندی یار پیدا نشده است؟

یکم جملتون گنگ است

اگر جواب در این پست نیست

واضح تر بیان کنید تا بتوانم جواب دهم

:Gol:

mkk1369;186660 نوشت:
این مصیبت عظیم هست!! اما ایا عظیم تر این نیست که امام باشد و غایب؟ امام باشد و سرش را بالا نیزه ببریم ایا ما شیعه ها قائل به امامت امامان نیستیم؟ پس چرا از این همه شیعه 300 و اندی یار پیدا نشده است؟ یکم جملتون گنگ است اگر جواب در این پست نیست واضح تر بیان کنید تا بتوانم جواب دهم

سلام

سخن من در تاييد سخنان شما بود نه در جواب!!!
عجيبه چگونه همچين برداشتي كرديد!

اما دوست گرامي سخن شما در مورد امام زمان (عج) نيز مويد سخن ماست زيرا غيبت ايشان و عدم بهره مند شدن جهانيان از فيض حضور ايشان ، بر مي گردد به همان مواردي از قبيل غصب خلافت و قرار دادن نا حق به جاي حق !!

موفق باشيد

اندیشمند;186734 نوشت:
سلام سخن من در تاييد سخنان شما بود نه در جواب!!! عجيبه چگونه همچين برداشتي كرديد! اما دوست گرامي سخن شما در مورد امام زمان (عج) نيز مويد سخن ماست زيرا غيبت ايشان و عدم بهره مند شدن جهانيان از فيض حضور ايشان ، بر مي گردد به همان مواردي از قبيل غصب خلافت و قرار دادن نا حق به جاي حق !!

سلام

ببخشید یکم ایهام داشت فکر کنم!!

اگر مشکلی دارد حذف کنم؟

البته از جناب بینا می خواهم اگر به سوال پاسخ داده شده بگویند

و از شما کارشناس محترم تقاضی دارم به ادامه مطالب ارزمندتان بپردازید:Gol:

mkk1369;186779 نوشت:
البته از جناب بینا می خواهم اگر به سوال پاسخ داده شده بگویند

سلام علیکم جمیعا

بله بنده پاسخ سوالم رو از شما و همکلام دیگرمان گرفتم

مطالب و نقطه نظر دیگران را هم سعی کنید بدون پیش داوری بخوانید تا این اتفاق نیفتد.

یاحق

اندیشمند;186470 نوشت:
متاسفانه عدم پايبندي به خلفاي الهي و پيروي از خلفاي ساختگي منجر به اين همه اختلاف بين مسلمين شد.شما عزتي را كه مي توانست با پيروي از ائمه معصومين(ع) نصيب اسلام شود را با حال فعلي مسلمانان مقايسه كنيد!


سلام

قسمت دوم این مطلب یکم ایهام ایجاد کرده است

و اگر پیش داوری صورت گرفته است از تقاضای حلالیت از کارشناس محترم اندیشمند بزرگوار و همین طور از همه دوستان دارم:Gol:

mkk1369;186851 نوشت:
سلام قسمت دوم این مطلب یکم ایهام ایجاد کرده است و اگر پیش داوری صورت گرفته است از تقاضای حلالیت از کارشناس محترم اندیشمند بزرگوار و همین طور از همه دوستان دارم

دوست عزيز اين چه حرفي است
شما هر موقع اشكال و ابهامي داشتيد بنده در خدمتم
ايهامي كه براي شما به وجود آمده در چه زمينه اي است؟بگوييد تا بيشتر توضيح دهم

اندیشمند;186939 نوشت:
ايهامي كه براي شما به وجود آمده در چه زمينه اي است؟بگوييد تا بيشتر توضيح دهم

سلام

فکر کنم یه اشتباهی شده:khandeh!:

کنید را کردید خواندم!!:Moteajeb!:

:khaneh:

لطفا اگر مطلبی مانده که نگفتید موضوع را ادامه دهید

داشتید مصادیق را اثبات می کردید؟!

بحث و جانشيني پيامبر(ص) از همان زمان وفات پيامبر(ص) مورد مناقشه بين مسلمين بود.برخي قائل بودند پيامبر هيچ كس را براي جانشيني خود انتخاب نكرده است و برخي هم قائل به جانشيني اميرالمومنين علي(ع) به وسيله نص بودند.


يكي از دلايلي كه اماميه براي اثبات اينكه جانشينان پيامبر(ص) دوازده نفر هستند و آن ها همان امامان دوازده گانه هستند ، استناد به حديث خلفاي دوازد گانه در احاديث اهل سنت بود.


علماي اهل سنت براي توجيه اين حديث متوسل به نظرات مختلفي شده اند كه خود گواه اين است كه تعيين مصاديق خلفاي دوازده گانه ، مبناي واحد و دقيقي نداشته است.

سيوطي در مورد مصاديق اين خلفاء مي گويد:


هشت تن از خلفای دوازده گانه پیامبر عبارتند از:ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن بن علی، معاویة، عبدالله بن زبیر و عمربن عبدالعزیز.


وی آنگاه احتمال داده است که دو نفر دیگر از خلفای دوازده گانه، المهتدی و الظاهر از سلاطین بنی عباسی باشند، چون این دو نفر به عقیده سیوطی افراد عادلی بوده اند.

او می افزاید:

و اما دو نفر دیگر باقی مانده اند که باید به انتظار آنان بنشینیم: یکی از آن دو، «مهدی» است که از اهل بیت محمّد است.(تاريخ الخلفاء ،جلال الدين سيوطي ، ص 16)


ابن حجر عسقلاني نيز با تاييد نظر قاضي عياض خلفای دوازده گانه را این گونه معرفی می کند:


1 ابوبکر؛-2 عمر؛ 3 عثمان؛ 4 علی(ع)؛ 5 معاویه؛ 6 یزید؛ 7 عبدالملک بن مروان؛ 8 ولیدبن عبدالملک؛

9 سلیمان بن عبدالملک؛ 10 یزیدبن عبدالملک؛ 11 هشام بن عبدالملک؛ 12 ولید بن یزید بن عبدالملک.


با اینکه حکومت عمر بن عبدالعزیز در فاصله خلافت دو تن از فرزندان عبدالملک بن مروان، یعنی سلیمان و یزید قرار گرفته، ابن حجر سلیمان و یزید را جزء جانشینان پیامبر می داند، ولی عمر بن عبدالعزیز را که در میان این دو نفر به حکومت رسیده و حکومت او به گواهی تمامی دانشمندان اهل سنت از آن دو بهتر بوده به عنوان خلیفه پیامبر نمی پذیرد( فتح الباری، ج13، ص214)


سفيان ثوري نیز که از دانشمندان برجسته اهل سنت است، واژه «خلافت» را تنها بر پنج نفر قابل اطلاق می داند و از سلاطین اموی و عباسی، به جز عمربن عبدالعزیز، کس دیگری را شایسته چنین مقامی نمی داند. او می گوید:خلفا پنج نفرند: ابوبکر، عمر، عثمان، علی(ع)، و عمربن عبدالعزیز.( سنن ابی داوود، ج4، کتاب السنّة، باب 7)


سفیان ثوری گرچه کوشیده است تا نیروهای ناشایست را از صحنه خلافت اسلامی کنار زند ولی راه حلی که ارائه می دهد مشکل خلفای دوازده گانه را حل نمی کند؛ چرا که او درباره هفت نفر باقی مانده حرفی برای گفتن ندارد.

ابن كثيردر البدایة والنهایه پس از نقل حدیث جابر بن سمره (لایزال هذا الامر عزیزاً حتی یکون اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش)، می گوید:


چهار نفر از این دوازده نفر عبارتند از: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، و عمر بن عبدالعزیز نیز از آن جمله است. برخی از بنی عباس نیز از آنها هستند.


وی اضافه می کند:


مقصود این نیست که این دوازده تن بر نظم و ترتیب خاص، (و از قوم و تیره مخصوص) باشند، بلکه مقصود این است که دوازده امام و خلیفه وجود پیدا کنند؛ مقصود ائمه دوازده گانه شیعیان که اولشان علی و آخرشان [مهدی] منتظر است نیز نیستند؛ چون در میان اینان جز علی(ع) و فرزندش حسن، کسی بر امت حکومت نداشته است.
( البدایة والنهایة، ج1، ص153)


همانطور كه ملاحظه مي شود بين علماي اهل سنت در اين زمينه اختلافات بسياري وجود دارد و نتوانسته اند يك نظر جامع مورد قبول در مورد مصاديق اين خلفا بدهند در حالي كه بديهي است مسئله خلافت مسلمين يكي از مهمترين مسائل است و ممكن نيست پيامبر بعد از اينكه تعداد آن ها را مي شمارد از ذكر مصاديق آن اجتناب كنند تا مسلمين اينگونه دچار اختلاف نشوند .

اين بحث ادامه دارد...

موضوع قفل شده است