فرق ما با خدا نشناس چیست؟

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرق ما با خدا نشناس چیست؟

چرا با این که ما در یک جامعه دین محور زندگی میکنیم ارزش های دینی برای مردم تا این حد بی رنگ است؟ واقعا دین ما در زندگیمان تا چه حد کارکرد دارد ؟ مشکل کار کجاست ؟ با اینکه اصول و فروع دینمان برای همگان تا حدودی معرفی شده میباشد پس کجای کار لنگ است که نمودش را نمیبینیم آن پویایی و رشدی را که باید باشد نمیبینیم ؟ مشکل ما ندانستن نیست باور است.!

عقیده‏اى که در زندگى نقش نداشته باشد، تنها «دانستن‏» است، نه‏ «باورداشتن‏». دانستن هم به تنهایى کارساز نیست. پشتوانه «ایمان‏» است که «علم‏» را تاثیر گذار مى‏کند. اگر عقیده به خداى «دانا، بینا، شنوا»، ما را به دورى از گناه و پرهیز ا زپستى وادار نکند، پس چه فرقى است میان «خدا باور» و «خدانشناس‏»؟

بشر عادت دارد که «محسوس‏» را بیشتر باور کند تا معقولات‏نامحسوس و حقایق نامرئى و نامشهود را. پیامبران نیز همین مشکل را بامردم «ظاهربین‏» داشتند.
چرا جلوه‏ هاى حقیقت، براى حضرت على‏علیه السلام چنان روشن است که‏مى‏فرماید: اگر پرده‏ها کنار رود، بر یقینم افزوده نمى‏شود»؟ 1
و چرا آن دیگرى مى‏گوید اگر خدا را در آزمایشگاه یا زیر چاقوى جراحى‏نبینم، نمى‏پذیرم؟! آن «ایمان به غیب‏» است و این «مادى گرى‏».
مشکل جوانان ما، امروز، ضعف اطلاعات دینى و معلومات مذهبى‏نیست، چون «معلومات‏»، خیلى کارساز نیست، از این جهت هم چندان‏کمبود نیست. آنچه کمبود داریم، «ایمان مذهبى‏» است.
شیاطین جن و انس نیز همین گوهر را هدف غارت و شبیخون قرارداده‏اند. اگر «باور» آسیب ببیند، رفتارها آسیب دیده است، چون هر کس به‏گونه‏اى عمل مى‏کند که باور کرده است.
خدا باورى، خداترسى مى‏آورد.
ایمان به معاد و حساب قیامت، محصولى جز تقوا و تعهد ندارد. پس، گام مهم، تقویت‏بنیان عقیده و ایمان است.
ظرف دلها اگر با ایمان و یقین پر شود، محل نزول برکات الهى است، واگر با تردیدها و هواها و بى‏قیدى‏ها انباشته گردد، پایگاه و جایگاه شیطان‏خواهد شد.

برچسب: 

مگر شکم، چه قدر گنجایش دارد؟ مگر عمر دنیوى ما چه اندازه است؟

آزاد، کسى است که از بندگى شکم آزاد باشد. تکاثر و ثروت اندوزى، به «تفاخر» مى‏انجامد و تفاخر به تکبر واستکبار. اسارت شکم نیز، انسان را ذلیل مى‏سازد. بدهکارى به شکم، بهتر از بدهکار بودن به مردم است. آیا نخوردن و مدیون شکم بودن، به حریت و آزادگى نزدیکتر نیست؟!
آنکه اسیر شکم و شهوت است، با چه رویى مدعى آزادگى است؟ مگر مى‏توان با شکم پر و سیرى مفرط، به «مناجات نیمه شب‏» برخاست؟

انس با خلوت شب، گوهرى است که هرگز به برخورداران مرفه و تن ‏پروران مشغول به عیش و نوش نمى‏دهند. حتى آنان که در پى «حال عبادت‏» و «خشوع در نیایش‏»اند، سعى‏مى‏کنند که به قول سعدى، اندرون از طعام، خالى داشته باشند تا در آن نورمعرفت‏بینند.

زیستن براى خوردن نیست. بلکه خوردن براى زیستن، و زیستن براى‏تلاش و عبادت و خدمت است. بزرگان گفته‏اند: «حکمت و علم، در گرسنگى قرار داده شده، و جهل و معصیت در سیرى‏».
این، به معناى دفاع از فقر نیست، بلکه گامى براى کنترل نفس و کم‏خورى و قناعت است، تا به «گناه اقتصادى‏» نیفتند». آنچه ارزش است، «کف نفس‏» اختیارى است. عمل به این هاست که انسان را بالا میبرد جامعه را روبه ترقی پیش میراند و رابطه ها را اصلاح میکند والا دانستن صرف کفایت نمیکند ما دانستنی ها را میدانیم اما باورشان نداریم که به فعل نمی آوریم .

این است مشکل ما.

موضوع قفل شده است