نمونه ای از کرامت انسان در کلام امام علی (ع)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
نمونه ای از کرامت انسان در کلام امام علی (ع)

نمونه ای از کرامت انسان در کلام امام علی (ع)

انسانهای تحت امر و حکومت امام علی (ع)به مثابه بندگان خداوند ، آن قدر عزیز و دارای کرامت بودند که هیچ رفتار و یا سخنی که باعث تحقیر آنها گردد را برنمی تافتند ، حتی اگر در حضور حضرتشان و به اختیار خود آن مردمان بود .

ذیلا چند نمونه از نگاه کرامت بخشی امام به مردمان تحت حکومتش را بیان خواهیم کرد :

1- امام صادق (ع) فرمود : حـضـرت امـيـرالمـؤمـنين علي(ع) سواره به راهي مي رفت و جمعي از مردم کوفه براي پاس داشتن حرمت امام (ع) ، پياده به دنبالش روان بودند .

امام رو به آنان کرد و پرسيد : آيا کاري داريد؟

پاسخ دادند : نه، دوست داريم بدنبال شما بيائيم.

حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود : بـرگـرديـد، زيرا همراهي پياده با سواره ، مايه ذلّت و خواري پيادگان و غرور و تباهي سواره خواهد شد.1

2- وقتى امام از جنگ صفّين باز مى‏گشت به محلّه شباميان رسيد، .... حرب بن شرحبيل شبامى بزرگ قبيله شباميان خدمت امام رسيد ، در حالیکه پیاده بدنبال ایشان می رفت .

امام به او فرمود : باز گرد، که پياده رفتن رييس قبيله‏اى چون تو پشت سر من ، موجب انحراف زمامدار و زبونى مؤمن است. 2
3- امام علي(ع) به تنهائي در بازار قدم مي زد ، و مردم را ارشاد مي فرمود .

هـرگـاه عـدّه اي در اطـراف آن حـضـرت يـا پشت سر او راه مي رفتند يا جمع مي شدند ، مي ايستاد و

مي فرمود : کاري داريد؟

مي گفتند : دوست داريم با شما باشيم و با شما راه برويم .

حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمود : اِنصَرِفُوا وَ ارجِعُوا؛ برويد و به راه خود بازگرديد ، زيرا اين گونه رفتارها "مَفسَدَهًٔ لِلقُلُوب" قلب ها را فاسد مي کند . 3

4- وقـتي حضرت امير المؤمنين علي(ع) براي رفتن به صفّين به شهر" انبار" رسيد ، ديـد که مردم شهر ، تا امام علي(ع) را ديدند از اسب ها پياده شده ، و در پيش روي آن حضرت شروع به دويدن کردند .

حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) علّت را پرسيد .

گفتند : يک رسم محلّي است که پادشاهان خود را اين گونه احترام مي کرديم . 4

امام علي(ع) ناراحت شد و فرمود : بـه خـدا سـوگـنـد! که اميران شما از اين کار سودي نبردند ، و شما در دنيا با اين کار خود را بـه زحـمـت مـي افکنيد ، و در آخرت دچار رنج و زحمت مي گرديد ، و چه زيانبار است رنجي که عذاب در پي آن باشد ، و چه سودمند است آسايشي که با آن امان از آتش جهنّم باشد. 5

زیر نویسها :

1- عن اءبى عبداللّه عليهالسّلام قال : خرج اءميرالمؤ منين عليه السّلام - و هو راكب - فمشوا معه فقال : اءلكم الحاجة ؟ فقالوا: لا، و لكنّا نحبُّ اءن نمشى معك . فقال لهم : إ نصرفوا فإنّ مشى الماشى مع الرّاكب مفسدةللرّاكب و مذَلّة للماشى - وسائل الشيعه ، ج 8، ص 362.

2- أَنَّهُ ع لَمَّا وَرَدَ الْكُوفَةَ- قَادِماً مِنْ صِفِّينَ مَرَّ بِالشِّبَامِيِّينَ- فَسَمِعَ بُكَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّينَ- وَ خَرَجَ إِلَيْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِيلَ الشِّبَامِيِّ- وَ كَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ ع لَهُ- أَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ- أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ- وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ ع رَاكِبٌ- فَقَالَ ع ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي- فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ - حکمت ۳۲۲ نهج البلاغه.

3- مناقب ابن شهر آشوب

4- عمده ساکنان شهر انبار ، ایرانیان مسلمان شده و تحت استانداری حضرت سلمان فارسی بودند .

5- وَ قَالَ علیه السلام وَ قَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَیْنَ یَدَیْهِ مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ (بِهِ) عَلَى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِی آخِرَتِکُمْ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّار - حکمت ۳۷ نهج البلاغه

تحقیق : محمد صالحی – 5/ 11/ 90 http://mahsan.parsiblog.com