آزادِ اسير، برده آزاد !!!!!
تبهای اولیه
با سلام
گاهى بندها و رشتههاى درونى، انسان را به قيد مىكشد و برده مىسازد. بردگان لوكس، اتوكشيده، درسخوانده و پولدار زيادى را مىتوان در جامعه ديد.
امام على علیه السلام فرمود:
أَلْعَبْدُ حُرٌّ ما قَنَعَ، أَلْحُرُّ عَبْدٌ ماطَمَعَ.
بنده اگر قناعت كند، آزاد است،
آزاد، اگر طمع داشته باشد برده است!
غررالحكم ج1 ص113
آنچه انسان را آزاد مىسازد، رهايى از دام حرص و كمند دست و پاگير آز است.
افراد حريص و آزمند، هيچ وقت سير نمىشوند. چون اهل طمعاند، براى دست يافتن به آنچه ندارند، خود را به هر درى مىزنند، گاهى هم به ذلت، تملق و فرومايگى كشيده مىشوند.
اگر كسى از گنج قناعت برخوردار باشد و دست طمع پيش اين و آن دراز نكند، حتى اگر غلام و برده هم باشد،عزيز است و ريشه عزتش همان آزادگى از قيد طمع و افزونخواهى است.
ولى... آزمندان، در عين توانگرى و تمكن، همچنان چشمشان به دست اين و آن است و همين حرص و طمع، آنان را به ذلت بردگى مىكشد.
به قول صائب: از تشنگى بمير و مريزآبروى خويش! و چه بسا بىآبرويىهايى كه ريشه در طمع دارد.
گرفتاران طمع، يا براى حفظ آنچه دارند، يا براى رسيدن به آنچه ندارند، گاهى نوكر صفت مىشوند و تملّق و چاپلوسى مىكنند و به حقارتهاى ننگ آورى تن مىدهند.
گزاف نيست سخن مولا، كه انسان قانع، آزاد است و اهل طمع، برده است.