صالحين در دنيا و آخرت
تبهای اولیه
چرا در قرآن كريم خداوند بعضي انبياء را در اين دنيا و بعضي در آخرت جزء صالحين معرفي مي نمايد ؟:Gol::Gol::Gol:
درباره حضرت ابراهیم آمده است:
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (130)
با اينكه ابراهيم از سر سلسله صالحان بود در عين حال مىگويد او از صالحان خواهد بود، و اين نشانه عظمت مقام صالحان است كه ابراهيم با اينهمه مقام در زمره آنها محسوب مىشود.
علامه طباطبائی ذیل این آیه شریفه می نویسد:«ابراهیم پيغمبرى بود مرسل، يكى از پيغمبران اولوا العزم، و نيز داراى مقام امامت، و مقتداى عدهاى از انبياء و مرسلين، و به نص (وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ). كه ظهورش در صلاح دنيايى است،از صالحان بود، و با اينكه انبيايى پائينتر از وى به حكم همين آيه از صالحان بودند، مع ذلك او از خدا ميخواهد كه به صالحان قبل از خود ملحق شود، معلوم مىشود كه قبل از او صالحانى بودهاند كه او پيوستن به ايشان را درخواست مىكند، و خدا درخواستش را اجابت ميكند و در چند جا از كلامش او را در آخرت ملحق بايشان مىكند، يك جا مىفرمايد: (وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ، او در آخرت از صالحان خواهد بود).
جاى ديگر مىفرمايد: (وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا، وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ، ما پاداش او را در دنيا داديم، و در آخرت از صالحان خواهد بود).
و در جاى سوم مىفرمايد: (وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً، وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ، ما در دنيا حسنهاى به او داديم، و او در آخرت از صالحان خواهد بود) .
صلاح داراى مراتبى است، كه بعضى ما فوق بعض ديگر است، و آن وقت اگر از روايتى بشنود كه ابراهيم ع از خدا مىخواسته به محمد و آل او ع ملحقش كند، ديگر هيچ استبعاد نمىكند، مخصوصا وقتى مىبيند كه آيات در مقام بيان اجابت دعاى او، مىفرمايد: كه او در آخرت ملحق به صالحان مىشود، و رسول خدا (ص) هم اين مقام را براى خود ادعا مىكند، و قرآن كريم هم مىفرمايد: (إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ، وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ، همانا سرپرست من خدايى است كه كتاب را بحق نازل كرد، و هم سرپرستى صالحان را دارد).
چون ظاهر اين آيه اين است كه رسول خدا (ص) ادعاى ولايت براى خود مىكند، پس از ظاهرش بر مىآيد كه رسول خدا (ص) همان كسى است كه دارنده صلاح مورد آيه است، و ابراهيم ع از خدا درخواست مىكند به درجه صالحانى برسد كه صلاحشان در مرتبهاى بالاتر از صلاح خود او است، پس منظورش همان جناب است».(ترجمه الميزان، ج1، ص: 461)
در تفسیر برهان نیز ذیل همین آیه شریفه می خوانیم:
الصالحون هم النبي و الأئمة (صلوات الله عليهم)( البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص: 335)
«اينكه تنها رستگارى اخروى را براى ابراهيم ذكر كرده و فرمود «وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» با اينكه او در دنيا هم داراى همين امتياز و صفت نيز هست ، بخاطر اين است كه ابراهيم بجهت شايستگى مخصوصى كه دارد استحقاق كرامت و پاداش نيكو و كامل را داراست و البته پاداش كامل و خالص تنها در آخرت وجود دارد.»( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج2، ص: 64)
شیخ طوسی نیز در کلامی مشابه می نویسد:«قوله: «وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» انما خص الآخرة بالذكر و ان كان في الدنيا كذلك لان المعنى من الذين يستوجبون على اللَّه الكرامة و حسن الثواب، فلما كان خلوص الثواب في الآخرة دون الدنيا، وصفه بما ينبئ عن ذلك»( التبيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 471)
بزرگترين افتخار
داخل بودن در صالحان به طورى كه از آيات زيادى از قرآن بر مىآيد اوج افتخارى است كه ممكن است نصيب يك انسان بشود، و لذا بسيارى از پيامبران از خدا تقاضا مىكردند كه آنها را در زمره صالحان قرار دهد.
" يوسف" بعد از رسيدن به برترين پيروزيهاى ظاهرى به پيشگاه خدا عرض مىكند: تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ:" مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق كن" (يوسف- 101).
" سليمان" نيز با تمام حشمت و جاه و جلالش عرض مىكند: أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ:" خداوندا مرا به رحمتت در بندگان صالحت داخل كن" (نمل- 19).
" شعيب آن پيامبر بزرگ هنگامى كه قراردادش با موسى تمام مىشود مىگويد: سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ:" به خواست خدا مرا از صالحان خواهى يافت" (قصص- 27).
" ابراهيم" نيز هم براى خودش تقاضا مىكند كه در زمره صالحان باشد:
رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (شعراء- 83).
و هم تقاضا مىكند كه فرزندان صالحى داشته باشد: رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (صافات- 100).
در آيات بسيارى نيز هنگامى كه خداوند مىخواهد پيامبران بزرگى را مدح كند آنها را به قرار گرفتن در زمره صالحان توصيف مىنمايد.
از مجموع اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه صالح بودن، عاليترين مرحله تكامل يك انسان است.
صالح بودن يعنى چه؟ يعنى: شايستگى از نظر اعتقاد و ايمان، شايستگى از نظر عمل، و شايستگى از نظر گفتار و اخلاق.
نقطه مقابل صالح، فاسد است و مىدانيم" فساد در ارض" تعبيرى است كه شامل تمام ظلمها و ستمها و زشتكارىها مىشود.
در قرآن مجيد گاهى" صلاح" در برابر" فساد" به كار رفته، و گاه در مقابل" سيئه" كه به معنى گناه و بديها است.(تفسير نمونه، ج16، ص: 251)