مفهوم امامت در روايات

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مفهوم امامت در روايات

امامت در روايات ما چه مفهوم و معنايي دارند؟

naveed hussain;182066 نوشت:
امامت در روايات ما چه مفهوم و معنايي دارند؟

با سلام

برای درک معنا و مفهوم امام و مقام امامت،توجه شما را به روایت مفصلی به نقل از امام رضا(ع) جلب می کنم:

عبد العزيز بن مسلم گويد: ما در ايام على بن موسى الرضا (ع) در مرو بوديم، در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمديم و در موضوع امر امامت كه مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو كرديم و من شرفياب حضور سيد خود امام رضا (ع) شدم و بررسيهاى مردم را در امر امامت به عرض او رسانيدم، تبسمى كرد و فرمود: اى عبد العزيز، اين مردم نادانند و از رأى و دين خود فريب خورده‏اند... بدان، آيا مى‏دانند قدر و موقعيت امامت را در ميان امت تا اختيار و انتخاب آنان در آن روا باشد، به راستى امامت اندازه‏اى فراتر و مقامى والاتر و موقعى بالاتر و آستانى منيع‏تر و عمقى فروتر از آن دارد كه مردم با عقل خود بدان رسند يا با رأى و نظر خود آن را درك كنند يا به انتخاب خود امامى بگمارند.

امامت مقامى است كه حضرت ابراهيم (ع) پس از آنكه مقام نبوت و خلت را پا بر جا كرد بدان رسيد، اين امامت سومين درجه و فضيلتى بود كه خدايش بدان مشرف كرد و نامش را بوسيله آن بلند نمود...به راستى امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنين است امامت بنياد پاك اسلام و شاخه با بركت آن است، بوسيله امامت نماز و روزه و زكاة و حج و جهاد درست مى‏شوند، غنيمت و صدقات بسيار مى‏گردند، حدود و احكام اجرا مى‏شوند، مرزها و نواحى كشور مصون مى‏شوند، امام حلال و حرام خدا را بيان مى‏كند و حدود خدا را بر پا مى‏دارد و از دين خدا دفاع مى‏كند و با حكمت و پند نيك و دليل رسا به راه خدا دعوت مى‏نمايد،

امام مانند آفتاب در عالم طلوع كند و بر افق قرار گيرد كه دست و ديده مردم بدان نرسد، امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور بر افروخته و ستاره رهنما در تاريكى شبها و بيابانهاى تنها و گرداب درياها است، امام آب گوارائى است براى تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودى است، امام چون تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودى است، امام چون آتشى است بر تيه براى سرمازدگان و دليلى است در تاريكى‏ها كه هر كه از آن جدا شود هلاك است.

امام ابرى است بارنده، بارانى است سيل آسا، آفتابى است فروزان و آسمانى است سايه بخش و زمينى است گسترده و چشمه‏اى است جوشنده و غدير و باغى است، امام امينى است يار و پدرى است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خدا است در موقع ترس و پيشآمدهاى بد، امام امين خداى عز و جل است در ميان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خليفه او است در بلادش و دعوت‏كننده به سوى خداى عز و جل است و دفاع‏كننده از حقوق خداى جل جلاله است.

امام كسى است كه از گناهان پاك است و از عيوب بر كنار است، به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى موسوم، نظام دين است و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كفار، امام يگانه روزگار خود است، كسى با او برابر نيست و دانشمندى با او برابری نمی کند، جايگزين ندارد، مانند و نظير ندارد، بدون تحصيل مخصوص به فضل و از طرف مفضل بدان اختصاص يافته، كيست كه‏ بحق شناسائى امام برسد يا تواند او را انتخاب كند؟ هيهات هيهات، خردها در باره‏اش گمراهند و خاطرها در گمگاه، عقلها سرگردان و چشمها بى‏ديد، بزرگان در اينجا كوچكند و حكيمان در حيرت و بردباران كوته‏نظر و هوشمندان گيج و نادان و شعراء لال و گنگ و ادباء درمانده و سخندانان بى‏زبان، شرح يك مقامش نتوانند و وصف يكى از فضائلش ندانند، همه به عجز معترفند، چگونه توان كنهش را وصف كرد و اسرارش فهميد؟ چطور كسى به جاى او ايستد و حاجت مربوط به او برآورد؟ نه، چطور؟ از كجا؟ او در مقام خود اخترى است كه بر افروزد و از دسترس دست‏يازان و وصف واصفان فراتر است، انتخاب بشر كجا به اين پايه رسد، عقل كجا و مقام امام كجا؟ كجا چنين شخصيتى يافت شود گمان برند كه در غير خاندان رسول (ص) امامى يافت شود؟ خودشان تكذيب خود كنند، بيهوده آرزو برند و به گردنه بلند لغزاننده‏اى گام نهند كه آنها را به نشيب پرتاب كند، خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراه‏كننده خود پيشوائى پردازند، جز دورى از مقصود حق بهره نبرند، خدا آنها را بكشد تا كى دروغ گويند به پرتگاه در آمدند و دروغ بافتند و سخت به گمراهى افتادند و به سرگردانى گرفتار شدند، دانسته و فهميده امام خود را گذاشتند و پرچم باطل افراشتند».(الكافي، ج‏1، ص: 198)

رسا;182104 نوشت:
با سلام برای درک معنا و مفهوم امام و مقام امامت،توجه شما را به روایت مفصلی به نقل از امام رضا(ع) جلب می کنم:

سلام و خسته نباشيد
خيلي ممنون که توجه ما را به اين روايت عظيمي مبذول نموديد، ولي اين روايت در واقع ناظر به صفات و خصوصيات امام و بيان کننده مقام امامت است، مقصود من از اين سوال دانستن مفهوم اصطلاحي از نظر رويات بود. لطفا در اين جهت توضيح دهيد؟

با سلام

نقل قول:

ولي اين روايت در واقع ناظر به صفات و خصوصيات امام و بيان کننده مقام امامت است، مقصود من از اين سوال دانستن مفهوم اصطلاحي از نظر روايات بود. لطفا در اين جهت توضيح دهيد؟

تعدادي حديث در اين زمينه از اصول كافي :

1 - محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن أبي يحيى الواسطي، عن هشام بن سالم، ودرست بن ابي منصور، عنه قال: قال أبوعبدالله عليه السلام: الانبياء والمرسلون على أربع طبقات: فنبي منبأ في نفسه لا يعدو غيرها، ونبي يرى في النوم ويسمع الصوت

ولا يعاينه في اليقظة، ولم يبعث إلى أحد وعليه إمام مثل ما كان إبراهيم على لوط عليهما السلام، ونبي يرى في منامه ويسمع الصوت ويعاين الملك، وقد ارسل إلى طائفة قلوا أو كثروا، كيونس قال الله ليونس: " وأرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون " قال: يزيدون: ثلاثين ألفا وعليه إمام، والذي يرى في نومه ويسمع الصوت ويعاين في اليقظة وهو إمام مثل اولي العزم وقد كان إبراهيم عليه السلام نبيا وليس بإمام حتى قال الله: " إني جاعلك للناس إماما قال: ومن ذريتي فقال الله: لا ينال عهدي الظالمين " من عبد صنما أو وثنا لا يكون إماما.

2 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن عيسى، بن أبي عمير، عن الحسين بن أبي العلاء قال: قلت لابي عبدالله عليه السلام: تكون الارض ليس فيها إمام؟ قال: لا، قلت: يكون إمامان؟ قال: لا إلا وأحدهما صامت.

3 - علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن محمد بن أبي عمير، عن منصور بن يونس وسعدان ابن مسلم، عن إسحاق بن عمار، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سمعته يقول: إن الارض لا تخلو إلا وفيها إمام، كيما إن زاد المؤمنون شيئا ردهم، وإن نقصوا شيئا أتمه لهم.
4- علي بن محمد، عن سهل بن زياد، عن يعقوب بن يزيد، عن زياد القندي، عن سماعة قال: قال أبوعبدالله عليه السلام في قول الله عزوجل: " فكيف إذا جئنا من كل امة بشهيد وجئنا بك على هؤلاء شهيدا " قال: نزلت في امة محمد صلى الله عليه وآله خاصة، في كل قرن منهم إمام منا شاهد عليهم ومحمد صلى الله عليه وآله شاهد علينا.

5 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر ابن سويد وفضالة بن أيوب، عن موسى بن بكر، عن الفضيل قال: سألت أبا عبدالله عليه السلام عن قول الله عزوجل: " ولكل قوم هاد(3) " فقال: كل إمام هاد للقرن الذي هو فيهم.

6 - محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن عبدالله بن غالب، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قال: لما نزلت هذه الآية: " يوم ندعو كل اناس بإمامهم" قال المسلمون: يا رسول الله ألست إمام الناس كلهم أجمعين؟ قال: فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: أنا رسول الله إلى الناس أجمعين ولكن سيكون من بعدي أئمة على الناس من الله من أهل بيتي، يقومون في الناس فيكذبون، ويظلهم أئمة الكفر والضلال وأشياعهم، فمن والاهم، واتبعهم وصدقهم فهو مني ومعي وسيلقاني، ألا ومن ظلمهم وكذبهم فليس مني ولا معي وأنا منه برئ.

7- محمد بن يحيى، عن سلمة بن الخطاب، عن سليمان بن سماعة وعبدالله بن محمد، عن عبدالله بن القاسم البطل، عن أبي بصير قال: قال أبوعبدالله عليه السلام: أي إمام لا يعلم ما يصيبه وإلى ما يصير، فليس ذلك بحجة لله على خلقه.

8 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي بن النعمان، عن محمد بن مروان، عن فضيل بن يسار قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: من مات وليس له إمام فميتته ميتة

جاهلية، ومن مات وهو عارف لامامه لم يضره، تقدم هذا الامر أو تأخر ومن مات و هو عارف لامامه، كان كمن هو مع القائم في فسطاطه.
9 - الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الوشاء قال: حدثني عبدالكريم ابن عمرو، عن ابن أبي يعفور قال: سألت ابا عبدالله عليه السلام عن قول رسول الله صلى الله عليه وآله: من مات وليس له إمام فميتته ميتة جاهلية، قال: قلت: ميتة كفر؟ قال: ميتة ضلال، قلت: فمن مات اليوم وليس له أمام، فميتته ميتة جاهلية؟ فقال: نعم.

10 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد [عن ا] بن أبي نصر، عن ابي الحسن عليه السلام في قوله الله عزوجل: " ومن أضل ممن اتبع هواه بغير هدى من الله(5) " قال: يعني من اتخذ دينه رأيه، بغير إمام من أئمة الهدى.

11-عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن القاسم بن سليمان، عن سماعة بن مهران، عن أبي عبدالله عليه السلام في قول الله عزوجل: " يؤتكم كفلين من رحمته " قال: الحسن والحسين " ويجعل لكم نورا تمشون به " قال: إمام تأتمون به.

12-أبوعلى الاشعري، عن عبدالله بن موسى، عن الحسن بن على الوشاء قال: سمعت الرضاعليه السلام يقول: إن لكل إمام عهدا في عنق أوليائه وشيعته وإن من تمام الوفاء بالعهد وحسن الاداء زيارة قبور هم فمن زارهم رغبة في زيارتهم وتصديقا بما رغبوا فيه كان أئمتهم شفعاء هم يوم القيامة.

خیر البریه;182203 نوشت:
تعدادي حديث در اين زمينه از اصول كافي :

با سلام
بعد از مطالعه اين احاديث اصول کافي، آن چيزي که بيان کننده معناي اصطلاحي باشد، نيست؛ اگرچه در روايت امام رضا عليه السلام برخي نکات معناي امام را به خوبي بيان مي کردند. هنوز هم منتظر رواياتي ديگر هستم.

با سلام و عرض ادب
بحث امامت و تعریف آن، بحثی روایی نیست بلکه بحثی کلامی است که در علم کلام مفصلا در مورد آن بحث شده است.

لذا در روایات تعریف امامت نیامده ؛ بلکه اهمیت و توصیف جایگاه آن آمده است؛ مثلا دسته اى از روايات، در مقام توصيف و تمجيد مقام منيع امامت و ولايت است؛ مانند: «بنى الإسلام على خمس؛ على الصلاة و الصوم و الزكات و الحجّ و الولاية و لم يناد بشىء كما نودى بالولاية».

دسته ديگر، مخالفان و منكران امامت را کافر(کفر کلامی) معرفی می نماید، همچون:

الف)«من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليّة.»اين حديث، از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با تعابير مختلف نقل شده است.

ب)«من أصبح من هذه الأمّة لا إمام له، أصبح ضالا تائها و إن مات على هذه الحالة مات ميتة كفر و نفاق».

ج)از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: «من عرفنا كان مؤمنا و من أنكرنا كان كافرا».

د)رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خطاب به يكى از اصحاب مىفرمايد: «يا حذيفة! إنّ حجة اللّه بعدى عليك علىّ بن أبى طالب. الكفر به كفر باللّه و الشرك به شرك باللّه و الشكّ فيه شكّ فى اللّه و الإلحاد فيه إلحاد فى اللّه ...».

در شرح احقاق الحق مرحوم شهید قاضی نورالله ، امامت در نزد شيعه چنين تعريف شده:« هِىَ مَنْصَب الهى حائِز لِجَميعِ الشُّؤون الْكَريمَة وَ الْفَضائِل الّا النُّبُوَّة وَ ما يُلازِم تِلْكَ الْمَرْتَبَةِ السّامِيَة»:«امامت يك منصب الهى و خدادادى است كه تمام شئون والا و فضايل را در بر دارد جز نبوت و آنچه لازمه آن است».احقاق الحق، ج2، ص301.

موفق باشید.

 


naveed hussain;182681 نوشت:
با سلام
بعد از مطالعه اين احاديث اصول کافي، آن چيزي که بيان کننده معناي اصطلاحي باشد، نيست؛ اگرچه در روايت امام رضا عليه السلام برخي نکات معناي امام را به خوبي بيان مي کردند. هنوز هم منتظر رواياتي ديگر هستم.

با سلام
تعاريفي كه متكلمين از امامت دارند از مجموع روایات اسخراج شده است.
تعاریف متکلمین:

1- الامامه رئاسه عامه فی الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص نیابه عن النبی(ص)، امامت رهبری عمومی در دین و دنیا برای شخصی خاص به عنوان نیابت از پیامبر است . تعریف یاد شده از علامه حلی است.(الباب الحادی عشر،ص66) فاضل مقداد نیز همین تعریف را برگزیده است،(ارشاد الطالبین،ص 325-326 و اللوامع الالهیه، ص320-319).با این تفاوت که وی به جای عبارت «نیابه عن النبی» عبارت «خلافه عن النبی» را به کار برده است.وی درباره قید «لشخص من الاشخاص» گفته است:« قید مزبور بیان گر دو مطلب است: یکی این که امام فردی است معین و مشخص که از جانب خدا و پیامبر برای منصب امامت تعیین شده است، و دیگری این که امام در هر عصر و زمانی یکی بیش نیست.».(النافع یوم الحشر،ص 67-66)

2- شیخ مفید در تعریف امام می گوید:«الامام هو الذی له الرئاسه العامه فی امور الدین و الدنیا نیابه عن النبی(ص)»(النکت الاعتقادیه، ص53)امام کسی است که دارای رهبری عموممی در امور دین و دنیا به صورت نیابت از پیامبر(ص) می باشد.در این عبارت،«امام» با توجه به مقام امامت تعریف شده است و مقام امام عبارت است از رهبری عمومی مسلمانان در امور دینی و دنیوی آنان به عنوان نیابت از پیامبر اسلام(ص).
در این تعاریف به سه مولفه اصلی اشاره شده است:1-ریاست عام دنیوی و دینی2- انتصابی بودن3-خلافت و جانشینی پیامبر(ص)
در روایات بخصوص روایتی که از امام رضا(ع) نقل گردید می توان به مستندات و مولفه های موجود در این تعاریف دست یافت.

« إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع

إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا ......بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَاف‏.....

لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِه‏...)

مطالعه در سایر روایات ، ما را بهتر در این رابطه کمک می کنند




موضوع قفل شده است